تلخيص كتاب: طاهره اصغري- نويسنده كتاب : اسماعيلي شفيعي سروستاني – مجيد شاه حسيني – حسن بلخاري و …- ظهور حضرت مهدي (عج) از جهت تاريخي و عادي: از دوره شهادت امام حسن عسكري شروع شده است . همه انسانها اعتقاد به منجي دارند با اين تفاوت كه منجي كه و چه باشد . سنيها با ما اختلافي ندارند آنها هم منتظرند با اين تفاوت كه آنها اعتقاد دارند كه مهدي (عج) هنوز متولد نشده است .
يهود و مسيحيت اين اصل ظهور را قبول ندارند فرهنگ شيعه را خشن مي دانند و معتقدند كه آن امام از طريق شمشير و ستبر وارد عمل شده و خونريزي مي شود ، اينها سعي كردند مردم را ترد كنند با اين قيام و تفكر ، مردم را بيگانه كنند . خودشان از درون خودشان اين تفكر را به دور كنند منجي اينها با منجي ما فرق مي كند مهدي موعود از بچگي بچه هاي مسلمانان را خشن و در بزرگسالي حقوق آنها را از بين مي برد . عبد ا… بن سبا ، يهودي بود كه گفت من مسلمان شدم و روايات تحليل شده تحت عنوان اسلام خيلي وارد كرد كه بسياري پذيرفتند .
آخر الزمان :
پاسخ تمام سوالهاي نا تمام عالم هستي است هدف از خلقت عالم و آفرينش انسان را محقق و آشكار خواهد ساخت . باورمندي نسبت به مقوله آخر الزمان و شرايط آن در ميان همه اديان و اقوام به حدي عميق و مشترك است كه جز پذيرش فطري بودن اين باور راه ديگري باقي نمي گذارد . يعني همان پديده اي كه « كاول گوستاو يونگ » آن را به عنوان قسمتي از ضمير ناخودآگاه مشترك آدمي به رسميت مي شناسد و از آن با عنوان كهن الگو ياد مي كند .
در حقيقت « آخرالزمان» يك كهن الگوي عام و مشترك بشري است كه آدميان را صرف نظر از سرزمين و رنگ و نژاد ، حول محور يك باور مشترك در خصوص پايان عمر دنيا گردهم مي آورد . براساس اين باور آخر الزمان به عنوان آخرين فصل كتاب عالم ، به نوبه خود به سه مقطع زماني قابل تقسيم است . مرحله اول : « موعد آزمونهاي سخت و فتنه هاي آحر الزماني » است .
طي اين مرحله كه به « عصر عسرت» موسوم است فتنه هاي آخر الزماني يكي از پي ديگري آشكار مي شوند . .
مرحله دوم : مقطع « آشكار شدن منجي » و باز شدن دريچه اميد است . در اين مرحله جدال ميان حق و باطل به اوج مي رسد و نبرد نهايي آغاز مي شود . مرحله سوم در پي غلبه حق بر باطل و هزيمت اهريمن از گيتي آغاز مي شود و به عصر طلايي موسوم است . در اين مرحله انسان به نهايت رشد و كمال نايل مي شود و تمام ظرفيتهاي نهفته عالم هستي بروز مي كنند .
در « آخرالزمان طبيعي » طبيعت صبور و مقهور انسان، به دلايل عمده (از جمله تخريب طبيعت به دست آدمي) بر عليه نسل بشر عصيان مي كند و وقايعي مانند ، گردباد ، سيل ، زلزله ، آتشفشان و برخورد شهاب سنگهاي عظيم به كره زمين ، شرايط آخرالزماني را پديد مي آورند . گاهي نيز به دليل دخالتهاي نابجاي انسان در پروسه هاي طبيعي و دستكاريهاي ژنتيك ، هيولاهاي ناشناخته اي از دل طبيعت پديدار مي شودند و حيات بشر را به مخاطره مي افكنند .
نشانه هايي از پايان :
در خلال اعصار و قرون ، شماري از معلمان روحاني و غيبگويان ، بصيرت خاصي نسبت به آينده پيدا كرده اند . يكي از عميقترين اين بصيرتها كم حدود 2000 سال پيش در دامنه كوهي عطا شد اين بود « و همان طور كه ( عيسي) بر فراز كوه زيتونها نشست ، حواريون به سوي او آمدند گفتند : به ما بگو نشانه هاي آمدن تو و پايان دنيا چه خواهد بود ؟ » عيسي (ع) با شماري از مشخصات جوابشان را داد تا مراقب باشند . عبارت پايان دنيال به معناي پايان عمر كره زمين نيست بلكه منظور پايان سلطه غير انساني بشر بر روي زمين است .
1- افزايش جنگها : « از جنگها خواهيد شنيد و شايعات جنگها ؛ زيرا ملتي عليه ملتي بر خواهد خاست و مملكتي عليه مملكت ديگر» هيچ مقطعي از تاريخ مانند قرن بيستم شاهد افزايش تعداد جنگها نبوده است طبق برآورد صليب سرخ جهاني بيش از 100 ميليون نفر جان خود را از د ست دادند .
2- گسترش خشكسالي : اواخر سال 1996 بانك جهاني گزارش كرد كه روزانه بيش از 800 ميليون نفر گرسته در جهان به سر مي برند و بيش از 500 ميليون كودك ، غذاي كافي براي رشد رواني و جسماني دريافت نمي كنند . معاون بانك جهاني مي گويد : روزانه حدود 40 هزار نفر در جهان بر اثر گرسنگي مي ميرند كه غالبا در مناطق روستايي رخ مي دهد .
3- شيوع بيماريهاي مهلك : حرفه پزشكي بر بسياري از بيماريهاي باكتريايي و ويروسي فائق آمده است . اما امروزه مواردي از بيماريهاي عفوني بيداد كرده است .
4- افزايش زمين لرزه : در جاهاي متعدد زمين لرزه خواهد بود . سال نماي جهاني به ما مي گويد : كه با گذشت سالها ، تعداد زمين لرزه ها افزايش مي يابد ، به طوري كه دانشمندان هشدار مي دهد كه ما در حال حاضر به دوره اي از بلاياي زمين لرزه اي وارد مي شويم .
5- گسترش خشونت : دنيايي « پر از خشونت» كه به همين ميزان آدم كشي و خودكشي افزايش مي يابد .
6- ابلاغ مژده انجيل « سرانجام وقتي مژده انجيل به گوش همه مردم جهان رسيد و همه از ان با خبر شدند ، آنگاه دنيا به آخر خواهد رسيد » بر خلاف رشد غم انگيز جنگها ، خشكسالي ، طاعون و زمين لرزه هايي كه به گفته عيسي(ع) آغاز غمهاست ابلاغ موعظه انجيل به تمام ملتها ، نشانه اي ويژه براي زماني است كه دنيال حقيقتا به پايان خود برسد .
7- افزايش مسافرتها : در آخر زمان بسيار به جلو و عقب خواهند دويد و دانش زياد خواهد شد » عبارت بسياري به جلو و عقب مي دوند به لحاظ لغوي يعني : به سرعت در اطراف در تكاپو هستند يا مسافرتها افزايش خواهد يافت .
8- فزوني دانش : افزايش دانش در سالهاي اخير تقريبا خارج از تصور ماست .
9- ظهور ضد مسيح : « ضد مسيح مي آيد » نشانه اهميت و پاياني آخر الزمان كه چندين فصل انجيل به آن اختصاص يافته است – ظهور حكومت واحد جهاني به سركردگي يك مستبد اهريمني موسوم به ضد مسيح يا جانور است . به گفته كتاب مكاشفه تمام دنيال شيطان را در قالب اين رهبر حيوان منش جهاني ، پرستش خواهد كرد .
10- پيدايش نشانه جانور : « او موجب مي شود تا همگان نشاني بر روي دست راست يا روي پيشاني شان دريافت دارند . به طوري كه هيچ كس نمي تواند بخرد يا بفروشد مگر كسي كه نشان يا نام جانور يا شماره اسم او را داشته باشد .
11- ظهور ثانوي ( مسيح ) : تيره ترين ساعت دنيا به ناگاه با طلوع سپيده دم روز روشني كه عيسي مسيح باز مي گردد پايان مي يابد . در آن زمان خشم خوفناك خداوند بر ضد مسيح و پيروان اهريمني او خواهد افتاد و منجر به بازگشت عيسي (ع) به زمين مي شود . تا امپراطوري واحد جهاني را نابود سازد . و اين چنين حكمراني بي رحمانه انسان بر روي زمين پايان مي پذيرد . عيسي و نيروهاي مافوق بشري سلطنت و حكومت خواهند كرد . بدين ترتيب دوره اي موسوم به هزاره يا هزار سال صلح و فراواني و بهشت براي همگان آغاز خواهد شد.
واقعه آرماگدون : Armageddon واژه اي است اصلا يوناني ، به معني نبرد نهايي حق و باطل در آخرالزمان است همچنين اينواژه نام شهري است در منطقه عمومي شام .
آرماگدون همان حادثه عظيمي است كه پيش از ظهور مهدي عجل الله تعالي فرجه ، رخ خواهد داد . همان حادثه بزرگي كه ائمه ما نام « قرقيسيا» را بر آن اطلاق كرده اند . ائمه ما از اين نكته خبر داده اند كه ميليونها نظامي از كشورهاي مختلف اروپا ، روسيه سرزمين شام شامل سوريه ، اردن ، لبنان و .. در اين محدوده تحت عنوان قرقيسيا با يكديگر برخورد كرده و پس از حصول درگيري اين سوفياني است كه پس از آن كه همگي را چونان كشتزاري درو شده در هم مي كوبد از صحنه نبرد پيروز بيرون مي آيد .
اهداف آمادگي ظهور شريف و حوادث پيش از آن :
1- اين كه تنها يكبار در سال و آن هم در جشن ميلاد به حضرت حجت توجه مي شود كافي نيست .
2- تلاش در جهت فراهم آوردن برنامه هاي هفتگي يا دو هفته يكبار و شامل نشستها و مصاحبه ها درباره قضيه امام مهدي (عج) ظريف شريف آن حضرت و آنچه پيش از آن رخ خواهد داد .
3- دعوت از دانشمندان و صاحبان انديشه براي نگارش مقالاتي پيرامون اين قضيه در روزنامه ها ،مجلات و نشريات داخلي .
4- استفاده از يك كانال فعال ماهواره اي براي برگزاري نشستها و مصاحبه هاي روزانه و هفتگي
5- بسن بيعتهاي دسته جمعي
6- بيعت عمومي با حضرت حجت (عج) در همه مناطق شيعه نشين و تعيين يك روز به خصوص براي آن در سال به طوريكه اين بيعت با محتوايي يكسان و در ساعتي واحد ادا شود .
7- تلاش به منظور فزوني بخشيدن به شمار مبلغان كه نزديك بودن ظهور حضرت جهت را تبليغ كند .
زمزمه هاي ظهور
اگر چه گسترش شور و شوق عمومي براي ظهور حضرت حجت (عج) پديده مباركي است و جاي اين دارد كه علاقه مندان آن حضرت ، اشتياق ظهور را بيش از پيش در جامعه ما گسترش دهند و مردم را براي ظهور آماد سازند ، اما اگر اين پديده به تعيين زمان براي ظهور و اميدوار ساختن مردم به ظهور حضرت حجت (عج) در زماني معين منجر گردد ، جاي تامل بسيار دارد ، زيرا بر اساس روايات نقل شده از ائمه اهل بيت (ع) هيچ كس جز خداي تبارك و تعالي از زمان دقيق ظهور آگاهي ندارد و لذا تعيين وقت براي ظهور ( توقيت ) جايز نيست و هيچ كس حق ندارد كه بر اساس برداشتهاي شخصي خود ، به پيش بيني زمان رخداد عظيم ظهور بپردازد .
جوانب مختلف موضوع تعيين زمان براي ظهور :
1- انتظار رمز پايداري و پويايي شيعيان : انتظار منجي از سوي عاملي براي پايداري و شكيبايي در برابر سخيتها و مشكلات عصر غيبت و از سوي ديگر عاملي براي پويايي و تحرك شيعيان و آماده باش هميشگي آنان است . براساس تعاليم ائمه معصومين (ع) منتظر بايد هر لحظه آماده ظهور باشد و زندگي خود را چنان سامان دهد كه هر زمان اراده خدا به ظهور تعلق گرفت با سربلندي در پيشگاه حجت خدا ظاهر شود . به عبارت ديگر انتظار ظهور حجت در آينده اي نامشخص هم بيم دهنده و هم نويدبخش است . بيم دهنده است زيرا منتظر با خود مي گويد شايد همين سال ، همين ماه يا همين روز ظهور رخ دهد . پس بايد آماده حضور در پيشگاه حجت خدا و ارائه اعمال خود به آن حضرت باشيم .
و اميد بخش است ؛ چرا كه منتظر مي انديشد شايد در آينده اي نزديك ظهور رخ دهد و سختيها و مشكلات او به پايان برسد و بايد پايداري و مقاومت وريد و تسليم جريانهاي نشد كه در پي غارت سرمايه هاي ايماني و اعتقادي اند .
با توجه به مطالب ياد شده ، مي توان گفت كه تعيين زمان براي ظهور بر خلاف مفهوم و فلسفه انتظار است و چه بسا منتظر را به سستي و يا نا اميدي بكشد ؛ زيرا وقتي گفته شود كه تا فلان زمان مشخص ، هر چنـــد آينده اي نه چندان دور ، ظهور به وقوع نخواهد پيوست ، ما به طور طبيعي دچار سكون و ركود مي شـــويم و به اين بــــهانه كه هنوز فاصله داريم ؛ از به دست آوردن آمادگي لازم براي ظهور خودداري مي كنيم .
از سوي ديگر اگر ظهور به هر دليل در زماني كه به ما وعده داده شده رخ ندهد ما دچار ياس و نااميدي مي شويم .
2- ظهور ناگهاني فرا مي رسد : در بسياري از روايات پيامبر گراي اسلام و امامان معصوم اين نكته مورد تاكيد قرار گرفته كه ظهور نيز همانند قيامت ناگهاني و غيره منتظره فرا مي رسد و زمان آن را هيچ كسي جز خداوند حكيم نمي داند . حضرت صاحب الامر(ع) نيز در يكي از توقيعات خود بر اين نكته مي ورزند كه ظهور ناگهاني و دور از انتظار فرا مي رسد فرمان او به يكباره و ناگهاني فرا مي رسد و در آن زمان توجه به بازگشت براي كسي سود ندارد و پيشماني از گناه كسي را از كيفر ما نجات نمي بخشد .
3- نهي از تعيين وقت براي ظهور : تعيين وقت براي ظهور جايز نيست . ما نه تنها حق نداريم به استناد برخي از رويدادهاي اجتماعي و با حوادث طبيعي به پيش بيني زمان ظهور و تعيين وقت براي آن بپردازيم بلكه براي ما لازم است كه ادعاي كساني را كه مدعي دانستن زمان ظهورند تكذيب كنيم و جلوي نشر اين گونه ادعا ها را بگيريم .
فلسفه اين حكم نيز روشن است ؛ شما تصور كنيد اگر هر از چندي زماني براي ظهور تعيين شود و ظهور به وقوع نپيوندد چه پيش خواهد آمد . آيا مردم رفته رفته نا اميد نمي شوند و اعتقاد خود را نسبت به اصل انديشه مهدويت و ظهور منجي از دست نمي دهند ؟! بنابراين بايد بسيار مواظب بود و اجازه نداد كه « انتظار فرج » به عنوان ارزشمندترين سرمايه اعتقادي شيعه در عصر غيبت بازيچه دست جاهلان و يا شهرت طلبان گردد .
4- ظهور را از نزديك ببينيم : ما بايد همواره خود را در چند قدمي ظهور ببينيم و اميدوار باشيم كه در زمان حيات خود ظهور حضرت حجت را درك كنيم .
اين نكته اي است كه از مجموع رواياتي كه در اين زمينه از ائمه معصومين (ع) نقل شده استفاده مي شود ؛ كه از جمله مي توان به بخشي از دعاي عهد كه از امام صادق (ع) نقل شده ، اشاره كرد . در بخشي از دعاي ياد شده چنين مي خوانيم :
اللهم اكشف هذه الغمه عن هذه الامه بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم يرونه بعيدا و نريه قريبا …
بار خدايا ! اندوه و دلتنگي اين امت را با حضور ولي خود برطرف ساز و در ظهور او شتاب كن . ديگران ظهور او را دور مي بينند ولي ما آن را نزديك مي ببينيم …
5- توجه به نشانه هاي ظهور : بحش عمده اي از روايايي كه در زمينه مهدويت و انتظار از پيامبر گرامي اسلام و امامان معصوم نقل شده مربوط به نشانه هاي ظهور است كه اين نشانه هاي عبارتند از : برخي رويدادهاي اجتماعي مانند جنگها ، شورشها ، كشته شده افرادي خاص ، زوال برخي حكومتها و … برخي رويدادها طبيعي مانند سيلها ويرانگر ، قحطي ، خشكسالي ، خورشيد گرفتگي ، ماه گرفتگي غير عادي و … بنابراين همه ما وظيفه داريم كه نشانه هاي ظهور را براساس روايات صحيح و قابل اعتماد بشناسيم راز كم و كيف آنها به درستي آگاه شويم تا هر ادعايي را بدون دليل نپذيريم .
6- دعا براي تعجيل فرج : يكي ازوظايف اصلي ما در دوران غيبت ، دعا و استغاثه به درگاه الهي براي تعجيل فرج است و هيچ چيز نبايد ما را از اين وظيفه باز دارد . اين دعا و استغاثه ضمن اين كه اسباب نزديك شدن فرج مولايمان حضرت صاحب الامر را فراهم مي كند موجبات ارتباط مستمر و هميشگي ما به آن حجت الهي را فراهم آورده و جلوي باس و نوميدي ما را در دوران طولاني غيبت مي گيرد .
بنابراين ، شايسته است كه همه منتظران امام عصر (ع) كه اميدوارند در اين زمانها شاهد ظهور آن حضرت باشند ، بيش از پيش به دعا و توسل براي تعجيل فرج روي آورند و آتش سوزان سينه خود را با خنكاي دعاهاي دلنشيني همچون دعاي عهد ، دعاي ندبه ، زيارت آل ياسين و ديگر ادعيه و توسلات آرامش بخشند . باشد تا خداوند رحمان بر همه ما ترحم كند و ظهور پر بركت آن امام انس و جان را نزديك سازد .
فيلمسازان آمريكايي و مهدويت :
امروزه غرب به اهميت قدرت و تاكتيك تصويري پي برده و از آن در قالب سينما استفاده مي كند به دليل همين قدرت عظم سينماهاست كه غرب مباني نظري خود را كه محصول ايده ها و اهداف اوست به زبان تصوير ترجمه مي كند . به بيان ديگر بزرگترين ويژگي غرب ، ترجمه معنا به صورت تصوير است . روان شناسي مدرن نيز بيانگر اين است كه هيچ كلامي تائيد تصوير را ندارد . چون طبق يافته هاي اين علم ، هر تصوير معادل هزار كلمه است كار د يگر تصوير و سينما درگير كردن توام احساسات و ادراك انسان است .
سخنورها ادراك را مخاطب قرار مي دهند. فيلمهاي بي محتوا احساس را و فيلمهاي هدفمند ادراك و احساس را با هم ، در چنين قلمروي احساس جذابيت را ، ادراك معناپذيري را و جمع آنها سينما را مي سازد . در دهه نود در ادامه تلاش هميشگي غرب براي فرهنگ سازي و طرح خود به عنوان آرمان شهر» موعود شاهد دو رويداد مهم بوديم ، يكي كاربرد اصطلاح « نظم نوين جهاني» و ديگري طرح نظريه « پايان تاريخ» فوكوياما . نظريه پايان تاريخ فوكوياما مي گويد : « دموكراسي ليبرال آرزوي نهايي است كه با فروپاشي سرسخت ليبرالها ، يعني كمونيسم در حال تحقق كامل است و تاريخ با تحقق اين آرمان عملا پروسه تكاملي خود را در حد نهايي طي مي كند . اين دو مسئله به نحوي از نيت سياسي غرب در جهاني شدن و ايجاد يك فرهنگ جهاني و تحميل آن بر جهان پرده برداشت . امروزه رسانه ها مهمترين و اصلي ترين ابزار تسلط فرهنگي غرب محسوب مي شود چون بر خلاف زبان كه اگر كسي انگليسي نداند نمي تواند با فرهنگ غرب ارتباط برقرار كند ، تصوير از ويژگي بين المللي برخوردار است . اما يكي از اهداف اصلي غرب جلب افكار عمومي است . در فضايي كه دموكراسي اصل مي شود راي عمومي قدرت ساز است . به همين دليل بايد روي جلب آراء عمومي كار كنيد . لذا غرب هدف جدي خود را جلب افكار عمومي قرار داده و در فيلمهايش نيز همين هدف را دنبال مي كند .
يكي از كارهاي غرب اين است كه قبل از اينكه به عمليات گسترده دست بزند از طريق رسانه ها كار خودش را توجيه مي كند .
تافلر در كتاب جابه جايي قدرت مي گويند : بسياري از فرهنگها و مردم جهان تشنه اقتباس از زندگي ، مد و فرهنگ غربي هستند به نحوي آن را تبليغ مي كند گرچه به ظاهر نقادانه است . ثانيا بستر اين جهاي سازي و اين معنا كه جهان را تحت چنين مدينه فاضله اي تسخير كنند رسانه ها هستند . سينما تقريبا از سال 1964 وارد مرحله جديدي شد كه اين مرحله توجيه كننده افزايش قدرت تسليحاتي شرق و غرب است . يعني ساخت فيلمهاي مانند بشقاب پرنده ها و موجودات فضايي مانند فيلمهاي « جنگ ستارگان »از همان زمان شروع شد و مشخص شد كه شرق و غرب در ساخت اين فيلمها تعهد دارند . اگر انسان از يك قدرت فضايي بسيار قدرتمند ترسانده شود تلاش در جهت افزايش قدرت تسليحاتي شرق و غرب توجه پذير مي شود و ديديم كه شد . يك دروغ اگر به حد تواتر برسد مي شود حقيقت . وقتي ده نفر مرتب يك دروغ را تكرار مي كنند از نظر رواني تحت تاثير آن قرار مي گيرند. در اين زمينه هم غرب ابتدا با ساخت فيلمهاي متعدد مردم را نسبت به خطر موجودات فضايي مي ترساند و بعد نتيجه مي گرفتند كه با توجه به اين شرايط ما بايد قدرت تسليحاتي خود را توسعه دهيم . پس طرح غرب در ارائه مطلوب هايش و جا انداختن آن ها در سطح جهان با تصوير ، مسئله كاملا روشني است كه تاريخ سينما و همچنين گذر زمان اهداف پشت پرده غرب را روشن مي كند .
آينده گرايي در غرب
واقعيت اين است كه بحث آينده گرايي در غرب بسيار جدي است و عبارتي جدي تر از جامعه ما . علتش هم اين است كه ما به مسئله انتظار و ظهور امام زمان (عج) فقط بعد از مذهبي و ديني خودمان نگاه مي كنيم و به ابعاد سياسي و اجتماعي و اين مسئله كمتر توجه داريم . اما در غرب بحث آينده نگري در تمامي ابعاد فوق العاده جدي است . به همين دليل متفكران بخش مهمي از افكارشان را صرف اين مسئله مي كنند زيرا قلمرو علمي غرب بالاست . شما در علون تجربي وقتي به دو فرمول برسيد ميتوانيد مطلبي را پيش بيني كنيد . وقتي با چهار مورد استقرار آزمايش كرديد و به يك نتيجه رسيديد قانون مي سازيد كه پس در اين شرايط اگر چنين شود چنان مي شود .
اين مي شود مربوط به آينده است امر زماني فرحال و فراگذشته است در تمدنهاي به شدت علم گرايي متاثر از آينده نگري جامعه هم آينده نگر مي شود وهم به دنبال سيستمهايي مي گردد كه به آينده نفوذ كند .
بنابراين از بعد مذهبي و هم از بعد علمي مسئله آينده و انتظار و اتفاقاتي كه در آينده مي افتد براي اينها خيلي مهم است نكته ي ديگر اينكه غرب به خوبي دانسته است تمدني كه گذشته خود را نقد و سعي مي كند امروزش را بفهمد به استقبال فردا مي رود ، اين تمدن قطعا در اهداف خودش موفق است . تمدن امروز توانسته است با نفوذ بر آينده بسياري از مشكلات را حل كند .
البته در بعد تكنولوژي واگرنه در بعد اخلاق وضعيت امروز غرب فاجعه است . در هر حال نفوذ در آينده نه تنها گرايش فطري آنها كه گرايش ما نيز هست . البته مساله انتظار در همه تمدنها هست . بودائيان و هنديان « گوتمه» يا بوداي پنجم را منتظرند و زرتشتيان « سوشيانت» را و مسيحيان معتقدند كه عيسي مجددا بر مي گردد . يهوديان مي گويند عيساي واقعي هنوز نيامده است .
اما انتظار در تمدن شيعه بسيار عيني است به طوري كه تمدن هويتش با آن نفس مي كشد . تمدنهاي ديگر منجي شان را قاب كرده اندو زده اند سينه ي آسمان . يعني يك موجود ذهني است . اعتقاد هست ، اما عيني نيست . و در زندگي تجلي ندارد . بر خلاف موعود و منجي شيعه كه كاملا عيني است . منتهي ما نياز به مترجماني داريم كه اين تجلي باطني مذهب شيعه را بياورد و وارد جامعه كند . اين مشكل ما در اين قلمرو و اين فضاست . شما مي دانيد دليل حجيت اجماع در شيعه بر خلاف اهل سنت ،حضور معصوم (ع) است اين را اگر از لحاظ روان شناسي مذهبي با ديدگاه « ميرچاالياده» و اصول ديني شناسي معاصر نگاه كنيم مي شودحضور زنده . اين مسئله از لحاظ روانشناسي خيلي مهم است . در مسئله ي سياست هم همين طور شما نقش ا مام زمان (عج) در پيروز انقلاب اسلامي را ديديد . در بحثهايي كه ا مثال «ميشل فوكو» و «كلر برير»و ديگران دارند نقش امام حسين و ا مام زمان (عج) را در انقلاب اسلامي مطرح مي كنند و اساسا هويت سياسي شيعه به دليل اعتقاد به منجي است و جمله بسيار مشهوري دارند كه « اينها به اسم امام حسين (ع) قيام مي كنند و به اسم امام زمان (عج) قيامشان را حفظ مي كنند نگاه سرخ شيعيان به عاشورا ونگاه سبزشان به انتظار است . ما بر خلاف غربيها اين معنا و مفهوم را به زبان و برهان عامه ترجمه نكرده ايم ما نياز به حكيم داريم ، فعل حكيم ، ترجمه تنزيل و تمثيل معناست . چه بسيار بزرگاني كه خيلي عالي مي فهمند ولي نمي توانند با عوام رابطه ايجاد كنند . ما به يك واسطه نياز داريم كه همه حامل و جامع معنا باشد و هم قدرت تبين معنا را براي عامه داشته باشد وشيعه بايد روي مسئله ي عرضه معاني مباني خود خيلي كار كنند . قدرت غرب به بيانش است به محتوايش باور كنيد بزرگترين متفكران غرب را بياوريد يك ساعت به طور جدي با متفكران ما بنشيند و بحث كنند شكست خواهند خورد چرا گفت و گوي تمدنها پذيرفته شد ؟ چون نگاه آنها با تمدنهاي شرقي به ويژه اسلامي طور ديگري است به دليل اينكه مي دانند اينجا محتواهست تفاوت ما با غربيها اين است كه آنها فاقد محتوا هستند ولي بيان بسيار قوي دارند . با اين بيان بسيار قوي محتواي خالي خود را جبران مي كنند . در مقابل ما محتواي بسيار بلندي داريم . اما قدرت ترجمه و بيانش را نداريم . غربيها متوجه شدند ما در اعتقادات اسلامي منجي اي داريم كه زماني ظهور مي كند . لذا غرب هر جا پا گذاشته تاثير اعتقاد به مهدويت را ديده كه انقلاب اسلامي اوجش بود از الان روي تخريب مفهوم مهدويت در جهان كار مي كند . از يك طرف مهدويت ما را مي كويد از طرف د يگر مهدويت تخيلي خودش را تروج مي دهد . امروزه مردم در هند « گوتمه» را طلب مي كنند زرتشتها معقتدند دنيا تمام مي شود و زمان ظهور « سوشيانت» فرا مي رسد در يهود دو مسيحيت هم اين مسئله مطرح است و بدين ترتيب انگيزه ها و پتانسيل و پذيرش جهاني وجود دارد . لازم هم نيست كه ما بگوئيم شما بياييد جاي مسيح امام زمان ما را بشناسيد .
بلكه امام زمان (عج) را جوري مطرح كنيد كه مسيح زير مجموعه اش بشود و بتواند به تمام نيازها پاسخ بدهد . اتفاقا اگر بتوانيم در اينترنت سايت بزنيد و با جهان وارد مذاكره بشويد . مطالب زيادي از سوي جهانيان مطرح خواهد شد .
اما اين دغدغه و دل مشغولي هميشگي بشر آنگاه كه با علوم غيبي و دانشهاي خداداد پيامبران و اولياي الهي پيونده خورده ، رنگ ديگري يافته است و از حالت گمانه زدنيهاي بي پايه و پيشگوييهاي دروغين در مورد وقايعي كه بشر راهي براي پي بردن به آنها ندارد ، خارج و به اخبار صادق مبتني بر آموزه هاي و حياني تبديل شده است .
آخرالزمان شناسي در آثار اسلامي :
پيشگويي در مورد آينده همواره يكي از دغدغه ها و دل مشغوليهاي بشر بوده و در طول تاريخ انگيزه هاي مختلفي باعث شده است كه انسانها به پيشگويي درباره ي رويدادهايي بپردازند كه در آينده دور و يا نزدكي واقع مي شوند در اين ميان ، پيشگويي در مورد حوادث آخ الزمان از جايگاه و اهميت خاصي برخوردار بوده و اقوام و ملل گوناگون با همه اختلافي كه در باورها و اعتقادات خود داشته اند موضوع آخر ا لزمان و رويدادهاي اين عصر را مورد توجه جدي قرار داده اند .
با نگاهي اجمالي به كتابهاي مقدس اديان الهي به موارد فراواني بر مي خوريم كه از سوي انبياي الهي و يا جانشينان آنها نسبت به رويدادهاي آينده پيشگويي و به ويژه از حوادث مختلف سياسي ، فرهنگي ، اجتماعي ، نظامي ، زيست محيطي و … به عنوان نشانه هاي آخر الزمان ياد شده است اما اگر بخواهيم مجموعه معارفي را كه در اديان مختلف الهي در زمينه آخر الزمان وجود دارد با يكديگر مقايسه كنيم به جرات مي توان گفت كه در هيچ دين و آئيني به اندازه اسلام در مورد رويدادهاي آخرالزمان پيشگويي نشده است .
پيامبر گرامي اسلام (ص) از همان سالهاي آغازين بعثت خود براساس دانش ماورايي خود به پيشگويي رويدادهاي مختلف فرهنگي ، سياسي و اجتماعي كه در آينده هاي دور و نزديك در جامعه اسلامي روي خواهد داد مي پرداختند و تعبير برخي از روايات ، مسلمانان را از كليه حوادثي كه تا آستانه قيامت رخ خواهد داد خبر مي كردند . آن حضرت گاه مسلمانان را نسبت به رخدادهاي مباركي كه در آينده رخ خواهد نمود ، مژده و بشارت مي دادند و گاه آنان را نسبت به وقايع شومي كه در پيش روي آنهاست ؛ بر حذر مي داشتند .
اين رويه مستمر پيامبر اكرم (ص) در مورد پيشگويي رويدادهاي مختلف ، به ويژه رويدادهايي كه در آخرالزمان رخ خواهد داد موجب شد كه مسلمانان در طول سالهاي پر بركت حيات رسول گرامي اسلام(ص) از گنجينه ارزشمندي از روايات مربوط به حوادث آينده برخوردار شوند ؛ گنجينه ارزشمندي از روايات مربوط به حوادث آينده برخوردار شوند ، گنجينه اي كه از همان سده هاي آغازين گسترش اسلام به دست مولفان ، مورخان و محدثان جمع آوري و در اختيار نسلهاي آينده گذاشته شد .