مدیریت نگرش

بخش اول: اثر نگرش بر شیوه ی رهبری
1 – اثر نگرش بر شيوه‌ي رهبري
نگرش :  
 *بخش پيش آهنگ وجود واقعي ما است.
*ريشه‌هاي دروني دارد و ثمرات بيروني.
*بهترين دوست و بدترين دشمن ما است.
*از كلام ما صادق‌تر و پابرجاتر است.
*عبارت است از نگاه به بيرون بر اساس تجربه‌هاي گذشته.
*عاملي است كه سبب جذب يا دفع افراد مي‌شود.
*هرگز راضي نمي‌شود مگر آن كه اظهار شود.
*كتاب‌دار و بايگان گذشته ما است.
*سخن‌گوي وضعيت زمان حال ما است.
*پيام‌آور آينده ما است.
وجود نگرش خود در ميان بازيكن‌ها لزوماً سبب موفقيت تيم نمي‌شود، اما داشتن نگرش بد شكست تيم را تضمين مي‌کند.

پنج نكته زير اثر نگرش را بر كار تيمي و بر رهبر تيم نشان مي‌دهند:
آ- نگرش چنان قدرتي دارد كه مي‌تواند تيم‌ها را به اوج برساند يا به زمين بزند.
دنيس ويتلي نويسنده كتاب “برتري برندگان” مي‌نويسد : “رهبران واقعي كسب و كار، جوامع حرفه‌اي، تعليم و تربيت، حكومت و خانه، در مقايسه با ديگر افراد جامعه برتري دارند كه آنها را از ديگران متمايز مي‌كند. برتري آنها در ولادت استثنايي، در هوش‌بر بالا، يا در استعداد خاص نيست. برتري آنها در ديدگاه و نگرش آنها است، نه در شايستگي و استعداد آنها.

ب- نگرش‌ها وقتي در معرض نگرش‌هاي ديگر قرار مي‌گيرند ميل به تركيب پيدامي‌كنند.
در هر تيم چند چيز واگيردار نيست، مثل استعداد، تجربه و عشق به تمرين. اما در هر تيم دست‌كم يك عامل واگير پيدا مي‌شود و آن نگرش است.
مردم تحت تأثير هم تايان و همكاران خود هستند. انسان دوست دارد از طرز فكر كساني كه وقتش را با آنها مي‌گذارند اقتباس كند، از قالب‌هاي ذهني آنها، از باورهاي آنها و از روش‌ آنها در برخورد با مشكلات و سختي‌ها.

ج- سرعت پخش نگرش بد بيش تر از نگرش خوب است.
تنها چيزي كه سرعت پخش آن بيش‌تر از سرعت انتشار نگرش خوب است، نگرش بد است.

د- نگرش حالتي ذهني و دروني است بنابراين تشخيص نادرست بودن آن آسان نيست.
معمولاً احساس‌هاي دروني افراد نمود بيروني پيدا مي‌كنند. نگرش جلوه ذات هر كس است كه در كارها و حركات او نمود خارجي پيدا مي‌كند.
اجازه بدهيد شماري از نگرش‌هاي تباه و فاسد را كه سبب تباهي يك تيم مي‌شود به شما معرفي كنم تا به هنگام مشاهده آنها بتوانيد به وجود آنها پي ببريد.

●ناتواني در پذيرش اشتباه
هيچ انساني كامل نيست، اما آدم‌هايي كه خيال مي‌كنند كامل هستند هرگز به درد كار تيمي نمي‌خورند.

●قصور در بخشش
كينه ورزيدن هرگز كاري سازنده و متناسب نيست و اگر در تيمي حالت گذشت نباشد به زودي آن تيم دچار آسيب و زيان خواهد شد.

●تنگ‌نظري
يكي از بينش‌هايي كه به انسان‌ها لطمه مي‌زند آرزوي برابري است، اين آرزو سرچشمه حسادت و تنگ‌نظري است.

●بيماري خودخواهي
به نظر رايلي اين بيماري هميشه پي‌آمدهاي يكسان دارد: “شكست ما”.

●روحيه خرده‌گيري
اگر يكي از اعضاي تيم روحيه خرده‌گيري داشته باشد و كاه را به كوه تبديل كند همه متوجه مي‌شوند زيرا از نظر آن شخص كار هيچ يك از اعضاي تيم درست و مقبول نيست.

●ميل شديد به كسب تاييد انحصاري ديگران
بيمار خودخواهي در خفا حرص و جوش مي‌خورد و رنجش ايجاد مي‌كند اما بيماري كه شيفته تاييد يك پارچه و انحصاري ديگران است، آشكارا منتظر تحسين و كرنش است، خواه شايسته تحسين باشد و خواه نباشد.

ه- و نكته آخر اين است كه نگرش زشت همه چيز را به تباهي مي‌كشاند.
اگر انسان خيال كند كه طرز فكر طرف مقابل، به نظر او، زشت و نامطلوب است و احتمال دارد نگرش او از ديد ديگران درست و مقبول باشد آنگاه چه طور مي‌تواند به خودش اجازه مقابله با صاحب آن نگرش را بدهد؟
بايد خود را از اين دودلي خلاص كنيد. نگرش‌هاي نكوهيده و گنديده سبب تباهي كار تيمي مي‌شوند.

بخش دوم: اثر نگرش بر افراد
2 – اثر نگرش بر افراد
نگرش انسان، با استعداد و ظرفيت او رابطه مستقيم دارد.
نگرش چيست؟ چگونه مي‌توان نگرش را تعريف كرد؟
نگرش احساسي است دروني كه رفتار نماد بيروني آن است. به همين خاطر بدون آن كه كلامي از دهان شخص بيرون بيايد مي‌توان نگرش او را تشخيص داد. مسلماً همه ما حالت لب‌هاي آويزان آدم‌هاي دمق و دلخور و دندان‌هاي به هم فشرده آدم‌هاي مصصم و سرسخت را ديده‌ايم. لحن و حالت ما از هر چيز ديگر مهم‌تر است.گاهي وقت‌ها مي‌توانيم طرز فكر خودمان را در ظاهر پرده‌پوشي كنيم و كساني كه ما را مي‌بينند گول بزنيم. اما عمر پرده‌پوشي چندان دراز نيست. نگرش انسان آنقدر با حجاب مي‌جنگند تا به طور طبيعي جلوه كند.

●نگرش انسان تكليف كاميابي يا ناكامي او را معلوم مي‌كند.

براي فهم بهتر اثر نگرش در زندگاني افراد به هفت نكته بديهي زير توجه كنيد:

نكته اول : نگرش ما شيوه برخورد ما با زندگاني را مشخص مي‌كند.
نگرش ما نمايان‌گر توقعات ما از زندگاني است.
هر كس آن درود عاقبت كار كه كشت. نگاه ما به زندگاني و كردار ما تعيين كننده حوادثي است كه بر ما مي‌گذرند.

نكته دوم: نگاه و نگرش ما تكليف روابط ما را با مردم معلوم مي‌كند.
موسسه پژوهشي استنفورد معتقد است 5/12 درصد هر پولي كه حاصل فعاليت انسان است در اثر دانايي و 5/87 درصد آن در اثر توانايي راه آمدن با مردم به دست مي‌آيد.
5/87% مردم شناسي + 5/12% علم = توليد موفقيت
اگر ما مردم را مهم بدانيم در چشم انداز خودمان ديدگاه‌هاي آنها را لحاظ مي‌كنيم نه ديدگاه‌هاي خودمان را.
معمولاً كساني در سازمان‌ها ترقي مي‌كنند كه نگرش سازنده دارند. ترفيعات داخل سازمان به اين افراد نگرش برجسته نمي‌دهد بلكه نگرش برجسته آنها سبب اوج‌گيري آنها مي‌شود.

نكته‌ي سوم: معمولاً تنها فرق بين موفقيت و شكست، نوع نگاه است.
بزرگترين دستاوردهاي تاريخ كار انسان‌هايي بوده كه فقط اندكي از انبوه همتايان خود پيش‌تر بوده‌اند. شايد بتوان اين وضع را “اصل برتري جزئي” ناميد. در بسياري از موارد اين تفاوت اندك در مورد نگرش بوده است.
تفاوت آدم‌ها با هم جزيي است اما همان تفاوت جزيي سبب اختلاف‌هاي كلي مي‌شود. تفاوت جزيي آنها هم همان نگرش و نوع نگاه آنها است. بزرگي و كوچكي اختلاف‌ آدم‌ها در اين است كه نگرش آنها سازنده است يا تباه كننده.

نكته چهارم : نوع نگرش اوليه در انجام هر كار، در نتيجه آن كار اثر قطعي دارد، اثري مهم‌تر از هر اثر ديگر.
نگرش درست در شروع كار ضامن موفقيت در نتيجه كار است.
براي ما هم بارها اين حادثه پيش آمدهاست. بارها فكر كرده‌ايم اين حادثه چراغ عمر ما را خاموش مي‌كند در حالي كه بايد آن حادثه را نشانه طلوع فرصت تازه‌اي بدانيم.

نكته پنجم: نگرش ما مي‌تواند گرفتاري‌ها و ناملايمات را به خير و رحمت مبدل كند.
سدلو بكستر در كتاب “عزير دلم بيدار شو!” نوشته است:
فرصت و مانع با هم چه فرقي دارند؟ فرق آنها در ديد ما است. هر فرصتي مشكلي دارد و هر مشكلي فرصتي.
صاحبان ديد بلند به هنگام رويارويي با مشكلات با تحمل جنبه‌هاي ناگوار و دفع آنها، مشكلات را به فرصت مبدل مي‌كنند.
وقتي خدا مي‌خواهد كسي را تربيت كند او را به مدرسه‌ پر زرق وبرق نمي‌فرستد بلكه او را در مدرسه احتياج تعليم مي‌دهد.
ديويد سارنف گفته است: “در گورستان، امنيت فراوان است، من در به در دنبال حادثه و فرصت مي‌گردم.”

نكته ششم: نگرش ما مي‌تواند آينده اي بسيار نويدبخش براي ما به ارمغان بياورد.
فرادي كه به سبب  نگرش خود از زاويه‌اي كاملاً سازنده با زندگاني برخورد مي‌كنند گاه درك نمي‌شوند. بعضي‌ها اين افراد را “انسان‌هاي بدون مرز” لقب مي‌دهند. به بيان ديگر، آنها مرزها و محدوديت‌هاي عادي زندگاني را، كه مقبول خيلي از انسان‌ها است، قبول ندارند و زير بار آنها نمي‌روند. آنها اكراه دارند امور رايج را به خاطر اينكه رايج هستند بپذيرند.
انسان سازنده مي‌داند كه سفر موفقيت به اندازه مقصد آن دلپذير است.
نكته‌ي هفتم : خوبي نگرش شما بي‌حكمت نيست، زيرا شما هم انساني مذهبي هستيد.
لابد مي‌دانيد كه هفت گناه كبيره – غرور، حرص، شهوت، حسد، خشم، شكم‌بارگي و تنبلي – همگي تابع نگرش، انگيزه‌ها و افكار باطني هستند. بدبختانه انسان‌هاي خشك مغز بيشتر گرفتار افكار باطني هستند. آنها مثل آن برادر بزرگ‌تر حكايت آدم ولخرج هستند و فكر مي‌كنند كه هر كاري كه مي‌كنند درست است. در زماني كه برادر كوچكتر تصميم به ترك خانه گرفت تا هر طور مي‌خواهد زندگاني كند برادر بزرگتر تصميم گرفت در خانه نزد پدرش بماند. او نمي‌خواست “عمرش” را با ولخرجي و خوش‌گذراني تباه كند! وقتي برادر كوچك‌تر به خانه بازگشت برخي از ديدگاه‌هاي برادر بزرگتر به تدريج خود را نشان داد.
اولين حالتي كه بروز كرد احساس خود بزرگ‌بيني بود. برادر بزرگتر در مزرعه مشغول كارهايي بود كه به خيال خودش بايد انجام مي‌داد اما وقتي ديد پدرش به مناسبت بازگشت برادر كوچك‌تر جشني برپا كرده است دچار جنون شد، زيرا پدر هرگز براي او جشني برپا نكرده بود!
پس از آن نوبت به احساس درماندگي و بي‌چارگي رسيد. برادر بزرگتر رو به پدر كرد و گفت :”سالها در خدمت تو بودم و تو هيچ‌وقت براي من جشني برپا نكردي. اما حالا كه پسرت پس از تلف كردن پول‌هاي تو به خانه برگشته برايش جشن مي‌گيري.”
خيلي‌ها معناي واقعي حكايت آدم ولخرج را نمي‌فهمند. آنها فراموش مي‌كنند كه در اين حكايت دو نوع اسراف وجود دارد. جرم برادر كوچك‌تر پيروي از هواي جسماني است اما جرم برادر بزرگتر پيروي از هواي نفس است. مشكل برادر بزرگتر نگرش اوست. در پايان حكايت آن كس كه خانه پدري را ترك مي‌كند، برادر بزرگتر است، يعني اسراف كار دوم.

بخش سوم: عوامل مؤثر بر شکل گیری نگرش انسان
3 – عوامل موثر بر شكل‌گيري نگرش انسان
نگرش انسان‌ها در خلاء شكل نمي‌گيرد. انسان با ويژگي‌هاي خاصي‌زاده مي‌شود و آن ويژگي‌ها در شكل‌گيري نگرش او دخيل هستند. اما عوامل موثر بر زندگاني انسان و شكل‌گيري نگرش هر كس به مراتب مهم‌تر و بزرگتر از آن ويژگي‌ها هستند. گرچه اثر اين عوامل برانسان هميشگي است اما بيش‌ترين اثر آنها در دوران زير است:
دوره :  عوامل
پيش از تولد: شخصيت ذاتي / سرشت
تولد: محيط
1 تا 6 سالگي: زبان باز كردن پذيرش / تاييد بزرگسالان تصور از خود
6 تا 10 سالگي: قرار گرفتن در معرض تجربه‌هاي جديد
11 تا 21 سالگي: همتايان، قيافه ظاهري
21 تا 61 سالگي: ازدواج، خانواده، شغل، موفقيت، فراز و فرود زندگاني، ارزيابي زندگاني

●شخصيت – من كيستم:
همه انسان‌ها در هنگام تولد با هم فرق دارند. حتي دو كودك با يك پدر و مادر، با يك محيط رشد و حتي با آموزش و پروش يكسان، به كلي با هم فرق دارند.
هر تيپ شخصيتي داراي مجموعه‌اي از نگرش‌ها است. به طور كلي كساني كه سرشت خاصي دارند نگرش خاصي پيدا مي‌كنند كه در بين دارندگان آن سرشت رواج دارد. چند سال پيش تيم لاهي يكي از دو نويسنده كتاب پرطرفدار “عقب‌مانده” مطالبي درباره چهار سرشت اصلي بيان كرد و نوشت. من در اثر مشاهده متوجه شده‌ام كساني كه صفراوي مزاج هستند معمولا نگرش‌هاي پرخاشگر و ايستا دارند. دموي مزاج‌ها معمولاً خوشبين و مثبت هستند. آدم‌هاي درون‌نگر و سودايي گاه صفات منفي پيدا مي‌كنند و بلغمي مزاج‌ها مي‌گويند “آهسته بيا، آهسته برو”. شخصيت هر انسان آميزه اي است از اين سرشت‌ها اما در ضمن استثنا هم وجود دارد. با اين حال هر سرشتي به طور طبيعي مسير خاصي را طي مي‌كند كه با ردگيري نگرش‌ها مي‌توان آن را شناخت.

●محيط – در اطراف من چه خبر است:
محيط دوران كودكي عامل پيدايش و شكل‌گيري “نظام عقيدتي” شخص است. بچه هميشه از محيط خود اولويت‌ها، نگرش‌ها و علائق و اصول اعتقادي را مي‌گيرد. مسلم بدانيد كه باورهاي انسان بر نگرش او موثر است حتي اگر آن باورها درست نباشد.
نگرش انسان در اثر عقايدي كه دارد، خواه درست و خواه نادرست، ريشه‌دار و مستحكم مي‌شود.

●نقش كلام – آن چه مي‌شنوم:
پس از زايل شدن كبودي‌ها و از بين رفتن درد بدني، آنچه به جا مي‌ماند درد دروني ناشي از حرف‌هاي نيشدار است.

●پذيرش / تاييد بزرگسالان – آنچه حس مي‌كنم:
براي اشخاص مهم نيست ما چه علامه‌اي هستيم مگر اينكه بدانند چه قدر به آنها توجه مي‌كنيم!
پيش از درك و فهم درس، انسان به علاقه وتوجه معلم توجه مي‌كند، مدت‌ها مي‌گذرد و آموخته‌ها از ياد مي‌روند. اما احساس خوشايند ناشي از پذيرش و تاييد از ياد نمي‌رود.

● خود انگاري – خود را چگونه مي‌بينيم:
ديگران ما را آنطور مي‌بينند كه ما خودمان را مي‌بينيم. اگر ما خودمان را دوست داشته باشيم احتمال اينكه ديگران هم ما را دوست بدارند بيشتر مي‌شود. خودانگاري زمينه‌ساز پديد آوردن نگرش و طرز فكر ما است. رفتار ما بازتابي است از ديدن خودمان. ما هرگز از قلمرويي كه احساس‌هاي واقعي خودمان معين مي‌كنند آن طرف‌تر نمي‌رويم. كشف آن “قلمروهاي جديد” هنگامي ميسر مي‌شود كه خودانگاره ما به قدري نيرومند باشد كه اجازه پا گذاشتن به  آن قلمروها را بدهد.

●درمعرض تجربه‌هاي جديد – فرصت‌هاي بالندگي:
ما هميشه چند فرصت در اختيار داريم و بايد تصميم بگيريم كه خطر كنيم و از آن فرصت‌ها استفاده كنيم. در زندگاني هيچ‌چيز بيش از تجربه تنش‌آور نيست. اما تجربه جديد زمينه‌ساز فرصت‌هاي جديد براي رشد و بالندگي نيز هست.

●هم‌كاري با هم‌تايان – كساني كه بر من نفوذ دارند:
نمودها و تظاهرات ادراك ديگران از ما در چگونگي ادارك ما از خودمان اثر دارد. معمولاً ما نسبت به توقعات ديگران واكنش نشان مي‌دهيم.
چارلز جونز نويسنده كتاب “زندگي عالي است” مي‌گويد : ” آينده 5 سال بعد شما تابع خواندني‌ها و هم‌نشين‌هاي شما است.” پس چه بهتر كه گفته او را آويزه گوش خود كنيم.

●قيافه ظاهري – از چشم ديگران:
چهره و ظاهر ما در شكل‌گيري نگرش ما نقش مهمي بازي مي‌كند. مردم روز به روز بيش‌تر وادار مي‌شوند قيافه‌اي پيدا كنند كه براي ديگران دلپذير است.

●ازدواج، خانواده و شغل – امنيت و منزلت ما:
در سال‌هاي ميانه دهه سوم عمر عوامل تازه‌اي بر شكل‌گيري نگرش انسان اثر مي‌گذارند.بيشتر انسان‌ها در همين دوره كار و راه خود را انتخاب مي‌كنند و شمار زيادي از آنها در همين دوره ازدواج مي‌كنند و به اين ترتيب شخص ديگري وارد چشم‌انداز زندگاني انسان مي‌شود.
فراموش نكنيد كه : چه 11 ساله باشيد و چه 42 يا 65 ساله، نگاه شما به زندگاني هنوز در حال شكل‌گيري و شدن است. پس براي تغيير نگرش هيچ‌وقت دير نيست.

بخش چهارم: امکان تغییر نگرش
4- امكان تغيير نگرش
ما يا خداوندگار نگرش‌هاي خويش هستيم يا برده آنها. گزينش يكي از اين دو با ما است. اين كه امروز كيستم پي‌آمد گزينش ديروز ما است. فردا هم همان خواهيم شد كه امروز برمي‌گزينيم.تغيير كردن يعني انتخاب و ميل به تغيير.
فرآيند تحول از شناخت وضعيت كنوني آغاز مي‌شود. ارزيابي نگرش كنوني مستلزم صرف‌ وقت است.

شما براي يافتن گير نگرش خود بايد از روش زير پيروي كنيد:
●يافتن احساس‌هاي ناگوار
چه نگرش‌هايي باعث مي‌شوند شما نسبت به خودتان احساسي ناخوشايند پيدا كنيد؟
●شناسايي رفتار ناگوار
در برخورد با ديگران چه نگرش‌هايي براي شما مشكل‌آفرين مي‌شوند؟
●شناسايي افكار ناگوار
چه افكاري دائماً ذهن شما را اشغال مي‌كنند؟
●تشخيص حقيقت
براي يافتن راه تغيير بايد احساس‌هاي خود را در پرتو حقيقت بسنجيم. اگر فردي مذهبي هستيد بهتر است به كتاب مقدس خود رجوع كنيد. مذهب شما درباره نگرش و نگاه به زندگاني چه مي‌گويد؟

برای رفع گیر نگرش خود از موضوعات زیر پیروی کنید:
●تعهد
در اين مرحله، پرسش “براي متحول شدن چه بايد كرد؟” به اين تعهد تبديل مي‌شود : “من بايد متحول شوم”.
●برنامه‌ريزي و ايفاي تعهد

بي‌درنگ تصميم خود را پياده و آن را تكرار كنيد.
●گزينش
قبول كنيد كه قدرت ايمان از ترس بيشتر است.
ويليام جيمز فيلسوف گفته است: بزرگ‌ترين كشف عصر ما اين است كه انسان‌ها مي‌توانند با اصلاح نگرش‌هاي خود زندگاني خويش را اصلاح كنند.
●براي خود منشور هدف بنويسيد
براي اينكه انسان در تغييردادن نگرش خود جهت و انگيزه داشته باشد، بايد هدف خود را به طور روشن مشخص كند. اين هدف بايد تا حد امكان مخصوص، مكتوب، امضادار و داراي مهلت زماني براي اجرا باشد. منشور هدف بايد در جلو ديد باشد به طوري كه هر روز چند بار بتوان آن را ديد.
شما هم به هدف خود خواهيد رسيد. به شرطي كه هرروز اين سه كار را بكنيد:

الف-هر روز كاري را كه مشتاق انجام  آن هستيد بنويسيد.
شما براي تبديل نگرش خود به “آنچه بايد باشد”  چه غول‌هايي را بايد هلاك كنيد؟ به چه منابعي نياز داريد؟ از ديدن مشكلات نترسيد و جا نخوريد. هر بار يك غول را نشانه بگيريد.استراتژيست‌هاي نظامي به ارتش‌ها سفارش مي‌كنند همزمان در بيش از يك جبهه نجنگند. ببينيد در اين مرحله مي‌خواهيد با كدام نگرش خود مبارزه كنيد. آن را بنويسيد. هرقدر در اين راه موفق شديد شرح كار و موفقيت خود را بنويسيد. خواندن موفقيت‌هاي گذشته انسان را در كار تشويق مي‌كند. بنابراين از خواندن شرح پيروزي‌هاي گذشته غفلت نكنيد.

ب- با دوستي كه مشوق شما است، برنامه روزنامه خود را در ميان بگذاريد.
اعتقاد يعني يقين دروني، يعني عمل بيروني. اگر عزم و اراده خود را به زبان بياوريد علاوه بر تشويق شدن، احساس مسئوليت خواهيد كرد.

نگوييد                                        بگوييد
نمي‌توانم                                   مي‌توانم
اگر                                             حتماً
دودل هستم                                منتظر بهترين وضع هستم
گمان نمي‌كنم                             مي‌دانم
وقت ندارم                                   فرصت را فراهم مي‌كنم
شايد                                         مطمئناً
نگران هستم                               اطمينان دارم
من (نشانه تحقير)                        شما (نشانه حمايت)
امكان ندارد                                 هر كاري ممكن است

ج- هر روزه در راه رسيدن به هدف قدمي برداريد.
فرق بين انسان دانا و انسان نادان در واكنشي است كه به دانسته‌هاي خود نشان مي‌دهند.دانا بر اساس آنچه مي‌شنود عمل مي‌كند و نادان مي‌داند و عمل نمي‌كند.

●مشتاق تغيير باشيد
ما وقتي تغيير مي‌كنيم كه چاره‌اي جز تغيير نداشته باشيم. تا زماني كه گزينه‌هاي پذيرفتني ديگر در اختيار باشند، تغيير نخواهيم كرد.
اگر انسان بداند كه مجبور به سكون نيست، آتش شوق به تغيير در وجودش زبانه مي‌كشد.عاشق سختي‌هاي دوران‌گذار باشيد و ببينيد چه طور شعله شوق به تغيير در وجود شما زبانه مي‌كشد.
به شما هم توصيه مي‌كنم به اندرز مارك تواين عمل كنيد :” همواره ذهن خود را خانه تكاني كنيد تا دچار جمود نشويد. خود را از زندگاني تكراري و ملالت‌بار نجات دهيد.”

● امروز را درياب!
هر شخصي طاقت جنگ يك روزه را دارد. ترس و دلواپسي از آنجا بر وجود ما چيره مي‌شود كه بارهاي سنگين آن دو روز ترسناك، يعني ديروز و فردا، را به امروز اضافه كنيم. آنچه سبب اختلال و سردرگمي مي‌شود حوادث امروز نيست بلكه پشيماني يا تلخي آنچه ديروز روي داده و ترس از پيشامدهاي احتمالي فردا است. پس فقط يك روز را درياب ! امروز را!

● الگوهاي فكري خود را تغيير دهيد.
با آموختن روش تغيير دادن افكار مي‌توان بر عواطف خود مسلط شد.
احساس و عاطفه انسان ناشي از فكر و انديشه او است. بنابراين با تغيير الگوهاي فكري مي‌توان احساس و عاطفه را تغيير داد.

●عادت‌هاي نيك را در خود پرورش دهيد
نگرش چيزي نيست مگر نوعي عادت فكري. پروراندن عادت كاميابي همان قدر آسان است كه تسليم شدن به عادت ناكامي.

گام‌هاي زير را برداريد تا بتوانيد عادت‌هاي نكوهيده را به عادت‌هاي نيك بدل كنيد:
گام اول – عادت‌هاي زشت خود را فهرست كنيد.
گام دوم – ريشه اصلي آنها را بيابيد.
گام سوم – عوامل تشديد كننده آنها را پيدا كنيد.
گام چهارم – يك عادت نيك را براي جايگزيني عادت ناپسند انتخاب كنيد.
گام پنجم – درباره عادت نيك، مزايا و پي‌آمدهاي آن بينديشيد.
گام ششم – براي پروراندن عادت نيك دست به كار شويد.
گام هفتم – براي تحكيم آن عادت هر روز كاري انجام دهيد.
گام هشتم – با توجه كردن به يكي از مزاياي عادت خوب، خود را تشويق كنيد.

●همواره در فكر حفظ نگرش درست باشيد
نگرش انسان همواره ميل به بازگشت به الگوهاي اصلي را دارد مگر آنكه به دقت مراقب باشيم و چون نهال، آن را هرس كنيم.

بخش پنجم: آیا موانع سبب پیشبرد نگرش انسان می شود؟
5- آيا موانع سبب پيشبرد نگرش انسان مي‌شوند؟
در دل هر موفقيت، تحمل سختي و ناملايمات نيز وجود دارد. پيروزي‌هاي انسان حاصل شكست‌هاي مكرر و تلاش مستمر براي بالندگي است.
دكتر برادرز، روانشناس، مي‌گويد:” هر كس خواهان موفقيت است بايد ياد بگيرد كه ناكامي جزء حتمي فرآيند پيشرفت است.”
فوائد ناملايمات بسيارند. براي فهم ضرورت استقبال از ناملايمات و ادامه تلاش در دل ناملايمات به شواهد زير توجه كنيد:

آ- ناملايمات انسان را نرمش‌پذير و قابل اصلاح مي‌كنند.

ب- پختگي و كمال حاصل تحمل ناملايمات است.
ويليام سارويان، داستان نويس آمريكايي، گفته است :” علت موفقيت آدم‌هاي موفقي اين است كه خرد خود را دركوره‌هاي ناكامي پيدا كرده‌اند. خرد حاصل از كاميابي بسيار اندك است.”
پختگي و نرمش پذيري. اين دو صفت در كوره‌ سختي‌ها و ناهمواري‌ها ساخته و پرداخته مي‌شوند.

ج- ناملايمات انسان را وادار مي‌كنند كارها را بهتر انجام دهد.
وقتي انسان به تجربه دريابد كه مي‌تواند از كوره ناملايمات جان سالم به دربرد آنگاه زير بار سنت‌هاي پوچ نمي‌رود، مي‌كوشد كارش را بهتر كند و حتي از محدوده توانايي‌هاي جسمي خويش نيز فراتر مي‌رود.

د- ناملايمات فرصت ساز هستند.
همه آدم‌هاي مخاطره‌جو و سازمان دهندگان موفق از ناملايمات و عقب‌نشيني‌هاي دوران كار و فعاليت و چگونگي پيدا شدن فرصت‌هاي تازه، حكايت‌ها دارند.

ه- ناملايمات مشوق نوآوري است.
اگر شما هم خواهان موفقيت هستيد بايد راه اصلاح شيوه انجام كارها را بياموزيد و بار ديگر كار را از سر بگيريد. ناملايمات به پرورش اين استعداد كمك مي‌كنند.

ی- ناملايمات مزاياي دور از انتظار دارند.
انسان‌هاي ميان مايه وقتي مرتكب خطا مي‌شوند به طور خودكار آن را مترداف با شكست تلقي مي‌كنند.
“در علم هميشه خطا بر صواب مقدم است”.             هوراس وال پل

ر- ناملايمات انسان را به تكاپو وا مي‌دارند.
بيل وگان مي‌گويد :” بهتر است انسان در مراحل اوليه زندگاني طعم شكست را بچشد.
شكست‌هاي اوليه انسان را از فشار تلاش براي شكست ناپذير ماندن آزاد مي‌كند.”
پس تلاش كنيد و بدانيد كه مي‌توانيد از دل هر تجربه ناخوشايند، فايده و خاصيتي را بيرون بكشيد.
موفقيت در اين راه تابع نگرش ما است يعني توان برخورد مثبت با شكست و ناكامي.

بخش ششم: معنای شکست
6-معناي شكست
زيان‌بارترين احساس پس از شكست، از دست دادن اعتماد به نفس و مشكوك شدن به توانايي و صلاحيت خويش است.
همه آدم‌هاي موفق شكست را تجربه كرده‌اند اما هرگز خود را شكست‌خورده و وامانده نپنداشته‌اند.
آنچه در زير مي‌آيد هفت توانايي انسان‌هاي موفق است براي آنكه مزه ناكامي را بچشند، آن را به خود نگيرند و هم چنان به پيش بروند:

آ- مبارزه با وازنش (Rejection)
انسان‌هايي كه تسليم نمي‌شوند. به جاي گفتن ” من وامانده هستم” مي‌گويند “در فلان كار شكست خوردم”، يا “فلان خطا را كردم”.
مارتين سلي‌مان، روانشناس معتقد است: “افرادي كه به هنگام شكست خود را سرزنش مي‌كنند … خيال مي‌كنند بي‌ارزش، بي‌استعداد و ناخوشايند هستند. اما كساني كه در پيشامدهاي بد عوامل بيروني را مقصر مي‌دانند اعتماد به نفس خود را از دست نمي‌دهند.”

ب- گذرا تلقي كردن شكست
كساني كه شكست را به خودشان مي‌گيرند مشكلات را به قدري كش مي‌دهند كه گويي هميشه دامن‌گير آنها است. اما آدم‌هاي موفق تنگنا و گرفتاري را امري گذرا و موقت مي‌دانند.

ج- نامرتبط انگاشتن ناكامي‌ها
گر شما هم مي‌خواهيد در كار موفق شويد نگذاريد پيشامدها تصويري را كه از خودتان داريد مخدوش كنند.

د- واقع‌بيني در توقعات
هر قدر آرزو و هدف انسان بزرگ‌تر باشد، بايد آمادگي رواني او براي غلبه بر موانع و پايداري و مقاومت بيشتر شود.
انسان هر روز بايد منتظر پيشامدهاي معقول باشد و اگر كارها بي‌عيب و نقص انجام نشد نبايد رنجيده‌خاطر شود.

ه- توجه به توانايي‌ها
“اختلاف برندگان و بازندگان اين است كه برندگان همواره به آنچه مي‌توانند بكنند، نه آنچه نمي‌توانند، مي‌انديشند.”

ی- عوض كردن راه رسيدن به موفقيت
آدم‌هاي موفق رويكرد خود به مشكلات را با اشتياق تغيير مي‌دهند.

و- شكوفايي دوباره
سايمون كاروترز، روان‌شناس مي‌گويد: ” زندگاني يعني نتيجه كارهاي ما. گاهي اين نتيجه همان چيزي است كه دنبالش بوده‌ايم. در اين صورت عالي است ولي بعضي وقت‌ها نتيجه چيزي نيست كه دنباش بوده‌ايم. بسيار خوب. بايد ببينيم چه كرده‌ايم تا دوباره مرتكب آن اشتباه نشويم.”

بخش هفتم: معنای موفقیت
7- معناي موفقيت
متفكري گفته است: يكي از مهمترين و گرانترين اشتباهات اين است كه موفقيت را در گروه داشتن صفاتي نظير نبوغ، قدرت خارق‌العاده و چيزهايي نظير آن بدانيم و بگوييم چون اين صفات را نداريم پس موفق نمي‌شويم.
خيلي‌ها موفقيت را “مثل ديگران شدن” و ” از قالب خود بيرون آمدن” مي‌دانند. اين نگرش درست نيست و راه به جايي نمي‌برد. اگر انسان تلاش كند شبيه ديگران شود در زندگاني موفق نمي‌شود و دست بالا به بدل غيرواقعي آنها تبديل مي‌شود و در نتيجه امكان اينكه همان كسي شويم كه مي‌خواهيم، از بين مي‌رود.
به چند تلقي نادرست توجه كنيد:

●ثروت
به احتمال زياد رايج‌ترين تلقي نادرست از موفقيت اين است كه موفقيت را معادل داشتن ثروت بدانيم.

●حس مخصوص
زندگاني ما يك دست و ثابت نيست و عواطف انسان همواره دگرگون مي‌شود. بنابراين نمي توان معيار موفقيت را احساس نشاط دانست.
دارايي مخصوص و با ارزش
مال و دارايي، در بهترين حالت جنبه گذرا و موقت دارند. از راه گردآوري مال و دارايي نمي‌توان به موفقيت رسيد.

●قدرت
قدرت، محك منش و شخصيت است. قدرتي كه در اختيار يك انسان شريف باشد بسيار سودمند است. اما قدرت خودكامگان سرچشمه ويراني‌هاي هولناك است. قدرت به خودي خود نه سازنده است و نه ويرانگر. نه سبب امنيت مي‌شود، نه سبب موفقيت.

●پيروزي
موفقيت را نمي‌توان مجموعه‌اي از اهداف دانست كه يكي پس از ديگري عملي مي‌شوند. موفقيت مساوي با رسيدن به هدف نيست بلكه خود سفر است.

●نگاه درست به موفقيت
موفقيت عبارت است از :
–          شناخت هدف زندگاني،
–          بالندگي براي رسيدن به توانايي بيشينه و
–          تخم افشاني به سود ديگران
اگر ما موفقيت را سير و سلوك بدانيم هرگز با مشكل تلاش براي “رسيدن” به مقصدي گريزپا روبه‌رو نخواهيم شد و هرگز خود را نيمه تمام نخواهيم پنداشت و ديگر نقد عمر را در قمار رسيدن به نصابي از پي نصاب ديگر نخوهيم باخت.

اينك براي بهتر شناختن اجزاء اين تعريف به واكاوي تك تك آنها مي‌پردازيم:
●شناخت هدف
همه ما در زندگاني غرض و مقصودي داريم كه به خاطر تحقق آن آفريده شده‌ايم. مسئوليت ما – شناخت و درك آن غرض است. براي درك غايت زندگاني، از خودتان بپرسيد:
دنبال چه مي‌گردم؟
همه ما در اندرون خود آرزويي نيرومند داريم، وظيفه ما يافتن آن است.
چرا آفريده شدم؟
آيا به توان‌مندي خويش باور داريم؟
هر جا هستي و يا هرچه داري، آنچه را مي‌تواني بكن.
هنگام عمل ؟
هنگام عمل هم اكنون است.

●بالندگي تا مرز توان و استعداد:
تنها سنجه واقعي موفقيت عبارت است از نسبت به آنچه مي‌توانستيم بشويم به آنچه شده‌ايم. به بيان ديگر موفقيت پي‌آمد بالندگي تا مرز توان و استعداد است.
به چهار رهنمود زير توجه كنيد تا خود را در راه بالندگي تا مرز توان و استعداد خود قرار دهيد.
آ- يك هدف را عمده كنيد.
ب- از اصلاح مستمر خود غافل نشويد.
ج- گذشته را فراموش كنيد.
گذشته مرده است اگر لاشه گذشته را به دنبال خويش بكشيم توان حركت به سوي آينده را از دست مي دهيم.
د- به آينده بنگريد.
به تنها جايي كه مي‌توان رفت آينده است. در اين سفر توان و استعداد ما پيشاپيش ما حركت مي‌كند.

●كاشتن تخمي كه براي ديگران هم ثمر دارد
ما با آنچه به دست مي‌آوريم زندگاني مي‌كنيم، ولي با آنچه مي‌دهيم زندگاني مي‌بخشيم.
بزرگي گفته است : ” تولد هيچ يك از انسان‌ها بي‌جهت نيست، اما بعضي‌ها نمي‌توانند جهت و علت تولد خود را درك كنند. موفقيت در زندگاني هيچ نسبتي با آ،چه انسان در زندگاني، براي خود، به دست مي‌آورد يا انجام مي‌دهد ندارد. موفقيت در زندگي با كمك به ديگران نسبت دارد.”

بخش هشتم: راه بالیدن رهبران
8- راه باليدن رهبران
اين روزها خيلي‌ها خواهان بالا رفتن از نردبان ترقي هستند زيرا گمان مي‌كنند پاداش بالارفتن از آن نردبان، كسب آزادي و قدرت است. آنها نمي‌دانند كه رهبر واقعي كسي است كه از خودگذشتگي دارد.
هرچه رهبر بزرگتر باشد ميزان از خودگذشتگي او بايد بيشتر شود.
بالا رفتن با فرونهادن همراه است و اين است طبعيت رهبري و اين است قدرت نگرش درست.

منبع : کتاب مدیریت نگرش(جان مکسول)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *