نویسنده: شیوا انصاری
چکیده: رفتارهای سیاسی یا رفتارهای قدرت گرایی اغلب وقتی ظهور می کند که افراد در سازمانها برای بدست آوردن منابع کمیاب رقابت می کنند ، یا زمانی که تصمیمات مهمی باید اتخاذ شود که در نهایت بر روی فعالیت های سازمان تأثیر می گذارد ،که این تأثیرات می تواند جنبه های مثبت یا منفی را برای سازمان به ارمغان آورد در این مقاله مبحث رفتار سیاسی و علل بوجود آورده آن در سازمان ها مورد بررسی قرار می گیرد.
كليدواژه : قدرت ؛ سياست ؛ رفتار سياسي
مقدمه:
به ندرت اتفاق می افتد که افراد به سازمان بپیوندند تا صرفاً به اهداف آن سازمان تحقق بخشند . آنان به دلایلی ، برای تحقق اهداف و دست یابی به نیازهایشان سازمانی را انتخاب می کنند و با ورودشان تمام تلاش خود را برای تحقق منافع شخصیشان به کار می برند . یکی از این منافع و نیازها ، نیاز به برتری جویی نسبت به دیگران می باشد که لازمه تحقق برتری جویی بر دیگران داشتن قدرت است . افراد با قدرت می توانند دیگران را وادار کنند مطابق میل آنها رفتار کنند و در بسیاری از موارد با استفاده از سلاح قدرت جریانات حاکم در سازمانها را به نفع خود رقم زنند و جایگاهشان را در آنجا تثبیت یا ارتقاء دهند ، که در این راه سعی می کنند از تمامی ظرفیتها و رفتارهای ( سیاست ) معقول و غیر معقول استفاده کنند ، اما گاهی اوقات بکار گیری بعضی از این رفتارها باعث اختلال در پیشرفت سازمانها می شود ، و زیان های جبران ناپذیری را به دلیل شناخت ناکافی از این رفتار به پیکره سازمان وارد می کند . به این دلیل شناسایی قدرت ، منابع قدرت ، و رفتارهای سیاسی ( که هم از سوی مدیران و هم از سوی زیردستان برای کسب قدرت و یا متصل کردن خود به منابع قدرت استفاده می شود ) امری ضروری و حیاتی است . در این مقاله سعی شده تعریفی از قدرت و رفتارهای سیاسی و عوامل پدید آورنده آن را بررسی کنیم ، تا بتوانیم پیامدهای ناشی از رفتار های سیاسی در سازمانها را کنترل کرده و در جهت هدایت آنها به سمت اهداف سازمانها گامهای موثری برداریم.
تعریف قدرت:
برای قدرت تعریف های بیشماری ارائه شده که در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می شود :
– قدرت عبارت است از توان و تمایل نفوذ در دیگری
– ظرفیت تحقق ( اثر گذاری ) بر هدفهای سازمان .
– نیرویی که اگر بکار گرفته شود بتواند احتمال انجام رفتار خاصی را بالا ببرد و اگر بکار گرفته نشود رفتار به شکل دیگری انجام می شود .
– امکان تحمیل خواسته یک نفر بر رفتار دیگران
. – توانایی بالقوه شخص در اثرگذاری بر طرز تلقی و یا رفتار فرد یا افراد مورد نظر در جهتی که مورد نظر وی می باشد . (مورهد و گریفین،1382 ،ص381(
هر چند هر یک از این تعریف ها بر جنبه خاصی تأکید کرده اند ، ولی در مفهوم دارای شباهتهایی هستند که می توان از ترکیب آنها به تعریفی قابل قبول دست یافت . به این ترتیب می توان قدرت را توانایی بالقوه یک نفر و یا یک گروه برای نفوذ در فرد یا گروه دیگر تعریف کرد . به همین خاطر قدرت یک مفهوم رابطه ای است . یعنی مفهوم قدرت همیشه روابط بین اشخاص را بیان می کند . تنها و بدون ارتباط با دیگران ، نمی توان به شخص گفت که با قدرت است . قدرت یک شخص تنها در هنگام برقراری روابط با دیگران فهمیده می شود . اگر شخص بتواند دیگران را به رفتاری در جهتی که خود تعیین کرده سوق دهد در آن حال می توان گفت که با قدرت می باشد.
منابع قدرت :
منبع قدرت به اين معنا است که در سلسله مراتب اداری سازمان قرار دارد و از سطح سازمانی يا مديريتی که فرد در آن قرار میگيرد، نشات میگيرد. دو پژوهشگر به نامهای «جان فرچ» و «برت رام روان»، 5 منبع قدرت را شناسايی کردهاند. هر يک از آنها در سطحهای متفاوتی قرار دارند و در برخی موارد همه اين 5 منبع میتوانند در هر سطحی از سازمان وجود داشته باشند (استونر و فری من، 1375، 343).
رابينز این سه منبع را در 2 دسته طبقهبندی میکند (رابينز و جاج، 1389، 345) که اين دو دسته عبارتند از:
1.قدرت رسمی: بر اساس پست فرد در سازمان استوار است.
• قدرت مبتنی بر زور: توانايی تاثير گذاشتن بر رفتار ديگران از طريق تنبيه و مجازات.
• قدرت مبتنی بر پاداش: توانايی تاثير گذاشتن بر رفتار ديگران از طريق تشويق و پاداش دادن به آنها.
•قدرت مشروع: اختيار رسمی مدير سازمان برای تاثير گذاشتن بر رفتار زيردستانش به علت مقام و پستی که در سازمان دارد.
2. قدرت شخصی: قدرتی که از ويژگیهای منحصر به فرد شخص ايجاد میشود و احترام و تحسين ديگران را برای او به همراه دارد.
• قدرت تخصص: توانايی برای تاثيرگذاری بر رفتار ديگران به علت مزيتی رقابتی، هوش يا دانشی خاص.
• قدرت مرجع: توانايی تاثير بر رفتار ديگران به علت اين که فرد مذکور از طرف ديگران مورد احترام و علاقه است (سايت اينترنتی باوا).
در دستهبندیهای جديد منبع ششمی نيز اضافه گرديده که منبع اطلاعات نام دارد. اطلاعات اغلب توسط افراد در سازمانها مهار میشود. اگر شخص «الف» مشخص کند که چه کسی در سازمان چه اطلاعاتی را داشته باشد، به ميزانی که شخص «ب» میپندارد که اطلاعات مورد نيازش از طرف «الف» مهار میشود، شخص «الف» صاحب قدرت تلقی میشود (آرميچل، 1373، 423).
-تعریف سیاست
•سياست يعني كاربرد قدرت به منظور اعمال نفوذ بر فرآيند تصميمگيري براي رسيدن به نتيجه (کريمی، 1387، سايت راهکار مديريت).
•تشخيص و نهايتاً تطبيق دادن علایق رقابتی افراد در سازمانها (سايت منيجمنت کانسلت کورس).
• روند و انجام تصميمگيریها برای هر گونه گروه است؛ از قبيل حکومتها و کشورها، نهادهای سازمانی، دانشگاهی، دينی و ديگر نهادها (سايت ويکی پديا).
•ارسطو سياست را تضاد منابع و شيوههای مذاکره و ائتلاف و نفوذ متقابل افراد در سازمان میداند (ظهوری، 1384، 855).
•نيروی موجود يا بالقوه برای رسيدن به نتيجههای مورد نظر (دفت، 1374، 790).
در بالا 5 تعريف از واژه سياست ارایه شد. حال يک تعريف نسبتاً جامع را بيان میکنيم: «موريس دوورژه» استاد علم سياست دانشگاه پاريس، هسته اصلی قلمروی سياست را «قدرت» میداند. به عقيده «برتراند دوژونل» استاد جامعهشناسی سياسی دانشگاه پاريس و از صاحبنظران سياسی مشهور، سياست عبارت است از مطالعه قدرت و نفوذ. به نظر او هر کس که ديگری را وادار به انجام عملی کند و يا از انجام عملی باز دارد، اعمال قدرت کرده است. سرانجام نتيجهای که از این تعريف گرفته میشود اين است که: «علم سياست عبارت است از بررسی تمام اشکال قدرت در جوامع انسانی» (سايت آفتاب اينترتينمنت).
– رابطه قدرت و سياست
هر کجا که افراد دور هم جمع شوند، گروهی با هدف مشخص تشکيل میدهند، حتماً عدهای قدرت به دست میآورند و به منابع قدرت دست میيابند. افراد گروه به دنبال دستيابی به اين منابعند و برای به دست آوردنش تلاش میکنند. به محضی که افراد از قدرت خود در عمل استفاده کنند و مجرای اعمال آن را بيابند، در واقع دست به رفتارهای سياسی زدهاند. آنها میآموزند که چگونه از منابع قدرتشان استفاده کنند تا به اهدافشان برسند.
-دوسته رفتار سیاسی:
رفتار سياسي مشروع: شكايت كردن به سرپرست يا رئيس، سختگيري و زيادهروي روي مقررات و…
رفتار سياسي نامشروع (خرابكاري) : ايجاد اغتشاش، سوت زدن، دعوا و درگيري و…
عدم اطمينان و رفتار سياسي:
مانورهاي سياسي به طور عمده در اثر عدم اطمينان شكل ميگيرند. منابع معمول عدم اطمينان در سازمان عبارتند از:
1. هدفهای نامشخص: هر چه هدف مبهمتر و پيچيدهتر باشد مسائل سياسي آن بيشتر خواهد بود.
2. ابهام در استانداردهاي عملكرد: لازمه عملكرد عالي كاركنان روشن بودن استانداردهاي عملكرد است.
3. نامشخص بودن فراگردهاي تصميمگيري: تصميمات مبهم يا تصميماتي كه توافق همگاني را در برندارند منجر به رفتارهاي سياسي بيشتر ميگردند.
4. رقابت فردي يا گروهي شديد: در ارتباطات متقابل شخصي يا گروهي، همكاري بر رقابت مزيت دارد. زيرا رقابت موجب سياسي كاري ميگردد.
5. منابع كمياب و حياتي: ميان ميزان رفتار سياسي و دستیابی به منابع حياتي و كمياب ارتباط مستقيمي وجود دارد.
6. فناوري و محيط بيروني: به طور كلي هر چه فناوري داخلي سازمان پيچيدهتر باشد، مسائل سياسي درگير آن بيشتر خواهد بود.
7. تغيير و تحول: تجديد ساختار سازماني يا برنامه بهبود سازمان يا حتي تغيير برنامهريزي نشده تحميلي در اثر فشارهاي خارجي، مانورهاي سياسي را شدت خواهد بخشيد.
راهکارهایی برای کاهش سیاست رفتار سازمانی:
ابتداییترین راه برای کاهش رفتار سیاسی، برطرفکردن ابهام است. جریان اطلاعات در سازمان بایستی شفاف و روشن بوده و برای همه کارکنان قابل دریافت و فهم باشد. هرگونه ایجاد سوال و عدم فهم وظایف خود و دیگران باعث افزایش ابهام و گسترش رفتارهای سیاسی خواهد شد
دومین راه توزیع قدرت در سازمان است. آموزه های مدیریت می گویند که هرجا در سازمان توازن قدرت برقرار نباشد رفتار سیاسی آغاز می گردد. در واقع کارکنان میکوشند تا به وسیله رفتارهای غیرفنی و سیاسی قدرت ازدست رفته خود در موازنه قدرت را بازیابند
سومین راه در الگوی کار تیمی سازمانی حاکمیت الگوی کارتیمی است که روابط کارکنان از روابط رسمی به روابط دوستانه و صمیمی تغییر خواهد کرد و روابط برد/باخت (جمع صفر) جای خود را به روابط برد/برد خواهد داد. این تغییر باعث جلوگیری از بروز رفتار سیاسی در سازمان خواهد شد.
چهارمین راه برای کاهش رفتار سیاسی در سازمان اصلاح فرهنگ سازمانی است. فرهنگی که تقویت کننده اعتماد در سازمان باشد٬ یعنی از مدیر گرفته تا کارکنان همه در جاریسازی اعتماد کوشا بوده و این مؤلفه به عنوان محور اصلی فرهنگ سازمانی در آن سازمان رعایت شود .
پنجمین راهکار رعایت عدالت در پاداشها میتواند به عنوان پنجمین عامل برای کاهش رفتارهای سیاسی در نظر گرفته شود. درصورتی که کارکنان درقبال فعالیت خود، دریافت مناسبی داشته باشند به رفتار سیاسی (برای جبران) روی نخواهند آورد ..
ششمین راهکار و به نظر من مهمترین آنها کنترل رفتار مدیران است. هرچه قدر رفتار مدیران دور از رفتار سیاسی باشد؛ بالطبع آن کارکنان هم در سازمان از آن پرهیز خواهند نمود و بالعکس هرچه کارکنان در سازمان رفتار سیاسی بیشتری در حوزه مدیریت مشاهده کنند، آنرا درحوزه کاری خود پیاده خواهندکرد .(پایگاه جامع مدیریت دانش)
نتیجهگیری :
به طور کلی چيزی که از اين بحث نتيجه میشود اين است که ارتباط بين قدرت و سياست در سازمان بسيار نزديک و حایز اهميت است. مضاف بر اين، هر کدام از اين موارد با ساير متغيرهای سازمانی به هم مرتبطند. وجود قدرت و وسوسه آن افراد را در سازمان به تلاش برای دستيابی به آن میاندازد، اين تلاش میتواند بعد منفی يا مثبت داشته باشد. با توجه به آن چه در مقاله بيان شد، بر خلاف باور عمومی سياست دارای بعد مثبت نيز میباشد که بسيار در سازمان کارگشاست. رفتارهای سياسی در تمام سطوح سازمان وجود دارد. رفتارهای سياسی همان فعاليتهايی هستند که جزو وظايف افراد نيستند اما در قالب گروههای غير رسمی در سازمان انجام میپذيرند تا افراد را در به کارگيری قدرتشان ياری کنند يا آنها را به سمت دستيابی به قدرت هدايت کنند.
منابع:
- آرشرمرهورن (1386)، مدیریت و رفتار سازمانی ، ترجمه دکتر مهدی ایران نژاد پاریزی ، چاپ دوم ، تهران ، انتشارات مدیران
- ، رابینز، استیفن (1378)، مبانی رفتارسازمانی ، ترجمة دکتر قاسم کبیری ، چاپ پنجم ، تهران، مرکز انتشارات علمی دانشگاه آزاد
- رضائیان ، علی (1379)، اصول مدیریت ، چاپ یازدهم ، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی (سمت) 4- سید جوادین ، سید رضا (1383)، مروری جامع بر نظریه های مدیریت و سازمان ، چاپ اول ، تهران، نشر نگاه دانش
- لوتانز ، فرد( 1372)، رفتار سازمانی ، ترجمة غلامعلی سَرمَد ، چاپ دوم ، تهران، مؤسسه بانکداری ایران بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران
- مورهد ، گرگوری و گریفین ، ریکی ( 1382 ) ، رفتارسازمانی ، ترجمة سید مهدی الوانی و غلام رضا معمارزاده ، چاپ هفتم ، تهران،نشر مروارید
- هرسی ، پال و بلانچارد ، کنث (1379) مدیریت رفتار سازمانی کاربرد منابع انسانی ، ترجمة دکتر علی علاقه بند ، تهران، چاپ شانزدهم ، انتشارات امیرکبیر
عنوان مقاله: قدرت، سياست و رفتارهاي سياسي در سازمان
استاد مربوطه:جناب آقای دکترشهباز برآهویی
پدید آورنده : شیوا انصاری
دانشجوی کارشناسی ارشد:مدیریت بازرگانی -گرایش تحول
ایمیل:sh.ansari10@yahoo.com
پاییز92