نویسنده: احمد الهياری
امروز توانمندي در توسعه محصول، يکي از قابليتهاي مزيت آفرين محسوب مي شود
چکيده:
هر فرايند عملياتي متاثر از رويکردي است که شامل پيش فرضهايي در زمينه چگونگي انجام و نتايج آن فرايند است. در اين بين، فرايند توسعه محصول از اين امر مستثني نيست.در حال حاضر شاهد جايگزيني مفروضات جديد توسعه محصول با پارادايمهاي پيشين هستيم، به گونه اي که هم اکنون برخي از صنايع، مفروضات جديدي را پذيرفته و رويکردي متفاوت را براي توسعه محصول اتخاذ کردهاند. پياده سازي رويکردهاي جديد و فرايندهاي اجرايي آنها مستلزم فراهم بودن برخي از الزامات است.الزاماتي که در صورت فراهم نبودن آنها، جايگزيني نگرشها و پياده سازي روش جديد از کارآمدي مناسبي برخوردار نخواهد بود.
مقدمه
ساليان متمادي مزيت رقابتي سازمانها در فرايند توليد نهفته بود، اما امروز توانمندي در توسعه محصول، يکي از قابليتهاي مزيت آفرين محسوب مي شود؛ به گونهاي که بسياري از سازندگان تراز اول جهاني با واگذاري امر ساخت و معطوف شدن بر مديريت طراحي و توسعه محصول و خدمات، رقابت در عرصه جهاني را پيش مي برند.با پذيرش فرض غيرخطي بودن تغييرات محيطي، تکيه بر رويکردهاي سنتي نميتواند تداوم رقابتي بودن در عرصه طراحي و توسعه محصول را تضمين کند. تغييرات سريع در عرصههاي مختلف تکنولوژيک و نيزخواستها و نيازهاي مشتريان ضرورت درک مفروضات جديد توسعه محصول و فرايند شکل گرفته بر اساس اين مفروضات را موجب شده است.در حال حاضر در اغلب صنايع رويکرد توسعه و تحويل تکاملي، جايگزين رويکردهاي سنتي مي شود و نتايج مناسب قابل ملاحظهاي پديد مي آورد. با اين حال اين جايگزيني نيازمند پديد آمدن برخي الزامات و مکانيزمهاست. در اين نوشتار تلاش شده تا ضمن تشريح الگوهاي سنتي و جديد توسعه محصول الزامات پيادهسازي آنها به تصوير درآيد.
رويکرد سنتي
در نگرش سنتي که ساليان متمادي رويکرد غالب در مديريت توسعه محصول بوده است، تلاش ميشود تمامي قابليتهاي تعريف شده مورد نظر مشتريان در همان نسخه اول گنجانده شود و در صورت لزوم بهبودهايي بر آن در نسخههاي بعدي اعمال شود. اين امر از طريق فرايندي اتمام پذير و منقطع صورت ميپذيرد.پس از تحويل محصول، پروژه پايان يافته تلقي ميشود و تنها در صورت نياز پروژهاي جديد با مشخصاتي ديگر تعريف ميشود.
فرايندهاي شکل گرفته براي پياده سازي اين رويکرد متاثر از چنين تلاشي است. فرايندهاي آبشاري و P3I فرايندهاي غالب براي اجراي استراتژي سنتياند اگرچه مي توان فرايندهاي ديگري را نيز برشمرد.در فرايند توسعه آبشاري به تبع خاستگاه فکري آن تلاش مي شود، بسياري از عناصر مهم مورد نظر يک محصول در تعريف و توسعه آن مورد نظر قرار گيرد. ويژگي بارز فرايند آبشاري آن است که الزامات سيستم در آغاز مرحله طراحي تنظيم ميشوند. پس از ارائه نسخه اول ممکن است اقداماتي براي بهبود آن صورت پذيرد، اگرچه بسنده کردن به همان نسخه اوليه محتمل است. الگوي آبشاري شامل فعاليتهاي تعريف مسئله، امکانسنجي، تحليل نيازها و الزامات،طراحي، پيادهسازي و آزمايش، يکپارچه سازي و آزمايش نصب و آزمايش، نگهداري و مرور، به صورت پشت سر هم با امکان بازگشت به مرحله اول و بدون طرح ريزي دقيق و از پيش تعيين شده براي ارتقاهاي بعدي است. فرايند آبشاري در صورت وجود شرايط زير از کارايي برخوردار است:
– نيازها و الزامات طرح محصول، پيش از اجراي آن قابل شناسايي هستند.
– در تعريف الزامات هيچ ريسک تعريف نشدهاي در نظر گرفته نمي شود. ( ريسکهاي مربوط به فناوري،هزينه زمانبندي، قابليتهاي سازماني و غيره).
– ماهيت الزامات پس از تنظيم آنها در مراحل آغازين تغيير چنداني نخواهد داشت؛ مگر تا مرحله عملياتي.
– الزامات با تمامي انتظارات ذينفعان کليدي سيستم و نيز محدوديتهاي خارجي سازگار است.
– زمان کافي براي پيشروي پياپي، پيش از نياز مشتري به محصول، وجود دارد.
قطعا فرايند آبشاري براي سيستمهايي که با مفروضات آن در تناقضاند، نميتواند مفيد واقع شود. سيستمهاي مهندسي پيچيده و وسيع داراي تناقضات ذاتي با فرايند آبشارياند. نمونه هايي از اين تناقضات را در صنايعي که با پيچيدگيها و تغييرات فناوري و نيازمنديهاي مشتريان مواجهاند، ميتوان مشاهده کرد.
فرايند توسعه از پيش تعريف شده محصول (Pre-Planned Product Improvement)، ابزار ديگري براي پيادهسازي استراتژي سنتي توسعه و تحويل است. در اين فرايند نخستين محصول طي فرايندي آبشاري توسعه مييابد، با اين تفاوت که براي ارتقاهاي بعدي، طرح ريزي دقيق و از پيش تعريف شدهاي صورت ميپذيرد.محصول ابتدايي به عرصه عمليات وارد ميشود و سپس در زماني ديگر محصول ارتقا مي يابد. (شکل1 ) ارتقاها نشانگر تغييرات در طرح است: با اين حال تغيير اساسي در ساختار محصول صورت نميپذيرد. در اين فرايند متولي توسعه محصول پيشاپيش از چگونگي و شمايل محصول کامل شده، که محصول از پيش طرحريزي شده نيز ناميده ميشود، آگاه است.
رويکرد سنتي با وجود برخي از مزايا داراي نواقص فراواني است، از جمله ميتوان به مواردي که در پي آمده، اشاره کرد:
_ عدم انعطاف پذيري و چابکي در برابر تغييرات انقلابي
ظهور يک فناوري و يا تغيير اساسي در ترجيحات مشتريان، مي تواند موجب ناکارآمدي سيستمهاي پيشين شود و شرکتهايي را که بر فناوريها و برآوردن نيازهاي پيشين مشتريان اصرار دارند، به زير کشد.رويکرد سنتي نشان داده است که از چابکي و انعطاف پذيري لازم براي مواجهه با تغييرات اساسي برخوردار نيست، چراکه تنها در مواردي که تغييرات خطياند، قابل اتکاست.
_ عدم تطابق برخي از برنامه هاي توسعه محصول با منابع و فناوريهاي موجود
در رويکرد سنتي مشخصات مورد نظر براي محصول آتي غالبا با منابع در دسترس وميزان بلوغ فناوريها تطابق ندارد به گونهاي که خود مانعي براي تعريف جسورانه مفاهيم محصول ميشود.
_ هزينه و زمان بسيار
تجربه به کارگيري رويکرد سنتي، بيانگر تحميل هزينه بسيار و گاه بينتيجه ماندن پروژه هاي توسعه محصول است. صرف زمان زياد در هنگامي که تسريع در توسعه و تحويل محصول به مشتري يک امتياز رقابتي محسوب مي شود، رويکرد سنتي را دچار چالش ميکند. طولاني شدن زمان توسعه محصول ممکن است به محصولي بينجامد که به هنگام به ثمر رسيدن، موضوعيت خود را از دست داده است.
_ عدم تطابق ميان نيازمنديهاي مشتريان و قابليتهاي ارائه شده
در بسياري از موارد شاهد توسعه محصولاتي هستيم که ممکن است با خواسته مشتريان هماهنگي نداشته باشند به گونهاي که در برخي موارد ، قابليتهايي در محصول گنجانده مي شوند که نه تنها مورد نياز مشتري نيست، بلکه مشتري از دريافت آنها پرهيز ميکند.
رويکرد توسعه و تحويل تکاملي و فرايند توسعه مارپيچي
در تلاش براي رفع نواقص رويکردها و فرايندهاي سنتي رويکرد توسعه و تحويل تکاملي (Evolutionary Acquisition) پديد آمده است. در رويکرد تکاملي چند فعاليت و اقدام بزرگ و منفرد توسعه محصول به گامهاي توسعهاي بسيار کوچکتر تقسيم ميشود.
در رويکرد تکاملي، ابتدا قابليتها و نيازمنديها، اولويت بندي شده و قابليتهاي محوري عملياتي، شناسايي و در گامهاي متعدد دستهبندي ميشوند. هرگام خود مجموعهاي از قابليتهاي اولويتبندي شده را دربر ميگيرد. در گام نخست تنها قابليتهاي محوري عملياتي هرچه سريعتر پديد مي آيد و در اختيار کاربر قرار ميگيرد و ضمن لحاظ کردن ساير قابليتها، برآوردن آنها به طور آگاهانه به تاخير ميافتد.
در نهايت، گامهاي صعودي سطحي از قابليت را پديد ميآورند که در فرايند سنتي قابليت کامل ناميده ميشود.قابل توجه است که هر گام بايستي بخشي از نيازهاي تعريف شده کاربر را برآورده سازد.چند گام بعدي ممکن است به طور نسبي معلوم باشند، اما گامهاي دورتر، و به تبع آن، قابليتهاي آن گامها، امکان دارد نامشخص باشند. الزامات گامهاي آتي بستگي فراواني به بازتعريف مستمر الزامات از طريق بازخورد دريافتي از کاربران و نيز بلوغ و آماده بهرهبرداري بودن فناوري دارد.گامهاي پس از گام اوليه، فرايند توسعه را اصلاح مي کنند و نيز قابليتهاي جديدي را که پشتيبان الزامات عملياتي سيستم هستند عرضه ميدارند. همچنين فرصتهايي را جستجو ميکنند تا فناوريهاي جديدي را براي کاهش هزينهها و بهبود قابليتهاي موجود در محصول، قرار دهند.
فرايند توسعه مارپيچي فرايند مناسبي براي پياده سازي استراتژي توسعه و تحويل تکاملي است. فرايند توسعه مارپيچي فرايندي تکرار پذير براي توسعه مجموعهاي از قابليتهاي تعريف شده در هر گام است .مارپيچ در اينجا به معناي مجموعهاي از فعاليتها ( شامل اقدامات اجرايي از قبيل: بازنگري در خواستها و نيازهاي مشتريان و نيز فناوريهاي موجود در مرحله طراحي،ساخت،امتحان و ارزيابي و تحويل) است که تا شکلگيري قابليت تعريف شده در يک گام، تکرار ميشوند.
هر مارپيچ منتهي به تصميمي ميشود که مفهوم يا پديد آوري محصول را متاثر مي سازد.اين تصميم ميتواند منجر به تداوم فرايند مارپيچي براي پديد آوردن مفهوم و يا محصول اوليه ،عرضه محصول براي عمليات و توقف فرايند شود. تصميمگيري در مقاطع زماني بررسي صورت مي پذيرد.
زمانهاي بررسي، مقاطعي از زمان هستند که در آن بنا بر فعاليتهاي تعريف شده در هر مارپيچ به بررسي و اعتباردهي و روايي نتايج هر فعاليت مانند شناسايي الزامات پرداخته ميشود.در يک مارپيچ، طراحان، يک ايده و تصوير از هدف نهايي دارند، اما هر مارپيچ ميتواند تغيير کند؛ بنابراين کاملا از پيش طرح ريزي شده نيست. مارپيچهاي بعدي بر اساس ميزان موفقيت مارپيچهاي پيشين تغيير اولويت نيازمنديها، بازخورد عمليات واقعي، تغيير بودجه و نيز سرعت توسعه محصول شکل ميگيرند.
صنعت نرم افزار خاستگاه توسعه مارپيچي است. براي نخستين بار توسعه مارپيچي در توسعه نرم افزارهاي رايانهاي مورد توجه قرار گرفت تا ميزان انطباق الزامات با نيازهاي کاربران افزايش يابد و نيز موجب تطابق بيشتر نرم افزارها با تغييرات سيستم عاملها،رويکردهاي برنامه نويسي و تحولات سخت افزاري شود.
در نخستين مارپيچ، نمونه اول نرمافزار، پس از شناسايي الزامات، طراحي مفهومي، طراحي تفصيلي، پيادهسازي و آزمون و تحليل ريسک پديد مي آيد. فعاليت تحليل ريسک يکي از ويژگيهاي اساسي فرايند توسعه مارپيچي است که در هر مارپيچ پس از پياده سازي و آزمون صورت مي پذيرد.در مارپيچهاي بعدي نمونه هاي دوم و سوم به همين ترتيب شکل ميگيرند. در رويکرد سنتي تلاش مي شد تمام قابليتها در همان نسخ اوليه محصول کامل شوند. در رويکرد جديد ارتقاي برخي از قابليتهاي پيشين در مارپيچهاي بعدي مورد نظر است.
توسعه مارپيچي محصول، در صنعت نرمافزار منحصر نمانده و توانسته است، راهي به ساير حوزه ها نيز پيدا کند.از جمله مهمترين بخشها که از اين رويکرد استقبال کرده است صنايع نظامي است. ميلياردها دلار صرف سيستمهايي ميشود که هزينه توسعه آن بيش از اندازه شده و از زمان برنامه عقب افتاده و در نهايت انتظارات را برآورده نساخته است.توسعه و تحويل تکاملي، استراتژي مرجح صنايع برخي کشورها براي مواجهه با چنين واقعياتي است.
در اقتباس از رويکرد تکاملي و توسعه مارپيچي، قابليتهاي مورد نياز شکسته و در مارپيچهاي اول مهمترين قابليتهاي محوري عملياتي مورد نياز نيروهاي عملياتي فراهم مي شوند. مجموعهاي از فعاليتهاي طراحي مفهومي، توسعه محصول و توليد در هر مارپيچ تا زمان شکلگيري قابليت مورد نظر تکرار خواهد شد.
الزامات
در اغلب صنايع، توسعه محصولات همچنان با تکيه بر رويکرد سنتي از شانس بيشتري برخوردار است، به گونهاي که تمامي قابليتهاي مورد نياز مشتريان، در صورت شناسايي درست، در همان مراحل ابتدايي طراحي مفهومي لحاظ شده، در برخي از موارد، امکان بهبود محصول در نسخههاي ديگر در نظر گرفته ميشود. برقرار نبودن برخي از الزامات و مکانيزمهاي لازم موجب دشوار شدن جايگزيني رويکرد جديد شده است.
۱. درک اساس رويکردهاي سنتي و جديد
در صورت نياز به تغيير و مهندسي مجدد يک فرايند، لازم است پيش از هر عمل ديگري، مفروضات و رويکردي که اکنون بر فرايند اعمال مي شود، شناسايي و شفاف شود. مهندسي مجدد فرايند آنگاه از توفيق برخوردار خواهد بود که ريشهها و مفروضات فرايند کنوني را کشف کرده بر اساس آن تغيير اساسي در آن فرايند را محقق سازد. براي پياده سازي رويکرد توسعه تکاملي و فرايند مارپيچي، درک و اشاعه مفروضات اساسي آن و اينکه اين رويکرد چه نگرشي را جايگزين ديدگاههاي پيشين خواهد کرد ضروري است.بديهي است که تا زمان اقناع کافي دست اندرکاران کليدي، مقاومتهايي صورت مي گيرد که ناشي از عدم دريافت صحيح از رويکرد جديد و مخاطرات پيش بيني نشده پياده سازي آن است. افراد درگير در فرايند توسعه محصول بايستي دريابند که در توسعه تکاملي و فرايند مارپيچي، تمامي قابليتها و ارزشهاي مورد نظر مشتري در نسخههاي اوليه گنجانده نخواهد شد، بلکه لازم است تا با اولويت بندي و طرح گامها در مارپيچهاي مختلف، قابليتها را توسعه دهند.
۲. پذيرش فرض غيرخطي بودن تغييرات محيطي
در حال حاضر تغييرات در بسياري از حوزه ها از حالت خطي در ساليان پيشين به حالتي غير خطي تبديل شده است، به گونهاي که پيشبيني بلندمدت تحولات آتي از اعتبار برخوردار نيست. پذيرش غيرخطي بودن تغييرات محيطي يکي از الزامات پياده سازي رويکرد جديد طراحي و توسعه محصول است؛ چراکه تداوم خطي پنداشتن تغييرات پيامدهاي ناگواري را براي تصميمگيران به همراه خواهد داشت.
تغييرات اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي و تکنولوژيک در جو کلان شرکتها اتفاق مي افتند و نيازهاي مشتريان و ارزشهاي مورد نظر آنها تحت تاثير تغييرات محيطي به طور مستمر تغيير ميکنند.همچنين هر روز شاهد تغييرات تکنولوژيک بويژه در حوزه هاي رايانه و الکترونيک،مواد و … هستيم که موجب ميشود تا بسياري از ايده ها و نوآوريها عمر طولاني نيابند و در زماني کوتاه جاي خود را به ايده و فناوري ديگري دهند.از اين رو يکي از مهمترين پيش فرضهاي پياده سازي اين رويکرد، درک سرعت تحولات و پذيرش غيرخطي بودن تغييرات است.فرايند مارپيچي اگرچه در صنعت نرمافزار شکل گرفته و در صنعت نظامي رشد يافته است، با اين حال در هر موردي که نياز به برنامه ريزي در محيطهاي بسيار متغير باشد، قابل بهره برداري است.
۳. سازماندهي و تشويق کار گروهي
رويکرد سنتي بر نگرش بخشي و فردگرايي تاکيد دارد و اين در حالي است که پياده سازي و اجراي رويکرد تکاملي نيازمند تعامل گسترده کاربران طراحان و سازندگان است. مناسب است از ابتدا کاربر، ارائه دهنده خدمات پس از فروش، سازنده و … در طرح مسئله و نياز عملياتي خويش حضور يابند.تقويت روحيه کار گروهي و سازماندهي تيمهاي متشکل از کاربران، طراحان و سازندگان از جمله اقدامات اساسي در اجرايي نمودن فرايند مارپيچي است. در جوامع و سازمانهايي که کارگروهي تشويق نمي شود و روحيه فردگرايانه در آنها حاکم است، پياده سازي رويکرد تکاملي و فرايند مارپيچي امري دشوار است. بهرهگيري از نظامهايي مانند: مهندسي همزمان و طراحي براي توليد (DFM) که تعامل مداوم افراد درگير در استفاده، توسعه و خدمات آتي محصول را تشويق مي کنند، در فرايند مارپيچي ميتوانند مثمر واقع شوند.
۴ . مکانيزم شناسايي نيازها، بازخور و تعامل مداوم با مشتري
اگر هم مشتري، هم توليد کننده با فرايند توسعه محصول آشنا باشند، ارتباط بهتري با هم برقرار مي کنند و هر يک وظيفه و حقوق خودش را بهتر درمييابد و بهتر مي تواند بر جريان توليد، نظارت داشته باشد.مانند بسياري از شيوه هاي جديد مديريت، ارتباط موثر با مشتريان در فرايند مارپيچي نيز يک اصل پذيرفته شده است.از آنجا که در هر مارپيچ تنظيم و بازبيني نيازمنديها و قابليتهاي مورد توجه مشتريان، صورت مي پذيرد، وجود مکانيزمي براي شناسايي نيازها و تعامل مداوم و دريافت درست بازخورد در زمانهاي تحليل ريسک و ارزيابي عملکرد ضرورتي اجتناب ناپذير است. قابل توجه است که شناسايي و اولويت بندي بدون و يا با کمترين ميزان برقراري ارتباط موثر با کاربران، حاصل رجحان تفکر ساخت و توليد بر مديريت محصول و مشتري است در حالي که مديريت ارتباط با مشتري در رويکرد تکاملي و فرايند مارپيچي بر مديريت ساخت، ترجيح داده مي شود.
۵ . تنظيم سند نيازمنديها
رويکرد توسعه مارپيچي نيازمند تدوين سند نيازمنديهاي هر مارپيچ است که در آن کاربران ضمن تشريح نيازمنديها و الزامات تاکتيکي و قابليتهاي مورد نظر خود در هر گام، تضمين ميدهند که در آغاز، چيزي کمتر از سيستم جامع را مطالبه کنند. براي تسريع در توسعه محصول، لازم است از ميزان انطباق محصول نهايي با نياز کاربر اطمينان حاصل شود. بايستي کاربر را پيرامون اينکه در همان مراحل اوليه تحويل تمامي نيازمنديهايش برآورده نخواهد شد توجيه کرد.بدين ترتيب لازم است توافقي در خصوص محتويات هر گام مارپيچي حاصل شده، سپس مستندات لازم سازماندهي شود.مشتريان، نسخه ابتدايي را مي آزمايند در عمليات واقعي به کار ميگيرند و ميدانند که تمامي نيازهاي آنها را برآورده نميسازد. اما محصول، يک يا چند قابليت از پيش توافق شده را به طور کاملا عميق پوشش ميدهد. نوشتن اسناد نيازهاي عملياتي، در آغاز دشوار است. اين عمل اغلب دچار طرح نيازهاي ناتمام و يا غيرواقع بينانه است. اين امر باعث تاثير بر برنامه زماني، رضايت مشتري و نيز هزينه ميشود. تجربه نشان داده است که اصلاح سيستم نهايي براي برآوردن نيازهاي کاربر بسيار دشوار است. با اين حال مارپيچها ميتوانند در صورت وجود انعطاف پذيري، تغييرات را اعمال کنند. انعطافپذيري يکي از نقاط قوت توسعه مارپيچي است.
۶ . مديريت فناوريها
توفيق در توسعه تکاملي و مارپيچي مستلزم دسترسي به فناوريهاي به بلوغ رسيده در زمان اجراي هر مارپيچ است. سرعت تغيير فناوريها روز افزون شده است. ناآگاهي پيرامون دوره عمر فناوري کنوني مورد استفاده براي يک قابليت، ميتواند عواقب ناگواري را متوجه سازمان کند. در فرايند مارپيچي در پايان هر مارپيچ لازم است تا فناوريهاي گنجانده شده براي قابليتها، بازبيني شوند و با رصد فناوريهاي جديد و در دسترس، بهبود يابند. از اين رو سازمانها براي توفيق در پياده سازي فرايند توسعه مارپيچي نيازمند برپايي مکانيزمي براي رصد دايم و نيز مديريت درست کسب و انتقال تکنولوژيهاست. چنين مکانيزمي موظف به ارزيابي بلوغ و ضعفها و قوتهاي فناوريها، پيش بيني و چگونگي کسب و انتقال آنها است.
۷. توسعه سيستم تحليل ريسک
تحليل ريسک هر مارپيچ، فعاليتي است که متمايز کننده فرايند توسعه مارپيچي از ساير فرايندهاست. در زمان پايان هر مارپيچ، تحليلي اساسي صورت مي گيرد تا ضمن بررسي ميزان انطباق قابليتهاي محصول پديد آمده با نيازها و الزامات مشتريان، فناوريهاي قرارگرفته در محصول نيز مورد بازبيني قرار گيرند تا از به روز بودن آنها اطمينان حاصل شود و زمينههاي جايگزيني فناوري پيشين، با فناوري جديد براي قابليت مورد نظر فراهم شود.در اين بين، نياز به مکانيزمي است تا با بررسي موارد ياد شده در پايان هر مارپيچ تصميم به ادامه ، توقف و يا اصلاح فرايند توسعه محصول را هدايت کند.
نتايج مکانيزمهاي بازخورد و تعامل با مشتري و نيز رصد تحولات بويژه تغييرات فناوريها، خود بخشي از اطلاعات مورد نياز سيستم تحليل ريسک را فراهم مي سازند. بنابراين در توسعه سيستمها و مکانيزمهاي ياده شده، بايستي چگونگي تعامل آنها مورد توجه قرار گيرد.
نتيجه گيري
با توجه به ضرورت کنترل ريسک فناوري و تغييرات نيازمنديهاي مشتريان و نيز مديريت هزينه و زمان، لازم است تا در اتخاذ رويکرد توسعه و تحويل محصول بازنگري اساسي صورت پذيرد. برخي صنايع، در بهره گيري از رويکردهاي جديد توفيقات بسياري را نصيب خود کرده اند که اين توفيقات آنان را به طرح هر چه بيشتر محصولات آتي بر اساس نگرش توسعه و تحويل تکاملي سوق داده است. پياده سازي رويکرد تکاملي و توسعه مارپيچي زماني از سهولت بيشتري برخوردار است که زمينهها و الزامات اوليه آن شناسايي شود و فراهم آيد. پيش از هر چيز بايستي مفاهيم آن بخوبي شناخته شود و با ايجاد مکانيزمهايي براي مديريت تعامل با مشتري، مديريت کارگروهي، مديريت فناوريها و مکانيزم ارزيابي ريسک، تکميل شود.
منابع:
- “Deffense Acquisitions، Future Combat Systems Challenges and prospects for succes”،US Government Accountability Office (Gao)
- Farr John V،Multitiered Approach to Army Acquisition، Deffense Acquisition Review Journal
- Frakas Kenneth، “Evolutionary Acquisition Strategies and Spiral Development process”، PM July-Auguest 2003
۴. Feicket Andrew ، “The Army”s Future Combat System Background and issues for congress” ، Library of congress ،April 200۵
* این مقاله در ماهنامه تدبير به چاپ رسیده است.