ترجمه اول:
به روزنامه شکوه (برتری )مدیریت خوش آمدید. در این نشریه ما به موضوع “تلاش برای فهمیدن ارزش اطلاعات ” می پردازیم . دنیای ما پر از اطلاعاتی هست که بیشتر آنها مستند سازی میشوند و هر روز به آسانی در دسترس قرار می گیرند. اما همه اطلاعات موجود و در دسترس دارای ارزش نیستند. در این نشریه ،نویسندگان ما کار برجسته ای انجام داده اند و به جستجوی بیشتر جنبه های ارزش اطلاعات پرداخته اند .رابرت شیمپ از تغییروگردش اقتصاد از یک اقتصاد خدماتی به یک اقتصاد مدیریت اطلاعات بحث می کند .توماس اوستریچ از مجموعه های خودش در قسمت یک رونمایی می کند که شامل یک چارچوبی هست برای کمک به شما در درک کردن منابع ارزش. متن و زمینه این نشریه چنان رایج و عمومی بود که قبل اینکه ما بتوانیم منتشر کنیم مقالات زیادی ارائه شده بودند. بنابراین ما یک نشریه دومی را با این موضوع انتشار خواهیم داد، روزنامه شکوه مدیریت :با عنوان ارزش اطلاعات
ارزش مدیریت اطلاعات در اقتصاد
اقتصادهای اطلاعات همیشه بر رشد کردن و تغییر کردن در صنعت تکنولوژی اطلاعات متمرکز شده اند. امروزه ، آن به یک مسئله مهم فزاینده و در حال رشدی برای هر تجارت ، کارگر ومشتری تبدیل شده است.
ما اغلب در اخبار در مورد حرکت جامعه به سوی یک اقتصاد سبزتر یا قابل تحمل تر ، میشنویم .من با اطمینان منتظر آن روز هستم ،اما من به یک تغییر مهمتر دیگر که کمتر مورد توجه واقع شده باور دارم ، حرکت از یک اقتصاد خدماتی به یک اقتصاد مدیریت اطلاعاتی.
دانیال بل اولین بار در سال 1973 ” یک جامعه فرا صنعتی را که از یک اقتصاد خدماتی سبقت میگیرد و تقریبا”جایگزین اقتصاد صنعتی که قبل از آن آمده ، می شوند ” را پیش بینی کرد . بل بطور صحیح پیش بینی کرد که این تغییر بوسیله یک انقلاب اطلاعاتی سوق پیدا خواهد کرد.آن انقلاب تا امروز ادامه می یابد و اگر هر چه باشد،آن تسریع می یابد.
به هر حال ، یک مرحله جدیدی در جریان انقلاب اطلاعات وجود دارد یک تغییر برای تاکید از پردازش اطلاعات به مدیریت اطلاعات . این تغییر یک تاثیر چشمگیر در اقتصاد جامعه ما خواهد داشت.
ما در مورد کاربردهای اطلاعات در اقتصاد خدماتی زیاد صحبت کردیم . بیشتر اطلاعات که بوسیله آن کاربران اطلاعات تولید یا استفاده می شوند (برای آن قابل استفاده هست)برای یک فرایند تجاری یا خدماتی ضمنی هستند.با ظهور تکنولوژی ها مثل نرم افزار مدیریت فرایند تجاری بر مبنای معماری سرویس گرا (خدماتی) و بیشتر این خدمات بطور کامل وبیشتر خودکار (اتوماتیک)می شوند. این اتوماتیک شدن ، آن چیزی که صنعت فرایند مستقیم گرا می نامند .جابجایی در کاربران اطلاعات سنتی همچون سفارش گیرندگان یا دفترداران ،ثبت کنندگان دفتر روزنامه هست
در حالیکه جریان اطلاعات اتوماتیک می شود ، مدیریت اطلاعات فعالیت عمدتا” افزاینده ارزش کاربران (تنها عامل ارزش افزوده ) دربیشتر موسسات خواهد شد. در آینده کاربران اطلاعاتی در نظر هست که از آنهایی که فقط پردازشگران اطلاعات هستند به کسانیکه ایجادکنندگان (خلق کنندگان )یا گسترش دهندگان ، تجزیه تحلیل گران و مدیران اطلاعات هستند تغییر یابند.
این گذروتحول اقتصاد یک تشویقی برای بازسازی وتجدید کل جامعه هست.
این گذر اقتصادی به این معنی نیست که اقتصاد خدماتی کلا” بیشتر از اقتصاد صنعتی قبل خودش یا اقتصاد زمین داری قبل از آن از بین می رود .آن به این معنی هست که مرکز ثقل به سمت شغل هایی خواهد بود که تاکید بیشتری روی مهارتهای تحلیل دارند . آمار ، تئوری بازی ،تئوری اطلاعات ، فرمانشناسی و شغلهای تجسمی تصوری . قبلا” علامتهایی وجود داشته که نشانگر تغییرات در جریان ، در اقتصاد بوده است.
دو مثال شامل تحزیب خلاقانه شرکتهای رسانه ای مثل روزنامه ها ،کتابها ،موسیقی وناراحتیها وپریشانیهایی در دارایی ذهنی در عرصه منطقی هست.چنانچه ما از داخل این تحول (گذر)به سمت یک اقتصاد مدیریت اطلاعات پیش می رویم .مدلهای اقتصادی جدید قبلا” بوجود آمده اند و بیشتر هم خواهند شد .بعضی شرکتها روی گرفتن یا جمع آوری اطلاعات متمرکز خواهند شد، بعضی روی تجزیه تحلیل اطلاعات یا ارزیابی کیفیت اطلاعات متمرکز خواهند شد، سایرین روی انتشار اطلاعات.
بعضی شرکتها ی مدیریتی یا خدماتی موجود به تجارتهای مدیریت اطلاعات گذر خواهند کرد و بعضی ها به آسانی خود به خود واتوماتیک وار از گود خارج خواهند شد.
مطمئنا”،شرکتهایی که قبلا”قبول شده اند یا بطور کامل بر اساس این مدل جدید اقتصادی ساخته شده اند وجود دارد.
اما بیشتر شغلهای اقتصاد اطلاعات همچون مراقبت کنندگان بهداشت و درمان دارند بوجود می آیند .ما مراقبت کنندگان (فراهم کنندگان) بهداشت ودرمان را بعنوان سازمانهای خدماتی اصلی تصور می کنیم .آنها افراد مریض را را معالجه می کنند .به هر حال ،مدیریت اطلاعات ،مراقبت کنندگان بهداشت ودرمان را بهتر قادر خواهند کرد که گذر کنند به سمت تمرکز عمدتا” روی پیشگری تا به درمان ومعالجه.
برنامه هایی برای جمع آوری اطلاعات ژنتیکی در جمعیتهای بزرگ که پایه ای برای طب ژنتیکی شخصی(خصوصی )فراهم خواهد کرد ،در جریان هست .مجموعه اطلاعات پیشرفته در مورد عادتها ،سلامتی یک بیمار – ثبتهای زندگی را ،تجزیه تحلیل های قابل پیش بینی ، ومدلهای بیولوژیکی جدیدا”پیدا شده را و همچنین سیستم های بهداشتی عموما” بهتر را کامل می کند – آنرا ممکن خواهند کرد به پیشرفت کردن بطور چشمگیری در پیشگیری بیماریها ، همه بیماریها قابل پیشگیری نیستند ، اما روزی ، مصرف داروی دقیق و صحیح یا جراحی بیمار ( که در آینده ممکن است بوسیله رباتها انجام شود)یک قسمت کوچک نسبتا” مربوط از سرمایه گذاری کلی در تجارت بهداشت و درمان خواهد بود.
چه چیزی ارزش افزوده ارزش مدیریت اطلاعات به اقتصاد هست ؟
آن هوش وذکاوت قابل پیگیری آشکار ، پیش بینی احتمالی شرایط آینده ، استفاده از مدلهای قابل پیش بینی برای پیدا کردن جایگزین های بهتر و کاهش ویا مدیریت کردن خطر در طول راه هست . کارآیی های باور نکردنی می تواند از اقتصاد بوسیله توانایی انجام دادن کار صحیح در زمان و مکان صحیح مشتق شود.
به عقیده من ، تغییر به سمت اقتصاد مدیریت اطلاعات اجتناب ناپذیر هست . اما فاکتورهای (عاملهای) متعددی هست که بر اینکه چطور وچه زمانی این تغییر اتفاق خواهد افتاد تاثیر می گذارد . برای مثال ، آن برای بالابردن زیر بنای ملی برای بیشتر باهوش شدن وبرای اجازه دادن برای اشتراکات بزرگتر و بیشتر اطلاعات شکلهای مصنوعی ضروری خواهد بود . ابتکارات را در نظر بگیرید (جدول هوش)بعنوان یک پاداش پایین به این زیربنای باهوش ، ما همچنین مجبور خواهیم شد تجزیه تحلیل را برای همه کارگران در یک سازمان بکاربریم وبه پیشرفتهای متداوم پردازشها و اطلاعات واهی اجازه خواهیم داد. این به این معنا هست که آموزش بهتر وبیشتر برای نیرو ی کارمان با اهمیت هست.
یک عنصر ضروری دیگر ، توانایی اندازه گیری کردن مقدار ، کیفیت و ارزش اطلاعات هست که اندازه گیری ارزش اطلاعات یک کار پیچیده در بهترین شرایط خواهد بود .رشد نمایی در اطلاعات ترکیب شده با پیچیدگی در حال افزایش آن اطلاعات . اینرا یک وظیفه دلهره آور میسازد و این چاپ روزنامه شکوه مدیریت به بحث کردن در مورد این امکانات (چیزهایی که ممکن است ) می پردازد.
مسئله اندازه گیری ارزش اطلاعات چطور چالش انگیز هست ؟ اینجا تعدادی متن هست :چند سال قبل ، جودی هروتیز ملاحظه کرد که صنعت ( آی تی) تقریبا” 8000 زبان کامپیوتر ایجاد کرده است . این یک رقم عجیب و متحیر کننده بوده اما آن بیشتر متعجب کننده بود که هروتیز اشاره می کند وقتیکه یکی تشخیص میدهد که فقط حدود 6000 زبان بشری وجود دارد . تعداد زبانهای بشری در حال کاهش هست در حالیکه تعداد زبانهای کامپیوتری در حال افزایش هست .
من نمی توانم به شما بگویم که که چه تعداد فرمت اطلاعات موجود و در حال زیست هست ، اما من مطمئن هستم که تعداد ، خیلی بیشتر و در حال رشد سریعتر از زبانهای کامپیوتر هست . کمی کردن دقیق آنچه که یک بخش اطلاعات نشان میدهد وظیفه مشکلی هست ، چه برسد به تعیین فقط اطلاعات با ارزش مقداری ، کیفیت وارزش آن اطلاعات.
رویکرد ما اندازه گیری ارزش فعالیتهای بشری مرتبط با یک قسمت معین اطلاعات هست . من قبلا”تاکید کردم که نرم افزارمدیریت پردازش شغل بر مبنای معماری سرویس گرایی هست . این تکنولوژی ،فرصتهای جدیدی را برای برچسب زدن ،جریانات اطلاعات با فراداده های پردازش مربوطه بوسیله فراهم کردن زمینه پردازش برای اطلاعات ذخیره شده در یک روش خودکار پیشنهاد می کند .ما میتوانیم در مورد ارزش آن اطلاعات خیلی بیشتر توصیف کنیم .
رویکرد مهم دیگر کاربرد در حال رشد تکنولوژیهای معنایی و مفهومی هست .پروژه اطلاعات مرتبط در مورد ” استفاده از شبکه به مرتبط کردن اطلاعات مرتبط که قبلا” نبودند یا استفاده از شبکه برای کمتر کردن موانع برای اطلاعات مربوط که اخیرا”با استفاده از متدهای دیگرمرتبط شده اند. “
پروژه اطلاعات مرتبط متعهد میشود که یک مخزن غنی از منابع اطلاعات خام که به وسیله شغلهای مدیریت اطلاعات زیاد مورد استفاده قرار میگیرد ایجاد کند. این ممکن است یک راهی برای اندازه گیری ارزش مرتبط منابع اطلاعات فراهم کند. این تحقیق سالها به طول خواهد انجامید .انقلاب اطلاعات از هر زمان دیگر قوی تر است و آن به سمت بردن به تغییرات وسیع وگسترده در اقتصاد مان ادامه خواهد یافت.چنانچه اقتصاد به توسعه تدریجی ادامه میابد ، ارزش اطلاعات افزایش خواهد یافت و مدیریت کردن اطلاعات دارایی ها برای موفق شدن سازمانهای جهانی سخت خواهد شد.
ارزش اطلاعات قسمت 1 – چارچوب
در طول چند سال گذشته ، گفته شده که ما در دوره اطلاعات هستیم .تکنولوژی اطلاعات (آی تی ) و مدیریت اطلاعات با رشد عظیمی تجربه شده اند . اطلاعات دیجیتالی درهر جا و در هر زمانی قابل دسترسی هستند .برای سالها ، مصرف کنندگان برای اطلاعات بیشتر ومفید تر تقاضا میکردند .آیا ما حالا در مرحله ای هستیم که فکر میکنیم اطلاعات زیادی هست ؟ برای شغلهایی ، بیشتر سازمانهای اطلاعات کامپیوتری با این ادعا موافقت میکنند. تقریبا” ، مقدار اطلاعات ذخیره شده در سیستمهای تکنولوژی بیشتر از دو برابر در هر دو سال میشود .فقط معاملات پردازش دیگر چالش نیست سازمانهای اطلاعات کامپیوتر امروزه فراهم کننده اطلاعات ضروری موسسه هست .
سالها قبل ، اطلاعات مشابه برای دارایی های فیزیکی بسته بود و تحت کنترل فراهم کننده اطلاعات باقی ماند.
دو بخش بویژه ، رسانه و ارتباطات ،امروزه درتغییرات پی در پی و به شدت در جستجوی مدلهای تجاری جدید و سود آور هستند برای کمک به اطلاعات پول آور .(کمک به پول در آوردن از اطلاعات ).
اینترنت ظاهرا”قیمت اطلاعات را ارزشمند کرد ،در حالیکه در همان زمان ،مدلهای تجاری جدید ، برمبنای اطلاعات متا ، همچون موتورهای تحقیق – جایگزین بخشهای بازار موجود شدند. برای مثال بازاریابی دیجیتال که بخش تبلیغات در حال رشد سریع در سالهای اخیر هست ،سهم بازار را از بخشهای تبلیغات سنتی می گیرد ،که با یک کاهش مستقیم برای سالها مواجه شده اند . بطور کلی ،مدلهای تجاری ساخته شده بر مبنای پرداخت اضافی با مدلهای تجاری بر مبنای یک مدل رایگان جایگزین میشوند.
معما
وقتی اطلاعات مشابه به اطلاعات دیجیتال تغییر می یابد ، شما می توانید از دو منحنی نموداری ببینید که قیمت اطلاعات کاهش می یابد . این دقیقا” یک معما هست وقتیکه آن همان اطلاعات هست .اما امروزه، به خاطر رسیدن به یک قیمت زیاد برای اطلاعات مشابه یا دیجیتال ، اطلاعات رایگان هم باید بواسطه کانالهای دیجیتال فراهم شود .یک مثال روزنامه ها هستند . آن امروزه، استاندارد هست که یک روزنامه قسمتی از اطلاعاتش را در شبکه اینترنتی اش بدون پرداخت شارژمنتشر می کند .باقیمانده اطلاعات فقط در دسترس مشترکین روزنامه که یک مبلغ اضافی پرداخت می کنند هست . علاوه برمعما ،حالا روزنه های متعددی بطور همزمان همان اطلاعات موجود دراینترنت را (بیشتریا کمتر ) منتشر می کنند که ارزش اطلاعات را کاهش میدهد. فراهم کنندگان اطلاعات متا ،همچون موتورهای تحقیق ، سپس همین اطلاعات دیجیتال را بواسطه کانالهایشان فراهم می کنند . آیا آن واقعا”،رایگان هست؟
اطلاعات زیادی ، بویژه در اینترنت جهانی ملاحظه شده اند . اما، آن واقعا”رایگان هست؟
ما یا مستقیما” پرداخت می کنیم (به فراهم کننده اینترنت )ویا غیر مستقیم (فراهم کننده اینترنت یک سوم را برای دستیابی به شبکه نرم افزاری معاوضه اطلاعات می پردازد).ما همچنین بوسیله برگرداندن اطلاعات بطور اتوماتیک به فراهم کننده پرداخت می کنیم در مورد اینکه چطور و چه اطلاعاتی ما مصرف میکنیم – ارزش حمل شده به فراهم کننده اینترنت بوسیله قادر کردن هدفهای رفتاری مشتری.
ارزش واقعی اطلاعات چیست؟
امروزه آن از همیشه مشکل تر هست که ارزش واقعی اطلاعات را تخمین بزنیم . برای مدتی چند ،من برای تشخیص دادن یک چارچوب که میتواند در ارزیابی و دنبال کردن آنچه که اوج تحقیق من هست کمک کند ، تلاش کرده ام . برای فهمیدن ارزش واقعی اطلاعات ،ما نیاز داریم به 4 عامل نگاه کنیم:
:(در نمودار 2 ببینید)
مربوط بودن به مشتری
ویژه بودن( بوسیله فراهم کننده)
پردازش کردن( قابلیتهای سیستمهای آی تی)
ارتباط برقرارکردن (توزیع اطلاعات)
ارزش بر مبنای ترکیب چهار عامل هست و اهمیت ندارد که به چه نوع اطلاعاتی مربوط است.
همه انواع اطلاعات هزینه های مرتبط برای پردازش یا تولید آنرا حمل می کنند :ارزش به مربوط بودن اطلاعات به مصرف کننده اطلاعات بستگی دارد ، فراهم کننده اطلاعات در مورد ویژگی بوسیله محدود کردن توزیع آنها تصمیم میگیرد و با کانالیزه کردن توزیع ،ارزش را نغیر میدهد.
پردازش – پردازش وتولید اطلاعات از آنچه که ما ارزش ذاتی اطلاعات می نامیم تشکیل می شود زیرا،از این جنبه ، معنی یا زمینه اطلاعات به ارزشش مربوط نیست . به هر حال ، بیشتر قابلیت های مختلف با هم یک زنجیره ارزش اطلاعات را میسازیم . تقریبا” ، این زنجیره ارزش از فراهم آوردن دسترسی به اطلاعات ، زخیره سازی و ساختاربندی آن ، پردازش آن ، تجسم آن ، و فراهم کردن ظرفیتهایی برای افزایش آن ، ترکیب کردن آن یا برای همکاری روی آن تشکیل شده است . برای مثال ، اگر چه آنها هر یک ، یک هدف متفاوتی دارند ، تولید یک فیلم یا استفاده کردن از سیستم برنامه ریزی موسسه (ای آر پی) یک زنجیره ارزش اطلاعات معرفی می کند.
درهر مورد ، هزینه فروش باید بوسیله قیمت مصرف کنندگان اطلاعات که مایل هستند بپردازند ، پوشش داده شود . اگر ما روزنامه ها را بعنوان یک مثال در نظر بگیریم . این موضوع مربوط هست زیرا امروزه ناشران روزنامه هزینه بالایی از فروش را نسبت به گذشته دارند . امروزه ، ناشران مجبورند اطلاعات را برروی کاغذ چاپ کنند و دوباره آنها را کانالهای دیجیتال انتشار دهند ،هنوز آنها نمی توانند از عهده پرداختهای بیشتر برآیند.
مربوط بودن – اطلاعات برای ایجاد ارزش نیاز دارد به مصرف کننده مربوط باشد . مربوط بودن بوسیله کیفیت و معیار متنی اطلاعات بوسیله مصرف کننده تعریف میشود . مربوط بودن بطور عمده به معنی اطلاعات در یک زمینه معین مربوط هست .وتعدادی مقیاس برای بیان یا شایسته کردن سطوح مختلف مربوط بودن وجود دارد.
مقیاس کیفیت از جذب کنندگی ، درست بودن ،قابلیت اطمینان و اعتماد و کامل بودن اطلاعات تشکیل یافته است . معیار دیگر مربوط بودن ، اهمیت داشتن و چشمگیر بودن اطلاعات برای تصمیماتی که مجبوریم بگیریم ، هست . از این جنبه ها هیچ فرق قابل توجهی بین اطلاعات مشابه و دیجیتال نیست ، این تغییرات، بهر حال ، وقتی مابه معیار مربوط بودن اطلاعات نگاه می کنیم ، فوری و ضروری هست . اینجا ، اطلاعات دیجیتال اغلب با توجه به موجود و در دسترس بودن ، به موقع بودن ، رسیدن یا قابلیت تجمیع شدن با اطلاعات دیجیتالی شده برنده میشود . این جنبه های مربوط بودن بطورچشمگیری افزایش یافته اند.
بطور مثال ، اینترنت به بزرگترین کتابخانه جهانی تبدیل شده ، و تکنولوژی اطلاعات حالا اطلاعات را با دسترسی جهانی ودر زمان واقعی پردازش می کند .
ویژه بودن – زمانیکه مربوط بودن ارزش اطلاعات را از دورنمای (دیدگاه) مصرف کننده اطلاعات تعریف می کند ویژه بودن به آن از نقطه نظر فراهم کننده اطلاعات نگاه می کند . اطلاعات ،طبیعتا”در جائیکه آن محدود نشده است ، ویژه نیست مثل بعضی داراییهای مشهود . برای مثال ،یک الماس به خاطر تعداد الماسهای در دسترس محدود هستند ، ویژه هست . برعکس یک مقدار نامحدود اطلاعات می تواند تولید شود و بیشتر منابع مختلف میتواند همان اطلاعات را تولید کند . یک مسئله اساسی تر برای بازارهای اطلاعات بوسیله عقیده و نظر اطلاعات بعنوان یک کالا معرفی شده است . برخلاف محصولات یا خدمات، یک واحد اطلاعاتی معین میتواند بوسیله تعداد زیادی خریده شود و توسط تعدادزیادی در همان زمان فروخته شود . هیچ کمیابی وجود ندارد . در بازارهای کلاسیک ، فقط یک مصرف کننده میتواند یک محصول معین را در همان زمان بخرد.
امروزه ویژه بودن اطلاعات به سوالاتی از قبیل – بستگی دارد : چه جایگزین هایی در جائیکه مصرف کنندگان می توانند اطلاعات را بگیرند در دسترس هستند ؟ چه تلاشی برای تولید کردن اطلاعات بوسیله او لازم هست ؟ یک جنبه کلیدی دیگر ویژه بودن ، تصویر نام تجاری فراهم کننده اطلاعات هست .به همان اطلاعات در دسترس فقط یک کلیک ماوس فاصله هست ، اگر تصویر نامه تجاری فراهم کننده به میزان کافی قوی باشد ، مصرف کنندگان اطلاعات فقط مقداری وفاداری نشان خواهد داد . موتور تحقیق که ما استفاده میکنیم یک مثال خوبی هست ، اگر شما ملاحظه کنید که احتمالا” نتایج تحقیق در میان فراهم کنندگان برتر یکسان تر هست . اما ،بیشتر ما یک وفاداری بالاتر به آن یک مارک نشان خواهیم داد.
کانال – بالاخره ، توزیع کانال تاثیری روی ارزش اطلاعات دارد . تغییرات ارزش با کانالهای متفاوت انتخاب شده ، همچنین با تعداد کانالها در جائیکه آن دسترس هست (برای مثال کتاب ،روزنامه ،محله ،تلویزیون و اینترنت ). بسته به نوع اطلاعات (با کاربردی کردن یا هدفمند کردن )ارزش ، افزایش یا کاهش می یابد یک مثال خوب متفاوت شدن ارزش کانال ،این حقیقت هست که مردم مایلند برای یک کتاب چاپ شده نسبت به یک کتاب اینترنتی بپردازندحتی اگر متن عینا یکسان باشد.
کانال همچنین با مربوط بودن وویژه بودن ارتباط میابد.برای مثال ،اطلاعاتی که بواسطه کانالهای متفاوت در دسترس هست،همچون اخبار،نمیتواند خیلی زیاد ویژه باشد.یک مسئله ای که شرکتهای چاپ رسانه ای کلاسیک امروزه با ان روبرو هستند.یا اگر اطلاعات فراهم شده بواسطه کانالهای درست وصحیح ،ان مربوط بودن را افزایش میدهد.برای مربوط بودن به تولید *،برای مثال ،اطلاعات بواسطه کانالهای دیجیتال میاید.
چه چیزی تغییر کرده است؟
اینترنت به عنوان جایگزین اصلی یک کانال دیجیتال بطور متحیر کننده ای قابلیتهای مصرف کنندگان اطلاعات را در یک روش از قبل نا هماهنگ شده گسترش داده، وقتی به عقب بر میگردیم به مقیاس مربوط بودن نگاه می کنیم ، واضح است که معیار کیفیت تغییر نکرده اند ، مسلما” بعضی می گویند که کیفیت کاهش یافته است . اما مقیاس متنی و مقایسه ای ، حالا که اطلاعات در اینترنت توزیع شده ، بطور چشمگیر تغییر یافته است . امروزه ما برای اطلاعاتی که مصرف می کنیم حمایت می کنیم و پول میدهیم . این قابلیتها ، فقط به وسیله کانالهای دیجیتال ارائه شده اند ، به فرایند مصرف اطلاعات ارزش می افزایند . قیاس ضد و نقیض اینست که به هر حال ، قیمتی که مصرف کننده ها راضی هستند برای اطلاعات بپردازند ، بواسطه کانالهای دیجیتال کاهش یافتند علیرغم ارزش تعجب آوری که قابلیتهای اضافی ارائه کردند. به عقیده من ، علت اصلی اینکه فراهم کننده اطلاعات ، کنترل روی اطلاعات را از دست داد اینست که بعدا” فراهم کنندگان کانال ، کنترل را بدست گرفتند .
چارچوب معرفی شده در اینجا برای ارزیابی و تخمین زدن ارزش اطلاعات مفید است و آن ممکن هست بوسیله هر کسی که با مدیریت اطلاعات مربوط هست ، برای شناسایی اینکه چطور آن برای سیستم های اطلاعاتی یا مصرف کنندگان اطلاعات ارزش ایجاد می کند ، استفاده شود .
سازمانهای اطلاعات کامپیوتری همچنین می توانند از چارچوب برای شکل دادن استراتژی و حداکثر کردن ارزش سیستم تکنولوژی اطلاعاتش استفاده کنند . با استفاده کردن از معیار مربوط بودن ، برای مثال ، می تواند با موضوع اضافه بار اطلاعات و هزینه سر و کار داشته باشد ، برای مدیریت کردن مبالغ نجومی اطلاعات که ممکن هست ، آنچنانچه انتظار داشتیم مربوط نباشد.
ترجمه دوم
درسهایی از مدیریت استعداد شرکت اپل
تقریبا همه در کسب و کار از موفقیت اپل در زمینه تولید محصولات شگفت انگیز و رهبری فوق العاده استیو جابز آگاه هستند . بیشتر نویسندگان رویکرد شرکت را به سمت منابع انسانی توصیف کرده اند ولی اکثرا کمتر به علت بکارگیری این دیدگاه انسانی پرداخته اند.
پس از دو دهه تجزیه وتحلیل وجه تمایز و تفاوتهای کلیدی این شرکت در زمینه مدیریت استعداد به شرح ذیل شناسایی شده است:
بهره وری نیروی کار و نوآوری
هریک از شرکتهای موفق جهان ظرفیت دامنه و محدوده محصولاتشان را توسعه می دهند ولی شرکت اپل در سطح متفاوتی از آنها قرار داردچرا که هر چند سال این شرکت توانایی اش را برای ورود به دامنه محصولات جدید و متفاوت نشان داده است.
اپل یک شرکت کامپیوتری بود ولی در دهه گذشته با ارائه ipod و itunes در محصولات موزیک پیشتاز شد. پیوند جدید بعدی در دامنه محصولات شرکت اپل گوشی های هوشمند بودند که صنعت pc را به چالش کشیدندمقدار زیادی از چابکی شرکت اپل به خاطر فرهنگ سازمانی و جهت چشم انداز رهبران ارشد آن باشعار تقویت حس نیاز برای گرفتن آمادگی برای چیز بزرگ بعدی است.
این توانایی برای تغییر موفقیت آمیز از یک صنعت به صنعت دیگر در مدت زمان کوتاهی چابکی نام دارد.
فرهنگ سازمانی
در اپل یک انتظار فرهنگی که بعد از موفقیت در یک کار شما بایستی فورا برای کسب چیزهای کاملا متفاوت حرکت کنید و بایستی بدانید که تجهیز شده و به سرعت یاد بگیرید.
انتظار تغییر آزادانه مقاومت را از بین می برد و این پیام را می فرستد که کارکنان نباید استراحت کنند و متوقف شوند ، این بدان معنی است که کارکنان بایستی از نظر ذهنی برای چاشهای فوق العاده بعدی آماده باشند.
کارمندان اپل در تیمهایی دیسکانکت متعدد کار می کنند که با پیش بینی کم نسبت به هدف یا اطلاعات مورد استفاده در نظر گرفته شده برای کارشان با یکدیگر یکدیگر رقابت می کنند.
استخدام
الویت در استخدام کارکنانی است که نسبت به تغییرات و چالشهایآمادگی بیشتری داشته باشند.
تغییر کار مکرر ای مفهوم را لود میکند که یک کارمند خسته برای یک زمان طولانی با کارش نخواهد ماند زیرا که یک کار و تمرکز تغییر می کند . این یک فاکتور جذب عمده در استخدام است: تمایل برای چالشهای تغییر آزاذانه
دیدگاه اپل برای ایجاد یک تصویر و چارچوب استخدامها و جذبهای مهارت های جدیدی است که به آنها برای حرکت موفقیت آمیز در حوزه های تولیدات کاملا جدید و غیر مرتبط نیاز داشتند
ارزیابی عملکرد
یکی از بهترین اندازهگیری بهره وری نیروی کاردرآمد به ازا هر نفر کارمند است روش اول این شرکت مدنظر قرار دادن درآمد به ازای هر نفر به میزان 2 میلیون دلار است و روش دوم سود حاصل از هر کارمند به مقدار 478 هزار دلار برای شرکت است.
شرکتها بایستی بهای سنگینی را برای نوآوری بپردازند ولی با این حال شرکت اپل بهبود نوآوری را با کمک تلاش همه جانبه و اینکه زمان و پول کافی برای دوباره کاری وجود ندارد.
مهلت غیر واقعی در شرکت اپل به این معنی است که شما مجبور به حل مسایل پروژه در کمترین زمان ممکن هستید زیرا زمان برای دوباره کاری وجود ندارئد فشردگی تیم را برای انسجام بیشتر مجبور می کند چرا که یک برنامه فشرده هر کسی را برای بهره وری وادار می کند زیرا آنها می دانند جایی برای لغزش وجود ندارد . رویکرد فشرده به این معنی است که حتی با منابع بزرگ هر کارمند هر کارمندی با طرز فکر فشردگی سازگار و هماهنگ شود.
فرهنگ عملکرد
تجزیه و تحلیل کسب و کار اپل نشان داد که تمرکز روی نتایج رهبری صنعت تولید شده است،پاداشها و برنامه های تشخیص در اپل برای یک جزء تلاش شامل نمی شود بلکه به جای جشن نقاط عطف تولید متعدد ، فقط پرده برداری از یک تولید نهایی یک جشن یزرگ است.
یک فرهنگ عملکرد تمایزها و تفاوتهای چشمگیری مبتنی بر عملکرد را می طلبد و به عینه کسانی که در عملکردهای سطح بالا و روی محصولات حساس کار می کنند متفاوت رفتار می کنند.
اینگونه رفتارها باعث می شوتد تعدادی از کارکنان شکایت کنند ولی درواقع اگر رفتار همه کارمندان یکسان و مشابه باشد ممکن است که عاملان عملکردهای سطح بالا را خنثی کرده و باعث شوند که آنها شرکت را ترک کنند.
در شرکت اپل داشتن مدرک تحصیلی سطح بالا و یا موفقیتهای گذشته در زمینه تولید محصولات قبلی شمارا از فرهنگ رقابت دور نگه نمی دارد و به منظور توسعه محصولات رقابت داخلی شدید است.
شرکت اپل به دنبال افراد سخت کوش و متعهد است و شعار شرکت بر روی سایت آن اینست که : آنچه ما بدست آوردیم با سخت کوشی دست یافتیم هرچیزی با سخت کوشی اتفاق خواهد افتاد و شما ممکن است کار آسانتری را در هر جای دیگری بغیر از شرکت اپل پیدا کنید.
اگر شما نسبت به انجام کارهای بزرگ با جزئیات دقیق توجه نداشته باشید شرکت به شما خواهد گفت: جای شما اینجا نیست
“کراوات خود را کنار گذاشته و ایده های جدیدتان را بیاورید”
متن انگلیسی دوم
2
http://www.ere.net/2011/09/12/talent-management-lessons-from-apple-a-case-study-of-the-worlds-most-valuable-firm-part-1-of-3/
Advice and How-Tos
Talent Management Lessons From Apple: A Case Study of the World’s Most Valuable Firm (Part 1 of 4)
by Dr. John Sullivan Sep 12, 2011, 5:35 am ET
inShare
8
The Apple store in London
This past August Apple became the most valuable corporation in the world based on market capitalization, surpassing every firm in the technology industry and every other industry! As a consumer products company, its prolonged growth spurt is even more amazing because it has continued through economic times when consumers are reluctant to spend what little they have. Considering that Apple was near bankruptcy in 1997, its story is both extraordinary and noteworthy.
The extraordinary valuation is not a result of 30+ years of stellar performance. Apple has failed at many things. Its success isn’t the result of access to special equipment, manufacturing capability, or a great location, but rather superior leadership, access to great talent, and unusual talent management approaches.
Almost everyone in business is aware of Apple’s amazing product success and the extraordinary leadership of Steve Jobs. Some authors have described the firm’s approach to HR, but few have analyzed the firm close enough to identify why the approaches work. Visits to the headquarters and interviews with HR leaders convinced me that there are lessons to be learned from this company. After two decades of researching and analyzing Apple’s approach to talent management, I have compiled a list of the key differentiators.
If you are a manager at another organization and you want to duplicate its results, this case study will give you direction.
Apple Talent Management Approaches to Emulate
This three-part case study covers the many talent management factors that contributed to Apple’s extraordinary success in workforce productivity and innovation. It does not focus on the many important things that Steve Jobs did at Apple, because such things are not easily copied by others. It also focuses primarily on the approaches used within Apple’s corporate facilities versus those of Apple’s retail operations.
Agility Allows for Innovation into Completely New Areas
Many firms develop the capability to dominate their industry. Procter & Gamble, Intel, and Toyota are excellent examples. Apple is in a different league, however, because it has demonstrated the ability to shift into and dominate completely new industries every few years. For most of its history, Apple was a computer company (and its name used to be Apple Computer), but in the last decade Apple tackled the music industry with the iPod device and iTunes distribution channel. Next Apple conquered and dominated the smartphone industry with the iPhone and “App Store.” Most recently Apple challenged the PC as we know it and is in the process of disrupting the publishing industry. This ability to successfully shift from one industry to another in a few short years is known as agility. In my book, even wildly successful firms like Google, Facebook, Toyota, or Procter & Gamble can’t come close to matching Apple’s agility track record.
A great deal of Apple’s agility comes from the direction and vision of its senior leadership and its corporate culture, which reinforces the need to get ready for “the next big thing.” While Apple looks for agility in talent, the real key to Apple’s agility occurs post onboarding. At Apple, there is a cultural expectation that after succeeding in one task, you will immediately move on to something completely different. You know that you will have to retool and learn quickly. The expectation of radical change eliminates resistance and sends a message that employees can’t rest on their laurels. That means that they must mentally prepare for (and even look forward to) the next extraordinary challenge, even though you will get almost no “career path” help in determining which is the next best challenge for you. Apple employees work in numerous disconnected team silos, competing against one another with little or no foresight into the purpose or intended use date of their work.
The rapidly shifting work load means than an employee bored with their work won’t be for long because the work and the focus will change, a major attraction factor that brings in recruits desiring the challenge of radical change. Looking at the big picture, Apple’s ability to move into and dominate completely unrelated industries is only possible because of its extraordinary talent, the way that it manages it, and its approach to building an image that attracts the new skills needed to successfully move into completely new product areas.
A “Lean” Talent Management Approach Contributes to Extraordinary Productivity
Most firms strive to have a productive workforce. One of the best ways to measure workforce productivity is revenue per employee. Apple produces what can only be considered extraordinary revenue per employee; $2 million. A second measure of workforce productivity is profit per employee: nearly $478,000 for Apple (unbelievable considering it has a retail workforce).
If you are familiar with the concept of lean management, then you’ll understand the prime drivers for Apple’s extraordinary employee productivity. For years, the leadership of Apple has followed the philosophy that having less is more, meaning that by purposely understaffing and operating with reduced funding, you can make the team more productive and innovative.
Innovation at most firms is expensive because you must pay for a lot of trial and error. The lean approach, however, can improve innovation because with everything being tried, there simply isn’t enough time or money for major misses and re-do’s. “Unrealistic deadlines” at Apple mean that you have to get project problems solved early on, because there isn’t time to redo things over and over. Being lean forces the team to be more cohesive. Even providing a lean schedule forces everyone to be productive because they know there is no room for slippage. At Apple, the lean approach means that even with its huge cash resources, every employee must adopt the mentality of leanness. If you understand the lean concept and its advantages, you shouldn’t be surprised that numerous innovations have been developed in “garages,” the ultimate lean environment.
Build and Reinforce a Performance Culture
Any business analysis of Apple will reveal its laser focus on producing industry-leading results. While some feel the performance emphasis comes solely from Steve Jobs, the “performance culture” is continually reinforced by operational processes and practices. For example, having stock as a primary motivator forces employees to focus on the performance of the company and its stock. The rewards and recognition programs at Apple don’t include a component for effort or trying — only final results. Rather than celebrating numerous product milestones, only the final product unveiling is worthy of a major celebration.
A performance culture requires significant differentiation based on performance, and it’s clear that in this culture, the top performers and those who are working on mission-critical products are treated significantly differently. In fact, current and former employees frequently complained about the special treatment given to those designated as the “top 100 most important employees.”
Treating top performers differently may cause some employees to be disgruntled, but treating all employees exactly the same will frustrate your high-impact top performers and cause them to leave. Functions receive different funding also, based on their potential impact. Overhead functions that don’t directly produce product (i.e. HR) are often underfunded compared to product producing functions like engineering and product design.
Although there is certainly politics at Apple (where marketing seems to rule), having a degree from a prestigious school or past success on other products won’t get you far in the highly competitive culture at Apple. Jobs has no degree at all. The internal competition is fierce (even though they don’t know what other teams are doing) to develop or contribute to the most-talked about feature for the next WOW product.
Rather Than a Work/Life Balance, Emphasize the Work
Numerous HR functions proudly and prominently push work/life balance. Like them, Apple is proud of its long-established culture. You won’t find the term “balance” anywhere on the career site; instead, Apple makes it clear it is looking for extremely hard-working and committed individuals. On the website, for example, it proudly states: “This isn’t your cushy corporate nine-to-fiver.” It reinforces the “hard work” message several times, including “Making it all happen can be hard work. And you could probably find an easier job someplace else. But that’s not the point, is it?
And: “We also have a shared obsession with getting every last detail right. So leave your neckties, bring your ideas
ترجمه کننده: حمید آروند- کارشناسی ارشد رشته مدیریت دولتی گرایش سیستمهای اطلاعات