خلاصه كتاب: مريم سلطاني
نام کتاب : توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی (ع)
نویسنده: علی اکبر علیخانی
ناشر : شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی
نوبت چاپ : اول پاییز 1379
چاپ و صحافی : چاپخانه سپهر
به پیشگاه امیر مومنان علی (ع) تجسم عینی دین و سیاست شهیدی است که دست از جان برداشت و دمی از تحقق عدالت باز نایستاد.
جایگاه نظامیان:
به عقیده علی (ع) نظامیان فقط باید در جهت تامین امنیت ، حفظ صلح و ثبات و یاری دین خدا به کار گرفته شوند ، آنان باید از شخصیت والایی برخوردار بوده و با تفکر و تعقل ، به راه خود ایمان داشته باشند.
اما علی (ع) نظامیان را چنین معرفی می کنند : پس سپاهیان به فرمان خدا ، رعیت را دژ های استوارند و والیان را زینت و وقار . دین به آنان ارجمندست و راه ها بی گزند و کار رعیت جز به سپاهیان قرار نگیرد .
صفات کلی نظامیان از دیدگاه امام علی (ع) عبارتند :
1- خیر خواهی و خیر اندیشی
2- پاکدامنی
3- بردباری و (سعه صدر ) فراخ سینگی
4- دارا بودن روحیه ترحم نسبت به ناتوان و مقاومت و تاثیر ناپذیری از اقویاء
5- هیجان زده نشدن هنگام خشونت و زمین گیر نشدن هنگام ناتوانی
6- دارا بودن حیثیت ، شرف ، تربیت صالح و اصالت خانوادگی
7- حسن سابقه
8- داشتن شخصیت دلاور و با عظمت
9- سخاوت
تقدم بر اصلاحات داخلی :
امام علی در آغاز خلافت ، برنامه اصلاحات عمیق و اساسی خود را چنان تبیین می کند که گویا یک انقلاب تمام عیار در شرف انجام است و تمام اجزای جامعه چنان به هم می ریزند و دگرگون می شوند که دانه در غربال ، تاکسانی که لیاقت و شایستگی دارند بالا بیایند و افراد پست از گردونه خارج گردند.
امام علی (ع) در این مورد می فرماید :
بدانید – که روزگار – دگر باره شما را در بوته آزمایش ریخت ، مانند روزی که خدا پیامبر شما را برانگیخت ، به خدایی که او را به راستی مبعوث فرمود ، به هم خواهید در آمیخت ؛ و چون دانه که در غربال ریزند یا دیک افزار که در دیک ریزند ، روی هم خواهیم ریخت ، تا آن که در زیر است زبر شود و آن که بر زبر است به زیر در شود و آنان که واپس مانده اند پیش برانند و آنان که پیش افتاده اند واپس مانند.
بنابراین ، امام علی (ع) توجه به داخل و اصلاحات داخلی را مهمتر از مسائل خارجی می داند ، و باز در داخل کشور اصلاحات داخل سیستم را مقدم بر اصلاحات خارج از آن می داند و در داخل نیز اصلاحات نقاط مهم و اصلی را مهمتر از اصلاحات غیر آن یعنی ؛ هر چه بیشتر به طرف داخل برویم نقش و اهمیت جزء داخلی بیشتر شده و اصلاحات آن نیز مقدم است.
شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که در توسعه و کمال نیز ، عوامل داخلی مهمتر از عوامل بیرونی هستند و تا هسته های اصلی نظام سیاسی ، و هسته های فرعی نظام و به طور کلی مجموعه نظام و دیگر نهادهای اجنماعی و بعد مردم ، توسعه گرا و توسعه خواه نبود و به اصول آن عمل ننماید ، توسعه و کمالی حاصل نخواهد شد.
حضرت علی (ع) معتقد است که قوانین ، اجزاء ، عناصر ، وظایف و کارکردهای این مجموعه و زیر مجموعه ها طوری باید تنظیم شوند که هر چیز و هر کس در جای خود قرار گرفته و به بهترین وجه ممکن باشد. این همان عدالت است بجز این ظلم است . به نظر علی (ع) جامعه ای می تواند به رشد ، توسعه و کمال دست یابد که این عدالت را در مجموعه ها و اجزای خود پیاده نماید. عدالت به مفهوم فوق ، یک اصل عقلی بوده و در تمام کشورها با هر شرایطی لازم الاجرا است.
شاید بتوان گفت تمام اندیشه های حضرت علی (ع) در مورد توسعه سیاسی بر اساس همین مفهوم عدالت پی ریزی شده و دارای اصولی جزئی تر در هر زمینه هستند . برخی از این اصول به طور کلی عقلی است و برخی دیگر ، با در نظر گرفتن شاخصهای فرهنگ اسلامی عقلی می باشند چون مبانی آنها از اسلام نشات می گیرند.
اصولی که در چارچوب کلی عدل قرار می گیرند عبارتند از :
1- اصل عدم وجود ظلم :
ظلم بدین معنی که اجزاء و عناصر سیستم سیاسی در جای خود قرار نگرفته و در نتیجه با پایین آمدن کارایی سیستم ، روند رشد ، توسعه و کمال کند شده یا حتی ممکن است راه انحطاط و عقب گرد بپیماید. برای جلوگیری از این آفت ، باید هر گونه ظلمی را در هر جزئی از مجموعه از بین برد.
2- اصل لیاقت و شایستگی :
به این معنی که در تمام اجزای نظام سیاسی مناسب ترین و کارایی ترن افراد هر کدام در جای واقعی خود قرار گیرند ، به گونه ای که بهتر از آن میسر نباشد. هر فردی به کار تخصصی خود پرداخته و هر بخشی فقط وظایف خود را به خوبی انجام دهد.
3- عدم حاکمیت افراد نا لایق :
به همان میزان که اصل لیاقت و تخصص گرایی می تواند موجب رشد ، توسعه و کمال جامعه گردد ، حاکمیت افراد
نا لایق ، یا عناصری که در سیستم سیاسی بیش از حد توان و ظرفیت خود اشغال کرده اند ، نیز موجب انحراف ، انحطاط و عقب ماندگی است.
4- اصل نظارت و پاسخگویی :
با نظارت دقیق بر عملکرد اجزای نظام سیاسی ، باید بین عملکرد خوب ، متوسط ، ضعیف و بد فرق گذاشته شود ، و نیکوکار و بدکار برابر نباشند. باید افراد به اندازه کیفیت کارشان مورد تشویق و حمایت قرار گرفته یا تنبیه گردند و کیفیت عملکرد افراد نباید تحت تاثیر شخصیتشان قرار گیرد. چه بسا فرد سر شناسی نتواند کاری را خوب انجام داده یا کارگزار گمنامی کار فوق العاده از خود ارائه دهد.
5- اصل بر خورد با سهل انگاران و متخلفین :
تمام عناصر سیستم سیاسی در مقابل کوچکترین اقدام خود مسئول و پاسخگو هستند. در این صورت سیستم سیاسی جایگاه اصلی خود را باز یافته ، به نقاط ضعف و قوت خود پی برده و با شناسایی قابلیتها و برنامه هایی در جهت اصلاح ، توان خود را افزایش داده و رشد ، توسعه و کمال ، زودتر حاصل می گردند.
6- اصل قانون گرایی :
برابری همه اعم از رهبران و مردم در مقابل قانون و اجرای عملی آن به طور یکسان ، عدم سوء استفاده افراد یا اقشاری از قانون حتی رهبران و احترام به قانون ، از مصادیق قانون گرایی است .
7- اصل حاکمیت گفتمان و پرهیز از خشونت :
نظام سیاسی باید با حاکم کردن عقل ، منطق ، مفاهمه و گفتگو در جامعه هنگام بروز اختلاف نظرها و تضارب افکار و اندیشه ها ، از هر گونه خشونت و توسل به قوه قهریه اجتناب نماید. مردم باید از تمام جنبه ها احساس امنیت . آرامش نموده تا بتوانند با آزادی کامل دیدگاههای خود را بیان کنند.
8- اصل مشارکت در تصمیم گیری :
مردم و به خصوص دانشمندان و متخصصان باید در تصمیم گیریها و سیاستگذاریهای سیستم و رهبران ، شرکت داشته باشند. تاکید می شود رهبران باید به افرادی که نظریات صریحشان را – اگر چه تلخ و نا خوشایند باشد – برای ایشان ادا می کنند بیشتر میدان داده ، و آنان را به خود نزدیک سازند.
9- اصل حفظ اموال بیت المال :
توجه و نظارت به مسائل مالی و بیت المال در سیستم سیاسی باید به گونه ای باشد که حتی یک ریال از آن مورد سوء استفاده و حیف و میل قرار نگرفته یا در موارد غیر ضروری هزینه نشود.
مردم و توسعه سیاسی از دیدگاه حضرت علی (ع):
مشارکت مردم در انتخاب رهبران
انتخاب رهبر در جامعه اسلامی بعد از پیامبر اسلام (ص) به این صورت بود که مهاجرین و انصار و مردم مدینه به هر شخصی که رضایت داشتند بقیه مردم کشور نیز گردن نهاده و اورا قبول می کردند . در جامعه اسلامی آن روز ، به دلیل عدم وجود وسایل ارتباطی سریع و پراکندگی زیاد مردم در روستاها ، صحراها و کوهستانها و . . . زندگی قبیله ای و چادر نشینی ، امکان حضور تمام یا اکثر مردم در تصمیم گیری و انتخاب رهبر وجود نداشت از سوی دیگر مدینه چون پایتخت کشور بود بیشتر صحابه ، بزرگان و صاحبنظران در این شهر گرد آمده بودند و فرهنگ و آگاهی عمومی این شهر بالاتر از بقیه نقاط کشور بود.
مهمترین عامل رشد مدینه وجود مبارک پیامبر اسلام (ص) در این شهر بود که همیشه مردم و به خصوص مهاجرین و انصار توانسته بودند از صفات کمالیه ، اخلاق ، علم و . . . آن حضرت بهره مند گردند. مردم اقصی نقاط کشور نیز به خاطر این مصاحبت و بهره مندی مهاجرین و انصار از پیامبر اسلام ، بر نظریات و تصمیمات گرفته شده از سوی آنان مهر تایید می گذاشتند . مردم مدینه و بخصوص بزرگان مهاجرین و انصار ، در محلی جمع شده و با بحث و تبادل نظر تصمیمی را اتخاذ می کردند ، و شرکت در این گونه جلسات برای همه مسلمانان آزاد بود.
پس از ارتحال پیامبر گرامی اسلام (ص) عده ای از مهاجرین و انصار در سقیفه بنی ساعده گرد آمده و خلیفه اول را تعیین نمودند ، خلیفه اول ، خلیفه دوم را معرفی نموده ، و خلیفه دوم انتخاب خلیفه سوم را به یک شورای شش نفره واگذار کرد. امام علی (ع) ، هر سه انتخاب فوق را رد کرد. مهمترین دلیل امام (ع) این بود که در هر سه مورد ، لایق ترین ، شایسته ترین و مناسب ترین فرد برای آن منصب ، انتخاب نشده است و این مساله مهمی بود که حتی خود خلفای سه گانه و بزرگان مهاجر و انصار نیز به آن اقرار داشتند. دلیل دیگر امام علی (ع) این بود که در انتخاب خلیفه اول که یک انتخاب عمومی برای تعیین رهبر جامعه بود ، بسیاری از بزرگان و صاحبنظران آن روز که جزو ارکان جامعه به حساب می آمدند در شورای سقیفه حضور نداشتند در حالی که حضور آنان ضروری بود.
در هر سه انتخاب فوق ، رقابت های قومی و قبیله ای ، تعصبات جاهلیت و در نهایت معاولات سیاسی و تسویه حسابهای شخصی و قبیله ای سابق بود که نقش اصلی خود را در تعیین رهبران جامعه ایفا می نمودند ، معیاری که از نظر علی (ع) مطرود بود و پیامبر بزرگ اسلام (ص) برای ریشه کنی آن سنتهای غلط و تعصبات کور تلاشهای فراوانی نموده بود.
بسیاری از یاران امام علی (ع) اصرار داشتند که او برای احقاق حق خود در رسیدن به قدرت اقداماتی انجام دهد ولی علی (ع) به خاطر حفظ وحدت جامعه نو پای اسلامی ، یعنی به خاطر حفظ منافع ملی ، از حق خود چشم پوشید. امام (ع) در این مورد می فرماید: ( و هجوم مردم به سوی ابوبکر برای بیعت از هر سو ، من از بیعت بازداشتم چرا که می دیدم از هر کسی به جانشینی پیامبر سزاوارترم . زمانی درنگ کردم – آنچه خدا بخواهد – تا وقتی دیدم از دین اسلام بر می گردند و به نابودی دین خدا و آیین محمد (ص) و ابراهیم (ع) دعوت می کنند ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری ندهم در دین رخنه ای پدید آمده و بنای مسلمانی ویران گردد. در این صورت ، مصیبت آن بر من بزرگتر خواهد بود از محروم شدن از حکومت بر شما که متاعی چند روزه و زوال پذیر است و همانند سراب بیابان نابود شده و چون ابر های آسمان پراکنده می گردد.)
بیعت مردم با علی (ع) ، یک مشارکت سیاسی واقعی در انتخاب رهبر جامعه بود و هیچکدام از عوامل قومی ، قبیله ای ، تعصبات جاهلی ، ترفندهای تبلیغاتی و معاملات سیاسی در آن دخالت نداشت.
در انتخاب حضرت علی (ع) علاوه بر مهاجرین و انصار و مردم مدینه ، گروهی از مردم عراق و مصر که برای اعتراض به خلیفه سابق آمده بودند نیز حضور داشتند. استقبال و هجوم مردم برای بیعت ، به گونه ای بود که امام علی (ع) می فرماید:
( همچون ماده شتر که به طفل خود روی آرد به من روی آورید و فریاد بیعت ، بیعت ، بر آوردید. دست خود را باز پس بردم ، و آن را کشیدید ، از دستتان کشیدم به خود برگرداندید.)
و در خطبه ای دیگر می فرماید :
( و ناگهان دیدم مردم از هر سوی روی به من نهادند و چون یال کفتار پس وپشت هم ایستادند ، چندانکه حسنان فشرده گشت و دو پهلویم آزرده.)
با چنین پشتوانه قوی مردمی ، امام علی (ع) رهبری جامعه را پذیرفت. او بعدها در بحث با مخالفان و دشمنان و حتی با خود مردم ، همیشه به این پشتوانه (مشروعیت) مردمی استناد می کردند ، دلیل اصلی پذیرش رهبری از سوی حضرت ، به بحث لیاقت و شایستگی باز می گردد. جامعه اسلامی پس از قتل عثمان ، به قدری متشتت ، اشفته و نابسامان بود که به جز علی (ع) کس دیگری نمی توانست آن را سامان بخشد ، به همین دلیل امام علی (ع) پس از هجوم برای بیعت و قبول خلافت ، فرمود :
( پس چون چنین دیدم در کار خود و شما اندیشه کردم و با خود گفتم : اگر من در کار ایشان اقدام نکنم و سخنشان را نپذیرم ، به کسی که جایگیر من باشد دست نخواهند یافت ، و کسی که مانند من به عدالت و دادگستری رفتار کند پیدا نخواهند کرد.)
امام علی (ع) با بینش سیاسی خود درک کرده بود که جامعه اسلامی آن روز ، هنز به آن سطح از آگاهی و شعور نرسیده است تا بتواند برنامه های عدالتخواهانه علی (ع) را در جهت کمال و رشد و ترقی مادی و معنوی کشور و مردم ، تحمل کند ، چون هنوز در آن جامعه منافع اشخاص بر منافع ملی ترجیح داشته و آن را تحت تاثیر قرار می داد. اشراف و فرصت طلبان به هیچ قیمتی حاضر نبودند امتیازات و برتریهایی را که در حکومتهای سابق به دست آورده بودند از دست بدهند.
به طور کلی می توان گفت مشروعیت اسلامی از دیدگاه حضرت علی (ع) دارای دو بعد است :
1- رکن الهی
2- رکن مردمی
چون مخالفین حضرت علی (ع) بعد الهی مشروعیت امام (ع) را قبول نداشتند ، امام (ع) بیشتر به بعد مردمی مشروعیت خود استناد می فرمودند چون امام (ع) به امر باطل احتجاج نمی ورزند پس مشروعیت مردمی می تواند یکی از ارکان مشروعیت از دیدگاه علی (ع) است باشد و دلایل آن عبارتند از :
مشروعیت از دیدگاه علی (ع)است و دلایلش عبارتند از :
1- امام بیعت را یک تعهد شرعی و ثانوی می داند که رعابت آن واجب و تخلف از آن حرام است. کسی که با آگاهی و سنجیدن شرایط عقد بیعت کرده و بعد آن را بشکند از جمع مسلمانان خارج و جرم سنگینی را مرتکب شده است.
2- امام علی (ع) در مورد فراوانی از جمله : اثبات حقانیت خود ، احقاق حقوق ، اجرای برنامه های اصلاحی و اجتماعی ، پاسخگویی به دشمنان ، سرزنش مردم و. . . به انتخاب خود و رضایت مردم بر این انتخاب استناد می کردند. چنین استدلال و استناد های قوی نمی تواند به چیزی باشد که امام علی (ع) به آن اعتقاد ندارد.
3- هنگامی که مردم برای بیعت پیش امام آمدند حضرت فرمود : مرا واگذارید و دیگری را به رهبری انتخاب کنید و من از شما در مقابل او مطیع تر خواهم بود . پس امام در ابتدا باید ( حق انتخاب رهبر ) برای مردم قائل باشد تا بفرماید حکومت خود را به کس دیگری بسپارند.
4- با شناختی که از شخصیت علی (ع) داریم امام (ع) به هیچ قیمتی حاضر نبود از راه صحیح منحرف شده و یا سنت غلطی را مشروعیت بخشیده و تایید کند. یا به امری احتجاج ورزد که آن را قبول ندارد. امام (ع) در حکومت خود هر امری را صلاح نمی دانست با قاطعیت تمام آن را رد می کرد ، حتی اگر همه مخالف بودند. نقش مردم در انتخاب رهبر و مشروعیت مردمی رهبر ، اگر مورد تایید امام (ع) نبود ، او هیچگاه آن روش غلط را تایید و به آن استناد نمی کرد تا بعدها هم مورد استناد دیگران قرار گیرد.
5- هنگامی که امام (ع) فرماندار یا استانداری تعیین می کردند ضمن ارائه معرفی نامه برای قرائت بین مردم ، به او می فرمود که نظر مردم را بخواه ، اگر به ماندن و حاکمیت تو رضایت دادند ، مشغول کار شو و اگر موافق نبودند به مرکز حکومت بازگرد. در صورتی که امام (ع) می توانست به عنوان رهبر مسلمین ، استانداری را معرفی کرده و موافقت مردم هم شرط نبود.
تعهدات متقابل نخبگان ، نظام سیاسی ومردم:
به اعتقاد حضرت علی (ع) نظام سیاسی و نخبگان در یک سو ، و مردم جامعه در سوی دیگر نسبت به همدیگر دارای حقوق وتعهداتی هستند که لازم است هر کدام به طور دقیق به تعهدات خود عمل نمایند. امام (ع) در فرمان خود خطاب به حاکم مصر ، وظایف و تعهدات حکومت را در چهار دسته کلی تقسیم بندی می نماید ، دو مورد از آنها جنبه های مادی زندگی را شامل می شود و مربوط به آرامش و امنیت جامعه بوده و یک مورد هم درباره اصلاح مردم ، رشد و تعالی سطح شعور و آگاهی و معنویت آنهاست ، این چهار گروه عبارتند از :
1- دریافت مالیات :
که به طور کلی بخش اقتصادی جامعه را در بر گرفته و تامین بودجه مورد نیاز ، هزینه بودجه در موارد ضروری و تنظیم دخل و خرج کشور از مصادیق بارز آن است.
2 – جهاد برای دفع دشمن :
ایجاد امنیت در جامعه از مهمترین وظایف حکومت به شمار رفته و آرامش و امنیت در جامعه پیش شرط هر اقدام دیگری است.
3 – اصلاح مردم :
که در تعبیر امام ، ( طلب اصلاح ) آمده است که این واژه نشانه تاکید امام (ع) بر این امر است . حکومت باید با کوشش تمام و با ایجاد شرایط و برنامه های مناسب مردم را به حال خود نگذاشته و آنان را به سطحی از رشد ، تعالی ، شعور ، فرهنگ و آگاهی برساند که به تعبیر امروزی ، همان توسعه انسانی است.
4 – آباد ساختن شهر ها :
وظیفه بعدی حکومت ، تلاش برای عمران و آبادی کشور است که از مصادیق آن می توان به ایجاد قنوات ، سدها ، مزارع کشاورزی ، جاده ، پل ، ساختمان ، کارخانه و انواع تاسیسات اشاره کرد.
حضرت علی (ع) در یک نگرش کلی دیگر ، از جمله تعهدات نظام سیاسی را این می داند که در سایه امنیت آن ، مومن و کافر هر کدام به کار خویش مشغول شوند و امور اقتصادی جامعه سر و سامان یابد و امنیت داخلی و خارجی تامین شده وحقوق ضعیفان و ناتوانان پایمال نگردد.
تکامل انسانی ، محور برنامه های امام علی (ع) :
در طول حکومت حضرت علی (ع) ، یک تناقص اساسی بین سیاستهای امام علی و افکار و سنتهای مردم جامعه وجود داشت ، امام علی (ع) می خواست با مبنا قرار دادن قرآن و سنت ، جامعه را بر اساس موازین اصولی ، عقلی و انسانی اداره کند ولی سنتهای مخرب ، غلط و دست و پا گیر موجود که طی قرون متمادی شکل گرفته و مدم بدانها خو گرفته بودند مانع اجرای سیاستهای امام می شد.
آن حضرت چیزی را می خواست و مردم چیز دیگری را دنبال می کردند. امام (ع) خطاب به مردم می فرمود :
( و کار من و شما یکسان نیست ، من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خود می خواهید . ای مردم ، مرا بر کار خود یار باشید و فرمانم را پذیرفتار . به خوا سوگند ، که داد ستمدیده را از آن که بر ستم کرد بستانم و مهر ستمکار را بگیرم و به نا خواه او ، تا به آبشخور حق کشانم.)
اما جامعه و مردم ظلم پذیر و ظالم پرور ، که از شعور ، شناخت و آگاهی بی بهره بودند به خاطر مصالح شخصی یا هر دلیل دیگری ، حاضر به رهایی از این منجلاب ذلت نبوده و معاویه ها را می طلبیدند تا به حیله ، تهدید و تطمیع ، فکر آنها را ربوده و روحیه اطاعت مطلق کورکورانه را در آنها بارور سازد ، استقبال مردم از این گونه افراد به این دلیل بود که اطاعت بی چون و چرا و رسیدن روسای قبایل به مقام و مال فراوان ، به مراتب برایشان آسانتر از اندیشیدن و انتخاب راه صحیحی بود که گاهی به ضرر آنان تمام می شد.
حضرت علی (ع) متوجه عقب ماندگی ساختار فرهنگی جامعه شده بود و می دانست دلیلش سنتهای غلط و تعصبات کور جاهلیت است و برای اصلاح زیر بنای این ساختار دو سیاست در پیش گرفت :
سیاست اول امام علی (ع) : که گاهی با عکس العملهای تند مخالفان روبرو می شد ، مبارزه با قبیله گرایی ، سنت ها و تعصبات قبیله ای و فرو ریختن ارزشهایی بود که مردم با پایبندی و تقویت آنها ، موجب قدرتمند شدن روسال قبایل و فرصت طلبان می شدند. امام (ع) سعی بر بیدار کردن آنها و بی ارزش نمودن این سنتهای غلط داشت.
سیاست دوم امام علی (ع) : جایگزینی ارزشهای نوین عقلانی و درستی بود ، که از دین اسلام نشات گرفته بود ، در این مرحله ، امام (ع) سعی می کرد از راههای مختلف سطح فرهنگ و آگاهی مردم را بالا برده و معیارها و ارزشهای عقلایی اسلام را وترد جوهره فکری مردم سازد. امام علی (ع) در پی ساختن جامعه ای بر آمد که شالوده های آن را شناخت ، معرفت ، آگاهی ، عقل و علم تشکیل می داد. امام (ع) نما خواست مردم در جهل ، بدبختی و تعصبات کور باقی بمانند ، و بی چون و چرا از او اطاعت نمایند ، بلکه اطاعتی را می خواست آگاهانه ، با شناخت و بینش ، برای رسیدن به اهدافی معین و جامعه ای با سطح آگاهی و شعور اجتماعی بالا ، مردمی که بدانند کجا و در چه موقعیتی بوده و چه می خواهند انجام دهند.
روحیه تملق ، چاپلوسی و ستایش :
مهمترین آفت رهبران و نظام سیاسی که یکی از عوامل اصلی عقب ماندگی برخی از کشورهای جهان سوم نیز به شمار می رود رواج روحیه تملق و چاپلوسی است. این خصوصیت موجب می شود خوب و بد ، درست و نادرست ، لایق و نا لایق ، شریف و دنی و حق و باطل مشتبه شده و در آن مجموعه نا معلوم و آب گل آلود ، افراد پست ، منافق ، چاپلوس و هرهری مذهب ، نهایت بهر برداری را بنمایند ، که استفاده این نا اهلان به بهای لگد مال شدن حیثیت افراد فاضل و با شخصیت ، طرد عناصر لایق ، و عقب ماندگی کشور تمام خواهد شد.
یکی از برنامه های مهم امام علی (ع) بازگرداندن شخصیت انسانی افراد و عزت نفس آنان بود و به همین دلیل امام (ع) تحمل نمی کرد که حتی یک فرد عادی در مقابل رهبر دست به سینه ایستاده ، عملی انجام داده یا سخنی بگوید که موجب تحقیر خودش یا بزرگ شماری حاکم به صورت متملقانه گردد.
امام علی (ع) در بازگشت به صفین به تیره ای از قبیله ( همدان ) برخورد کرد ، ( حرب بن شرحبیل شبامی ) که بزرگ آنان بود ، در رکاب حضرت پیاده به راه افتاد در حالی که امام (ع) سوار بود ، حضرت خطاب به وی فرمود : ( برگرد که اینگونه راه رفتن موجب فریفته شدن والی و خواری مومن است ).
حضرت علی (ع) مدح و ستایش را خوش نداشته ، و همیشه مردم را از این کار نهی می فرمودند. امام (ع) مدح و ستایش را عملی زشت و ناپسند می شمردند ، و در همین راستا خطاب به مالک اشتر می فرمایند : ( و بپرهیز از خود پسندیدن و به خود پسندی مطمئن بودن و ستایش را دوست داشتن که اینها از بهترین فرصتهای شیطان است تا بتازد و کرده های نیکوکاران را نابود سازد ).
خرد و خرد ورزی :
الف – ماهیت عقل ، ارزش عقل :
در مورد چگونگی عقل ، جایگاه عقل ، کارایی عقل و میزان ارزش و اهمیت آن ، دیدگاههای حضرت علی (ع) عبارتند :
1- عقل بالاترین ، برترین و با ارزش ترین ثروت ، نعمت ، فضیلت و زینت است که هیچ ثروت ، نعمت و فضیلتی به پای آن نمی رسد.
2- انسانیت انسان ، شخصیت انسان ، کمال انسان و ارزش وجودی هر شخصی به عقل او بستگی دارد.
3- به موازات پیامبران الهی ، عقل پیامبر درونی انسان است که از طرف خدا برای هر شخصی فرستاده شده است.
4- عقل سرچشمه خوبی ها و نیکی هاست.
5- عقل انسان کهنه نشده و مطابق با زمان و مکان ، همیشه پویایی خود را حفظ خواهد کرد.
6- با همه اینها ، عقل دوستی است که همه اورا ترک گفته و از او بریده اند.
ب – نقش و تاثیرات عملی عقل گرایی :
دیدگاههای امام علی (ع) در این مورد عبارتند از :
1- عقل هدایت گر انسان در زندگی بوده و امور بدون تایید و همراه بودن با عقل و اصول آن ، به موفقیت و رستگاری نمی رسند.
2- عقل اصلاح کننده تمام امور و ابزار هر کاری است ، بنابراین مصلحت مردم و جامعه در عقل و عقل گرایی است.
3- درک وفهم انسان به میزان تعقل وی بستگی دارد.
4- طی کردن صحیح راهها و عدم اشتباه و خطا – کمتر مرتکب خطا شدن – از عقل و عقل گرایی نشات می گیرد.
5- عقل بهترین و قاطع ترین مرجع برای حل مشکلات و اختلافات است.
6- عقل مرجع نا صحی است که هیچگاه انسان را فریب نمی دهد.
7- گمراهی عقل بد ترین نوع گمراهی ، و خواری جهل و نادانی بدترین نوع خواری است.
8- عقل گرایی ارتباط مستقیم با نظم گرایی دارد ، ( نظم گرایی از عقل سر چشمه می گیرد ).
9- تکیه بر عقل و اساس قرار دادن آن ، از کمال عقل است ، چون عقل قوی ترین بنیانهاست.
10- معیار و ملاک حکومت ، عقل و عقل گرایی است.
11- کسی که از عقل توانایی برخوردار باشد اعتبارش افزایش می یابد.
12- یکی از نتایج عقل گرایی ، حفظ تجربه های خود و دیگران و بهره گیری از آنهاست.
13- اوج عقل و عقل گرایی این است که انسان در مواردی که تخصص و اطلاعات لازم را ندارد ( نمی دانم ) بگوید.
14- کسی که عقل گرا نباشد به خواری و بیهودگی دچار می گردد.
علم و علم محوری :
آنچه از سیاق فرمایشات علی (ع) در مورد علم و دانش بر می آید این است که منظور امام (ع) از علم ، حد محدودی از دانایی و آگاهی در سطح فردی نیست . بلکه علاوه بر این ، منظور حضرت علم و دانش به معنای کلان آن ، یعنی دانایی و اطلاعات در حد وسیع و در رشته های مختلف تخصصی ، مطابق با اصول علمی است . همان چیزی که امروزه در مراکز علمی تحقیقاتی معتبر و در رشته های مختلف به آن پرداخته می شود. در مورد اینکه منظور حضرت علی (ع) از علم ، علوم اسلامی یا غیر آن است ، سه فرض قابل تصور می باشد:
1- منظور امام (ع) فقط علوم دینی و اسلامی باشد.
2- منظور حضرت تمام علوم بجز علوم اسلامی باشد چون هر جا منظور امام (ع) علوم اسلامی بوده آن را تخصیص زده است.
3- منظور امام از واژه ( علم ) ، مطلق علوم اعم از علوم اسلامی ، غیر اسلامی ، علوم پایه ، علوم تجربی و علوم انسانی باشد.
از نظر ما فرض اول مردود است . چون هر جا منظور امام (ع) از ( علم ) علوم اسلامی بوده آن را با عباراتی همچون ( الحکمه ) و . . . تخصیص زده است . ( جمال الدین محمد خوانساری ) شارح ( غرر الحکم و دررالکلم ) در ذیل جمله (( العلم ینجد ، الحکمه ترشد )) ( علم و دانش بلند می گرداند صاحب خود را و حکمت باعث رشد و راه یافتن او می شود ) می نویسد : (( مراد به حکمت نیز دانستن علوم دینیه و معارف شرعیه است ))
دلیل دیگر اینکه ، ( علم ) در سخنان امام (ع) به صورت مطلق بیان شده ، و دلیلی بر مقید ساختن آن به علوم اسلامی وجود ندارد .
در فرض دوم ، سیاق برخی فرمایشات حضرت علی (ع) نمی رساند که منظور از علم فقط علوم غیر اسلامی باشد ، اگر چه در برخی موارد علوم اسلامی تخصیص خورده باشد.
در نتیجه فرض سوم به صواب نزدیکتر است ، بنابراین منظور از علم ، مطلق علوم است.
بررسی دیدگاههای علی (ع) در مورد علم و علم گرایی :
الف) بیان ارزش علم و بزرگ شماری آن
1- علم بالاترین شرف و برتری است و هیچ شرف و برتری به پای آن نمی رسد.
2- از بین تمام فضائل انسانی ، علم و دانش بالاترین فضیلت است.
3- علم بالاترین عزت است.
4- علم و دانش گنجی بزرگ ، ارزشمند ، نافع و فنا نا پذیر است.
5- حضرت علی(ع) تمام ارزشها و ملاکهای جاهلیت را به هم ریخته ، و در مقابل حسب و نسب ، اولاد ، مال و ثروت ، قدرت بازو و . . . علم و دانش را مطرح کرده و در مقابل آنها قار می دهد ، به گونه ای که حتی جای هیچگونه مقایسه ای برای دیگر ارزشها با علم باقی نمی ماند.
ب) نقش علم در زندگی فردی و اجتماعی
1- علم و دانش ریشه خوبیها بوده و همانند قلعه و پناهگاهی ، حافظ و نگهدارنده انسان است.
2-علم انسان را هدایت کرده و در نهایت به رستگاری می رساند.
3- زندگی معقول و مطلوب انسان به علم بستگی دارد.
4- اصلاح امور و راست کردن کژی ها در انسان و جامعه ، از وظایف ، آثار و نتایج علم است.
5- علم و دانش ( شناخت و معرفت ) نقش اساسی در ایمان ، اعتقادات و اخلاق انسان داشته و به آنها معنا و تعالی می بخشد ، به گونه ای که حتی عبادت خداوند بدون علم ، ارزش چندانی ندارد.
6- علم و دانش بهترین دلیل و راهنما برای انسان در تمام مسائل اجتماعی و اعتقادی است.
ج) تاثیرات علم بر فکر و عقل انسان
به اعتقاد حضرت علی (ع) علم می تواند شخصیت متدلوژیک انسان را شکل داده و به تدریج آن را به مرحله بلوغ و تکامل برساند. این تاثیرات علم در چند زمنه صورت می گیرد:
1- تاثیر علم در نوع برخورد با پدیده ها :
در این زمینه ، دانش با تقویت تفکر در انسان و علمی نگری او ، موجب می شود که انسان در برخورد با پدیده های اطراف خود ، کمتر تحت تاثیر احساسات و قضاوتهای ظاهری قرار گرفته ، و بیشتر به تامل و تفکر درباره آنها بپردازد.
2- تاثیر علم بر عقل انسان :
به عقیده علی (ع) ، عقل انسان نیاز به تزکیه ، صیقل دادن ، و زدودن نا خالصی ها و زنگارها دارد ، صیقل و زنگار زدایی عقل انسان ، که مهمترین رکن و ماهیت انسان است ، به وسیله علم صورت می گیرد.
د) علم و عمل
ارزش و ثمره علم در عمل به آن است . اگر علم در زندگی افراد راه نیافته و به درمان دردهای جامعه نپردازد ، بود و نبودش یکسان می باشد و پرداختن به آن کار بیهوده ای است . یک پزشک که با زحمت فراوان کسب دانش و تخصص کرده ، اگر در جهت مداوای مرده اقدامی نکرده و فقط شاهد بیماری یا مرگ خود ، خانواده اش و مردمش باشد ، علم او چه ارزشی دارد؟ به همین دلیل حضرت علی معتقد است که ارزش علم به این است که وارد جامعه شده و در عمل مورد استفاده قرار گیرد.
ه) مبنای علمی کارها
حضرت علی (ع) بر این عقیده است که کارها در سطح فردی و اجتماعی باید دارای مبنای علمی بوده و از یک شناخت و بینش عمیق علمی نشات گرفته باشد. نظریات امام (ع) در این مورد عبارتند از :
1- عملی که همراه با علم نبوده و بدون شناخت علمی انجام پذیرد ، نتیجه و عاقبت نیکو و مطلوبی به دنبال نخواهد داشت.
2- هر عملی که بدون مبنای علمی انجام گرفته و با بینش و شناخت همراه نباشد ، ضلالت و گمراهی است.
3- هر اقدامی ( برنامه ای ) هرگز از صحت و اعتبار برخوردار نبوده و از اشتباهات ، عیوب و پلیدیها پاک نخواهد شد مگر اینکه از صافی علم عبور کرده و با شناخت و علم قرین گردد.
4- حتی عبادت و اطاعت خدا که بالاترین و مقدس ترین عمل است باید مبنای علمی داشته و ازروی شناخت ، بینش ، علم و معرفت باشد ، در غیر اینصورت آن اطاعت ارزشی نخواهد داشت و عبادت کننده بدون علم فقط به دور خویش چرخیده ولی از محل خود دور نمی شود. هدف اصلی عبادت تکامل و تعالی انسان ، و پیمودن پله های کمال است و این بدون علم میسر نمی باشد.
و) ماهیت علم و چگونگی کسب آن
در مورد ماهیت علم ، کیفیت کسب علم و تبادل علوم گوناگون ، دیدگاههای حضرت علی (ع) را می توان به صورت زیر طبقه بندی کرد.
1- علم با پراکنده شدن افزایش پیدا کرده و در ظرف علم هر چه بیشتر ریزند گنجایش آن نیز افزایش پیدا می کند.
2- کسب علم و دانش ، نیاز به تحمل رنج و مشقت فراوان دارد. طالب علم نباید از تحمل سختی ها ملول و آزرده گردد.
3- مهمترین نکته در کسب علم ، فهم و درک عمیق و واقعی علم است.
4- چه بسا علمی موجب گمراهی انسان گردد ، که چنین علمی بدترین علوم است و باید از پرداختن ه آن خودداری کرد.
5- علم به وسیله علم افزایش پیدا می کند.