بررسی نقش تفکر انتقادی در زندگی اجتماعی

نویسندگان: محمدرضا نیستانی ـ داوود امام وردی

شاخص ترین پایة شخصیت فرد, میل به اندیشیدن و توانایی فکر به صورت انتقادی است. تفکر انتقادی به افراد در حل مسائل, تصمیم­گیری در موقعیتهای زندگی و شکل­گیری هویت و عادتی با ثبات در شخص کمک میکند. جامعه هر چقدر پویاتر باشد, نیاز به اندیشمندان انتقادی بیشتر احساس میشود. جامعه  همواره نیازمند متفکرانی است که از قضاوت خوب درباره مسائل جامعه خویش برخوردارند و میدانند که چه زمانی و چگونه مهارتهای تفکر را در جامعه خویش بکار گیرند, برخورداری از تفکر انتقادی در جامعه سیاسی به افراد یاری میرساند تا شهروندانی آگاه و مطلع باشند و آزادی حقیقی را تجربه کنند.
بنابراین, تفکر انتقادی بعنوان مهارتهای فرد در تعبیر و تفسیر, تجزیه و تحلیل, ارزیابی و نیز شناسایی پدیده های اجتماعی, منبعی نیرومند در زندگی مدنی و سیاسی محسوب میشود. با توجه به نقش اساسی تفکر انتقادی در زندگی, هدف اصلی آموزش و پرورش میبایست فراتر از کسب آسان دانش, تربیت متفکران انتقادی باشد.

معنا و مفهوم تفکر انتقادی:
پیدا کردن تعریفی مشترک, جامع و علمی از تفکر انتقادی برای سالها یکی از بزرگترین حوزه­های مشاجره و مناقشه بوده است. همین نبود درک و فهم جامع از تفکر انتقادی باعث گیج شدن بسیاری از مربیان در تعریف تفکر انتقادی و غافل شدن آنها از اهمیت رشد تواناییهای تفکر شده است.
دلیل نخست, برای نبود اجماع در معنا و مفهوم تفکر انتقادی به وجود مبانی و سنتهای مختلف دربارة این مفهوم برمیگردد که هر کدام از آنها از چشم­ اندازهای مختلف به آن مینگرند. دیدگاههای مختلف از تفکر انتقادی از نظریه­های رشد شناختی, تعلیم و تربیت, روان­شناسی و فلسفه سرچشمه میگیرند. در دیدگاه فلسفی بر مهارتهای استدلال, تجزیه و تحلیل و نظامهای منطق صوری تأکید میشود. (مک پک 1981).
بررسی تاریخ تأملات فلسفی بخوبی نشان میدهد که مفهوم تفکر انتقادی, بهیچ وجه مفهوم نوبنیادی نیست و تمامی تعاریف نوظهور در این زمینه, ریشه در اندیشه­های فلسفی از سقراط تا جان دیوئی دارد.
دلیل دوم در گستردگی تفکر انتقادی, به حوزه نامحدود کاربرد تفکر انتقادی باز   میگردد. امروزه مفهوم تفکر انتقادی در جامعه­شناسی, روان شناسی, مدیریت, صنعت و آموزش کاربرد فراوانی پیدا کرده است.
دلیل سوم در پراکندگی معنا و مفهوم تفکر انتقادی اینست که برخی مدعی هستند که هر فعالیت ذهنی, متضمن تفکر انتقادی است.
دلیل چهارم نبود تعریف جامع از تفکر انتقادی به مؤلفه­های تشکیل­دهنده این مفهوم برمی­گردد. برخی تفکر انتقادی را تنها در حوزه شناخت میدانند, در حالیکه تفکر انتقادی در برگیرنده دو حوزه ­ شناختی و تمایلات است.
دلیل پنجم برای نبود اجماع در تعریف تفکر انتقادی, آن است که این مفهوم با مفاهیم مرتبط دیگر به صورت مترادف به کار میرود. در واقع, تفکر انتقادی اغلب با سایر مفاهیم, نظیر تفکر سطح بالا, حل مسئله, تفکر منطقی, استدلال و تفکر سازنده, فراشناخت و تفکر خلّاق یکسان گرفته میشود.
تعاریف دیوئی (1909) و گلاسر (1941) هر دو حاوی عناصری هستند که بوسیله پژوهشگران امروزی تفکر انتقادی مطرح می­شود. هر دو تأیید میکنند که تفکر انتقادی از یکسو روشهای خاصی از مهارت است و از سوی دیگر کاربرد سازگارانه این مهارتها.
گلاسر, فهرستی از تواناییها و مهارتها را بعنوان عناصر اصلی تفکر انتقادی مطرح میکند:
1ـ بازشناسی مشکل
2ـ یافتن ابزارها و وسایل عملی برای برخورد با این مشکلات
3ـ جمع آوری و مرتب کردن اطلاعات مرتبط و مناسب
4ـ شناسایی فرضیه­ها و ارزشهای اظهار نشده
5ـ فهم و کاربرد صحیح, شفاف و مشخص زبان
6ـ تفسیر اطلاعات
7ـ تخمین شواهد و ارزیابی اظهارات
8ـ بازشناسی وجود روابط منطقی بین قضایا
9ـ ارائه تعمیمها و نتایج تأیید شده
10ـ اجرای آزمون, تعمیمها و نتایج
11ـ احیای الگوی باورهای شخصی بر مبنای تجربه و کارآزمودگی
12ـ ارائه قضاوتهای صحیح درباره کیفیتها و پدیده­های خاص در زندگی روزانه.
لیپمن (1988) نیز به مانند گلاسر بطور صریح و روشن تفکر انتقادی را بعنوان یک فرایند در نظر میگیرد. وی اظهار میکند که تفکر انتقادی, تفکر مسئولانه و ماهرانه­یی است که قضاوت خوب را تسهیل میکند, زیرا متکی بر ملاکهاست.

فلسفه تفکر انتقادی
زندگی بر پایه تفکر انتقادی
زندگی در جامعه پیچیده امروزی نیازمند افرادی است که قادر هستند با تکیه بر تفکر و اندیشه خود بر مسائل پیرامون خویش فائق آیند و در چارچوب و چشم انداز روشنی, اطلاعات لازم را در مورد زندگی خویش جمع­آوری و ترکیب کنند و با یک داوری خوب, آنها را ارزیابی نمایند و از کارهای ناممکن بپرهیزند. در حقیقت, افراد برای مواجهه با مسائل زندگی و اتخاذ تصمیمهای اساسی نیازمند مهارتها و صلاحیتهای تفکر انتقادی هستند.
برای اینکه فرد بتواند تصمیم مهمی در زندگی بگیرد, میبایست قدرت تجزیه و تحلیل, ارزیابی و قضاوت نسبت به شرایط زندگی خود را داشته باشد. داشتن توانایی و مهارت تفکر انتقادی به اشخاص اجازه میدهد تا بتوانند در زندگی, اطلاعات پیرامون خود را پردازش نمایند, بطور عینی به استدلال و استخراج نتایج از انواع متنوع اطلاعات پرداخته و بطور مؤثر, عینی و ملموس به ارزیابی مشکلات بپردازند و با وجود اطلاعات ناقص, تصمیم­گیری معقول و مستدلی اتخاذ نمایند. در واقع, خردمند هر کاری را به فرمان خرد و اندیشه می­کند.
بنابراین تفکر انتقادی, تفکر جوابگو (مسئول) و ماهرانه است که به قضاوت خوب افراد نسبت به خود, دیگران و جامعه در زمان حال منجر میشود.
تفکر انتقادی, تفکر اصلاح­گراست, بطوریکه بر کشف نقاط ضعف و اصلاح کاستیهای افراد تأثیر میگذارد. بنابرین تفکر انتقادی را بایستی بعنوان یک فرایند درونی دانست که به موجب آن, وضعیت مشکل زای زندگی بطور نقادانه مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و راههای برون رفت از مشکل, بطور خردمندانه تشخیص داده میشود.

تفکر انتقادی برای خلق یک جامعه دموکراتیک
از دیدگاه جامعه شناسان سیاسی یکی از آفتهای اجتماعی که به تداوم سلطه کمک میکند, حضور انسانهای فاقد اندیشه انتقادی در جوامع مختلف است. تجربه تاریخی در نقاط مختلف جهان نشان داده است که توده مردم همواره با حضور غیر نقادانه اش د ر حوزه عمومی و گزینشهای سیاسی, کفه اردوگاه خودکامه­گان را سنگینتر میکند. تفکر انتقادی کمک میکند تا افراد جامعه, فریب نیرنگها و عوام فریبی سیاست مداران را نخورند و به تقلید نا اندیشیده از دیگران, دست نیازند.
در یک حکومت مردم سالار, صرف خوب بودن برای شهروندان کافی نیست, بلکه جامعه نیازمند افرادی است که از بینش و بصیرتی برخوردار باشند که بتوانند در جامعه, راهبر خویشتن باشند, شهروند خوب به قول ادوارد گلاسر ـ میبایست درک درستی از مسائل اقتصادی, سیاسی و اجتماعی داشته باشد و از توانایی تفکر انتقادی درباره موضوعهای مشاجره آمیز برخوردار باشند (گلاسر, 1941: 5)
زندگی در اجتماع نیازمند داشتن آگاهی و قوه تحلیل انتقادی نسبت به هنجارها, فرهنگ و ساختار حکومتی و قوانین و مقررات اجتماعی است.
در نظامهای سوسیالیسم, تعلیم و تربیت مبتنی بر ارزشها, هنجارها, باورها و عقاید کمونیستی است. در نظامهای توتالیتاریسم و دیکتاتوری, آموزش و پرورش, در خدمت تربیت انسانهایی است فاقد قوه نقد و اندیشه, انسانهایی که تنها برای شنیدن و پذیرش بی­چون و چرای ایدئولوژیهای حاکمان تربیت میشوند. درچنین نظامهایی با پرهیز از پرورش تفکر انتقادی, آموزش و پرورش بمثابه اهرم رشد و تداوم قوه قهریه حکومت بر مردم ناتوان عمل میکند.
اما در نظامهای سیاسی که مبتنی بر مردم سالاری است, شهروندان برای اندیشیدن بصورت انتقادی تربیت میشوند. در نظامهای مردم سالار, تربیت در خدمت خلق ارزشهای مدنی و پرورش شهروندان نقاد, فکور, مشارکت­جو, فعال, قانونمند, آگاه و بصیری است که ضامن رشد نظام دموکراتیک هستند. در درموکراسی هیچ مرد یا زنی نباید بَرده یا شورشی باشد, بلکه باید شهروند باشد. یعنی فردی باشد که سهم خود و دیگران را نسبت به حکومت بالسویه بداند.
بنابراین, تحقق آرمانهای یک نظام دموکراتیک در برقراری عدالت اجتماعی, قانون­گرایی و سعادت بشر, در سایه تربیت انسانهایی فکور و تحلیل­گر میسر میشود. مردم در نظام مردم سالار, نباید انسانهایی خنثی در حکومت باشند, بلکه میبایستی شهروندانی باشند منتقد, کنجکاو, جستجوگر و مسئولیت­پذیر در مسائل اجتماعی و سیاسی.

نقش تفکر انتقادی در پیشرفت شغلی و حرفه­یی
تفکر انتقادی و مهارتهای آن همچنین امری ضروری و مؤلفة اصلی در اکثر رشته­ها و حرفه­هاست. در واقع, برخورداری از تفکر انتقادی برای موفقیت فرد در شغل و حرفه خویش گریز­ناپذیر است. کمتر حرفه و شغلی را میتوان یافت که نیاز به مهارتهای تفکر انتقادی نداشته باشد. اگر شخصی دارای تفکر انتقادی و تمایلات انسانی بالاتری باشد, بطور طبیعی در محل کار خویش از نفوذ بیشتری برخوردار خواهد بود و در میان همکاران نیز مقبولتر جلوه­گر خواهد شد. تفکر انتقادی به افراد کمک میکند تا بمدد دانایی در کارهای خود توانمند و در شغل و حرفه خویش, دارای رفتارهای فراکنشی باشند, در مسائل حرفه­یی به تعبیر و تفسیرهای فعلا و ماهرانه بپردازند و از طریق ارزیابی شواهد, روابط و اطلاعات در کار حرفه­ای خویش تصمیم درستی بگیرند. در حقیقت, از طریق تفکر انتقادی, اشخاص میتوانند با طرح پرسشهای انتقادی و استدلال منطقی در مسائل شغلی خود بطور موفق تصمیم بگیرند.

نقش تفکر انتقادی در مواجهه با اطلاعات فزاینده بشری
داشتن قابلیت تفکر انتقادی در مواجهه با چالشهای فزاینده دنیای اطلاعات نیز بسیار با اهمیت است. آهنگ سریع تغییرات در همه زمینه­ها و افزایش مداوم منابع اطلاعات, امروزه افراد را ملزم ساخته است تا بصورت انتقادی بیندیشند.
با انفجار اطلاعات, جهان وارد عصر جدیدی گردیده که دانش بشر را به گونه­یی حیرت انگیز افزایش داده است, دانش تولید شده در طول 30 سال گذشته از جمع کل دانش تولید شده در طی هزار سال قبل از آن فراتر رفته است.
انفجار دانش بشری, جهانی شدن و سرعت گرفتن نرخ تغییرات, تحول اساسی را در تعلیم و تربیت افراد جامعه بسوی تفکر انتقادی موجب شده است. اگر چه امروزه استفاده از فناوریهای متنوع مانند رایانه­ها, اینترنت و فناوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی برای جوانان بسهولت قابل دسترسی است, با این حال آنها برای کار اثر بخش در محیطهای مجازی و پیچیدة امروزی, به مهارتهای تفکر انتقادی نیاز دارند. آنها باید قادر باشند برای برقراری ارتباط, همکاری و کار با دیگران در موقعیتهای نامتجانس از روشهای پیچیده شناختی استفاده نمایند.
در واقع امروزه مردم با اطلاعات فزاینده­ای مواجه هستند که در رادیو و تلویزیونهای دولتی و شبکه­های خصوصی ماهواره­یی, در اینترنت, وبلاگ­ها و سایتهای مختلف انتشار می­یابد, بدون داشتن مهارتهای تفکر انتقادی, مواجه شدن با این حجم بالای اطلاعات, از نظر سیاسی و ا جتماعی بسیار مضر و زیان بار اس ت.

تفکر انتقادی مبنای آموزش و پرورش رهایی بخش
تفکر انتقادی یکی از مهمترین عناصر آموزش و پرورش رهایی­بخش است تا دانش­آموزان را برای یک جامعه پویا آماده کند. از دیدگاه بسیاری از نظریه­پردازان, آمادگی برای مشارکت در زندگی شهری و مردم سالار, مبنا و اصل بنیادین در تعلیم و تربیت رهایی بخش محسوب میشود. برای آنکه شهروندان بتوانند بر خود حکمرانی کنند, باید دارای اندیشه انتقادی باشند و میبایست مطابق اصول اخلاقی و ارزشهای مدنی تربیت شوند.

نتیجه ­ گیری
در دنیایی که تحولات سریع و مخاطره آمیز و محدودیتهای مزمن, جزو مشخصه­های زندگی آینده بشر شده است, هیچ گزینه­یی جز اندیشیدن به صورت انتقادی کارساز نیست. میل و اندیشه انتقادی, یکی از مهمترین ضرورتها برای رویارو شدن با واقعیتهای دنیای مدرن است. یعنی رهایی از تخیلها و اوهام و توسل به اندیشه, عشق و امید.
تفکر انتقادی در جامعه, افراد را از حالت انفعالی بیرون می­آورد و به آنها مهارتها و تواناییهایی می­بخشد تا بجای تقلید کورکورانه از الگوها و پذیرش بی­چون و چرا والدین, معلمان, سیاستمداران و رسانه­ها, بتوانند با تمسک به تفکر و اندیشه انتقادی در جستجوی حقیقت و دانایی باشند و هرگز از جستجوی حقیقت و کوشش برای درک پدیده­های اجتماعی غفلت نورزند. تفکر انتقادی به شهروندان کمک میکند تا در مسائل عمومی, داوری هوشمندانه­یی داشته باشند و بطور مردم سالارانه در حل مسائل اجتماعی سهیم گردند.

درجه علمی نویسندگان:

محمدرضا نیستانی: عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان
داوود امام وردی: کارشناسی ارشد
http://pac.org.ir/fa/?c=content&id=171

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *