مدیریت و رهبری

نقش هدایت در رهبری جامعه

انواع هدایت با توجه به آیات قرآن: خداوند متعال اصل همه هدایتهاست و برای نور هدایت خودش مثالی ذکر کرد و فرمود : « الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجه کانها کوکب دری یوقد من شجره مبارکه زیتونه لا شرقیه و لا غربیه یکاد زیتها یضیی ء و لو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شی ء علیم » ترجمه: خداوند نور آسمانها و زمين است مثل نور خداوند همانند چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گيرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون يك ستاره فروزان، اين چراغ با روغنى افروخته مى شود كه از درخت پربركت زيتونى گرفته شده كه نه شرقى است و نه غربى (روغنش آن چنان صاف و خالص است كه) نزديك است بدون تماس با آتش شعله ور شود نورى است بر فراز نورى و خدا هر كس را بخواهد به نور خود هدايت مى كند، و خداوند به هر چيزى داناست. (نور،35)خدا هر کس را که بخواهد به این نورش هدایت می کند .
یکی از آثار اینکه انسان از نور هدایت الهی استفاده کند این است که عمل انسان ارزش پیدا می کند ، یعنی چه ؟ انسان یک سلسله اعمال و کارهایی در دنیا انجام می دهد و بلکه تمام زندگی انسان تلاش و حرکت و کار است . شما از اول صبح که بیدار می شوید ، چه به خودتان نگاه کنید و چه به مردم دیگر ، می بینید همه زندگی تلاش و حرکت و جنبش و دوندگی و کار است . اگر بپرسید برای چه ؟ البته مقصدها خیلی فرق می کند ، ولی همه در نهایت امر یک چیز می خواهند و آن سعادت خودشان است . چه در روایات و چه در غیر روایات ، یعنی کلمات مفسرین و علما ، راجع به این مثل که این مثل ناظر به چیست بیانات مختلفی شده است . بعضی این مثل را برای کل جهان دانسته اند یعنی به اصطلاح مجموع این استعاره را یک چیز در نظر گرفته اند که این دار وجود و دار هستی یک خانه تاریک نیست ، خانه ای است که پر نورترین چراغها در آن وجود دارد ( آن مثال چراغ را به عنوان مصداق پرنورترین چراغهای عصر ذکر کرده است ) پس جهان هستی تاریک و کور نیست ، و بعضی این مثل را در مورد انسان پیاده کرده اند .
می گویند هدایت چند نوع است : ” هدایت طبیعی ” که در طبیعت بی جان هم وجود دارد . ” هدایت حسی ” یعنی همین حواس ما . تمام اینها چراغهای هدایتی است که در وجود انسان یا حیوان هست . ” هدایت غریزی ” که در هر حیوانی یک سلسله غرایز وجود دارد که حیوان را به سوی مقصدش رهبری می کند . ” هدایت عقل ” : خود قوه عاقله یک نور است که به انسان داده شده است تا از این نور با تفکر و تدبر استفاده کند. دین خودش یک نوع هدایت دیگری است که آن را «هدایت وحی» می نامند. این مثل را بعضی راجع به هدایت عمومی موجودات پیاده کرده اند و بعضی در مورد انسان (که البته برخی گفته اند مقصود تمام هدایتهایی است که در انسان هست از حس و عقل و غریزه و حتی هدایت وحی ،و بعضی آن را مخصوص «هدایت عقل» دانسته اند که در بیان بوعلی چنین است ). بعضی هم آن را در مورد «هدایت وحی» پیاده کرده اند که در روایات ، این مطلب آمده است که «مشکات» قلب پیغمبر اکرم است و «مصباح» همان نور وحی است که بر ایشان نازل شده است.
هیچ مانعی ندارد که این آیه که در مقام بیان نور «هدایت الهی» است که جهان را پر کرده است ، شامل همه اینها باشد ؛ مخصوصاَ همین که عرض کردیم دوبیان در روایات آمده است که هر دو این را در مورد انسان پیاده کرده اند ، یکی در مورد هر فرد انسان یعنی یک مومن و یکی در مورد جامعه انسانی از نظر هدایت وحی. هر دوی اینها بیانات بسیار عمیقی است خصوصاَ با توجه به آیه بعد که می فرماید :«فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه». در یک روایت از یک تعبیری در آیه استفاده شده است. در آیه این طوری آمده است که مثل نور الهی و هدایت الهی مثل یک مشکاة است ــــ یک چراغدان ــــ که در آن چراغی قرار بگیرید و آن چراغ در یک قندیل و شیشه ای قرار بگیرد. طبعاَ این سئوال به وجود می آید که چرا اصلاَ قرآن این طور تعبیر کرده است ؛ می توانست بگوید : «کمشکوة فیها زجاجة ،فی الزجاجة مصباح (فیها مصباح)» چراغی باشد ؛ اما می گوید مشکاتی که در آن چراغی باشد ، و بعد می گوید و چراغ در شیشه ای . روایات ما این آیه را این طور تفسیر کرده اند که مقصود این است که چراغ ابتدا در مشکاتی باشد و بعد این چراغ از مشکات به زجاجه ای منتقل شود ، و سر اینکه آیه این طور ذکر شده این است که مقصود از ” مشکوه ” مشکات نبوت است و مقصود از ” زجاجه ” ولایت و امامت است و مقصود از آن درخت مبارک و پربرکتی که این مشکات و این زجاجه و این مصباح از او پیدا شده شجره ابراهیم است و ( اینها ) نتیجه دعای ابراهیم است .
به هرحال هدايت انواعى دارد.
الف) هدايت تكوينى 
ب) هدايت تشريعى
منظور از اين هدايت راهنمايى افراد از طريق تعليم و تربيت، و قوانين مفيد و حكومت عادلانه و پند و اندرز و موعظه است. اين نوع هدايت بوسيله پيامبران و امامان و افراد صالح و مربيان دلسوز انجام مى شود و در قرآن به آن كرارا اشاره شده است. قرآن مجيد مى گويد:« ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» (اين كتاب بزرگ ترديدى در آن نيست و وسيله هدايت پرهيزكاران است) « سوره بقره، آيه 2».

ج) هدايت به معنى فراهم ساختن وسيله
اين نوع هدايت كه گاهى از آن به عنوان” توفيق” ياد مى شود عبارت از اين است كه وسائل لازم را در اختيار افراد بگذارند تا با ميل و اراده خود از آن براى پيشرفت استفاده كنند، مثلا ساختن مدرسه، مسجد، كانونهاى تربيتى، تهيه برنامه ها و كتابهاى لازم و تربيت مبلغان و معلمان شايسته، همه داخل در اين قسم از هدايت هستند و در حقيقت اين قسم از هدايت برزخى است بين هدايت تكوينى و تشريعى. قرآن مى گويد:« وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»(و كسانى كه در راه ما مجاهده كنند آنها را به راههاى خود هدايت مى كنيم). « سوره عنكبوت، آيه 69» .

د) هدايت به سوى نعمتها و پاداش ها
منظور از اين هدايت بهره مند ساختن افراد شايسته از نتيجه اعمال نيكشان در سراى ديگر است، اين نوع هدايت مخصوص افراد با ايمان و درستكار است، قرآن مجيد مى گويد:«سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ» اين جمله كه بعد از ذكر فداكارى شهيدان راه خدا آمده است مى گويد: خداوند آنها را هدايت مى كند و حال آنها را بهبودى مى بخشد” « سوره محمد، آيه 5». بديهى است اين نوع هدايت تنها مربوط به برخوردارى آنان از نتائج سودمند عملشان در جهان ديگر است. اما در واقع اين چهار نوع هدايت مراحل مختلفى از يك” حقيقت” هستند كه هر كدام بعد از ديگرى قرار گرفته است. زيرا نخست هدايت تكوينى خداوند به سراغ انسان مى آيد و عقل و فكر و قواى ديگر را در اختيار او مى گذارد (هدايت تكوينى).و سپس هدايت و راهنمايى انبياء شروع مى شود و آنها مردم را به راه حق دعوت مى كنند (هدايت به معنى ارشاد و تبليغ). و بعد از آن با ورود در مرحله عمل، توفيق پروردگار شامل حال آنها مى شود و راه ها براى آنها هموار مى گردد و مرحله سوم هدايت را به اين طريق مى پيمايند (هدايت به معنى توفيق). و در پايان در جهان ديگر از نتائج اعمال خود بهره مند مى گردند (هدايت به سوى پاداشها).
از اين چهار نوع هدايت يك قسم آن (ارشاد و تبليغ) از وظائف حتمى پيامبران و امامان است و قسم ديگرى از آن كه هموار ساختن راه باشد به مقدار وسيعى جزء برنامه هاى حكومت الهى پيامبران و امامان است ولى بقيه مخصوص ذات خدا است.بنا براين هر جا در قرآن نفى هدايت از پيغمبر شده همانند آيه فوق منظور دو قسم اول نيست.گر چه در جمله«وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ»(خدا هر كس را بخواهد هدايت مى كند) اين امر منوط به اراده خداوند شده اما اين هدايتهاى پروردگار مسلما بدون حساب و حكمت نمى باشد، يعنى بى جهت يكى را هدايت و ديگرى را محروم نمى كند، بلكه افراد بايد قبلا” شايستگى” خود را براى هدايت احراز كنند تا از آن بهره مند گردند.به هر حال از آيه فوق حقيقت ديگرى را نيز مى توان استفاده كرد و آن اين كه اگر در ميان مسلمانان افرادى بعد از اين همه تاكيد در باره دورى از ريا و منت و آزار باز انفاقهاى خود را آلوده به اين امور سازند، ناراحت نباش وظيفه تو تنها بيان احكام و فراهم ساختن يك محيط اجتماعى سالم است و هرگز موظف نيستى كه آنها را مجبور به اين امور سازى- روشن است كه اين تفسير منافاتى با تفسير سابق ندارد و ممكن است هر دو را از آيه استفاده كرد.
به هر حال هدایت را می توان به دو نوع کلی تقسیم نمود:يكى هدايت تكوينى و ديگرى تشريعى. هدايت تكوينى هدايتى است كه به امور تكوينى تعلق مى گيرد، مانند اينكه خداوند هر يك از انواع مصنوعات را كه آفريده، او را به سوى كمال و هدفى كه برايش تعيين كرده و اعمالى كه در سرشتش گذاشته راهنمايى فرموده و شخصى از اشخاص آفريده را به سوى آنچه برايش مقدر شده و نهايت و سررسيدى كه براى وجودش قرار داده است به راه انداخته، چنان كه مى فرمايد:«الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى » ترجمه: آن خدايى كه همه عالم را خلق كرده و به حد كمال خود رسانيد، آن خدايى كه هر چيز را قدر و اندازه اى داد و به راه كمال هدايتش نمود(سوره اعلى آيه 3 ).
و اما هدايت تشريعى- اين هدايت مربوط است به امور تشريعى از قبيل اعتقادات حق و اعمال صالح كه امر و نهى، بعث و زجر و ثواب و عقاب خداوند همه مربوط به آن است. اين قسم هدايت نيز دو گونه است: يكى ارائه طريق يعنى صرف نشان دادن راه كه هدايت مذكور در آيه« إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» ترجمه: ما راه را به او نموده ايم، يا سپاسگزار و يا كفران پيشه است(سوره دهر آيه 3) از آن قبيل است. و ديگر ايصال به مطلوب يعنى دست طرف را گرفتن و به مقصدش رساندن كه در آيه« وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ» ترجمه:اگر مى خواستيم وى را به وسيله آن آيه ها بلند مى كرديم ولى او خود به پستى گراييد و هوس خويش را پيروى كرد( سوره اعراف آيه 176) به آن اشاره شده. در آيه« فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ» ترجمه: آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينه اش را براى (پذيرش) اسلام، گشاده مى سازد و آن كس را كه بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سينه اش را آن چنان تنگ مى كند كه گويا مى خواهد به آسمان بالا برود اين گونه خداوند پليدى را بر افرادى كه ايمان نمى آورند قرار مى دهد!« سوره انعام آيه 125» هم به بيان ديگرى همين هدايت را تعريف كرده و فرموده: اين قسم هدايت عبارت است از اينكه قلب به نحو مخصوصى انبساط پيدا كرده و در نتيجه بدون هيچ گرفتگى قول حق را پذيرفته به عمل صالح بگرايد، و از تسليم بودن در برابر امر خدا و اطاعت از حكم او إبا و امتناع نداشته باشد.
و آيه شريفه« أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ … ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشاءُ» ترجمه: مگر آن كسى كه خداوند سينه اش را براى پذيرفتن اسلام گشوده و قرين نورى از پروردگار خويش است (مانند ديگران است؟) … اين هدايت خدا است كه با آن هر كه را بخواهد هدايت مى كند(سوره زمر آيه 23) به همين معنا اشاره نموده و اين حالت را نور خوانده است، چون قلب با داشتن اين حالت نسبت به اينكه چه چيزهايى را بايد در خود جاى دهد، و چه چيزهايى را قبول نكند روشن و بينا است. خداى تعالى براى اين قسم هدايت رسم ديگرى را هم ترسيم كرده، آنجا كه هدايت انبيا (ع) و اختصاصات ايشان را ذكر كرده دنبالش مى فرمايد:«وَ اجْتَبَيْناهُمْ وَ هَدَيْناهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» ترجمه: و از پدران و فرزندان و برادران آنها (افرادى را برترى داديم) و برگزيديم و به راه راست، هدايت نموديم. اين، هدايت خداست كه هر كس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمايى مى كند! و اگر آنها مشرك شوند، اعمال (نيكى) كه انجام داده اند، نابود مى گردد (و نتيجه اى از آن نمى گيرند).
« سوره انعام آيه 88 و87» و اين آيه هم چنان كه در تفسيرش بيان داشتيم دلالت دارد بر اينكه يكى از خواص هدايت الهى افتادن به راه مستقيم و طريقى است كه انحراف و اختلاف در آن نيست، و آن همانا دين او است كه نه معارف اصولى و شرايع فروعيش با هم اختلاف دارد، و نه حاملين آن دين و راهروان در آن راه با يكديگر مناقضت و مخالفت دارند، براى اينكه منظور از تمامى معارف و شرايع دين الهى يك چيز است و آن توحيد خالص است كه خود حقيقت واحدى است ثابت و تغيير ناپذير. و نيز خود آن معارف هم همه مطابق با فطرت الهى است كه نه خود آن فطرت عوض شدنى است و نه احكام و مقتضياتش قابل تغيير است، به همين جهت حاملين دين خدا يعنى انبيا (ع) نيز با يكديگر اختلاف ندارند، همه به يك چيز دعوت نموده خاتم آنان همان را مى گويد كه آدم آنان گفته بود، تنها اختلاف آنان از جهات اجمال دعوت و تفصيل آن است.
منظور از هدايت تكوينى اين است كه خداوند يك سلسله عوامل پيشرفت و تكامل در موجودات مختلف جهان، اعم از انسان و ساير جانداران، حتى موجودات بى جان آفريده، كه آنها را به سوى تكامل مى برد.رشد و تكامل جنين در شكم مادر، و نمو پيشرفت دانه هاى گياهان در دل زمين، و حركت كرات مختلف منظومه شمسى در مدار خود، و مانند آن، نمونه هاى مختلفى از هدايت تكوينى هستند، اين نوع هدايت مخصوص خدا است و وسيله آن عوامل و اسباب طبيعى و ما وراء طبيعى است. قرآن مجيد مى گويد:« رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى » (خدايى كه آفرينش ويژه هر موجودى را به او بخشيد، و سپس او را هدايت و رهبرى كرد) « سوره طه، آيه 50».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *