نـظــام اداری افغــانستــــان…Afghanistan

تدوين: مهدي ياراحمدي خراسانی
در ساختار سیاسی کنونی افغانستان هیچ چیزی قابل پیش بینی نیست.

مقدمه

افغانستان کشوری است در آسیای میانه پایتخت آن کابل است. نخست از همه باید گفته شود که در ساختار سیاسی کنونی افغانستان هیچ چیزی قابل پیش بینی نیست. رژیم یکدست و متمرکزی در کشور وجود ندارد. نظام سیاسی واداری کنونی افغانستان متشکل از جناح های جنگسالاران محلی، نمایندگان برخی از گروه های مذهبی، فرزندان مالکین بزرگ قبلی و بروکرات های گذشته افغانستان است و همین عناصر موقعیت های کلیدی را در دست دارند. این ها به مثابه نمایندگان مالکین بزرگ و اشرافیت کنونی حاکم در کشور در ساختار سیاسی و هم در روند اقتصاد « شبه سرمایه داری» یعنی بازار آزاد، سهم کلی دارند. برخی از اعضای این نهادها که در متن رژیم حاکم افغانستان شامل اند از فضای باز و آزادی های فردی ( بت های موهوم سیاست جهانگرای لیبرالیسم نوین) سخن می گویند، تا دل سردمداران شرکت های بازارهای بین المللی را به دست آورند.

دولت اسلامي افغانستان-جمهوری اسلامی افغانستان

زبان رسمی-پشتو، فارسی(دری)

بزرگترین شهر-کابل

پایتخت-کابل

رئیس جمهور-حامد کرزای

پهناوری-647,500 كيلومتر مربع²

استقلال-1919 از بریتانیا

یکای پول-افغانی

منطقه زمانی-UTC +4.5

سرود ملی-سرود ملی افغانستان

دامنه اینترنتی-af.

پیش‌شماره‌ بین‌المللی تلفن-93

تاریخ

خلاصه تاریخ افغانستان

سرزمینی که امروز افغانستان نامیده می‌شود، تاخت و تازهای اقوام گوناگون و جهان‌گشایان و مهاجمان بی‌شماری را به یاد دارد. بخشهای گوناگونی از افغانستان طی سالهای طولانی با شاهنشاهی‌های همسایه، تاریخ مشترک داشته و یا بخشی از آنها بوده‌اند. از اقوام آریایی و شاهان هخامنشی، همچنین اسکندر، مسمانان، و مغولان تا نیروهای تحت نفوذ شوروی بر این سرزمین حکم رانده‌اند و تاریخی پرحادثه را برایش رقم زده‌اند.

احمد شاه درانی از شاهان پشتون افغانستان، در سال ۱۷۴۴ میلادی، نام این کشور را به طور رسمی افغانستان نامید. افغان (در لغت به معنای ناله و فغان) نامی بوده است که به اقوام پشتون گفته می شده و اکنون، به هر تبعه کشور افغانستان، افغان گفته می شود.

قسمتی از سرزمین کنونی افغانستان،(شامل هرات) تا ۱۵۰ سال پيش بخشی از خاک ایران بود که که انگلیس با تصرف بخش‌هایی از جنوب ایران ناصرالدین شاه قاجار را مجبور به قبول پیمان پاریس کرد و این سرزمین‌ها از ایران جدا شد.

پس از جنگهای داخلی، حکومت طالبان، حمله امریکا، و دوران گذار دولت انتقالی، مردم افغانستان در یک رای‌گیری عمومی برای نخستین بار تحت نظارت سازمان ملل و دیگر نهادهای بین‌المللی حامد کرزی را به عنون نخستین رییس جمهور منتخب خود برگزیدند و نظام كشور به جمهوري اسلامي تبديل گرديد.

جغرافیا

افغانستان کشوری کوهستانی است که بخش مرکزی آن را رشته‌کوه‌های بزرگ و سخت‌گذر هندوکش، که از دشت‌ها و جلگه‌های آسیای میانه تا بیابان‌ها و هامون‌های هند امتداد یافته‌است، می‌پوشاند. بلندترین قلهٔ این رشته‌کوه‌های بزرگ در شمال شرقی کشور واقع است و بیش از ۷۰۰۰ متر ارتفاع دارد. مساحت افغانستان ۶۵۲٬۰۹۰ کیلومتر مربع است.

افغانستان در شمال هم‌مرز است با تاجیکستان (۱۲۰۶ کیلومتر)، ترکمنستان (۷۴۴ کیلومتر)، و ازبکستان (۱۳۷ کیلومتر)، در شرق با پاکستان (۲۴۳۰ کیلومتر)، و در غرب با ایران دارای ۹۳۶ کیلومتر مرز مشترک است. طبق آمار سال ۲۰۰۲، جمعیت افغانستان بالغ بر ۲۸٬۷۱۷٬۲۱۳ نفر است. پایتخت کشور شهر کابل است و شهرهای بزرگ این کشور عبارت‌اند از مزارشریف،کابل، هرات،پلخمری، جلال‌آباد، کندز، و قندهار.

مردم

جمعیت افغانستان حدود ۳۰ میلیون نفر براورد می‌شود که از این بین ۳۹٪ پشتون،۲۵٪ تاجیک، ۲۰٪ هزاره و ازبک ٪۹)آیماق، ترکمن، بلوچ و …) اند.

حدود ۸۰٪ مردم سنی و ۱۶٪ شیعه‌اندو بقیه دیگر مذاهب.مردم افغانستان به یکی از زبان‌های فارسی ۵۰٪، پشتو ۳۵٪، ازبک، ترکمنی و بلوچی سخن می‌گویند. بر اساس قانون اساسی افغانستان، تمامی این زبانها در مناطقی که گویندگان زیادی دارد رسمی است و زبانهای فارسی دری و پشتو زبان ملی اند.

فرهنگ

آموزش و پرورش

در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی جنگهای داخلی این کشور(دهه‌های ۹۰ میلادی)، شالوده‌ آموزش و پرورش افغانستان از هم پاشید. در دوره‌ی قدرت طالبان حتی دختران خانه‌نشین شده و اجازه‌ی تحصیل از آنها گرفته شد. در این دوره، به جای درسهای علمی مانند شیمی و فیزیک در مدارس، بیشتر بر آموزشهای مذهبی تاکید می شد. اکنون برآورد می‌شود کمتر از نیمی از مدارس افغانستان دسترسی به آب آشامیدنی داشته باشند. پس از حمله‌ امریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ میلادی و فروپاشی طالبان، با روی کار آمدن دولت انتقالی وضعیت تحصیل اندک‌اندک رو به بهبودی می‌رود ولی با این وجود هنوز بیش از ۶۰٪ مردم افغانستان از سواد خواندن و نوشتن بی‌بهره‌اند.

چهره ها

احمدشاه مسعود

احمدشاه مسعود از فرماندهان و مجاهدین افغان بود که سالها با ارتش شوروی سابق که افغانستان را اشغال کرده بود جنگید و درگیری‌های نظامی‌ای هم با گروه طالبان داشت. وی روز نهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، بر اثر انفجار انتحاری دو تروریست عرب مرتبط با شبکه القاعده که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند، کشته شد.

// دوران کودکی و نوجوانی احمدشاه مسعود

احمدشاه مسعود فرزند دگروال (سرهنگ) دوست محمد خان در ۱۱ سنبله (۱۱ شهریور) سال ۱۳۳۲ هجری شمسی مطابق به ۲ سپتامبر ۱۹۵۳ میلادی در قریهٔ جنگلک ولسوالی پنجشیر ولایت پروان زاده شد.پدر احمد شاه مسعود دگروال دوست محمد از افسران ارتش افغانستان در دوران سلطنت محمد ظاهر شاه بود. پدر بزرگش یحیی خان یکی از بزرگان مردم پنجشیر به حساب می‌رفت که در دوران پادشاهی امان الله خان به عنوان کارمند و مامور رسمی دولت وظیفهٔ خزانه‌دار نقدی را به عهده داشت. او همچنان در تشویق و جمع‌آوری مجاهدان و مبارزان از زادگاه خود، وادی پنجشیر برای کسب استقلال از استعمار بریتانیا در سلطنت شاه امان الله شخص فعال و پر تحرک محسوب می‌شد. دگروال دوست محمد مانند بسیاری از افسران ارتش و کارمندان دولت در سالهای کار رسمی بعد از هر چند سالی محل کار و وظیفه اش تغییر میافت. و از یک ولایت به ولایت دیگر مؤظف می‌گردید. از این رو موصوف در سالهای کارش به حیث افسر ارتش یا صاحب منصب اردو در ولایات: ننگرهار، بدخشان، بغلان، غزنی، هرات و کابل وظایفی را به عهده داشته‌است.او علاوه بر کار در ارتش که مربوط وزارت دفاع می‌شد گاهی در وزارت داخله نیز وظایف رسمی را به سر رسانیده‌است. آنچنانکه او در هرات چندسالی در بخش وزارت داخله سمت فرماندهی یا قوماندانی ژاندارم و پلیس هرات را به دوش داشت. بنابر این احمدشاه مسعود همراه با پدر و خانواده به ولایات مختلف رفت و دوران کودکی و نوجوانی را در مکاتب و مدارس بیرون از زادگاهش سپری نمود.مسعود سالهای آغاز کودکی را در زادگاهش دره پنجشیر گذراند. در پنج سالگی شامل صنف اول مکتب بازارک گردید. قبل از آنکه صنف اول را به پایان برساند با خانواده به کابل رفت و در مکتب شاه دوشمشیره شامل شد. اما اندکی بعد پدرش در سمت قوماندان ژندارم و پولیس هرات به ولایت هرات رفت و احمدشاه مسعود صنوف دوم، سوم و چهارم را در مکتب مؤفق شهر هرات به درس و تعلیم ادامه داد. در همینجا بود که علوم دینی و مذهبی را نزد مدرس مدرسه جامع هرات فرا گرفت .در پایان صنف چهارم با پدرش که از هرات به کابل تبدیل گردید دوباره به شهر کابل بازگشت.دوران متوسطه و لیسه را در لیسه استقلال کابل به پایان رساند و در سال ۱۳۵۲ با شرکت در امتحان کانکور وارد دانشکدهٔ مهندسی پولیتخنیک گردید.

در نوجوانی علاقه زیادی به ادامهٔ تحصیل در حربی پوهنتون(دانشگاه نظامی) از خود نشان می‌دهد. اما به توصیه دوستان پدرش که دل ناخوش از نظام عسکری و نارضایتی از عدم کفاف معاش و شکایت از روزگار داشتند، تشویق به ادامهٔ تحصیل در دانشکده‌های طب یا انجنیری (مهندسی) می‌گردد. و زمانی که یکی از دوستان جوانش عمارت زیبای پولیتخنیک کابل را نشانش می‌دهد، علاقمندی ورودش را به آن دانشگاه کتمان نمی‌کند و به این ترتیب وارد دانشکده مهندسی پولیتکنیک کابل می‌شود.همزمان با ورود به دانشکدهٔ مهندسی پولیتخنیک کابل در سال ۱۳۵۲ رسماً عضویت نهضت اسلامی افغانستان را می‌پذیرد. و در تابستان سال ۱۳۵۴ رهبری مبارزه در نخستین قیام پنجشیر در برابر حکومت وقت را به عهده می‌گیرد، قیام ناکام می‌گردد و همکاران مسعود تعدادی از جمله شاه ابدال دستگیر و سپس اعدام می‌شوند.

اسماعیل‌خان

اسماعیل خان از فرماندهان مجاهدين افغانستان در سالهای جنگ علیه نیروهای شوروی و طالبان است.او ابتدا (پیش از حضور شوروی در افغانستان ) به عنوان افسر با رتبه یا درجه جکتورن (معادل سروان در ایران) در فرقه یا تيپ شماره هفده هرات خدمت می‌کرد.با آغاز جنگهای مجاهدین افغان علیه شوروی سابق به جمع مجاهدين پیوست.نخستین حضور وی در جمع مجاهدين، مربوط به قیام بیست و چهار حوت (اسفند ) سال ۱۳۵۷ خورشيدی است که هزاران تن از مردم هرات در آن کشته شدند.پس از آن اسماعیل خان از نگاه حکومت کابل، یک یاغی به حساب می‌آمد که علیه حکومت تحت حمایت شوروی در کشورش می‌جنگید. هنگامی که حکومت کمونیستی افغانستان در آغاز دهه هفتاد خورشیدی، در سراشیبی سقوط قرار گرفت، و دکتر نجيب الله، آخرین رئیس جمهور نظام کمونیستی افغانستان، پذیرفت که حکومت را به شورای رهبری مجاهدین بسپارد، درست نه روز پیش از ورود مجاهدین به کابل، اسماعیل خان به همراه نیروهای تحت امرش، وارد شهر هرات در غرب کشور شد و کنترل آن را در دست گرفت.اسماعیل خان تا سال ۱۳۷۴ خورشیدی، فرمانده قدرتمند قل اردو (لشکر ) شماره چهار ارتش افغانستان در غرب کشور و والی (استاندار ) ولایت هرات بود.اسماعیل خان، در غرب کشور یکی از حامیان عمدهء دولت برهان الدين ربانی در کابل بود.این فرمانده جمعيت اسلامی افغانستان، در سال ۱۳۷۴، از شمال با شبه نظامیان ازبک تبار تحت امر ژنرال عبدالرشيد دوستم می‌جنگید و از جنوب، با نیروهای شورشی تازه شکل گرفته طالبان.اسماعیل خان تا اواسط سال ۱۳۷۴، سرگرم نبرد با طالبان بود و توانست مواضع آنها را تا نزدیکی ولایت هلمند در جنوب کشور واپس‌براند.

اما طالبان که در جبهه کابل قادر به تصرف آن شهر و پیشروی به سمت شمال افغانستان نشده بودند، به حوزهء جنوب غرب توجه نموده و با کمک پنامیان پاکستان بعد از نبردهای سنگین در ولایت فراه موفق به تصرف شهر هرات شدند. با تصرف هرات توسط طالبان اسماعیل خان جبهه‌ای به نام امارت عمومی حوزه جنوب غرب تشکیل داد و اندکی بعد، به همراه گروهی از مجاهدین تحت امر خود،به مناطق مرکزی و شمال افغانستان رفت و به جنگ علیه طالبان ادامه داد.

حضور اسماعیل خان در شهر فارياب در شمال افغانستان، با یک سلسله معاملات پنهان سیاسی میان شبه نظامیان ازبک به رهبری ژنرال عبدالملک و شورشیان طالبان همراه بود که در اثر پیوستن جنرال ملک به طالبان، اسماعیل خان به همراه جمعی از همرزمانش به دست طالبان اسیر شد.طالبان به مدت سه سال اسماعیل خان را در اسارت داشتند و در این مدت، فرزندش ميرويس صادق در شهر مشهد ایران، سرپرستی امارت عمومی حوزه جنوب غرب را به عهده داشت.اسماعیل خان در سال ۱۳۷۷ از زندان “سرپوزه” قندهار و از جنگ طالبان گریخت و به همراه سرباز طالبان که به او در فرار از زندان کمک کرده بود، وارد ایران شد.او بار دیگر با پیوستن به جبهه متحد برای دفاع از افغانستان که ائتلافی از گرو های مخالف طالبان در افغانستان بود به تشکیل جبهه دیگری، به مناطق مرکزی و شمال افغانستان رفت و تا زمان فروپاشی طالبان با حمله ائتلاف بين المللی ضد تروریسم (به رهبری آمریکا ) به عملیات نظامی ادامه دادتا سرانجام با فروپاشی طالبان، در ماه عقرب (آبان ) سال ۱۳۸۰، دوباره هرات را به تصرف آورد.اسماعیل خان بخشی از درآمد گمرک اسلام قلعه را، صرف آبادی هرات کرده است. و به تلاش برای خریداری برق بیست و چهارساعته از ترکمنستان و ایران برای ولایت هرات پرداخته و سرانجام موفق به تکميل اين پروژه شد. در دوره فرمانروایی او پارکها و مراکز تفریحی چندی در هرات ساخته شده و بخشی از جاده‌ها و خیابانهای آن اسفالت شده است. احداث شهرک صنعتی هرات و پروژه دانشگاهی هم در این دوره انجام شده که دولت افغانستان، گويا به دليل نداشتن بودجه کافی، توان تکميل پروژه دوم را ندارد.اسماعیل خان حدود شصت سال سن دارد و پس از میرویس صادق که در سال ۸۳ کشته شد، دو پسر دیگر به نامهای یاسر و طاها و یک دختر برای او باقی مانده است.

برهان‌الدین ربانی

برهان‌الدین ربانی رهبر حزب جمعیت اسلامی افغانستان است.این حزب مشی ای معتدل داشته و از آغاز تاسیس تحت تاثیر جنبش اخوان المسلمین مصر بوده است. ربانی از سال 1371 الی حمله امریکا به افغانستان به ‌عنوان رئیس جمهور افغانستان ایفای وظیفه مینمود. در سالهای ریاست جمهوری وی افغانستان درگیر جنگهای داخلی میان گروه های مختلف بود که به تازگی رژیم کمونیستی افغانستان را ساقط نموده بودند.

پیشینه ربانی

در سال 1940 در شهر فیض آباد مرکز ولایت بدخشان بدنیا آمد. در سال 1963 ار فاکولته شرعیات (دانشکده الهیات) فارغ گردیده و در سال 1968 جهت تحصیلات عالی به مصر رفته در دانشگاه الازهر مصروف (مشغول) تحصیلات عالی شد. پس از ختم تحصیلات به کشور بازگشت و در فاکولته شرعیات کابل مصروف تدریس گردید. در سال 1974 پس از حمله حکومت بر ضد اسلامگراها، به پاکستان رفت و بوسیله ذولفقار علی بوتو تجهیز و مسلح گردیده دوباره به همراه با سایر اسلامگرایان به افغانستان بازگشت. با شروع کودتای ثور، برهان‌الدین ربانی به فعالیت هایش ادامه داده، یکی از بزرگ‌ترین احزابی بود که بر ضد شوروی ها می‌‌جنگید و قسمت اعظم کمکهای سی آی ای و آی اس آی به این حزب داده میشد. در اپریل 1992 نیروهای ربانی تحت فرماندهی مسعود داخل کابل شدند و در ماه جون بحیث رئیس دولت اسلامی تعیین گردید. وی به این وظیفه تا تشکیل حکومت موقت در 22 دسمبر 2001 ادامه داد هرچند از سال 1996 به بعد عملا پایتخت بدست طالبان بود.ربانی فعلا عضو پارلمان افغانستان است.

حامد کرزی

حامد کَرزی سیاستمدار برجسته افغان، در حال حاضر رييس جمهور كشور افغانستان است. وی از زمان سرنگونی حكومت طالبان تاكنون اين سمت را بر عهده دارد. نام وی در بعضی از متون فارسی ایران، حامد كرزای نوشته شده است.

// پيشينه کرزی

حامد کَرزی در ۲۴ دسامبر سال ۱۹۵۷ ميلادی، در روستای کرز در نزديکی قندهار (ولايتی در جنوب افغانستان) متولد شد.پدرش عبدالاحمد کرزی، از متنفذان قوم پوپلزی و معاون رييس پارلمان افغانستان در سا‌ل‌های دهه شصت ميلادی بود. عبدالاحمد کرزی، در اواخر دهه نود، در شهر کویته پاکستان کشته شد.حامد کرزی در کابل، در مکتب (مدرسه) ابتدايی محمد هوتکی، متوسطه (راهنمايی) سيد جمال الدين افغان و ليسه (دبيرستان) حبيبيه درس خواند، و تحصيلات عالی خود را در رشته علوم سياسی و ارتباطات بين المللی در هند به انجام رساند.در سال ۱۹۹۰، آقای کرزی با دکتر زينت قريشی ازدواج کرد. حامد کرزی شش برادر و يک خواهر دارد.

سوابق سیاسی کرزی

حامد کرزی در دوران جهاد (جنگ افغانها با اشغالگران شوروی) در پاکستان، در مدارس مجاهدین افغان فعالیتهای آموزشی داشت.با روی کار آمدن دولت مجاهدین در سال 1992، آقای کرزی معاون وزير خارجه اين کشور شد.در سال‌های آخر حکومت طالبان، آقای کرزی به جمع مخالفان این گروه پیوست و مبارزات مسلحانه با طالبان را آغاز کرد.حامد کرزی نخستين ريیس جمهور منتخب افغانستان است.حامد کرزی در کنار عبدالستار سيرت (از حقوقدانان زمان ظاهر شاه)، از گزينه های گروههای مذاکره کننده افغان در کنفرانس بن در آلمان بود، که سرانجام، در اين کنفرانس، به رياست دولت موقت افغانستان برگزيده شد؛ نخستین دولتی که پس از طالبان روی کار آمد.او در انتخابات دموکراتیک افغانستان در سال 2004، با به دست آوردن بيش از 55 درصد آرا، به عنوان نخستين رييس جمهور منتخب مردم افغانستان قدرتش را حفظ کرد.او به زبانهای فارسی، پشتو، انگلیسی و اردو به‌طور روان سخن می گويد و از اسب‌سواری و مطالعه فلسفه لذت می‌برد.

ظاهرشاه

ظاهرشاه یکی ازچهره های سیاسی ومشهورافغانست .که در ظهور دولت جدید نقشی شریفاتی ایفا کرد.

دادفر سپنتا

دکتر رنگين دادفر اسپنتا(سپنتا)، وزير خارجه کنونی افغانستان، در پانزده دسامبر سال ۱۹۵۳ ميلادی در ولسوالی (بخشداری) کرُخ در ولايت هرات افغانستان زاده شد.او تحصيلات ابتدايی و متوسطه را در شهر هرات به پايان رساند و سپس در ميانه سال ۱۹۷۰ وارد دانشگاه کابل شد.دکتر اسپنتا دارای مدرک دانشگاهی در رشته روابط بين الملل از ترکيه است. او به دنبال اشغال کشورش توسط شوروی سابق، در سال ۱۹۸۲ به کشور آلمان مهاجرت کرد.او همچنين مسئول انستيوی مطالعات جهان سوم در دانشگاه آخن آلمان بود.داکتر رنگين دادفر اسپنتا، در سالهای حکومت طالبان در افغانستان و سالهای بعد از آن، تا سال ۲۰۰۵ ميلادی، به عنوان تحليگر مسايل سياسی افغانستان، در مطبوعات غربی، به ويژه راديو بی بی سی فارسی شناخته شد.او در سال ۲۰۰۵ ميلادی برای تدريس در دانشگاه کابل، به عنوان استاد مهمان به کشورش بازگشت و سپس، مشاور رييس جمهور حامد کرزی در امور بين الملل شد.آقای کرزی، دکتر اسپنتا را در کابينه جديد خود که در سال ۲۰۰۶ ميلادی تشکيل شد، به عنوان وزير امور خارجه به پارلمان معرفی کرد و آقای اسپنتا توانست با به دست آوردن رای اعتماد مجلس نمايندگان افغانستان، نخستين وزير خارجه اين کشور شود که با رای اعتماد پارلمان کشور، آغاز به کار می کند.دکتر اسپنتا که دارای تابعيت دوگانه آلمانی – افغانی بود، پس از انتصاب به عنوان وزير خارجه افغانستان، تابعيت آلمانی خود را کنار گذاشت.

ببرک کارمل

بَبـرَک کارمِل رئیس جمهور افغانستان در دهه ۱۹۸۰ میلادی بود.او در تاریخ ۶ ژانویه سال ۱۹۲۹ در دهکدهٔ کمری واقع در شرق کابل زاده شد و در تاریخ 3 دسامبر سال ۱۹۹۶ در شهر مسکو درگذشت. او سیاستمداری افغان بود که از سال ۱۹۷۹ تا سال ۱۹۸۶ در دوران مداخلهٔ شوروی سومین رئیس جمهور جمهوری دموکراتیک افغانستان بود.وی را مردم کشور شاه شجاع ثانی نامیدند زیرا تحت حمایه و دست نشانده مستقیم روس‌ها بود.کارمل در سال ۱۹۴۷ پس از فراغت از دبیرستان آلمانی‌زبان امانی شهر کابل در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه کابل به تحصیل پرداخت. در اینجا او برای بار اول با فعالین سیاسی مارکسیست آشنا می‌گردد. کارمل بزودی رهبر جنبش دمکراتیک دانشجویان ویش زلمیان (جوانان بیدار) گردید.

پیشینه سیاسی کارمل

کارمل در اواسط دههٔ ۱۹۵۰ به دلیل فعالیتهای ضدرژیم زندانی شد. در سال ۱۹۵۶ از حبس رها شد و به عنوان کارمند در وزارت پلان (وزارت برنامه و بودجه) منصوب گردید. کارمل با نام مستعار مرید یک پلاتفرم کمونیستی تأسیس کرد. در تاریخ اول ژانویه سال ۱۹۶۵ همراه با ۲۹ نفر رفقایش و نورمحمد تره‌کی از نویسندگان و اعضاء این سازمان، حزب دموکراتیک خلق افغانستان را بنیانگذاری کرد. در سالهای ۱۹۶۵ و ۱۹۶۸ هربار برای چهار سال به عنوان وکیل در پارلمان افغانستان انتخاب گردید. درسال ۱۹۶۷ حزب دموکراتیک خلق افغانستان به دو فراکسیون حزب خلق و حزب پرچم منشعب گردید. کارمل رهبر فرمعتدل پرچم شد. علیرغم مخالفت کارمل، حزب در سال ۱۹۷۷ دوباره متحد گردید. پس از کودتای ۲۷ آوریل سال ۱۹۷۸ حزب دموکراتیک خلق افغانستان نقش حزب حکومتی را به عهده گرفت .کارمل به عنوان معاون صدراعظم تعین گردید. پس از آنکه فراکسیون خلق چرخ مبارزات درون حزبی برای کسب قدرت را به نفع خود برگرداند، اعضای پرچم در سال ۱۹۷۸ از وظایف شان در دستگاه حکومت کشور سبکدوش شدند. کارمل به عنوان سفیر به پراگ اعزام شد. در سال ۱۹۷۸ همراه با ۵ نفر دیگر از اعضاء پرچم به اتهام خیانت ملی از حزب دموکراتیک خلق افغانستان اخراج و به کشور فراخوانده شد. او با این دستور مخالفت کرد.حزب دموکراتیک خلق افغانستان تلاش نمود افغانستان را بر بنیاد اندیشه‌های سوسیالیستی، نوین سازد اما نتوانست ثبات را در افغانستان تأمین کند. در جریان مداخلهٔ ارتش سرخ به افغانستان اتحاد شوروی کارمل را فراخواند و در سال ۱۹۷۹ پس از کشته شدن حفیظ‌الله امین به عنوان رئیس جمهور منصوب گردید. مشخصهٔ عمده دورهٔ حکومت کارمل جنگ با شورشگران مجاهدین است.پس از آنکه میخائیل گورباچف منشی کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی گردید، اتحاد شوروی سیاست خود را در مورد افغانستان تغییر داد. بدلیل تلفات بیشمار در جریان اشغال، شوروی‌ها برای خروج قوای خود آماده می‌شدند. برای توافق با رهبران مجاهدین، کارمل که تحت فشارهای سیاسی قرار داشت، مانع تلقی می‌گردید. در ۱۹۸۶ کارمل از مقام منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دمکراتیک خلق افغانستان سبکدوش و محمد نجیب‌الله جانشین او گردید و بعداْ در نوامبر ۱۹۸۶ به‌وسیلهء نجیب‌الله از مقامش به عنوان رئیس جمهور برکنار شد..کارمل برای مدتی تحت حمایت ژنرال دوستم در شهر مزار شریف به سر می‌برد، اما دوباره به مسکو بر می‌گردد. در تاریخ سال ۱۹۹۲ در آنجا به علت پمریضی جگر وفات کرد.

نظام اداری افغانستان

نخست از همه باید گفته شود که در ساختار سیاسی کنونی افغانستان هیچ چیزی قابل پیش بینی نیست. همانطوری که در پیش گفته شد، رژیم یکدست و متمرکزی در کشور وجود ندارد. نظام سیاسی واداری کنونی افغانستان متشکل از جناح های جنگسالاران محلی، نمایندگان برخی از گروه های مذهبی، فرزندان مالکین بزرگ قبلی و بیروکرات های گذشته افغانستان است و همین عناصر موقعیت های کلیدی را در دست دارند. این ها به مثابه نمایندگان مالکین بزرگ و اشرافیت کنونی حاکم در کشور در ساختار سیاسی و هم در روند اقتصاد « شبه سرمایه داری» یعنی بازار آزاد، سهم کلی دارند. برخی از اعضای این نهادها که در متن رژیم حاکم افغانستان شامل اند از فضای باز و آزادی های فردی ( بت های موهوم سیاست جهانگرای لیبرالیسم نوین) سخن می گویند، تا دل سردمداران شرکت های بازارهای بین المللی را به دست آورند.

قشر نوپا

در مدت چند سالی که از روند ترویج اقتصاد آزاد نو در افغانستان می گذرد، قشر نوپای از سرمایه داران، تاجران، بازاریان و نزدیکان آن ها، که در قبل از ویژگی های آن ها ذکر شد، با حرکت نسبتأ بطی به طرف خودشناسی تشکیل یک طبقه اقتصادی جدید سیر دارند. این روند اقتصادی با این طبقه یی که عاری از پیشینه فرهنگ اقتصاد نوین و دلسوزی به منافع کل اجتماع می باشد، جامعه را به کجا سوق خواهد داد! برای روشن شدن آینده پدیده اجتماعی کشور رجوع می کنیم به اثر نویسندۀ فرانسوی«اونوره دو بالزاک 1799تا1851» در مجموعه داستان های او که تحت عنوان «کمدی انسانی» به چاپ رسیده است. این کتاب ساختمان درونی اجتماع فرانسه در دوران حیات بالزاک را پدیدار می کند. بالزاک نشان می دهد که: (… اجتماع فرانسه در زمانش به میدانگاه جنگ آشتی ناپذیری تبدیل شده است که در آن هر کسی بر ضد دیگران می جنگد؛ میدانگاهی که « وحشی ترین خودخواهی ها در آن پیروز می شود.» پاریس؛ جائی که مردم « مانند عنکبوت به جان هم افتاده اند و یک دیگر را می خورند ». جامعه سرمایه داری فرانسه افکار و وجدان آدمی را به صورت کالای قابل خرید و فروش در آورده است. سرمایه داران به مردم تبلیغ می کنند که به گفتار و عقاید خود پایبند مباشید و هر گاه کسی آن ها را از شما خواست، به او به فروشید… ) در افغانستان اکنون این عناصر، خصلتی مشابه دارند. به این معنی که پول درآوردن را از هر راهی مشروع می دانند و به خاطر پول به هر کاری- اعم از رشوه خواری، قاچاق، چپاولگری، وطنفروشی، حتی انحلال شرکت های که خود تشکیل داده اند، دست می زنند. این اقشار – بر خلاف سرمایه داران قرن 17 و 18 اروپا- که بانک جهانی از آن خصلت سرمایه داری به افتخار یاد می کند، نه به تولید کمک می کنند و نه هم به رشد تجارت ملی و گسترش اعتبارات. روند اقتصاد آزاد کنونی در افغانستان از دهه ها به اینسو، یعنی پیش از دوران سیاست اقتصادی شبه مدرنیسم دوران سلطنت ظاهر شاه، خصلت انگلی داشته است. با توسل به کثیف ترین شیوه های ممکن پول در می آورند و اقشار وسیع انگلی در حول خویش خود ایجاد می کنند. این اقشار به اصطلاح غربی ها، معتدل ها و پراگماتیست ها استند. این ها اکنون به تدریج می روند که خود را بشناسند. البته این افراد زرنگ تر از آنند که دم به تله ورشکستگی احتمالی بدهند. آن ها تابعیت های کشورهای غربی را دارند و یا در آن ممالک سرمایه اندوخته اند. خانه، کارخانه، شرکت ها و سرمایه خود را در غرب حفظ می کنند و بین افغانستان و کشورهای محل اقامت خود پلی ایجاد کرده اند، تا بل بتوانند شیرۀ جان مردم افغانستان را به مکند و به سود و سواد گری های خود بیافزایند. در اینجا باید افزود که در تاریخ معاصر افغانستان این نخستین باری است که چنین اقشاراقتصادی به شکل بسیار سیستماتیک، اما ضعیف و پراگنده و عاری از فرهنگ سرمایه داری کلاسیک غربی، با فرهنگ عقب مانده سنتی و چپاولگری در ساختار جامعه ما در حال پدیدار شدن است.آنچه را که در اینجا باید قویاً تاکید کرد، این است که بحث ما بر سر اقشار اقتصادی افغانستان، در بارۀ گرایش عینی جامعه عقب مانده به مرحله گذار، یعنی وسیلۀ تحول اقتصادی است. نه برداشت نوع متفاوت آن که توسط متخصصین اقتصاد سیاسی چون « دوئد ریکاردو و راهنمای اقتصاد لیبرالیسم آدم سمیت » و غیره مطرح شده است، که برخی از آن ها جدل های پایان ناپذیری در بیان تئوری « طبقه » اقتصادی دارند و بر پایه آن تئوری، توجیه برخی تضادهای سرشتی نهفته در خود گرایش های پیشرفت را، می بینند. چنین چیزی مورد بحث ما نیست. بل صحبت ما بر سر اقشار اقتصادی افغانستان بر این است که تا اندازه امکان، کوششی باشد تا راه های شناخت روند اقتصادی کنونی را بازگشاییم.

دولت فعلی افغانستان و فساد اداری در فرايند رشوه ، خيانت و جنايت

آنچه وضعيت عمومی جامعه سياسی و اجتماعی را در ساحه مخوف و سوزنده تحت شعاع خويش قرار داده و ميدهد يکی فساد اداری و ديگر بروکراسی است. رشوه ستانی بسيار پيشرفته در دولت کنونی  و ساير تعارفات اجباری از يکسو ، بقدرت رسيدن و سهيم ساختن افراد غير مسلکی و غير علمی در دستگاه دولتی از جانب ديگر ، در امر انحراف دادن اصوليت ، رکود و کارشکنی ها زمينه سازی خوبی در امر گسترش و بروز فساد اداری بشمار ميرود.

ملت که سه دهه درآتش خون و نفاق ، دار و ندارش را از دست داده ، ديگر نمی تواند بدبختی های بروکراسی و فساد اداری را به دوش آگنده ازخون خويش تحمل کند. ملت در خون نشسته افغانستان بايد بداند که اعمال آنعده عناصر استفاده جو که کوچکترين پابندی به هيچ قوانين بجز منافع خودشان ندارند ، قابل عفو و بخشش نبوده و نخواهد بود و شايد فراموش کنند که سازندگان فساد اداری هرگز بخاطر نمی آورند تا مدت طولانی به اعمال بنيادگرايانه و خائنانه برخلاف اتحاد ملی ، عسل زهرآلودی را وابسته به استعمارکهن و جهان خوار در گلو فروبرند.تاريخ اين دوره که بيانگر اعمال و کردار انسانهاست،  آيينه وار بروی عملکرد های انسانی قضاوت خواهد کرد و کتمان جای هيچ خاين ملی را بدون چالش نخواهد گذاشت.کسانيکه فساد اداری را بره می اندازند و يا زمينه های مختلف را دراين جهت مساعد ميسازند دشمنان مخفی و آشکار ارمان ملی و انسانی ملت ماست.فساد اداری ناشی از سوء استفاده از قدرت دولتی است که در قدم نخست دوستان و خويشاوندان را در شعاع قدرت شريک می سازند و بعدا بنام های بازسازی و نو سازی به دستبرد دارايی های عامه متوسل ميگرند.

اين آفت ها و جراثيم در رگ رگ سيستم اداری حکومت فعلی افغانستان بحيث يکی از مزمن ترين مکروب وجود دارد که بايد بهر وسيلهً ممکن برای اصلاح سيستم اداری ، نصب افراد شايسته و کاردان در پست های اداری و تاسيس يک اداره معقول با معيارهای مسلکی و اصل شايستگی در نظر گرفته شود. و با تقويه و روحيهً بازدهی کار و حسابدهی درمقابل اين غدهً سرزانی درجهات مختلف مبارزه جدی و پيگير صورت گيرد. البته اين کار تا زمانی محال است که تعيين و انتخاب کدرها براساس شايستگی صورت نگرفته باشد.ارزيابی های دقيق در تاريخچهً ادارات کنونی ، مبين اين حقيقت است که در اکثر ادارات دولتی ماموران سفارشی بيشتر از حد معمول متراکم گرديده  ، و اين اشخاص چون توانايی کارهای محوله را ندارند ، زمينه بی بندباری ها را مساعد ساخته است که در نتيجه زمينه هرچه بيشتر فساد اداری را بوجود آورده و موثريت اداره را ازبين برده است. بگونه مثال : نصب ملا در پست های تخنيکی کار خلاف پرنسيپ های علمی و اداری است.

اگر فضای ادارات دولتی از وجود عناصر فاسد ، بنيادگرا ، خاين و استفاده جو پاک گردد، اگر دولت فعلی از عملکردهای سازشکارانه با بنيادگرايان  جاه طلب و کور دست بکشد و اگر ظرفيت ها مطابق قابليت افراد و اشخاص با فهم ، صادق و متعهد به آرمانهای ملی افغانی و نيز معيارهای شايسته سالاری در نظر گرفته شود ، به يقين که مشکلات ازسر راه برطرف خواهد شد. هنوز دير نشده است که مسئولين امور به سوی قانون مداری و تطبيق اصول و قوانينی که تامين کنندهً منافع عليای ملت ماست گام های صادقانه، دلسوزانه و مسئولانه بردارند تا باشد تطبيق قوانين عدلی ، قضايی و ساير لوايح و مقررات تحت شعاع و انضباط و مسئوليت پذيری در جامعه به گونهً يک فرهنگ اداری محل تطبيق خويش را دريابد و دواير دولتی از لوث عناصر بنيادگر ، استفاده جو و بيسوادی که با نيش و نوش از پوست و استخوان مردم ما به اعتبار مردم افغانستان استفاده می نمايند و يا بنياد اجتماعی نوپای مردم را که سده ها عذاب کشيده اند با فرايند و بازتاب فساد اداری هستی ملت ما را به يغما ميبرند روی معيار های حسابگرانه به چنگال قوانين عدلی و قضايی مجبور به تصفيه حساب گردند. و دور نيست که مردم ما با مشت کوبندهً قانون و علاقمندی به حفظ دارايی های عامه و بيت المال اکثر کسانی را که با سوء استفاده از قدرت مرتکب چنان خيانتی گرديده اند مورد بازخواست و سرزنش قرار بدهند ، زيرا در امتداد زمان، تاريخ آيينه تمام نمای افعال و اعمال مردم است.

وبرای جلوگيری از رشد و انکشاف بيشتر فساد اداری لازم است طرح سيستم حکومت و نظام اداری آن سه اصل زير را هرچه زودتر مورد تطبيق و عمل قرار دهند.

1 ـ اصل حسابدهی

2 ـ بالا بردن ظرفيت ها براساس ظرفيت ها و لياقت

3 ـ شفافيت ورعايت عدالت پسندی که همهً آنها چون حلقه های زنجيرباهم درارتباط اند.

حسابدهی از نظر عام بازپرسی ، بررسی و ارزيابی ميزان پيشرفت امور محوله حکومت است. در نظام های غير ديموکراتيک ، سيستم حسابدهی به اراکين دولت متعلق بوده که نقش مردم درکشورهای مانند افغانستان دراين پروسه ناچيز پنداشته می شود ، در حاليکه در نظام های ديموکراتيک ، اين سيستم حسابدهی بصورت واقعی وجود دارد. مردم نقش عمده در تمام وجوه ها و مراحل مصرف و ميزان درآمدها دارند ، زيرا دارايی به تمام مردم تعلق دارد نه به يک مشت بينام و بی نشان ، بنيادگرا ، متعصب ، خاين و چپاولگر که بر مسند قدرت تکيه زده اند.آيا دولت حاکم که با مشارکت گروههای جهادی که دست شان به خون هزاران افغان مظلوم رنگين است ، قادر به ارايه حسابدهی شفاف برای مردم افغانستان است؟  چند پروژهً عمرانی ازين وچوه در دست اجرا قرار گرفته است؟ آيا دارايی های اعضای حکومت و رهبران جهادی تحت کنترول است و ازايشان در مورد سرمايه های باد آورده شان سوال شده ميتواند؟ پس بدون شک و با قاطعيت تمام اين چور و چپاول ، اين غارت و نيرنگ و اين خيانت را نتيجهً عملکرد بنيادگرايان کور و از خود راضی دانست.تجارت دارايی های عامه بمنظور اهداف و مقاصد شوم شخصی ، حيف و ميل سرمايه های ملی ، قاچاق مواد مخدر بوسيلهً اشخاص درجه يک سهيم در دولت. بطور مثال کشف کارخانه توليد مواد مخدر در بدخشان ، زرع و کشت کوکنار در صفحات جنوب و در مربوطات کابل ـ پغمان ، تصرف ملکيت های شخصی عوام توسط گروپ های نابکار سياف ـ ربانی ، اين سردمداران بزرگ اسلام که هميشه سنگ دين و ناموس به سينه می کوبند و فقط با استفاده از نام اسلام و بنيادگرايی تحت پرچم جهاد و مبارزه مرتکب همچو فجايع ، جنايت و خيانت گرديده اند ، آيا رسوايی ديگری ازعملکرد اين مبارزين هميشه حاضر درچپاول ، غارت و قتل نميتواند باشد؟ اين اصل را کی ها پاسخگو و کی ها حسابده هستند؟

مبرهن است، تغيير اذهان عامه و منحرف ساختن آنها ازمسير واقعيت ، متزلزل ساختن اذهان عامه بخصوص قشر کم سواد و بيسواد ، تکيه زدن و قضاوت نمودن روی عملکردهای که در جامعه افغانی در گذشته ها صورت پذيرفته يکی ديگر از اهداف شوم  بنيادگرايان در طول دوره های گذشته و کنونی بوده است که با کمال تاسف بازهم دست الوده درخون ، مال ، ناموس و مال اين جنايتکاران بازهم شريک خوان گسترده از سخاوت حکومت فعلی است که با سازش های غير انسانی و افغانی بازهم دهن جوال را با اين عمال نابکار و مغرض گرفته اند.مردم افغانستان اين خيانت و سازش های را که در تاريخ افغانستان نظير آن جز در زمان زمامداری کرزی ديده هرگز فراموش نخواهند کرد.

افغانستان کدام سو؟

چالشهاي اجتماعی ،نظامي وامنيتي

مدير بخش مطالعات بين الملل و استاد فلسفه و علوم سياسى دانشگاه واترلو كانادا از «عدالت پس از جنگ» مى گويد. «عدالت پس از جنگ از جنگ سرد تا كنون مسئله بوده است. همواره به آغاز جنگ و درگيرى هاى آن بسيار توجه مى شود در حالى كه دوران پس از جنگ از نظرها غافل مى ماند. وي از حضار مى پرسد چرا بايد به دوران پس از جنگ توجه داشت؟». او خود در پاسخ مى گويد كه پايان دادن به جنگ مهم است و بازسازى پس از جنگ نيز به همان اندازه اهميت دارد تا از جنگ هاى ديگر جلوگيرى شود. اگر چنين نشود بايد منتظر جنگ هاى بعدى ماند. عدالت پس از جنگ با مسئله عدالت در شروع جنگ در ارتباط است. اگر شروع جنگ ناعادلانه باشد، پايان آن زهرآگين خواهد بود. موصوف سپس تفاوت هاى  تجاوزو «تجاوز خارجى» را برمى شمارد. «تجاوز استفاده از زوربراى تعرض به حقوق يك فرد است.» در حالى كه «تجاوز خارجى استفاده از نيروى نظامى براى تعرض به حقوق يك جامعه است.» وي آنگاه مى پرسد كه آيا سرنگون كردن دولت يك ملت عادلانه است؟ در اين موقع برخى به آرامى گفتند، نه. « نزد من جنگ بايد پاسخى در برابر يك تهديد بالفعل باشد.»

آمار نشانگر آن است در جنگ افغانستان از نوامبر ۲۰۰۱ تا الان صدها سرباز آمريكايى كشته و صدهاي ديگر زخمى شده اند. در اين ميان هزاران سرباز افغان كشته و هزاران ديگر زخمى داده اند. ده ها برابرارقام فوق غيرنظاميان در اين جنگ جان داده اند. جنگ افغانستان براى ماليات دهندگان آمريكايى ماهانه ۴۱ ميليارد دالر خرج برداشته است در حاليكه اين رقم در عراق به ماهى ۱۶۲ميليارد دالر رسيده است. جنگ عراق از مارچ ۲۰۰۳ آغاز شده و هنوز ادامه دارد. سربازان آمريكايى و نيروهاى ائتلاف تاكنون هزاران كشته وهزاران زخمى داده اند. ارتش عراق هزاران نفر كشته و ده ها هزارهزار زخمى شده اند. در مورد كشته شدگان غير نظامى عراق البته رقم دقيقى وجود ندارد. وي سپس از شنوندگان مى پرسد «آيا ارزش اش را داشت؟» براى آنكه ببينيم جنگ در اين دو كشور ارزش اش را داشت يا نه بايد سه ملاك را در نظر بگيريم. دولت هابايد به دولت هاى ديگر احترام بگذارد. دولت بايد نزد مردم خود و جامعه جهانى از مشروعيت برخوردار باشد.

اين دولت بايد از هر گونه تلاشى براى بهبود حقوق بشر دريغ نورزد. اگر اين سه ملاك برآورده شود اين جنگ ارزش اش را داشت. وي در ادامه مى گويد: آمريكا در عراق وضعيت بغرنجى دارد. در عراق براى هر عراقى هشت سرباز لازم است كه در جاهاى ديگر چنين نسبتى سابقه ندارد. آمريكا نمى تواند شمار سربازانش را افزايش دهد زيرا در آن صورت موجب خشم آمريكايى ها مى شود و از آن به نوعى شكست تعبير مى شود. وي آنگاه خاطرنشان مى كند كه تحقيقات نشان مى دهد كه روند بازسازى بين هفت تا هشت و نيم سال طول مى كشد. كار در عراق و افغانستان دشوار است. اين به اين معنى است كه سربازان خارجى تا ۱۰ سال بايد در آن كشور بمانند. به عبارت ديگر سربازان آمريكايى بايد تا سال ۲۰۱۱ در افغانستان و تا سال ۲۰۱۳ در عراق بمانند؛ به اين نكته واقف باشيد كه آمريكا پس از شكست آلمان و جاپان هنوز در اين دو كشور پايگاه هاى نظامى دارد. بازسازى بايد صورت بگيرد اگر تا كنون صورت نگرفته بايد انجام پذيرد. پرسش اين است كه آيا راى دهندگان آمريكايى تا آن موقع صبر و اراده و دست و دلبازى خواهند داشت تا چنين چيزى را به سرانجام برسانند؟.

مقامات تاييد کرده اند که طالبان، دو ولسوالی را در ولايتهای هلمند و زابل تصرف کرده اند. سخنگوی طالبان گفت که ولسوالی های گرمسير در ولايت هلمند و ارغنداب در ولايت زابل را شامگاه 6 سپتامبر، به تصرف در آورده اند.  مسئولان پوليس در اين دو ولايت اين ادعاها را تاييد کرده اند. ولسوالی های گرمسير و ناوه در ولايت هلمند، حدود دو ماه پيش نيز به تصرف طالبان درآمده بود که پس از اجرای عمليات نظامی از سوی نيروهای افغاني و ناتو، دوباره تحت کنترول دولت قرار گرفت.  مقامات در آن زمان اعلام کردند که گروهی از افراد مسلح پس از اشغال اين دو ولسوالی، پرچم افغانستان را به آتش کشيده و به جای آن بيرق جمعيت علمای پاکستان را برافراشته اند.  حملات اين چنينی طالبان در جنوب افغانستان در حالی صورت می گيرد که هم اکنون هزاران سرباز داخلي وخارجی در اين مناطق به منظور مبارزه با شورشيان مسلح مخالف دولت حضور دارند.

همچنان فرمانده ناتو از کشورهای عضو اين سازمان خواسته است تا نيروی بيشتری به افغانستان اعزام کنند. جنرال جميز جونز، فرمانده نيروهای پيمان آتلانتيک شمالی (ناتو)، از کشورهای عضو خواست برای تقويت عمليات تامين امنيت در جنوب افغانستان، نيروی بيشتری به اين کشور اعزام کنند.

او اذعان کرد که ناتو، انتظار نداشته است که خشونتها در افغانستان، تا اين اندازه گسترش يابد. فرمانده‌ي  ناتو اعتراف كرد كه اين ائتلاف از ميزان درگيري‌ها در جنوب افغانستان شوكه شده و از متحدان مي‌خواهد به تجهيز و تقويت اين نيروها در افغانستان بپردازند .همچنان پيمان آتلانتيک شمالی و دولت افغانستان، يک توافقنامه “دراز مدت همکاری” امضا کردند.  ياب دهوپ شفر دبيرکل ناتو روز 6 دسامبر در کابل به حامد کرزی رييس جمهور و اعضای پارلمان قول داد که سربازان ناتو، تا هر زمان که افغانستان بخواهد، در اين کشور حضور خواهند داشت. او بر حضور دراز مدت ناتو در افغانستان تاکيد کرد و اطمينان داد که پيمان آتلانتيک شمالی به همکاری خود با افغانستان تا رسيدن اين کشور به ثبات کامل ادامه خواهد داد. از آغاز ماموريت ماموريت جديد ناتو در جنوب افغانستان، تاکنون شمار زيادی از سربازان عضو ناتو که بيشتر آنها بريتانيايی بودند، در اين مناطق کشته شده اند.  بيشتر اين سربازان در درگيری مستقيم با طالبان کشته شده اند که در اين اواخر، به گونه قابل ملاحظه ای فعاليتهای خود را گسترش داده اند. نزديک به پنج سال پس از سقوط طالبان، نگرانی از افزايش قدرت اين گروه در نقاط مختلف افغانستان، گسترش يافته است.

همچنان رييس موسسه غيردولتي سنلس اعلام كرد، به‌علت سياست‌هاي اشتباه انگليس و امريكا در افغانستان اكنون نيمي از كشور توسط نيروهاي طالبان اداره مي‌شود. وي گفت: اكنون نيروهاي طالبان در ولايت‌هاي قندهار ، هلمند و ننگرهار از قدرت لازم برخوردارند و هر روز نيز قلمرو اين نيروها گسترش بيشتري مي‌يابد. سياست مبارزه با مواد مخدر آمريكا و انگليس در افغانستان موجب شده است تامردم‌اين كشور با فقر شديد اقتصادي روبه‌رو شوند و طرح‌هاي بازسازي نيز دركشور به صورت درست تطبيق نشود.  وي افزود: سياست‌هاي غلط امريكا در افغانستان همچنين باعث شده است كه كشور هم‌اكنون به لانه‌اي مخوف براي تروريست‌ها تبديل شود. وي بيان داشت: امريكا از سال ۲۰۰۱ ميلادي تاكنون  ۵ /۸۲  مليارد دالر براي نگهداري سربازان و امور نظامي در افغانستان هزينه كرده كه هفت ميليون دالر آن براي اجراي طرح‌هاي بازسازي به مصرف رسيده است. افغانستان در سال جاري از ۱۶۵ هزار هكتار سطح زيركشت خشخاش، شش هزار و ۲۰۰ تن ترياك توليد كرد كه اين رقم بيشترين مواد مخدر توليدي در تاريخ كشور مي‌باشد. پيشينه توليد كشت مواد مخدر در افغانستان به دهه ۸۰ ميلادي مي‌رسد كه پس از آن كشت اين ماده افيوني در ساير ولايات افزايش پيدا كرد.

ناتواني درجلوگيري وقاچاق مواد مخدر

میزان كشت و برداشت تریاك در افغانستان در سال جاری میلادی به حد بی سابقه ای افزایش یافته و نسبت به سال گذشته میلادی، افزایش پنجاه نو درصدی را به نمایش گذاشته است. مدیر اجرایی دفتر امور مواد مخدر در سازمان ملل متحد با اعلام این خبر گفت: چنین آمار و ارقامی برای دولت افغانستان و كمك كنندگان بین المللی به این كشور بسیار هشداردهنده است. براساس اظهارات آنتونیو ماریا كاستا سازمان های بین المللی كه از سال ۲۰۰۱ میلادی تلاش فراوانی را برای كاهش كشت خشخاش در افغانستان صورت داده بودند اكنون باید تدابیر جدیدی برای مقابله با كشت و برداشت مواد مخدر در افغانستان بیندیشند. به گفته كاستا افزایش كشت مواد مخدر در افغانستان، ناشی از قدرت گرفتن مجدد طالبان در جنوب یعنی منطقه مساعد برای كشت تریاك است. شورشیان و نیروهای وابسته به طالبان، حملات خود را در بخش های مختلف افغانستان شدت بخشیده اند و در عین حال برای افزایش و رونق بخشیدن به تجارت موادمخدر نیز از هیچ تلاشی فروگذار نكرده اند. طالبان در عین حال به پرورش دهند گان خشخاش اطمینان داده اند كه در صورت افزایش برداشت تریاك، سود ناشی از آن به صورت تضمین شده در اختیار پرورش دهندگان قرار خواهد گرفت. به گفته كاستا در سال جاری میلادی، برداشت تریاك بالغ بر ۶۱۰۰ تن خواهد بود كه این میزان ۹۲ درصد از كل كشت و برداشت تریاك در سطح جهان را تشكیل می دهد. این میزان نسبت به سال گذشته میلادی افزایشی ۴۹ درصدی نشان می دهد و این در حالی است كه در سال ۱۹۹۹ میلادی و به هنگام سقوط طالبان، میزان برداشت تریاك در افغانستان ۴۶۰۰ تن بود. به گفته مقامات سازمان ملل متحد كشت مواد مخدر در افغانستان اكنون به سطح غیرقابل كنترول رسیده است. همچنان كرزی رئیس از چنین آماری ابراز تاسف كرده و از جامعه جهانی خواسته است كه فعالیت های خود برای تقویت پولیس و مقابله با كاشت مواد مخدر را شدت بخشد. دولت آمریكا نیز نابودی خشخاش و مقابله با كشت مواد مخدر را یكی از ابعاد مهم برنامه كمك رسانی به افغانستان دانسته است و دولت حامد كرزی را به علت ناكامی در به چالش كشیدن والیان جنگ سالار ولایات در مقابله با تولید تریاك مورد انتقاد شدید قرار داده است.

افزایش كشت و برداشت مواد مخدر در حالی انجام می گیرد كه دولت عملا بر بخش های جنوبی افغانستان كنترول خاصی ندارد و گروه های نظامی مخالف، دهقانان و دلالان در كنار برخی نیروهای فاسد دولتی و پولیس تجارت موادمخدر را حرفه اصلی خود قرار داده اند. افغانستان پیشتر نیز به عنوان بزرگترین تولیدكننده تریاك در سطح جهان شناخته می شد و ۳۵ درصد از تولید ناخالص داخلی از تجارت مواد مخدر به دست می آید. بیشتر هروئین به د ست آمده از خشخاش در اروپا و آسیا فروخته می شود. افزایش كشت خشخاش نیز بیشتر در پنج ولايت در جنوب و به خصوص در هلمند، قندهار و ارزگان صورت پذیرفته است یعنی همان مناطقی كه به خاطر حملات مداوم طالبان شرایط امنیتی باثباتی نیز ندارند. بیانیه سازمان ملل متحد درخصوص افزایش تولید خشخاش در عین حال تاكید می كند كه بخش های جنوبی افغانستان به علت كشت و برداشت گسترده مواد مخدر و تجارت آن، تروریسم، جنایت و فساد به مكان خطرناكی تبد یل شده است. بنابر اظهارات سازمان ملل متحد ارتباطی قوی میان تشدید شورش و ناآرامی و افزایش تولید مواد مخدر در افغانستان یافته است. وی گفت که طالبان دهقانان را به افزایش كشت خشخاش در برابر حفظ امنیت و جان خود دعوت می كند.

طالبان در عین حال برای حفاظت از كاروان های حمل موادمخدر در مناطق مرزی، از دلالان این مواد مالیات دریافت می كند. از سوی دیگر گفته می شود كه اقدامات اخیر طالبان در این عرصه و ترغیب دهقانان برای افزایش كشت خشخاش، به هدف برانگیختن واكنش دولت طراحی شده است. اگر دولت برخورد سختی با دهقانان موادمخدر داشته باشد، آن گاه مردم علیه دولت شورش خواهند كرد و این همان هدفی است كه طالبان در ذهن می پرورانند. سازمان ملل متحد در عین حال تمام تقصیر را متوجه طالبان نمی داند. ملل متحد در همین راستا والی سابق ولایت هلمند را به ترغیب دهقانان منطقه برای افزایش كشت خشخاش در ماه های پایانی حضورش در صدر قدرت متهم كرده است. نتیجه سیاست های این والی به افزایش ۱۶۰درصدی برداشت خشخاش در این ولایت منجر شده كه در سایر مناطق بی سابقه بوده است. كاستا در عین حال از اقدام دولت در راه دادن والی سابق هلمند در پارلمان  به شدت انتقاد كرده است. وی اعلام كرده كه درخواست سازمان ملل متحد از مقامات «جابه جایی» مسئولان فاسد نیست، بلكه خروج آنها از دولت مورد توجه سازمان ملل متحد قرار دارد. در همین حال ولایت بدخشان در شمال نیز شاهد افزایش قابل توجه تولید خشخاش بوده است و از آنجا كه این ولایت با مشكل حضور نیروهای طالبان و شورشیان مواجه نیست، چنین افزایشی غیرطبیعی می نماید.

به اعتقاد كاستا افزایش تولید خشخاش در بدخشان به عدم توانایی دولت در كنترول منطقه و حضور والیان جنگ طلب، فاسد و قدرتمند در آن برمی گردد. وقوع خشكسالی نیز در این منطقه به مشكلات دامن زده است زیرا هیچ جایگزینی برای كشت خشخاش در آن وجود ندارد. با وجود آنكه دولت فعالیت های خود برای مقابله با كشت خشخاش را توسعه بخشیده است اما در راه بازداشت و از كار بركنار كردن مقامات دولتی فاسد و تاجران مواد مخدر، موفقیت چندانی به دست نیاورده است. در همین حال، بنا بر گزارش سازمان ملل متحد، قرار بوده كه ۳۸ هزار جريب زمین های زیر كشت خشخاش نابود شوند اما تنها ۱۲ هزار جريب از این زمین ها نابوده شده اند. بر این اساس، اطلاعاتی كه از سوی دولت در این خصوص ارائه شده، از نظر سازمان ملل متحد كاملا اغراق شده و نادرست است. به گفته كاستا در سال ۲۰۰۵ میلادی والیان ولایات مختلف اعلام كرده بودند كه ۸۷ هزار جريب زمین های زیركشت خشخاش را نابود كرده اند اما سازمان ملل متحد تنها توانسته است نابودی ۱۲ هزار جريب آن را تایید كند.

کارشکني وفساد اداری

کرزي طی حکمی د ستور تشکیل کمیسیون مبارزه با فساد اداری را صادر نمود.

در کمیسیون مبارزه با فساد اداری که ریاست آن به عهده رئیس ستره محکمه وعضويت وزیر عدلیه، لوی ثارنوال، نمایندگان پارلمان وهمچنین نماینده ای از وزارت مالیه عضویت دارند. این کمیسیون ازصلاحیت بالایی برخوردار بوده وقرار است عاملین فساد اداری را تا بالاترین سطوح قدرت تحت تعقیب وبازپرسی ومجازات قرار دهد)چيزکه امکان ندارد) . کمیسیون مبارزه با فساد اداری درحالی شکل می گیرد که قبل از آن نهاد های دیگری به این منظور تشکیل یافته بود. علاوه بر این کمیسیون ها ، در قالب تشکیلات هر وزارتخانه، اداره کنترول و تفتیش که وظیفه آنها نظارت برعملکرد مامورین وحسن اجرای قانون است، نیز وجود دارد. اما با وجود تمام این نهاد های گوناگون حکومت نه تنها قادر به مهار فساد درادارات نشده است بلکه همین نهاد ها خود تبدیل به معضل پیچیده دیگری شده اند.سوالی که هم اکنون در ذهن مردم وجو دارد این است که کمیسیون مبارزه با فساد اداری، میزان فساد در ادارات را افزایش نخواهد داد؟  . رحیمی سخنگوی کرزي درکنفرانس مطبوعاتی گفت که وظیفه این کمیسیون بررسی وتدوین استراتیژی مبارزه با فساد اداری است اما واقعیت این است که با وجود چندین اداره با هدف همسان درکشور، هیچ گونه تعریف مشخصی از شرح وظایف ومکلفیتهای آنها ارایه نشده است. یکی ا ز مهم ترین چالش ها درادارات تداخل وظایف میان ادارات ووزارت خانه ها است که نه تنها سبب کندی کار بلکه باعث هدر رفتن انرژی و توان قوای انسانی وزارت خانه ها وادارات درمنازعات بی خود شده است.

چه ارتباط میان اصلاحات اداری، ریاست مبارزه با فساد اداری، اداره های کنترول وتفتیش با کمیسیون تازه تأسیس مبارزه با فساد اداری است. چه تعاملی میان آنها وجود دارد، کدام یک استراتیژی خواهد بود؟ اینها سوالاتی است که هنوز پاسخی نیافته است زیرا براساس اظهارات سخنگوي علاوه بر تدوین وتعیین استراتیژی مبارزه با فساد اداری، به این کمیسیون اجازه داده شده تاکسانی را که درامر فساد اداری درگیر هستند حتا در عالی ترین سطوح، به زندان بفرستند. بنابراین ، بدون تفکیک وظایف وتعیین حدود وثغور آن ایجاد کمیسیون پشت کمیسیون جز اینکه روند کار را با مشکل مواجه کند، نتیجه دیگری نخواهد داشت. بدون شک فساد اداری تنها درگرفتن رشوه خلاصه نمی شود. اگر کارمندی، مأموری ومسئول عالی رتبه ای به هر نحوی خود را از قانون فراتر تلقی کند وقانون رابرای دیگران بخواهد، جزء فساد اداری است عدم آگاهی کامل از قانون، برخورد سلیقه ای ومالکیتی باوزارت خانه ها و ادارات دولتی، خرید وفروش مقامات حکومتی ازمظاهر بارز فساد اداری می باشد. در این تردیدی نیست که برای سامان بخشیدن به وضعیت آشفته کشور نیاز به افراد متخصص ونخبه است اما این نکته را هم نباید فراموش کرد که برای خیلی ها افغانستان به حیث تفریحگاه و وطن سومی انها محسوب می شود. کسانی که حتي حاضر به باطل کردن مدرک اقامتی خود درقبال داشتن یک پست حساس وکلیدی در این کشور نیستند، چگونه انتظار کار دلسوزانه و متعهدانه ازآنها داشته باشیم؟. ازجانب ديگرتعدادي ديگري که درکرسي هاي قدرت لميده اند ساليان درازي ازچوروچپاول ، ازدزدي وراه گيري ، اززورگويي وبي بندوباري، ازکشتن وبستن وبردن ، ازبي قانوني وبخپل سري وازظلم ووحشت ثروت انداخته اند ، پس به چنين کميسيونهاي اعتناء خواهند کرد؟ . پس راه مبارزه با فساد اداری در ایجاد کمیسیون های رنگارنگ و مختلف نیست بلکه دریافتن ریشه های فساد وخشکانیدن آن، تعریف وظایف این نهاد ها وداشتن یک اراده صادق می باشد. مثال زنده وبرجسته آن بگيروبزن جندي قبل بين ريس لوي ثارنوالي و صديق چکري بود . یکی ازعمده ترین مشکلات نظام اداری افغانستان فساد اداری و به خصوص فساد گسترده دراين چند سال اخيراست. این فسادآنچنان درتاروپود کشورریشه کرده است که به باوربسیاری ازتحلیلگران ساده لوحی خواهد بوداگرازاین دستگاه انتظارداشت که به احقاق حق وابطال باطل ویا اجرای عدالت وقانونيت بپردازد.

موجود يت نيروهاي خارجي

پس از گذشت پنج سال از جنگ افغانستان و موجوديت نظامي آمريكا دستاوردهاي اين كشور چيست و فلسفه‌ي باقي ماندن نيروهاي امريكايي در اين كشور چه مي‌باشد؟ متاسفانه بايد بگوييم كه آمريكا در جنگ افغانستان نيز شكست خورد و با رهبري اين جنگ دستاوردي براي مردم جز بحران‌هاي سياسي، اقتصادي و گسترش تجارت سلاح و مواد مخدر نداشت و وضعيت اين كشور بهتر از گذشته نيست . موجي از هرج و مرج و بحران‌هاي فساد مالي و سياسي افغانستان را در بر گرفته است و عامل اصلي اين بحران‌ها عملكرد ضعيف دولت اين كشور است. بسياري از رهبران و مقامات مسوول و بلندپايه‌ي اين دولت كه به عنوان دست نشانده‌ي دولت آمريكا از پايان جنگ افغانستان تا به امروز معروفند، تاجران بزرگ مواد مخدر و رهبران گروه‌هاي جنگ طلب در افغانستان هستند كه از حمايت‌هاي سياسي و نظامي دولت آمريكا برخوردار مي‌باشند. نيروهاي آمريكايي به رغم همكاري و حضور نيروهاي ناتو تا به امروز نتوانسته‌اند در زمينه‌ي تضعيف قدرت طالبان پيروزي را كسب كنند. اين گروه يعني طالبان تا به امروز زمام امور خود را در دست دارد و در حال حاضر درگيري‌هاي گسترده‌اي به صورت روزانه ميان نيروهاي آمريكايي و ناتو و طالبان داير است كه به دنبال اين جنگ‌ها ده‌ها تن از سربازان آمريكايي و نيز نيروهاي ناتو قرباني مي‌شوند. به دليل فساد مالي و سياسي موجود در حكومت، دولت كرزي تاكنون نتوانسته است هيچ يك از برنامه‌هاي بازسازي خود در افغانستان را محقق سازد.

در ادامه آمده است: متاسفانه جنرال‌هاي آمريكايي هم چنان سياست‌هاي غلط خود در عراق را در افغانستان تكرار مي‌كنند. به رغم افشاي روابط بسياري از فرماندهان و مقامات مسوول آمريكايي با رهبران جنگ طلب عراق جهت كسب ثروت‌هاي نامشروع از اين كشور، اين اقدامات تا به امروز در عراق و افغانستان ادامه يافته است. حتي اگر بخواهيم كرزي را از اين معادلات مستثني كنيم، متاسفانه بايد بگوييم كه بسياري از مسوولان دولت  با رهبران جنگ طلب و تاجران مواد مخدر اين كشور رابطه و همكاري نزديك دارند و از حمايت بسياري از جنرال‌هاي آمريكايي برخوردارند. متاسفانه پديده‌ي فساد تا اقشار پايين‌تر حكومت نيز رسيده است و امروز اين پديده حتي نيروهاي پوليس اين كشور را نيز در بر مي‌گيرد. به طوري كه فرمانده‌ي نيروهاي پوليس كابل كه از سوي كرزي در اين پست تعيين شده است، گفته مي‌شود كه يكي از رهبران گروه‌هاي مافياي مواد مخدر در افغانستان است. همه‌ي اين امور دستاورد آمريكا از جنگ افغانستان را نشان مي‌دهند.

اين امور نشان مي‌دهد كه ايالت متحده‌ي آمريكا پس از گذشت پنج سال تاكنون نتوانسته است هيچ يك از اهداف علني خود در اين جنگ را محقق سازد. بنابراين بقاي نيروهاي آمريكايي در اين كشور با توجه به واقعيت‌هاي موجود تنها منجر به گسترش دامنه‌ي شكست آمريكا در افغانستان خواهد شد . هرالدتريبيون افزوده است: جنگ افغانستان در واقع روشن شدن جرقه‌ي جنگ جهاني آمريكا با تروريسم بود كه پس از حادثه‌ي 11 سپتامبر شعله‌ي آن روشن شد. در آن زمان هدف علني آمريكا از اين جنگ منهدم ساختن شبكه‌ي القاعده به رهبري اسامه بن لادن بود. بلافاصله گروه طالبان در افغانستان به اتهام پناه دادن به اعضاي شبكه‌ي القاعده از سوي آمريكا مورد حمله قرار گرفت اما نتيجه‌ي اين جنگ چه شد؟ نتيجه‌ي اين جنگ امروز خود را با ادامه‌ي فعاليت طالبان در افغانستان نشان داده است. طالبان تا به امروز حتي قدرت‌مند تر از گذشته در اين كشور فعاليت مي كند و برغم آنكه نيروهاي آمريكايي دايره‌ي رويارويي با گروه طالبان و اعضاي القاعده را تا مرزهاي افغاستان با پاكستان گسترش داده‌اند اما رهبران اصلي القاعده تا به امروز همچنان زنده‌اند و رهبري اين شبكه را برعهده دارند . واقعيت‌هاي موجود در افغانستان نشان مي‌دهد كه آمريكا بايد با اتخاذ يك تصميم عاقلانه و قاطعانه پيش از دست دادن فرصت، نيروهاي خود را از افغانستان خارج سازد. متاسفانه جنرال‌هاي وزارت دفاع آمريكا با اين ديد به واقعيت‌هاي موجود در افغانستان نگاه نمي‌كنند و براي آن‌ها اين امر مهم نيست كه اين جنگ با شكست پايان يافته است و در صورت عدم عقب نشيني، اين شكست رسما در تاريخ به ثبت خواهد رسيد، آنچه كه براي اين افراد مهم است، شركت‌هاي توليد سلاح آمريكا است كه اين شركتها بتوانند از وضعيت موجود با منعقد ساختن قراردادهاي فروش سلاح با گروه‌هاي جنگ طلب، دولتي و غير دولتي به صاحبان خود سود رساني كنند .همچنان نویسنده و تحلیلگر کانادایی اریک مارگولیس میگوید:

به تعداد (۲۲۶) قبر فراموش  شده عساکر کانادایی در مزرعه های باد خورده افریقای جنوبی پراگنده است که در (۱۸۹۹ – ۱۹۰۲) بخاطر فرمانروایی استعمار برتانیا در جنگ با مقاومت خشن دهاقین « بویر» کشته  شده اند.  بعد از یک قرن نیرو های کانادایی اینک یکبار دیگر بحیث کمک دهند گان به یک جنگ دور دست  ــ این بار به افغانستان فرستاده میشوند. تاآنجائیکه در حفظ زمانه ها است، اگر امپراطور های بزرگ قصد جنگ را مینمود رعایا و دستیاران شانرا بخاطر حوادث محتمل الوقوع احضار مینمودند. بر همین منوال حینیکه امریکا مصمم به حمله  بر افغانستان و سپس  بر عراق میشد، متحدین شانرا دعوت داد تا به اصطلاح در « جنگ با ترویزم» اشتراک ورزند.  متحدین امریکا و ناتو در اثر فشار شدید واشنگتن دال بر اشتراک انها در ماموریت های ناخوش ایند نظامی عراق و یا افغانستان مجبوراً به شریر کمتر یعنی افغانستان ترجیح دادند. روی همین ملحوظ بود که ( ۲۱۰۰) سرباز کانادایی به کشوری اعزام شدند که کانادا در آن هیچگونه منافع ستراتیژیکی، تجارتی، فرهنگی و یا احساساتی ندارد. فعلاً که تلفات نظامی کانادا در حال گسترش است، مردم وحشت زده برحق می پرسند که «  ما در آنجا چه میکنیم ؟ ما فکر میکردیم که این یک ماموریت دیگر حفظ صلح باشد.»   تشکر و سپاس از اوتاوا و رسانه های گروهی کانادایی که به مردم اطلاعات غلط می دهند. در پارلمان مناقشه مهمی در زمینه صورت نگرفت . رسانه  های گروهی بعوض اینکه کانادایی ها را در عزیمت آنها به یک  جنگ کوچک ولی واقعی هشدار دهند، در پی نشاندادن پرچم در حال اهتزاز این کشور اند.  کانادایی ها در کندهار حافظ صلح نیستند. در آنجا صلح وجود ندار تا محافظت شود. آنها در آنجا بخاطر کمک  در تحیل کردن حاکمیت امریکا بر افغانستان و حراست مسیر پایپ لاین های پلان شده نفت مستقر اند.

سربازان کانادایی در یک ماموریت جنگ قرار داشته و نقش آنها بحیث کمک دهندگان نظامی افغانستان به رهبری امریکا است. در قسمت حیاتی جنوب کشور بزرگترین قوم رزمجو و بسیار حساس در مقابل بیگانه یعنی پشتونها نیرو های امریکایی و متحدین انها را اشغالگران اجنبی و دشمنان اسلام می پندارند. پشتونها در اخذ تصمیم آهسته بوده ولی در عمل بسیار تند هستند. آنها جرم و بی احترامی را ابداً فراموش نمیکنند. اوتاوا بنابر بعضی دلایل به این سازش تن در داد که فرقه کوچک خود را در خطرناکترین  ناحیه افغانستان یعنی کندهار که همانا قلمرو پشتونها و هسته طالبان بوده مستقر سازد. افغانها فرق میان امریکایی ها و کانادایی ها  را قایل نیستند. قبایل افغانی بر علیه اشغالگران خارجی دست به اسلحه میزنند. من اینکار را در طی دهه ۱۹۸۰ مشاهده کردم که تنفر روز افزون از نیرو های  شوروی موجب شعله ور شدن یک خیزش گردید.  امروز امریکا بنظر  عده کثر افغانها فقط جای همان شوروی را اخذ نموده است. کلیه اشغالگران سابقه که از سکندر کبیر آغاز گردیده ، توسط قبایل خشن افغان بیرون رانده شده اند.  کانادایی ها بدلیلی هدف خوب است که آنها با طیارات جنگی امریکایی که حمله آوران را در ظرف دو – سه  دقیه به تعقیب حمله انها مورد هدف بم و راکت قرار میدهند، رابطه موثری ندارند . بنابر چنین عکس العمل مرگبار قوای هوایی امریکا است که شورشیان  مجبوراً د ست به جای سازی ماین در سرک و یا حمله توسط کار گذاشتن بم در موتر میزنند همانطوریکه در عراق جریان دارد. مقاومت ملی در حال گسترش است . رژیم کرزی که توسط امریکا در کابل نصب گردیده حتی یکروز نیز بدون سرنیزه های خارجی دوام نخواهد  کرد. رژیم قبلی طالبان داد و گرفت هیروئین را دراواخرحکومتش کاهش داده بودند ولی امروز افغانستان یک دولت مواد مخدر شده که ۹۰% هیروئین جهان را تهیه داشته و اقتصاد آن بوسيله پول مواد مخدر اداره میشود. پارلمان، رسانه های و همه کانادایی ها باید استدلال نمایند که ارتش آنها چرا در نبردیکه هیچگونه حل سیاسی  از آن مشهود نیست، می رزمند. به  همه آن تبلیغات دلگرم کننده ایکه به رسانه های زود باور داده میشود باید اعتنا نکرد. افغانستان اصلاً یک هرج و مرج خطرناکیست که کانادایی ها درست در وسط آن قرار گرفته اند. زمانیکه جسد های بیشتری از کندهار به کشور سرازیر شوند، طوریکه از علایم نیز چنین پیدا است، در آنصورت سیاست مداران به ابراز حقیقت تن  در خواهند داد یعنی اینکه عساکر آنها برای چه در افغانستان می میرند.

منابع:

1- دکترمرتضی محیط،(1375) خورشیدی: دموکراسی چیست؟ ، شهروند، سال پنجم، شماره 244 تورنتو.

2- وزارت خانه سازی افغانستان، (2005) خورشیدی : کنفرانس مطبوعاتی ، بی بی سی ، شبکه انترنت، 28 جون.

3 – سازمان ملل متحد، (2005) میلادی: یونسف ، گزارش، بخش افغانستان ، منابع الکترونیکی.

4 – کنفرانس گروه هشت در لندن، (2005) میلادی : گزارش، بی بی سی، 11، جون، لندن .

5 – انتقادات در باره کنفرانس گروه هشت، (2005) میلادی : بی بی سی ، جون 9 ، لندن.

۶- اندیشمند، محمد اکرام، سالهای تجاوز و مقاومت .

7– داود شاه صبا ، (1380) خورشیدی : گذر از تنگنا- اندیشه هایی در برخی از مسایل افغانستان- ، تورونتو، کانادا .

8– همایون کاتوزیان، (1372) خورشیدی : مصدق و نبرد قدرت در ایران، ص، 292-293، تهران .

9 – دکتر لطیف طبیبی ، (1383) : جمهوری سوم در افغانستان، پیوند، دو ماهانه، ارگان نشراتی کانون فرهنگی جامی، سال اول، شماره چهارم، دلو و حوت، کابل، ص 14 – 19.

10 – The Downing Street .

11- سالهای تجاوز و مقاومت، محمد اکرام اندیشمند.

12 – افغانستان از داوود تا صعود مسعود، جلد اول ، احمدشاه فرزان، ۱۳۸۲، انتشارات دقت۴۳- ارتش سرخ در افغانستان، بوریس گروموف، ترجمه، عزیز آریانفر.

 

Afghanistan

A landlocked country of southwest-central Asia. Since ancient times the region has been crisscrossed by invaders, including Persians, Macedonians, Arabs, Turks, and Mongols. Afghan tribes united in the 18th century under a single leadership, but a fully independent state did not emerge until 1919. Kabul is the capital and the largest city. Population: 31,100,000.

Country, south-central Asia. Area: 249,347 sq mi (645,807 sq km). Population (2005 est.: 23,867,000). Capital: Kabul. About two-fifths of the people belong to the Pashtun ethnic group; other ethnic groups include Tajiks, Uzbeks, and Hazara. Languages: Pashto, Persian (both official). Religions: Islam (official; predominantly Sunni); also Zoroastrianism. Currency: afghani. Afghanistan has three distinctive regions: the northern plains are the major agricultural area; the southwestern plateau consists primarily of desert and semiarid landscape; and the central highlands, including the Hindu Kush, separate these regions. Afghanistan has a developing economy based largely on agriculture; its significant mineral resources remain largely untapped because of the Afghan War of the 1980s and subsequent fighting. Traditional handicrafts remain important; woolen carpets are a major export. The area was part of the Persian Achaemenian Empire in the 6th century BC and was conquered by Alexander the Great in the 4th century BC. Hindu influence entered with the Hephthalites and Sasanians; Islam became entrenched during the rule of the Saffarids, c. AD 870. Afghanistan was divided between the Mughal Empire of India and the Safavid empire of Persia until the 18th century, when other Persians under Nadir Shah took control. Britain fought several wars in the area in the 19th century. From the 1930s the country had a stable monarchy, which was overthrown in the 1970s. Marxist reforms sparked rebellion, and Soviet troops invaded. Afghan guerrillas prevailed, and the Soviets withdrew in 1989. In 1992 rebel factions overthrew the government and established an Islamic republic. In 1996 the Taliban militia took power in Kabul and enforced a harsh Islamic order. The militia’s unwillingness to extradite extremist leader Osama bin Laden and members of his al-Qaeda militant organization following the September 11 attacks in 2001 led to military conflict with the U.S. and allied nations, the overthrow of the Taliban, and the establishment of an interim government.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *