مقدمه
“طوفان تمام عيار” داستان واقعي قايق ماهيگيري به نام آندرا گايل است، كه در پاييز 1991 طي طوفان بزرگي در آتلانتيك شمالي غرق شد (پترسون، 2000). قطع ارتباط راديويي با بندر گلوسستر ماساچوست، نشانه پايان زندگي كاپيتان و خدمه آن بود. از اين قايق غرق شده، هيچكس نجات پيدا نكرد. نجات آنان غيرممكن بود، زيرا گروه نجات نمي دانست كجا دنبال قايق گمشده بگردد. “طوفان تمام عيار” ممكن است استعاره كاملي براي بيان روابط انساني باشد. درست همانگونه كه خدمه آندرا گايل بدون ارتباط راديويي نتوانستند نجات پيدا كنند، ما انسانها نيز نمي توانيم بدون داشتن روابطي سالم با ديگران، زندگي كاملي داشته باشيم. شايد با ارزشترين تاثير توسعه سازماني در جهان ما، روشن ساختن اين نكته براي افراد باشد كه با هم بودن در راههايي تازه و مثبت چقدر داراي اهميت است. شناخت قدرت روابط انساني، يكي از ويژگيهاي مشخص توسعه سازماني است.
در اين مقاله، قصد دارم نشان دهم كه يكي از كمك هاي بسيار مهم توسعه سازماني به دنياي ما، شناخت آن از قدرت روابط انساني است. در ابتدا، واژه “رابطه” را بطور اختصار تعريف كرده و به اهميت آن در اصول نظري و عملي توسعه سازماني مي پردازم. پس از آن، شرح مي دهم كه به چه دليل قدرت روابط انساني، شالوده تفكر توسعه سازماني نزد انديشمنداني همچون مارگارت ويتلي و ديويد كوپررايدر و ادگار شن است و چگونه اين اصولي كه آنها از آن حمايت كرده اند و مربوط به روابط انساني نيز هست، اين قدر خوب در خارج از مرزهاي توسعه سازماني بكار رفته است. سپس، از افرادي كه در خارج از توسعه سازماني داراي سابقه درخشان در روابط انساني هستند، قدرداني ميكنم. قبل از نتيجه گيري، از استعاره مارگارت ويتلي در كتاب “علم جديد” (1999)، براي مقايسه قدرت روابط انساني در برابر نيروي حاصل از انرژي هسته اي استفاده مي كنم و با ذكربرخي از نتايجي كه اهميت روابط انساني در اصول نظري و عملي توسعه سازماني و نيز زندگي افراد اين مجموعه را نشان مي دهد، نوشته را به پايان مي برم. در ابتدا با تعريف و شرح مختصري در مورد واژه “رابطه” آغاز مي كنم.
رابطه
تعريف وبستر (1975، ص، 975) از “رابطه” اين است:
– حالت يا ويژگي مرتبط بودن يا وابسته به هم بودن: پيوستگي (ميان دو چيز را نشان مي دهد)
– قرابت يا همبستگي: حالتي خاص يا نوعي رابطه
– شرح روابط موجود ميان آن چيزهايي كه به يكديگر مربوطند يا سر و كار دارند (بطور مثال: روابط خوبي با خانواده اش داشتن)
در اينجا منظور از “رابطه” بطور كلي اشاره به روابط بين فردي است، يعني پيوندي كه بين دو فرد وجود دارد. “رابطه” يك مفهوم اصلي در اصول نظري و عملي توسعه سازماني است زيرا يك سازمان شامل گروهي از افراد است كه داراي اهداف مشتركي هستند؛ افرادي كه سازمان را توسط “ارتباط” يا “رابطه” ناشي از همكاري آنها با گروه مي سازند. معمولا اهميت روابط انساني در تفكر توسعه سازماني، در واژه ها و عبارات استفاده شده نظير “تيم”، “همكاري”، “ائتلاف استراتژيك”و “مشاركت” نيز مشهود است و هر يك از آنها تركيب متفاوتي از روابط انساني را ارائه مي دهند.
اهميت روابط انساني در تفكر توسعه سازماني
هيچ زمينه فكري ديگري غير از توسعه سازماني نمي تواند چنين واضح نيروي ذاتي روابط انساني را شناخته و از آن استفاده كند. اهميت روابط انساني در اصول نظري و عملي توسعه سازماني، ضمن بررسي افكار و نوشته هاي انديشمنداني همچون ادگار شن، ديويد كوپررايدر و مارگارت ويتلي آشكار مي شود، افرادي كه تفكرشان در سطح وسيعي در خارج از مرزهاي توسعه سازماني پذيرفته شده است.
ادگار شن: رابطه كمكي(The Helping Relationship)
“وقتي در كنار سيستم مراجع، نوعي رابطه كمكي كارآمد نيز گسترش يافته است، هم مراجع و هم مشاور با كمك يكديگر مي توانند شرايط را شناخته و راه حل هاي مناسبي بيابند. بنابراين، هدف نهايي فرآيند مشاوره، برقراري يك رابطه كمكي كارآمد است” (ادگار شن:1990، ص 10). ادگار شن از دانشكده مديريت اسلوان دانشگاه ام آي تي، يكي از پيشگامان توسعه سازماني است. طي چهل سال گذشته، شن مطالب زيادي را در مورد موضوعات مختلف به رشته تحرير در آورده است كه شامل فرهنگ سازمان، رهبري، روانشناسي سازمان، پيشرفت شغلي، پويايي هاي بين فردي، منابع انساني، مديريت تضاد و عقيده مي شود. آثار شن را كه نويسنده اي پر كار بوده (و غالبا بوسيله محققان ديگر مورد استناد قرار مي گيرد) مي توان در همه پيشينه هاي روانشناسي و مديريت يافت.
يكي از مهم ترين كمك هاي وي به تئوري توسعه سازماني، در باره مفهوم فرآيند مشاوره بوده است؛ فرآيندهاي اجتماعي و روانشناختي كه طي آن فردی تلاش مي كند تا به فردی ديگر كمك كند (شن، 1999، ص30). كانون اصلي مفهوم فرآيند مشاوره، رابطه اي انساني است، بويژه “رابطه كمكي”. همانگونه كه شن اظهار مي دارد “هدف نهايي يك فرآيند مشاوره، برقراري يك رابطه كمكي موثر است. وقتي يك رابطه كمكي موثر همراه يك نظام مراجع ايجاد شده باشد، هم مشتري و هم مشاور با كمك يكديگر مي توانند شرايط را شناخته و راه حل هاي مناسبي بيابند” (ادگار شن 1990، ص10). شن مشخص كرده است كه رابطه كمكي فقط محدود به شرايط مراجع- مشاور نمي شود: “وجود يك مددكار توانمند همچنين مي تواند براي زوج ها، دوستان، مديران در برابر مديران ارشد خويش، زيردستان، و همتايان و والدين در برابر والدين و فرزندان خودشان، و آموزگاران در مقابل دانش آموزان نيز مفيد باشد” (1999، ص2). همانگونه كه يك رابطه كمكي مي تواند خارج از مرزهاي رابطه مراجع- مشاور وجود داشته باشد، تاثير شن فقط محدود به توسعه سازمان، مديريت يا زمينه هاي وابسته نبوده است. تئوري هاي شن صدها بار در پايان نامه هاي دوره دكترا در رشته هاي گوناگوني از قبيل مديريت ورزشي، روانشناسي اجتماعي و صنعتي، تعليم و تربيت، روانسنجي، جامعه شناسي، مديريت بازرگاني، مذهب، مديريت، و باز آفريني[1]، از جمله آنها است. شن و تئوري هايش مرتبا در نشريات رايجي همچون نشريات عمده اروپا، آسيا، استراليا مورد اشاره قرار مي گيرد؛ بطور مثال در مقاله اي در نشريه امريكايي كريستين ساينس مانيتور[2] از او به عنوان يكي از صاحب نظران برجسته در مبحث رهبري ياد شده است ( كيدر[3]، 1990). بنابراين تاليفات، آموزشها و مشاوره هاي شن در زمينه رابطه كمكي و نيز ساير زمينه ها به بهبود روابط انساني در خارج از مرزهايي كه بنام “ توسعه سازماني“ مشهور شده، كمك فراواني نموده است.
ديويد كوپررايدر و دايانا ويتني
ديويد كوپررايدر يكي از بنيانگذاران موسسه تاوس[5] و عضو دانشكده مديريت ودرهد[6]، در دانشگاه كيس وسترن ريزرو[7] (كوپررايدر و ويتني، 1990، ص. 260) است. كوپررايدر به همراه سورش سريواستا[8]، فرآيند appreciative inquiry (AI) (بارت، ان. دي[9]) را كه همان “ جستجوي مشترك براي يافتن بهترينها در افراد، سازمانهايشان، و دنياي اطراف آنان“ است، ابداع كرد ( كوپررايدر و ويتني، 1999، ص. 247). در قلب AI، مصاحبه قرار دارد، كه براي آشكار كردن نقاط قوت زندگي افراد و سازمانها بكار مي رود (كوپررايدر و ويتني، 1999، ص. 250). كوپررايدر و همكارش دايانا ويتني، اهميت اين نوع مصاحبه و تاثير آن را بر روابط اينگونه توصيف مي كنند: افرادي كه مورد مصاحبه قرار مي گيرند، در واقع نوعي تاييد و حمايت جديد و ناآشنا را تجربه مي كنند. بازگو كردن داستانهايشان و مورد مشاهده قرار گرفتن توسط ساير افراد، يك تجربه را بطور شگفت انگيزي انتقال مي دهد. در اين سطح رابطه اي، اين مصاحبه از اشتياق انسان برای تجربه و شناخت ارتباطات معنادار بهره می گيرد. وقتی که ماجرا معلوم شد، تجربه مشترك و ارتباطات به بخشي از هويت افراد و سازمانها تبديل مي شود (1999، صص. 255-256).
AI تاكنون در موقعيت هاي متفاوتي بكار رفته است. اين روش كه در سال 2001 بوسيله آدام. ورن كلارك براي بهبود رهبري نظامي در برنامه ليدرشيپ ساميت ناوال پست گردجويت اسكول آمريكا تشكيل شد، به عنوان فرآيندي كارآمد توسط تام وايت، رياست جي تي اي تلفن اوپريشن براي بهسازي كسب و كار مورد تحسين قرار گرفته است. نوعي رويكرد ارزشي براي آموزش هاي ضد نژاد پرستي (اورلوسكي، 2000)، در فرآيند برنامه ريزي استراتژيك يك سازمان غيرانتفاعي ملي (اور، 2001)، و سران دانشكده و روساي كارگزيني براي “ ارتقاء سطح تازه اي از ويژگي شناخته شده كشوري“ (سيرل، 2000) بگونه موفقيت آميزي بكار رفت. بنابراين، فرآيند جديدي كه توسط كوپررايدر در زمينه روابط تحت عنوان مصاحبه هاي ارزشي ابداع شده بود، محيط هاي مختلفي از ارتش گرفته تا سازمان غير انتفاعي و از كسب و كار تا دانشكده بكار گرفته شد.
مارگارت ويتلي: روابط و دانش جديد
“ هيچيك از ما بدون برقراري ارتباط با ديگران قادر به زندگي نيست. محيط ها و افراد مختلف برخي از ويژگي هاي را در ما برانگيخته و باعث خاموشي برخي ديگر مي شوند. در هر يك از اين روابط از بعضی جهات متفاوتيم”. (ويتلي، 1999، ص. 104)مارگارت ويتلي را شايد به عنوان نويسنده جنجال برانگيز كتاب پرفروش “رهبري و دانش جديد: يافتن مسير در دنياي پرآشوب“ (1999) بهتر بتوان شناخت. ويتلي پشنهاد مي كند كه مفاهيمي كه از انديشه رايج علمي نظير فيزيك كوانتوم و تئوري آشوب برگرفته شده، نه تنها در مديريت سيستم هاي طبيعي، بلكه همچنين بايستي در مديريت سازمانهايي كه ما انسانها سازندگان آن هستيم، مورد استفاده گيرد. آنگونه كه در كتاب “ دانش جديد“ بيان شده است، قدرت روابط انساني در قلب انديشه ويتلي قرار دارد. به زعم ويتلي، “ دانش در درون رابطه ها رشد مي كند“. موضوعات رابطه اي نظير“ توانمندي“ بيان مي كنند كه يك رهبري اثربخش شامل چه چيزهاي هست و چه چيزهايي نيست، و انرژي سازمان توسط شبكه اي از روابط آن به جريان در مي آيد (1999، صص. 104، 14- 13 و 72).
همانند شن و كوپررايدر، تاثير ويتلي كاملا به خارج از حوزه توسعه سازماني گسترش يافت. مديران شركتها، نشريات تجاري و دست اندركاران توسعه سازمان، همچنين نشريه کتابخانه و ادگار مايكل فضانورد آپولو، کتاب دانش جديد ويتلي را مورد تحسين قرار داده اند. ويتلي پيام خويش را به دست اندركاران مشاغل مختلف رسانده، همانگونه كه بوسيله مقالات، مصاحبه ها و نقد و بررسي كتب در نشرياتي همچون نشريه مديريت مهندسي، بررسي مديريت دولتي، دنيای غيرانتفاعي، و شبكه هاي سلامتي و بيمارستانها، نشان داده است. همچون شن و كوپررايدر، و پس از آن، كمك هاي ويتلي به دنيای ما كاملا به خارج از مرزهاي توسعه سازماني گسترش می يابد.
شناخت نيروي روابط انساني در خارج از مرزهاي توسعه سازماني
قبل از ادامه بحث، لازم است اذعان كنيم كه تنها دست اندركاران و تئوريسين هاي توسعه سازماني نيستند كه به اهميت روابط پي برده اند. اگرچه، آنچه كه حقيقتا شگفت انگيز است، آوازه تاريخي افرادي خارج از حوزه توسعه سازماني است كه در موضوع روابط انساني تاثيرگذار بوده اند. اين حقيقت به تنهايي بايستي حمايت هايي را از اين اصل كه زندگي سراسر روابط است، فراهم نمايد. مجله تايمز، به لحاظ اهميت ترديد ناپذير آلبرت انيشتن در تاريخ وي را “ مرد قرن“ ناميد. در حقيقت ، نام خانوادگي او مترادف با “ نبوغ“ است. اگرچه كه، طبق اظهار نظر او، تشخيص اهميت روابط انساني نيازي به نبوغ ندارد. زماني او گفت، “ فهميدن اين مطلب كه هر فرد بخاطر ساير افراد است كه به زندگي خويش ادامه مي دهد، نياز به تفكر عميقي در زندگي روزمره ندارد“ (جودي، 1998).
مارتين لوتركينگ، يكي از مدافعان حقوق مدني، و برنده جايزه صلح نوبل، نيز اهميت روابط انساني را تاييد كرده است. با وجود اينکه يكي از شناخته شده ترين قهرمانان حقوق مدني افريقايي هاي امريكاي تبار است، كينگ علاقه مضاعفي نيز به حقوق ساير افراد، صرف نظر از اينكه آنها از چه نژادي هستند، داشت. ديدگاه جامع كينگ در مورد انسان در اين جمله بخوبي مشخص است، “ اين وظيفه همه ما انسانها است كه به بهترين شيوه ممكن براي تحقق يگانگي وي اقدام كنيم“ ( اتز، 1982، ص. 104). يكي از مهمترين سخنران هاي الهام بخش مردمي در تاريخ، نحوه سخنوري سحر آميز كينگ بود كه بر تغيير روابط بين افراد تاکيد داشت. “او معتقد بود كه اگر كلمات از نظر احساسي و فكري درست بكار روند، مي توانند به کليت فرد دست يافته و باعث تغيير در روابط انسانی شوند.“ (اتز،1982، ص. 289). بنابراين نيروي حاصل از روابط انساني نه تنها در درون توسعه سازماني، بلكه همچنين در خارج از آن بوسيله برخي از مشهورترين شخصيت هاي تاريخي كنوني تاييد شده است.
روابط انساني: منبعي از نيرويي خارق العاده
با اقتباس از استعاره “ دانش جديد“ ويتلي، قدرت ناشي از روابط انساني را مي توان با نيروي حاصل از همجوشي هسته اي مقايسه كرد. همانگونه كه بطور بالقوه انرژي نامحدودي مي تواند از پيوند همجوشي هسته اي اتمها توليد شود، نيروي خارق العاده اي نيز از “ مصاحبه تحسين آميز“ و از طريق ايجاد “رابطه كمكي“ آزاد مي شود. همجوشي، منبع انرژي پاك است كه خورشيد و ستارگان واجد آن هستند و با نيروي حاصل از شكافت، كه همان انرژي ناشي از شكافت يك اتم بزرگ به دو اتم كوچكتر است، تفاوت دارد. برخلاف شكافت، انرژي همجوشي هنگامي توليد مي شود كه دو اتم كوچكتر هيدروژن با يكديگر پيوند يافته و تبديل به يك اتم بزرگتر مي شوند. فوايد همجوشي، ارزاني، تقريبا پايان ناپذير و دسترسي آسان به مقدار سوخت، آب، که حاوی اتم هيدروژن است. (انرژی فيوژن، 2001). همانند آب، روابط انسانی تقريبا پايان ناپذير و به عنوان منبعی برای انرژی سازمانی بطور گسترده ای در دسترس است. در مقايسه با انرژی مصرف شده طی فرآيند فيوژن، هزاران بار انرژی بيشتری بوجود می آيد. همانند فيوژن، می توانيم ببينيم که روابط انسانی به همان اندازه نيروی بيشتراز آنچه مورد نياز توسعه و نگهداری آنهاست، توليد می کند. بطور خلاصه، شکل گيری روابط انساني مي تواند، همچون همجوشي هسته اي، انرژي محرک سازمان را فراهم نمايد.
انديشه نهايي
در حالي كه تيزبينی افراد خارج از توسعه سازمان اهميت روابط را تشخيص مي دهد، توسعه سازماني يكي از زمينه هاي فكري است كه بوضوح نه تنها اهميت آن، بلكه همچنين آزادسازي قدرت چنين روابطي را تشخيص مي دهد. وظيفه ما به عنوان اعضاي جامعه توسعه سازماني، پيوستن به انديشه رهبراني همچون مارگارت ويتلي، ديويد كوپررايدر و ادگار شن و ادامه اين راه براي آگاه سازي مراجعان خويش و سراسر دنيای خارج توسعه سازمان، از انرژي خارق العاده و قابل استفاده حاصل از روابط انساني است. و بهر طريق بيش از يك آگاهی دادن ساده، وظيفه ما نمايش فعالانه آن از طريق اجراي توسعه سازماني به نحوي است كه چگونه از اين منبع انرژي خارق العاده كه همان روابط انساني است، استفاده كنيم.
بخاطر بسپاريم كه آزاد كردن نيروي روابط انساني نه تنها كليدي براي بهبود عملكرد سازماني، بلكه همچنين براي سلامتي و كاميابي زندگي فردي است. و “ اگر قدرت اين توانايي بوسيله روابط ما ايجاد شده باشد، پس ما بايستي به كيفيت اين روابط توجه كنيم“ (ويتلي، 1999، ص. 40). از اين رو ما چه در زندگي فردي و چه در زندگي حرفه اي خويش، مسئول حفظ و ارتقاء كيفيت اين روابط هستيم.
ما در “عصر رابطه“ ( كارزماسكي و كوپر رايدر، 1997، صص. 235-236) زندگي مي كنيم. از آنجا كه هر يك از ما نقشه هايي براي يافتن مسير خويش در ميان آبهاي متلاطم قرن و بيست و يكم دارد، بايستي در انديشه هايمان مصصم باشيم، انديشه هايي را كه از معلمان بزرگ داخل و يا خارج از دنيای توسعه سازماني ياد گرفته ايم، دنيايی كه به غير از ما افراد ديگري نيز در آن هستند. بياييد “براي نيل به نهايت آرزويمان كه همان خلق و كشف بينش هاي جديد است، به يكديگر كمك كنيم.“ (ويتلي، 1999، ص. 173).
مراجع