اندازه‌گيری سرمايه فکری با نگاهی به بخش خدمات

نویسنده: دکتر محمد حسن فطرس و تورج بيگی

چکيده: رشد نوين اقتصادي، از دانش و اطلاعات سرچشمه مي¬‌گيرد. اين امر موجب افزايش اهميّت سرماية فکري (IC= Intellectual Capital) به عنوان مقوله اي پژوهشي و اقتصادي شده است. نقش و سهم سرماية فکري در پيشرفت مديريتي، فنّي و اجتماعي اقتصاد موضوع تحقيقات جديد قرار گرفته است، به گونه‌اي که دانش سازماني، عامل اصلي مزيّت رقابتي و خلق ارزش شناخته شده است. بنابراين، دستيابي به مزيّت رقابتي و بقاي سازمان در گرو توانايي آن در خلق، ذخيره، توزيع و کاربرد دارايي هاي دانشي است. اندازه¬‌گيري سرماية فکري بر اساس رويکردي راهبردي از دارايي هاي نامشهود استوار است. اثر اين دارايي¬ها بر مبناي ميزان خلق ارزش و منافعي که براي سازمان در پي دارد، سنجيده مي‌ شود. در سالهاي اخير براي اندازه‌گيري سرماية فکري، چندين رويکرد و الگو مطرح شده است. اين مقاله رويکرد¬ها و الگوهاي اندازه‌گيري سرماية فکري را به اختصار مرور مي ‌کند. سپس، با استفاده از الگو يابي معادلات ساختاري (SEM= Structural Equation Model)، الگوي مناسبي براي بخش خدمات ارائه مي ‌دهد.

مقدمه
اصطلاح «سرماي? فکري» را اولين بار جان کنت گالبرايت (Galbraith) در سال 1969 مطرح کرد. پيش از آن، پيتر دراکر اصطلاح «کارگران دانشي» را به کار برده بود (Feiwal, 1975). در تعريفي ساده، سرماي? فکري عبارت است از تفاوت بين ارزش بازاري و ارزش دفتري دارايي‌هاي يک شرکت. طبق اين تعريف، سرماي? فکري، فرآيندها و دارايي‌هايي هستند که معمولاً در ترازنامه منعکس نمي‌شوند.
اندازه¬‌گيري سرماي? فکري از دو جنبه داراي اهميت است. يکي، درون سازماني که هدف از آن تخصيص بهتر منابع در راستاي کارايي و به حداقل رساندن هزينه‌هاي سازمان است، ديگري، برون سازماني که هدف از آن، در دسترس قرار دادن اطلاعات سرمايه‌گذاري‌هاي موجود و بالقو? سازمان براي پيش‌بيني رشد آينده و نيز برنامه‌ريزي‌هاي بلند‌مدت است. براي دستيابي به تصويري جامع از عملکرد عملياتي و برآورد ارزش سازمان، مي¬بايد تمامي جنبه‌هاي سازمان بررسي شود. شيوه‌هاي رايج اندازه‌گيري که بر پاي? حسابداري سنّتي استوارند به تنهايي از عهد? اين کار برنمي‌آيند (Roos et al, 1997). اين مقاله در سه بخش ارائه مي‌شود: در بخش اول، روش¬هاي اندازه‌¬گيري نامشهودها، در قالب چهار رويکرد بيان مي‌¬شوند. در ادام? اين بخش سعي کرده‌ايم، با مطالعة مفاهيم اين روشها، اجزاي سرماية فکري بخش خدمات را تبيين کنيم. در بخش دوم، نحوة تبديل مفاهيم اجزاي سرماية فکري به شاخص¬هاي قابل اندازه‌¬گيري در بخش خدمات ارائه مي‌شود. در بخش سوم نيز با استفاده از الگويابي معادله‌هاي ساختاري، الگوي مناسبي براي بخش خدمات پيشنهاد مي¬‌کنيم. در پايان، پيشنهادهايي را در جهت کمک به بهبود الگو براي به کارگيري آن در زمينه¬‌هاي ديگر، ارائه مي¬‌دهيم.
1. رويکردها و روشهاي اندازه‌گيري نامشهودها
رويکردهاي سنجش نامشهودها، در چهار دسته اصلي قرار مي¬‌گيرند:
1. روشهـاي سرماي? فکري مستقيم (DIC= Direct Intellectual Capital Methods) زماني به کار برده مي¬‌شوند که اجزاي مختلف دارايي‌هاي نامشهود، قابل تشخيص باشند و مستقيماً ارزش‌گذاري ‌شوند.
2. روشهاي ارزش حال سرماي? بازار (MCM= Market Capitalization methods) زماني به کار برده مي‌¬شوند که تفاوت بين جمع مبلغ سرمايه و ارزش دفتري (دارايي خالص) سهام‌داران قابل محاسبه باشد.
3. روش‌هاي بازگشت دارايي (ROA) زماني به کار برده مي¬‌شوند که دارايي‌هاي مشهود و رشد مالي ساليانه با متوسط صنعت، قابل مقايسه باشند. در اين روشها ميانگين درآمدهاي بالاتر، براي برآورد ارزش دارايي‌هاي نامشهود به کار برده مي‌شود.
4. روش‌هاي کارت امتيازي (SC) زماني به کار برده مي‌¬شوند که اجزاي مختلف سرماي? فکري معيّن بوده، بتوان آنها را بر حسب کارت امتيازي و يا گراف منعکس کرد.
هر رويکرد مزاياي ويژه خود را دارد. روشهاي ارزش حال سرماي? بازار و بازگشت دارايي، ارزش‌گذاري‌هاي پولي را ارائه مي‌دهند که در زمينه‌هاي ادغام، تملک و ارزيابي سهام مفيدند. همچنين، اين دو روش براي مقايس? شرکت‌هايي که در صنعت يکساني فعاليّت دارند، به کار مي‌روند. بالاخره، چون اين روشها طبق اصول حسابداري طولاني مدت (تاريخي) بنا شده‌اند، به آساني مي‌توانند با حرف? حسابداري ارتباط برقرار کنند. ايراد اين روشها در آن است که تبديل همه چيز به روابط پولي مي‌تواند آنها را سطحي جلوه دهد. روش‌هاي بازگشت دارايي در برابر فرضيات نرخ تنزيل و نرخ بهره بسيار حساس‌اند. روش‌هايي که فقط در سطح سازماني و در جهت استفاد? مفيد به هدفهاي مديريتي عمل مي‌کنند، در سطح پائين‌تري قرار مي‌گيرند. برخي از روش‌ها به ويژه روشهاي برآورد ارزش حال سرماي? بازار، هيچ کاربردي در سازمانهاي غير انتفاعي، اداره‌هاي داخلي و سازمانهاي بخش عمومي ندارند.
از مزاياي روشهاي سرماي? فکري مستقيم و کارت امتيازي آن است که به آساني در هر سطحي از سازمان کاربرد دارند و در مقايسه با محاسبه‌هاي مالي، تصوير جامعتري از ارزش سازمان ارائه مي¬‌دهند، زيرا اين روشها يک رويداد يا گزارش را دقيق‌تر اندازه‌گيري مي‌کنند. پس، از اقدامهاي مالي محض دقيق‌ترند. از اين رو، به اندازه‌گيري روابط پولي نيازي ندارند و براي سازمانهاي غير انتفاعي، اداره‌هاي داخلي، سازمانهاي بخش عمومي و هدفهاي اجتماعي و زيست محيطي مفيداند. از آنجا که شاخص‌هاي اين روشها وابسته به قراين و طبق سفارش هر سازمان تدوين مي¬‌شوند، مقايسه عملکرد بين سازماني را بسيار دشوار مي‌سازند. از اين رو، ايرادي براي اين روشها محسوب مي¬‌شود. افزون بر آن، چون اين روش‌ها جديدا‌ند به آساني توسط شرکتها و مديراني که ديدگاه مالي محض دارند، پذيرفته نمي‌شوند. اين رويکردها، حجم انبوهي از داده‌ها را توليد مي‌کنند که تجزيه و تحليل و ايجاد ارتباط را دشوار مي‌‌سازند (Luthy, 1998 and Williams, 2000). با توجه به رويکردهاي ياد شده، روش‌هاي اندازه‌گيري متعددي ارائه شده است که در (جدول 1) به اختصار به آنها اشاره‌ مي‌شود. گفتني است که در اين جدول الگوهايي که در ادامه شرح داده شده، حذف شده‌اند.
در ادامه، به تشريح چند الگو که کاربرد بيشتري دارد و در جدول اشاره نشده‌اند، مي‌پردازيم:

1-1. الگوي رهياب اسکانديا
اسکانديا يک شرکت خدمات مالي سوئدي است که براي نخستين بار توانست دارايي¬هاي دانشي خود را اندازه‌گيري کرده و در قالب ضميمه¬اي به حسابداري سنّتي شرکت، الحاق کند. نخستين گزارش سرماية فکري اسکانديا بر اساس الگوي پيشنهادي ادوينسون و مالون در اواسط دهة 1980 تدوين شد. در گزارش سرماي? فکري اسکانديا علاوه بر 73 سنج? سنتي، از 91 سنج? جديد براي اندازه‌گيري دارايي‌هاي دانشي در پنج حوز?: مالي، مشتري، فرآيند، نوسازي و توسعه و انساني استفاده شد.
ادوينسون و مالون در طرح ارزش اسکانديا، سرماي? فکري را در دو جزء سرماية انساني و سرماية ساختاري ارائه کردند (شکل1).
در اين الگو، سرماي? انساني با عنوانهاي دانش مختلط، مهارت، خلاقيّت و توانايي فردي کارکنان براي انجام وظيفه، تعريف مي¬‌شود، که فلسفه، فرهنگ و اعتبار سازمان را نيز دربرمي‌گيرد. سرماي? ساختاري نيز مواردي از قبيل: سخت‌افزار، نرم‌افزار، پايگاه‌هاي اطلاعاتي، ساختار سازماني، حق ثبت اختراعها، مارک‌هاي تجاري و هرگونه قابليّت سازماني ديگري را که از بهره‌وري کارکنان پشتيباني مي‌کند، شامل مي‌شود. به عبارت ديگر، هر چيزي که با رفتن کارکنان به خانه در محل کار باقي مي‌ماند، بر خلاف سرماي? انساني که تحت مالکيت سازمان درآورده نمي¬‌شود، سرماي? ساختاري قابل تملّک و مبادله است.
به نظر ادوينسون و مالون، اندازه‌گيري سرماي? فکري روش جديدي براي نشان دادن ارزش سازماني است که در حسـابداري سنّتي هرگز جايي نداشته است. آنها معتقــدند که با وجود دارايي‌هاي نامشهود، محاسب? شکاف بين ارزش ثبت شده در ترازنامه و برآورد سرمايه‌گذاران از ارزش‌هايشان امکان¬پذير خواهد بود.

1-2. الگوي شاخص سرماية فکري
اين الگو که توسط روس و همکاران در سال 1997 پيشنهاد شد نيز در زمره رويکردهاي کارت امتيازي قرار دارد. هدف اين شاخص ايجاد تجسّم و انتقال سرماية فکري و ارزش، مشتق شده از آن است. شاخص سرماية فکري به نسل دوم از روش¬هاي اندازه‌¬گيري سرماية فکري تعلّق دارد که کاستي¬هاي شيوه‌هاي پيشين را رفع مي‌کند. اين الگو، تمامي مؤلفه‌هاي سرماي? فکري را در يک شاخص سازماني گرد هم مي‌¬آورد. در اين ادغام، اهميّت ضريب اثرگذاري هر کدام از نماگرها نشان داده شده است. اين شاخص مديران را به طور مستقيم قادر به تشخيص و همچنين قضاوت دربارة وضعيت سرماية فکري سازمان مي‌سازد. همچنين، زمينة مقايسه بين سازمان‌ها و واحدهاي اقتصادي را فراهم مي‌آورد.
روس و همکاران، سرماي? فکري را به سرماي? انساني، سرماي? سازماني و سرماي? ارتباطي تقسيم مي‌کنند. سرماية سازماني نيز سرماية نوسازي و توسعه و سرماية فرايند را دربرمي‌گيرد، (شکل 2) . (Roos,et.al,1997)

1-3. الگوي تکنولوژي بروکر
بروکينگ در سال 1996 الگوي شکل (3) را براي تعيين ارزش سرماي? فکري طرح‌ريزي کرد. الگوي او از جمله روشهاي سرمايه فکري مستقيم است.
بروکينگ ارزش سرماي? فکري سازمان را از راه تحليل عيب‌يابي ارزيابي کرد و واکنش سازمان را به بيست پرسش در رابطه با چهار جزء سرمايه فکري، مورد تجزيه و تحليل قرار داد. در الگوي بروکر، منظور از دارايي‌هاي بازار مواردي از قبيل: مارک‌هاي تجاري، مشتريان، کانالهاي توزيع و همکاري‌هاي تجاري است. دارايي‌هاي انسان محور شامل آموزش، دانش و شايستگي افراد سازمان است. دارايي‌هاي مالکيت معنوي عبارت از حق ثبت اختراع، حق امتياز و اسرار تجاري هستند. بالاخره دارايي‌هاي زير ساختاري نيز مجموعه‌اي از فرايندهاي مديريتي، سيستم‌هاي تکنولوژي اطلاعات، شبک? ارتباط‌ها و سيستم‌هاي مالي هستند. (Brooking, 1996).

1-4. الگوي نمايشگر دارايي‌هاي نامشهود
الگوي نمايشگر دارايي‌هاي نامشهود که از جمله روشهاي کارت امتيازي است، توسط اسويبي بر اثر تجربياتش به عنوان مدير يک هفته نامه مالي در سال 1997 ارائه شد. اسويبي ارزش بازاري سازمان را شامل خالص دارايي‌هاي مشهود و سه نوع دارايي نامشهود مي‌داند (شکل 4).

1-5. الگوي ارزش افزود? اقتصادي
ارزش افزود? اقتصادي روشي بر مبناي بازگشت سرمايه، براي سنجش ارزش بر پاي? حسابداري سنّتي است که در سال 1997 توسط استوارت مطرح شد. در اين الگو به پيروي از اصول حداکثرسازي ارزش سهام، تفاضل مجموع ارزش واحد اقتصادي و مجموع ارزش سرماي? به کار گرفته شده توسط سرمايه‌گذاران حداکثر مي‌شود. ارزش افزوده اقتصادي الگوي جامعي است که متغيرهايي نظير: بودجه‌¬بندي سرمايه، برنامه‌ريزي مالي، هدف‌گذاري، اندازه‌گيري عملکرد، ارتباط سهام‌داران و انگيز? پاداش را به کار مي‌گيرد. هر چند که مديريت سرماية فکري به گونه صريح با ارزش افزود? اقتصادي مرتبط نيست، اما به طور ضمني با مديريت اثربخش سرماي? فکري، ارزش افزوده اقتصادي افزايش مي‌يابد (Bontis, 2001).

1-6. الگوي کارت امتيازي متوازن
کارت امتيازي متوازن را نورتون و کاپلان در سال 1992 به منظور تبديل راهبردها و ديدگاه مديران به مجموعة گسترده¬اي از مقياس‌هاي عملکردي طراحي کردند.
کارت امتيازي متوازن، سازمان را از چهار ديدگاه مورد بررسي قرار مي‌¬دهد و به گسترش سنجه‌ها و گردآوري و تحليل داده‌ها براي هر يک مي¬‌پردازد (Kaplan and Norton, 1996) شکل (5).
با نگاهي به اين چارچوب، مشخص مي‌شود که ديدگاه مالي همان سرماي? مالي، ديدگاه مشتري همان سرماي? مشتري، ديدگاه فرايندهاي داخلي همان سرماي? ساختاري و ديدگاه رشد و يادگيري همان سرماي? انساني است.
مطالعة ادبيات تحقيق سرماي? فکري، از آن نشان دارد که بيشتر الگو‌ها شامل سه مقولة سرماية انساني، سرماية ساختاري و سرماية مشتري هستند. با کنار گذاشتن شاخص¬هاي مشترک الگوها و تطبيق آنها با بخش خدمات کشور، اجزاي سرماية فکري را زير عنوان سرماية انساني، سرماية ساختاري و سرماية مشتري معرفي مي¬‌کنيم. پس از شناسايي اجزاي سرماية فکري، گام بعدي، تهية شاخص¬هايي متناسب با ساختار بخش خدمات است. در ادامه، به اين موضوع مي¬‌پردازيم.

2. تهي? شاخص براي اجزاي سرماية فکري
مفاهيم متغيرها براي آنکه قابل استفاده باشند بايد داراي معرف‌ها يا شاخص‌هاي تجربي باشند. چگونگي تبديل مفاهيم به شاخص‌‌ها، در سه مرحله انجام مي‌شود:
1. تعريف مفاهيم؛
2. تهي? شاخص‌‌هاي اوليه؛
3. ارزيابي شاخص‌‌ها (دي. اي. دواس، 1381).
در اين مطالعه سه عنصر سرماية فکري (سرماية انساني، ساختاري، مشتري)، متغيرهاي برون¬زا و عملکرد سازماني متغير درون¬زا در نظر گرفته مي¬شوند. سرماي? انساني، ذخير? دانش سازمان است که توسط کارکنان نمايش داده مي‌شود. سرماي? ساختاري، شامل تمامي ذخاير غير انساني دانش در سازمان است. سرماي? مشتري، در دانش پنهان در کانالهاي بازاريابي و روابط مشتري قرار مي‌گيرد. منظور از عملکرد سازماني، کارايي است و در واقع اندازه‌گيري عملکرد در سطح عملياتي سازمان، همان کارايي است.
پس از تهية شاخصها و ارزيابي آنها، گام بعدي، تدوين الگوي مناسبي است که بتواند روابط بين اجزاي سرماية فکري و عملکرد سازماني را نشان دهد. اين الگو که در (شکل 6) نشان داده شده است، با استفاده از الگويابي معادله‌هاي ساختاري طراحي شده است.
در پايان به مطالعة موردي چنين الگويي اشاره مي‌¬کنيم که در صنعت بانکداري کشور در دو بخش دولتي و خصوصي، برآورد کرده‌¬ايم. نتايج اين مطالعه، گوياي مناسب بودن شاخصهاي اندازه¬‌گيري اجزاي سرماية فکري و عملکرد سازماني و نيز معني‌¬داري و برازش مناسب الگوي تبيين شده نهايي، در صنعت مذکور است (بيگي، 1386).
نتيجه¬‌گيري
مديريت نيروي عقلاني در مرکز عصر دانشي معاصر، قرار گرفته است. توسع? روشهاي اندازه‌گيري و سنجش سرماي? فکري به کندي صورت مي‌گيرد و پژوهشهاي انجام شده در اين حوزه بسيار محدود بوده است. اکثر روش‌شناسي‌هاي موجود براي اندازه‌گيري دارايي‌هاي نامشهود و سرماي? فکري، از دل پژوهش در حوزه‌هاي اقتصاد، مديريت، حسابداري منابع انساني، علوم اجتماعي و … برخاسته است. نتيج? اين فرايند دستيابي به برخي چارچوبها، روش‌شناسي‌ها و الگو‌هاي سنجش بوده است که براي توسع? توانمندي‌هاي بخشهاي اقتصادي در جهت سنجش دارايي‌هاي دانشي، قابل استفاده¬اند. هدف اين مطالعه اين بود که با مرور اين الگوها به کشف مفاهيمي بپردازد که با بخش خدمات مطابقت داشته باشند. همچنين، توانستيم با کمک مفاهيم متغيرهاي نهفته تحقيق نشان دهيم چگونه بايد براي اين متغيرها شاخص تهيه کنيم و در ارزيابي شاخصها بار ديگر اهميّت تحليل عاملي را نشان داديم.
در دنبال? چنين مطالعه‌هايي بايد نشان دهيم که در سازمان‌هايي که سطح بالايي از سرماي? فکري دارند ‌بايد خدمات با ارزش افزود? بالا، يادگيري سازماني و حفاظت و تأمين اطلاعات در سطح دانش سازماني بسيار قوي برقرار باشد. تحليلگران و محقّقان نيز بايد به دنبال فرموله کردن اين نوع سرمايه باشند. به واسط? مفهوم ضمني سرماي? فکري، اين اجازه به تحليلگران داده نمي‌شود که با استفاده از متغيرهاي اقتصادي به اندازه‌گيري آن بپردازند. اين موضوع مي‌تواند هشداري براي کارشناسان مالي و حسابداري باشد که به دنبال پاسخي براي اين پرسش هستند که: ارزش سرماي? فکري ما چه اندازه است؟، فرمولي که هرگز وجود نداشته است.
با توجه به اينکه در سال¬هاي اخير به دنبال سياست¬هاي خصوصي‌¬سازي برخي از سازمانهاي بخش خدمات کشور به بخش خصوصي واگذار شده‌¬اند و يا در حال واگذاري مي¬‌باشند، اندازه¬‌گيري سرماية فکري بر عملکرد سازماني در اين بخش، مي¬‌تواند نتايج چنين سياست¬هايي را نيز مورد ارزيابي قرار دهد. 0
منابع
1- دي. اي. دواس، پيمايش در تحقيقات اجتماعي، ترجمه: هوشنگ نايبي، چاپ دوم، تهران: نشر ني، 1381.
2. بيگي، تورج، بررسي تطبيقي اثرات سرماية فکري بر عملکرد سازماني صنعت بانکداري ايران در دو بخش دولتي و خصوصي، پايان¬نامه کارشناسي ارشد، دانشکده ادبيات دانشگاه بوعلي سينا، 1386.

3. Brooking, A., Intellectual Capital: Core Asset for the Third Millennium Enterprises, International Thomson Business Press, London, Vol. 8, No. 12-13, pp. 76, 1996.
4. Edvinsson, L. and Malone, M.S., Intellectual Capital: Realizing Your Company’s True Value by Finding its Hidden Brainpower, New York: Harper Business, 1997.
5. Feiwal, G.R., The Intellectual Capital of Michal Kalecki: A Study in Economic Theory and Policy, The University of Tennessee Press, Knoxville, TN, 1975.
6. Kaplan, R.S. and Norton, D.P., The Balanced Scorecard–Translating Strategy into Action, Harvard Business School Press, Boston, MA, 1996.
7. Luthy, D.H., Intellectual Capital and its Measurement, Asian Pacific Interdisciplinary Research in Accounting Conference (APIRA), Osaka, Japan, 1998.
8- Roos, G., Roos, J., Dragonetti, N. and Edvinsson, L., Intellectual Capital: Navigating in the New Business Landscape, Macmillan Business, London, 1997.
9. Sveiby, K.E., The New Organizational Wealth: Managing and Measuring Knowledge-Based Assets, Berrett-Koehler Publishers, San Francisco, CA, 1997.
10. Sveiby, K.E. (2001), Methods for Measuring Intangible Assets, available at: www.sveiby.com.au/IntangibleMethods.html.
11. Williams, S.M., Are Intellectual Capital Performance and Disclosure Practices Related?, Journal of Intellectual Capital, Vol. 2, No. 3, pp. 192-203, 2000.
منبع: ماهنامه تدبير-سال بيستم-شماره 203

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *