اندیشه‌های سیاسی مدیریتی امام خمینی

تاریخ کهن و معاصر جهان با نام‌های بسیاری از دانشمندان، ادبا و فلاسفه ارزشمند عصر و آثار پربهایی که هر یک از آنها بر جای نهاده‌اند و یا خدمات شایسته‌ای که انجام داده‌اند آراسته است. آیت‌الله خمینی یکی از آنهاست. او ایرانی است و در سالهای آخر قرن بیستم در عرصه روحانیت و سیاست ناگهان چون ستاره‌ای درخشان طلوع کرد، مردم را به قیام علیه یکی از رذیل‌ترین استبدادهای جهانی فراخواند و با پیروزی غیرقابل‌انکار علیه آن نام خویش را جاودان ساخت.
احساس می‌شود ارزیابی صادقانه، عمیق و همه‌جانبه تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران در سه دهه اخیر و نقش برجسته آیت‌الله خمینی در آن هنوز امری بی‌نهایت دشوار به نظر می‌رسد، هرچند لزوم کاوش و ارزیابی علمی این تحول بزرگ تاریخ روز بروز بیشتر و ضرورت ترسیم واقعی سیمای پیشوای بنیادگذار آن در ابعادی به مراتب گسترده‌تر افزونی می‌یابد.
یادآور می‌شود که دین مبین اسلام که حضرت محمد(ص) پایه‌گذار آن محسوب می‌شود، در قرن هفتم میلادی، (سیزده قرن پیش) ظاهر شد. حیات مسیحیت بیش از 20 قرن است و قبل از آن ادیان جهانی دیگری چون بودائیسم و سپس یهودیت بوجود آمده‌اند. در ارتباط با این واقعیت به عیان مشاهده می‌گردد که در شرایط کنونی جهان گرایش محسوس مردم جهان به مذاهب وسیع‌تر، عمیق‌تر و عیان‌تر از هر بار است و ارزش‌های والای مذهبی علیرغم تکامل حیرت‌انگیز انواع علوم و فنون انسانی، کاربردهای معنوی خویش را در ابعادی به مراتب وسیع‌تر به عرصه ظهور نهاده‌اند. و نقش همگانی آنها در آراستن زندگی روزمره مردم بیش از هر بار احساس می‌گردد.
این واقعیت قابل انکار نیست که در دورة معاصر کتب مذهبی بیش از هر وقت مورد توجه مردم قرار گرفته است و وجود آنها اینک نه فقط در خانه، بلکه حتی در مراکز اداری و غیراداری آشکارا به چشم می‌خورد.
به عیان مشاهده می‌گردد که در بسیاری از کشورهای جهان، از جمله ایران زندگی سیاسی و اجتماعی مردم هرچه بیشتر با مذهب پیوند می‌خورد، غنای مادی و معنوی جامعه بتدریج با زندگی روزمره مردم تلفیق می‌گردد و نظام سیاسی و اجتماعی بیش از پیش با ارزش‌های توانبخش مذهبی، خود را می‌آرایند.
با توجه به این امر منطق حکم می‌کند و این امر ضرور به نظر می‌رسد که در آمیختگی‌های مذهبی را با زندگی مردم نه تنها نباید حذف کرد، بلکه باید بیش از پیش مورد حمایت قرار داد.
به نظر من تنها از این طریق است که می‌توان ارزش‌های والای مذهبی را در جوامع پر تب و تاب معاصر پیاده کرد و بهتر از هر بار با زندگی مردم درآمیخت و با حیات سیاسی و اجتماعی جامعه تلفیق کرد.
ضروری است تا توجه خویش را بویژه به این معطوف داریم که در این راستا چگونه باید عمل کرد. روحانیت چه نقشی می‌تواند ایفا کند و وظایف مبرمی که در برابر آن قرار گرفته است چیست؟
چگونه می‌توان و باید مذهب را با دولت در هم آمیخت و از این طریق کاربرد اجتماعی جامعه را بیش از پیش افزایش داد:
نظام سیاسی ـ مذهبی امام خمینی در ایران نمونه‌ای زنده و بی‌نهایت پرجوش و طبیعی است که در برابر ما قرار دارد. پنهان نیست که پایه‌های مستحکم بنای جامعه سیاسی کنونی ایران بر صخره تنومند و بسیار مستحکم روحانیت گذارده شده است. معمار این بنا نیز آیت‌الله خمینی است که در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی ایران با ارزیابی‌های دقیق و توانائی‌های غیرقابل انکار علمی خویش از رژیم سلطنتی، توانست با تکیه بر ارزش‌های بی‌تردید مذهبی اسلام، با دست خالی، بدون سلاح و سپاه در برابر رژیم شاه قرار گیرد و مردم را به جنگ تن به تن با ارتش چند ده هزار نفری او که هم از نظر سیاسی و هم از نظر اجتماعی جامعه معاصر ایران را تحت فشار قرار داده بود برانگیزد.
در آن وقت رژیم شاه از هر جهت در تضاد آشکار با ارزش‌های مذهبی اسلام قرار گرفته بود. و خمینی این واقعیت آشکار را با هوشیاری صادقانه خویش دریافت که مردم در هر حال مذهب را بر هر نوع رژیم سیاسی موجود ترجیح می‌دهند، به آن باور دارند و راهنمائی‌های پیشوایان صادق مذهبی را با جان و دل می‌پذیرند. در نتیجه خمینی ارزش‌های والای اسلامی را در برابر واقعیت‌های هولناک جامعه آن روز ایران قرار داد و مردم را به قیام علیه استبداد سلطنتی که فاقد هرگونه پایگاه معنوی و مذهبی در جامعه آن روز ایران بود فراخواند.
تفکر سیاسی خمینی عمیق، دلایل او صادقانه، اصیل و روشن و بیانگر خواست‌های مردم ستمدیده کشوری بود که قرنها در زیر ستم ستور ستمکاران سلطنتی دست و پا میزدند. در این نبرد مذهب برنده‌ترین سلاح خمینی بود، سلاحی که در اندک زمان توانست دودمان یکی از بزرگترین و پایدارترین نظام‌های پلید سلطنتی جهانی را بر باد دهد.
در سال 1979 هنگامی که این تبعیدی نستوه در میان استقبال میلیونها نفر از طرفداران خود به ایران بازگشت کمتر کسی باور می‌کرد که این مرد سالخورده و محجوب، با دست خالی و فقط با تکیه بر کلام خداوند متعال در قرآن بتواند رژیم شاه را براندازد و آخرین دودمان سلاطین جبار ایران را برای همیشه وادار به گریز از ایران نماید.
شعار اساسی انقلاب اسلامی ایران عدالت اجتماعی بود. ولی خمینی با توجه به واقعیت‌های زمان آن را در چارچوب وسیع‌تری، انقلاب علمی و فنی جهان قرار داد. چرا که در غیر این‌صورت دولتی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بوجود می‌آمد همانند رژیمی بود که هم‌اکنون در عربستان سعودی وجود دارد.
انقلاب اسلامی با گام نهادن در راه همواری که به منظور تکامل سریع و همه‌جانبه خود در پیش گرفت یک معضل بزرگ مذهبی ـ سیاسی را که از قرون گذشته تاکنون همواره مطرح است به آسانی حل کرد. این معضل در عمل پیچیده و حل آن تا قبل از انقلاب اسلامی ایران آسان نبود. این معضل که در طول قرنهای متمادی روحانیون و دانشمندان را یکسان بخود مشغول داشته است موضوع لزوم تلفیق مذهب با سیاست است که در بالا به آن اشاره شد. در ظاهر چنین بنظر می‌رسد که مذهب را با سیاست میانه‌ای نیست، مذهب نباید در سیاست دخالت کند و سیاست نباید پای در حریم بلند مذهب بگذارد. تأکید می‌ورزند که روحانیت یک دانش آسمانی است، مذهب با درون انسان، با اندیشه و تفکرات او سر و کار دارد، در حالیکه هدف سیاست اداره کشور و تکامل تدریجی جامعه است. روحانیت تنها به این اصل تکیه می‌کند که «من باور دارم» در حالیکه سیاست بر پایه واقعیات بنا شده است. خمینی این معضل را با خردمندی بسیار حل کرد. او دین و سیاست را با یکدیگر تلفیق کرد و نشان داد که سیاست دور از مذهب وجود ندارد و مذهب بدون سیاست، بدون شرکت مستقیم در آن، ناتوان و بی‌پشتوانه است.
واقعیت‌های روزمره زندگی، تکامل شناخت دانش از یک سو و وظایف و تکالیف مذهبی در زمان ما به عیان نشان می‌دهد که بین این دو ستون استوار زندگی، مذهب و دانش نقاط مشترک بسیار وجود دارد. در ارتباط با این امر می‌توان به قرآن مجید استناد ورزید که بارها و بارها به این ارتباط و لزوم درآمیختگی این دو با یکدیگر اشاره کرده است.
جمهوری اسلامی ایران از آغاز تأسیس خود تاکنون در این چارچوب عمل کرده است. نظام کنونی ایران با تلفیق مدبرانه مذهب و سیاست، با ایجاد هماهنگی و همکاری شایسته بین این دو پدیده آشکار در زندگی انسانها برای نخستین بار توانست کاربرد نظام سیاسی حاکم بر جامعه معاصر ایران را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 بیش از پیش افزایش دهد. این واقعیتی است آشکار که هیچکس نمی‌تواند وجود آن را نادیده انگارد. این حقیقت نیز غیرقابل کتمان است که اگر انقلاب اسلامی ایران در این راه گام نمی‌گذاشت و بعد از پیروزی بر رژیم شاه مذهب و سیاست را هر یک در بیراهه زندگی رها می‌کرد چون شمعی ناتوان بتدریج روشنائی خود را از دست می‌داد. خم می‌شد و در خاموشی ابدی فرو می‌رفت.
انقلاب اسلامی با ایجاد هماهنگی بین سیاست و مذهب ثابت کرد که مذهب عبارت از عدم حضور در زندگی واقعی مردم نیست، بلکه باید همواره همراه با جامعه حرکت کند و در سرازیرها و سربالائی‌ها‌ی حیات، دوش به دوش مردم و جامعه حرکت نماید. در این راستا اگر بپذیریم که فرهنگ جهانی و تمدن انسانی اقیانوسی است از ارزش‌های معنوی که رودهای وسیع، پرآب و پرحرکت مذهبی بی‌توقف به آن فرومی‌ریزند، در آن وقت در خواهیم یافت که انقلاب پرشور و حیات‌بخش خمینی نیز رودیست که با سرعت و عظمتی غیرقابل توصیف به این اقیانوس بی‌انتهای حرکت و جنب و جوش انسانی فرومی‌ریزد.
برای این امر، این واقعیت غیرقابل انکار است که من به عنوان یک اروپائی به کار و فعالیت عظیمی که امام خمینی در دوران حیات خود انجام داد، به انقلاب اسلامی ایران، به عنوان یادگار شایسته او، آن قلب کبیری که جهان را لزراند ارج می‌نهم.
پدیدآورنده: دکتر احمد صالح یوسفانستیتوی «پژوهش‌های فلسفی» آکادمی علوم بلغارستان
http://www.hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=4767&id=38904

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *