سازمان هولوگرافیک و اصول کل نگری

نویسنده: حمیده کریمی

چکیده
جهان از بی‌نهایت اجزا تشکیل شده و همه این اجزا با یکدیگر مرتبط و از همدیگر به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم تاثیر می‌پذیرند، لذا نمی‌توان با در نظر گرفتن تنها یک جز، درک درستی از واقعیت آن داشت. این امر نه تنها در جهان بلکه به جامعه و هر کل که شامل اجزای مرتبطی می‌باشد نیز قابل تعمیم است. در واقع این مقاله به تبیین پدیده کل‌نگری با کمک قانون هولوگرافیک می‌پردازد و با بررسی الگوی هولوگرافیک در حوزه‌های مختلف ضرورت ایجاد ساختار فکری کل‌نگر و رویکردهای جدید در این زمینه را تحت عنوان پارادایم هولوگرافیک مورد بررسی قرار می‌دهد.

کلمات کلیدی‌ :‌ ویژه – ساختارسازمانی – سازمان هولوگرافیک – کل‌نگری – ساختارپیچیده – هولوگرام

مقدمه
گرایش کمابیش ما به پاره پاره کردن جهان و نادیده گرفتن همبستگی ماهوی همه چیزها را می‌باید دلیل بسیاری از مشکلاتمان نه تنها در حیطه علوم که در زندگی و حتی در جامعه دانست. برای مثال، ما گمان می‌کنیم که می‌توان بخشی از کره زمین را از بی ببریم بی آنکه بر کل زمین تاثیری بگذارد. یا خیال می‌کنیم می‌توان بخش‌هایی از تن خود را مداوا کرد و کاری به کل بدن نداشت. ما بر این باوریم که می‌توان به انواع گوناگون مشکلات در جامعه از قبیل جنایت، فقر و اعتیاد به مواد مخدر پرداخت، بی‌آنکه توجهی به سایر مشکلات موجود در جامعه داشت. در حالی‌که بررسی هیچ موقعیت یا مشکلی، به تنهایی و با نگاه جزء نگر قابل حل و بررسی نمی‌باشد.
داشتن دید کل‌نگر و توانایی دیدن اهمیت و ارتباط اجزا می‌تواند کمک بسیار بزرگی در جهت حل مسائل پیچیده امروز باشد و منجر به تصمیمات بهتر و نتایج جامع‌تری گردد. درک این مساله که داشتن یک الگوی فکری کل‌نگر چقدر می‌تواند در حوزه‌های مختلف زندگی هر فردی تاثیرگذار باشد، دلیل اصلی پرداختن به این بحث است. آنچه در این مقاله مطرح می‌گردد، تعریف قانون هولوگرافیک و عملکرد یک هولوگرام است چرا که با درک چگونگی عملکرد یک هولوگرام به درک ارتباط اجزا با یکدیگر و کل آن بهتر پی می‌بریم. همچنین با کمک آزمایشاتی که در فیزیک کوانتوم نیز توسط دانشمندانی نظیر بوهم صورت گرفت، خاصیت هولوگرافیک بودن جهان و آزمایشاتی که در زمینه علم پزشکی توسط پریبرام انجام شد خاصیت هولوگرافیک بودن مغز و بینایی انسان نیز مطرح گردید که در این مقاله مورد بررسی قرار می‌گیرد.

هولوگراف و هولوگرام چیست؟
پس از اختراع اشعه لیزر الگوی هولوگرام کشف گردید که از الگوی تداخلی امواج پیروی می‌کند. هر نوع پدیده موج گونه می‌تواند یک طرح تداخلی ایجاد کند، نظیر امواج رادیو و نور و از آنجائیکه لیزر پرتویی بسیار خالص و تکفام از نور است، برای ایجاد طرح تداخلی بسیار مناسب است.Holo به معنی تمام و کل و Graph به معنی نمایش و Gram به معنی تصویر است. هولوگرام یک تصویر سه بعدی از یک جسم است که توسط دو شعاع لیزر بر روی یک صفحه فیلم ایجاد شده است. یک هولوگرام وقتی به وجود می‌آید که اشعه لیزر به تنهایی به دو تابه جداگانه تقسیم می‌شود. نخستین تابه از شیئی که قرار است از آن عکاسی شود بر می‌خیزد و تابه دوم طوری تابانده می‌شود که با نور برتابیده از تابه نخستین روی سطح فیلم برخورد کند و طرح تداخلی بدست آمده روی فیلم ضبط شود.

خواص فیلم هولوگرافیک
–  با تغییر در زاویه تابش لیزر می‌توان تا بی‌نهایت تصاویر دیگر از اشیا مختلف بر روی یک صفحه هولوگرام ذخیره نمود. به نحوی که تا بی‌نهایت تصویر روی یک فیلم قابل ذخیره‌سازی است. برای دیدن هر کدام از تصاویر ذخیره شده، کافی است لیزر با همان زاویه اولیه به صفحه هولوگرام تابانده شود. این پدیده در سال 1947 توسط یک فیزیکدان انگلیسی- مجارستانی به نام دنیس گابور اختراع و در سال 1971 منجر به دریافت جایزه نوبل گردید. از کاربردهای چنین تصاویری می‌توان به انواع سی دی‌ها، دی وی دی‌ها، پرچسب‌های هولوگراف و… اشاره کرد.
–  از دیگر خصوصیات فیلم هولوگرافیک این است که اگر تکه‌ای از فیلم هولوگرافیک حاوی تصویری از یک سیب کامل را به دو نیمه کنیم و سپس اشعه لیزر را به آن بتابانیم هر نیمه حاوی تصویر کامل سیب خواهد بود که نشان می‌دهد در واقع هر تکه فیلم حاوی کلیه اطلاعاتی است که در همۀ فیلم ضبط شده است.

بدن انسان همچون یک هولوگرام
با آزمایش‌های متعددی که توسط دانشمندان انجام شده، امروزه اثبات شده که ماهیت و سرشت بدن، کاملا هولوگرافیک است و هر سلول بدن انسان حاوی اطلاعات کلی بدن او می‌باشد. حتی در برخی علوم جدید مانند دریافت اطلاعات با بررسی عدسی چشم یا علوم سنتی مانند طب سوزنی چین با بررسی کف پا و حتی گوش می‌توانند به اطلاعات همه اندام‌های بدن و یا مشکلاتی که در آنها به وجود آمده پی ببرند.
پس از پژوهش‌های صورت گرفته بر روی عملکرد مغز انسان، این پرسش در ذهن پریبرام شکل گرفت که خاطرات در مغز انسان کجا و چگونه نگهداری می‌شوند. عموماً بر این عقیده بودند که خاطرات در مغز انسان جایگاه بخصوصی دارند، ولی در تحقیقاتی که بعداً توسط دانشمندان صورت گرفت، نشان داد که نگهداشت و یادآوری خاطرات و اطلاعات در مغز، ماهیتی هولوگرافیکی دارد. همانطور که بی‌نهایت اطلاعات قابل ذخیره بر روی فیلم هولوگرافیک بودند، در ذخیره سازی اطلاعات در مغز انسان نیز همین سیستم وجود دارد. نتیجه آزمایشات نشان داد تحریک سلسله اعصاب که به صورت فیزیولوژیکی به شکل امواج الکتریکی است، باعث می‌شود خاطرات که به صورت تصاویر هولوگرافیکی در مغز ذخیره شده‌اند، بازخوانی شوند. وجود خاصیت هولوگرافیک در مغز، در آزمایشی که بخش عظیمی ‌از کورتکس بصری مغز (محل مربوط به بینایی) برداشته شد، نیز به اثبات رسید. چرا که مشاهده گردید هیچ خللی در بینایی فرد با اینکار حاصل نشده است. پس بینایی نیز در انسان امری هولوگرافیک است.

فیزیک کوانتوم و قانون هولوگرافیک
عصر حاضر عصر پیچیدگی است. هر چه در این عصر پیشتر می‌رویم، بیشتر درمی‌یابیم که چطور در مسائل پیچیده قوانین نیوتونی جای خود را به قوانین کوانتومی می‌دهد. در حقیقت در بسیاری از مسائل امروز، قوانین نیوتونی دیگر پاسخگوی نیازهای انسان و جوامع امروز نیستند. دانشمندان فیزیک کوانتوم به کشفیات حیرت‌انگیزی دست یافته‌اند، یکی از آنها این بود که ذره الکترون تقریباً واجد هیچ بعدی نیست در حالیکه  در سطح وجود انسانی هر چیزی بٌعد دارد. به همین دلیل الکترون قادر است هم به صورت ذره و هم به صورت موج نمود کند. این نظریه با آزمایشات متعددی اثبات شده است. بوهم با مرور تئوری لامکان عنوان کرد که اگرچه در سطح زندگی روزمره، اشیا مکان خاص خود را دارند، اما بنا به تعاریف فیزیک کوانتوم، یعنی در سطحی که پتانسیل کوانتا از قوه به فعل می‌رسد (یعنی از حالت ذره به حالت موج تبدیل می‌شود)، دیگر جا و مکانی وجود ندارد و همه نقاط در فضا با یکدیگر یکی می‌شوند. بوهم دریافت که هولوگرام راه جدیدی در جهت فهم مساله نظم پیش پای ما می‌نهد. همانگونه که وقتی به الگوی تداخل امواج روی یک صفحه هولوگرام نگاه می‌کنیم، در ظاهر شاهد یک بی نظمی هستیم، ولی با تاباندن اشعه لیزر با زاویه مناسب، می‌توانیم تصاویر ذخیره شده در آن را ببینم. او در این رابطه از واژه نظم مستتر و نظم نامستتر استفاده کرد. درست مانند مشاهده یک جسم متحرک توسط دو تصویر تلویزیونی با زوایای متفاوت، که ابتدا مجزا به نظر می‌رسند. اما پس از مشاهده دقیق رابطه بین دو تصویر معین می‌شود. اول شاید فکر کنید، بین دو تصویر ارتباطی و تبادلی در میان است اما پس از توجه عمیق‌تر به واقعیت درمی‌یابید که دو تصویر در واقع یک واقعیت هستند. از این بحث بوهم وارد دنیای هولوگرام شد و ضمن دقت در نظم و مفهوم آن دریافت که نظم درجات گوناگون دارد، بعضی در برخی چیزها نظم بیشتری دارند و برخی نظمی کمتر. حد و غایتی برای مراتب نظم در طبیعت و علم در کار نیست. از آنجا این واقعیت به نظر بوهم آمد که شاید چیزهایی که به نظر ما نامنظم می‌آیند در واقع نامنظم نباشند، درست مثل یک فیلم هولوگرام و تصویری که تولید می‌کند. چون تصویر حک شده بر طرح‌های تداخلی‌اش یک تمامیت پنهان است که در سرتاسر تصویر پوشیده مانده است و تصویر وقتی که از فیلم بازتابانده شد، نظم نامستتر است.

جهان هولوگرافیک
نظریه جهان هولوگرافیک بر مبنای مطالعات دو دانشمند یعنی دیوید بوهم، فیزیکدان دانشگاه لندن و کارل پریبرام، متخصص فیزیولوژی اعصاب از دانشگاه استنفورد شکل گرفته است. در جهان هولوگرافیک، همانند یک تصویر هولوگرافیک روی صفحۀ هولوگرام، هر قطعه کوچک و هر ذره آن قطعه، تمام ویژگی‌های کل را در بر دارد، یعنی تمامی محتوای کل در هر جز نیز مستتر است. در حقیقت در عملکرد جهان نیز اصول هولوگرافیک وجود دارد و به نوعی هولوگرام غول‌آسای جاری است و یافتن نظم مستتر در طبیعت بسته به زاویه دید یا نور تابانده شده به هولوگرام دارد. بوهم بر این باور است که جهان را چیزی متشکل از اجزا دانستن همان‌قدر بی معنی است که سرچشمه‌های یک چشمه را جدا از چشمه بدانیم. هر بخش از عالم نیز کل آن را در خود پوشیده دارد و ما فقط باید بدانیم که چگونه می‌توانیم به آن دست پیدا کنیم.
نظریه جهان هولوگرافیک توانست با نگاهی جدید به جهان و موجوداتی که در آن زندگی می‌کنند، دانش انسان را درباره بسیاری از پدیده‌هایی که تا پیش از این غیرقابل‌درک تلقی می‌شد، گسترش داده و افق جدیدی نیز برای سایر اندیشمندان گشود. در این نگاه جدید همه عوامل تشکیل دهنده یک سیستم، کاملا با هم در ارتباط بوده و بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند و این ارتباطات بر کل سیستم تاثیر می‌گذارد. سيستم‌هاي سازگار پيچيده در سراسر دنيا پراكنده‌اند، از اكوسيستم‌ها گرفته تا بازارهاي بورس، از شركت‌ها و سازمان‌ها گرفته تا جزیی‌ترین موجودات طبیعت که همگی دارای خواص یک هولوگرام می‌باشند که یک جهان هولوگرافیک را ایجاد می‌نمایند.

پزشکی و درمان با کمک پارادایم هولوگرافیک
از آنجایی‌که کل ساختار بدن یک کل هولوگرام می‌باشد، لذا هر واحد و اندام بدن انسان و هر مشکلی که در آن دیده می‌شود نیز می‌تواند انعکاسی از کل بدن و حتی روحیات و درونیات فرد باشد. در علم پزشکی نوین نمی‌توان بیماری را تنها توسط متخصص همان بخش درمان کرد و تا کل بدن و حتی روحیات فرد را مورد بررسی قرار ندهند، اقدام به درمان نمی‌کنند و یا حتی در برخی مواقع که منشا بیماری را مشکلات روحی فرد تشخیص می‌دهند، با استفاده از دارونما‌ها و یا جراحی‌های تلقینی اقدام به درمان می‌نمایند و نتایج جالب‌توجهی نیز حاصل می‌گردد. در واقع اگر از منظر هولوگرافیک به پدیده بیماری بنگریم دورنیات و افکار و احساسات انسان و طرز فکر او همان نظم مستتر است و بدن او نظم نامستتر است که تظاهر همان نظم مستتر می‌باشد. با کمک پارادایم هولوگرافیک علم پزشکی را نمی‌توان تنها محدود به بدن فرد دانست و همچنین شیوه‌ها و رویکردهای درمانی نیز با این دیدگاه تغییر خواهد نمود. دیپاک چوپرا پزشک حاذق هندی می‌گوید: «این را بدانید که دنیای بیرونی‌، تنها آینه‌ای از یک هوشمندی عمیق‌تر است. این هوش و خرد، سازمان‌دهنده ناپیدای همه چیز در عالم هستی است و چون بخشی از آن در وجود شما قرار دارد، شما هم در سازماندهی امور جهان شریک هستید. بنابراین، شما به طور جدایی‌‌ناپذیری با همه چیز پیوند دارید، پس وجود افکار مسموم و ناسالم در ذهن شما بر کل هوشمندی جهان اثر منفی می‌‌گذارد. زیستن در حالت تعادل و خلوص، هم برای خود شما و هم برای کره زمین بهترین چیز است.» وی همچنین در کتاب هفت قانون معنوی موفقیت خود می‌گوید: «جسمتان از جسم کائنات جدا نیست، زیرا در سطوح مکانیکی کوانتومی، لبه‌های مشخصی وجود ندارند. نه تنها سلسله اعصاب انسان می‌تواند از اطلاعات و انرژی حیطۀ کوانتومی‌خویش آگاه شود، بلکه چون آگاهی انسان از طریق این سلسله اعصاب اعجاب‌انگیز به طرزی نامحدود قابل انعطاف است، می‌توانید آگاهانه محتوای اطلاعاتی را که موجب استعلای جسم فیزیکی شما می‌شود تغییر دهید.»
از جهان هولوگرافیک به سازمان هولوگرافیک
سازمان هولوگرافیک با حرکت سازمان به سمت پیچیدگی شکل می‌گیرند. در این شرایط نیاز به انعطاف و پاسخ به‌موقع به الزامات محیطی بالاتر رفته و سازمان‌ها اصول بروکراسی تقریباً در تمامی زمینه‌ها دور شده‌اند. در این سازمان‌ها تحول کل سازمان ریشه در تحولات فردی دارد، به عبارتی دیگر تغییر کل با تغییر اجزا امکان‌پذیر نبوده و هر فرد در سازمان انعکاسی از کل آن سازمان در تمامی‌جنبه‌ها و زمینه‌ها می‌باشد. در این حالت ارتباط بین اجزا بسیار مهم بوده و برآیند این ارتباطات و تعاملات نیز کل را می‌سازد. نه می‌توان اجزا را بدون در نظر گرفتن کل بررسی کرد و نه می‌شود کل را بدون توجه به اجزا دید. همه چیز با هم و در ارتباط با یکدیگر دیده و تعریف می‌شوند. اولین بار مورگان در سال 1986 با شناسایی برخی از ویژگی‌های جهان هولوگرافیک، اقدام به شبیه‌سازی آنها با سازمان‌ها کرد و کتاب تحت عنوان «تصاویر سازمان» حاوی فصولی تحت عنوان «سازماندهی» و «سازمان‌ها همانند مغز» می‌باشد که در آن طبیعت هولوگرافیک حافظه در مغز برای تبیین ویژگی‌های مورد نیاز سازمان نظیر خود سازماندهی در شرایط متغیر پیشنهاد شده است.
در واقع سازمان‌های یادگیرنده نیز انعکاسی از سازمان‌های هولوگرافیک می‌باشند که با داشتن پارادایم کل‌نگری می‌دانند که تحول کل سازمان ریشه در تحولات فردی دارد و لازمه تغییر هر فرد یادگیری است.
در سازمان یادگیرنده افراد می‌دانند:
– چه کاری انجام می‌دهند؟
– چگونه آن را انجام دهند؟
– چرا باید آن را انجام دهند؟
– می‌خواهند که آن را به نحو احسن انجام دهند؟
– آیا منابع و شرایط لازم برای انجام آن را در اختیار دارند؟

در سازمان هولوگرافیک افراد می‌دانند که:
– به کجا می‌رویم؟
– نقش ما در سازمان چه خواهد بود؟ از من چه انتظاراتی دارند؟
– من چه انتظاراتی می‌توانم از تیم‌های دیگر داشته باشم؟
– ارزش‌های سازمان من چیست و چگونه به آن می‌رسیم؟
– چرا به آنجا می‌رویم؟
و به طور خلاصه برای داشتن یک سازمان هولوگرافیک می‌بایست موارد زیر مد نظر قرار گیرند:
– پرهیز از تخصصی کردن بیش از حد
– آزادی عمل به واحدها و اجزای فرعی و خودگردان شدن آنها
– امکان پاسخ مستقل واحدها به نیازهای محیط به صورت سریع و به‌موقع
– وضع ضوابط سازمانی به گونه‌ای انعطاف‌پذیر
– در جریان بودن اطلاعات کل سازمان برای اجزا با کمک و استقرار سیستم‌هایی نظیر مدیریت دانش در سازمان
– تشکیل یک تیم رهبری متوازن و فعال
– ایجاد فضای یادگیری و برخود پویا با مسائل جدید با کمک یادگیری دو حلقه‌ای

 الگوی فکری و پارادایم هولوگرافیک
با دانستن قوانین هولوگرافیک دریافتیم که هر جز تمامی خواص کل خود را دارد و آیینه تمام‌نمای کل خود می‌باشد. همچنین متوجه نظم مستتر و نامستتر شدیم که هر نظم ظاهری دارای یک نظم پوشیده نیز می‌باشد که در واقع این دو یکی هستند و تنها با تغییر زاویه تابش لیزر و به عبارت دیگر با تغییر زاویه دید، قابل رؤیت می‌شوند. سپس براساس انطباق قوانین فیزیک کوانتوم با کشف خواص یک هولوگرام و آزمایشات متعدد در این زمینه به هولوگرافیک بودن جهان و پدیده‌های داخل آن پی بردیم و اینکه حتی شیوه عملکرد مغز انسان و ذخیره سازی اطلاعات در حافظه با همین مکانیزم بوده و حتی بینایی نیز از همین قانون استفاده می‌کند.
کلیه این بحث‌ها می‌توانند دلایل قابل قبولی باشند بر اینکه این قانون می‌تواند یک قانون کلی و قابل توجه در همه زمینه‌ها باشد و در صورتی‌که یک پارادایم و الگوی فکری را که همان پارادایم هولوگرافیک است برای ما ایجاد نماید، می‌تواند منجر به یک پارادایم جدید گشته که کلیه مسائل ما را در برگیرد. با داشتن این الگوی فکری جدید این امکان را داریم که در مورد هر پدیده هولوگرافیک موارد زیر را درنظر گرفته و بر اساس آن رویکرد مناسب را انتخاب نماییم:
• وحدت و یکپارچگی همه چیز در جهان و بررسی هر مساله در فضایی که روی داده است.
• توجه به اینکه کل بیشتر از مجموع اجزا است و خودانگیخته بودن اجزا، نظمی کلی ایجاد می‌نماید و این به معنی گرایش به جمع‌گرایی و باور به قدرت جمعی است تا فردی.
• باور به اینکه هر پدیده‌ای حاوی اطلاعات کل خود نیز هست و آن کل نیز جزیی از کل بزرگتری است.
• توانایی برقراری ارتباط بین اجزا و دیدن ارتباطات و تاثیرپذیری پدیده‌ها از یکدیگر.
• اینکه تغییر در هر جز در کل اثر می‌گذارد و تغییر در کل فقط با تغییر اجزا ممکن است.
• هر چیزی که در ظاهر دیده می‌شود دارای یک نظم باطنی نیز بوده که از آن جدا نیست ولی دیده نمی‌شود چون مستتر است.
داشتن پارادایم هولوگرافیک در سطوح مختلف زندگی ما منجر به تغییرات زیر می‌گردد:
در سطح فردی: خود را ازکل و سایر اجزا در طبیعت جدا ندیدن و داشتن حس وحدت با همه چیز که نتیجه آن کاهش و از بین رفتن تضادهای درونی و متعادل شدن ایگوی فرد است.
در سطح سازمانی: توجه به واحدهای سازمانی و ارتباط افراد و واحدها با یکدیگر و یکپارچگی سازمانی
در سطح اجتماعی: بررسی مسائلی چون فقر، بیکاری، طلاق و … در کنار یکدیگر و درک ارتباط بین مشکلات موجود و اهمیت تاثیر ایجاد تغییر در هر بخش بر کل جامعه
در سطح جهانی: ایجاد دهکده جهانی، پذیرفتن تفاوت و فرهنگ‌ها و برداشتن فاصله‌ها و تضادها، وحدت

پیوستگی قوانین فیزیک کوانتوم و کشف فیلم هولوگرافیک و هولوگرام انشعاب اصلی کلیه بحث‌های هولوگرافیک است که جهشی بسیار عظیم در دیدگاه و باورهای امروزی ما ایجاد کرده است. با افزایش پیچیدگی‌ها و افزایش عدم قطعیت در مسائلی که به صورت روزمره با آن مواجه هستیم، داشتن یک پارادیم کل‌نگر نگاه ما را از جزیی‌نگری به کل‌نگری معطوف می‌نماید و منجر به کاهش بسیاری از تضادهای درونی‌مان که از کثرت ناشی شده، می‌گردد. این به این معنا نیست که جزیی نگری خوب نیست، بلکه هنر انسان در برقراری تعادل بین این دو است. در پارادیم هولوگرافیک هر دو توانمندن دیدن اجزا در ارتباط با یکدیگر و داشتن نگاه کلی هم‌زمان مورد نیاز است، همچنین توجه به اینکه هر یک از پدیده‌های موجود در طبیعت و کائنات حاوی اطلاعات و آگاه از کل خود می‌باشند که دانستن و باور خود این مساله تغییرات بسیاری در دیدگاه‌های ما در زندگی شخصی، اجتماعی و حرفه‌ای‌مان ایجاد می‌کند. به عبارت دیگر کل رسالت را مشخص می‌کند و با جز تغییر ایجاد می‌شود

سازمان هولوگرافيك
سازماني است كلي و به گونه اي در اجزاء منعكس مي گردد كه هر جزء مي‎تواند مانند همچون كل عمل كند. براي آنكه سازماني با اين خاصيت داشته باشيم بايد از تخصصي كردن بيش از حد آنها جلوگيري كنيم.
دوم تنوع و پيچيدگي وظائف مورد نياز يعني واحدها بتوانند مستقلاً به نيارهاي محيط خود پاسخ گويند.
سوم آنكه حداقل براي سازمان ضوابطي را وضع كنيم كه سازمان انعطاف داشته باشد و براي آنكه به بي نظمي نگرايد در سازمان توانايي برخورد پويا با مسائل را به وجود آوريم و اجزاي آن را براي عملكردي هماهنگ، منظم سازيم. كه كار آفرينان بايد از اين خاصيتها بهره جويند. مهندسي هر نظامي از وظايف اصلي انديشمندان است كه نسبت به توسعه نظام تفاهم اجتماعي دارند.
ــ در اقتصاد با ثبات، سياست باعث توسعه مي شود. رقابت باعث مي شود افراد ترغيب و تشويق شوند تا از طريق آزمايش و خطا ريسك و شكست كالاها و خدمات را ارائه دهند.
در اقتصاد بي ثبات مديران بايد با تخصصي كردن كارها و امور جابجايي هاي پرسنل پذيرش مسئوليت جديدتر و بيشتر تقسيم وظائف و سياست هاي تشويق و تنبيه، سرپوش گذاشتن برخطاهاي پرسنل و گروه، جمع آوري اطلاعات، تأييد نظرات گروهي خاص، ابراز عقيده جديد، مكانيزه كردن روشها، كوچك كردن گروههاي كاري، رازداري ، صراحت لهجه، تشويق موارد و توضيح مسائل باعث تحول مي گردند.
پس بايد در سازمانهاي فراگيرنده افكار قديمي را كنار گذاشت و سازمان و افراد آن به طور مستمر در حال رشد قابليتهاي دروني خودشان هستند و محيط آن يك محيط آرمان گر است كه در آن ياد مي گيرند چگونه با هم ياد بگيرندو الگوي تازه فكر كردن مرتب در حال جوشش است و احتياج به عامل بعدي است و آن ترسيم آينده مطلوب است، چه چيزي را مي خواهيم بياموزيم و بيافرينيم و به كجا مي خواهيم برسيم؟ البته اگر تنها به اين اكتفا كنيم ممكن است در افراد بدبيني ايجاد كنيم و اين بايد هنر مدير باشد كه آن تصور را تصوير بكند. در اين صورت افراد يك كشش خلاق احساس مي كنند كه باعث دو نوع يادگيري مي شود:
1ـ يادگيري انطباقي (وضعيت موجود را حفظ مي كند)
2ـ يادگيري خلاق (توان رفتاري را ياد بگيريم كه مطلوب است)
اجزاي يك سازمان عبارتند از: 1ـ اهداف 2ـ افراد 3ـ ساختار 4ـ فن آوري
ما به عنوان جوهرة سازمانهاي يادگيرنده احتياج به نگرش سيستمي داريم. بايد يك وحدت جمعي داشته باشند. يعني غير از اين وحدت ايجاد نمي شود و براي اينكه به اين وحدت برسيم افراد بايد ياد بگيرند كه با هم كار بكنند. يادگيري هدف نيست . بلكه اين است كه سازمانها از هدفمندي خوبي برخوردار باشند.
بايد قابليتهايي كه در اشخاص وجود دارد به فعليت برسد و مدير بايد به اين قابليتها اعتقاد داشته باشد. سازوكار پيشنهادي همان كشش خلاق است. اميرالمومنين (ع) مي فرمايند: ”رأي ها و انديشه هاي خودتان را به هم بزنيد تا راه درست ايجاد شود“. يعني اگر تضارب آراء و نظرها نباشد نمي شود به تصوير آرماني مشترك رسيد و اين نياز به مديريت دارد و نعمتي است كه لازمة كشش خلاق است .
مع‎الوصف، مديران بايد تغيير و تحول را بپذيرند و چنانچه بخواهند اثربخش عمل كنند، نمي توانند اجازه دهند‎، تغيير به هر گونه و وضعيتي واقع شود. آنها بايد بتوانند استراتژيها يا برنامه و روشهايي براي برنامه‎ريزي‎، سازماندهي ، هدايت و كنترل تغييرات بوجود آورند.
تغيير و تحول عبارت از دگرگوني يك سازمان از وضعيت موجود ساختار سازماني، تكنولوژي، نيروي انساني و وظائف و عملكردهاي توليدي و خدماتي، به وضعيت مطلوب و مورد نظر و به صورت برنامه‎ريزي شده يا نشده مي‎باشد.در تغيير و تحول سازماني‎، مديران بايد دو مفهوم را در نظر داشته باشند: 1ـ تشخيص 2ـ اجرا، 3ـ اجرا يعني تبديل داده هاي تشخيص به برنامه ها و اهداف استراتژيها و روندهاي تغيير مي باشند .

فهرست منابع
کتاب ها
1. تالبوت، مایکل.(1391)، “جهان هولوگرافیک”. ترجمه: داریوش مهرجوئی، تهران، انتشارات هرمس، چاپ بیست و چهارم
2. چوپرا، دیپاک.(1390)، “هفت قانون معنوی موفقیت”. ترجمه: گیتی خوشدل، تهران، انتشارات قطره
3. سرلک، محمد علی.(1387)، “ارزیابی زمینه های استقرار سازمان هولوگرافیک در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان”، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور
4. کردناییج، اسداله، طاهری فاطمه، نیاکان لاهیجی نازیلا.(1389)، “ماهیت هولوگرافیکی تحول در سازمان های عصر اطلاعات”. تهران، نشریه مدیریت فرهنگ سازمانی دانشگاه تهران
5. سیداشرفی، میرسجاد.(1389)، “نقد و تحلیل سازمان هولوگرافیک و ارائه مدل نظری”، تهران، نشریه سازمان مدیریت صنعنی
6. نکوئی مقدم، محمود. بهشتی فر، ملیکه.(1386)، “سازمان های یادگیرنده”، تبریز، انتشارات دانشگاه علوم پزشکی تبریز

مقاله ها
7. غدیری پور، مصطفی.(1392)،”آشنایی با سیستمهای سازگار پیچیده”، www.imanirad.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *