نگاهي به پديده جهاني فقر و بيكاري

قربانيان بي تقصير: امروزه مفهوم جهاني شدن هر روز ابعاد تازه اي به خود مي گيرد و اين در حالي است كه حقوق بين الملل بصورت فزاينده اي پايمال مي شود. رشد ناهنجار جمعيت جهاني و گسترش انفجاري شهرهاي بزرگ در جهان سوم و توسعه فقر مسائلي هستند كه علي رغم ورود به قرن بيست و يكم همچنان لاينحل باقي مانده و ذهن دست اندركاران مسايل بين الملل را به خود معطوف ساخته است. امري كه پيشرفت تكنولوژي و مدرنيسم نه تنها دردي از آن دوا نكرده كه خود باعث و باني اشكال نويني از فقر در جوامع گوناگون شده است.
داستان از آنجا آغاز شد كه پس از پيدايش انقلاب صنعتي، طبقه مولد از همه جهات مورد تهديد قرار گرفت. عدم تعادل بين عرضه و تقاضا از طرفي و عدم نياز به كارگران ماهر و نيمه ماهر با ظهور ماشينيزم از سوي ديگر، باعث بوجود آمدن قشر بيكار در جامعه شد.
بدين ترتيب آنهايي كه از قلمرو توليد كنار گذاشته شدند از نيازهاي اساسي زندگي محروم ماندند و از همين جا بود كه فقر نوين پديد آمد.
شايد بتوان ناكامي از دستيابي به كمال، تنهايي، وابستگي فرهنگي و بسياري مسائل اين چنيني را مصاديقي از فقر نوين قلمداد كرد، ولي معناي ثانوي آن به مشكلات اقتصادي كه زخمهاي عميقي بر جهان وارد آورده و عامل فقر يعني بيكاري را تقويت نموده و روند بهبود سريع استانداردهاي زندگي را متوقف ساخته است، بر مي گردد.
اين فقراي نوين كساني هستند كه يا از روند توليد كنار گذاشته شده اند يا به علت عدم دستيابي به اشتغال مناسب به گردونه طبقه فقير سقوط كرده اند. در جهان امروز، فقر به همان اندازه كه تكنولوژي پيشرفت مي كند، در حال ترقي است.
بنابراين عامل زاينده فقر را بايد در اشتغال و كار مناسب جستجو كرد. جيواني سارپيلون، استاد جامعه شناسي در ايتاليا مي گويد: فقراي نوين قربانيان بحران ها و پيامد انقلاب تكنولوژيك هستند و خواهندبود. بيكاري در دوره فوران نو آوري ها در حوزة توليد، بسيار جدي تر از دوره ترقي تكنولوژيكي است.(1)
دو عامل رشد جمعيت و بيكاري كه بدان اشاره شد، به لحاظ تئوريك در جامعة امروزي ما نيز قابل مشاهده است. گسترش فوق العاده سريع شهرنشيني در كشورهاي در حال توسعه بسيار ويرانگر تر از بقيه است كه آثار و پيامدهاي زيانباري از قبيل سوءتغذيه، بهداشت نامطلوب، بزهكاري، بيكاري، تكدي گري، روسپيگري و مسائلي از اين دست را در پي دارد. توسعه ميدان اعتياد، كودكان خياباني، دختران فراري، زنان روسپي و… اشكال نويني از فقر با همه ابعاد آن است. مهاجرت به شهرها، علاوه بر مشكلات حاشيه نشيني، اشتغالاتي از قبيل فروشندگي دوره گردي، بچه هاي واكسي، سيگارفروشي، تعميركارهاي كنار خياباني و بسياري مشاغل از اين قبيل را به وجود مي آورد.
كودكاني كه بايد در آن سنين به فراگيري فرهنگ و دانش و تجربه مشغول باشند. مجبورند به خاطر تامين مايحتاج روزمره و گذران زندگي، به كارها و مشاغل كاذب و غيرمقبول رو بياورند، چرا كه شهر براي بسياري از خانواده هاي جهان سوم، بهترين جا براي كودك است و خدمات آموزشي و بهداشتي مناسب دارد، ولي معايب خود را نيز دارد، چرا كه كودك به علت دوري بيشتر از خانواده بيشتر در خطر استثمار است.
براساس برآورهاي جهاني، ميليون ها كودك در چهار گوشه جهان روزهاي خود را در خيابان هاي شهرها غالباً به كار كردن مي گذرانند و حتي بسياري از آنها در خيابان زندگي مي كنند. طي يك بررسي از كودكان خياباني كه از آنها سؤال شد چرا در خيابان هستند، دلايلي آوردند كه چنين است: 27%فقر و گرسنگي، 27%رفتار بد خانواده، 27%بيكاري، 9%تشويق خانواده، 9%اخراج از خانه و 1% تقليد.(2)
فقر و امنيت:
بسياري از مسائلي كه موجبات ناامني را در يك جامعه پديد مي آورد ريشه در فقر دارد. امروزه در جامعه بين الملل از جمله ايران و مخصوصاً در شهرهاي بزرگ، روي آوردن به اشكال نوين فقر با استفاده از ابزار جديد علم و تكنولوژي، ابعاد تازه اي به خود گرفته و همپاي پيشرفت هاي علمي تغيير كرده است. طبق اذعان مسؤولان قضايي كشور، مهمترين عامل بيكاري است و بلكه بيكاري، ام الفساد است و از طرفي، تقسيم ناعادلانه مشاغل، سبب بروز شكاف طبقاتي و سرانجام بزه مي شود.(3)
مطابق آمار، ثابت شده كه فقر و بيكاري منشاء پيدايش همه بزهكاري ها و ناهنجاري ها در جامعه است از همين روست كه در هر جامعه اي اگر فقر باشد، ناهنجاري بيشتر خواهد بود و هر چه ناهنجاري بيشتر باشد، درصد احساس امنيت كمتر خواهد بود. از طرفي ديگر، بالايي راندمان كار، در شرايطي حاصل مي آيد كه احساس امنيت در آن جامعه وجود داشته باشد و اينجاست كه نقش مخرب فقر به عنوان يك پديده نوين آشكار مي شود. مخصوصاً اشكال نوين فقر كه با استفاده از ابزار علم و تكنولوژي گونه اي متغير به خود گرفته است. به عنوان مثال روسپيگري كه رفته رفته به نوعي شغل تبديل شده و امروزه در شهرهاي بزرگ به اقتصاد پنهان جهاني پيوسته، ريشه در فقر و بيكاري دارد. يك جامعه شناس ايراني در اين زمينه مي گويد: جايگزيني پول به عنوان يكي از عناصر اصلي زندگي نوين از جمله عوامل پيوستن به اقتصاد پنهان جهاني بوده و زنان و دختران به دلايل مختلفي روسپيگري را براي ادامة حيات بر مي گزينند كه تنهايي، بيكاري، بار سنگين خانواده از جمله آنهاست.(4)
بدون شك تاثيرات مخرب ناهنجاري ها و بزهكاري ها كه انشعابات و شاخه هايي از فقر اقتصادي و نيز فرهنگي محسوب مي شوند، غيرقابل انكار است و اثرات منفي و زيانباري كه از اين جهت متوجه جامعه مي شود، نه تنها از آثار يك جنگ تمام عيار كمتر نيست، كه در برخي ابعاد بسيار گسترده تر، فراگيرتر و شكننده تر نيز مي باشد.
فقر و وضعيتي فرا مذهبي
از نظر اسلام، فقر به خودي خود مذموم نيست. ولي اين آثار و عواقب سوء آن است كه ناپسند شمرده مي شود. با نگاه به احاديث و روايات مربوط به فقر، كه از معصومين(ع) رسيده، به خوبي اين مساله آشكار مي گردد كه اسلام برخورد دو جانبه اي با مساله فقر داشته است.
شايد اسلام كاملترين تعريف را از فقر ارائه كرده باشد، آنگاه كه سخن از پرهيز از تجمل گرايي،ترك خلق و خوي متكبرانه و زينت گرايي، تواضع ، فروتني، ساده زيستي، انفاق و… است. فقر را زينت مؤمن دانسته و فضايل بي شماري براي آن ذكر كرده است. رسول اكرم(ص) مي فرمايند: خوشا به حال مسكينان كه در فقر صبر نمايند. هر چيزي را كليدي است و كليد بهشت دوستي با فقرا و مساكين است.(5)
بنابراين اين نوع فقر كه مترادف با تنگدستي و تنگي معاش است. در اسلام نه تنها براي مؤمنين مذموم نيست كه ذخيره و فرصت مغتنمي براي آنها و وسيله ابتلا و امتحان و سنجش اعمال افراد با تقواست. فقير از اين نگاه، بخاطر فراغت از هم و غم دنيا، توجه بيشتر و كاملتري به پروردگار دارد و سيره و روش زندگاني انبياي الهي و ائمه معصومين(ع) هم مبين همين مساله است.
اما آنجا كه فقر و تنگدستي زمينه بروز انحراف يا ناهنجاري را مهيا كند و دين و زندگي فرد را در معرض تهديد قرار دهد، اينجاست كه اسلام آن را مذموم شمرده و آدمي را به كسب معاش و تحصيل اسباب رفاه و آسايش، وسعت رزق و روزي، صدقه، انفاق و… سفارش مي كند و اموري از قبيل سرقت، طلاق، گدايي و… را كه همگي معلول فقرند، سخت مورد مذمت و سرزنش قرار داده است.(6)
غير از اسلام در ساير اديان نيز اين ويژگي يعني درك فقر به عنوان يك پديده واقعي و كنار آمدن با آن، مشاهده مي شود. جان كنت گالبرايت، اقتصاددان آمريكايي در كتاب خود به نام «ماهيت فقر توده» مي نويسد: ويژگي عميقاً منطقي تطبيق يافتن با شرايط، دست كم تا حدي در اديان بزرگ جهان آمده است. تمام آنها معتقد به رضادادن در برابر فقر اجتناب ناپذير هستند و برخي از آنها به صورتي بسيار مشخص آن را بيان كرده اند.
در كشورهاي فقير چون استاندارد زندگي وجود ندارد، بخاطر زندگي بخور نمير امكاني براي پس انداز و رهايي از فقر وجود ندارد و فقر به نوعي فرهنگ تبديل شده است. از همين روست كه تحليل و رهيافت هاي ارائه شده از سوي كارشناسان اقتصادي و تربيتي جهان بسيار نزديك به برخورد و استراتژي اسلام با فقر است.
يكي از متخصصين آموزش و پرورش دانشگاه پاريس مي گويد: تنها چيزي كه باقي مي ماند اين است كه شخص بايد خود را با شرايط فقر تطبيق دهد و آن را به عنوان وضعيتي اجتناب ناپذير بپذيرد. چنين پذيرشي به هيچ وجه به معناي ضعف نيست بلكه بر عكس واكنشي عميقاً منطقي است.
اين امر كه مردم بر اثر تجربة خود در طي قرنها خود را با چيزهاي اجتناب ناپذير آشتي دهند، متمدنانه، هوشمندانه و همچنين توجيه پذير است. اين امر به بيان مشخص تر فرمولي است براي بهترين بهره برداري از شرايطي مطلوب.(7)
 
پانوشت:
1. پيام يونسكو، سال هيجدهم، شماره200،ص24 .
2. همان.
3. روزنامه خراسان، 30/7/1380، شماره 15113/ص5 .
4. روزنامه قدس، شماره 3981/ص13 .
5. مجمع المعارف، چاپ تهران، 1343 شمسي، 91 .
6. براي توضيح بيشتر رك: ارشاد القلوب ديلمي، ج1و2، باب 48 .
7. نگوين وان خوا، سلطه و محروميت، شماره 200، ص27 .

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *