نویسنده: مهدی یاراحمدی خراسانی
دین مبین اسلام برای ترویج روحیه انسان دوستی و ارتقای ارزش های اخلاقی توصیه های زیادی در ارتباط با در نظرگفتن منافع دیگران در رفتار و کردار دارد. بر این اساس کمک به هم نوع و تلاش حداکثری در راستای ارتقای منافعمادی و معنوی دیگران امری حسنه و نیکو شمرده شده است. در یادداشت های علمی نوعی دسته بندی در ارتباطات انسانی تعریف می کنند. استفان کاوي در کتاب: “هفت عادت مردمان مؤثر” زمانی که يکي از بهترینِ این عادت ها را بیان می کند، عادت اندیشدن بصورت برنده -برنده را نقل می نماید. وی اندیشه ها را به چهار دسته تقسيم كرده است: تفکر برنده – برنده، تفکر برنده- بازنده ، تفکر بازنده- برنده و تفکر بازنده – بازنده. در تفکر برد – برد این گونه مطرح می شود که براي برنده بودن يک طرف ، لزومي ندارد که طرف ديگر بازنده باشد. بلکه باور براين است که اگرچه راه حل: برد-باخت ساده ترين راه حل است ، ولي بهترين نيست.
واقعیت حاکی از آن است که نگرش سنتي حاکم بر روابط اجتماعي ، اقتصادي ، سياسي بر پايه تفکر برد – باخت بنا شده است . در اين تفکر تصور چنين است: براي آنکه من يا ما برنده باشيم ، لازم است فرد يا افراد ديگري بازنده شوند. براساس تفکر برد، باخت روابط خانوادگي و اجتماعي بر پايه تسلط يک فرد يا گروه تعريف مي شود. در خانواده يا بايد پدرسالاري باشد و يا مادرسالاري ويا حتي فرزند سالاري. دراجتماع بايد يا مردسالاري باشد و يا زن سالاري. در روابط اقتصادي يا بايد سرمايه داران حاکم باشند يا طبقه کارگر يا کشاورز و … .
در دنیای اقتصاد قانون بازی”رقابت” است. به بیان دیگر دو شرکت در يک تجارت رقيب هم هستند و مسلماً قانون بازي برای رقبا برد- باخت است . براي آنکه من در بازار بمانم بايد رقيب از صحنه خارج شود. در عالم سياست قانون بازی” جنگ” است . در برخوردهاي سياسي اگر حزبي برنده باشد، لزوماً حزب ديگر بايد بازنده باشد. طبيعي است که فضاي حاکم بر چنين نگرشي جنگ است . ستيز بر سر آنکه: چرا من بازنده باشم و تو برنده ؟ مي جنگيم براي آنکه طرفين معادله را جابه جا کنيم. اما نگاه مدرن ، گذار از نگاه برد-باخت به نگاه برد-برد است . در تفکر برنده-بازنده امکانات و نیروهای طرفين صرف انهدام منابع يکديگر ميشود. تفکر برنده-برنده به دنبال راه حل هايي است که منابع در جهت کمک به ارتقا و توسعه طرفين به کار گرفته شوند.
امروزه تفکر سالم بشری را به شیوه ای تعریف می کنند که هر دو طرف برنده باشند.مديران اثربخش و موفق افق دید خود را وسعت می بخشند و از چارديواري تنگ “من” به در مي آيند، تا در ميدان وسيع تر و ارزشمند تر” ما “پرواز کنند. در اين نوع نگرش ديگر جايي براي رقابت ومقايسه وجود ندارد و به جاي آن همياري، همراهي و وحدت شکل مي گيرد. در اين نوع تفکر افراد جوياي منافع متقابل هستند. بنابراين در اين شیوه ی نگرش و تفکر، در جوامع مختلف مفاهیم “سالاری” به “همياری” تبديل مي شود. دیگر کسی در صدد سلطه بردیگری نيست، بلکه با همياري به توسعه همه جانبه ميپردازند. در اجتماع به جاي برخوردهاي حذفي، جو همکــاري و همیاری حاکم ميشود. در روابط اقتصادي، رقابت جاي خود را به همکاري مي دهد . از اين روست که امروزه مفهوم تازه اي در ادبيات مديريت و کسب وکار با عنوان همکاری رقبا رواج يافته است. که معنای آن عبارتست از: همکاري مشترک دو سازمان متفاوت ، دو سازمان رقيب واعتماد بين آدمهاي يکديگر. در پایان باید به این نکته اشاره نمود که پیروزی و برد حقیقی زمانی محقق می شود که ما کاخ آرزوهای خود را بر روی ویرانه های دیگران بنا نکنیم.