مدیریت اخلاق در سازمان ها

نویسنده: مهدی یاراحمدی خراسانی

اشاره
اخلاق ورعایت مسائل اخلاقی ضرورتی برای زندگی انسانی و اسلامی است. پيچيده تر شدن روزافزون زندگی و افزايش ميزان كارهاي غيراخلاقي، غيرقانوني و غيرمسئولانه در محيطهاي زندگی و اجتماعی توجه صاحبنظران را به بحث اخلاق زندگی و مديريت اخلاق معطوف ساخته است. با توجه به اهمیت اخلاق در ارتباطات اجتماعی در این مجال به آن می پردازیم.مقدمهدر آغاز هزاره سوم ميلادي علي‌رغم پيشرفتهاي حيرت انگيز حوزه علوم و فناوري مقوله ارزش، هويت و اخلاق (در كاربردي عام)، ازجمله اخلاق حرفه‌اي، اخلاق سازماني، اخلاق فردي، اخلاق كاري، اخلاق شهروندي و… اهميتي ويژه پيدا كرده اند. از هركس راجع به اين اصطلاحات سوال كنيم بلادرنگ حرفهايي براي گفتن دارد. حتي ساده ترين افراد از اصطلاح «مرام» و مرام داشتن «معرفت داشتن» به اخلاق اشاره دارند: از منشور تشكل هاي بزرگتري چون منشور مهندسين، معماران، پزشكان و روزنامه‌نگاران گرفته تا مرامنامه‌هاي حزبي و گروهي تا گروههاي حاشيه اي و باندهاي بزهكاري تا قوانين اساسي و يا ايدئولوژيك همواره ردپاي اخلاق با قيدهاي گوناگون را مي توان پيگيري كرد. به راستي مسئله اخلاق در چه جايگاهي در زندگی دارد؟در ادیان آسمانی، به خصوص در آموزه های دین مبین اسلام، اهتمام به رعایت اخلاق و آداب انسانی در برخورد با دیگران، مورد تأکید و تشویق قرار گرفته است که خود اهمیت و جایگاه آن را می رساند پیامبراکرم(ص) شاه بیت فلسفة بعثت خود را ترویج و گسترش مکارم اخلاق، معرفی می نماید و می فرماید: « من مبعوث شده ام تا مکارم اخلاق را کامل کنم.» در عمل نیز به گونه ای رفتار می نماید که خدای متعال آن بزرگوار را تمجید و ستایش نموده می فرماید: «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيمٍ؛ و تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری.»  قرار گرفتن رفتار و گفتار خوب و شایسته در کنار مسائل توحید و نماز و زکات، اهمیت و جایگاه رفیع اخلاق را در روابط اجتماعی انسان ها بازگو می نماید.تعریف اخلاقدر حوزه هايي چون اخلاق كه در حوزه علوم فيزيكي و كمي قرار ندارد محدوديت تعريف ملموس و جهانشمول مشكلی اساسي است و ازنظر شناخت شناسي و روش شناسي در بهترين حالت در تعاريفي كه عرضه مي شود از واژه هايي از نوع اخلاق و يا شبيه آن استفاده مي‌شود. براي مثال واژه‌هايي چون ارزش، باور، اعتقاد، خوب، بد، خود نياز به تعريف و تعيين اجزا دارند. با وجود این تفاسیر در واقع اخلاق جمع «خُلق» به معنای صورت باطنی و ناپیدای انسان است که سرشت و سیرت نیز نامیده می شود. و این سیرت و سرشت، انسان را به انجام کارها دعوت می نماید، بدون اینکه نیاز به تفکر و اندیشه باشد. در يك برداشت ديگر، به طور كلي دو گونه از اخلاق را مي‌توان مورد اشاره قرار داد: نخست، اخلاق مطلق و استعلايي و معطوف به نفس عمل و ديگري، حفظ و صيانت ذات و تأمين حداكثر شادي و خرسندي حداكثر مردم.

مدیریت اخلاق و اصول آن
مديريت اخلاق  عبارتست از؛  شناسايي و اولويت بندي ارزشها براي هدايت رفتارها در زندگی. برای مدیریت اخلاق می بایست نسبت به رعایت آموزه هائی که به عنوان اصول اخلاق، معرفی و به رعایت در برخورد با دیگران، توصیه و سفارش شده است، پرداخت. برخی از این اصول به شرح زیر است:1) نرمی و ملایمت: وقتی پیامبران الهی در برابر افراد گمراه و مشرک، مأمور به نرمی و ملایمت می شوند، تکلیف انسان های معمولی در برابر برادران دینی و مذهبی، روشن است که چگونه باید برخورد داشته باشند؛ به خصوص افرادی که در ادارات دولتی، مشغول هستند و در برابر خدمت رسانی به مردم؛ از بیت المال، حقوق دریافت می نمایند، وظیفة بسیار سنگینی بر عهده دارند که از جملة آن، برخورد نرم و ملایم با ارباب رجوع خواهد بود.بعنوان مثال هنگامی که خدای متعال، حضرت موسی و هارون(ع) را مأمور می نماید تا به کاخ فرعون رفته و او را از راه و روش غلطی که در پیش گرفته است، نهی و به راه سعادت و خوشبختی، دعوت و هدایت نماید، این گونه سفارش می نماید « به سوی فرعون بروید که طغیان کرده است، اما با نرمی با او سخن بگویید شاید متذکر شود یا [ از خدا] بترسد.» فرعون همان عنصر سنگدلی است در عین حال، خدای رحمان؛ به فرستاده اش حضرت موسی(ع) سفارش می نماید تا با فرعون جنایتکار نیز از در ملایمت وارد شوند، شاید برخورد نرم و ملایم در دل سنگ او نفوذ نموده و باعث هدایت او شود. 2) تواضع و فروتنی: دومین اصل اخلاقی که در مدیریت اخلاق مطرح و در آموزه های دینی سفارش شده است اصل تواضع و فروتنی است؛ تواصع و فروتنی در برخورد با مردم از جملة اصول اخلاقی است که برای مدیریت اخلاق به رعایت آن توصیه شده و در طرف مقابل از کبر، غرور و خود خواهی به شدت نهی شده است. 3) صبر و شکیبایی: پذیرش مسؤولیت های اجتماعی، و پاسخ گویی به خواسته های مردم در طول روز، خسته کننده خواهد بود. لذا داشتن صبر و حوصله و رعایت آن مهم‌ترین اصلی است که برای مدیریت اخلاق ضرورت پیدا می کند.4) گفتار نیکو: یکی دیگر از اصول اخلاق اسلامی که برای مدیریت اخلاق توصیه شده است، نیکو و مؤدبانه سخن گفتن است.5) عدل و انصاف: رعایت اصل عدل و انصاف در برخورد با مردم را می توان شاه بیت اصول اخلاقی در آموزه های دینی، معرفی نمود؛ به واقع هیچ اصلی به اندازة عدل و انصاف، مورد تأکید و سفارش قرار نگرفته است. اگر در آیات قرآن و روایات این همه در بارة عدالت و رعایت آن توصیه و سفارش شده، علتش نیز روشن است؛ زیرا با استقرار عدالت در جامعه ، خیلی از مشکلات و نارسایی ها بر طرف خواهد شد. 6) خوبی در برابر بدی: بدی دیگران را با نیکی پاسخ گفتن از اصول اخلاقی در روابط اجتماعی است که قرآن و روایات به آن توصیه و سفارش نموده است.برای مدیریت اخلاق رعایت ادب و احترام و برخورد نیک و شایسته در برابر بدی دیگران امری بایسته می باشد.

مديريت اخلاق در سازمان
مديريت اخلاق، شناسايي و اولويت بندي ارزشها براي هدايت رفتارها در سازمان است.سازمانها با ايجاد يك برنامه مديريت اخلاق مي توانند اخلاقيات را در محيط كار مديريت كنند.برنامه هاي اخلاق به سازمــانهــا ياري مي رسانند تا در شرايط آشفته، عملكرد اخلاقي خود را حفظ كنند.اخلاق يك ابزار ارگانيك است كه با دگرگون شدن نيــازهـاي جامعه و سازمان تغيير مي يابد.كد اخلاق مجموعه ارزشهايي است كه در اولويت سازمان قرار دارد و كاركنان و مديران بايد از آن تبعيت كنند.برنامه اخلاق در سازمان زماني موفق است كه كاركنان طبق خط مشي ها و رويه هاي آن رفتار كنند.يكي از بهترين شكلهاي آموزش اخلاق به كاركنان، دادن تمرين معضلات پيچيده اخلاقي به آنهاست.
فوايد مديريت اخلاق در محيط كار
1 – توجه به اخلاق كار به بهبود اساسي اوضاع برخي جوامع انجاميده است.2 – برنامه هاي اخلاق باعث مي شود كه در شرايط آشفته، سازمان عملكرد اخلاقي خود را حفظ كند.3 – برنامه هاي اخلاق باعث شكل گيري كــارهـاي گروهي قوي و افزايش بهره وري مي شود. 4 – برنامه هاي اخلاق باعث رشد و بالندگي كاركنان مي شود.5 – برنامه هاي اخلاق ما را از قانـوني بودن خط مشي هاي سازمان مطمئن مي كند.6 – برنامه هاي اخلاق باعث جلوگيري از عمل مجرمانه اهمال مي شود. 7 – برنامه هاي اخلاق به مديريت ارزشهاي مطرح در مديريت كيفيت، برنامه ريزي استراتژيك و مديريت تنوع كمك مي كند.8 – برنامه هاي اخلاق به ايجاد تصويري مثبت از سازمان در نزد مردم كمك مي كند.

ضرورت تبیین اخلاق و ابزار آن
رعایت اخلاق در محيط كار و زندگی منافع بسيار زيادي براي اجتماع دارد؛ اعم از منافع عملكردي و منافع اخلاقي. اين مطلب بخصوص در عصر حاضر كه جامعه با ارزشهاي بسيار متنوعي در محيط كار و زندگی سروكار دارد صادق است. هر چند افراد زیادی از جمله  فلاسفه، دانشگاهيان و منتقدان اجتماعي  به مباحث اخلاقی پرداخته اند ولی بسياري از مطالبي كه تا به امروز درباره اخلاق نوشته شده مطابق با نيازهاي جوامع بشری نيست. براي دستیابی و حصول ارزش های  اخلاقی ابتدا بايد اخلاق را تعريف و اصول آن را در جامعه تبیین کرد.با عنایت به مطالب فوق الذکر اخلاق، به طور ساده و خلاصه، شامل شناخت صحيح از ناصحيح و آنگاه انجام صحيح و ترك ناصحيح است. تشخيص درست از غلط هميشه ساده نيست. بسياري از دانشمندان علم اخلاق ادعا مي كنند كه باتوجه به اصول اخلاقي در مقام عمل هميشه يك راهكار درست وجود دارد و برخي ديگر معتقدند كه راهكار درست بستگي به موقعيت و شرايط دارد و تشخيص اينكه كدام راهكار درست است درنهايت به عهده خود فرد است. با تبیین اصول اخلاقی در جامعه و با ايجاد يك برنامه مديريت اخلاقی مي توان اخلاقيات را در اجتماع تبیین نمود. برنامه هاي اخلاقی كمك مي كنند تا بتوان در شرايط آشفته عملكرد اخلاقي خود را حفظ كرد. ضروری است برای تبیین و مديريت اخلاق به ابزارهای خاصی متوسل شد. عمده ترین اين ابزارها عبارتند از: ارزش هاي اخلاق، ارزشهاي رفتار، خط مشي ها و رويه ها، روشهاي حل معضلات اخلاقي و آموزش اخلاق.

رابطه آزادی و اخلاق
آزادی امروزه مقوله ای است که به بهانه ی آن مسائل زیادی در جامعه بشری از جمله اخلاق مورد تعرض قرار گرفته است. توجه به مفهوم آزادي و مفهوم اخلاق و نيازمندي آدمي و جامعه به هر دو مقوله،امری ضروری است. پرسش اساسي اين است كه آيا اخلاق، انسان را به آزادي رهنمون مي‌شود و يا اينكه از آزادي مي‌توان پلي به اخلاق زد و جامعه‌اي اخلاقي را بنيان نهاد؟ به نظر نگارنده اولويت و تقدم آزادي بر اخلاق و تأخر اخلاق بر آزادي است. در واقع، تحقق آزادي و به‌ويژه آزادي سياسي، شرط ضروري و اساسي اخلاق در سطوح فردي و اجتماعي و سياسي است. اين اولويت و تقدم، يك تقدم رتبي و زماني است. بر طبق تعريفي كه استاد مطهري از آزادي ارائه مي‌كند، مي‌توان اولويت آزادي بر اخلاق را استنباط نمود. شهید مطهري در مفهوم آزادي هر دو سوية آزادي يعني بعد سلبي و منفي و بعد مثبت و ايجابي آزادي را در نظر داشته است. اساساً با تحقق آزادي و به ويژه آزاديهاي سياسي در جامعه و فقدان نظام سياسي استبدادي و توتاليتر، اخلاق معنا و مفهوم مي‌يابد. در گستره آزادي است كه مي‌توان دريافت كه جامعه از اخلاق بهره‌اي برده و يا عناصر اخلاقي از آن جامعه رخت بربسته و مفاسد و رذائل سر برآورده است.به يك معنا آزادي به گونه‌اي آشكار كننده و كاشف زواياي مفاسد پنهاني و ضد اخلاقي است كه در درون جامعه وجود داشته است و به دليل غيبت آزادي و گستردگي دامنة استبداد، خودش را نشان نمي‌داده و حتي گمان مي‌شده است كه جامعه كاملاً اخلاقي است و مردم از فضائل اخلاقي‌ برخوردار و بهره‌مندند.

موانع و محدوديت‌ها
علاوه بر همة بحث‌هاي انجام شده، مي‌توان به موانع آزادي نيز پرداخت و دو گونه مانع را از هم بازشناخت: نخست موانعي كه سلب كنندگان براي آزادي آدميان ايجاد مي‌كنند. به تعبير مطهري در وجود اقويا دو عامل هست كه اگر دست به دست يكديگر بدهند باعث سلب آزادي مي‌شود، نخست «سودجويي و ديگري تمركز قدرت. به عبارت ديگر، خودپرستي و زور».به عقيدة وي در اسلام با هر دو نيرو مبارزه شده است. مطهري دومين مانع آزادي را به طبقه‌اي كه آزادي را از دست داده، بازمي‌گرداند و آن را در شمار موانع مهم در سلب آزادي‌ها مي‌داند: «يكي بي‌حسي وتنبلي و لاقيدي و بي‌تفاوتي و ضعف و زبوني، و ديگر بي‌خبري و ناآگاهي و بي‌رشدي.» به عقيدة وي در اسلام بي‌تفاوتي نسبت به حقوق خود نيز مردود شمرده شده است.بنابراين لازم است براي دست‌يابي به آزادي نخست از موانع آزادي رهايي يافت. و در اين ميان مي‌بايست از شر سودجويان و قدرت‌مندان خلاصي يافت كه اين خود مستلزم رهايي خود از بي‌نفاوتي نسبت به حقوق خود و آگاهي و شناخت است. در اين صورت است كه اميد مي‌رود آزادي در جامعه محقق شود و در پي آن اخلاق نيز به مراحل رشد و بالندگي خو در فضاي آزاد دست يابد. كه حيات اخلاق و ارزش‌هاي اخلاقي به آزادي است و در فقدان آزادي، نهال اخلاق نيز رو به ضعف و پژمردگي خواهد رفت.
به غير از موانع برشمرده شده در فوق، مطهري به پاره‌اي از محدوديت‌ها در رابطة اخلاق و آزادي نيز اشاره مي‌كند. محدوديت مهمي كه وي به بحث دريارة آن مي‌پردازد، همانند ساير مباحث وي، مطلق نبودن آزادي است. درست است كه شخص به رفع موانع اقدام مي‌كند اما از سويي بايد متوجه باشد كه قلمرو آزادي تا چه اندازه است. به ديگر سخن، همان گونه كه در قلمرو سياست، هرج و مرج پذيرفته و شايسته نيست، در ارتباط آزادي با حوزة‌ اخلاق نيز، آزادي غير از هرج و مرج شمرده مي‌شود. از اين منظر، مطهري به نقد سخنان پاره‌اي از انديشمندان مي‌پردازد كه در حوزة اخلاق هيچ محدوديتي براي آزادي قائل نيستند. اين ديدگاه در سخنان مطهري با عنوان نظرية‌: آزادي دادن به انسان در راه كسب اخلاق و اصلاح نفس، مورد بررسي و تأمل قرار گرفته است.مطهري در تبيين اين ديدگاه آن را به انديشمندان جديد و به اصطلاح مدرن نسبت مي‌دهد و مي‌گويد به عقيدة‌ عالمان جديد همان طوري كه در اداره و مديريت اجتماع بهترين راه، دموكراسي و آزادي دادن است نه فشار و اختناق و استبداد و ضعيف نگه‌داشتن. در اخلاق و رفتار انسان با غرايز و تمايلات نفساني نيز دموكراسي را بايد رعايت كرد، و اين خود بهترين وسيلة آرام نگه‌داشتن غرايز و حكومت بر آنها و اطاعت آنها از فرمان عقل است. اين روش، كه البته بيشتر در مباحث اخلاق جنسي مطهري مطرح شده است، در مقابل شيوه‌هاي سنتي است كه سركوبي غرايز را توصيه مي‌نمودند. مطهري در نقد اين ديدگاه مي‌گويد:«مي‌گويند دموكراسي در اخلاق. ما هم طرفدار دموكراسي در اخلاق هستيم، طرفدار آزادي دادن به استعدادها هستيم، طرفدار اين هستيم كه استعداد جنسي في حد ذاته استعداد پاك و شريفي است و بايد پرورانده شود و بارور گردد. ولي دموكراسي در اخلاق غير از هرج و مرج اخلاقي است، همان طوري كه دموكراسي در سياست نيز غير از هرج و مرج است. در سياست سه نوع حكومت ممكن است: حكومت مستبدانه، هرج و مرج، دموكراسي. در اخلاق نيز چنين است. اين مسأله انسان را به ياد مسألة‌ آزادي فرد و قدرت دولت در فلسفة سياسي مي‌اندازد. آزادي افراد به جاي خود، قدرت و استيلاي اجتماع و دولت قانوني نيز به جاي خود. دموكراسي بايد توأم با انظباط افراد و قدرت و تسلط اجتماع يا دولت كه نمايندة عموم است بوده باشد.» تبيين مسأله با توجه به قطعة‌ فوق به خوبي روشن مي‌شود. در واقع مطهري بر اين باور است كه هم هرج و مرج و هم استبداد و فقدان آزادي هر دو به نفي آزادي و در نتيجه نفي اخلاق و فضائل اخلاقي منتهي مي‌شود. بر اين اساس ايشان ترجيح مي‌دهد ضمن نفي اجبار و تحميل در فراگيري اخلاق، وفور آزادي مطلق و بدون محدوديت را نيز عامل مخرب دانسته و بر آزادي معقول و منطقي حكم نموده و به اعتدال توصيه كند. از نظر وي اخلاق جنسي با اخلاق اقتصادي كه مربوط به غريزة مالكيت است و اخلاق سياسي كه به غريزة قدرت و برتري طلبي ارتباط مي‌يابد، هيچ گونه تفاوتي ندارد. «همچنان كه در آن دو نوع اخلاق كسي آزادي مطلق نمي‌گويد و تحريكات و تهييجات را جايز نمي‌شمارد، اصل قناعت به حد و حق خود را توصيه مي‌كند و آن را مانع رشد استعدادهاي طبيعي نمي‌داند، در اخلاق جنسي نيز همين طور بايد حكم كند.»مباحث مذكور گرچه بيشتر به اخلاق جنسي پرداخته، اما در حاشيه، اين موضوع را نيز يادآور شده است كه نه تنها اعتدال در اخلاق جنسي مطلوب شمرده مي‌شود و دوري از هرج و مرج توصيه مي‌گردد، كه در سياست و اقتصاد نيز مي‌بايست از اخلاق مناسب بهره گرفت و تن به استبداد و هرج و مرج نسپرد. مطهري بر اين باور است كه مي‌بايست انسان «نوعي از آزادي را كه آزادي اخلاقي مي‌ناميم، يعني آزادي از پول‌پرستي و زن‌پرستي و مقام‌پرستي كه مرادف است با شخصيت اخلاقي داشتن و كمال مطلوب‌دار بودن بايد براي خود حفظ كند.»دعوت به داشتن شخصيت اخلاقي و در واقع آزادي اخلاقي داشتن، همانا دعوت به بهره‌مندي از اخلاق در هر سه حوزة‌ سياست، اقتصاد و روابط جنسي را دربر مي‌گيرد و استثنابردار نيست. هنگامي كه در هر سه حوزه، اخلاق مطلوبي، مبتني بر آموزه‌هاي ديني، شكل گرفت مي‌توان گفت جامعه، اخلاقي است.

عقايد غلط درباره اخلاق
اخلاق از ديدگاه افراد مختلف معاني متفاوتي دارد. اما عموماً آن را شناخت درست از نادرست در محيط و آنگاه انجام درست و ترك نادرست مي دانند.مطالبي كه درباره اخلاق كار نوشته مي شود عمدتاً به يكي از اشكال زير است:الف) فلسفي: كه نياز به آشنايي و تحليل زيادي دارد؛ب) منتخبات: كه نياز به زمان زياد، مرور فراوان مطالب و جمع بندي آنها دارد؛ج ) موردپژوهي: كه نياز به موردهاي فراوان و زمان و تحليل زياد جهت جمع بندي مطالب دارد؛د) تمركز بر مسئوليت اجتماعي: كه شامل مثالهاي فراواني از عملكردهاي اخلاقي خوب و بد مي شود.با توجه به محدودیت های موجود در مسائل غیر ملموس از قبیل اخلاق،بعضاً عقايد غلطي درباره آن بوجود می آید كه منشأ آنها عمدتاً دو چيز است؛ 1- عدم فهم صحيح مفهوم اخلاق و2- برداشتهاي سطحي و كوته بينانه از معضلات اخلاقي. برخي از اين عقايد غلط عبارتند از:- اخلاق بيشتر يك موضوع در حوزه مسائل ديني است نه ضرورتی برای زندگی: هدف برنامه اخلاق تغيير عقايد و ارزشهاي مردم نيست بلكه هدف، مديريت ارزشها و رفع تعارضات در ارتباطات اجتماعی است.- ما با اخلاق هستیم لذا دیگر نيازي برای توجه به آن نداريم: اغلب معضلات اخلاقي كه در اجتماع با آنها روبرو مي شویم بسيار پيچيده هستند. تعارضات اخلاقي موقعي به وجود مي آيد كه الف) بين علائق مختلف تعارض ارزشي وجود داشته باشد. ب ) تعدادي راهكار واقعي وجود دارد كه همگي به يك اندازه قابل توجيه هستند. ج ) شرايط موجود پيامدهاي مهمي براي ذينفعان داشته باشد.- اخلاق يك چيز زائد و غيرضروري است و فقط بر بديهيات تصريح مي كند: برخی معتقدند كه اصول وارزشهاي اخلاقي اضافي و به درد نخور هستند چرا كه ارزشهايي ارائه مي كنند كه هر انساني طبيعتاً متمايل به آنهاست. اما درواقع آنچه از ارزش های اخلاق براي جامعه ارزشمند است اولويت بندي ارزش هاست. براي مثال واضح است كه همه مردم بايد صادق و درستكار باشند، اما در جامعه ای كه تقلب و فريبكاري زياد است اين ارزش (صداقت و درستكاري) در اولويت قرار مي گيرد و بايد در اصول اخلاق گنجانده شود.- اخلاق عبارتست از نصيحت كردن آدمهاي بد توسط آدمهاي خوب: خوب  مي دانیم كه افراد خوب هم ممكن است كارهاي بدي انجام دهند مخصوصاً در مواقع استرس و سردرگمي. (استرس و سردرگمي دليل كارهاي غيراخلاقي هستند اما توجيه كننده آنها نيستند).

مقوله اخلاق در ادبيات كسب و كار
آنچه ما به عنوان اخلاق از آن ياد مي كنيم درهر زمان و هر متني حضور داشته است. بنيادهاي ديني، ايدئولوژيك، قوم و مليت گرايي، و حتي خرافات و تابوها، با حوزه اخلاق و ارزشها تداخل داشته اند. در چنين سيري تمدن معاصر مغرب زمين به عنوان سكاندار مدرنيسم با تكيه بر، خوب و فايده مندي براي شكوفايي خودش به دستاوردهاي عظيمي در حوزه علوم و فنون و فرهنگ جديد مجهز شد و بر تمدنهاي ديگر چيره گشت. يكي از ابزارهاي اين چيرگي بهره‌گيري از علوم و قوانين پاسخگوي مسايل سامانه خود بود. مقوله اخلاق در ادبيات كسب و كار كشورهاي توسعه يافته ناشي از اشباع نگرش فن – علم گراي پوزيتويستي غربي و نظام توزيع منافع است كه طي يك ونيم قرن گذشته به كمبود پياده سازي اصول كمي و مكانيكي علم به طور عام و مديريت به طور خاص تفسير مي شود. اين كمبود ناشي از نظام ارزيابي و اصلاح سامانه نظام مديريت غربي و سامانه خود اصلاحي آن است نه نفي قوانين پايه و نهادين شده. پس درجامعه ما كه از پايه هاي قوي و ساختاري شديدا اخلاقي و ديني برخوردار است اين ضعف اخلاق در مديريت نيست كه منشا آسيب‌ها است برعكس ضعف ساختارهاي علمي مديريت از قبيل ضعف اصول پايه و قوانين و مقررات، ضعف سيستم‌هاي نظارتي و ارزيابي است كه در يك جامعه درحال گذار پرتحرك و تغيير در شرايطي دشوار نمودهاي ضداخلاقي پيدا مي كند و با نام فساد از آن ياد مي كنيم.براي نمونه در شرايط انحصار توليد يك كالا و انبوه تقاضا، اخلاق و باورها چه مقدار مي توانند منجر به عرضه كالاي با كيفيت شوند؟ مشتري مداري يكي از خروجي‌هاي شرايط رقابت پيشرفته است وگرنه جامعه ما بنياداً جامعه اي آرمان‌گرا و اخلاقي و سرشار از ايثارگري است. شمار افرادي كه به دلايل و توجيهات اخلاقي و نياز به كار به استخدام شركتهاي فاميلي و دولتي درآمده و يكي از دلايل ضعف كارشناسي و بهره وري است برهمين نقطه ضعف يعني سامان نيافتن بنيادهاي قانوني مديريت بنا شده. تخصص، تجربه و ارتباط آن با اهداف سازمان و يا بنگاه در جوامع درحال توسعه در مقابل ارتباطات و تعلقات سياسي يا فاميلي سهمي ثانوي دارند و اين در اكثر تحقيقات محدود بومي ما نيز خود را نشان مي دهد. افراد با استناد به كاراتر بودن رابطه به جاي جامعه قانونمند و خودكنترل، به دور باطل بي‌اخلاقي ادامه مي‌دهند. توجيه نيز به كمكشان مي آيند وقتي مي گويند: هر كاري با ارتباطات غيررسمي بهتر پيش مي رود، دريافت پروژه يا امتياز توليد يا ساخت وساز و يا دسترسي به اطلاعات كسب وكار ازطريق ارتباطات عملي‌تر است. انسانهاي معمولي كوچه و بازار زودتر از دانشگران به كارايي اين روش مي رسند. كدام مدير يا مقامي را مي‌شناسيم كه با سيل سفارش و درخواست شغل در تنگناهاي اخلاقي فاميلي روبرو نشده باشد. در جوامع توسعه يافته قوانين و مقررات سازوكار اصلي و پايه است و نهادينه هم شده اما آنجا كه قوانين و اصول پايه در تلاقي با شرايط خاص جوابگو نباشد تفسير و انطباق با معيار اخلاقي قاضي يا مدير تصميم‌گير به حل مورد مي پردازد. اگر تعداد موارد خاص درحال فزوني باشد ضرورت بازنگري قوانين را نشان مي دهد و در اين فرايند است كه طي دويست سال گذشته تداوم حضور اخلاق و ارزشهاي انساني در جوهره قوانين و مقررات حفظ شده است. در جوامع درحال توسعه به دليل انفجار جمعيت، تغييرات چنان شديد و انبوه هستند كه به سرعت قوانين و مقررات را كم اعتبار و غيرپاسخگو مي سازند. همين تغييرات و جابجايي‌هاي شديد، اطلاعات و داده هاي ناقص گذشته را كه ابزار برنامه ريزي و ساماندهي هستند بي اعتبار مي‌سازند. چالشهاي جمعيت‌هاي جوياي كار، تحصيل، اسكان، و… ترقي و پيشرفت را پيش روي مديريت كلان و خرد جامعه قرار مي دهد. كم اعتباري اصول مديريت در جوامع درحال توسعه و تغييرات شديد واقعيتي علمي ومحصول چنين شرايطي هستند. دنياي بيروني ما در عصر جهاني شدن شرايط بي‌رحمانه‌تري را به جوامع نو ساخته تحميل مي‌كند، رقابت شديد جهاني و بازيگران ثروتمند و مجهز به علم و فناوري و نظام خودكنترلي مزيتهاي خود را در صحنه كارزار بين المللي تحت عنوان شفافيت، ثبات بازار، ثبات قوانين و مقررات به‌عنوان معيار بازي تعريف مي كنند و در اين بازي خود به عنوان برنده بيرون خواهندآمد زيرا شرايط بازي، ويژگيهاي جوامع و نظامهاي خود آنهاست نه كشورها و جوامع نورسيده. اين سازوكار در درون هر جامعه اي قابل مشاهده است قشرها و تشكل‌هاي سياسي اجتماعي و صنفي هوشمندانه از امتيازات و جايگاه خود دفاع مي كنند در اين كارزار است كه واژه هاي نجيب و ديرماني چون: عدالت، راستگويي، وفاي به عهد، كرامت انساني، توسعه پايدار، حقوق شهروندي، حفظ محيط زيست و ديگر ارزشهاي جهانشمول به كمك گرفته مي شوند.در مديريت نيز مانند اكثر كنشهاي انساني براي هدفي تصميمي گرفته و يا اجرا مي شود اين اقدام تبعاتي دارد ذي‌نفعاني بهره مندي يا متضرر مي شوند. اين ذي‌نفعان بسته به اينكه در كدام گروه قرار گيرند به مباني عقلائي تصميم (مباني قانوني) يا تبعات اخلاقي آن رجوع مي‌كنند اگر مباني اخلاقي قانون يا مقررات شفاف و روشن و براساس منافع اكثريت نباشد طبعا غيرارزشي است و پس بازنگري قانون ضروري است و سهم موارد خاص به اخلاق و ارزشهاي تصميم گير وابسته مي شود. پس هم در وضع قاعده اخلاق و ارزشها وجود دارند و هم در استثناها، مديريت در هر دو جايگاه سهيم است. براي پررنگ‌تر شدن اخلاق در مديريت كسب و كار و يا مديريت كلان عمومي آنچه كاراتر است قاعده بازي است. قاعده بازيها و سامانه ها (سيستم‌ها) مي توانند موردچالش و تغيير قرار گيرند.ژاپني‌ها پس از اقتباس اصول عقلائي و پايه مديريت علمي جسارت ابداع استخدام دائمي كاركنان و خانوادگي كردن بنگاهها را داشتند و ميوه هاي موفقيت آن را چيدند. فراموش نكنيم اگر كشورهاي صنعتي پيشرفته درمورد توسعه نيافته‌ها بي اخلاقي‌هاي فراواني در پرونده خود دارند در درون خود در حفظ انبوهي از دستاوردهاي ارزشي خود و نهادينه كردنشان كوتاهي نكردند. توسعه تامين اجتماعي و بهداشت، تضمين قدرت خريد در تعيين دستمزدها، توسعه تشكل‌هاي غيررسمي و نهادهاي خودكنترلي و دسترسي غيرانحصاري به اطلاعات، بسترسازي براي توسعه علوم و فناوري و شايسته سالاري از اين جمله اند. با اين همه دردو دهه گذشته متوجه خلاء ارزشها و اخلاقيات در مديريتهاي ماشيني و گروههاي صاحب امتياز و نارسايي بعضي قوانين بازي (مثل نواقص بازار) شدند اما هيچگاه قواعد پايه را به نفع آسيب‌هاي استثنايي كنار نگذاشتند. هوشيار باشيم در جامعه ما بخش اعظم آسيب‌هاي مديريتي ناشي از خلاهاي قاعده‌مندي است وگرنه جامعه ما هم آرمانگراست و هم مملو از ارزشهاي اخلاقي و سنتي. تفاوت فاحش رفتارمان در خانواده با محيط بيروني و كسب و كار به اندازه كافي براي اثبات اين حكم به اندازه كافي گويا است.

اخلاق كار
اخلاق كــار يكــي از زمينــه هاي فلسفه، دين شناسي و علوم آكادميك است: عدم ورود مديران و رهبران به اين بحث باعث شده كه بسياري فكر كنند اخلاق كار يك مد يا يك موج است كــه بـه درد واقعيتهاي اداره سازمانها نمي خورد. آنها معتقدند كه اخلاق كار يك بحث پيچيده فلسفي يا ديني است. اما اخلاق كار يكي از زمينه هاي علمي مديريت با رويكردي برنامه اي (PROGRAMMATIC) است كه داراي چندين ابزار عملي است. برنامه هاي مديريت اخلاق در ديگر زمينه هاي علم مديريت نيز كاربردهاي عملي دارد.اخلاق كار به عنوان يكي از زمينه هاي دانش مديريت به شمار مي رود؛ مخصوصاً از زمان تولد نهضت مسئوليت اجتماعي در دهه 1960. در اين دهه نهضتها و جنبشهاي آگاهي بخش اجتماعي توقعات مردم را از شركتها بالا برد. مردم به اين عقيده رسيده بودند كه شركتها بايد از امكانات وسيع مالي و نفوذ اجتماعي خود براي رفع مشكلات اجتماعي نظير فقر، خشونت، حفاظت از محيط زيست، تساوي حقوق، بهداشت و سلامت همگاني و بهبود وضع آموزش استفاده كنند. بسياري از مردم ادعا مي كردند كه چون شركتها با استفاده از منابع كشور به سود دست مي يابند لذا به كشور مديون بوده و براي بهبود وضع اجتماع بايد كوشش كنند. بسياري از محققان، مديران و مدارس بازرگاني اين تغيير و تحولات را درك كرده و لذا در برنامه ريزيهاي خود و نيز درعمل كلمه ذينفعان (STAKEHOLDERS) را كه شامل جامعه اي وسيع تر اعم از كارمندان، مشتريان و تامين كنندگان مي شود جايگزين كلمه سهامداران (STOCKHOLDERS) كرده اند.اخلاق كــار همــانند ديگر رشته ها و زمينه هاي مديريت به دنبال يك نياز به وجود آمد. با پيچيده تر و پوياتر شدن تجارت، سازمانها فهميدند كه به راهنمائيهايي جهت انجام كارهاي صحيح (ازنظر اخلاقي) و پرهيز از كارهاي غلط و مضر براي ديگران نياز دارند و لذا اخلاق كار متولد شد.امروزه 90 درصد مدارس بازرگاني آموزشهايي در زمينه اخلاق كار به دانشجويان خود ارائه مي دهند.
دو زمينه عمل گسترده اخلاق كار
1 – شرارتهاي مديريتي: در اين حوزه اعمال غيرقانوني، غيراخلاقي يا سوال برانگيز مديران، همچنين انگيزه هاي چنين رفتارهايي و راههاي ريشه كن كردن آنها موردبحث قرار مي گيرد.2 – معضلات اخلاقي: شامل مشكلات و مسائل اخلاقي مي شود كه مديران هر روز با انواعي از آنها مواجه هستند مانند تعارض منافع، استفاده نـاصحيح از منابع و نقض قراردادها و موافقتنامه ها.

آموزش  اخلاق برای کارکنان
برنامه اخلاق ضرورتاً بي فايده خواهدبود مگر اينكه تمام كاركنان بدانند اين برنامه چيست، كاركردش چگونه است و نقش آنها در اين برنامه چيست.اگر سيستم صادقانه و بدون پرده پوشي اداره نشود ماهيت سيستم ممكن است موردشك و سوءظن قرار گيرد. به علاوه قانون كاري به اين ندارد كه خط مشي هاي مكتوب سازمان چقدر منصفانه و به روز است؛ قانون رفتار كاركنان را به عنوان خط مشي بالفعل سازمان تفسير مي كند. بنابراين، تمام كاركنان بايد از خط مشي ها و رويه ها آگاه بوده و كاملاً طبق آنهــا رفتـار كنند. (چه خط مشي ها و رويه ها براي برنامه هاي اخلاق باشد و چه براي مديريت پرسنل). تطابق كامل فعاليتهاي كاركنان با خط مشي ها و رويه هاي اخلاقي مستلزم آموزش آنهاست.در بحث آموزش كاركنان به توصيه هاي زير توجه كنيد:
-كاركنان جديد را طي مدتي كه با سازمان سازگار مي شوند با برنامه اخلاق سازمان آشنا كنيد؛
-در دوره هاي آموزشي كه براي مديران برگزار مي شود به بازبيني برنامه مديريت اخلاق بپردازيد؛
-شركت دادن كــاركنان در بازبيني كدها و خط مشي ها (خط مشـي هــاي اخلاق) خود يك آموزش قوي است؛
-يكي از بهترين شكلهاي آموزش اخلاقيات به كاركنان دادن تمرين حل معضلات پيچيده اخلاقي به آنهاست. مي توان يك مورد معضل اخلاقي واقعي يا شبيه واقعيت به آنان ارائه داد و از آنان خواست با استفاده از روشهاي بررسي و حل معضلات اخلاقي آن را بررسي كــرده و راه حل ارائه دهند.
-در ارزيابي عملكرد كاركنان عملكرد اخلاقي را نيز به عنوان يكي از ابعاد لحاظ كنيد.در پايان توجه داشته باشيد كه با همه اين تفاصيل بهترين آموزش دهنده، رفتار رهبران سازمان است.

نتیجه

با توجه به آیات قرآن و روایات جایگاه و اهمیت رعایت اخلاق اسلامی در برخورد با دیگران و ارتباطات مردمی به خوبی روشن می شود؛ در واقع، رعایت اخلاق اسلامی در ارتباطات مردمی در قدم اول به عنوان یک وظیفه و تکلیف انسانی، مطرح و در آموزه های دینی به رعایت آن، توصیه و سفارش شده است؛ چنان که در نقطة مقابل، از بدرفتاری، خیانت، در معاملات، و برخورد زننده و ناشایست، به شدت نهی شده است. از سوی دیگر؛ رعایت اخلاق اسلامی در ارتباطات مردمی، علاوه بر اینکه اجر و پاداش الهی و برکت و نورانیت را به دنبال دارد؛ کینه و دشمنی را از بین می برد، رشته های محبت و دوستی را استحکام می بخشد اختلافات را نابود نموده و باعث اتحاد و همگرایی در بین اقشار مختلف جامعه می شود در نتیجه پیشرفت و آبادانی را به ارمغان می آورد.

منابع و مآخذ:

1-لسان العرب، ج10، مادة خُلق.
2- فصلنامه کوثر معارف، مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی، سال سوم، شماره سوم، 1386، ص 122.
3- دیوان امام علی، قم، انتشارات اسلامی، چاپ دوم.
4- فلسفة اخلاق، شهید مطهری، ص 25.5- ماهنامه تدبیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *