در طول تاریخ همواره میان اهل كلام و فقه این تفكر وجود داشته كه آیا مردم در زمان عدم حضور امام معصوم، آزاد و به حال خود رها شده اند یا اینكه بر عكس، اسلام در قبال این مساله سكوت نكرده و امامان معصوم (علیهم السلام) سرنوشت حكومت اسلامی در دوره غیبت امام عصر (عج الله تعالی فرجه) را تعیین كرده اند؟
نصوص روایات و گفتار گرانسگ حضرات معصومین موید این مدعاست كه ولی فقیه به عنوان زعیم جامعه اسلامی و حاكم شرع در زمان غیبت امام غایب است.
در برخی از این روایات، زعیم جامعه اسلامی فردی فقیه، پرهیزگار، عادل، مدبر و شجاع معرفی شده است.
می توان گفت كه عنصر فقاهت، شرط لازم و بلا فصل سرپرست حكومت اسلامی به شمار می رود.
چنانكه كه گفته شد در طول تاریخ، اندیشمندان اسلامی پیرامون این مساله به تفصیل سخن گفته اند. در روزگار ما، آراء و اندیشه های متفكرانه استاد شهید مرتضی مطهری در این خصوص بسیارقابل توجه و راهگشاست.
نبوغ فكری و اجتهاد عالمانه استاد مطهری در گستره علوم اسلامی، این اجازه را به استاد می داد كه در اكثر این حوزه ها به نحوی محققانه ورود پیدا كند. نگاه عالمانه ایشان چندان فراگیر بود كه حتی كوچكتر ین مسایل اسلامی نیز از دید نافذ ایشان ناپیدا نمی ماند چه رسد به مساله “ولایت فقیه” كه به تعبیر استاد شهید”بیت القصیده و زیر بنای تعالیم انبیا” ست.
بایستگی تحقیق در موضوع حكومت و ولایت فقیه
یكی از موضوعات بایسته تحقیق و بررسی كه در دستور كار علمی و فكری شهید مطهری قرار داشته و به سامان رسانیدن آن جزو آرزوهای آن استاد به شمار میرود, موضوع حكومت از نظر اسلام و یا ولایت فقیه است.
استاد, در طرح و پروژه عظیمی كه انجام آن را در نظر داشته, تحقیق و بررسیِ بیست وهفت موضوع تأثیرگذار را در عظمت و انحطاط اجتماع اسلامی لازم شمرده كه نهمین آنها حكومت از نظر اسلام است.1
پدیدهای به نام حكومت, برای حفظ امنیت و برقراری عدالت, جزو مسائل مسلّم و پذیرفته شده در میان همه ملت هاست كه منكران و مخالفان آن تنها با شعار دادن, با آن مخالفت میكنند, اما در عمل خود ناگزیر از پذیرش حكومت و اطاعت از آن هستند.
ایشان, در جایی حكومت را بیت القصیده و زیربنای تعلیمات انبیا برمی شمرد 2 و به غفلت و بی توجهی فقیهان به نقش حیاتی و تعیین كننده حاكم شرعی و ولایت فقیه انتقاد میكند.و برای تبیین و اثبات قدرت قانون گذاری و مدیریت دینی و زدودن تهمتهای ناقدان به اسلام, توصیه میكند كه عالمان دین, باید پیوند مستحكم دین, دولت, سیاست و معنویت را چنان كه در اسلام مطرح است, تبیین و تدوین كنند تا تهمت جدایی دین از سیاست (سكولاریسم) را كه عدهای از مسلمانان و حتی علما نیز آن را باور كرده اند, از ساحت مقدس دین بزدایند.
از این رو, استاد بر آن بود تا بتواند موضوع حكومت از نظر اسلام را كه قهراً در عصر غیبت با حاكمیت حاكم شرعی و فقیه جامع شرایط پی گرفته خواهد شد, تبیین بنماید.
افسوس كه دست پلید دشمنان اسلام از آستین جهل و جمود بیرون آمد و جامعه اسلامی را از فیض وجود و اندیشههای این متفكر و فقیه بزرگ محروم كرد, اما با این همه, به مناسبت هایی در مجموع آثار استاد, بحث حكومت و ولایت فقیه پرداخته شده كه همین مقدار بسیار راه گشا و مفید و سازنده است.
ضرورت حكومت
پدیدهای به نام حكومت, برای حفظ امنیت و برقراری عدالت, جزو مسائل مسلّم و پذیرفته شده در میان همه ملت هاست كه منكران و مخالفان آن تنها با شعار دادن, با آن مخالفت میكنند, اما در عمل خود ناگزیر از پذیرش حكومت و اطاعت از آن هستند.
این واقعیت در معارف دینی, این چنین بیان شده است:
(مردم را از فرمانروایی نیك یا بد چارهای نیست. بی حكومتی, یعنی هرج و مرج و بی نظمی و فروپاشی امنیت جانی, مالی و ناموسی و خرابی و ویرانیِ همه پایههای زندگی انسان.
برای همین, در فرض نبودن حكومتِ شایسته, حكومت ناصالح كه به هر حال نظام اجتماع را حفظ میكند, بهتر از بی حكومتی ای است كه به هرج و مرج و ناامنی و تباهی و ویرانی زندگی میانجامد.)3
(خوارج نهروان, در ابتدا قائل بودند كه مردم و اجتماع, احتیاجی به امام و حكومت ندارد و مردم خود باید به كتاب خدا عمل كنند. اما بعد از این عقیده رجوع كردند و خود با عبدالله بن وهب رابسی بیعت كردند.)4
با رجوع به قرآن, این سخن خوارج را مبنی بر بی نیازی از حكومت, از سویی شبیه به حرف كسانی مییابیم كه پیرو پروتستانتیسم اسلامی, منكر و مخالف رجوع به دین شناسان و مجتهدان و تقلید از آنها هستند و پس از قرآن, مردم را بی نیاز از تقلید در احكام میخوانند, و از سویی دیگر, این سخن به اندیشه ماركسیست هایی مینماید كه دین و دولت را ساخته و پرداخته طبقه سرمایه دار میپندارند و در جامعه بی طبقه و اشتراكی, نیاز به دین و دولت را نمیپذیرند.
استاد شهید مطهری, با یادكرد از پوچی و بی پایگی این اندیشه ماركسیسمی, براساس نیازهای ثانوی ناشی از توسعه تمدن, جامعه را ناگزیر از داشتن دولت و حكومت میداند ـ هرچند آن نظریه درست باشد.5
فلسفه وجودی حكومت: جامعه بشری, به حكم نیازهای متنوع و متحول, افزون بر وجود قوانین ثابت و كلی و عمومی نیازمند است به: قانون گذاری, اجرای قانون, شناسایی مصالح كلی جامعه در مقابل مصالح فردی, تأمین امكانات اجتماعی, بهداشت, درمان, فضاهای لازم آموزشی, تفریحی ورزشی, حفظ مواریث فرهنگی, دفاع از هجوم بیگانگان, جلوگیری از تجاوزات افراد در داخل و حفظ آزادی و امنیت افراد از تجاوز افراد دیگر, مدیریت, قضاوت و فصل خصومات, ارتباط و عهد و پیمان و معامله با واحدهای اجتماعی دیگر.6
پس فراهم سازی زمینه و بستر مناسب برای رشد استعدادها و دست یابی به كمال و ترقی و توسعه همه جانبه برای همه افراد, از نیازهای جدی جامعه بشری است كه این همه, جز با وجود دولت و حكومتی مقتدر و قانونی و مورد حمایت مردم, ممكن نخواهد بود. بنابراین, فلسفه وجودی حكومت, تأمین همه این نیازهای بشری است.
تعریف حكومت:
با توجه به آنچه از فلسفه ضرورت وجود حكومت بیان شد, میتوان در تعریف حكومت گفت:
(دولت و حكومت, در حقیقت یعنی مظهر قدرت جامعه در برابر هجوم خارجی و مظهر عدالت و امنیت داخلی و مظهر قانون برای داخل و مظهر تصمیمهای اجتماعی در روابط خارجی.)7
نبوغ فكری و اجتهاد عالمانه استاد مطهری در گستره علوم اسلامی، این اجازه را به استاد می داد كه در اكثر این حوزه ها به نحوی محققانه ورود پیدا كند. نگاه عالمانه ایشان چندان فراگیر بود كه حتی كوچكتر ین مسایل اسلامی نیز از دید نافذ استاد پنهان نمی ماند چه رسد به مساله “ولایت فقیه” كه به تعبیر استاد شهید”بیت القصیده و زیر بنای تعالیم انبیا” ست.
حكومت از نظر اسلام
حكومت از نظر اسلام, افزون بر ضرورت عقلی و عقلاییِ وجود حكومت در جامعه بشری, جایگاه و اهمیّت ویژهای دارد و بر اثبات ضرورت آن غیر از راه عقلی و عقلایی به دو شیوه استدلال میشود:
1. دلیلهای خاص نقلی;
2. استناد به روح و حقیقت شریعت اسلامی و احكام الهی.
قبل از رسیدگی به دلیلها توجه به این مطلب لازم است كه شاید برخی از ناآگاهان به حقیقت دین و یا ناآشنایان به اصل اسلام بپرسند كه: آیا دین اسلام و پیشوایان دینی درباره حكومت و مدیریت و سیاست و اداره امور اجتماعی كه مربوط به دنیای مردم است, نظری دارند و یا آن كه میتوانند داشته باشند؟ كسانی كه با اسلام آشنایی ندارند و برعكس, با تعلیمات سایر ادیان جهانی بویژه مسیحیت آشنا هستند و نیز آن گروه از مسلمانان كه به روح تعالیم اسلامی آشنا نیستند و برعكس تحت تأثیر اندیشههای ضد دینی قرار گرفته و اسلام را منحصر در یك سلسله دستور العملهای فردی, عبادی و معنوی میدانند و دین, دولت, سیاست و دیانت را دو مقوله ناهمخوان تصور كرده اند, ممكن است كه از طرح بحثی به نام حكومت در اسلام و سیاست دینی و برنامه ریزیهای مدیریتی به نام اسلام و در جهت اداره و سازمان و سامان بخشیدن به امور اجتماعی, اقتصادی, سیاسی, دچار بهت و تعجب شوند كه دین و پیشوایان دینی را چه به دولت و آخرت را چه به دنیا و مسائل اجتماعی؟
1. انسان و سرنوشت/20.
2. امامت و رهبری/210.
3. سیری در نهج البلاغه/105.
4. جاذبه و دافعه علی/129.
5. پیرامون جمهوری اسلامی/152.
6. همان/150; سیری درنهج البلاغه/105.
7. پیرامون جمهوری اسلامی/151.
برگرفته شده از سایت دینی فرهنگی تبیان