رهبری از ديدگاه قرآن

رکن اساسي دولت اسلامی

محمد امين رمضانيان: اشاره: زندگي بشر در طول تاريخ همواره ضوابط و معيارهايي را در برداشته است، يکي از اين ضوابط وجود حکومت و رهبر در تمامي اجتماعات بشري بوده است. انسان يک موجود زميني است و زندگي او از رهگذر روابط و دادوستد با افراد، جامعه و تمدن صورت مي پذيرد. اين روابط و کنش ها بدون وجود دولت امکان تحقق ندارد. زيرا اين دولت است که زندگي اجتماعي را سامان مي دهد. اما دولت به خودي خود تا زماني که يک رهبري و به تعبير قرآن کريم يک خليفه در رأس آن نباشد، نمي تواند وظيفه خود را ايفا نمايد. چرا که رهبر با هدايت و نظارت کلي بر عرصه هاي گوناگون و مؤثر جامعه نيل به اهداف را کوتاه تر و سهل تر مي سازد.‏
رهبر و خليفه در اين نقش بايد تمامي نيروهايي که حافظ سلامت و بقاي اين نظام هستند را گرد آورد و آنها را در يک واحد قدرتمند و منسجم و پايدار سامان دهد و در اين راستا راه هاي صحيح رسيدن به آن اهداف را بپيمايد و تحت نظارت رهبر امکانات و منابع بالقوه به اهداف و مقاصد بالفعل تبديل مي شوند. خليفه با اين کارها ميان امور دنيوي و اخروي، مادي و معنوي هماهنگي و توازن ايجاد مي کند و به اين واسطه الگوي ديگران در فعاليت هايشان مي گردد. در اين صورت پيروي از او به دليل الگو بودن واجب مي شود، نه به دليل قدرت و تسلط داشتن، چرا که قدرت حقي نمي آورد.‏
از اين روست که خداوند متعال اطاعت از خليفه را با اطاعت از خود قرين کرده است، و مي فرمايد: “يا ايّها الّذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرّسول و اولي الامر منکم…”. اي کساني که ايمان آورده ايد! اطاعت کنيد خدا را و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الامر را. و هر گاه در چيزي نزاع داشتيد، آن را به خدا بازگردانيد، اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين براي شما بهتر و عاقبت و پايانش نيکوتر است. از اين آيه به وضوح دريافت مي شود که اين اطاعت در زماني است که راه، را خدايي و به سوي او باشد. در واقع انسان ها بعد از اطاعت از قوانين الهي و دستورات خداوند بايد از دستورات پيامبران و امامان و جانشينان آنها به عنوان رهبر و پيشواي جامعه اطاعت و پيروي نمايند. اولو الامر يعني صاحب اختيار کارها و فرامين است. يعني کسي که صلاحيت امر کردن دارد و در اوامر خود با خدا و رسولش مخالفتي نمي کند. مصداق اولو الامر همان ائمه معصوم مي باشد که رهبري مادي و معنوي امت اسلامي در تمامي عرصه هاي زندگي از طرف خداوند و پيامبر اکرم به آنها واگذار شده است. هر چند مراد از اولو الامر ائمه معصوم مي باشد. اما تاکيد اينکه قرآن تنها بر برهه اي خاص منطبق نمي شود، ملتزم به وسعت مفهوم مي شويم. پس اين امکان را به ما مي دهد که در مورد ولايت در عصر غيبت امام، به اين آيه تمسک جست.
ميان رهبر و توده مردم رابطه متقابل وجود دارد. توده مردم بايد از رهبري اطاعت کند و رهبر در قبال آنها مسئول است. به همان اندازه که پيروي از هدايت و اوامر رهبر واجب و مهم مي باشد، رهبر نيز در برابر اين فرمانبرداري بايد تلاش نمايد، اجتماع را به سعادت و اهداف اساسي آن برساند. دليل دعوت به اطاعت از خداوند متعال اين است که اطاعت اساس و پايه ايمان است، چون احساس عبوديت شخص مومن به درگاه خداوند متعال در تمامي
انديشه ها و گفتارها و کردارهاي او نمود پيدا مي کند. چيزي که او را وا مي دارد تا در زندگي خود بر اساس امر و نهي خداوند حرکت کند، چه اين اوامر را دوست بدارد، يا بر خلاف ميل او باشند. همچنين آيه پايه و اساسي را که بايد دولت بر آن بنا شود بازگو مي نمايد، که ايمان به وجود خدا را نيز در بر دارد. اطاعت از پيامبر نيز در همين راستا است.‏
شايد هدف از تکرار لفظ اطاعت براي پيامبر و تأکيد بر اطاعت از ايشان، تبيين اين امر باشد که پيامبر داراي دو جنبه و بعد مي باشد. بعد تشريعي که بر اساس آنچه به او وحي مي کند و آنچه به طور مجمل و کلي در قرآن آمده است و پيامبر آن را به تفصيل بيان مي دارد. بعد رأي دادن که اين جنبه به ولايت حکومتي و قضاوت پيامبر باز مي گردد. در اين عرصه پيامبر بر اساس ظواهر امور ميان مردم حکم مي کرد. اطاعت مردم از رهبر از آن جهت است که در قبال آنها مسئوليت دارد. مسئوليت در پي آزادي و اراده و اختيار حاصل مي شود. رابطه ميان اين دو، رابطه لازم و ملزوم است، چون مسئوليت در پي آزادي به دست مي آيد و اگر آزادي از دست برود مسئوليتي در کار نيست. يک رهبر بايد آزادي عمل و قدرت اجرايي قوانين و اختيارات لازم در اين زمينه را داشته باشد. يعني تحت تأثير و تحت فشار گروهي خاص نبوده و تمامي قدرت و امکانات در جهت هدايت اجتماع به وي داده شود و با استفاده از اين اختيارات بتواند گروهي مانع را عزل و گروهي مطيع را انتصاب نمايد. آزادي رهبر به معناي اين است که رهبر در هدايت و اداره يک جامعه تابع و مطيع افراد خاص و شرايط و اصولي جز قوانين الهي و ديني نباشد.‏
بنابراين در رأس دولت بايد رهبري توانا و قادر بر انجام وظايف قرار گيرد. اين رهبري در قبال توده مردم مسئوليت دارد و اين مسئوليت لزوم اطاعت مردم از او را به همراه دارد. البته اين اطاعت بايد آگاهانه باشد نه کورکورانه. اين رهبري از آنجايي که در قبال مردم مسئوليت دارد بايد از اراده اي قوي و آزادي برخوردار باشد. اراده قوي و منطقي در رهبريت شرط اساسي است که رهبر در عين انعطاف پذيري متناسب با شرايط و مقتضيات خاص، اراده قوي و استوار داشته باشد. ‏

البته رهبري يک جامعه اسلامي شرايط و ويژگي هايي دارد که در قرآن کريم در بين تعدادي از آيات بيان شده است. يک رهبر شايسته بايد علم به تمام امورات داشته باشد. خداوند مي فرمايد: “و علّم آدم السماء کلّها”. چرا که علم ثمره عقل و راهنماي حکومت کردن است. معياري است براي تشخيص چيزهايي که بايد گرفته شوند، از اموري که بايد وانهاده شوند. به فضل آن مصونيت از اشتباه و لغزش در تصميم گيري ها به دست مي آيد. از آنجا که دولت اسلامي دولت قانون است، حاکم مسلمانان بايد عالم به قانون باشد. منظور از قانون، احکام ديني و قوانين الهي و اصولي است که يک جامعه اسلامي را به اهداف و آرمان هاي ديني خود مي رساند. اين قوانين در قرآن کريم و سيره زندگي انبياء و امامان وجود دارد و اين رهبر است که با علم فقهي و مذهبي خويش قادر به تفسير و تفهيم آن است. با استفاده ار علم و دانش فقهي و ديني رهبر، قوانين و مقررات حقوقي و سياسي کشور تنظيم و تصويب مي گردد. تا اين قوانين حقوقي مسائل و مشکلات جامعه را حل نمايد.‏
‏ از ويژگي اساسي و مهم ديگر رهبري داشتن عدالت و دادگري است. خداوند متعال فرموده است: “يا داوود انّا جعلناک خليفهً في الارض فاحکم بين النّاس بالحقّ”. عدالت از مهمترين صفات هر رهبري است به گونه اي که امام علي (ع) آن را بالاتر و مهم تر از جود و کرم مي داند. در واقع هدف از وجود رهبر ايجاد عدالت اجتماعي و احقاق حقوق محرومان و مستضعفان در جامعه است.
حضرت علي (ع) الگوي بارز رهبر و پيشواي عادل در تاريخ اسلام و جهان است. دوران حکومت ايشان دوراني بود که با وجود آشوب و اختلاف ناشي از وجود حکومت بني اميه ايجاد و برقراري عدالت اجتماعي سخت و دشوار بود ولي حضرت علي (ع) با ايجاد جامعه اي عدالت مدار و عدل محور معني و مفهوم اين واژه را در تاريخ جهان تداعي نمود. با ايجاد و گسترش عدالت، نيل و دستيابي جامعه به آرمان ها و اهداف انساني و ديني آن ميسر مي شود.‏
علاوه بر اين دو صفت، رهبر ويژگي هايي دارد ولي علم و عدالت از مسلمات مسلمانان گشته است. وجود ولي امر در مقام تصدي برقراري نظم و اجراي قوانين اسلامي ضروري است، چرا که وجود او مانع ظلم و تجاوز و فساد مي باشد. امانت را بر عهده مي گيرد، و مردم را به راه راست هدايت مي کند و بدعت هاي ملحدين و معاندين را بر ملا مي کند. نقشه هاي دشمنان داخلي و خارجي را خنثي مي کند و به اين ترتيب جامعه به آرمان هاي اصلي دين و سعادت مردم رهنمون مي شود. از طرف ديگر وجود رهبر جامعه را از هرج و مرج و اختلافات دور
مي کند و در سايه اوامر و دستورات رهبر وحدت و يکپارچگي در بين افراد گسترش مي يابد. اين همان حرکت به سوي مطلق است که تعطيل ناپذير مي باشد.‏
بنابراين رهبري از ديدگاه قرآن يک رکن اساسي در تشکيل دولت است و منحصر به خليفه اول (حضرت آدم) و يا پيامبر خاتم (ص) نمي شود. چون بناي تمدن انساني منوط به وجود رهبري آگاه است. پس مادامي که بشريت وجود دارد، رهبريت نيز وجود خواهد داشت. ‏

منابع:
قرآن، مديريت و علوم سياسي، علي حسن الياسري، بنياد پژوهش هاي قرآني حوزه و دانشگاه، مشهد، 1387
مکارم شيرازي، ويژگي هاي مديريت اسلامي، چهارمين سمينار بين المللي مديريت اسلامي 1371

رسالت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *