انواع تعاریف حقوق شهروندی

نویسندگان: سيد ابراهيم حسيني فر – سيد بهزادصفارسجادی
شهروندی  همان گونه که از کلمه آن روشن است از مشتقات شهر  است که به علت تازگی این واژه و کثرت استعمال آن معانی متعددی از آن ارائه شده است. شهر در لغت به معنای (آبادی بزرگ که دارای خیابانها ، کوچه ها ، خانه ها و دکان ها و سکنه بسیار باشد (مانند بلد – بلده) گفته می شود. و شهری به کسی گفته می شود ) که از مردم شهر است و منسوب به شهر است و اهل شهر است.
شهروند یعنی : (انسانی مدنی ، که توانسته معیارها و ملاکهای یک شهروند را به طور کامل در خود نهادینه کرده و به همه وظایف و اختیاراتی که یک شهروند باید داشته باشد آگاهی دارد، و خود را ملزم به رعایت آنها بداند اگر چه در شهر هم ساکن نباشد.
حقوق شهروندی آمیخته ای از وظایف و مسئولیتهای شهروندان در قبال یکدیگر، شهر و دولت یا قوای حاکم و مملکت و همچنین حقوق و امتیازاتی که وظیفه تأمین آن حقوق بر عهده مدیران شهری (شهرداری) دولت و یا به طور کلی قوای حاکم می باشد» به مجموعه این حقوق و مسئولیتها حقوق شهروندی اطلاع می شود.
البته شهروند واژه ای وارداتی می باشد، حال آنکه در فرهنگ اسلامی واژه هایی همچون (امت) ، (ملت) ، (مردم) و (رعیت) داریم و هر یک از این واژه ها دارای معانی متفاوتی می باشد که به طور اختصار به شرح ذیل می باشد.
امت : یعنی هر گروهی که عواملی مانند دین ، زمان و مکان آنان را دور هم جمع کرده باشد.
ملت : یعنی اکثریتی از یک جمع ، از نژادهای مختلف و یا یک نژاد واحد ، دارای یک زبان و یا زیانهای متفاوت که کشوری را تشکیل دهند و پس از سالهای طولانی با هم هماهنگ شوند و خواسته ها و آؤزوهایشان در هم آمیزد و دارای آداب و رسوم و سنن و زبان واحد شوند، البته یک ملت ممکن است چند کشور را تشکیل دهند مانند ملت عرب .
مردم (ناس) : اسم جمع است و معنایی اعم از معنای امت و ملت دارد «مردم به گروهی از انسانها بدون آنکه در جهتی از جهات ، وحدتی داشته باشند و به عنوان یک واحد مطرح باشند اطلاق می شود» و امروزه به کلمه مردم و یا بشر یا آدمی (شهروند) گفته می شود.
رعیت : این واژه بیشتر از کلمات فوق در متون دینی بکار رفته است. رعیت از ماده «رعی» است و (الراعی) به معنای چرانیدن است، چوپان را راعی و گوسفندان را رعیت می نامند.   راغب در مفردات رعیت را به معنای نگه داری از حیوان که با غذا دادن و دفاع از آن در برابر دشمن محقق می شود معنا کرده است.   راعی و رعیت ، به تناسب همین معنا در عرصه اجتماعی و سیاسی مطرح می باشد و نام بردن از والی و حاکم به راعی و از عامه مردم به رعیت ، از این روست که حاکم وظیفه نگهبانی و حراست از حقوق مردم و هدایت آنان را بر عهده دارد.
در قرآن کریم ، این واژه هم در معنای لغوی استعمال شده و هم در معنای اصطلاحی، آنجا که فرموده است :
« کلوا و ارعوا انعامکم ان فی ذلک لآیات لأولی النهی»
(هم خودتان بخورید و هم چهارپایانتان را در آن به چرا برید! که در این نشانه های روشنی برای خردمندان است)
و در سوره دیگر ، این ماده در معنای اصطلاحی خود بکار رفته است.
« و الذین هم لأماناتهم و عهدهم راعون»
و آنها که امانتها و عهد خود را مراعات می کنند.
اطلاق واژه (راعیه) بر (همسر) انسان نیز به همین معناست؛ زیرا همسر انسان وظیفه و مسئولیت نگهداری و مراقبت از فرزندان را بر عهده دارد.
بنابراین معنای اصطلاحی راعی و رعیت ، در فرهنگ اسلامی ، نه تنها بار منفی ندارد، بلکه نکات قابل توجهی در اطلاق این واژه بر (حاکم) و (مردم) وجود دارد :
اولاً ، حاکم وظیفه نگاهبانی و مراقبت از حقوق مردم و شهروندان را بر عهده دارد.
ثانیاً ، حاکم در برابر شهروندان مسئول است. بر خلاف کسانی که گمان می کنند در نظامهای مبتنی بر حاکمیت الهی، حاکم تنها در برابر مردم ذی حق است از این واژه بر می آید که حاکم در برابر مردم مسئولیت دارد.
ثالثاً ، از بکار  بردن این واژه در حوزه سیاست و رابطه مردم با حکومت، بر می آید که در سنجش میان وظایف متقابل مردم و حکومت، وظایف حکومت و حاکم اسلامی بیشتر از وظایف مردم است.
محقق نائینی ، درباره حقیقت حکومت و سلطنت در شریعت با استفاده از استعمال همین واژه می گوید:
« از اینکه سلطنت مجعوله در هر شریعت ، بلکه نزد هر عاقل ، فی الحقیقه ، از قبیل تولیت بعضی موقوف علیهم در نظم و حفظ موقوفه مشترک و تسویه فیمابین ارباب حقوق و ایصال هر ذی حقی به حق خود اوست، لذا در لسان ائمه و علمای اسلام ، «سلطان» را به «ولی » و «والی» و «راعی» و «ملت» را به «رعیت» تعبیر نموده اند. از همین مبنا و اساس، حقیقت سلطنت، عبارت از ولایت بر حفظ و نظم و به منزله شبانی گله است.
شهید آیه الله مطهری نیز در همین زمینه می گوید :
« در نهج البلاغه ، تعبیر «والی» و «رعیت» هم آمده است که ظاهراً ، ناظر به جنبه حفظ و رعایت است. دستگاه حکومت، از آن جهت ، «حکومت» نامیده می شود که حافظ امنیت داخلی و خارجی است و مجری قانون است و از آن جهت ، «امامت» نامیده می شود که مشتمل بر رهبری است و نیروها را به حرکت در می آورد و بسیج می کند و سازمان می بخشد و استعدادها را شکوفا می کند.
با وجود چنین معنایی مثبت از راعی و رعیت در زبان عربی ، معنای منفور و رعیت در زبان فارسی و خلط میان این دو معنا موجب شده که از اطلاق «رعیت» بر مردم در نظامهای سیاسی امروز، معنایی منفی به ذهن آید. رعیت را در زبان فارسی گروهی که دارای سرپرست می باشند و به کشاورزانی که برای مالک زراعت می کنند و به اتباع پادشاه و تبعه یک کشور معنا کرده اند.   بکار بردن این واژه شنونده را به یاد نظامهای حاکم در برابر شهروندان در نظامهای سیاسی اروپا مطرح نبوده و حاکمان تنها خود را صاحب حق می پنداشتند و برای مردم جز اطاعت و فرمانبری به چیزی معتقد نبودند.
جوامع اروپایی ، از نظر پیشینه استبدادی نظامهای سلطنتی واژه رعیت را به کسی اطلاق می کردند که فقط از قانون اطاعت و آن را تحمل کند. ولی شهروند به کسی اطلاق می شود که به شکلی از اشکال، در تدارک و تنظیم قانون شرکت می جوید.   یکی دیگر از عوامل این سوء فهم ، ترجمه نادرستی است که اروپائیان از واژه رعیت کرده اند و برخی نویسندگان نیز همان ترجمه نادرست را از آنان اقتباس کرده اند.   یکی از نویسندگان عرب در این باره می نویسد :
در عصر جدید ، لغت رعیت را به معنای (تابع در دول استعماری) به کار برده اند و الجزایریها آن را به «رعیت و تابع فرانسوی» ترجمه کردند و گفته اند و همین منشا اشتباه و خلط شده ، اثر نامطلوبی از واژه رعیت به جا نهاده است.
متاسفانه برای واژه رعیت در زبان فارسی نیز معادل مناسب و دقیقی وجود ندارد. کلمه شهروند هر چند ترجمه فارسی از واژه ای لاتینی است ، اما از نظر مفهوم و بار سیاسی ، نزدیکترین واژه به رعیت در زبان عربی و متون دینی است. به هر حال این واژه علی رغم مفهوم خاص متناسب با نظامهای سیاسی فرد گرا ، در حال حاضر مناسب ترین واژه در زبان فارسی به جای واژه رعیت در منابع دینی ماست، از این رو ما در این تحقیق و پایان نامه این واژه را بر گزیدیم چرا که در زمان حال واژه متعارف و پر رونق در باب مردم و حقوق آنها می باشد.
منابع:
– citizenship
– city
– معین، محمد ، فرهنگ فارسی، ج 2 ، ص 96 ، 1362 ه ، موسسه انتشارات امیر کبیر ، تهران .
– معین ، محمد فرهنگ فارسی ، ج 2 ، ص 2097 .
– پیرهادی ، علی اکبر ، حقوق شهروندی ، ص 22 ، 1385 ه ش ، انتشارات سروش ملل، تهران، چاپ اول.
– پیرهادی ، علی اکبر ، حقوق شهروندی ، ص 23.
– راغب اصفهانی ، حسین بن محمد ، المفردات فی غریب القرآن ، ص 42 « الامه کل جماعه یجمعهم افرما : امادین واحد او زمان واحد او مکان واحد»
– مدنی، سید جلال الدین، مبانی و کلیات علوم سیاسی ، ج 1 ، ص 303 ، 1372 ه ش ، تهران، انتشارات جلال الدین مدنی، چاپ اول.
– معین ، محمد ، فرهنگ معین ، جدوم ، ص 2099.
– ابن منظور الا فریقی ، محمد بن مکرم، لسان العرب ، ج 5 ، ص 251.
– راغب اصفهانی ، حسین بن محمد ، المفردات فی غریب القرآن . ص 198 « حفظ الحیوان اما بغدائه الحافظ لحیامه و اما بذب العدوعنه»
– مقری الفیومی، احمد بن محمد بن علی ، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر ، مصحح عبدالکریم بن محمد رافعی قزوینی ، ص 5 ، 1425 ق ، دارالهجره ، الطبعه الثانیه ، قم «ماده ر ع ی»
– طه (20) 54
– مومنون (23) 8
– ورعی ، سید جواد ، حقوق و وظایف شهروندان و دولتمردان ، ص 24.
– نائینی ، محمد حسین ، تنبیه الامه و تنزیه المله ، حکومت از نظر اسلام ، ص 43 ، مصحح روح الله حسینیان ، 1386 ش ، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، تهران
– مطهری، مرتضی، امامت و رهبری ، ص 231 ، 1364 ش ، انتشارات صدرا ، تهران ، چاپ اول.
– دهخدا ، علی اکبر ، لغت نامه ، واژه رعیت ، 1377 شمسی ، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ، چاپ دوم .
– پللو ، روبر ، شهروند و دولت، ترجمه دکتر ابوالفضل قاضی شریعت پناهی ، ص 1 ، 137 ش ، انتشارات دانشگاه تهران .
– امین ، سید حسن ، جمهوریت و انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) ، مقاله (قانون اساسی و حقوق شهروندان، ص 348 ، 1377 ه ش ، سازمان مدارک فرهنگ انقلاب اسلامی ، تهران ) .
– مبارک ، محمد ، نظام الاسلام الحکم و الدوله ، ص 134 ، 1417 ه ، رابطه الثقاله و العلاقات الاسلامیه ، تهران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *