معراج پیامبر(ص) و پاسخ به شبهات آن

خلاصه کتاب: موضوع: معراج پیامبر(ص)- مقدمه: معراج پیامبر یک سفر آسمانی است که در بردارنده شنیدنیهایی از بهترین مخلوق عالم و برترین موجود الهی است. موجودی که به سبب بندگی خالص برای حضرت حق(جل جلاله)به درجاتی رسید که حتی بزرگترین ملک هم از رفتن به آنجا عاجز بود. این سفر فضایی، با تمام وقایع زیبا و شنیدنی اش ما را بر آن داشت تا با استفاده از قرآن و روایات در مورد آن صحبت کنیم. سفری که برخی آن را رویا می دانند و بعضی خواب و خیال. سفری که در آن وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) ازعالم خاکی به عالم ملکوت عروج کردند.
 
تنظیم:
زهرا محبی
تکتم اسکندری
استاد راهنما: جناب آقای دکتر یار احمدی
عنوان کتاب: معراج پیامبر(ص) و پاسخ به شبهات آن
نویسنده: علیرضا زکی زاده
پائیز 91
 
 
مقدمه
معراج پیامبر یک سفر آسمانی است که در بردارنده شنیدنیهایی از بهترین مخلوق عالم و برترین موجود الهی است. موجودی که به سبب بندگی خالص برای حضرت حق(جل جلاله)به درجاتی رسید که حتی بزرگترین ملک هم از رفتن به آنجا عاجز بود.
این سفر فضایی، با تمام وقایع زیبا و شنیدنی اش ما را بر آن داشت تا با استفاده از قرآن و روایات در مورد آن صحبت کنیم. سفری که برخی آن را رویا می دانند و بعضی خواب و خیال. سفری که در آن وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) ازعالم خاکی به عالم ملکوت عروج کردند.
معراج از دیدگاه قرآن و روایات:
برای معراج پیامبر اکرم (ص) دو مقطع از سیر جود داد: یکی سیر زمینی و دیگری سیر آسمانی. سیر زمینی که از مسجد الحرام تا بیت المقدس می باشد به وسیله مرکبی از بهشت به نام “براق” صورت گرفت و سیر آسمانی که این خود نیز دو مقطع از سیر را داراست: یکی سیر پیامبر اکرم (ص) از مسجد الأقصی تا سدره المنتهی که به وسیله همان براق صورت گرفت و دیگری سیر از سدره المنتهی تا قرب قاب قوسین که به وسیله ی مرکبی دیگر به نام رفرف  تحقق یافت.
شک نیست که اسراء و معراج از نشانه های بزرگی است که دلالت بر صدق پیامبر (ص)  و بلندی مقام و منزلت او می کند. خداوند پیامبر را به آسمان ها برد و درهای آسمان را به روی او گشود.
معراج پیامبر از مسجد شروع می شود: «من المسجد الحرام الی المسجد الأقصی» زیرا مسجد از خانه های خاصی است که رفعت آن با اذن تکوینی خداوند محقق است.پروردگار عالم خواست نظام بالاتر از افق سطح زندگی قابل رؤیت بشر را به حبیب خود نشان دهد تا او نقل محافل سازد و اسرار زندگی را کم و بیش بر خورده ی بنیان جامعه فاش نماید، لذا او را از سطح زندگی اجتماعی مردم روی زمین به افق بالاتر و روشن تری برد و اسراری از حیات و رموزی از آفرینش را به او نشان داد. او را به آسمان ها برد که نتیجه ی نهایی آفرینش را به او نشان دهد، نظام عالم تکوین و تشریع و تدوین را به او نشان دهد. بهشت را با نعمت های ابدی برای مؤمن متقی و جهنم را برای کافران با عذاب زیاد تشریح کند. موضوع دیگر که در نظر بوده است این است که در هیچ یک از کتب آسمانی نسبت به عواقب پس از مرگ آنچنان که انسان ها علاقه داشتند بفهمند اشاره نشده است و خدای عالم خواست با عروج دادن پیغمبر خاتم (ص) از عواقب زندگی آنها آگاهی دهد و آنچه بر ملل دیگر، پس از مردن مبهم بوده، بر ملت اسلام روشن گرداند.
امام صاق (ع) می فرمایند: « من أنکر ثلاثه اشیاء فلیس من شیعتنا، المعراج و المسئله فی القبر و الشفاعه» یعنی هر کس سه چیزرا انکار کند از ما نیست: معراج، سوال قبر و شفاعت.
امام رضا (ع) فرمودند: « منکر معراج، منکر نبوت است. زیرا رسالت پیغمبر اقرار به قدرت خداوند متعال است و بردن پیغمبر با همین بدن عنصری به  قرب نیز، از قدرت اوست. اگر کسی قدرت خدا را از جهتی تکذیب و از جهتی تصدیق کند ایمانش به توحید کامل نیست».
داستان معراج، حوادث راه و نکات آموزنده آن:
براق:
پیغمبر فرمودند: براق مرکبی بود مانند اسب، از الاغ بزرگتر از قاطر کوچکتر، رویش روی آدمیان و دمش چون دم شتر و مویش چون یال است و دست و پایش مانند دست و پای شتر بلند و سم های او چون گاو و سینه اش چون یاقوت سرخ و پشتش چون در سفید و زینتی از زینت های بهشت بر وی نهاده بودند. او دو بال و پر داشت که چون پر طاووس حرکتش مانند برق بود و بین دو چشمش نوشته بود: « لا اله الا ا…، محمد رسول ا…، علی ولی ا… ».
جبرئیل به من گفت این مرکب ابراهیم است سوار شو.
بعد از اینکه سوار براق شدم به سمت بیت المقدس حرکت کردیم و چون وارد آنجا شدم گفتم « بسم ا… الرحمن الرحیم». در آنجا حضرت آدم را دیدم که در محراب نشسته بود و حضرت نوح در طرف راست او، حضرت ابراهیم در سمت چپ او و حضرت موسی و عیسی در مقابل او نشسته بودند.
در آنجا 124 هزار پیغمبر را دیدم که همه صف بسته بودند و منتظر من بودند و در این هنگام جبرئیل ندا دادکه: راه دهید، راه دهید این آقا و سرور روز قیامت و صاحب حوض کوثر و صاحب لوای شفاعت است. پس چون این سخن را شنیدند همه برخاستند و از من استقبال نمودند. سپس جبرئیل اذان گفت و میکائیل هم اقامه و مرا به امامت وا داشتند و همه ی انبیاء به من اقتدا کردند.
پس از نماز جبرئیل گفت: ای معاشر انبیاء و ای ملائکه همه شاهد باشید که من ثواب اذان خود را به امت پیغمبر آخر الزمان بخشیدم و همه انبیاء و فرشتگان همه گفتند ما نیز ثواب نماز خود را به امت این رسول معظم بخشیدم. و بعد جبرئیل به سمت بالا رفت و پس از لحظه ای بازگشت و فرمود : خطاب از خدای متعال رسید که ما هم گناهان امت محمد را آمرزیدیم و از مواهب آن آنقدر به آنها می بخشیم که راضی شوند.
همچنین در حدیثی دارد که چون نماز پیامبر به پایان رسید تمام انبیاء دعای شکر خواندند، از جمله ی آنها دعای حضرت ابراهیم (ع ) است که می فرمایند: « الحمدا… الذی اتخذنی خلیلاً و اعطانی ملکاً عظیماً و جعلنی ا… قانتاً یؤتم بی و انقذنی من النار و جعلها علی برداً و سلاماً » یعنی: سپاس خدای را که مرا دوست خود معرفی نموده و پادشاهی بزرگ به من عنایت کرد و مرا بنده ی عابد و خاشع و خاضع قرار داد و مقتدای خلق گردانید و از آتش نمرود حفظ نمود و آتش را بر من خنک و سالم گردانید.
دعای حضرت سلیمان (ع): « الحمدا… الذی سخر لی الریاح و جنود الشیاطین یعلمون لی ما شئت من محاریب و تماثیل و علمنی منطق الطیر و جعل لی ملکاً طیباً لیس علی فیه حساب» یعنی: سپاس خدای را که باد و نیروهای شیاطین را در اختیار بنده گذاشت و آنطور که من خواستم برای من کار می کردند و محراب و تمثال می ساختند و ستایش او را که زبان پرندگان را به من آموخت و سلطنت عظیمی پاک به من داد که در آن بر من حساب نبود.
پیامبر اسلام سفر خود به آسمان ها را از صخره ی بیت المقدس شروع کرد. این صخره از عجایب آثار خداوند روی زمین می باشد زیرا این سنگ در وسط مسجد الاقصیاست بدون آنکه به نقطه ای اتکاء داشته باشد و این سنگ به جازبه زمین معلق مانده و به زمین نمی افتد.
چرا به بیت المقدس؟
بیت المقدس همان معبد بزرگ مورد احترام فرق یهود و نصاری است که در خاک اردن قرار دارد. این معبد بزرگ قبله ی پیغمبران بود و منازل و مشاهد و حجره گاه انبیاء سلف است. قریب هزار نفر نبی و رسول و پیامبر برای بنی اسرائیل از عصر خود حضرت یعقوب تا ظهور پیغمبر خاتم(ص) ماموریت داشتند که همه ی آنها در این منطقه عبادت کنند. به ظن قوی این سرزمین همان است که حضرت موسی(ع) در آن خیمه ی عبادت زد و حضرت داود طرح معاری آنرا ریخت. بنای با عظمت این مسجد از قطعه سنگ های بزرگ است که ملاط و مواد آنرا فلزات مذاب تشکیل می دهند. تزئینات انجام گرفته در آن هم بیشتر از مسلمین می باشد. آنچه که مسجدالاقصی را بلند آوازه نموده است، صخره ی مبدأ عرج پیغمبر اسلام است که تا هم اکنون باقی و مورد احترام است.
علت عروج از بیت المقدس:
اما اینکه چرا پیغمبر خاتم را از مسجد الحرام به بیت المقدس آوردند و از آنجا به آسمانها بردند چند دلیل می تواند داشته باشد:
1- اینکه کسی نگوید پیامبر در خواب به معراج رفتند و در خواب چنین چیزهایی دیدند.
2- اینکه همانطور که گفته شد بیت المقدس مرکز انبیاء یهود و نصاری بوده است و معبدی مورد احترام آنها.
3- دیگر اینکه پیامبر از جایی عروج خود را آغاز می کنند که قریب هزار نفر رسول و نبی در این منطقه عبادت می کرده اند و این خود پاکی و عظمت معنوی این مکان را می رساند و اینکه پیامبر از مکانی پاک و مقدس به آسمان عروج داده شدند.
حوادث راه:
پیامبر خدا (ص) فرمودند: بعد از آنکه به بیت المقدس رسیدیم و من با پیامبران نماز خواندم آنگاه خازنی نزدم آمد در حالیکه سه ظرف همراه داشت. یکی شیر، یکی آب و دیگری شراب و شنیدم که می گفت اگر آب را بگیرد هم خودش و هم امتش غرق می شوند و اگر شراب را بگیرد هم خودش و هم امتش گمراه می گردند و اگر شیر را بگیرد، هدایت شده و امتش نیز هدایت می شوند.
آنگاه پیامبر فرمودند: من شیر را گرفتم و از آن آشامیدم. جبرئیل گفت هدایت شدی، امتت نیز هدایت شدند.
سیر آسمان ها
آسمان اول:
آنگاه پیامبر فرمودند: جبرئیل بالا رفت و من هم با او بالا رفتم تا به آسمان دنیا رسیدیم و در آن فرشته ای را دیدم که او را « اسماعیل» می گفتند. فرشته مذکور پرسید: ای جبرئیل این کیست همراه تو؟ گفت: این محمد رسول خدا است. پرسید: مبعوث هم شده؟ گفت: آری. فرشته در را باز کرد. من به او سلام کردم او نیز به من سلام کرد، گفت: مرحبا به برادر صالح و پیغمبر صالح و ملائکه یکی پس از دیگری به ملاقاتم می آمدند. همچنین پیامبر (ص) فرمودند: از عجائب آسمان اول خروسی را دیدم که بال های سفید او شرق و غرب را گرفته و سر او چون یاقوت احمر و دو پای او سبز مانند زمرد، منقار او عقیق قرمز، پر و بالش مانند طاووس صد هزار رنگ داشته، دو چشمش مانند مروارید، از نور او آسمان روشن گشته و تاجی بر سر داشت که بر آن نوشته بود: « لا اله الا ا…، محمد رسول ا…، علی ولی ا…». گفتم ای جبرئیل این خروس چیست؟ گفت: فرشته مؤذن است که وقت فجر و ظهر و مغرب اذان می گوید به کلمه ی توحید و همه خروس های جهان ملک و ملکوت با او هم آهنگ می شوند.
مشاهدات پیغمبر خاتم در آسمان دنیا
ملک الموت:
آنگاه پیامبر فرمود: به فرشته ای از فرشتگان گذشتم. فرشته ای بود که همه ی دنیا در میان دو زانویش قرار داشت، در این میان دیدم لوحی از نور در دست دارد و آنرا مطالعه می کند، و درآن چیزی نوشته بود و او سرگرم دقت در آن بود و قیافه ای اندوهگین به خود گرفته بود. پرسیدم این کیست؟ جبرئیل گفت: این ملک الموت است که دائما سرگرم قبض ارواح می باشد.جبرئیل گفت این از همه ی ملائک شدید العمل تر است.پرسیدم: آیاهر که تا کنون مرده و از این به بعد می میرد او جانش را می گیرد؟ گفت: آری.
خورندگان مال یتیم:
پیامبر اکرم (ص) فرمودند که در آسمان اول قومی را دیدم که لب های ایشان چون لب شتر و بر هر یک آنها یک ملک گماشته و با حربه های آتشین، آن لب ها را از ایشان می بریدند و سنگ آتشین در دهان ایشان می نهادند. پرسیدم از جبرئیل این ها چه کسانی هستند؟ گفت: آنها که مال یتیمان به ظلم می خوردند.
غیبت کردن:
پیامبر اکرم (ص) در ادامه فرمود: قومی را دیدم که از پوست و گوشت ایشان لقمه لقمه می گرفتند و در دهان آنان می گذاشتند. می گفتند: « کلوا ما أکلتم» یعنی بخورید آنچه می خوردید. گفتم یا جبرئیل اینها چه کسانی هستند؟ گفت: آنها که غیبت مردم می کنند و پشت سر یکدیگر بدی می گویند.
حلال را حرام نمودن:
پیامبر فرمودند: قومی را دیدم که سفره ی آنچنانی گسترده و سفره عالی بر سماط خود نهاده ولی اطراف آن مردارها افتاده می خورند. پرسیدم ای جبرئیل اینها چه کسانی هستند؟ گفت: آنانکه غذای حلال دارند و به حرامی می خورند.
ربا خواران:
و باز فرمود: جماعتی را دیدم که هر گاه یکی از آنها می خواست برخیزد از بزرگی شکمش نمی توانست. از جبرئیل پرسیدم اینها چه کسانی هستند؟ گفت: ربا خوارانند که روز قیامت بر نمی خیزند مگر مانند جن زده ها.
اقسام عذاب زنان:
امیر المومنین (ع) می فرمایند: روزی من و فاطمه خدمت حضرت رسول (ص) رفتیم. دیدیم که آن حضرت می گریست. گفتم یا رسول ا… سبب این گریه چیست؟ فرمودند: یا علی شب معراج که مرا به آسمان ها بردند زنانی از امت خود را در عذاب شدید دیدم:
1- زنی را دیدم که به موی سرش آویخته بودند و مغز سرش از شدت عذاب جوش می زد به علت آنکه موی سرش را از مردان بیگانه نمی پوشانید.
2- زنی را دیدم که به زبانش آویخته شده بود و آتش داغ در حلق او می ریختند، زیرا با زبانش شوهرش را اذیت می کرده.
3- زنی را دیدم که گوشت بدن خود را می جود درحالیکه شعله ی آتش او را فرا گرفته، زیرا برای نا محرم زینت می کرده.
4- زنی بود که به پاهایش در تنوری از آتش آویخته شده بود، چون از خانه بدون اذن شوهر خارج می شده است.
5- زنی را دیدم که سرش، سر خوک و بدنش، بدن الاغ بود در حالیکه بر او هزار هزار رنگ از عذاب بود و این زنی بوده که سخن چین و دروغگو بوده است.
6- زنی را دیدم به صورت سگ درحالیکه آتش از پشتش وارد و از دهانش خارج می شد و ملائکه هم با گرزهایی از آتش بر سر و بدن او می زدند به علت آنکه این زن خود را برای غیر زیبا می کرده و با
صدای بلند شیون و فریاد می زده و همچنین حسود هم بوده است
ترک نماز عشاء:
همچنین پیامبر فرمود به سیر خود که ادامه می دادم به مردی برخوردم که فرق سرشان را با سنگ های بزرگ می کوبیدند. پرسیدم اینها کیانند؟ گفت: کسانی که نماز عشاء نخوانده می خوابند.
دو فرشته و انفاق:
و باز فرمود: دو فرشته در آسمان دیدم که یکی می گفت: پروردگارا به هر کسی که انفاق می کند خلف و جایگزینی عطا کن و به هر کسی که از انفاق دریغ می ورزد تلف و کمبودی ده.
سپس پیامبر در ادامه فرمودند: وای به حال زنیکه شوهرش را خشمگین کند و خوشا به حال آن زنی که شوهرش از او راضی باشد.
 برای زمین آئینه ای قرار دارد که تمام حرکات و اعمال و رفتار بشر را منعکس می نماید و تمام افعال بنی آدم را ضبط و در روز قیامت نمایان می سازد. آسمان اول نیز به منزله ی آئینه است که تمام حرکات ما را ثبت و ضبط می نماید.
آسمان دوم:
سپس پیامبر فرمود به آسمان دوم صعود کردیم. در آنجا ملکی دیدم که هزار دست داشت و در هر دستی هزار انگشت و مشغول حساب کردن با انگشتان خود بود. از جبرئیل پرسیدم این ملک کیست؟ گفت: ملکی است که موکل بر قطرات باران. حفظ می کند که چند قطره باران از آسمان به زمین نازل شده. از او پرسیدم آیا تو می دانی از زمانی که حق تعالی دنیا را خلق کرده چند قطره باران از آسمان به زمین نازل شده؟ گفت قسم به خدا که میدانم چند قطره باران از آسمان به زمین نازل شده، تنها حساب کردن یک چیز را قدرت ندارم. گفتم: آن کدام حساب است؟ گفت: زمانی که قومی از امت تو در جایی حاضر می شوند و اسم تو را می برند و بر تو صلوات می فرستند، خداوند آنچنان ثواب آن را مضاعف می فرماید که من قدرت ندارم ثواب آنها را شماره کنم.
مالک خازن جهنم:
پیامبر در ادامه فرمودند: در آسمان دوم تمام فرشتگان را خوش و خندان دیدم جز یک فرشته که فرشته ای بود کریه المنظر و غضبناک. از جبرئیل پرسیدم این کیست؟ گفت: او مالک و خازن جهنم است که خداوند به دست او از گنهکاران انتقام می گیرد. پس من بر او سلام کردم و او بر من سلام کرده و به بهشت بشارتم داد. پس به جبرئیل گفتم آیا ممکن است او را فرمان دهی تا آتش دوزخ را به من نشان دهد؟ جبرئیل گفت: ای مالک، آتش را به محمد نشان بده. او پرده جهنم را بالا زد و دری از آن را باز نمود. شعله ای از آن بیرون جست و به سوی آسمان سر کشید و همچنان بالا رفت که گمان کردم مرا نیز خواهد گرفت. به جبرئیل گفتم دستور بده پرده را بیندازد. رسول خدا فرمود: خداوند جهنم را از خشم خود خلق کرده است و جهنم هفت درک دارد و از هر باب یا درک تا باب دیگر هفتاد سال راه است. جبرئیل گفت: باب اول جایگاه منافقین (هاویه)، باب دوم جایگاه مشرکین (جحیم)، باب سوم جایگاه ستاره پرستان (سقر)، باب چهارم جایگاه ابلیس و پیروان او (لظی)، باب پنجم جایگاه یهود (حطمه)، باب ششم جایگاه نصاری(سقر) است. سپس از جبرئیل درباره باب هفتم پرسیدم. جبرئیل گفت باب هفتم جایگاه اهل کبائر از امت تو است. آنانکه بدون توبه از دنیا رفته اند. پیامبر بیهوش بر زمین افتاد. جبرئیل سر رسول خدا را به دامن گرفت، پیامبر به هوش آمد آنگاه فرمود: ای جبرئیل مصیبت من بزرگ و اندوهم بسیار گشت آیا از امت من هم کسی داخل آتش می شود؟ جبرئیل گفت: بلی اهل کبائر از امت تو داخل آتش می شوند و رسول خدا گریست. پیامبر به خانه خود رفت، درب را به روی خود بست و جز برای نماز از خانه خارج نمی شد و در نماز بسیار گریه و زاری می نمود. اجازه ورود به هیچکس را نیز نمی داد. تا اینکه بعد از چند روز فاطمه (س) به دیدن ایشان رفتند و پیامبر در را به روی ایشان باز نمودند و احوال آن شب خود را وصف نمودند. فاطمه (س) از ایشان پرسیدند: ملائکه چگونه آنها را به سوی آتش می کشاندند؟ فرمود: مردان را با ریش های آنها و زن ها را با گیسوان و موهای جلوی سر آنها. چه بسیار سالخوردگانی که به موی سپید گرفته شده و به سوی آتش کشیده می شوند در حالیکه فریاد می زنند: « وا محمدا». مالک به آنها می گوید شما کیستید؟ می گویند ما از کسانی هستیم که قرآن بر آنها نازل شد و ماه رمضان را روزه می گرفتند. مالک می گوید قرآن جز بر محمد نازل نشده است. چون اسم محمد را می شنوند فریاد می زنند که ما از امت محمد هستیم. مالک می گوید آیا در قران آنچه شما را از معصیت خدا باز بدارد، نبود؟ وقتی آنها را بر لبه ی جهنم می آورند و چشمانشان به آتش می افتد می گویند ای مالک آیا اجازه می دهی که ما به حال خود گریه کنیم، پس آنقدر می گریند که خون از چشمانشان جاری می شود. مالک می گوید: چه نیکو بود این گریه ها اگر در دنیا و از ترس خدا می بود و اگر این چنین بود امروز طعمه ی آتش نمی شدید. پس مالک خطاب به نگهبانان دوزخ می گوید آنها را در آتش افکنید. همگی فریاد می زنند “لا اله الا ا…” ، آتش از آنها باز می گردد، مالک به آتش می گوید آنها را فرا گیرید چون فرمان پروردگار است. پس آتش آنها را فرا می گیرد، بعضی را تا مچ، بعضی را تا گردن، بعضی را تا سینه و بعضی را تا حلق و آنگاه که آتش به چهره های آنها می زند مالک می گوید صورت های آنها را مسوزان که چه بسیار این چهره ها برای خدا در دنیا سجده نموده اند و دل های آنها را هم مسوزان چون بسیار در ماه رمضان تشنگی برده اند.و انها فریاد می زنند یا ارحم الراحمین،یا حنان و یا منان.
نوشته های درهای جهنم
پیامبر اکرم(ص) فرمود: وقتی که به آسمانها عروج داده شدم جبرئیل مرا به نزدیک جهنم برد و دیدم که جهنم هفت باب دارد که بر هر بابی سه کلمه نوشته شده. جبرئیل به من گفت این کلمات را بخوان:
درب اول جهنم:
بر درب اول نوشته شده بود: هرکس امید و رجاء به خدا داشته باشد و امیدوار به او باشد رستگار می گردد، و هر کس از خدا بترسد ایمن می شود و در امان است و هر آنکه به غیر خدا فریفته شد نابود می گردد و از غیر خدا هم در ترس و لرز است.
درب دوم جهنم:
بر درب دوم نوشته بود: هر کس که می خواهد روز قیامت عریان نباشد پس بدن های برهنه و عریان را در دنیا بپوشاند، هر کس می خواهد روز قیامت عطشان و تشنه نباشد تشنگان را در دنیا سیراب کند، هر کس که می خواهد روز قیامت گرسنه نماند در دنیا شکم های گرسنه را اطعام کند.
درب سوم جهنم:
بر درب سوم نوشته بود:خداوند لعنت فرموده دروغگویان و انکار کنندگان حقایق را، خداوند لعنت فرموده کسانی را که بخل می ورزند، خداوند لعنت فرموده ظالمین و ستمکاران را.
درب چهارم جهنم:
بر درب چهارم نوشته شده بود: خداوند به ذلت و زبونی می کشاند کسانی را که به اسلام اهانت می کنند، ذلیل و حقیر می کند کسانی را که به اهل بیت علیهم السلام اهانت کنند و خداوند ذلیل می کند کسانی را که ستمکاران را بر ستمشان بر مخلوقین و بندگان خدا کمک می کنند.
درب پنجم جهنم:
بر درب پنجم هم سه کلمه نوشته شده بود: تمایلات و خواهش های نسانی را متابعت نکنید چون مخالفت با ایمان شما دارد و ایمان را تضعیف می کند، در آن چیزهایی که فایده و بهره ای در آن نیست زیاد صحبت نکنید و در مورد آن حرف نزنید چون از رحمت خدا محروم می شوید، و یاری ستمکاران هم مباش.
درب ششم جهنم:
بر درب ششم نوشته بود: من جهنم بر کسی که تلاش و پشت کاری در عبادت و اطاعت خدا دارد حرام شده ام، من حرام شده ام بر کسانی که برای خدا صدقه می دهند، من حرام هستم بر کسی که روزه دار است.
درب هفتم جهنم:
بر درب هفتم نوشته بود: حساب کارهای خود را داشته باشید و از نفس حساب بکشید قبل از اینکه حسابگران حساب بکشند، نفس خود را توبیخو ملامت کنید قبل از اینکه آنرا توبیخ و ملامت کنند، خداوند را بخوانید و در خانه او طلب عفو کنید قبل از اینکه به سوی او برگردید و حساب اعمال گشوده شود که آنجا فدرت بر آن ندارید.
آسمان سوم و چهارم:
پیامبر فرمودند: سپس به آسمان سوم صعود کردیم. در آنجا مردی را دیدم صورتش از هر خلق دیگری زیباتر بود آنچنان که ماه شب چهارده از ستارگان زیباتر است. از جبرئیل پرسیدم این کیست؟ گفت: این برادرت یوسف است. من بر او سلام کردم و استغفار نمودم و او گفت مرحبا به پیغمبر صالح و برادر صالح و مبعوث در زمان صالح. سپس ملائکه بر من سلام کردند و از من درباره ی علی سوال کردند. گفتم: او در زمین خلیفه و جانشین من است.
سپس به آسمان چهارم صعود کردیم. در آسمان چهارم مردی را دیدم که به همه درس می داد. از جبرئیل پرسیدم این مرد کیست؟ گفت: این ادریس است که خداوند به مقام بلندی رفعتش داده. من به او سلام کردم، برایش طلب مغفرت نمودم او نیز جواب سلامم را داد و برایم طلب مغفرت نمود. در آسمان چهارم به هنگام گفتگو میان پیامبر و باری تعالی اناری به رسول ا… هدیه شد که پیامبر تا دست خود را جلو آورد انار را بگیرد، دستی انار را گرفت.
حدیث منزلت:
پیامبر فرمودند: در شب معراج هنگامی که به آسمان چهارم وارد شدم دیدم که علی مشغول نماز خواندن است. تعجب کردم و از جبرئیل پرسیدم آیا علی از ما سبقت گرفته؟ جبرئیل گفت: نه این علی بن ابیطالب نیست بلکه ملکی است که خداوند او را به صورت علی خلق کرده چون ملائکه حدیث منزلت را شنیدند که در مقام و وصف حضرت علی (ع) است، مشتاق و شیفته ی مقام و صورتش شدند و برای همین خداوند ملکی را به صورت علی برای آنها خلق کرد.
وجه تسمیه ی قم:
پیغمبر اکرم فرمودند: در آسمان چهارم قبه ای دیدم که از آن بهتر ندیده بودم .دارای چهار رکن و چهار در بود که آن را به استبرق سبز پوشانیده بودند. از جبرئیل پرسیدم این قبه چیست؟ گفت: این صورت شهری است که شیعیان تو و شیعیان وصی تو در آن جمع خواهند شد. بار دیگر نگریستم دیدم پیر مردی در آن نشسته. گفتم این کیست؟ گفت این شیطان است. در این زمین رحل اقامت انداخته تا مردم را از دوستی و ولایت علی منع نماید. سپس خود را بالای سر شیطان رساندم و ضربه ای به او زدم و به او گفتم: ” قم” یعنی بلند شو و برو از این سرزمین، که تو را در دوستان ما راهی نیست و نصیبی از آنها نداری.
به ابلیس گفتا شه دین که قم          از این بقعه، ملعون تو میباش گم
به قم گفتن سید المرسلین             به قم گشت معروف این سرزمین
آسمان پنجم و ششم:
سپس به آسمان پنجم صعود کردیم. در آنجا نیز فرشتگان بر من سلام کردند و بر من خشوع نمودند و در آنجا پیر مردی با عظمت دیدم. از جبرئیل پرسیدم این کیست؟ گفت: این پیغمبری است که امتش دوستش می داشتند، این هارون پسر عمران است. من سلامش کردم، جوابم را داد و برایم طلب مغفرت نمود.
در روایت سلمان فارسی، نقل شده که فرمود: در آسمان پنجم قمری از نور بود، پرسیدم از کیست؟ گفتند از جوان هاشمی علی بن ابیطالب(ع) است.
سپس به آسمان ششم صعود کردیم. در آسمان ششم مردی بلند بالا و گندمگون دیدم که اگر دو تا هم پیراهن روی هم می پوشید باز موی بدنش از آنها بیرون می آمد و شنیدم که می گفت: بنی اسرائیل گمان کردند که من محترمترین فرزند آدم نزد پروردگار هستم و حال آنکه این مرد گرامی تر از من است. از جبرئیل پرسیدم این کیست؟ گفت این برادر تو موسی بن عمران است. پس من به او سلام کردم و او نیز به من سلام کرد.
آسمان هفتم:
در انتها به آسمان هفتم صعود کردیم، در آنجا مردی را دیدم که کنار بیت المعمور در جوار پروردگار عالم مقام گرفته بود. از جبرئیل پرسیدم این کیست؟ گفت پدرت ابراهیم است و اینجا محل تو و منزل پرهیزگاران از امت تو است. در آنجا  دریاهایی از نور و دریاهایی از ظلمت دیدم و حضرت ابراهیم به من فرمود: ای احمد به امت خود بگو درختان بسیاری در بهشت کاشت کنند زیرا که تربت بهشت پاکیزه است و زمین آن واسع. گفتم چگونه باید کاشت درخت نمود؟ گفت: با گفتن لا حول و لا قوه الا با ا… و عقیده داشتن و عمل کردن بدین کلمه ی توحید کاشت درختی است که میوه شیرین دهد.
پیامبر می فرماید: وقتی داخل بهشت شدم دیدم دو قصر بسیار بلند نزدیک هم و به یک شکل وجود دارد ولی یکی از زبرجد سبز و دیگری از یاقوت سرخ است. از جبرئیل پرسیدم اینها از آن کیست؟ گفت: یکی از آن حسن (ع) و دیگری از آن حسین (ع) . گفتم چرا هر دو به یک رنگ نیستند؟ جبرئیل ساکت شد، گفتم: چرا سخن نمی گویی؟ گفت: از تو حیا می کنم و قسمش دادم. سپس گفت: سبزی قصر حسن (ع) به آن دلیل است که او را به زهر شهید می کنند و رنگش سبز می شود و اما سرخی قصر حسین (ع) به آن دلیل است که او را می کشند و رنگش از خون سرخ می شود.
سپس جبرئیل و پیامبر هر دو گریستند.
هزینه ساخت بهشت:
در روایتی معتبر امام صادق (ع) می فرمایند: پیامبر (ص) فرمودند: آن شب که به آسمان برده شدم داخل بهشت شدم، در آنجا فرشتگانی را دیدم که خشتی از طلا و خشتی از نقره بر هم می گذارند و گاه دست از کار می کشند. از آنان پرسیدم: چرا گاهی کار می کنید و گاهی دست از کار می کشید؟ گفتند تا هزینه به ما برسد. پرسیدم: هزینه شما چیست؟ گفتند: این سخن مومن در دنیا که:”سبحان ا…و الحمد ا… و لا اله الا ا…و ا… اکبر” پاک و منزه است خدا و تمام ستایش ها از آن اوست و خدایی جز ا… نیست و خدا بزرگتر از آن است که وصف شود.
وصف بهشت و عظمت نعمت های آن
1- عظمت نعمت های بهشت:
خداوند تعالی فرموده است: «برای بندگان صالح خود چیزهایی مهیا کرده ام که نه چشمی دیده است و نه گوشی شنیده است و به ذهن هیچ بشری هم خطور نکرده است».
2- بهای بهشت:
امام صادق (ع) می فرمایند: «گفتن جمله ی “لا اله الا ا…” بهای بهشت است و بهشت را با آن می توان خرید».
3-بهشت بر چه کسانی حرام است:
پیامبر (ص) می فرمایند: جبرئیل به من اطلاع داد که بوی بهشت از فاصله ی هزار سال به مشام می رسد، لیکن فرزندی که عاق والدین شده باشد، کسی از خویشاوندان ببرد و کسی که تکبر ورزد یا فتنه انگیزد و منت گذار وجعظری باشد بوی بهشت را استشمام نمی کند. گفتم یا جبرئیل جعظری کیست؟ گفت: آنکه از دنیا سیر نمی شود.
خداوند متعال بهشت را از نور آفریده است و بهشت هشت باب دارد و هشت درجه.
بابی که پیامبران و صدیقان از آن وارد می شوند، بابی که شهیدان و خالصان وارد می شوند و پنج باب دیگر که شیعیان و دوستداران ما از آن وارد می شوند. باب دیگر مسلمانانی که در دلشان ذره ای دشمنی نسبت به خاندان ما نباشد.
هشت بهشت
بهشت اول: دارالسلام است، از یاقوت سرخ خلق شده است.
بهشت دوم: دار القرار.
بهشت سوم: دار الخلد.
بهشت چهارم: جنت الماوی.
بهشت پنجم: جنات عدن،از زبرجد خلق شده.
بهشت ششم: جنات نعیم، از زمرد خلق شده.
بهشت هفتم: جنات.
بهشت هشتم: فردوس، که از نور خلق شده.
درهای بهشت هر یک به فاصله شرق و غرب عالم است و بر هر دری نوشته است: “أنا لا أعذ به من قال لا اله الا ا… محمد رسول ا… علی ولی ا…”؛
نوشته های ابواب بهشت
بهشت هشت درب داشت که بر هر دری از آن چهار کلمه نوشته شده بود که هر کلمه آن از دنیا و آنچه در دنیاست، برای کسی که آنها را بداند و بدان عمل کند، بهتر است.
درب اول بهشت:
بر درب اول نوشته بود: خدایی جز ا… نیست، محمد(ص) فرستاده خداست و علی (ع) هم دوست مخصوص او؛ برای هر چیزی راهی است و راه زندگی خوش در دنیا به چهار خصلت می باشد:
1- قناعت
2- سخن حق گفتن
3- ترک حسد
4- همنشینی با اهل خیر و اولیا الهی.
درب دوم بهشت:
بر درب دوم نوشته شده بود: برای هر چیزی تدبیری است و تدبیر سرور و شادی در آخرت بر چهار خصلت می باشد:
1-دست نوازش و مهربانی بر سر یتیمان بکشد، و با خوش اخلاقی تا می تواند به آنها رسیدگی کند.
2- تعطف و مهربانی به زنان بی شوهر و بیوه و سعی در بر آوردن حوائج آنها.
3- تلاش برای بر آوردن حوائج مومنین.
4- دستگیری و رسیدگی به حال درماندگان و بیچارگان.
درب سوم بهشت:
بر درب سوم نوشته شده بود: برای هر چیزی چاره ایست و چاره سالم ماندن در دنیا به چهار خصلت می باشد:
1- کم سخن بگوید.
2- کم بخوابد.
3- کم راه برود.
4- کم غذا بخورد.
درب چهارم بهشت:
بر درب چهارم نوشته شده بود: هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد باید مهمان را اکرام کند، باید احترام به پدر و مادر بگذارد و با آنان مهربانی نماید، سخن خیر بگوید یا اینکه ساکت باشد.
درب پنجم:
بر درب پنجم نوشته بود: هر کس می خواهد به او ظلم و ستم نشود، به کسی ظلم و ستم نکند. اگر می خواهد کسی به او دشنام ندهد، به کسی دشنام ندهد. هر کس می خواهد که ذلیل و خوار نشود، کسی را ذلیل و خوار نکند. هر کس که می خواهد به دستگیره محکم الهی در دنیا و آخرت چنگ زند باید مرتب بگوید: “لا اله الا ا… محمد رسول ا… و علی ولی ا… “
درب ششم:
بر درب ششم نوشته شد بود: هر کس می خواهد قبرش وسیع و جادار باشد، مسجد بسازد. اگر می خواهد که حیوانات زیر زمین مانند کرم، عقرب و مار، بدن او را نخورند پس در مساجد سکنی گزیند و مرتب به مساجد برود.
درب هفتم:
بر درب هفتم نوشته شده بود: روشن شدن و سفید شدن قلب به نور ایمان در چهار خصلت می باشد:
1- عیادت از مریض.
2- رفتن به تشییع جنازه.
3- خریدن کفن و پوشاندن به مرده ها.
4- ادا کردن قرض کسانی که قدرت ادای قرض خود را ندارند.
درب هشتم:
هر کس که می خواهد از هشت درب بهشت وارد شود باید به چهار خصلت چنگ زند:
1- سخاوت و جئانمردی.
2- خوش اخلاق باشد.
3- صدقه دادن.
4- بندگان خدا را اذیت نکند.
درخت سدره المنتهی:
پیامبر اکرم (ص) در ادامه فرمودند: آنگاه به درخت سدره المنتهی رسیدم که یک برگ آن امتی را در سایه خود جای میداد. وقتی به سدره المنتهی رسیدم عالمی را دیدم پر نور، چنان روشنایی داشت که چشم خیره می شد و هر چه نگاه کردم فرشتگان روحانی دیدم که به عبادت مشغول بودند. از جبرئیل پرسیدم اینان کیانند؟ گفت: این فرشتگان جز عبادت و فرمانبرداری کاری ندارند. وقتی به سدره المنتهی رسیدیم جبرئیل ایستاد و گفت: تو خود برو  چون هرگز از این حد نتوانسته ام بالا روم نه من و نه هیچ مخلوقی، تو خود باید بروی.
امام باقر (ع) می فرمایند: « همانا ارتفاع سدره المنتهی به اندازه ی صد سال روزهای دنیاست و برگی از آن همه اهل دنیا را می پوشاند. درختی است بالای آسمان هفتم و در طرف راست عرش الهی که علم هر ملکی بدانجا منتهی می شود».
از اینجا پیامبر(ص) باید تنها با مرکبی به نام رفرف بقیه ی سفر را طی کند. بقیه راهی که هیچ ملک و پیغمبر الهی به آنجا راه پیدا نکرده است حتی جبرئیل امین بزرگترین ملک الهی. به سمت ملا اعلی رفتم و دوازده حجاب را طی کردم که از حجابی تا حجاب دیگر پانصد سال راه بود.
خداوند در آنجا فرمود: «در قیامت لوای شفاعت را به دست تو میدهم که در حق دوستان و شیعیان علی (ع) شفاعت نمایی ».
بازگشت از مقام قرب الهی
این سفر دیگر رو به اتمام است و به پیامبر خطاب شد ای محمد باز گرد و آنچه برایت صورت گرفت را بر امت اسلام بازگو کن. حال لحظه ی جذاب و زیبای این سفر می خواهد تحقق پیدا کند اینکه به قول خودمان، خداحافظی چطور صورت گرفت؟ آیا پیامبر گفت: خداحافظ، و خداوند هم فرمود: خدا نگهدار؟! اگر این را بگوییم یک اشکال دارد و آن این است که به خداوند متعال نمی توان گفت خدا حافظ، چون او خود حافظ همه چیز است و این جمله در مورد ما انسانها صدق می کند. ولی در مورد خداوند متعال صدق نمی کند چون خدایی غیر او نیست تا حافظ او باشد. و در اینجا بود که ندایی از خداوند متعال آمد که ((یا علی)) و پیامبر هم فرمودند ((یا علی)) و با گفتن یا علی این خداحافظی صورت گرفت . سپس پیامبر را بر براق نشانده و این سفر را به خیر و خوبی به پایان رساندند.
سلام خداوند و جبرئیل بر خدیجه:
پیامبر فرمود هنگامی که از معراج برگشتم و خواستم از حضرت جبرئیل جدا شوم گفتم یا جبرئیل آیا حاجتی داری؟ گفت حاجتم این است که از طرف خداوند و از طرف من بر خدیجه سلام برسانی. پس چون پیامبر اسلام را به حضرت خدیجه (س)رسانیدند: حضرت خدیجه فرمود: “ان ا… هو السلام و منه السلام و الیه السلام و علی جبرئیل السلام “؛
نخستین ملاقات پس از معراج
پیامبر فرمود چون به حجره ی ام هانی برگشتم هنوز شب باقی بود و اولین کسی که بر من وارد شد علی (ع) بود که سلام کرد و گفت خوب معراجی رفتی یا رسول الله و مبارک باشد این سیر برای تو.
پیامبر(ص)فرمودند: من تعجب کردم و گفتم یا علی از حال من چه دانستی؟ گفت: یا رسول ا… من بر تمام احوال دیشب شما واقف شدم و در تمام مراحل با شما همراه بودم پیامبر فرمود: با کدام دلیل می گویی که با من بودی؟ علی(ع) دست خود را به زیر عمامه اش برد و اناری را که در حجب غیبی برای پیامبر ظاهر شد و دستی غیبی آنرا ربود، بیرون آورد و گفت یا رسول الله این همان انار است. پیغمبر فرمود : “یا علی لحمک لحمی و دمک دمی و جسمک جسمی و روحک روحی “؛
چشم دل باز کن که جان بینی        آنچه نادیدنی است آن بینی
آنچه بینی دلت همان خواهد          آنچه خواهد دلت همان بینی
تا به جایی رسی که می نرسد        پای اوهام و پایه افکار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *