نویسنده: محمدحسین فیروزی
بحـران از ريشه يونـاني بـه معني قضاوت ، لحظه حسـاس ، مشـاجره ، نقطه تصميم گيري است . يعني رسيدن بـه مرحله اي كه پس از آن اوضاع مي تواند به نفع يا به ضرر خود تمام شود هر موقعيت بحراني دو سويه و دو لبه است وضعيت ناپايدار و تزلزلي كه در چهارچوب آن تغيير قطعي – بدتر يا ـ در شرف وقوع است ، هر نوع بي ثباتي كه به تغييرات اساسي منجر شود ،شرايط ، اوضاع يا دوران خطرناك و فاقد اطمينان هر گاه پديده اي به صورت منظم و معمولي و آن طور كه از قبل پيش بيني مي شد جريان نيابد ، نابساماني ايجاد شود يا نظمي مختل گردد و يا حالتي غير طبيعي به وجود آيد بحران مطرح مي شود.(قاسميان 1382 ؛25)
انواع بحران
از منظر ريخت شناختي ،بحران را مي توان به اعتبار جنبه هاي گوناگون گونه شناسي طبقه بندي كرد. براي نمونه، به اعتبار موضوع ، بحران ها را مي توان به بحران هاي اجتماعي ،سياسي ،اقتصادي ،فرهنگي ، نظامي ، قومي ، و …..
صورت بندي كرد. به اعتبار شدت تهديد ،تداوم زماني و درجه آگاهي نيز برخي بحران ها را به بحران هاي شديد ، نوظهور بدعتي ، كند ، موردي ،انعكاسي ، برنامه اي ، عادي و اداري تقسيم بندي كرده اند.
به اعتبار گستردگي (فراگيري) ، مي توان بحران ها را به بحران هاي محلي ، ملي ، فراملي (يا محدود و فراگير ) تقسيم كرد. به اعتبارهاي ديگر ، نظير علل و عوامل ، دامنه و سطح ، اهداف مورد هجمه و ……..، نيز مي توان به گونه شناسي ديگري از بحران ها پرداخت . ( تاجيك، 1383)
در اين پژوهش بحران سياسي مدنظر است . بحران سياسي حالتي است كه در نتيجه ي آن ثبات و توازون نظام سياسي و اجتماعي برهم مي خورد . بحران هاي سياسي را بر حسب وسعت مكاني ،عوامل درگير و گسترده ي جغرافيايي تعارضات ، به دو دسته ي داخلي بين المللي تقسيم مي كنند . بحران هاي سياسي داخلي ، شرايط نامتعارفي است كه كه معمولا در ساختار سياسي يك كشور پديدار مي شود و بر حسب ماهيت ،زمان ، دامنه ، شدت ونوع عوامل درگير در آن ، شامل اشكال گوناگوني است ، مثل مبارزه ي شديد و گسترده بين احزاب و سازمان هاي سياسي رقيب براي كسب قدرت ، ايجاد اختلافات شديد بين جناح هاي مختلف حكومت ، كودتاي نظامي ، اعتصابات دامنه دار ،شورش هاي خياباني ، درگيري هاي قومي و ……… بحران هاي بين المللي نوعا ميان دو يا چند كشور بروز مي كند كه در اين پژوهش محل بحث ما نيست .
مديرت بحران :
مديريت بحران به نوعي تدبير راهبردي دلالت مي ورزد كه در فرايند آن ، محيط هاي داخلي و خارجي يك بحران مورد تحليل قرار مي گيرد ، شناخت لازم كسب مي شود ، مسير راهبردي پايه گذاري و راهبردهايي خلق مي شوند كه بتوانند نخبگان را براي رسيدن به اهداف تعيين شده و تدبير شايسته و بايسته بحران ياري رسانند. از اين منظر،
مي توان گفت كه مديريت بحران ، اقدامي است كه ، در بسياري موارد ، شبيه به جنگ محدود است و هدفش نه محو كامل جنگ ، بلكه تهديد و ممانعت از تكرار آن است . به بيان مك كارتي ، هدف اصلي مديريت بحران ، دستيابي به راه حلي معقول براي برطرف كردن شرايط غيرعادي به گونه اي است كه منافع و ارزش هاي اساسي ، حفظ و تأمين گردند . اين هدف در برگيرنده سياست جاري است نو از طريق فرايندهاي اجبار و انطباق پيگيري مي شود تا ، در نهايت ، به گرفتن بيش ترين امتيازات ممكن از دشمن بيانجامد و موقعيت و جايگاه خودي ،تا حد امكان ، بدون هر گونه تزلزلي حفظ گردد.
مديريت بحران هم شامل هدف مثبت يا سنتي حفظ اهداف ملي است و هم شامل هدف منفي ، يعني اطمينان از اين كه شرايط از كنترل خارج نگردد و به جنگ تبديل نشود . بحران نه تنها ايجاد كننده خطر عمدي است ، بلكه خالق چيزي است كه شايد بهترين توصيف آن ، عنصر خودمختار خطر و عدم قطعيت باشد.
به بيان ديگر ، كاملا قابل تصور است كه بحران نه تنها در نتيجه تصميمات عمدي ، اقدامات معين يا انتخاب آگاهانه ، بلكه به سبب وقايعي همچون فرايند خبرگيري و خبردهي يا از دست دادن تسلط بروقايع ، منجر به اعمال خشونت شود . بنابراين به بحران هاي سياسي ، نظير هر بحران ديگر ، يك سلسله شاخص هاي عام همچون : فشردگي زمان ، شدت تنش ، تهديد جدي نسبت به اهداف اولويت دار ، آثار استهلاكي طولاني و …. دارند. اما , از منظري معطوف به بحران هاي سياسي ، مي توان شـاخص هاي بـرجسته اين نوع بحران را در پديده هايي نظير بـي ثباتي سياسي ،بي اعتمادي سياسي ، عدم مشاركت سياسي ، ناكارآمدي سياسي ، تشديد تنش هاي سياسي درون نظام و ميان رهبران ، تعميق شكاف ميان مردم و نظام ، دانست .
در واپسين تحليل شايد بتوان گفت كه بحران سياسي ، بحران مشروعيت نظام حاكم و گفتمان سياسي مسلط است . آنگاه كه نخبگان سياسي جامعه استعداد و قابليت توليد و بازتوليد ارتباطات و مناسبات مبتني بر اعتماد و مقبوليت خود را از دست مي دهند و نظام سياسي دچار ناكارآمدي مي شود ، بحران هاي سياسي حادث مي شوند . آرنولد توين بي ، جوامع سياسي را همچون نهادهايي كه به دنبال هدف مشخصي هستند فرض مي نمايد و علل بروز بحران در آن ها در سه لايه يا سطح زير جستجو مي كند :
1- از كف رفتن قوه خلاقه در اقليت حاكمه بعد از آغاز دوره زوال ، قدرت حاكم خاصيت خود را از دست مي دهد و تنها مبدل به يك اقليت حاكمه مي گردد.
2- پاسخ و عكس العمل اكثريت به اثر مزبور كه عبارت است از عقب نشيني و خودداري از همكاري و اتحاد با اقليت حاكمه و نيز خودداري از اصل تقليد در طريق نمو و ترقي .
3- فقدان وحدت اجتماعي در مجموع پيكر جامعه كه نتيجه دو اثر فوق است .
از منظر ديگر ، مي توان گفت كه نظام سياسي زماني در معرض بحران قرار مي گيرد كه توانايي و استعداد خود را در حفظ و تثبيت مركز ثقل (نقطه كانوني و يا گره اي ) يا عامل انسجام ، ثبات و مشروعيت بخش خود ( از رهگذر توليد و بازتوليد مستمر اسستارها ، هنجارها و ارزش ها ) از دست داده باشد ؛ امكان تعريف دقيق عناصر ( مؤلفه هاي قدرت ) سازنده و پردازنده خود را در يك ساختار با معنا ، سازواره ، منطقي و كاركردي نداشته باشد؛ استعداد تطابق محيطي نداشته باشد ؛ امكان پاسخ مناسب و بهنگام به تقاضاي وارد شده به نظام را نداشته و توانايي خود در توليد و بازتوليد گفتماني را نيز از دست داده باشد. ( تاجيك ، 1383 )
ساندرز در جهت تبيين سيستمهاي سياسي ، عناصر اصلي سيستم را بدين شرح برشمرده است :
بي ترديد اگر قرار باشد از مفهوم سيستم استفاده كنيم ، بايستي عناصري كه سيستم را تشكيل مي دهند بشناسيم.
در بين نامزدهاي آشكار در سطح نظام سياسي ملي ، عناصر زير را مي توان فهرست كرد :
احزاب سياسي ، گروههاي ذي نفوذي ، ديوان سالاري حكومتي ، قوه مجريه ،قوه مقننه ، قوه قضائيه ، ارتش ، دانشجويان ، انجمنهاي اوليه ، مانند جماعتهاي خويشاوندي يا گروهاي قومي و قبيله اي ،جريانهاي سياسي ، رهبران فكري ، تلقي ها ،ارزش ها وعقايد توده مردم و رسانه هاي ارتباطي . بنابراين در بعد سياسي امنيت ملي مي توان به ابعاد فرعي مانند ساختار ، ضعف و قوت ، كارآمدي ، ميزان مشروعيت ،امنيت دولت ، احزاب ، مواردي كه به مشروعيت نظام هاي سياسي باز مي گردد ، مسئله قوميتها و اقليتها در جوامع ، ميزان نهادمندي جامعه مدني در كشورها و شيوه مشاركت سياسي اشاره كرد.( علي ربيعي ، 1383 : 138 )
کارکرد رسانه ها در مدیریت بحران های سیاسی
نيل پستمن معتقد است : در حقيقت ،اين وسايل ارتباط جمعي هستند كه در بعد گسترده ، از يك سو نقش روز افزون خود را به آنچه بدان وقوف مي يابيم ، با آن آشنا مي شويم ، روياروي آن قرار مي گيريم ، هر آنچه را كه تجربه مي كنيم و آنچه را كه بعنوان تجربه مي اندوزيم ، آنچه را كه بعنوان دانش مي آموزيم و آن گونه كه دانسته هاي خود را مي سازيم و شكل مي دهيم ، بعهده گرفته اند و از سوي ديگر به آن گونه اي رو به كنايه به ما تحميل مي كنند كه به چه بينديشيم ، چگونه بينديشيم ،وچه ،چگونه و چرا احساس مي كنيم.
(نيل پستمن ، 1375 :15 )
ژان كازنو درباره همين طرز انديشه مي نويسد : اين انديشه در نظر مردم ، چه عادي و چه تحصيل كرده ، رواج يافت كه وسايل ارتباط جمعي قدرتي فوق تصور دارند و مي توانند افكار فلسفي و سياسي را منقلب نموده شكل تازه اي بدان بخشند و به اختيار تمامي رفتارها را هدايت نمايند. (سارو خاني ، 1381 : 98 )
لاسول در مقاله معروف خود ساخت و كاركرد ارتباطات در جامعه ( 1948 ) را اين گونه تصريح مي كند كه كاركردهاي ارتباطات اجتماعي به سه دسته ذيل تقسيم مي شوند؛
الف – نظارت : جمع آوري اطلاعاتي كه جامعه درباره احتياجات ، مخابرات ، و فرصت ها بايستي بداند تا بدين وسيله خود به مسايل اش پاسخ گويد.
ب – همبستگي : به كار بستن پاسخ جامعه در مورد اطلاعات مربوط به سياست گذاري ، خودسازماندهي ، توزيع قدرت و مسئوليت ها و متحول ساختن الگوها به نحوي كه مورد نياز است .
پ – جامعه پذيري : به نظر لاسول با گـذر از دانش و ارزش هاي جامعه ، به انديشه اعضاي درونـگر و بـي اطلاع مي توان معني بخشيد بنابراين در جامعه ، كودكان بزرگ مي شوند تا در آينده شهروندان مسئول و مفيد باشند و بزرگسالان نيز اطراف يك شبكه از علوم و عقايد با يكديگر هم پيمان خواهند شد .
( ويلبر شرام ، 1381 : 88 )
مدل اوليه در ارتباطات ، مدل لاسول ( 1948 ) است ، به نظر وي ارتباط واجد 5 عامل است :
1- Whoچه كسي مي فرستد؟
2- How ( حامل ) با چه وسيله اي مي فرستد؟
3- What ( پيام ) چه مي فرستد؟
4- Whomگيرنده براي چه كسي مي فرستد؟
5- Impressionتأثير پيام كدام است؟( سورين و تانكارد ، 1381 ،68 )
در واقع بحران در اين 5 عنصر ارتباطي شكل گرفته و در مرحله پنجم بالفعل مي شود يعني تأثيري كه وسايل ارتباطي و محتواي دستكاري شده اطلاعاتي بر روي گيرنده ها مي گذارد ، و از باز خورد پيام ها مي توان متوجه بروز بحران شد.كاركرد رسانه ها در مديريت بحران هاي سياسي در ايران را به دو مقطع كوتاه مدت ))زمان انتخابات(( و طولاني مدت ))افزايش آگاهي سياسي(( مي توان تقسيم نمود:
الف: زمان انتخابات (مقطع کوتاه مدت)
رسانه ها با ايجاد امكان تبادل اطلاعات ميان مردم و حكومت ، كاركرد اصول دموكراسي در جامعه را تضمين مي كنند. از طريق رسانه هاست كه مردم از كارهاي دولت آگاه مي شوند و دولت از علاقه شهروندان آگاه مي گردد اين جريان دوسويه اطلاعات و همچنين آزادي رسانه ها براي ايفاي نقش نظارتي مردم در هيچ زماني به اندازه دوران مبارزات انتخاباتي اهميت ندارد . در اين دوره ، رسانه ها براي پوشش رويدادهاي سياسي بسيار فعال هستند رسانه هاي نوشتاري ، ستون هايي را براي گزارش خبر ، تحليل ها ، سرمقاله ها و نظر ديگران اختصاص ميدهند راديو و تلويزيون هم به بخش برنامه هاي خبري ، تحليلي ، بحث هاي انتخاباتي و برنامه هاي تبليغاتي احزاب و نامزدها مي پردازد احزاب و نامزدها تلاش مي كنند به عنوان يكي از راههاي اساسي دسترسي يافتن به رأي دهندگان ، توجه رسانه ها را به خود جلب كنند در طول اين دوره مردم نيز وقت بيشتري صرف تماشا كردن، گوش دادن و خواندن مي كنند .( مجتبي شاكر ، 1384 : 24 و 25 )
مارتين هاروپ نيز به چهار حالت اشاره مي كند كه در آنها نقش رسانه ها در مبارزات انتخاباتي پررنگ تر مي شود.
1- حالت اول ، وقتي كه بين احزاب سياسي و مردم پيوندي ضعيف وجود دارد . در اين حالت رسانه ها به نوعي نقش حزب را بازي مي كنند يا به اصطلاح حزبي عمل مي كنند .
2- حالت دوم ، در شرايطي است كه موضوع هاي جديدي در طول مبارزات انتخاباتي مطرح مي شود و در فرصت موجود ، رسانه ها به آنها مي پردازند .
3- حالت سوم ، وقتي است كه اعتبار رسانه ها بعنوان منبع پيام ، بالا باشد .
4- حالت چهارم ، به نظام ارتباطي جامعه مربوط مي شود . به اين مفهوم كه وقت بحث سياسي بصورت فردي و گروهي در جامعه كمتر صورت گيرد ، رسانه ها تاثير بيشتر و و نقش بزرگ تري دارند.
بدين ترتيب ، مي توان گفت نقش رسانه ها در مبارزات انتخاباتي در طول سالهاي اخير دستخوش تغييرات اساسي شده و هم زمان با افول نقش احزاب سياسي ، نقش رسانه ها افزايش يافته است . به همين صورت و بر پايه نظريه ((تعدي رسانه ها و سياست )) امروزه نامزدهاي سياسي اگر به رسانه ها دسترسي داشته باشند مي توان بدون حمايت احزاب نيز در انتخابات پيروز شوند( مجتبي شاكر ، 1384)
ب ) افزايش آگاهي سياسي جامعه [مقطع بلند مدت]
دلايل تأثيرگذاري بيشتر راديو و تلويزيون در ارائه پيام به مخاطبان و افزايش آگاهي هاي سياسي جامعه عبارتند از :
1- گستردگي مسائل سياسي و اجتماعي نسبت به پديده هاي ديگر ؛
2- عموميت : اين گونه آگاهيها براي همه افراد جامعه در همه سطوح لازم است . البته ميزان آن نسبت به وضعيت افراد مختلف تفاوت دارد ؛
3- حساسيت : اين اطلاعات براي حيات سياسي و اجتماعي جامعه لازم هستند .
علي رغم نقش گسترده راديو و تلويزيون در گسترش ارتباطات و آگاهي هاي سياسي ، نقش اين دو رسانه در اقشاري كه از سطح تحصيلات و معلومات كمتري برخوردارند بيشتر است و در اقشار با معلومات و سطح تحصيلات بيشتر تأثيرگذاري ساير رسانه ها گسترده تر است . در كشور ما نيز كه شاهد روزافزون سطح تحصيلات و معلومات اقشار جامعه هستيم ، طبيعتا نقش رسانه هايي چون راديو و تلويزيون رو به كاستي خواهد گذارد .
امروزه با گسترش وسايل ارتباطي جديد مانند اينترنت ، به تدريج بخش قابل ملاحظه اي از آگاهي سياسي مردم از اين طريق بدست مي آيد . هر چند رواج اين چنين وسايلي در كشور ما هنوز خيلي گسترده نيست ، اما شاهد گسترش تدريجي استفاده از آن توسط كاربران هستيم . بديهي است كه اين روند در كشور ما روز به روز گسترش مي يابد. در اين ميان دست اندركاران و متوليان مربوط به ساماندهي آگاهي ها و اطلاعات سياسي جامعه مي بايد در قبال استفاده از اين رسانه جديد و ارائه اطلاعات صحيح و كافي از اين طريق به مخاطبان خود اقدام كنند.( سعيد كريمي ، 1382 : 135 )
به دليل شرايط سياسي حاكم بر جوامع علل آسيب پذيري و آسيب زايي رسانه ها را مي توان به گونه زير برشمرد :
1- شناسه اكولوژيكي : اين شناسه تأكيد بر وسعت و قابليت تأثير گذاري رسانه ها در تحولات اجتماعي ـ سياسي جامعه دارد. رسانه جديد چيزي به چيزهاي موجود نمي افزايد ، بلكه همه چيز را دگرگون مي كند .
2- شناسه جهان ـ هويتي و همه جايي : بسياري از رسانه ها به سرعت هويت ، مقبوليت و مشروعيتي جهاني يافته اند. به علل سياسي و نيز به علت فناوري هاي گوناگون رايانه اي ( از قبيل اينترنت ) ، رسانه ها امكان حضور در همه جا را كسب كرده و از اين رهگذر نيز مصونيتي جهاني يافته اند.
3- شناسه منزلت و تأثير فرا ـ رسانه اي : در جوامع كنوني رسانه ها نه تنها به مثابه جايگزيني براي احزاب ، بلكه به عنوان حامل رسالت سازندگان و تثبيت كنندگان جامعه مدني نيز نقش ايفا مي كنند.
4- شناسه جناحي : جناحي بودن از شناسه هاي بارز رسانه ها است . اساسا انگيزه و انگيخته رويش و پيدايش قارچ گونه بسياري از نشريات ،صرفا تمايلات جناحي بوده است و لاغير .
5- شناسه فرد ( شخصيت ) مداري : رسانه ها عمدتا پيرامون شخصيت نخبه (اليت )هاي خاصي شكل گرفته است . رسانه معمولا به مثابه يك ارگان شخصي ، وظيفه ترويج گفتمان سياسي آنان را برعهده دارد.
6- شناسه اپوزيسيون مشربي : بسياري از مطبوعات مشروعيت و مقبوليت خود را از رهگذر نوعي مشرب و سمت و سياق مخالف گرايانه ( اپوزيسيونيستي ) كسب مي كنند.
7- شناسه شخصيت پردازي و مقام پروري : فرهنگ سياسي بعضي كشورها كماكان به شدت شخصيت مدار است . بيش از آن كه دغدغه پردازش ابعاد انديشه و مشرب نظري داشته باشند دل مشغول برجسته كردن افراد خاص ، قراردادن آن ها در هاله اي از تقدس ، تعريف كردن از آنها بعنوان نماد و نمود تمامي ارزش ها و خوبي ها و …. هستند. بديهي است كه در چنين حالتي ،هر تعرض لطيف ، قانوني يا نقد گونه اي به ساحت چنين افرادي ، چالشي بس عظيم و گسترده به دنبال دارد .
8- شناسه تلاقي سياست بازي و سياست سازي : در پس اكثر رسانه هاي مؤثر ، نه صرفا عناصر ژورناليست حرفه اي ، بلكه سياستمداران حرفه اي نهفته اند. لذا ، از يك منظر ، رسانه ها محل تلاقي سياست بازي و سياست سازي شده اند.
9- شناسه ديجيتالي : اكثر رسانه ها اهل افراط و تفريط و بزرگ نمايي و كوچك نمايي حوادث اند . كم تر مشرب متعادلي در ميان آنها مي توان يافت و كم تر مطبوعه اي وجود دارد كه به حوادث به نحوي بايسته و شايسته پرداخته باشد.( تاجيك ، 1383 )
شرايط بحراني مي تواند به شكل هاي مختلفي بروز كند و از تغيير تحولات گوناگوني ناشي مي شود. منشأ بحران مي تواند حمله ناگهاني ، شروع جنگ ، كودتا ، سقوط يك دولت ، احتمال بروز ناآرامي و شورش ، تظاهرات خشونت آميز خياباني ، خيزش هاي اجتماعي ، ترور چهره هاي سرشناس سياسي ، ناكامي اقتصادي در سطح وسيع ، ساقط كردن يك هواپيما ، غرق كردن يا توقيف يك كشتي ، بروز اشتباه در تاسيسات انرژي هسته اي و يا فجايع طبيعي و زيست محيطي چون نشت مقادير نفت خام در دريا باشد. بنابراين مي توان گفت ادبيات مديريت بحران بسيار گسترده است و از مواردي چون جنگ و جنگ گريزي تا مديريت فجايع طبيعي و بشري را در بر مي گيرد. هدف اصلي مديريت بحران دستيابي به راه حلي رضايت بخش براي بر طرف كردن شرايط غيرعادي به طريقي است كه منافع و ارزشهاي اساسي حفظ و تامين شوند.
اين هدف در برگيرنده سياست جاري است و از طريق فرآيندهاي فشار و سازش پيگيري مي شود تا در نهايت به گرفتن بيش ترين امتيازهاي ممكن از دشمن بيانجامد و موقعيت و جايگاه خودي تا حد امكان بدون هر تزلزلي حفظ شود . اطلاعات قبل از بروز بحران ها و حين آنها كاركردهايي دارند كه به طور خلاصه مي توان موارد زير را نام برد:
1- تدبير و تحديد بحران ها تنها از طريق شناخت نظم ويژه ، منطق و قانونمندي خاص هر بحران ميسر است . از آنجا كه هر بحران داراي ويژگي هاي خاص خود مي باشد داشتن اطلاعات ، تجزيه و تحليل از تجربيات بحران هاي به وجود آمده در گذشته از اهميت ويژه اي برخوردار است .
2-نقش اطلاعات پيش از بروز هر بحران هشدار دادن براي جلوگيري از بروز وضع غير مترقبه است . (اطلاعات هشدار دهنده )
3- نقش اطلاعات پس از وقوع بحران ( اطلاعات جاري ) آگهي دادن به مديران بحران و نهادهاي مسئول اجراي سياستها و تصميم هاي مربوط به بحران زدايي ، از تمام رويدادها و شرايط به وجود آمده است . اطلاعات جاري در برنامه ريزي اجراي واكنش ها در برابر بحران مؤثر است . در اين شرايط تصميم گيران ميتوانند به منظور آگاهي از پيش زمينه هاي لازم و هدف هاي جاري و شيوه عمل دشمن ،از اطلاعات بهره گيرند.
4- واكنشها و بازتاب هاي داخلي و خارجي ، موضع گيري ها و عملكرد دستگاه سياسي كشور و مطالعه نقش و تأثير رسانه ها و افكار عمومي بر تصميم گيري هاي مربوط به مديريت بحران مواردي هستند كه در حوزه كاركرد اطلاعات در تدبير بحران مي بايست مد نظر قرارگيرند.
5- توليد به هنگام تجزيه و تحليل منطقي و بهره گيري موثر سياست گزاران از آن در كنترل موفقيت آميز شرايط بحراني ، نقشي اساسي ايفا مي كند.
6- بحران ها موقعيت هايي هستند كه مستلزم پاسخ دهي ساعت به ساعت در برابر مردم و مقامات مي باشند.
7- چون بحران ها اغلب غير منتظره هستند ، اطلاعات كافي درباره موضوع يافت نمي شود . چرا كه در اغلب موارد ،اطلاعات مناسب و حاضر و آماده ، در مجموعه اي مرتب و طبقه بندي شده و مطابق با ويژگي هاي وضعيت بحراني در دسترس نيست . كمبود اطلاعات مناسب به اضطراب موجود دامن مي زند و در نتيجه تنش هاي پنهاني و يا جديد در تيم مديريت بحران بروز پيدا مي كند.
8- محور توليد كننده – مصرف كننده كه در آن سياست گذاران به عنوان مصرف كننده اطلاعات ، تحليل هاي توليد كنندگان را براي تصميم سازي هاي خود مورد استفاده قرار مي دهند در زمان بحران اهميت بالايي پيدا مي كند.
9-در دل هر بحران فرصت هايي نهفته است كه تيم مديريت بحران در شرايط اضطراب آلود بحران ممكن است مورد توجه قرار ندهند . وجود ابزار مناسب ارتباطي كه تعامل كارشناسان را با تيم مديريت بحران برقرار كند به نحوي كه تحليل هاي درست و دقيق در اختيار اين تيم قرار گيرد مي تواند به بهره گيري از فرصت هاي درون يك بحران كمك كند.( آي . تي . اس )
روش ها و تكنيك هاي حل تعارضات در مديريت بحران
1- تكنيك انضباطي : در اين تكنيك ،قدرت انضباطي بدون سركوب متقاعده كننده است و كنش هاي سركوب گر خود را روي احساسات و روي حوزه رفتاري اعمال مي كند . و ، بدين ترتيب ،قدرت انضباطي مي تواند خود را در پيكر جامعه مثل يك داده قابل قبول باز توليد كند.
2- تكنيك رواني : استفاده طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن براي نفوذ و به خدمت در آوردن گروه هاي دشمن ، دوست يا بي طرف است . در اين تكنيك ،از شيوه هاي اعتمادسازي ، فريب ، تفرق ،منفعل سازي ،روشنگري يا افشاگري ،ارعاب و ….. نيز استفاده مي شود.
3- تكنيك چانه زني : اين تكنيك با استفاده از فنوني همچون ترغيب ، تطميع ، تشويق ، تهديد يا تركيبي از همه اين ها است كه با عزم و اراده بيش تر به اقناع مقابل مي پردازد .
4- تكنيك پيشگيرانه : در اين شيوه سعي مي شود ، به منظور جلوگيري از وقوع حوادث تكراري بحران زا و پيدايش زمينه هاي مربوط راهبردهاي موثر و كارآمدي طراحي و انجام شوند . در طراحي اين راهبردها ، تكنيك هايي از قبيل ايجاد مجاري تخليه اعتراض ، تامين خواسته ، افزايش قدرت انتظامي در ريزبدنه هاي جامعه وبسط قواعد بازي سياسي ، طرف توجه قرار دارند .
5- تكنيك استقرار دولت بحران : مفهوم دولت بحران در برگيرنده :
الف ـ تمركز كار ويژه هاي قدرت به همراه ساده سازي فرايند حكومت در چارچوب دولت مسئولي كه صلاحيت قانونگذاري و محاكم را دست نخورده باقي مي گذارد .
ب ـ مفهوم ديكتاتوري موقتي كه باتعليق سيستم دمكراتيك و حاكميت قانون مترصد قدرت بخشيدن به قوه مجريه جهت تصويب قوانيني با مبناي اقتدار خود آن است .
6- تكنيك جريان سازي : از جمله اقدامات پنهاني ، جريان سازي است ، كه از جنبه هاي عملي و نظري در ساختارها ، كاركردها ، فرهنگ و خصلت هاي سياسي ، اجتماعي و نيز در امر تعميم سازي اعمال نفوذ مي كند همين طور در اين تكنيك اعمال نفوذ از طريق راه اندازي جريان هاي موازي و نيز مجازي صورت مي پذيرد .
7- تكنيك افزايش اعتبار : از جمله تكنيك هايي است كه با نمايش قدرت ، بهرهگيري از عمليات رواني ، قراردادن عوامل بحران ساز در مقابلمردم ، و… در صدد است تا حريف احساس كند كه هزينه هاي زيادي براي ايجاد و استمرار بحران پرداخت مي كند .( تاجيك ، 1383 )
نتيجه :
الف – در لحظات دشواري كه بحران براي كل جامعه و براي رسانه ها ، به طور خاص ، پديد مي آيد ، نياز به يك آئين نامه احساس مي شود ؛ گر چه تاكنون ، هيچ آئين نامه قانوني براي هدايت امر اطلاع رساني عمومي در زمان بحران ها وجود نداشته است . اما اين هدفي مشروع است كه شناخت آن نياز به مطالعه و تحقيق فراوان دارد.
ب – تشكيل يك سامانه مديريت بحران در سازمان كه توانائي هاي زير را داشته باشد:
– تشكيل بانك هاي اطلاعاتي در زمينه بحران هاي محتمل درحوزه عملكرد سازمان و زمينه هاي تشكيل بحران ها
– تعيين روش مديريت هر بحران ، همچنين توانمندي هاي اصلي مورد نياز افراد تيم و نحوه ارتباطات اعضاي تيم با يكديگر .
– مديريت زمان در ارجاع امور به كارشناسان مربوطه و پيگيري وظايف محوله .
– آموزش نيروهاي متخصص در رسانه جهت اقدامات مقتضي در هنگام بحران.
ج ـ گزارش بي تكلف ، محتاطانه و مدبرانه در تمامي بحران ها و در همه جهات باعث آگاهي بخشي و هدايت افكار عمومي مي شود. ارزشمندترين گزارش ، گزارشي است كه توجه عمده ، بر حفظ صلح ، محافظت از بقاء و حيات و به تبع آن علائق ضروري انساني باشد.
منابع :
1- پستمن ، نيل . زندگي در عيش مردن در خوشي ، ترجمه دكتر صادق طباطبايي ، تهران : انتشارات اطلاعات ، 1378
2- تاجيك ، محمدرضا . گفتگوي مديريت بحران رسانه ، سايت باشگاه انديشه
WWW.bashgah.Net 3- سورين، ورنو. تائي نكار، جيفر. نظريه هاي ارتباطات،ترجمه دكتر عليرضا دهقان ،انتشارات دانشگاه تهران، 1381
4- ساروخاني ، باقر . جامعه شناسي ارتباطات ، تهران : انتشارات اطلاعات ، 1381
5- شاكري،مجتبي.رسانه هاي جمعي و انتخابات رياست جمهوري،قم:مركز پژوهش هاي اسلامي صدا وسيما، 1384 6- شرام ، ويلبر. زندگي وانديشه پيشتازان علم ارتباطات ، ترجمه غلامرضا آذري و زهرا آذري ، تهران : انتشارات رسا ، 1381
7- قاسميان ،عابديان . بحران اطلاعات ، رشت : نشر نستوده ، 1382
8-كريمي ، سعيد . رسانه ها و راه هاي تقويت مشاركت مردم در صحنه هاي سياسي و اجتماعي ، قم : مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما ، 1382
9- واحد پژوهشي آي . تي . اس WWW.Its.co.ir