نویسنده: احمدعلي نيازی
مقدمه
اهميت آموزش و وظيفه مقدس آموزگاري در اسلام، بر كسي پوشيده نيست. هر نعمت متناسب با خود شكري دارد. شكر نعمت دانش، گسترش و نشر آن در ميان جامعه است (زكاة العلم ان تعلّمه عباد الله)[1]
پيامبران معلّمان جامعه بودهاند و براي رشد معنوي و تزكيه روحي جامعه تلاش ميكردند.[2] از ديدگاه اسلام علم متاعي نيست كه بتوان آن را با ساير متاعهاي دنيا معامله كرد و براي خود مال و مقام به دست آورد. دانش هديه الهي و تحفهاي از جنس نور است كه به خواست الهي، دلهاي بندگان خاص خدا را روشن ميسازد.[3]
(انما هو نور يقع في قلب من يريد الله ان يهديه) معلم متعهد با صاحبان مشاغل ديگر تفاوت دارد. او به دانشاموزان تنها اطلاعات انتقال نميدهد. آموزگار الگوي آنان و مسئول پرورش استعدادهاي علمي و معنوي آنان است. آموزگار با ايمان تنها درس فيزيك، شيمي، فقه، فلسفه و … نميدهد. او راه و روش انسان شدن و به مقام خليفة اللهي رسيدن را نشان ميدهد.
انجام چنين وظيفهاي خطير و مهم آداب ويژهاي دارد. اسلام معيارها و ضوابطي كه معلم را در راستاي انجام اين وظيفه مهم ياري رساند، معين كرده است.
رعايت اين موازين لازم است و غفلت از آنها زيانهاي جبران ناپذيري به شاگردان وارد ميكند. شرح اين موازين در اين نوشتار كوتاه نميگنجد؛ تنها برخي از مهمترين آداب آموزش در اسلام با اختصار بيان ميشود.
اول: شايستگي براي تدريس
معلم تا زماني كه به لياقت خود براي تدريس مطمئن نشده است اقدام به تدريس نكند. درس داده بدون آمادگي هم خيانت به شاگرد است و هم موجب ذلت استاد ميشود. امام صادق ـ عليه السلام ـ به مفضل فرمودند: «تو را از دو خصلت كه در آن هلاك افراد است نهي ميكنم. اول باطل را به دين خدا نسبت دهي؛ دوم به چيزي كه يقين نداري فتوا دهيد».[4]
دوم: حفظ مقام و منزلت علم
دانش سرمايهاي كسب و كار نيست. علم امر مقدس و داراي منزلت رفيع است. پس دانشمند كاري نكند كه با منزلت علم سازگار نيست؛ به طور مثال استاد بدون ضرورت و مصلحت براي تدريس به نزد شاگرد نرود و از اجرت گرفتن در مقابل تعليم به خصوص در معارف دين بپرهيزد. اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: «دانشمند، حقيقتاً دانشمند نخواهد بود مگر اينكه در برابر (بذل) دانش خود چيزي از حطام دنيا نگيرد.»[5]
سوم: بذل علم براي اهل آن
امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند: «زكات علم آنست كه دانش خود را به بندگان خدا بياموزي»[6] هدايت و تربيت افراد موجب ميشود كه انسان در پاداش كارهاي نيك آنان شريك باشد. استاد اگر شخصي را مستحق و مستعد دانش ديد، از بذل علم به او دريغ نورزد؛ اما به نا اهلان كه دانش را براي استفاده در راه ناردست ميآموزند آموزش ندهد. از پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل شده است: «نهادن دانش نزد نا اهل همچون آويختن جواهرات، لؤلؤ و طلا بر گردن ميمونها است».[7]
چهارم: احترام به شاگردان
استاد موظف است به شاگردان خود احترام بگذارد و از تحقير آنها بپرهيزد. استاد دلسوز به آراء شاگردان خود توجه ميكند و از اين طريق به آنها اعتماد به نفس ميبخشد. اين عمل موجب رشد افكار و اميدواري شاگردان ميشود. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند: «به آنان كه دانش ميآموزيد، احترام كنيد»[8] و نيز پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند: «هر كس به دانشجويي و اهانت كند به من اهانت كرده است».[9]
پنجم: تلاش براي تخلق شاگردان به صفات عالي و مكارم اخلاق
تعليم و تزكيه در اسلام مقارن و ملازم همديگرند.[10] از اين رو استاد سعي در رشد معنوي شاگردان همگام با ترقي علمي آنان دارد.
ششم: برابري بين شاگردان
آموزگار نبايد بين شاگردان در رفتار و توجه تبعيض قائل شود. حضرت امام صادق ـ عليه السلام ـ در تفسير آيه «ولا تصعر خدك للناس» ميفرمايد «مردم بايد در بذل علم در نزدت برابر باشند»[11] پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ ميفرمايد: «دورترين آفريدگان از خدا، دو كس است: كسي كه در مجلس امرا مينشيند و هر سخن ظالمانهاي كه آنها بگويند تصديق ميكند و معلم اطفال كه بين آنها به برابري رفتار نميكند و در مورد يتيم خدا را در نظر نميگيرد.»[12]
هفتم: پرورش فكري شاگردان
استاد تنها به انتقال معلومات خود به شاگردان بسنده نميكند؛ بلكه از طريق سؤالهاي دقيق زمينة رشد فكري و خلاقيت آنها را فراهم ميسازد؛ به علاوه از اين راه ميتواند استعدادهاي آنان را كشف كند و به فعليت برساند. استاد علامه جوادي آملي نقل ميكند: وقتي كه مرحوم علامه طباطبايي تفسير الميزان را مينوشت سؤالهاي درباره مطالب قرآني و غير قرآني از ايشان پرسيده ميشد. ايشان پاسخ به اين سؤالها را به شاگردان خود واگذار ميكردند … «ايشان همه اين كارها را ميكردند و بر آن اصرار ميورزيدند تا دوستان و شاگردانشان متفكر بار آيند و رشد فكري و توانمندي علمي بيشتري پيدا كنند.»[13]
هشتم: حق پذيري و انصاف
استاد بايد هميشه بر مدار حق باشد. اگر انتقاد شاگرد بر او وارد بود، به صراحت به آن اعتراف كند و نيز اگر در گذشته مطلبي را ناقص يا نادرست تقرير كرده است اصلاح كند و خطاي نظر خود را به صراحت اعلام كند.[14]
نهم: صميميت با شاگرد
استاد از طريق جويا شدن نام، احوال و سراغ گرفتن از افرادي كه غائبند نسبت به شاگردان اظهار صميميت و محبت مينمايد.[15] اين كار علاوه بر تأثير اخلاقي شگرف، شور و شوق علمي دانشجويان را افزايش ميدهد. آية الله جوادي آملي ميگويد: وقتي پدرم رحلت كردند ما از قم به آمل رفتيم. در غياب ما اساتيد بزرگوار ما – مرحوم محقق داماد و مرحوم آقا ميرزا هاشم آملي – رضوان الله عليها – براي بزرگداشت مرحوم پدرم مجلس ترحيم گرفتند اين كمال شاگرد پروري و كمال بزرگواري بود.[16]
دهم: سادگي بيان و رعايت اعتدال
بر استاد در هنگام تدريس لازم است از جملات فصيح و آسان استفاده كند. در توضيح و بيان مطلب از حد اعتدال خارج نشود و سطح فكري شاگردان را رعايت كند توضيح زياده از حد نياز، تكرار اختصار مخل به مطلب، شتاب در بيان و خروج از موضوع، از جمله آفات تدريس است.
يازدهم: رعايت جهات معنوي
از آنجا كه تدريس و آموزش با انگيزه الهي عبادت است، شايسته است كه آداب معنوي در آن مراعات شود. اموري از قبيل: حضور در جلسه درس با طهارت، رو به قبله نشستن در صورت امكان، درس را با نام خدا آغاز كردن ستايش خدا صلوات بر محمد و اهلبيتش در ابتدا و دعا در پايان درس و …[17]
ديگر اموري كه رعايت آنها در تدريس شايسته است عبارتند از:
رعايت موضوع اهم در تدريس، رعايت نوبت، اجازه سئوال و انتقاد رعايت نظم، بيان خلاصه مطلب، موعظه و سفارش به اخلاق نيك در ضمن درس، كوشش در اصلاح امر معشيت شاگرد و معرفي او براي استفاده جامعه در صورت صلاحيت، بيان حال نوابغ و شخصيتهاي علمي و ساير نكاتي كه موجب تشويق شاگردان به آموختن و تلاش بيشتر آنان ميگردد.[18]
فهرست منابع تحقيق
1. كليني، محمد بن يعقوب؛ اصول كافي، ج 1، تهران: مكتبة الصدوق (1381 هجري. ق).
2. شهيد ثاني، شيخ زين الدين بن علي عاملي؛ منية المريد في ادب المفيد و المستفيد قم: دفتر تبليغات اسلامي، چاپ دوم (1372).
3. مجلسي، محمدباقر؛ بحارالانوار، ج 69؛ تهران المكتبة الاسلاميه، چاپ دوم (1405 هجري. ق).
4. محمدي ري شهري، محمد؛ علم و حكمت در قرآن و حديث، ج 1 – 2. قم: دارالحديث چاپ اول (1379).
5. مهر استاد (سير علمي و عملي استاد جوادي آملي) تحقيق و تنظيم: مركز نشر اسراء ، قم: مركز نشر اسراء، چاپ اول .1381
6. برخوردار فريد، شاكر؛ آداب الطلاب (زندگينامه و دستورات آقا شيخ احمد مجتهدي تهراني) تهران: ابرون، چاپ اول (1379).
احمدعلي نيازي
[1] . كليني، محمدبن يعقوب، اصول كافي، ج 1. تهران: مكتبه الصدوق (1381 هجري. ق)، ص 41.
[2] . ويزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة: (پيامبر) مردم را پرورش داده و به آنان كتاب و حكمت را ميآموزد.
[3] . شهيد ثاني، شيخ زين الدين بن علي عاملي، منية المريد في ادب المفيد و امستفيد، قم، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ دوم (1372)، ص 149.
[4] . كليني، محمدبن يعقوب؛ اصول كافي، ج 1، تهران: مكتبة الصدوق (1381 هجري. ق.) ص 42.
[5] . محمدي ري شهري، محمد؛ علم و حكمت در قرآن و حديث، ج 2، قم: دارالحديث، چاپ اول، (1379) ص 482.
[6] . اصول كافي، ج 1، همان، ص 41.
[7] . شهيد ثاني، شيخ زين الدين بين علي عاملي، منية المريد في آداب المفيد، المستفيد؛ قم: دفتر تبليغات اسلامي، چاپ دوم (1372) ص 184.
[8] . محمدي ري شهري، محمد، علم و حكمت در قرآن و حديث، ج 2، قم: دارالحديث چاپ اول (1379) ص 472.
[9] . برخوردار فريد، شاكر، آداب الطلاب (زندگينامه آقا مجتهدي تهراني) تهران: ابرون چاپ اول (1379) ص 70.
[10] . جمعه / 2.
[11] . منية المريد، همان، ص 184.
[12] . محمدي ري شهري، محمد، علم و حكمت در قرآن و حديث، ج 2، همان، ص 472.
[13] . مهر استاد (سيره عملي و علمي استاد جوادي آملي) تحقيق و تنظيم: مركز نشر اسراء؛ قم: مركز نشر اسراء، چاپ اول (1381) ص 134.
[14] . شهيد ثاني، منية المريد، همان، ص 197.
[15] . شهيد ثاني، منية المريد، همان، ص 194.
[16] . مهر استاد، همان، ص 178.
[17] . شهيد ثاني، منية المريد، همان، ص 220 – 204.
[18] . همان، ص 209 – 189