نویسنده: دنیس ویتلی
خلاصه كتاب: زهرا سادات موسوی- امپراتوری های ذهن: تا پیش از عصر دانش ، امپراتوری هاتوسط تعداد اندکی افراد صاحب قدرت نظامی، سیاسی یا افراد ثروتمندکنترل می شدند . اما اکنون قدرت و ثروت بر پایه دانش و اطلاعات استوار است و باید بگوییم که مهم ترین شکل سرمایه را تشکیل می دهند . امروزه ثروتفقط از دانش و اطلاعات حاصل می شوند .
دانش پویا واژه ای است که در آینده نزدیک بیشتر از آن صحبت خواهد شد این اصطلاح حاکی از آن است که مرزهای جغرافیایی دانش محو شده اند .
رایانه ها و وسایل ارتباطی همچون دستگاه های دور نگار ، تلفن همراه ، اینترنت و در یک کلام امواج بدون مرز امکان دسترسی فوری به اطلاعات را در سرتاسر جهان فراهم کرده و در خدمت دانش پویاهستند . بنابر این می توان در همه نقاط دنیا هر گونه اطلاعاتی را با کیفیت عالی یافته و یا ایجاد نمود . در این میان شرکت ها نیز از پویایی دانش استقبال کرده و در حال تجدید نظر در ساختار ، فضا ، ارتباطات و یا از میان برداشتن حد و مرزها و سلسله مراتب سنی و ساختارهای قدرتی هستند. سرعتی که در جهان حاکم است و ارتباط بین قاره ها را به کسری از ثانیه رسانیده ، سبب می شود تا افراد چنان دگرگون شده و خود را بازسازی نمایند که بتوانند با این شتاب جهانی تطبیق یابند .
تغییر: لازمه عصر حاضر
سیاست گذاری و ساختار های سازمانی شرکت های تجاری در کشورهای توسعه یافته به دنبال تغییرات فرهنگی اجتماعی به شدت در حال تغییر و تحول است . شرکت ها و سازمان هایی که هنوز به شیوه ها و نگرش های کهنه، منسوخ و سنتی چسبیده اند ، محکوم به نابودی و فنا هستند.
(( یا باید تغییرات را هدایت و رهبری کنیم یا مجبور می شویم مدیریت و رهبری را تغییر دهیم )) .
بقاء از آن خردمندان است
بازی زندگی به ورزش شباهت دارد و ما باید مفهوم جدیدی از رهبری برای بازی بزرگتر ، یعنی بازی زندگی ، داشته باشیم. در گذشته رهبری حول محور قدرت و برتری می چرخید و معنی آن پیروز شدن بر یک رقیب و شکست او بود اما اکنون رهبران، قهرمانان همکاری خواهند بود. همکاری و کمک به رشد دیگران ، آنقدر جایگاه گسترده ای پیدا کرده که حتی کشورهای پیشرفته نیز مدتهاست که به جای عقب نگه داشتن کشور های دیگر به رشد آنها کمک می کنند . ذهنیت بقاء قدرتمندان ، جای خود را به بقاء اندیشمندان و خردمندان خواهد داد.
دانش ، قدرت راستین
قدرت واقعی امروز که همان دانش می باشد به معنای توانایی انطباق یافتن ، قبول مسئولیت، توانمند ساختن خود و دیگران ، داشتن اهداف از پیش تعیین شده و به طور خلاصه کنترل رفتار و زندگی را در بر میگیرد . یکی از مهمترین توانمندیهای رهبران و افراد موفق ، توانایی بیان افکار، دانش و انتقال آن به دیگران است. علت اصلی اجتناب از کسب دانش تنبلی است . اکثر مردم ترجیح می دهند فقط در حد ضرورت و کفایت ، کاری را انجام دهند . اگر مردم نیمی از وقتی که صرف تماشای تلویزیون می نمایند برای خواندن و مطالعه بگذارند میتوانند میزان دانش حرفه ای خود را بالا ببرند و در نتیجه آن ، درامد خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهند . ما در طول عمر خود تنها بخش کوچکی از قابلیت های ذهن و فکر خود را مورد استفاده قرار می دهیم و این در حالی است که بدون هیچ مشکلی می توانیم چهار زبان یاد بگیریم ، یک دایرة المعارف کامل را حفظ کنیم و در ده ها رشته فارغ التحصیل شویم . پیتر دراکر متخصص علم مدیریت چنین می گوید : (امروزه ، دانش قدرت است) و سقراط چنین استدلال میکند که : ( دانش ، تنها خیر و جهل، تنها شر موجود است)
تفکر دایناسوری
برای تغییر موقعیت خود و تبدیل وضعیت افراد شکست خورده به افراد پیروزمند باید باورها و رفتارهای خود را تعییر دهیم . یکی از راه ها این است که خطاها و اشتباهات منسوخ و کهنه را تکرار نکنیم و دیگر آنکه انتظارات احساسی و خیال بافانه نداشته باشیم مثل افرادی که منتظر برنده شدن توسط بلیط بخت آزمایی هستند یا باید زندگی خود را رهبری کنیم یا از سر راه کنار برویم . ناتوانی در تغییر یعنی انقراض نسل ها
مسئولیت پذیزی:تسلط بر زندگی
مسئولیت یعنی پاسخگو بودن به وظیفه ای ،کاری یا درخواستی . افراد فعال مسئولیت و توانایی خود را می شناسند. اوضاع و احوال را مقصر نمی دانند. اگر در ابتدا موفق نشدید مهم نیست ، اما اگر احساس خوبی در رابطه با کاری دارید آن را انجام دهید . برای اینکه رهبری مسئول در زندگی خود باشیم باید بفهمیم که متفاوت بودن در صورتی قابل ستایش ، ارزشمند و کمک کننده است که مفاهیم زیر در آن وجود داشته باشد :
1- معیارهای شخصی و حرفه ای والاتر
2- صرف زمان برای تلاش بیشتر
3- قبول ریسک های حساب شده
(مسئولیت رفتار خود را بپذیرید ، اما برای دستاورد های خود مغرور نشوید)
خود را از تعصب ها رها کنید
در رابطه با آنچه شما را از اهدافتان باز میدارد چه میگویید؟
-امکانات و شرایط مناسب در اختیار من نیست.
– تحصیلات و تخصص لازم را ندارم .
– برای رسیدن به هدفم خیلی پیرم.
– مسئولیت دست و پایم را می بندد.
– اعتبار کافی ندارم.
– مبتکر و خلاق نیستم و …..
گاه تعصب خود را به شکل دیگری نشان میدهد . ضمن صحبت با رهبران موفق متوجه می شویم که به طور دائم این گفته مطرح می شود که ( همه من را به چشم یک دیوانه نگاه می کنند) وقتی فرد اسمیت طرح خود را برای ارائه خدمات حمل و نقل سریع هوایی شبانه مطرح کرد همه به او گفتند دیوانه است . بعضی به او هشدار دادند که برای اینکار بازاری وجود ندارد و بعضی اظهار داشتند که نمی توانی هواپیماها و مسیرهای مطمئن برای اینکار پیدا کنی . نیازی به گفتن نیست که اسمیت کار خود را آغاز کرد و به خاطر ابتکار اوست که هزاران هزار نفر می توانند نامه و بسته های پستی خود را به طور سریع ارسال و یا دریافت کنند . پس: اگر تا کنون کسی به شما نگفته عقایدتان دیوانه وار و مسخره است احتمالا تفکر چندان مستقلی نداشته اید.
( به باورهای خود وفادار بوده ، اما از پیش داوری کردن به آنها بپرهیزید)
جهل پویا
تعصب خلاقیت را کور می کند بدین معنا که تنها یک راه را برای نگریستن به مشکل نشان می دهد و مانند دیواری جلوی جریان اطلاعات را میگیرد . آنچه یک انسان برای خلاقیت و رهبری بیش از همه نیاز دارد جهل پویاست یعنی توانایی کنار گذاشتن آنچه که می داند تا بتواند بدون تعصب ، قدرت درک و پذیزش دیدگاه و نظرات دیگران را داشته باشد.
اگر ندانید به کجا میروید هر راهی میتواند شما را به خود جلب کند
این یک مثل قدیمی با این پیام است که اگر نمی دانید در چه موقعیتی هستید و چه می خواهید ، هیچ تصمیم آگاهانه ای نمی توانید بگیرید و این باعث می شود که شما از رفتن به سمت یک هدف یا مقصود روشن دور بمانید. در عصر دانش ، این که چه جایگاهی داری بسیار مهم است و مهمترین جایگاه ، مربوط به شغل و حرفه می باشد.
نشانه گذاری برای شناسایی مهارت های شخصی
نشانه گذاری از اصلاحات نقشه برداری گرفته شده و به نقاطی اشاره دارد که برای شروع کار ، اساسی و تعیین کننده است ، یعنی پیدا کردن بهترین نقطه ای که اطلاعات لازم را در اختیار می گذارد . رابرت سی کامپ از نظریه پردازان برجسته نشانه گذاری تجاری، این واژه را به عنوان (جستجو برای یافتن بهترین رویکردها ، که به عالی ترین عملکرد می انجامد ) تعریف می کند . به بیان دیگر ، نشانه گذاری جستجو برای یافتن بهترین نمونه ها در حوزه کاری خودتان و به خدمت گرفتن آن نمونه ها برای رسیدن به اهداف می باشد .
علت اصلی معروفیت اصطلاح نشانه گذاری و کاربرد آن در تجارت و شغل ، رقابت شدید جهانی است که شرکت ها را مجبور می کند تا بهترین های جهان را جستجو کرده و آن را با شرایط خود تطبیق دهند چون نشانه گذاری حاوی این معنی است که ( بهترین نقاط برای رسیدن به هدف علامت گذاری شوند) . اکثر شرکت های مطرح ازاین شیوه استفاده می کنند و موفقیت های روز افزون خود را مدیون آن هستند . نشانه گذاری به افراد مقیاسی می دهد تا بتوانند که تا چه میزان درست عمل کرده و به هدف نزدیک شده اند. ما چگونه می توانیم بدون مقایسه خودمان با دیگران بفهمیم که چقدر خوب هستیم؟ اگر ما نتوانیم الگوهای در دسترس و پویا از کسانی با بهترین نحوه یادگیری پیدا کنیم ، چگونه می توانیم دریابیم که با سرعت کافی می اموزیم یا نه؟افرادی که در شرکت های رقیب و یا موقعیت های مشابه با ما هستند الگو و نمونه های خوبی می باشد که می توانند به ما کمک نمایند تا از موقعیت خود درک درستی داشته باشیم.
نشانه گذاری ، که در اصل یافتن بهترین نمونه ها می باشد ، نباید تنها بر اساس مقایسه همکاران هم سطح باشد. باید از همه کسانی که در رده های بالاتر و پایین تر از ما قرار گرفته اند نیز بتوانیم بیاموزیم . به عنوان مثال یک مدیر ارشد هتلداری باید در کلیه زمینه های مربوط به خدمات هتلداری از جمله پذیرش میهمانان، پارک اتومبیل ها توسط دربان ها ، پذیرایی و سرویس غذا و خدمات مربوط به پیشخدمت ها آموزش دیده باشد و در نشانه گذاری به منظور یافتن بهترین نمونه ها در تمام موارد مذکور فعالیت نماید.
اگر میخواهید بهترین باشید و بهترین باقی بمانید ، باید رقیبان خود را به خوبی بشناسید ، اما این کافی نیست بلکه باید بیشتر از رقیبان خود بدانید. باید بهترین شیوه های مربوط به حرفه خود را در هر جایی که باشد بشناسید این شیوه آموزش و اضافه کردن اطلاعات می باشد. اما مطمئن ترین راه در این خصوص ، تحقیق و بررسی محصول ویا خدمات شرکت رقیب است. در سال 1990 شرکت رایانه ای اپل راه دشواری را که پشت سر گذاشته بود کشف کرد . پس از اینکه اپل نخستین رایانه قابل حمل خود را به بازار عرضه کرد ، شرکت رایانه ای کامپک یک رایانه قابل حمل حدودا سه کیلوگرمی را وارد بازار نمود . مدیر اپل در این باره به نشریه نیویورک تایمز چنین گفت: ( ما قطعات آن را از هم جدا کردیم و شگفت زده شدیم چون فهمیدیم ابدا نمی توانیم مشابه آن را بسازیم ).
سال بعد یعنی در سال 1991 میلادی ، شرکت اپل، رایانه قابل حمل خود را به بازار ارائه داد . در آن زمان فروش کامپک متوقف شده و سهام آن در بازار سقوط کرد . در اواخر سال 1991 ، اکهارد فایفر به نیویورک تایمز گفت: ( موفقیت گذشته چشمان کامپک را کور کرده بود ). شرکت طی نه سال گذشته چنان موفق بود که هیچ مشکلی در مورد آن وجود نداشت اما این امر ، تغییرات در شرف وقوع را پنهان می کرد . شرکت نتوانست تغییرات لازم برای رویارویی با شرایط موجود در دهه 1990 را تشخیص دهد.
در نشانه گذاری برای خود رهبری ، رهبران مناسب را انتخاب کنید
برای نشانه گذاری های شخصی بسیار مهم است افراد و رهبرانی را انتخاب کنیم که با فلسفه و تئوری های جدید مدیریتی آشنا باشند . انتخاب رهبر مناسب به معنای انتخاب رویکردهای درست است . بهترین رویکرد یعنی شناخت و یقین این که اکنون کجا هستید ، نه اینکه کجا دوست دارید یا آرزو می کنید باشید . بهترین رویکرد یعنی اطمینان به زمان و مکان واقعی که اکنون و عملا در آن هستید و جایی که پنج سال دیگر باید در آن قرار بگیرید و نیز ارزیابی واقع بینانه فرصت های موجود برای رفتن از موقعیت های موجود به موقعیت مطلوب . این امر مستلزم یک تصویر واضح و روشن از نقاط قوت ، نقاط ضعف و مقصد دلخواه است که در جای خود چشم اندازی روشن از زندگی تان را طلب می کند و این میسر نمی شود مگر آن که در نشانه گذاری و انتخاب رهبران ، به عنوان الگوی مقایسه ، درست عمل کنید .
چه کسانی را باید بشناسیم؟
چند لحظه فکر کنید و ببینید افراد مهمی که می توانید درباره کسب اهداف زندگی خود از آنها توصیه و راهنمایی بپذیرید ، چه کسانی هستند . آیا در حوزه کاری خود از افراد موفق فهرستی در دست دارید؟ تعجب آور است ، چه طور بسیاری از افراد برای کسب اطلاعات، تشویق و راهنمایی به افراد نامناسب روی می آورند . این را هم فراموش نکنید که گوش شنوا کافی نیست ، توجه به قدرت ، شخصیت و اعتبار دست آورد ها و موفقیت های افراد است که اهمیت اساسی دارد.
بهترین فرد نمونه ، فردی مشهور نیست ، کسی است که می توانید به طور شخصی و از نزدیک او را بشناسید . بهتر است کسی باشد که زمینه کار و حرفه او مشابه شما باشد ، کسی که در همان نقطه ای قرار دارد که می خواهید به آن برسید .
برای انتخاب الگو و راهنمای شخصی ، به دنبال افرادی باشید که نه تنها موفقیت بیرونی بدست آورده اند بلکه کل زندگی آنها ، از جمله رفتار و عملکرد شخصی آنان شایسته الگو برداری و تقلید باشد . موفقیت شغلی را به سختی می توان از شخصیت افراد جدا کرد . یک جنبه از زندگی شخصی بخصوص جنبه مهم و تاثیر گذاری مثل شغل، به طور حتم بر سایر جوانب اثر می گذارد.
شبیه سازی از طریق تجسم
تصور کردن خود در یک آینده دلخواه ، نوع دیگری از شبیه سازی می باشد که بسیار ارزشمند است . اغلب از شرکت کنندگان در سمینارها خواسته می شود که در پنج سال آینده ، روز ایده آلی را برای خودشان تجسم کنند . آن زمان ، آنها کجا زندگی کرده و روز را چگونه شروع خواهند کرد ؟ چطور سفر می کنند؟ کجا می روند؟ چه کاری انجام می دهند؟ در چه مقامی هستند؟ چه درآمدی دارند؟ از چه لحظاتی بیش از همه لذت می برند؟ به قوه تخیل خود اجازه دهید به هر کجا که می خواهد برود ، بگذارید قوه تخیل این سوال را در ذهن شما مطرح کند که از زندگی واقعا چه می خواهید . عشق بیشتر؟ ثروت بیشتر؟ لاغری بیشتر؟ جذابیت و سلامت بیشتر؟ قدم نهادن به محدوده ای کاملا متفاوت؟ و با ارایه خدمت مهم تری به جامعه؟
با توجه به این پرسش ها از خود سوال کنید آیا آنچه هم اکنون انجام می دهید همان چیزی است که احساس می نمایید باید انجام دهید یا خیر؟ مسلما از حرفه فعلی خود درآمدی بدست می آورید ، اما آیا این درآمد شما را به آنجا که می خواهید می رساند؟ اگر هنوز این را متوجه نشده اید ، باید کنکاش و بررسی کنید .
یک نظاره گر و جستجو گر خوب باشید
مهارت های مشاهده و نظاره گری برای نشانه گذاری شخصی یا شغلی امری حیاتی است . اکثر ما وقتی گزارش اتفاقی را که خودمان شاهد آن بودیم در روزنامه می خوانیم به جرات می توانیم بگوییم که گزارش مکتوب آن رویداد با اصل آنچه که دیده ایم مطابقت نداشته است و این بحث زمانی اهمیت بیشتری پیدا می کند که برای تصمیمات مهم بخواهیم از اطلاعات دست دوم یا گزارش داده شده ، استفاده نماییم . اطلاعات دست دوم همیشه در درجه دوم اهمیت قرار دارد . هیچ کس نمی تواند مثل خود شما کار مشاهده و بررسی را انجام دهد.
در این مبحث سعی شده است تا بدانید به چه علت باید نتایج مورد نظر را از بهترین و صحیح ترین اطلاعات استخراج نمایید و اکنون باید تاکید مجدد داشت که تنها خود شما می توانید بخش اعظم این اطلاعات را جمع آوری کنید ، زیرا هیچ کس انگیزه ها ، سوالات ، خواسته ها و اهداف شما را بهتر از خودتان نمی شناسد . این بدان معنی است که به جای برخورد منفعلانه با محیط پیرامون خود ، یا نادیده گرفتن آن، یک ناظر فعال اما بی نظیر باشید . از هر موقعیت استفاده کنید تا اطلاعات دست اول به دست آورید . مثلا در سالن انتظار فرودگاه بنشینید و از کیف خود اوراق مربوط به کارتان را بیرون بیاورید ، اما در عین حال این موقعیت یک فرصت عالی برای مشاهده رفتار سایرمسافران و گوش دادن به صحبت های آنهاست . گاهی حتی خود شما هم می توانید با آنها وارد صحبت شوید . خواندن تابلوها و نیز عناوین کتاب های کتاب فروشی ها اطلاعات خوبی را در مورد مسائل موجود در اختیار شما قرار می دهد. صرفا خواندن مقالات روزنامه کافی نیست . توجه به سایر مردم که به چه چیزهایی علاقمندند ، از چه ارزشهایی برخوردارند ، سبب می شود تا به جای تکیه بر تعابیر روزنامه نگاران ، راجع به افکار و احساسات واقعی مردم به مشاهدات دست اول خود مراجعه کنید. این کار مستلزم ابتکار عمل است اما به بی نظیری ، قضاوت عجولانه نکردن و دقت ما نیاز دارد خصوصا سوال کردن از افراد غیر آشنا می تواند به شما در جمع آوری اطلاعات کمک نماید .
به عنوان مثال مدیر عامل یک هتل برای جمع آوری اطلاعات دسته اول می تواند تقریبا با هر کسی که در سالن انتظار است باب گفتگو را باز کند و از او بپرسد که مثلا برای تعطیلات بعدی خود چه برنامه ای دارد و وقتی آنها درباره عادت های سفر خود صحبت می کنند بخشی از نقطه نظرات راجع به حرفه خود را بدست آورد ، یا مدیر یک شرکت ، باید شخصا حداقل یکبار هر مرحله از انجام کارها را خودش انجام دهد تا بتواند نقاط قوت و ضعف سازمانش را مشاهده نماید و این کار هر از چند گاهی باید انجام شود تا با مشاهده تغییرات، تصمیم گیری مناسب تری داشته باشد . رجیس مک کنا مشاور بازاریابی سیلیکون والی هر هفته بین پنجاه تا صد مجله می خواند البته این علاوه بر روزنامه های گلچین شده است . او مقالات جالب را جدا می نماید و برای کسب اطلاعاتی که لازم دارد پرونده درست می کند . اما در جمع آوری اطلاعات صحیح و در استفاده مناسب از این اطلاعات یک عامل بسیار مهم و تعیین کننده وجود دارد و آن خلاقیت شما در بهره گیری از آنهاست . در این جا برخی از صفات افراد خلاق را می خوانید . این خصایص با تمرین و ممارست به دست خواهد آمد و نیاز به استعدادهای ذاتی ندارند . اکثر این افراد چنین هستند:
– نسبت به آینده خوشبین می باشند.
– مشاهده کننده و نظاره گر خوبی بوده و بسیار کنجکاو هستند.
– ماجراجو بوده و علایق متعدد و متنوعی دارند .
– رویاهای شخصی و شغلی داشته و قادرند آنها را در آینده تحقق بخشند.
– متفکران مستقلی هستند که از تمام توانایی های ذهنی خود استفاده می کنند تا ایده های نو و بکر را به راه حل های عملی تبدیل نمایند .
– از وضع موجود نارضایتی سازنده دارند و در فکر بهبود آن وضعیت هستند.
– قادر به تشخیص عادت های منفی بوده و توان تغییر و یا ترک آن را دارند .
– فقط به یک اختراع یا ایده نو قانع نیستند چون عقیده دارند ایده ها قابل تغییر بوده و ممکن است فرد دیگری ایده بهتری داشته باشد .
از افرادی که بیش از همه آنها را تحسین می کنید و به آنها احترام می گذارید الگو بگیرید. منظور این نیست کسانی که بیش از همه دوست دارید الگوی خود قرار دهید ،بلکه کسانی را به عنوان نمونه انتخاب کنید که بتوانید بیش از همه از آنها بیاموزید . فکر کنید اگر می توانستید زندگی خود را از نو شروع کنید دوست داشتید چه کارهایی انجام دهید . آیا در حال حاضر از زندگی خود بهترین استفاده را می نمایید یا خیر؟ برای مطرح ساختن استعدادهای خود چه اقدامات عملی می توانید انجام دهید؟
شرافت ، معیار خود رهبری
شرافت که معیار اخلاقیات شخصی است با صداقت ارتباط مستقیم و محکمی دارد ، امری نسبی نیست ، به وضعیتی که تصادفا در آن به سر می برید ارتباطی ندارد و امری مصلحتی نیز نمی باشد ، هر چند که هر روز به آن توجه کمتری می شود اما بدون آن ، رهبری سطحی بوده و فاقد صمیمیت و صداقت است .
افرادی که صادق نیستند به خود احترام نمی گذارند ، برای خود ارزش قائل نیستند و کشتی زندگی را با این قطل نمای درونی هدایت نمی کنند و نظام ارزشی درونی آنها عمیقا مغشوش و مخدوش است . در نسل جوان سردرگمی کمتری در رابطه با احترام به خویشتن وجود دارد و یکسره به سمت عدم صداقت گام بر میدارند . گفته های آنها ظاهرا نشان می دهد که این افراد لاف زنان ، دلقک ها و ستارگان مشهور را به عنوان الگوی نمونه خود انتخاب کرده اند ، یعنی کسانی که ظاهرا موفق هستند ، اما آنها اغلب تنها تظاهر به موفقیت می نمایند . جوانان درباره ستارگان چنین می گویند : واقعا می توانید باور کنید که او با من حرف زد؟ اما این موضوع تقصیر آنها نیست این جامعه ماست که اهمیت زیادی به ستارگان می دهد و آنها برای حفظ موقعیت پوشالی خود، ناچار به ظاهر سازی هستند .
فیل ها بی آزارند ، ولی مورچه ها از پا در می آورند
فیل ها گاز نمی گیرند ، اما مورچه ها از پا در می آورند، حکایت از موضوعی دارد که شاید آن را شنیده باشید ، شیطان در جزئیات زندگی می کند، به همین جهت اگر عدم صداقت و نادرستی در کوچک ترین روابط زندگی رسوخ کند می تواند آسیب زا باشد و همیشه با شروع شدن در اجزا کوچک زندگی ، مشکلات آغاز می شوند و رشد می کنند . این عدم صداقت و درستی به شرافت انسان ضربه خواهد زد .
عمق فاجعه
اما امروزه شرافت بسیار کم رنگ شده و رو به زوال است به طوری که نمایندگان مردم سند جعل می کنند و از وجوه مالیات دهندگان جهت مصارف شخصی خود استفاده می کنند . بانکداران برجسته به اعمال غیر قانونی مالی و اختلاس میلیاردی پول متهم می گردند. مدیران شرکت هایی که به مردم وام می دهند به اتهام فریب هزاران مشتری که به آنها اعتماد کرده اند زندانی می شوند و بسیاری نیز از چنگ قانون می گریزند . کلاهبرداری های متعدد در زمینه بیمه و سرمایه گذاری ، جعل اسناد و دلالی بین المللی که به قیمت خسارت های جبان ناپذیر تمام می شود .
شرافت از خانه آغاز می شود
برای نجات شرافت رو به زوال در جامعه امروز چه می توانیم بکنیم؟
همانطور که خیر اندیشی از خانه آغاز می گردد ، شرافت نیز از خانه آغاز می شود . یکی از بزرگترین موهبت هایی که می توانید به فرزندان خود اهدا کنید، ایجاد حسی قوی از فضایل اخلاقی است . بگذارید تا آنها از همان دوران کودکی مسئولیت اعمال خود را بپذیرند . هر چه احساس مسئولیت آنها بیشتر باشد نسبت به خود احساس بهتری خواهند داشت .
بالاتر از همه ، جهت پرورش شرافت ، به آنها نحوه قدردانی و شکرگذاری را بیاموزید و این که چگونه از حق و حقوق دیگران حمایت کنند . به فرزندان خود ، اطرافیان و همکاران خود بیاموزید که پاداش های واقعی آنها در زندگی بستگی به کیفیت و میزان خدماتی دارد که ارائه می دهند . در عمل به آنها نشان دهید که هر طور با دیگران رفتار کنیم نیز با ما همان گونه رفتار خواهند کرد .
اگر فقط یک قانون برای رهبری بخواهیم بنویسیم چنین است:
طوری رفتار نمایید که شایسته تقلید فرزندان و اطرافیان خود باشید . به بیان ساده تر ، انجام هر کاری که از طرف آنها ناشایست محسوب می شود شما هم نباید آن را انجام بدهید. وقتی به کودکان می گوییم اتاق خود را تمییز کنید، آنها به وضع وسایل و ابزاری که در انبار دارید دقیق تر توجه می کنند . وقتی به آنها می گویید احترام به دیگران بزرگ ترین فضیلت خانواده ماست، آنها در عدم توجه شما به حق و حقوق دیگران در رانندگی اشاره می کنند .
بعضی اوقات مدتی سعی می کنیم الگو و نمونه خوبی باشیم ، اما گاهی به خودمان می گوییم استراحت لازم است . مشکل اینجاست که فرزندان و اطرافیان از رفتار ما گیج می شوند . ابتدا فکر میکنند که ما الگوی رفتار سالم هستیم اما وقتی آنهارفتار ناسالم را از رهبران و والدین خود میبینند ابتدا متحیر ، سردرگم و آزرده خاطر می شوند و بعد آن رفتار را در پیش می گیرند.
آنها رابطه دو پهلو ( یک جور حرف بزن ، جور دیگر رفتار کن) را یاد می گیرند اما اگر سخنان شما با رفتارتان منطبق باشد ، آن زندگی الگوی مناسبی برای دیگران خواهد بود .
سه عاد ت دیرینه مانع کسب خود رهبری
1-عادت میانه روی:
ما در جامعه ای زندگی می کنیم که برای اکثر مردم میانه رو بودن کافی است . مثلا کارگران از صبح کار را آغاز و تا بعد از ظهر ادامه می دهند . (( بیش از حد کار نکن )) شعار اکثر مردم است . فردی که ساعات طولانی تری کار می کند و تلاش بیشتری می نماید ، اغلب مورد تمسخر دیگران قرار می گیرد . زنان و مردانی که انواع ریسک ها و مسئولیت ها را در کار و تجارت خود می پذیرند مورد حسادت یا انتقاد دیگران واقع می شوند . کسب مهارت و برتری مورد سرزنش می باشد . این گونه به نظر می رسد که (( برندگان و افراد موفق ))به ما گوشزد و توصیه می کنند که اگر تک تک ما از پنهان شدن در پشت صف افراد هم سطح خود دست برداریم به چه اهداف بالایی دست خواهیم یافت .
تنها ویژگی اجتماعی سودمند میانه روی، نظم، قانونمندی، ثبات و پیگیری آن است . میانه روی یعنی از تولد تا مرگ با کمترین مزاحمت و ناراحتی مواجه شدن و بدون هیچ فراز و نشیبی یا بدون افت و خیزی ، فقط راه میانه را ، با آهنگی کسالت بار و خسته کننده ادامه دادن ، مثال این وضعیت نوشابه ای در بازار است به نام اوکی ، این نوشابه خیلی خوشمزه نیست اما مزه بدی هم ندارد ، نه خیلی شیرین و نه خیلی ترش است . رنگ ان هم نه خیلی تیره نه خیلی روشن به نظر می رسد ، گاز زیادی ندارد و خیلی هم بی گاز نیست ، هیچ چیز ویژه و بارز ی ندارد فقط بد نیست (okay) و نوشابه اکثریت مردم است . این همان چیزی است که لازم است با آن مخالت کرد و به جای میانه رو بودن باید تلاش کنیم تا نهایت آنچه که می توانیم باشیم .
2- عادت تفکر رایج:
تفکر رایج یعنی هم رای بودن در یک عقیده کلی تا زمانی که فکری بهتر جایگزین آن شود . وقتی که تفکر رایج می گفت زمین مسطح است ، مردمی که شدیدا با این عقیده هم رای بودند سعی می کردند نظریات جدید را رد کنند ، زیرا اگر خلاف عقیده آنان ثابت می شد بی اعتبار شده بودند . همین امر در مورد سیاست انرژی ، شیوه های نوین ساختمان سازی، کشاورزی، نظام تامین اجنماعی ، نظام مالیات ها و بلاخص خود رهبری هم صادق است . تا چندی پیش رای مربوط به رهبری عبارت بود از قدرت و اقتدار مرکزی ، و مدیریت به همراه دستور و فرمان امری دایمی به نظر می آمد . به همین دلیل است که تغییر شرایط (( از قدرت بر دیگران )) به (( توانمند ساختن دیگران)) تا این حد دشوار به نظر می رسد .
به عنوان مثال وضعیت خودروسازی آمریکا را طی بیست سال گذشته در نظر بگیرید . در آن زمان بیگانگی و فاصله عمیق میانه نیروی کار و مدیریت امری اجتناب ناپذیر تلقی می شد . فرضیه بنیادین آن زمان این بود که کارگران عادی ذاتا پرکار نیستند ، و سازمان های کارگری هم معتقد بودند که مدیریت به طور تغییر ناپذیری نسبت به کارگران بی توجهی نشان داده و حریص و طماع می باشند . وقتی زمان تهاجم تولید خودرو در ژاپن فرا رسید یعنی در دهه 1980 که اوج تاسیس این کارخانجات بود ژاپنی ها تفکر رایج آمریکایی ها را نپذیرفتند . تحقیقاتی که از سوی دانشکده بازرگانی دانشگاه کلمبیا صورت گرفت نشان داد شرکت های ژاپنی عموما از لحاظ کیفیت محصولات ، میزان غیبت کارکنا ن در کارخانه ، ارتباط بین کارگران و مدیریت و رابطه آنها با مشتریان ، بهتر از شرکت های آمریکایی عمل می کردند . این گزارش در زمانی منتشر شد که شرکت های آمریکایی به دلیل عدم قابلیت در کشور خود فعالیت را به سوی کشورهای دیگر معطوف کرده بودند بنابراین ، گزارش فوق که به معنی شکست آمریکایی ها از ژاپنی ها در خاک خود بود ، بسیار ناراحت کننده می نمود . اما خودروسازان آمریکایی بیدار شدند و راهی متفاوت با تفکر رایج را در پیش گرفته و بار دیگر سکان رهبری را در دست گرفتند . آنها اقرار کردند که تفکر رایج در عصر دانش مردود شده است و رابطه بین کارکنان و مدیریت باید بهبود یابد ، کارخانه فورد کیفیت کار را در اولویت قرار داد ، کارخانه مرسدس بنز با کرایسلر ادغام و کلا بازسازی شد و جنرال موتورز کارخانه جدید موسوم به ساتورن را طوری طراحی کرد تا کارگران فعالانه در روند تصمیم گیری مشارکت داشته باشند . هم اکنون این سه کارخانه بزرگ از مهم ترین بازبینی تاریخی خود، بهره می جویند .
3- عادت تفکر گروهی:
رهبران اغلب قبل از رسیدن به موفقیت نسبت به حوزه هایی که بیشترین مهارت را در آن داشته اند بیگانه بودند . ساموئل مورس مخترع تلگراف یک نقاش چیره دست بود . رابرت فولتون مخترع قایق ، معلم مدرسه و نجار بود . گالیله خیاط بود ، بیل گیتس بنیانگذار شرکت مایکروسافت اخراجی دانشکده بود .
بیل مک گاون قبل از پیوستن به جک گوکن و تاسیسMCI ، شرکت کوچکی داشت که در آن وسایل آزمایشگاهی تولید می کرد .
چه عاملی سبب موفقیت این افراد بیگانه با حوزه موفقیت خود شده است ؟ این که آنان هرگز گرفتار تفکر گروهی نشدند . بیل مک گاون می گوید: ” همه می گفتند ما دیوانه هستیم اما من از صنعت تلقن بی اطلاع بودم و به همبن دلیل هیچ عقیده از پیش تعیین شده ای نداشتم . آنچه به نظر آنها غیر ممکن می رسید به نظر من امکان پذیر بود . ما روزنامه ها و نشریات کتابخانه کمیسیون ارتباطات فدرال را مورد بررسی قرار دادیم و هیچ نکته ای مبنی بر این که شرکت ATXT حق انحصار خدمات تلفن را دارد ، پیدا نکردیم . “متاسفانه تفکر گروهی در تمام حرفه ها ، سازمان ها ، صنایع و جوامع ، قدرتمند و پذیرفته است . اعتبار تفکر گروهی یعنی اینکه (( در گروه ما کارها این گونه انجام می شود پس گامهایتان را با آهنگ گروه تنظیم کنید )).
طنز بهترین مهارت سازگاری با فراز و نشیب های زندگی
اکثر افراد برجسته ، موفق خود رهبر، علاوه بر نگرش مثبت به زندگی از روحیه طنز بالایی برخوردار هستند . خصوصیت مشترک همه آنها شور و شوق به زندگی و خندیدن به شکست هایشان می باشد . خنده یعنی هیجان زنده بودن که صرف نظر از همه رویدادها اساس روحیه موفقیت آمیز است . به کودکان توجه کنید ، آنان بعد از هر اشتباه یا به قول بزرگتر ها هر شکست، به سرعت همه چیز را فراموش می کنند و می خندند برای همین است که ما همیشه در حسرت روزهای خوب کودکی هستیم ، غافل از اینکه کودک درونمان هنوز وجود دارد . بیایید کودک درون خود را زنده و بیدار نگاه داریم . وقتی بتوانیم از چشم کودکان به خود و زندگی نگاه کنیم و خودمان را زیاد جدی نگیریم ، اصل انطبباق پذیری ، استقامت ، صبر و حتی رهبری را موخته ایم زیرا تغییر اجتناب ناپذیر است . ما همیشه با مشکلات و شادمانی های جدید مواجه خواهیم شد . با کشف این راز که روزهای خوب گذشته همین جا و هم اکنون وجود دارند، می توانیم به آینده بنگریم و شگفتی ها و موهبت های هر روز را کشف نماییم .
در اینجا چند گام عملی برای حفظ روحیه در جریان شکست ها و ناکامی ها را می خوانید:
1- حس طنز پردازی خودتان را امتحان کنید و ببینید چگونه عمل می کند. آیا به شما کمک می کند تا خصایص و رفتارهای گهگاه مضحک خود را ببینید.
2- احساسات و رفتارهای خود را بپذیرید و مسئولیت آنها را قبول نمایید . به جای اینکه بگویید فلانی من ر ا عصبانی می کند بگویید من از دست فلانی عصبانی شدم . می توانید به بیان خشم یا نارضایتی خود ، به طور فیزیکی از او فاصله بگیرید.
3- وقتی می خواهید کسی را توبیخ کنید یا نارضایتی خود را اعلام نماید ، سعی کنید پس از آرام شدن خشم خود این کار را انجام دهید . صدای عادی و آرام ، بدون حرکات بدنی خصمانه ، احساسات شما را بهتر منتقل می کند . وقتی عصبانی هستید، سعی کنید با انجام فعالیت بدنی مثل دویدن، راه رفتن سریع، یا هر فعالیت بدنی دیگر، آدرنالین بدنتان را تخلیه نمایید . حتما عقاید خود را بیان کنید ، اما صبرکنید تا رفتارتان معقول و منطقی شود تا بتوانید به دور از حالت تهاجمی انتقاد نمایید .
4- جر و بحث نکنید . چیزی به اسم برنده شدن در بحث وجود ندارد ، فقط با توافق می توان برنده شد .
5-تغییر را به عنوان امری عادی بپذیرید. دایما ظرفیت خود را برای انعطاف پذیری ، انطباق ، پذیرفتن عقاید نو و شگفتی های جدید ارزیابی کنید .
6- مدیریت شما بر اساس( همه یا هیچ ) نباشد . اگراوضاع طبق برنامه ریزی پیش نرفت ، هر چه در توان دارید برای نجات دیگر چیزها انجام دهید . مثل گروهی نباشید که وقتی در بازی مهمی بازنده می شوند ، بدی آب و هوا را مقصر قلمداد می کنند . انتظار کمال غیر معقول از خود یا از دیگران نداشته باشید چون مداومت این کار سبب عدم پذیرش عملکرد شما می گردد . توجه داشته باشید هیچ کدام از کارهایی که انجام می دهید تمام و کمال نیست .
7- بگذارید دیگران مسئولیت رفتار خود را به عهده بگیرند. وقتی یکی از نزدیکان شما شکست می خورد خود را سرزنش نکرده و احساس گناه نکنید . حتی فرزندان بزرگسال شما مسئول زندگی خودشان هستند . در خانه و محل کار مشوق انعطاف پذیری و شهامت باشید .
8-(نه گفتن) را بیاموزید . این بهترین راه برای کاهش اضطراب است . این شما هستید که با قبول مسئولیت هایی که قادر به انجام آن نیستیدخودتان را تحت فشار قرار می دهید . حضور دایم و فعال بودن ، خطر بیماری های قلبی و سایر بیماری های مربوط به فشار روحی را افزایش می دهد. از ابتدا نه گفتن ، بسیار بعتر از این است که بله بگویید و بعد نتوانید کار را به انجام برسانید . وقت خود را طوری تنظیم کنید که به راحتی بتوانید تعهدات خود را انجام دهید .
9- ساده زندگی کنید . خود را از فعالیت های اضافی و غیر موثر رهایی بخشید . حداقل هفته ای یکبار از خودتان بپرسید که وقت خود را می خواهید صرف چه کاری کنید .
10- فعالیت های تفریحی خلاق و الهام بخشانجام بدهید . بازیهای دوران کودکی خود را تکرار کنید ، به گردش و سفر بروید . با کودکان یا دوستان برنامه ای بریزید و مشترکا انجام دهید .
عادت های شما ، هویت شما
اگر پرنده ای شبیه یک اردک است ، صدا و راه رفتنش هم مثل اردک می باشد ، پس به احتمال زیاد یک اردک است . اگر مثل عقاب در هوا معلق می ماند ، شبیه عقاب است و مثل عقاب پرواز می کند ، پس به احتمال زیاد یک عقاب است .
زندگی شما نیز تحت حاکمیت عادت های شما و الگوی آنهاست . شما هویت خود را توسط آنچه که می بینید ، تقلید می کنید و یاد می گیرید و با چگونگی رفتارتان لایه به لایه آن را می سازید . دیر یا زود عادت های خوب شما به ثمر خواهد نشست و عادت های بد باعث شکست می شوند . تکرارهای جزئی و ظاهرا بی اهمیت ، مشاهدات و معتقدات ، به الگوی شیوه زندگی شما بدل می شوند و بعد تبدیل به هدایت کننده های محکم و ناگسستنی ای می گردند که زندگی شما را ساخته یا ویران می سازند . عادت را خودمان می سازیم و بعد این عادت ها هستند که ما را می سازند . عادت های نا آگاهانه تا زمانی که بر آنها مسلط نشویم ارباب ما باقی می مانند .
“اگر کسی مثل اردک راه برود ، سرانجام اردک خواهد شد. اگر مثل عقاب پرواز کند ، سرانجام عقاب می شود”
اگر می خواهید موفق شوید ، مثل موفق ها رفتار کنید . افراد موفق ، بزرگترین مربیان و بزرگترین رهبران برای تغییر عادت از یک اصل اساسی پیروی می کنند : توضیح ، اجرا، اصلاح و تکرار ، بردن و باختن خودشان ایجاد عادت می کنند .
شناسنامه کتاب :
نام : امپراتوری های ذهن (خود رهبری و تغییر خویشتن )
نویسنده: دنیس ویتلی
ترجمه و تالیف: منصور بهرامی
ویراستار محتوایی: مریم فروزمند
طرح جلد: فربد بهرامی موید
صفحه آرایی: سعیده سلحشور
چاپ اول: 1384
شمارگان: 3000
چاپ: محرر
لیتوگرافی: ارغوان
انتشارات مادر