بسیاری از صاحبنظران و محققان از دنیای امروزی به عنوان عصر عدم تداوم یاد میکنند. عصر عدم تداوم به این معناست که دیگر تجارب و راهحلهای گذشته برای مسائل جاریو آینده سازمان کارگشا نیستند و باید به شیوهای دیگر اندیشید و به دنبال راهکارهای جدید سازمانی با ساختارهای نوین بود تا بتوان کالا و خدمات را با حداقل هزینه و با کیفیت برتر متناسب با نیازها و سلیقههای مشتری آنگونه که بازارهای جهانی را تسخیر کرده و در این مسابقهی بزرگ پیروزمند باشیم.
تولید کرد. بنابراین اگر قرار است اقتصادی موفق داشته باشیم نیاز به شرکتهای موفغق در محیطهای رقابتی داریم و این امر مستلززم داشتن نیروی انسانی پرتوان و خود اتکا است. پرسنلی که دارای روحیهی خلاق و کارآفرین باشد. چرا که آنها دارای ایده و فکر جدیدی هستند وهمیشه در حال خلق روشهای نوین کار میباشند.
در نیتجه کارآفرینی، خلاقیت، نوآوری و کسبوکارهای مخاطرهآمیز، سوخت موتور اقتصاد و مدرن را فراهم میکنند. یعنی در هر سازمان اگر بستر کارآفرینی فراهم آید اشتغالزایی ایجاد میشود و عامل انتقال فنآوری خواهدشد.
کارآفرینان عامل شناخت و ایجاد و گسترش بازارهای جدید هستند آنها توان دیدن خلاء بازارها را دارند و فرصتها را خوب شناسایی میکنند به عبارتی کارآفرینی چیزی جز شناخت فرصت و استفاده بهینه از آن نیست.
بنابراین در این مقاله کارآفرینی را به مثابه استراتژی مناسب برای گسترش بهرهوری و توسعه سازمان تلقی میکنیم و براین باوریم که کارآفرینی موجب ارتقای بهرهوری در سطوح مختلف فردی، گروهی، سازمانی، ملی و بینالمللی است و این امر نیاز به بستری مناسب در ساختار سازمان دارد.
با وجود اینکه کارآفرینی علم جدیدی است امروزه در تمامی ابعاد توسعه مطرح است و مهمترین دستاورد کارآفرینی برای توسعه کشور ایجاد اشتغال و رفاه و ثروت و شناخت فرصتهای مناسب است و حتی عدهای معتقدند که کارآفرینی میتواند به عنوان یک مکانیزم، موجب افزایش بهرهوری در سازمان شود به طوری که امروزه کشورهای توسعه یافته از یک زاویهی جدید شرکتهای خود را در یک محیط کاملاً متغیر، پویا نگه داشتهاند و علت آن کشف و پرورش انسانهای خاصی است که نقشآفرینی میکنند و موجب ایجاد بستر موفقیتها میشوند.
شومپیتر معتقد است کارآفرینی نیروی محرک اصلی در توسعه اقتصادی است. چنانکه ژاپن بعد از جنگ جهانی، توسعهی خود را مدیون افراد خلاق و کارآفرین میداند. ماتسوشیتا به خاطر اعتقادو اتکای به خود و داشتن روحیهی خودباوری، خلاقیت و کارآفرینی توانست از طریق کارگری در ویتنام و باربری در کارخانه های سیمان به مرحلهی مدیریت یکی از موفقترین صنایع ژاپن دست یابد. بنابراین میتوان ادعا کرد که سازندگی و توسعهی جامعه در گرو افراد و مدیران کارآفرین است.
وشاید دلایل عمده ضرورت توسعه کارآفرینی به شرح زیر باشد:
▪ عقب نماندن از رقبا
▪ پیشرفت سریع دانش و فنآوری
▪ ضرورت ریسکپذیری
▪ خروج بهترین نیروهای کاری از شرکتها و اقدام به کارآفرینی مستقل
▪ تعامل سازمان با تحولات بازار
▪ اثرات متحولگونه به کارگیری طرحهای جدید در سازمان
▪ ضرورت ایجاد و احدهای مستقل کاری در بنگاههای بزرگ
▪ تغییر روند جمعیتشناسی
▪ کوچکسازی و خصوسصی واحدهای تولیدی
با وجود اهمیت کارآفرینی اما متأسفانه بستر مناسب برای رشد کارآفرینی در بیشتر سازمانهای کشورمان فراهم نیست و باید زمینهی رشد بیشتری را برای تحقق این امر فراهم کرد.
● ویژگیهای افراد و سازمانهای کارآفرین:
به تحقیق ثابت شده است که کارآفرینان با افراد عادی تفاوت دارند. آنها پدیدهها را آنگونه که هست نمیبینند بلکه سعی میکنند پدیدهها را به صورت آنچه در ذهنشان است تصور کنند.
برخی از این ویژگیها:
این افراد با توجه به برخی از ویژگیهای خاصی که در ذیل به آن اشاره شده است با دیگر افراد متمایز می شوند:
۱) یک کارآفرین موفق مرزها را میشکند و غالباً تنهاست، چرا که نیازبه تأیید و تصویب دیگران در او به حداقل رسیده است.
۲) یک کارآفرین بسیار موفقیت طلب است و سعی میکند از اطلاعات و تجربههای دیگران برای رسیدن به اهدافش استفاده کند.
۳) دارای قوه تشخیص، فکر و ایدهی جدید است و تحلیل بالایی دارد.
۴) افقهای دور را خوب میبیند و قدرت تجزیه و تحلیل بالایی دارد.
۵) یک کارآفرین موفق پرانرژی، پرکار و خستگیناپذیر است و برای کارش واحد زمانی ندارد.
۶) راهکار جاری را قبول ندارد و به تغییر وتحول میاندیشد.
۷) با توجه به ایکه برخود و اعمالش کنترل دارد از اعتماد به نفس بالایی برخوردار است.
۸) ساختار و منش دموکراتیک دارد.
۹) از عوامل محیطی در سطح کلان در موفقیت خود استفاده بهینه میکند.
۱۰) کارآفرینان سعی میکنند کارهای خود را با استانداردهای بالا انجام دهند وموفق شوند و همچنین بازخورد فعالیتهای خود را مرتب دریافت کنند.
۱۱) میل به ریسک معتدل دارند و انتخاب معقول و معتدل میکنند.
۱۲) روحیهی استقلال طلبی بالایی دارند.
البته ویژگیهای دیگری را میتوان به عنوان خصیصه مشترک کارآفرینان عنوان کرد که از حوصلهی این مقوله خارج است.
● نقش کارآفرینان در توسعه سازمان:
امروز همه اندیشمندان و نظریهپردازان توسعه به این حقیقت اذعان دارند که توسعه، مدیریت توسعه یافته میخواهد و مدیریت توسعهیافته که محصول توسعهی پایدار است، کسی نیست جز رهبری که با استفاده از روشها و متدهای پیشنهادی افراد خلاق و کارآفرین به عنوان حامیان توسعهی پایدار، استراتژی مناسب توسعه را انتخاب و به کار میگیرد توسعهی سازمان(OD) به عنوان فرآیندی کلی که به منظر بهسازی و نوسازی سازمان به مورد اجرا گذارده میشود، تعریف میشود و یکی از نافذترین و در عین حال مهمترین مبانی OD کاربرد مدلی است بر پایه مشارکت کارکنان و عدم بهرهگیری از جبر بنابراین کارآفرینان که به عنوان نوآوران سازمان سعی میکنند روش های نوین تولید را جایگزین روشهای سنتی کنند، عامل کلیدی این بهسازی سازمانی به شمار میروند.
چنانچه شومپیتر معتقد است کارآفرین کسی است که نوآوری خاصی داشته باشد در نتیجه مدیران با تکیه ب نظرات نو و خلاق کارآفرینان، میتوانند در شخصیت و ماهیت سازمان تغییراتی به وجود آورند که رتفار و عملکرد سازمان را متحول کرده و موجب بهسازی ونوسازی سازمان شود. بنابریان ایجاد ساختار سازمانی مدرن و نوین که در آن بستری برای رشد و پرورش کارآفرینی فراهم آید، عاملی در جهت توسعه خواهد بود به طوری که به قول هنری فایول کارآفرینان به عنوان پل ارتباطی موجبات دسترسی سریع سازمان به توسعه پایدار را فراهم خواهندکرد.
● سیر تکامل ساختارهای سازمانی:
وجه مشخص روندهای نوین و درحال تکوین، تأکید بر یک سیستم یادگیری دائمی است که به بهرهگیری از نوآوری و خلاقیتها و توانا ساختن انسانهای سازمانی امکانپذیر میشود به عبارتی دیگر نظراتی که در زمان تیلور، فایول، وبر وحتی دیگر صاحبنظران علم مدیریت در دهههای ۴۰ و۵۰ وجود داشته امروز کاملاً متحول و متغیر شده است. اکنون مدیرانی که نتوانند در صحنه رقابت حرکت کنند به ناچار جای خود را به سایرین خواهند داد.
تغییر جزو طبیعت بسیاری از صنایع بخصوص صنایع پویا، درآمده است. از طرفی نیاز به نوآوری و داشتن نیروی کارآفرین باعث شده است بسیاری از سازمانهای کشورهای توسعهیافته به تجدیدنظر در ساختار سازمانی خود بپردازند.
سازمانهای امروزه باید کارآفرینی ونوآوری را به عنوان فرهنگ سازمانی تلقی کنند که موجب اثربخشی در سازمان میشود. البته این امر مستلزم این است که جامعه هم فرهنگ کارآفرینی را بپذیرد. شاید بهتر باشد مروری بر سیر تکاملی ساختار سازمانی بیندازیم تا روشن شود که چگونه ساختارهای سنتی، توانایی پرورش افراد خلاق را نخواهند داشت.
تام برنز و ام استاگر با توجه به تحقیقاتی که انجام داده اند جایگاه سازمانها را از نظر نوع ساختار مدیریت به دو سازمان مکانیکی وارگانیکی تشبیه کردهاند. شکل وجوه تمایز این دو سازمان را نشان میدهد:
مدیریت مکانیکی شیوهای از مدیریت است که سازمان را در حال ایستا نگه میدارد ساختار آن را تحکیم میبخشد. اما مدیریت ارگانیکی شیوهای است که کلیه افراد سازمان را به صورت واحد زنده و متأثر از یکدیگر در نظر می گیرد. در این روش مدیر، آزادی عمل به افراد اعطا میکند و افراد مستقلاً روش کار را انتخاب میکنند.
یکی از ویژگیهای بارز سازمانهای ارگانیکی مشارکت افراد در کلیه امور سازمان است که این امر باعث تقویت و پرورش روحیه خلاقیت وکارآفرین کارکنان میشود که خود عامل مهم در بهبود و بازسازی سازمان است.
برنز یکی از ضعفهای مهم ساختار مکانیکی را اینگونه بیان میکند که در سازمانهای مکانیکی روال معمول برای رسیدگی به موضوعی که خارج از حدود وظایف یک نفر قرار میگیرد ارجاع آن به یک کارشناس مربوط و یا سپردن آن به یک مافوق است.
برنز و استاکر در جواب این سؤال که تحت چه شرایطی به کارگیری ساختار ارگانیک بر ساختار مکانیکی ارجحیت دارد معتقدند که: ارجحیت یک ساختار بر ساختار دیگر بستگی به موقعیت دارد همچون:
۱) هر قدر که افراد در سازمان از تواناییهای فکری و ذهنی بیشتری برخوردار باشند به همان اندازه ساختار ارگانیک مناسبتر خواهد بود.
۲) هر قدر محیطی که سازمان درآن واقع شده است دچار تغییرات بیشتر و سریعتر باشد به همان اندازه به اهمیت انعطافپذیری در ساختار ارگانیک افزوده میشود.
● سیستمهای فنی – اجتماعی :
اریک تریست با همکاری کی دبلیو بمفورث در زمینههای تطبیق الگوهای تکنولوژی با عوامل انسانی را در ارتباط با محیط برون سازمان مورد بررسی و مطالعه قرار دادند.
اساس فلسفه این روند ایجاد تناسب میان دو زیر سیستم برجسته سازمان، یعنی سیستم فنی و ساختاری که نمودار تکنولوژی و روابط وظیفهای است از یک سود و سیستم اجتماعی که عامل انسانی و روابط میان انسانها و فرهنگ سازمانی را در بر میگیرد از سوی دیگراست.
تأکید این سیستم بر دادن نقشهای جداگانه (افراد چندپیشه) به فرد در سازمان است. در همین راستا تلاش بر افزودن مهارتها و تواناییهای فردی و گروهی کار تأکید میکند. دیدگاه این روند در مورد تکنولوژی، دستیابی به تکنولوژی پویا و قابل انعطاف است. از نظر تریست رویکرد سیستماتیک اجتماعی – فنی پاسخ مناسبی ایت به محیطهای متلاطم.
طبق این روش افراد واحدها به نحوی خودگردان هستند افراد به جای اینکه صرفاً ایجادکننده مشاغل باشند، به آفرینش نقشها میپردازند و سازمانها به ایجاد سیستم دگرگونی افزا اشتغال مییابند.
بهینهسازی چند جنبه، دستهبندی بهینه وظایف، مهارتهای گسترده چندگانه، کنترلهای درونی (خودگردانی) شمایسازمانی مسطح. روش مشارکتجویانه، همیاری، صداقت، احساس تعهد و تعلق، نوآوری، رشد زمینهی کارآفرینی و… قسمتی از ویژگیهای این ساختار محسوب میشوند.
با بررسی سه ساختار سازمانی مهم به این نتیجه میرسیم که هرچقدر از سطح سنتی به سطوح نوین سازمانی ام بر میداریم توجه به محیط متغیر و متلاطم و نیز عامل انسانی به عنوان نقش محوری در سازمان بیشتر میشود.
اعتماد به نقس، خودکنترلی، استقلال، مهارتهای متعدد، دوراندیشی، خلاقیت، نقشآفرینی، منعطفبودن ویژگیهایی هستند که سازمان نوین به فرد اعطا میکنند اگر جو حاکم بر ساختار سازمانی جوی ریسکپذیر بوده و افراد حاضر باشند برای امتحان ایدهها و فرصتهای جدید تن به خطر دهند در چنین جوی است که سازمان میتواند افراد کارآفرین در خود بپروراند.
هر چقدر سازمانها به طرف نظامی آزاد و مستقل با اعتماد به افراد و جلب مشارکت آنها در امور زیربنای سازمان حرکت کند و اصل را بر خلاقیت بگذارد گام مؤثری به سوی سازمانهای کارآفرین که خلقکننده افراد کارآفرین است برداشته است.
چنانچه رندال شومر در سال ۱۹۸۶ ارتباط بین آزادی و تشویق ناشی از عوامل ساختاری و رویههای سازمانی به استقلال و به دنبال آن نوآوری رامطرح کرده برای ایجاد کارآفرین در سازمان معتقد است که اگر سازمان دارای خصوصیات ذیل باشد از فعالیت کارآفرینی پایین به فعالیت کارآفرینی بالا ارتقا مییابد:
▪ واحدهای کاملاً مستقل و وظیفهای
▪ ایجاد گروههای ریسککننده مستقل از شرکتها
▪ حداقل کردن بوروکراسی
▪ انعطافپذیری
و همچنین جیفورد پینشو در حالی که برواژه کارآفرینی سازمان ارزش زیادی میگذارد، معتقد است اینکه سازمان میتواند فقط روی افراد سطح بالا تکیه کند، چون آنها بیش از مردم عادی میتانند جهت درست را بنمایانند اعتقاد ندارد. وی میگوید که مردم باید با مشارکت در امر جامعه و رهبری آن برای خودشان آینده را پیریزی کنند زیرا که ساختار بوروکراسی آن را نخواهد کرد.
وی به نقش رهبری به شکل پرورش آن در تمامی کارکنان معتقد است و میگوید باید محیطی به وجود آورد که در آن افراد با شناخت ایدههای یکدیگر و مشارکت در آنها احترام همتایان خود را جلب کنند که این امر موجب تشویق به داشتن محیطی نوآور را سبب میشود بنابراین سازمانها باید به گونهای منعطف، غیرمتمرکز وبراساس مشارکت اداره شوند.
● نتیجهگیری:
امروزه کارآفرینی را به عنوان یکی از ابزارهای توسعه محسوب میکنند. چراکه وجود انسانهای کارآفرین موجب ایجاد بستر موفقیتها میشود. همچنین با توجه به افزایش سریع رقبای جدید و ایجاد حس بیاعتمادی نسبت به شیوههای مدیریت سنتی در شرکتها، ضرورت کارآفرینی در سازمانها احساس می شود در این ارتباط وظیفه سازمانهای پویا کشف و پرورش افراد خلاق و کارآفرین است. یک سازمان در راستای تحقق افراد خودجوش و نوآور نیاز به ساختار مناسب و مدیران کارآفرین دارد.
سازمانی که استعدادهای نهفته در خود را نتواند به عرصه ظهور برساند در اندک زمانی مغلوب سازمانهای دیگری خواهد شد که در به کارگیری استعدادها و ارائه محصول جدید با هزینه اندک قدرت داشته و از مدیریتی لایق با افق دید وسیع برخوردار است.
برای دستیابی به کارآفرینی نیاز به ابزار است. یکی از ابزارهای مناسب برای رشد کارآفرینی وجود ساختار سازمانی منطبق بر مفاهیم کارآفرینی است و باتوجه به اهمیت کارآفرینی و نقش آن در توسعه متأسفانه این امر در کشور ما کمتر مورد توجه قرار گرفته.
بررسی برنامه راهبردی تحول نظام اداری نشان میدهد که به رغم دارابودن منابع سرشار مادی و معنوی ملی و موقعیت ممتاز بینالمللی و امکانات بالقوه انسانی و نیز سختافزارهای عمومی در نظام اداری کشور به دلیل ناکارآمدی نظامهای توسعه منابع انسانی کهنگی ساختار سازمانی و مدیریتی نتوانستهایم در علوم و فنآوری برای توسعه و تحول در عرصههای سازمانی ما غیرعلمی و به شدت متمرکزند و مدیران مجهز به علون و فنون روز نیستند.
در یک جمله میتوان گفت که ما دچار نوعی کهولت ساختاری شدهایم. یعنی در عین داشتن استعداد تحول، کهنگی ساختارها و نگرش غلط به انسان و توسعهانسانی، موجبشده که سازمانهای ما بستر مناسب برای رشد کارآفرینی و به طبع، فنآوری نباشد. گسستن از سازمانهای مکانیکی و داشتن خصیصه ارگانیکی همراه با سیستمهای فنی و اجتماعی به این معناست که ساختار سازمانی به سوی پویایی انعطافپذیری، عدمتمرکز، نوآوری، فعالیتتیمی، تفویض اختیارات، خودکنترلی، استقلال وغیره … در حرکت است و با توجه به کارآفرینی هرچقدر سازمانها به سوی ساختارهای نوین تغییر ماهیت میدهند، انگیزه مفهوم کارآفرینی هم بالا میرود.
منبع:
۱- اسفندیار، سعادت، مدیریت تغییر، فصلنامه دانش مدیریت – شماره ۴،بهار۱۳۶۸
۲- احمدپور،محمود، کارآفرینی استراتژی مناسب برای افزایش بهرهوری، تدبیر شماره ۷۷، آبان ماه ۱۳۷۶
۳- احمدپور، محمود، کارآفرینی ضرورت توسعه، تدبیر شماره ۹۵،شهریور ۱۳۷۸
۴- رحمان سرشت، حسین، تئوریهای سازمان ومدیریت از نوینگرایی تا پسانوینگرایی، جلداول، تهران: انتشارات مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فنوهنر،۱۳۷۷
۵- رسولی، رضا، نوآوری وانطباق آن در سازمانها، مجله مدیریت شمارهی۷۲-۷۱
۶- فتحی، سعید، تحول فرهنگی گامی به سوی کارآفرینی، تدبیر شماره۱۰۲،خردادماه ۱۳۷۹
۷- فتحی فرهمند، ناصر، مدیریت ساختار استراتژیک سازمان، تبریز، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی تبریز، نشرآذربایجان سال ۱۳۷۸
۸- طالبیان ، احمدرضا، کارآفرینی اجتماعی، تدبیر۱۲۸، آذرماه ۱۳۸۱
۹- زمردیان، اصغر، مدیریت تحول، چاپ سوم، تهران – انتشارات سازمان مدیریت صنعتی، سال ۱۳۷۹
۱۰- مقیمی، سیدمحمود، کارآفرینی موضوعی میان رشتهای وفراگیر، مجله بازاریابی شماره ۲۲، آذرماه ۱۳۸۱
منبع مقاله : مجله مدیریت ،شماره ۹۰;مهر و آبان ۱۳۸۳
مركز توسعه كارآفرینی