کلمات کلیدی: زن، آموزش، ازدواج و خانواده در ایران
1/4.آموزش
پس از استقرار جمهوری اسلامی ایران، نظر به جایگاه رفیع تعلیم و تربیت در اسلام و عدم مغایرت آن با هیچ یک از موازین اصولی مذهب، مبارزه با بی سوادی و افزایش و ارتقاء رشد علمی بانوان مورد اهمیت ویژه قرار گرفت. در حالی که مطابق با آمار ارایه شده در سال 1355، حدود 63% از کل جمعیت زنان بالای 15 سال ایرانی بیسواد بودهاند (44% زنان شهری و 82 % زنان روستایی)، آمار سال 1378 نشاندهندهی کاهش بیسوادی زنان ایرانی به 3 / 31 % میباشد و این در حالی است که گزارش سال 2000 دنیا حکایت از بیسوادی 6/24 % زنان دنیا میکند.
در سال 1375، 2/8 درصد از مردان و 9/4 درصد از زنان کشور تحصیلات عالی داشتهاند. در مناطق روستایی تعداد افرادی که از طریق نهضتسواد آموزی با سواد شدهاند، مخصوصا برای زنان چشمگیر است این در حالی است که در این سال حدود 2/22 درصد از زنان روستایی از طریق نهضتسواد آموزی باسواد شدهاند و در سال 1380، 62 درصد فارغ التحصیلان دانشگاه را زنان تشکیل دادهاند.
شکی نیست که پدیدهی افزایش بار آموزش و کسب علم و همراهی با تکنولوژی مدرن جهان، اصلی غیر قابل انکار است، اما هر یک از اصول اولیهی این مهم باید بر اساس برنامهی عینی و مدونی باشد که بتواند هدف از کسب معلومات و به کارگیری آن را برای کلیه آحاد، اعم از زن و مرد ترسیم نماید.
هر یک از اجزای نظام در پیشبرد این اهداف لازم است دارای جایگاه معین، مشخص و واضحی باشند و به کارگیری هر یک از ابزار انسانی در این حیطه باید کاملا معین شده باشد. در کشور ایران با توجه به جهتگیری رشد آگاهی بانوان در به کارگیری این قشر در توسعهی همه جانبهی کشور، به نظر میرسد گام دوم بسیار پرشتابتر از گام اول برای نیل به هدف منظور برداشتشده است. عدم برنامه ریزی زیر بنایی برای نحوهی به کارگیری نیروی زنان و افزایش بی رویهی قشر تحصیلکرده منجر به بروز بحرانی نو در کشور گردیده است از جمله:
– افزایش نرخ بیکاری به دلیل عدم هماهنگی بین آموزش و مشاغل زنان
– بالا رفتن سن ازدواج
– رواج فرهنگ مدرک گرایی
و در نهایتبه هدر رفتن بودجه مملکت در مسیر نادرست میانجامد.
2/4. بحران ازدواج
به طور کلی طی سالهای 1345 تا 1375 حدود 4 سال به میانگین سن ازدواج زنان افزوده شده است، در حالی که معمولا متوسط سن ازدواج مردان بیشتر است. در سال 1375 حدود 43 درصد از جمعیت 20 ساله و بیشتر هرگز ازدواج نکردهاند. این نسبت در مقایسه با سال 65 حدود 9/2 درصد افزایش یافته است. نرخ ازدواج در کل کشور نسبتبه سه ماههی اول سال 79، حدود 82 / 3 درصد کاهش را نشان میدهد. با توجه به آمارهای مربوط میتوان دریافت که اکنون جمعیت جوان کشور با افزایش میانگین سن ازدواج و کاهش نرخ ازدواج دستبه گریبان است. (1)
بعضی علل تاخیر در امر ازدواج، به اختصار به شرح زیر میباشد:
1. کاهش اعتماد اجتماعی
2. گسترش ارزشهای مادی برای انتخاب همسر
3. نگرش ابزاری نسبتبه ازدواج
4. نفوذ گرایشات تساویخواهانه در میان دختران
3/4. خانواده
با گسترش روند صنعتی شدن، خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی از این فرایند تحول، در امان نبوده است. از جمله تغییرات ایجاد شده در ساختار خانواده، تغییر در بعد خانوار (از 1/ 5 در سال 1365 به 8 / 4 در سال 1375)، کاهش نرخ باروری (از 9 / 5 در سال 1367 به 6 / 2 در سال 1379)، کاهش میزان موالید (از 38 در هزار برای 1367 به 5 / 19 در هزار برای 1376) .
کاهش عمومیت ازدواج برای زنان و مردان گروههای سنی 19- 15 ساله (مردان: از 5/6 درصد در سال 1357 به 5/2 درصد در سال 1375 و برای زنان از 3/ 43 به 7/17 درصد) هستهای شدن خانوداه و کاهش بار تکفل از (31/94 درصد در سال 1365 به 62 درصد در سال 1379)، افزایش و شیوع آسیبهای اجتماعی چون طلاق (از 21170 مورد در سال 1357 به 41812 مورد در سال 1376)، خانوادههای تک والدی… میباشد. (2)
شکی نیست در هیچ تهاجمی به آن که مورد تهاجم قرار گرفته چیزی داده نمیشود، بلکه داشتههای او نیز سلب یا نابود میگردد. در تهاجم فرهنگی غرب که اولین هدف آن گسستخانواده است، نوک پیکان متوجه زنان میباشد که از ارکان اصلی ثبات این هسته اجتماعی است. از یک سو رسوخ باورها و اندیشههای فرهنگ غرب و موج تجددگرایی زنان به کشور و از طرفی سیل اطلاع رسانی یک جانبه و تبلیغات انبوه رسانهها به عنوان ابزار اصلی این تهاجم، موجب سلب قدرت تفکر و انتخاب میگردد و زمینه را برای انهدام هر چه بیشتر کانون خانواده مهیا میسازد. بالا رفتن سن ازدواج، افزایش آمار طلاق، بحران روانی نوجوانان و…همه دلایل متقنی بر این ادعا است.
5. حضور زن در اقتصاد ایران
زن نه صرفا به قصد برابری با مرد که به عنوان موجودی زنده، بیدار و مسؤول که خداوند به قدر تواناییاش بر او تکلیف میکند باید منشا فکر و عمل گردد. ما در جامعهای زندگی میکنیم که شاهد تقابل اندیشههای مذهبی و باورهای سنتی و اصول حاکم بر جامعهی مدرن است و در میان دو نقطه افراط و تفریط شناور میباشد.
متعاقب سیاست رشد و توسعه اقتصادی تعداد شاغلان زن از 975 هزار نفر در سال 1365 به 2196 هزار نفر در سال 1379 افزایش یافته است. (3) علاوه بر دیدگاه افراطی که کارایی نداشته و وجود زن را بدون بعد انسانی آن در نظر گرفته و حاضر به قبول نقشهای اجتماعی وی نیست، دیدگاه تفریطی دیگری بدون ساختن زمینههای لازم جهت پیدایش نقشهای متناسب مبتنی بر دین، فرهنگ و ساختارهای اجتماعی… فقط داعیهدار شعار اشتغال زنان میباشد. نقشی که زن برای اثبات آن در جامعهی فعلی تلاش میکند، به لحاظ فقدان زمینهی لازم نهایتا به فرسایش غیر منطقی خود و خانوادهاش منجر میگردد. اگر چه آمار و ارقام فاحشی را از شرکت زنان در فعالیتهای اقتصادی بین کشورهای پیشرفته و کشور ایران نشان میدهد. (50 درصد در مقابل 12 درصد)، اما در نظر نگرفتن نقش پنهان زنان در اشتغالات غیر رسمی و بدون مزد خود نشانهی بیتوجهی وضعف چنین استنباطی است.
بر اساس بینش مادی غرب، زنان متعاقب استقلال اقتصادی، خود را در موقعیتی میبینند که میتوانند بدون پشتوانهی مالی شوهر، نیازهای خود را تامین نمایند و چنین روحیات فردگرایانه منجر به کاهش انگیزه زندگی مشترک و گسستخانواده خواهد شد. به علاوه، اگر استقلال مالی به این معنی باشد که زنان شاغل قادر هستند درآمد خود را به نحوی که مایلند خرج نمایند و به مصرف نیازهای شخصی برسانند به دلیل عدم داشتن زیر بنای صحیح حضور، مطالعات فعلی خلاف آن را نشان میدهد. به طوری که زنان شاغل ناگزیرند اولا درآمد خود را برای تامین هزینههای خانوادگی صرف کنند و به طور کلی درآمد ایشان کمتر به مصرف نیازهای شخصی میرسد، ثانیا چه در جوامع غربی و چه در جوامع اسلامی با اشتغال زن از بار وظایف خانگی وی کاسته نمیشود بلکه زنان شاغل ناگزیرند بعد از ساعات کار رسمی وظایف خانگی سنتی خود را نیز به تنهایی انجام دهند Walle 8 (Abooti . در دههی 1980 در کشورهای توسعه یافته در میان حرفههای کم درآمد و ابتدایی، نسبت زنان به مردان در میان مستخدمین خانهها 98 %، پرستارها 97 %، معلمین مدارس ابتدایی 85 %، کارکنان ساده 72 % و امور خدماتی 58 % گزارش داده شده است و علیرغم صد سال کوشش و مبارزهی جنبشهای زنان در عرصهی حضور اقتصادی، بانوان از نیل به موقعیتهای کلیدی در پستهای مهم مدیریتی بازماندهاند. (4)
6. حضور سیاسی زنان در ایران
1/6. عضویت زنان در مجلس شورای اسلامی
تعداد داوطلبین زن نمایندگی مجلس شورای اسلامی در دورهی ششم با 44 درصد افزایش نسبتبه دورهی قبل 5040 نفر بودند که از این تعداد 11 نفر به مجلس شورای اسلامی راه یافتند.
در مجموع 3/7 درصد از داوطلبین ششمین دورهی انتخابات مجلس شورای اسلامی را زنان تشکیل دادهاند.
زنان 3/4 درصد از کرسیهای نمایندگی ششمین دورهی مجلس شورای اسلامی را به خود اختصاص دادهاند. (ستاد انتخابات وزارت کشور 1378) .
2/6. عضویت زنان در شوراهای اسلامی
از مجموع 8078 نفر داوطلب برای عضویت در شوراهای اسلامی کشور در سال 1378، تعداد 781 نفر عضویت اصلی شوراها انتخاب شدهاند. از این تعداد 62 درصد به شوراهای روستاها و 38 درصد به شوراهای اسلامی شهرها اختصاص داشته است. (ستاد انتخابات وزارت کشور 1378) .
3/6. سازمانهای غیر دولتی
تعداد سازمانهای غیر دولتی زنان تا دی ماه 1379، 139 سازمان میباشد که نسبتبه سال 76 به 26 درصد در سال 79 کاهش یافته است.
گرایش سازمانهای غیر دولتی زنان از امور خیریهای و صنفی به امور تخصصی فرهنگی و اجتماعی نشان دهندهی گرایش تشکیل سازمانهای غیر دولتی به جایگاه اصلی آنها در جامعه میباشد. (مرکز امور مشارکت زنان، واحد هماهنگی سازمانهای غیر دولتی زنان، 1378) .
هم چنین ملاحظه میشود که تنها 13 در صد از زنان شاغل در گروه قانونگذاری، مقامات عالی رتبه و پست مدیران جای گرفتهاند که این مورد از نظر حضور اندک زنان در سیاستگزاریها، برنامهریزیها و تصمیمگیریها بسیار حایز اهمیت و قابل تامل است. (مرکز آمار ایران، سالنامهی آماری کشور، 1376)
نقد و نقادی مستلزم داشتن ملاک و میزان است. اگر ملاک تنها پاسخ به انتقاد متجددان غربی در خصوص حضور زنان در عرصهی سیاسی است آمار نشان دهندهی حضور کم رنگ و اندک زنان در این سطح است.
از بعد کیفی نیز روند افزایش آمار حضور بانوان در مناصب حکومتی و دولتی گره گشای مشکلات خاص زنان ایرانی نبوده است. اگر چه با توجه به فقدان زیربنای مناسب برای رشد و آموزش زنان در پستهای سیاسی و عدم آمادگی جامع جهت پذیرش اجتماعی ایشان نمیتوان تنها این گروه خاص را مسبب اصلی این نقصان دانست.
علی رغم این که بسیاری از فعالان سیاسی زن در حوزههای تصمیمسازی، سعی در برطرف ساختن کمبودهای حاکم بر حقوق بانوان ایرانی دارند، لیکن شاهد هستیم که اکثر مصوبهها و قوانین، التیام بخش بوده تا شفا دهنده!
امید میرود در بحث آینده راهکارهای اجرایی بهبود وضعیت زنان در نظام اسلامی و انقلابی ایران، در حد بضاعت مورد بررسی قرار گیرد.
ادامه دارد…
پینوشتها:
1. فصلنامه شورای فرهنگی اجتماعی زنان، ص 26.
2. همان، ص 28.
3. We the peoples, united nation, New York 2001
4. کتاب زنان، سال و دوم، 1380.
1