نویسنده: امید سیاوش
آيا مديريت شهري امري صرفا تخصصي و مرتبط با شکل و نماي ظاهري و بوم شناختي هر شهر است؟چنين تعريفي از مديريت شهري کاملا منطبق با روند مديريتي شهرها در کشورهاي توسعه نيافته است. در اين گونه کشورها مديريت شهري صرفا در ساخت بزرگراه، جاده و… در شهر خلاصه مي شود. تلقي رايج از مديريت شهري مطلوب در کشورهاي توسعه نيافته منطبق بر اين اصل کلي است که هر چه در يک شهر بزرگراه ها استانداردتر و خدمات شهري مناسب تر باشد، مديريت شهري يک مديريت پويا محسوب مي شود.
ليکن با مد نظر قرار دادن نحوه اداره شهرها در کشورهاي توسعه يافته، بطلان اين تلقي از مديريت شهري آشکار مي شود. مديريت شهري در کشورهاي توسعه يافته با مقياس کارکرد اجتماعي سنجيده مي شود نه کارکرد ظاهري. مراد از کارکرد ظاهري آن است که صرف پرداختن به ظاهر شهرها و تلاش براي روان کردن ترافيک و… نمي تواند سنج هايي براي مطلوبيت مديريت شهري باشد. هرچه که مديريت شهري بتواند از لحاظ اجتماعي، در روند مديريت شهر پوياتر عمل کند و هر چه که بيشتر اين امکان را فراهم سازد که NGO ها و توده هاي مردم خود را در اداره شهرها دخيل بدانند، از لحاظ کارآمد بودن مي تواند مورد تاييد قرار گيرد.
رويکرد عمومي در مديريت شهري پويا از اين قرار است که تا چه حد مي توان از افکار عمومي و توان مردم براي اداره شهر بهره جست تا از اين رهگذر به واسطه اين ارتقاي معنوي (دخيل بودن مردم در اداره شهر) يک ارتقاي مادي نيز صورت پذيرد. هنگامي ارتقاي مادي شهر پا برجاتر خواهد بود که ارتقاي معنوي شهر استوار باقي بماند. وجهي از ارتقاي معنوي در شهر، حسن تعلق خاطر به محل زيست است. اين تعلق خاطر هر چه بيشتر باشد، شهروند مي کوشد در نگهداري شهر خود کوشاتر ظاهر شود.
عمده ترين دليل آن که شهرهاي توسعه يافته زيبا به نظر مي رسند در همين امر نهفته است. در اين گونه شهرها يک ارتقاي معنوي بسط يافته است که از اين طريق شهروند مي کوشد در توسعه محل زيست خود فعال و کوشا ظاهر شود.
با اين مقدمات به نظر مي رسد مديريت شهري در ايران محتاج يک تطور عميق باشد. در وهله نخست بايد فرآيند اداره شهر را در يک روند اداري محصور نساخت و آن را به کليت شهر تعميم داد.
از حد فاصل سال هاي 1358 تا 1375 تعداد 167شهرداري جديد در ايران به وجود آمد که اکثريت آنان در روند اداره شهر چندان موفق نبودند. به دليل آن که گمان مي کردند که شهر در ساختمان شهرداري اداره مي شود!
از 1286هجري شمسي که نخستين شهرداري در ايران ايجاد شد تاکنون که در سال 1386 به سر مي بريم مي توان گفت که ايران و بالاخص تهران جز در مقاطعي خاص هيچ گاه از يک «مديريت شهري پويا» بهره اي نبرده است.
مطابق با اصل 100قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران براي پيشبرد سريع برنامه هاي اجتماعي، اقتصادي، عمراني، بهداشتي، فرهنگي، آموزشي و ساير امور رفاهي از طريق همکاري مردم بايد شوراي شهر تشکيل شود. اولين وظيفه شوراي شهر انتخاب يک شهردار است. حال پرسش بنيادي اين است که آيا همان طور که وجه عمراني مديريت شهري تاکيد مي شود آيا به مضاميني که در اصل 100قانون اساسي تصريح شده مانند برنامه هاي اجتماعي، فرهنگي، آموزشي توجهي شايسته صورت مي گيرد؟
گويا در ايران فراموش کرده اند که اگر تعليم اجتماعي، فرهنگي شهروندان انجام نشود، پيشرفت عمراني شهر، يک پيشرفت ناقص و زودگذر خواهد بود. چه آن که به شهروندان تعليمي براي حفظ صور عمراني داده نشده است و به علت بي توجهي شهروندان به اين مقوله، وجه عمراني و پيشرفت مرتبط آن نيز به مرور کارکرد خود را از دست خواهد داد.
سخن کوتاه اين که در عرصه مديريت شهري آن چه بايد مورد تاکيد ويژه قرار گيرد، لزوم هم انديشي جمعي ميان شهروندان و دخالت تام آنان در فرآيند مديريتي شهر و همچنين آموزش اجتماعي و فرهنگي شهروندان براي حفظ و نگهداري محل زيست آنان است.
منبع : روزنامه مردم سالاري
Pittsburgh could probably take some lessons from other cities (most notably New York) on improving its image among its residents. Certainly one gets the impression that Giuliani’s efforts in New York to make the place seem friendlier and safer worked amaingly well, although that may have just been PR.
I was thinking about this after the downtown fireworks display on Sunday night. Pittsburgh fires off the display from the Confluence, so there are basically three main areas to watch the show — north of, south of, and between the rivers. Since there is abundant parking and large grassy spaces on the north side (not to mention it being closest to our house) we were settled there with our picnic. After the show we made our way back to the car, strapped the boys in, and prepared to leave the parking lot. Forty-five minutes later we had moved about 4 feet. After another half hour or so, we managed to get onto roads were traffic was moving, and after that getting home was a doddle.
While I expect a certain amount of congestion leaving a major civic event, what really amazed me was the complete lack of police officers in all this. The congestionw was being strongly driven by complete gridlock in a few key intersections, and it seemed that the correct placement of even a dozen uniforms directing traffic would have done wonders for keeping things moving.
For all that, at least the boys were asleep in their car seats. Two years ago we went to Austin’s fireworks with our then-two year old, and Karin’s post on this year’s event sounds all too similar.