نویسنده: مهرداد ملایی
طرح مساله: مديريت شهري به واسطه پيچيدگيهايي كه به سبب گسترش روزافزون شهرها با آنها مواجه است نيازمند ابزار جامع تر و منطبق با شكلهاي نوين مسائل شهري است كه اين ابزار هم جنبه نرمافزاري و هم سختافزاري دارند. ازآنجا كه پيشرفت فناوري هاي نوين دست مديريت شهري را براي كاربرد ابزار مختلف سخت افزاري به حد كافي باز گذاشته است مساله مهمي كه در ارتقاي مديريت شهري بايد موردتوجه قرار گيرد ابزار نرمافزاري هستند كه دامنهاي از نيروي انساني تا برنامههاي كامپيوتري را شامل ميشود. در مقاله حاضر نگاهي خواهيم داشت به يكي از كليديترين ابزار نرمافزاري دراختيار مديران شهري كه ميتواند نقش بسزايي در حلوفصل مسالههاي پيچيده پيشرو داشته باشد و آن رسانههاي ارتباطي است.
مقدمه و طرح بحث:
شهردار يك كلانشهر مدرن، در نحوه مديريتي كه بايد اعمال كند تفاوتهاي زيادي با شهرداران شهرها در دورههاي زماني پيشين دارد چراكه هم مشكلاتي كه پيشرو دارد با آنها تفاوت خواهد داشت و هم امكاناتي كه براي مواجهه مناسب با اين مشكلات در دست دارد. مديريت يك كلانشهر مدرن، نيازمند برخورد سنجيده با شهرونداني است كه در ايفاي وظايف و حقوق شهروندي خود، دسترسي بيشتري به منابع آگاهيدهنده دارند و ديگر نميتوان براي دريافت عوارض جديد يا اجراي يك پروژه محدودكننده آنها را صرفا با ابزار قهري يا تشويقي قانع كرد. شهرنشيني مدرن، مديريت شهري مدرن را طلب ميكند و اين به ابزار مدرن احتياج دارد.
در سنجش موفقيت مديران شهري، ديگر ارايه آمار صرف درباره ساختوساز فيزيكي شهر و اتوبانها و پروژهها كافي نيست و امروزه وجهمشخصه يك مدير موفق، اثبات تداوم «توسعه پايدار و همهجانبه شهر» است كه لازمه آن برخورداري از درآمد پايدار و منظم حاصل از عوارض شهري است. تصميمگيري درباره امور شهري ديگر از حالت روزمره خارج شده و شكلي نظاممند پيدا كرده است كه اين يعني نيروي انساني بايد نيرويي آگاه و كارآزموده باشد. اما نقش رسانهها در چنين فرايند روبهجلويي چيست؟
وقتي شهروندي در رسانههايي كه با آنها سروكار دارد درباره يك پروژه عظيم شهري كه در شهر محل سكونتش درحال ساخت است آگاه ميشود و از فوايد آن بر زندگي روزمره خود كسب اطلاع ميكند، وقتي در رسانهها الگويي براي شهروندي ارايه ميشود كه عمل منطبق با آن باعث مشاركت هرچه بيشتر او در اداره شهر خواهد شد، وقتي او در گروههاي اجتماعي كه به كمك رسانهها گردهم آمدهاند تا مثلا كمپيني را درجهت رسيدن به هدفي مثل بهبود وضعيت بهداشتي شهر سروسامان دهند احساس هويت جمعي كند مطمئنا همكاري بيشتري با مديران شهر خواهد كرد و عوارض خود را بهموقع پرداخت ميكند چون ميداند سهمي كه او ميپردازد در كنار سهم ديگران، بهدرستي خرج بهبود وضعيت محيطي خواهد شد. همين ايجاد حس همكاري و اعتمادسازي در ميان شهروندان از فاكتورهاي مهم براي رسيدن به درآمد پايدار و نظاممند است كه استفاده درست از رسانههابه فرآيند آن شتاب بيشتري خواهد بخشيد. اما تحقق اين مهم باشرايطي همراه است:
* بايد تدريجي اما مرتب و بيوقفه باشد و در پاسخ به نيازجمعي كه شهروندان احساس كردهاند صورت گيرد. درواقع بايد نقطه آغازي براي ساير اقدامات جمعي مفيد باشد.
* بايد گروه هدف آن به روشني تعريف و مشخص شده باشد تا اين اطمينان ايجاد شود كه آنها براي تحقق منافع خودشان هم كه شده ملزومات اين همكاري و مشاركت را برآورده خواهند كرد و روند كسب آگاهي هرچه بيشتر را به تعويق نخواهند انداخت.
* آگاه كردن گروه هدف از اهداف و چشماندازهاي پروژههاي شهري ازطريق تنوع در انتخاب رسانهها بسيار مهم است. همچنين بايد موضع انتقادي رسانهها را در نحوه هزينهكرد عوارض شهري تقويت كرد و امكانات نظارت هرچه جامعتر را براي آنان فراهم نمود كه از همه مهمتر ايجاد نهادهايي براي واسطه شدن ميان سازمان مديريت شهري و رسانهها است.
* براي آنكه ارتباط ميان مسو.لين و شهروندان حفظ شود بايد رسانهها بخشي از برنامه خود را به انعكاس فعاليتهاي نهادهاي مردمنهاد از يكسو و نهادهاي دولتي ازسوي ديگر اختصاص دهند و در فواصل زماني معين، گزارش عملكرد مسوولين را به اطلاع شهروندان برسانند.
* نمايندگان نهادهاي مردمي(بهويژه در كشور ما شوراهاي اسلامي) بايد امكان بهچالش كشيدن تصميمات مديران را داشته باشند و بايد بتوانند نقدهاي خود را در رسانهها مطرح كرده و پيگيري نمايند.
* آموزش نمايندگان انجمنها و نهادها در زمينه شگردهاي مديريتي، ملزومات رسيدن به اجماع در تصميمگيري و نحوه محاسبه مالي فعاليتهاي اقتصادي شركتهاي خصوصي فعال در شهر از ملزومات مشاركت آگاهانه آنها در فرايند مديريت شهري است. اين ميتواند هم ازطريق نهادهاي رسمي آموزشي و هم ازطريق رسانهها بهويژه رسانههاي تصويري صورت گيرد.
در تسهيل فرايندهاي مشاركت شهروندان و مسووليتپذير كردن آنان دربرابر تعهداتي كه بهعنوان شهروندان جوامع شهري برعهده دارند(بهويژه بحث پرداخت بهنگام عوارض شهري كه اهميت زيادي براي مديران شهري دارد)، اطلاعات عنصر اساسي است. اطلاعاتي كه بايد در رسانهها ارايه شود چند خصوصيت مهم دارد كه اگر به آنها توجه مناسب نشود ممكن است اين فرايند را به فرايندي صوري و ظاهري مبدل كند. برخي از اين خصوصيات عبارتند از:
* كميت: اطلاعات ارايه شده بايد ازنظز ميزان و دامنه كافي باشد تا روند مشاركت مثبت با آگاهي بيشتري صورت پذيرد. البته نبايد آنقدر اطلاعات تخصصي و ديرفهم ارايه داد كه پديده اضافهبار اطلاعاتي روي دهد و شهروند بهدليل ناتواني از درك همه آنها، به توانايي خود در مشاركت شك كند و دلسرد شود. همچنين دامنه اطلاعات ارايهشده بايد متناسب با هدف مديريت از جامعه هدف خود باشد.
* مرتبطبودن: نبايد اطلاعات نامرتبط با آنچه شهروندان و نهادهاي متشكل از آنان ميخواهند ارايه داد و مرتبطبودن آنچه ارايه ميشود و آنچه خواسته ميشود كليد موفقيت در اين فرايند است.
* دقت: براي برخي از نهادهاي مردمي و مردم عادي مهم است كه آمار ارايهشده دقيق باشند چراكه طبق آنها ميزان و نحوه مشاركت خود را تعيين ميكنند و ارايه اطلاعات دقيق ميتواند وجهه مديريتشهري را ارتقا داده و زمينهساز اعتمادآفريني بين شهروندان و مسوولين باشد. يك جنبه از دقت به توجه به رويكرد كارشناسي در بررسي مسايل مربوط ميشود و اينكه گزارش فعاليتهاي نهادهاي وابسته به مديريت شهري تاچهحد منطبق بر واقعيت است.
* بهروزبودن: تازگي اطلاعات هم نياز رسانهها به عنصر تازگي(بهعنوان يكي از ارزشهاي مهم خبري) را برآورده ميكند و هم انگيزه شهروندان را در استفاده منظم از رسانهها براي كسب اطلاعات را تقويت نموده و تاثيرگذاري عملياتي اين ابزار مفيد را بالا ميبرد.
* توجه به جلوههاي ظاهري جذاب و گيرا: اطلاعات را ميتوان بهگونهاي شكيل و گيرا ارايه كرد تا افراد بيشتري علاقهمند آگاهي از آن شوند. حتي اين مورد را ميتوان در توليد برنامههايي كه قرار است ازطرف سازمان مديريت شهري از رسانهها پخش شود رعايت كرد.
در اينجا بد نيست اشاره كنيم كه امروزه از ميان همه رسانههايي كه مديران شهري دراختيار دارند، رسانههاي آنلاين بهترين ابزار براي رسيدن به اهداف فوقالذكر هستند چرا كه انعطافپذيري بيشتري دربرابر تغييرات دارند، خصلت دوجانبه بودن آنها بالاتر است و گرايش افراد به آنها پرشتابتر از گرايش به ساير رسانههاست. بازخوردي كه در اينگونه رسانهها ايجاد ميشود بهترين فرصت را براي مديران شهري فراهم ميكند تا از نظرات شهروندان آگاه شده و زمينه مشاركت فعال آنان را بهشكل بهتري فراهم نمايند. «رسانههاي كاربرسازنده» مثل سايتهايي كه امكان درج مطلب را براي كاربران فراهم ميكنند و كاربران خالقين اصلي محتواي سايتها هستند و عكسها و پستهاي توليدي خود را در آنها بارگذاري ميكنند، بهترين واسطه براي بيان مشكلات توسط شهروندان هستند و رسانههاي جرياناصلي مثل راديو و تلويزيون ميتوانند پيگير توجه مسوولين به مشكلات مطرحشده باشند و اين يك چرخه مكمل ميسازد كه چشمانداز تازهاي از همكاري شهروندان و مديران شهري پيشروي ما خواهد گشود.
موضوعات مرتبط با مشاركت شهروندي:
حال كه بحث درباره برخي از عوامل مرتبط با مشاركت شهروندي و نقش رسانهها در آن به اينجا رسيد ضرورت دارد نگاهي به موضوعاتي داشته باشيم كه در بررسي مشاركت شهروندي مدنظر هستند. طبيعتا منطبق با موضوعي كه براي مقاله انتخاب شده، تمركز ما بر جنبههاي رسانهاي خواهد بود.
در بحث درباره مشاركت شهروندي ميتوان سه موضوع را مورد توجه ويژه قرار داد: 1) اهميت مشاركت 2) شرايطي كه طبق آن شهروندان مشاركت خواهند كرد 3) رويكردهاي دخالتدادن شهروندان براي ارتقاي فعاليتهاي اجتماعي در سطح شهري.
مورد اول يعني اهميت مشاركت را بايد با تحليل هزينه- فايده صورت داد. اينكه دخالت شهروندان در تصميمگيريها و انگيزه آنان براي همكاري با نهادهاي شهري تا چه حد براي شهر فايده دارد و تاچهحد براي مديران شهري دستوپاگير است. همچنين اين امر مرتبط با ميزان استحكام رابطه فرد و جامعه است. گروههاي اجتماعي- رسانهاي كه در اين بين شكل ميگيرند رابط ميان «افراد» و نهادهاي كلان خواهند بود. شايد عمدهترين فايده مشاركت شهروندان، افزايش زمينه پذيرش تصميمات توسط عموم باشد يعني حس مالكيت به شهر و درنتيجه انجام هرگونه همكاري براي بهبود اوضاع آن. لذا براي پيبردن به اهميت مشاركت شهروندان بايد هزينههاي احتمالي اين فرايند را در كنار منافع آن قرار داد و به نتيجه رسيد.
درباره شرايط لازم براي مشاركت، بايد به ساختار مناسب سازمان شهري و ميزان استقبال عملي آن از مشاركتها اشاره كرد. همچنين ايجاد نهادهاي روابطعمومي و رسانهاي كه بتوانند بهخوبي كار هماهنگي و اطلاعرساني متقابل را انجام دهند. اصولا شهروندان زماني با رغبت دست به مشاركت ميزنند كه ببينند حرفها و اقدامات آنان مهم است و موردتوجه قرار ميگيرد.
رويكردهاي مشاركت هم به روشهايي اطلاق ميشود كه مديريت شهري براي عملي كردن جنبههاي نظري مشاركت شهروندان در پيش ميگيرد مثل شيوه نظرخواهي از آنان، سازماندهي فعاليتهاي داوطلبانه شهروندان، چگونگي تعامل با رسانهها براي انعكاس فعاليتها و مسايلي از اين قبيل كه نقش بسزايي در مديريت شهري موفق دارند. برخي شهروندان درصورتي تن به همكاري با مديريت شهري در اداره شهر ميدهند كه بدانند منافع آنها هم در روند تعاملل همكاريها تامين خواهد شد كه لازمه آن، ايجاد سازمانهاي مجهز به رسانه است كه محل دفاع از منافع قانوني آنان شوند. اين سازماندهي ميتواند به با تفكيك شهروندان به گروههاي مختلف سني، جنسيتي و مهارتي صورت گيرد.
در ايجاد طرح جامع شهري كلانشهرها ميتوان و بايد به اين نكات توجه كرد. طرح جامعي كه همه اجزاي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و مدني را لحاظ كرده باشد درصورتي قابل دسترس است كه مردم بهعنوان مخاطبين اصلي آن درباره اجزاي آن نظر بدهند و تصميمگيران بتوانند با اتكا به قدرت تاثيرگذاري رسانهها، روي مشاركت شهروندان حساب كنند و طرحها را با نگاهي خوشبينانه به حضور شهروندان آگاه دوشادوش سازمانهاي رسمي مسوول بازآفريني نمايند.
نتيجه گيري: رسانهها ابزاري براي تقويت مديران شهري در ايفاي وظايف خود هستند. مقابله با مشكلات مدرن به ابزار مدرن احتياج دارد و رسانهها ابزاري كارآمد و امتحان پسداده هستند كه بهطرق گوناگون ميتوانند زمينه تسهيل مشاركت شهروندان و همكاري آنها براي اداره بهتر شهر را فراهم كنند.
مشاركت تسهيل نميشود مگر با ذكر منافعي كه براي شهروندان خواهد داشت و در رسانهها بايد بر فوايد ملموس و ناملموس آن تاكيد شود.
مشاركت تسهيل نميشود مگر با ايجاد ساختارهاي نهادي مردمي و رسانهاي كه پيگير منافع تكتك شهروندان باشند و درباره ميزان تامين اين منافع به آنها گزارش دهند.
مشاركت تسهيل نميشود مگر با كمك به شهروندان تا براي حل مشكلات خود در محيط شهري بتوانند واكنش مثبت و موثر نشان دهند كاري كه اكثر مردم به آن تمايل دارند و اگر شرايطش فراهم شود هيچ مشكلي در نقشآفريني در اين زمينه نخواهند داشت.
مشاركت تسهيل نميشود مگر با يادآوري الزام و تعهدي كه هركس نسبت به جامعه شهري خود دارد و مسووليتهايي كه بايد براي زندگي در شهر و بهرهگيري از امكانات آن تقبل كند.
سرانجام اينكه موثرترين راه براي تسهيل مشاركت شهروندان، آگاه كردن آنان از مسايل و ارايه اطلاعات بهروز، بادقت، متناسب و جامع ازطريق رسانهها است.
شهردار يك كلانشهر مدرن، در نحوه مديريتي كه بايد اعمال كند تفاوتهاي زيادي با شهرداران شهرها در دورههاي زماني پيشين دارد چراكه هم مشكلاتي كه پيشرو دارد با آنها تفاوت خواهد داشت و هم امكاناتي كه براي مواجهه مناسب با اين مشكلات در دست دارد. مديريت يك كلانشهر مدرن، نيازمند برخورد سنجيده با شهرونداني است كه در ايفاي وظايف و حقوق شهروندي خود، دسترسي بيشتري به منابع آگاهيدهنده دارند و ديگر نميتوان براي دريافت عوارض جديد يا اجراي يك پروژه محدودكننده آنها را صرفا با ابزار قهري يا تشويقي قانع كرد. شهرنشيني مدرن، مديريت شهري مدرن را طلب ميكند و اين به ابزار مدرن احتياج دارد.
در سنجش موفقيت مديران شهري، ديگر ارايه آمار صرف درباره ساختوساز فيزيكي شهر و اتوبانها و پروژهها كافي نيست و امروزه وجهمشخصه يك مدير موفق، اثبات تداوم «توسعه پايدار و همهجانبه شهر» است كه لازمه آن برخورداري از درآمد پايدار و منظم حاصل از عوارض شهري است. تصميمگيري درباره امور شهري ديگر از حالت روزمره خارج شده و شكلي نظاممند پيدا كرده است كه اين يعني نيروي انساني بايد نيرويي آگاه و كارآزموده باشد. اما نقش رسانهها در چنين فرايند روبهجلويي چيست؟
وقتي شهروندي در رسانههايي كه با آنها سروكار دارد درباره يك پروژه عظيم شهري كه در شهر محل سكونتش درحال ساخت است آگاه ميشود و از فوايد آن بر زندگي روزمره خود كسب اطلاع ميكند، وقتي در رسانهها الگويي براي شهروندي ارايه ميشود كه عمل منطبق با آن باعث مشاركت هرچه بيشتر او در اداره شهر خواهد شد، وقتي او در گروههاي اجتماعي كه به كمك رسانهها گردهم آمدهاند تا مثلا كمپيني را درجهت رسيدن به هدفي مثل بهبود وضعيت بهداشتي شهر سروسامان دهند احساس هويت جمعي كند مطمئنا همكاري بيشتري با مديران شهر خواهد كرد و عوارض خود را بهموقع پرداخت ميكند چون ميداند سهمي كه او ميپردازد در كنار سهم ديگران، بهدرستي خرج بهبود وضعيت محيطي خواهد شد. همين ايجاد حس همكاري و اعتمادسازي در ميان شهروندان از فاكتورهاي مهم براي رسيدن به درآمد پايدار و نظاممند است كه استفاده درست از رسانههابه فرآيند آن شتاب بيشتري خواهد بخشيد. اما تحقق اين مهم باشرايطي همراه است:
* بايد تدريجي اما مرتب و بيوقفه باشد و در پاسخ به نيازجمعي كه شهروندان احساس كردهاند صورت گيرد. درواقع بايد نقطه آغازي براي ساير اقدامات جمعي مفيد باشد.
* بايد گروه هدف آن به روشني تعريف و مشخص شده باشد تا اين اطمينان ايجاد شود كه آنها براي تحقق منافع خودشان هم كه شده ملزومات اين همكاري و مشاركت را برآورده خواهند كرد و روند كسب آگاهي هرچه بيشتر را به تعويق نخواهند انداخت.
* آگاه كردن گروه هدف از اهداف و چشماندازهاي پروژههاي شهري ازطريق تنوع در انتخاب رسانهها بسيار مهم است. همچنين بايد موضع انتقادي رسانهها را در نحوه هزينهكرد عوارض شهري تقويت كرد و امكانات نظارت هرچه جامعتر را براي آنان فراهم نمود كه از همه مهمتر ايجاد نهادهايي براي واسطه شدن ميان سازمان مديريت شهري و رسانهها است.
* براي آنكه ارتباط ميان مسو.لين و شهروندان حفظ شود بايد رسانهها بخشي از برنامه خود را به انعكاس فعاليتهاي نهادهاي مردمنهاد از يكسو و نهادهاي دولتي ازسوي ديگر اختصاص دهند و در فواصل زماني معين، گزارش عملكرد مسوولين را به اطلاع شهروندان برسانند.
* نمايندگان نهادهاي مردمي(بهويژه در كشور ما شوراهاي اسلامي) بايد امكان بهچالش كشيدن تصميمات مديران را داشته باشند و بايد بتوانند نقدهاي خود را در رسانهها مطرح كرده و پيگيري نمايند.
* آموزش نمايندگان انجمنها و نهادها در زمينه شگردهاي مديريتي، ملزومات رسيدن به اجماع در تصميمگيري و نحوه محاسبه مالي فعاليتهاي اقتصادي شركتهاي خصوصي فعال در شهر از ملزومات مشاركت آگاهانه آنها در فرايند مديريت شهري است. اين ميتواند هم ازطريق نهادهاي رسمي آموزشي و هم ازطريق رسانهها بهويژه رسانههاي تصويري صورت گيرد.
در تسهيل فرايندهاي مشاركت شهروندان و مسووليتپذير كردن آنان دربرابر تعهداتي كه بهعنوان شهروندان جوامع شهري برعهده دارند(بهويژه بحث پرداخت بهنگام عوارض شهري كه اهميت زيادي براي مديران شهري دارد)، اطلاعات عنصر اساسي است. اطلاعاتي كه بايد در رسانهها ارايه شود چند خصوصيت مهم دارد كه اگر به آنها توجه مناسب نشود ممكن است اين فرايند را به فرايندي صوري و ظاهري مبدل كند. برخي از اين خصوصيات عبارتند از:
* كميت: اطلاعات ارايه شده بايد ازنظز ميزان و دامنه كافي باشد تا روند مشاركت مثبت با آگاهي بيشتري صورت پذيرد. البته نبايد آنقدر اطلاعات تخصصي و ديرفهم ارايه داد كه پديده اضافهبار اطلاعاتي روي دهد و شهروند بهدليل ناتواني از درك همه آنها، به توانايي خود در مشاركت شك كند و دلسرد شود. همچنين دامنه اطلاعات ارايهشده بايد متناسب با هدف مديريت از جامعه هدف خود باشد.
* مرتبطبودن: نبايد اطلاعات نامرتبط با آنچه شهروندان و نهادهاي متشكل از آنان ميخواهند ارايه داد و مرتبطبودن آنچه ارايه ميشود و آنچه خواسته ميشود كليد موفقيت در اين فرايند است.
* دقت: براي برخي از نهادهاي مردمي و مردم عادي مهم است كه آمار ارايهشده دقيق باشند چراكه طبق آنها ميزان و نحوه مشاركت خود را تعيين ميكنند و ارايه اطلاعات دقيق ميتواند وجهه مديريتشهري را ارتقا داده و زمينهساز اعتمادآفريني بين شهروندان و مسوولين باشد. يك جنبه از دقت به توجه به رويكرد كارشناسي در بررسي مسايل مربوط ميشود و اينكه گزارش فعاليتهاي نهادهاي وابسته به مديريت شهري تاچهحد منطبق بر واقعيت است.
* بهروزبودن: تازگي اطلاعات هم نياز رسانهها به عنصر تازگي(بهعنوان يكي از ارزشهاي مهم خبري) را برآورده ميكند و هم انگيزه شهروندان را در استفاده منظم از رسانهها براي كسب اطلاعات را تقويت نموده و تاثيرگذاري عملياتي اين ابزار مفيد را بالا ميبرد.
* توجه به جلوههاي ظاهري جذاب و گيرا: اطلاعات را ميتوان بهگونهاي شكيل و گيرا ارايه كرد تا افراد بيشتري علاقهمند آگاهي از آن شوند. حتي اين مورد را ميتوان در توليد برنامههايي كه قرار است ازطرف سازمان مديريت شهري از رسانهها پخش شود رعايت كرد.
در اينجا بد نيست اشاره كنيم كه امروزه از ميان همه رسانههايي كه مديران شهري دراختيار دارند، رسانههاي آنلاين بهترين ابزار براي رسيدن به اهداف فوقالذكر هستند چرا كه انعطافپذيري بيشتري دربرابر تغييرات دارند، خصلت دوجانبه بودن آنها بالاتر است و گرايش افراد به آنها پرشتابتر از گرايش به ساير رسانههاست. بازخوردي كه در اينگونه رسانهها ايجاد ميشود بهترين فرصت را براي مديران شهري فراهم ميكند تا از نظرات شهروندان آگاه شده و زمينه مشاركت فعال آنان را بهشكل بهتري فراهم نمايند. «رسانههاي كاربرسازنده» مثل سايتهايي كه امكان درج مطلب را براي كاربران فراهم ميكنند و كاربران خالقين اصلي محتواي سايتها هستند و عكسها و پستهاي توليدي خود را در آنها بارگذاري ميكنند، بهترين واسطه براي بيان مشكلات توسط شهروندان هستند و رسانههاي جرياناصلي مثل راديو و تلويزيون ميتوانند پيگير توجه مسوولين به مشكلات مطرحشده باشند و اين يك چرخه مكمل ميسازد كه چشمانداز تازهاي از همكاري شهروندان و مديران شهري پيشروي ما خواهد گشود.
موضوعات مرتبط با مشاركت شهروندي:
حال كه بحث درباره برخي از عوامل مرتبط با مشاركت شهروندي و نقش رسانهها در آن به اينجا رسيد ضرورت دارد نگاهي به موضوعاتي داشته باشيم كه در بررسي مشاركت شهروندي مدنظر هستند. طبيعتا منطبق با موضوعي كه براي مقاله انتخاب شده، تمركز ما بر جنبههاي رسانهاي خواهد بود.
در بحث درباره مشاركت شهروندي ميتوان سه موضوع را مورد توجه ويژه قرار داد: 1) اهميت مشاركت 2) شرايطي كه طبق آن شهروندان مشاركت خواهند كرد 3) رويكردهاي دخالتدادن شهروندان براي ارتقاي فعاليتهاي اجتماعي در سطح شهري.
مورد اول يعني اهميت مشاركت را بايد با تحليل هزينه- فايده صورت داد. اينكه دخالت شهروندان در تصميمگيريها و انگيزه آنان براي همكاري با نهادهاي شهري تا چه حد براي شهر فايده دارد و تاچهحد براي مديران شهري دستوپاگير است. همچنين اين امر مرتبط با ميزان استحكام رابطه فرد و جامعه است. گروههاي اجتماعي- رسانهاي كه در اين بين شكل ميگيرند رابط ميان «افراد» و نهادهاي كلان خواهند بود. شايد عمدهترين فايده مشاركت شهروندان، افزايش زمينه پذيرش تصميمات توسط عموم باشد يعني حس مالكيت به شهر و درنتيجه انجام هرگونه همكاري براي بهبود اوضاع آن. لذا براي پيبردن به اهميت مشاركت شهروندان بايد هزينههاي احتمالي اين فرايند را در كنار منافع آن قرار داد و به نتيجه رسيد.
درباره شرايط لازم براي مشاركت، بايد به ساختار مناسب سازمان شهري و ميزان استقبال عملي آن از مشاركتها اشاره كرد. همچنين ايجاد نهادهاي روابطعمومي و رسانهاي كه بتوانند بهخوبي كار هماهنگي و اطلاعرساني متقابل را انجام دهند. اصولا شهروندان زماني با رغبت دست به مشاركت ميزنند كه ببينند حرفها و اقدامات آنان مهم است و موردتوجه قرار ميگيرد.
رويكردهاي مشاركت هم به روشهايي اطلاق ميشود كه مديريت شهري براي عملي كردن جنبههاي نظري مشاركت شهروندان در پيش ميگيرد مثل شيوه نظرخواهي از آنان، سازماندهي فعاليتهاي داوطلبانه شهروندان، چگونگي تعامل با رسانهها براي انعكاس فعاليتها و مسايلي از اين قبيل كه نقش بسزايي در مديريت شهري موفق دارند. برخي شهروندان درصورتي تن به همكاري با مديريت شهري در اداره شهر ميدهند كه بدانند منافع آنها هم در روند تعاملل همكاريها تامين خواهد شد كه لازمه آن، ايجاد سازمانهاي مجهز به رسانه است كه محل دفاع از منافع قانوني آنان شوند. اين سازماندهي ميتواند به با تفكيك شهروندان به گروههاي مختلف سني، جنسيتي و مهارتي صورت گيرد.
در ايجاد طرح جامع شهري كلانشهرها ميتوان و بايد به اين نكات توجه كرد. طرح جامعي كه همه اجزاي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و مدني را لحاظ كرده باشد درصورتي قابل دسترس است كه مردم بهعنوان مخاطبين اصلي آن درباره اجزاي آن نظر بدهند و تصميمگيران بتوانند با اتكا به قدرت تاثيرگذاري رسانهها، روي مشاركت شهروندان حساب كنند و طرحها را با نگاهي خوشبينانه به حضور شهروندان آگاه دوشادوش سازمانهاي رسمي مسوول بازآفريني نمايند.
نتيجه گيري: رسانهها ابزاري براي تقويت مديران شهري در ايفاي وظايف خود هستند. مقابله با مشكلات مدرن به ابزار مدرن احتياج دارد و رسانهها ابزاري كارآمد و امتحان پسداده هستند كه بهطرق گوناگون ميتوانند زمينه تسهيل مشاركت شهروندان و همكاري آنها براي اداره بهتر شهر را فراهم كنند.
مشاركت تسهيل نميشود مگر با ذكر منافعي كه براي شهروندان خواهد داشت و در رسانهها بايد بر فوايد ملموس و ناملموس آن تاكيد شود.
مشاركت تسهيل نميشود مگر با ايجاد ساختارهاي نهادي مردمي و رسانهاي كه پيگير منافع تكتك شهروندان باشند و درباره ميزان تامين اين منافع به آنها گزارش دهند.
مشاركت تسهيل نميشود مگر با كمك به شهروندان تا براي حل مشكلات خود در محيط شهري بتوانند واكنش مثبت و موثر نشان دهند كاري كه اكثر مردم به آن تمايل دارند و اگر شرايطش فراهم شود هيچ مشكلي در نقشآفريني در اين زمينه نخواهند داشت.
مشاركت تسهيل نميشود مگر با يادآوري الزام و تعهدي كه هركس نسبت به جامعه شهري خود دارد و مسووليتهايي كه بايد براي زندگي در شهر و بهرهگيري از امكانات آن تقبل كند.
سرانجام اينكه موثرترين راه براي تسهيل مشاركت شهروندان، آگاه كردن آنان از مسايل و ارايه اطلاعات بهروز، بادقت، متناسب و جامع ازطريق رسانهها است.
http://shahrebehesht.ir/tabid/61/View/Detail/id/1562/Default.aspx