اهمیت اندازه گیری هوش هیجانی

در اندازه گیری هوش هیجانی بیشتر به توان بالقوه انجام كار توجه می شود تا حاصل كار، یعنی بیشتر به فرایندها توجه داریم تا پیامدها. جلالی تاكید نموده است كه نتایج پژوهش های انجام شده در خصوص هوش هیجانی در خارج از كشور نشان داده است كه “مدارسی موفق هستند كه به ایجاد رابطه مناسب بین دانش آموزان، دانش آموزان و معلمان و دانش آموزان و سایر اعضای مدرسه كمك می كنند”. (جلالی، 1381).
این نتایج با یافته های پژوهش دیگری در خصوص فرهنگ مدرسه (School culture) در داخل كشور مشابهت دارد. (مقنی زاده،1380) در یافته های این پژوهش كه در مقاله ای تحت عنوان: “ارتقای فرهنگ مدرسه، بنیانی برای اصلاح مدرسه” در فصلنامه تعلیم و تربیت شماره مسلسل 71 منتشر شده بر این نكته تاكید شده است كه مدرسه صرفاً یك سازمان آموزشی نیست، بلكه جامعه ای كوچك است كه از طریق فعالیت و مشاركت دانش آموزان خود به عنوان عناصر اصلی و بزرگسالان مدرسه، سمت و سو و فرهنگ خاص خویش را پیدا می كند و دارای هویت است.(مقنی زاده، 1381).
با توجه به اهمیت هوش هیجانی و تازه گی مطالب طرح شده توسط جلالی، بخشی از مقاله وی كه در آن تعریف و بررسی پیشینه نظری هوش هیجانی و پیشینه مطالعات تجربی هوش غیر شناختی و تعریف مختصری از مولفه های اصلی هوش هیجانی و اجتماعی و عوامل تشكیل دهنده آن ارائه شده؛ عیناً به تفكیك عناوین مربوطه درج می نمائیم.

تعریف و پیشینه هوش هیجانی
تعریف هوش هیجانی نیز همانند هوش شناختی شناور است. این اصطلاح از زمان انتشار كتاب معروف گولمن (Gole man) (1995) به گونه ای گسترده به صورت بخشی از زبان روزمره درآمد و بحث های بسیاری را برانگیخت. گولمن طی مصاحبه ای با جان انیل (1996) هوش هیجانی را چنین توصیف می كند:
“هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است. این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است. توانایی اداره مطلوب خلق و خوی و وضع روانی و كنترل تكانش هاست. عاملی است كه به هنگام شكست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص ایجاد انگیزه و امید
می كند. هم حسی یعنی آگاهی از احساسات افراد پیرامون شماست. مهارت اجتماعی یعنی خوب تا كردن با مردم و كنترل هیجان های خویش در رابطه با دیگران و توانایی تشویق و هدایت آنان است.”
گولمن در همین مصاحبه ضمن مهم شمردن هوش شناختی و هیجانی می گوید: هوش بهر (IQ) در بهترین حالت خود تنها عامل 20 درصد از موفقیت های زندگی است. 80 درصد موفقیت ها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گرو مهارت هایی است كه هوش هیجانی را تشكیل می دهد.
هوش غیر شناختی، ابعاد شخصی، هیجانی، اجتماعی و حیاتی هوش را كه اغلب بیش تر از جنبه های شناختی آن در عملكردهای روزانه موثرند؛ مخاطب قرار می دهد. هوش هیجانی با توانایی درك خود و دیگران( خودشناسی و دیگر شناسی)، ارتباط با مردم و سازگاری فرد با محیط پیرامون خویش پیوند دارد. به عبارت دیگر، “هوش غیر شناختی پیش بینی موفقیت های فرد را مسیر می كند و سنجش و اندازه گیری آن به منزله اندازه گیری و سنجش توانایی های شخص برای سازگاری با شرایط زندگی و ادامه حیات در جهان است”. بار-آن(Bar-on) 1997) پیتر سالوی ( (salovey(1990) ضمن اختراع اصطلاح سواد هیجانی (Emotional Litesy) به پنج حیطه در این مورد اشاره می كند.
1. شناخت حالات هیجانی خویش: یعنی، خود آگاهی.
2. اداره كردن هیجان ها: یعنی، مدیریت هیجان ها به روش مناسب.
3. خود انگیزی: یعنی كنترل تكانش ها، تاخیر در ارضای خواسته ها و توان قرار گرفتن در یك وضعیت روانی مطلوب.
4. تشخیص دادن وضع هیجانی دیگران، همدلی.
5. برقراری رابطه با دیگران.

پیشینه مطالعه هوش غیر شناختی
پیشینه هوش هیجانی را می توان در ایده های وكسلر به هنگام تبیین جنبه های غیر شناختی هوش عمومی جست و جو كرد. وكسلر در صفحه 103 گزارش 1943 خود درباره هوش می نویسد:” كوشیده ام نشان دهم كه علاوه بر عوامل هوشی، عوامل غیر هوشی ویژه ای نیز وجود دارد كه می تواند رفتار هوشمندانه را مشخص كند. نمی توانیم هوش عمومی را مورد سنجش قرار دهیم مگر این كه آزمون ها و معیارهایی نیز برای سنجش عوامل غیر هوشی در برداشته باشد.”
وكسلر در صدد آن بود كه جنبه های غیر شناختی و شناختی هوش عمومی را با هم بسنجد. تلاش او در این زمینه را می توان در استفاده وی از كاربرد خرده آزمون های تنظیم تصاویر و درك و فهم- كه دو بخش عمده آزمون وی را تشكیل می دهند- دریافت. در خرده آزمون درك و فهم “سازگاری اجتماعی” و در تنظیم تصاویر شناخت و تمیز “موقعیت های اجتماعی” مورد بررسی قرار می گیرد. پژوهش های انجام شده توسط سیپس (Sipps) و همكارانش (1987) نیز نشان می دهد كه بین درك و فهم تصاویر و شاخص های هوش اجتماعی پرسش نامه شخصیت كالیفرنیا (Cpi)، هم بستگی معناداری وجود دارد. (شریفی 1375)
علاوه بر این موارد، وكسلر در كارهای خود به تلاش های “دال” مبنی بر سنجش جهات غیر شناختی هوش نیز اشاره كرده است. نتیجه كوشش های دال- همان گونه كه پیش از این نیز عنوان گردید- در مقیاس رشد اجتماعی و این لند (winlend) منعكس است.
(لیپر (Leeper) 1948) نیز بر این باور بود كه “تفكر هیجانی” بخشی از “تفكر منطقی” است و به این نوع تفكر- یا به معنایی كلی تر “هوش”- كمك می كند. روان شناسان دیگری نظیر (مییر (Meyer) 1993) و سالووی نیز پژوهش های خود را بر جنبه های هیجانی هوش متمركز كرده اند.
پژوهشگران از طریق سنجش مفاهیمی مانند مهارت های اجتماعی، توانمندی های بین فردی، رشد روان شناختی و آگاهی های هیجانی كه همگی مفاهیمی مرتبط با هوش هیجانی هستند، به بررسی ابعاد این نوع هوش پرداخته اند. دانشوران علوم اجتماعی نیز به كشف روابط بین هوش هیجانی و سبك های مختلف مدیریت و رهبری و عملكردهای فردی و تغییرات درون فردی و اجتماعی و انجام ارزش یابی از عملكردهای فردی و گروه، همت گماشته اند.
شایان ذكر است كه ایده ” هوش هیجانی” پس از 50 سال بار دیگر توسط گاردنر (1983)، استاد روان شناسی دانشگاه هاروارد دنبال شد. گاردنر (Gardner) هوش را مشتمل بر ابعاد گوناگون (زبانی، موسیقیایی، منطقی، ریاضی، جسمی، میان فردی و درون فردی) می داند. او وجوه شناختی مختلفی را با عناصری از هوش غیر شناختی یا به گفته خودش “شخصی” تركیب كرده است. بعد غیر شناختی (شخصی) مورد نظر گاردنر مشتمل بر دو مولفه كلی است كه وی آن ها را با عناوین استعدادهای درون روانی و مهارت های (میان فردی) معرفی می كند. به نظر گاردنر، هوش هیجانی متشكل از دو مولفه زیر است:
هوش درون فردی: كه به توانایی درك و فهم دیگران اشاره دارد و می خواهدبداندچه چیزهایی انسان ها را بر می انگیزند، چگونه فعالیت می كنند و چگونه می توان با آن ها همكاری داشت. به نظر گاردنر فروشندگان، سیاست مداران، معلمان، متخصصان بالینی و رهبران مذهبی موفق احتمالاً از هوش میان فردی بالایی برخوردارند.
روان شناسان در قلمرو فعالیت های پژوهشی خود علاوه بر این دو نوع هوش، به انواع دیگری از هوش نیز پی برده و به طور كلی آنها را به سه گروه به شرح زیر تقسیم كرده اند (ری زل 1992):
1. هوش انتزاعی: منظور توانایی درك و فهم حل مسائل از طریق نمادهای كلامی و ریاضی است.
2. هوش عینی: منظور توانایی درك و فهم و حل مسائل از طریق دستكاری و به كارگیری اشیا است.
3. هوش اجتماعی: منظور توانایی درك و فهم دیگران و ایجاد ارتباط باآن ها است.
(مایر و سالوی 1993) ” هوش هیجانی” را نوعی هوش اجتماعی و مشتمل بر توانایی كنترل هیجان های خود و دیگران و تمایز بین آنها و استفاده از اطلاعات برای راهبرد تفكر و عمل دانسته و آن را متشكل از مولفه های “درون فكری” و “میان فردی” گاردنر می دانند و در پنج حیطه به شرح زیر خلاصه می كنند.
1. خود آگاهی (Self-Awareness) به معنای آگاهی از خویشتن خویش توان خود نگری و تشخیص دادن احساس های خود به همان گونه ای است كه وجود دارد.
2. اداره هیجان ها (Managine Oneself) به معنای اداره یا كنترل هیجان ها، كنترل احساسات به روش مطلوب و تشخیص منشاء این احساسات و یافتن راه های اداره و كنترل ترس ها و هیجان ها و عصبانیت ها و امثال آن است.
3. خود انگیزی (Motivating Oneself): به معنای جهت دادن و هدایت عواطف و هیجان ها به سمت و سوی هدف، خویشتن داری هیجانی و به تاخیر انداختن خواسته ها و بازداری تلاش هاست.
4. هم حسی (Empathy) : به معنای حساسیت نسبت به علایق و احساسات دیگران و تحمل
دیدگاه های آنان و بها دادن به تفاوت های موجود بین مردم در رابطه با احساسات خود نسبت به اشیا و امور است.
5. تنظیم روابط (Handling Relationship) به معنای اداره هیجان های دیگران و برخورداری از كفایت های اجتماعی و مهارت های اجتماعی است.
مولفه های اصلی هوش هیجانی و اجتماعی و عوامل تشكیل دهنده آن ها
الف) مولفه های درون فردی Interapersonal Components
1- خودآگاهی عاطفی (هیجانی) Emotional Self Awareness
2- جراتمندی (AS) Assertiveness
3-حرمت نفس (SR) SELF-REGARD
4-خودشكوفایی (SA) SELF-ACTUALIZATION
5- استقلال عمل (IN) (INDEPENDENCE)
ب) مولفه های سازگاری ADAPTIBILITY-COMPONENTS
1- آزمون واقعیت (RT) REALITY TESTING
2- انعطاف پذیری (FL) FIEXIBILITY
3- حل مساله (PS) PROBLEM SOLVING
پ) مولفه های خلق و خوی عمومی(كلی) GENERAL MOOD-COMPONENTS
1- خوش بینی (OP) OPTIMISM
2- نشاط (HA) HAPPINESS
ت) مولفه های میان فردی INTERPERSONAL COMPONENTS
1- هم حسی (EM) EMPATHY
2- مسئولیت اجتماعی (RE) SOCIAL RESPONSIBILITY
3- روابط بین فردی (IR) INTERPERSONAL RELATIONSHIP
ث) مولفه های كنترل تنش ها STRESS MANAGEMENT-COMPONENTS
1- تحمل تنش ها (ST) STRESS -TOLERANCE
2- كنترل تكانه ها (IC) IMPULSE-CONTROL
در زیر، چكیده مفهوم هر یك از این 5 مولفه و 15 عامل تشكیل دهنده آن ها ارائه می شود. توصیف گسترده این مولفه ها را در دستور عمل اجرای پرسش نامه سنجش بهر هیجانی بار-آن (1990) می توان یافت.

مولفه ها
1- مولفه درون فردی: توانایی های شخص را در آگاهی از هیجان ها و كنترل آنها مشخص می كند.
2- مولفه های میان فردی: توانایی های شخص را برای سازگاری با دیگران و مهارت های اجتماعی بررسی می كند.
3- مولفه سازگاری: انعطاف پذیری و توان حل مساله و واقع گرایی شخص را مورد بررسی قرار می دهد.
4- مولفه اداره یا كنترل تنش ها: توانایی تحمل تنش و كنترل تكانه ها را بررسی می كند.
5- مولفه خلق و خوی عمومی: نشاط و خوش بینی فرد را مورد بررسی قرار می دهد.

عوامل
1- خودآگاهی عاطفی (هیجانی) (ES): میزان آگاهی فرد از احساسات خویش و درك و فهم این احساسات را بررسی می كند.
2- جراتمندی (AS): ابراز احساسات، باورها، افكار و دفاع منطقی و مطلوب از حق و حقوق خویشتن را مورد بررسی قرار می دهد.
3- حرمت نفس (SR): توان خود آگاهی و درك و پذیرش خویش و احترام به خود را بررسی می كند.
4- خود شكوفایی (SA):توانایی تشخیص استعدادهای ذاتی و استعداد انجام دادن كارهایی را كه شخص می تواند و می خواهد و از انجام دادن آنها لذت می برد ، بررسی می كند.
5- استقلال (IN): توانایی خود رهبری، خویشتن داری فكری و عملی و رهایی از وابستگی های هیجانی را بررسی می كند.
6- هم حسی EM)): توان آگاهی از احساسات دیگران و درك و تحسین آن احساسات را بررسی می كند.
7- مسئولیت اجتماعی (RE): توانایی فرد را در معرفی خود به عنوان عضوی مفید و سازنده و دارای حس همكاری در گروه اجتماعی خویش را مورد بررسی قرار می دهد.
8- روابط میان فردی (IR): توانایی ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش متقابل كه نزدیكی عاطفی، صمیمیت و داد و ستد مهرآمیز از ویژگی های آن است، بررسی می كند.
9- آزمون واقعیت (RT): توانایی ارزیابی رابطه بین تجربه عاطفی و عینیت های موجود را بررسی می كند.
10- انعطاف پذیری (FI): توانایی كنار آمدن با هیجان ها، افكار و رفتارهای فرد را در شرایط و موقعیت متغیرهای مختلف بررسی می كند.
11- حل مساله (PS): توانایی تشخیص و تعریف مشكلات و خلق و كاربست راه حل های موثر را مورد مطالعه قرار می دهد.
12- تحمل تنش ها (ST): توان تحمل فرد را در برابر رویدادهای ناخوشایند و شرایط تنش زا و هیجان های شدید بررسی می كند.
13- كنترل تكانه ها (IC): توانایی مقاومت فرد را در برابر تنش ها یا وسوسه و كنترل هیجان های خویش بررسی می كند.
14- خوش بینی (OP): توانایی توجه به جنبه های روشن تر زندگی و حفظ نگرش مثبت را حتی هنگام وجود احساسات منفی و ناخوشایند مورد بررسی قرار می دهد.
15- نشاط (HA): توانایی احساس رضایت از زندگی، احساس رضایت از خود و دیگران، سرزندگی و ابراز احساسات مثبت را بررسی می كند.
متاسفانه در نظام فعلی ارزشیابی تحصیلی توجه چندانی به اندازه گیری هوش هیجانی و در نتیجه تقویت آن در دانش آموزان نمی شود. امید می رود رویكرد به ارزشیابی كیفی و مقیاس های كیفی و استفاده از فنون ارزشیابی توصیفی در تدوین برنامه درسی و ارزشیابی تحصیلی در آموزش و پرورش كشور به تدریج به اهمیت جنبه های غیر شناختی هوش در موفقیت تحصیلی دانش آموزان پی برده شود. برای این كار همانگونه كه جلالی توصیه كرده، تهیه و تدوین ابزارهای لازم جهت سنجش هوش هیجانی به منظور برنامه ریزی و هدایت دانش آموزان برای كسب موفقیت بیشتر لازم است. لذا پیشنهاد می شود این امر در دستور كار وزارت آموزش و پرورش قرار گیرد.
*http://rezaashtiani.mihanblog.com/post/313

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *