قواعد همفكری

مؤلف: سيد هادي هاشميان

مقدمه:
ضرب المثلي ژاپني وجود دارد كه تو پشت من را بخاران و من پشت تو را ميخارانم. با همين كلمات ضرب المثلي ايراني وجود دارد كه ميگويد: كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من. اين تفاوت در فرهنگ يكي از عواملي است كه باعث شده ژاپني ها در فعاليت هاي گروهي و ايراني ها در كارهاي فردي بيشتر موفق باشند.شايد موفقيت بيشتر ايراني در رشته هايي مانند وزنه برداري و كشتي كه به صورت فردي است در مقايه باورزش هاي گروهي ريشه در فرهنگ آنان داشته باشد. وجود اساطيري مانند رستم در شاهنامه فردوسي كه به تنهايي افتخار آفريني مي نمايد اين فرهنگ را تقويت مي كند. هم فكري لازم كار دوستانه گروهي گروهي بوده.موضوع اين كتاب بررسي عوامل مؤثر در ايجاد و يا از بين بردن حالت هم فكري است. در اين كتاب موانع هم فكري و شناخت تأثير گفتار ها و رفتارها در ايجاد و يا از بين بردن پديده هم فكري معرفي ميشوند. اين شناخت بسيار مفيد است زيرا حتي اگر به خوبي حرف بزنيم كه از هم فكري ور شويم بهتر است آگاهانه باشد.اين كتاب اخلاقي نيست و سعي نشده خواننده به هم فكري تشويق شود بلكه يك كتاب فلسفي اجتماعي است.دراين كتاب در حد بضاعت علمي مؤلف مواردي كه با هم فكري در تضاد است معرفي و در هر جا كه بيان شده اين گفتار با هم فكري مغاير است برآن معني نيست كه آن سخن الزاماً ناپسند باشدزيرا گاهي هم فكري بهترين راه نيست. براي مردم سخت استكه از قاعده پيروي كنند و هنگامي كه خط اختراع شده فوراً مورد استقبال قرار نگرفته و براي ارتباط نقاشي بيشتر رونق داشت. اين كتاب به تبادل افكار به عنوان نوعي رابطه قانونمند نگريسته و مواردي كه بيان شده الگيي را براي هم فكري پديد مي آورند.در الگوي پيشنهادي خطر اينكه طرفين يكديگر را درك نكنند جدي گرفته شده و هدف آن بوده عدم درك متقابل به حداقل ممكن كاهش داده شده. به عبارتي چگونه حرف بزنيم و گوش كنيم تا سوء تفاهم حداقل شود.اگر بخواهيم چكيده مطالب كتاب را در يك جمله بيان كنيم آن عبارتچنين خواهد بود. براي تحقق هم فكري همان طور كه فكر مي كنيم حرف بزنيم اين كتاب براي سرگرمي نيست اما مانند كتاب هاي درسي موجب تقويت نيروي فكري خوانندگاني مي شود كه در مطالب آن تعمق خواهند كرد.

1-تعريف:
تعريف به شرح زيرآخرين قسمت كتاب است كه نوشته شده و براي همفكري ويژه گيرهايي بيان شده است كه اگر رعايت نشود گفتگو نمي تواند حالت هم فكري خود را حفظ كند.همفكري: مدت موقت و كم سانسور از تبادل افكار و اطلاعات استكه توانايي فكري افراد براي هدف مشخص در تعامل با هم تقويت مي شوند.
ويژگي هاي همفكري:
1-مهمترين ويژگيهاي همفكري موقت بودن آن است.
2-براي همفكري تا آنجا كه مسير است بايد افكار  بدون سانسور بيان شود به عبارتي بيان براي همفكري همان طوريكه فكر مي كنين حرف بزنيد.
3- هيچكس گيرنده يا فرستنده نبوده بلكه همفكري تبادل دوجانبه افكار و اطلاعات است.
4-علاوه بر اطلاعات از كليه توانايي هاي ذهني افراد استفاده مي شود.
5-االزامي وجود ندارد كه جلسه همفكري براي هدف مشترك برگزار شود و ممكن است به درخواست باني جلسه براي هدف مشخص برگزار شود.
6-در جلسه همفكري نيروي ذهني افراد با يكديگر تعامل نموده و تقويت ميشوند.

2-بيان روش:
اگر چه بسياري انديشمندان عقيده دارند كه معمولا قسمت بيشتر پيام از طريق غيركلامي منتفل ميشود. ولي به نظر مي رسد كه در ارتباط كلامي احتمال سوء تفاهم كمتر است لذا براي اينكه اطلاعات به درستي منتقل شود مطمئن تر است كه بيشتر پيام به صورت كلامي منتقل شود.

3-نوبت در همفكري:
معمولا در جلسات اعضا به نوبت صحبت ميكنند ولي در همفكري حالت نوبتي وجود دارد كه متفاوت است.در جلسات ديگر هر شخص كه صحبت مي كند نوبت وي در حال اجرا شدن است اما درهمفكري افراد به نوبت محور گفتگو را تعيين مي كنند. اگر نوبت فردي است تا محور گفتگو را تعيين كند بايد در حول و حوش همان موضوع صحبت كند.البته براي اين كار لازم است تا منظور گوينده را درك كرده باشيم. براي تحقق همفكري بايد حالت نوبتي توسط افراد درك و رعايت شود. خيلي ارزشمند است كه مشخص باشد در هر لحظه نوبت چه كسي در حال اجرا شدن است.اگر فردي موضوع گفتگو را به صورت نامحسوس به جايي بكشاند و محور گفتگو را از ديدگاه مورد نظر گوينده دور كند معلوم نيست نوبت چه كسي در حال اجرا شدن است زيرا تغييردهنده محور گفتگو قبول ندارد كه خواسته ي او در حال اجرا شدن است. درنتيجه در كار نوبتي بودن گفتگو اختلال ايجاد مي شود.در همفكري بهتر است تغيير موضوع گفتگو صريح و ترجيحا همراه با يك تقاضاي شفاهي باشد تا در نوبتي بودن اختلال ايجاد نشود. حتيالامكان بحث را از محور مورد نظر گوينده دور نكنيد واگر با به ضرورتي اين كار را انجام داديد به گونه اي انجام دهيد كه معلوم باشد شما موضوع را تغيير داده ايد ودر حال حاضر گفتگو از ديدگاه مورد علاقه چه كسي در جريان بوده و نوبت وي درحال اجرا شدن است.

4-شنونده خوبي نبودن:
مهمترين مشكل همفكري آن است كه طرفين نمي توانند  افكار و اطلاعات به درستي منتقل كنند. در حالي كه اگر ارزشمندترين مفاهيم موجود بوده و توانايي انتقالآنها موجود نباشند آنها مفاهيم سودمند واقع نمي گردد.آنچه گوينده بيان مي كند و آنچه شما برداشت مي كنيد ممكن است به طور شگفت انگيزي متفاوت باشد. براي اينكه مفاهيم ه درستي منتقل شود يكه از ضروريات مهم آن است كه شنوندده خوبي دشته باشد.شنيدن يكي از توانايي هاي خدادادي است ولي گوش كردن يك مهارت مهم بوده كه مانند مهارتهاي ديگر در افراد مستعد قابليل پرورش دارد. شنونده خوب تا حد زيادي نقاط ضعف گوينده را جبران مي كند و بالعكس شنونده نامناسب زحمات گوينده را به هدر مي دهد.در يك همفكري خوب بايد توجه داشته باشيم تا هنگامي كه گوينده مطالب را بطور كامل بيان نكرده بهتر است حداقل به صورت كلامي پاسخ نداده و با بيان جملاتي سخن او را قطع نكنيم. در همفكري فرد  شنونده ضمن شنيدن با اين فكر كند كه منظور گينده چيست؟
در مرحله دوم به اين فكر كند كه بهترين جواب اين سخنان چه ميباشد؟
سهم مهم شنونده خوب در ايجاد همفكري همين است كه شنيدن در جستجوي فهم منظور گوينده باشد اشكالي ندارد كه شنونده بگويد منظور شما را فهميدم و لازم نيست بقيه را توضيح دهيد يا بالعكس براي فكر كردن در مورد آنچه تا كنون بيان شده تقاضاي مهلت نمايد اما ضمن شنيدن در افكار ديگري مانند پروراندن و آماده كردن جواب باشد و اين كار در انتقال مفاهيم اختلال ايجاد نمايد به راحتي ققابل جبران نيست.
نكته: اگر كسي شروع به صحبت كرده اند و نداند آخرين مطلب قبلي چه بود؟
مرتكب تخلف گرديده است به بيان ديگر در همفكري هر گوينده اي ملزم است آخرين مطلب نفر قبل را درك كرده و بتواند بيان كند اگر بدون درك گويد سخن او را قطع كنيم شايد آن لحظه هنگامي باشد كه افراد به موضوع حساسي رسيده كه قطع گفتگو حتي براي زماني كوتاه موجب صدمه به آن شود.بنابراين بايد به جمله آخر گوينده توجه بيشتري كنيم. ممكن است كه او سخنان خود را با يك پرسش به پايان برده باشد در اين صورت شروع سخنان ما بايد در رابطه با آن پرسش باشد. به عنوان مثال اشكال زيادي ندارد كه در شروع صحبتمان بگوييم : نميخواهم به پرسش شما جواب بدهم و حرف خود را بزنيم اما بي توجهي به اين كه نفر قبلي حرف خود را با يك پرسش به پايان برده وبا آغاز بحث جديد پرسش او را شنيده بگيريم ظاهرا مؤدبانه تر بود اما در واقع با همفكري بيشتري مغاير است و علاوه بر اين كه به سوال او پاسخ نداده ايم او را در وضعيت بدتري قرار داده ايم او يا بايد از اهدافي كه به خاطر آن سؤال كرده صرفنظر كند و يا اگر بخاهد آنهايي را پيگيري  كند مجبور ميشود مجدده پرسش خود را تكرار كند و يادآوري كند به سوال شما جواب بدهم.  ديگر سؤال او فراموش نميشود و لازم نيست بعدا سوال  خود را تكرار كند. در همفكري بيش از دو نفر انجام اين كار آزاد بوده به شرطي كه بعد از آماده كردن مطلب و قبل از آن گوينده مدتي به گفتگو گوش كرده وسعي كند زماني مناسب را براي بيان مطلب انتخاب كند هر چند ممكن است موفق به انتخاب زمان مناسبي براي آغاز سخن نشود اما اگر نتواند آخرينمطلب نفر قبل را بيان كند معلوم مي شود براي مناسب بودن زمان شروع سخن تلاش كافي نكرده است.

5-توضيح واضحات:
وقتي كه سخن گوينده را قطع نموده و مطلب را آشكار و درستي را بيان كنيم اگر شنونده آن مطلب را نداشته باشد  تذكر بسيار خوب و شايسته بوده و حتي ارزش آن را داشته است وسط حرف ديگران وارد شده و در گفتگو وقفه ايجاد كنيم اما به نظر ميرسد اين مورد بسيار نادرست است. معمولا موضوع ساده اي كه متذكر ميشويم از ديد گوينده پنهان نبوده است بنابراين او مجبور است سخنان خود را مجددا و به طور مفصل تريبيان كند تا ثابت شود بين اين اظهارات و مطالب  بديهي مغايرت وجود ندارد. معمولا اين رفتار تذكر دهنده را يشتر عصباني مي كند زيرا در اين شرايت متاسفانه توضيح واضعات معمولا به منظور ساكت كردن بيان مي شوند نه براي اين كه خواهان بيشتر شنيدن هستيم. اگر شنونده خوبي بوديم در مورد همان گفته ههاي قبلي كلي فكر كرديم و متوجه مي شديم كه بين آن گفته ها و واضحاتي كه متذكر شده ايم در حالتهايي ميتواندمغايرت نداشته باشيم و منظور گوينده در همان حالتها و موارد خاص نهفته است بايد به ياد داشته باشيم كسي را براي هم انديشي برگزينيم كه صلاحيت همفكري داشته است.با توجه به اين نتكه اگر از گفته هاي او چنين استنباط كرديم كه ممكن است نكات بديهي مورد توجه قرار نگرفته و در مرحله اول بايد به درستي فهم خودمان از گفته هاي او شك كنيم و بررسي كنيم. احتمالا كدام قسمت از بيانات او را نفهميده ايم؟و بعد با خواهش از گوينده بخواهيم كه مطلب خود را تكرار كند.

6-منحرف كردن موضوع گفتگو:
روزي ملانصرالدين خانه را ميگشت همسرش پرسيد :ملا چه مي كني؟
ملا: كيسه پول خود را گم كرده ام. همسرش به كمك او آمد و همه جا را گشتند ولي كيسه پول پيدا نشد.
همسر: پول را كجا گم كرده اي؟
ملا: در كوچه گم كرده ام.
همسر: بآشفت كه چرا خانه را ميگردي؟
ملا گفت: چون در كوچه تاريك و ذر خانه روشن است. در اين داستان يك نكته فلسفي وجود دارد كه گاهي افراد براي اينكه كارشان آسان باشد كلر ديگري انجام ميدهند. در گفتگو نيز افراد بدون توجه به اين كه از موضوع دور شده ايم تمايل دارند تا صحبت را به جايي بكشانند كه به آساني صحبت كنند. بنابراين يا موضوع گفتگو را تغيير مي دهند ويا با موضوع ديگري مخلوط ميكنند. بايد توجه داشته باشيم كه موضوع بحث را عوض يا با موضوع ديگري مخلوط نكنيم مگر اينكه بحث قبلي پايان يافته باشد و بخواهيم بحث ديگري را شروع كنيم.
1-عوض كردن موضوع بحث معمولا آشكار انجام ميشود.
2-زمان عوض شدن موضوع بحث تقريبا مشخص است ولي مخلوط كردن موضوع گفتگو در يك فاصله زماني و به تدريج انجام ميشود.
3-عوض كردن موضوع بحث معمولا با مقدماتي انجام مي گردد و بر اساس يك تقاضا و گاهي نيز با اجازه انجام مي شود.
4-عوض كردن موضوع بحث قبلي پايان يافته و يا اين نتيجه حاصل شده كه به اندازه كافي در مورد آن گفتگو شده و بايد موضوع صحبت عوض شود در حالي كه مخلوط كردن در شرايطي انجام مي شود كه بحث قبلي بلاتكليف است.
5-در عوض كردن موضوع بحث مشخص است كه گفتگوي جديد  درباره موضوع مورد علاقه چه كسي در جريان است. در حالي كه پس از مخلوط كردن معلوم نيست و در حال  حاضر درباره يموضوع مورد نظر چه كسي صحبت مي شود.
6- موارد بسياري وجود دارد كه دلايل محكم براي اثبات حرفي كه صحيح است بكار مي رود ولي چون بي موقع استفاده مي شود نه تنها سودمند نيست بلكه موجب آسيب وارد آمدن به حالت همفكري ميشود.
7-پرسش كردن:
پرسش كردن باعث ميشود كه پرسشگر كنترل كننده تعامل تلقي شود. بنابراين غالبا آن كسي كه در موقع بالاتر بيشتر پرسش ميكند و زيردست پيشتر پاسخ ميدهد به طور كلي معلمان بيشتر از شاگردان و رئيس بيشتر از كارمندان و حتي بازپرس بيشتر از متهم سؤال ميكند. در همفكري تساوي بيشتري وجود دارد و طرفين تغريبا به يك اندازه حق پرسيدن دارند اما لنگيزه پزسش كردن از تعداد سؤال مهمتر است پرسيدن به منظور كنترل تعامل تا با اين هدف كسب اطلاعات انجام ميشود خيلي با يكديگر فرق دارند. به طور كلي اولي با همفكري مغاير بوده و دومي در جهت ايجاد همفكري است. براي پرسيدن دلايل بسار زيادي بيان شده است. كه به شرح برخي از آنها مي پردازيم.
بر اساس نظريه مگوير (1984) كاركردهاي اصلي پرسش عبارت انداز:
1-كسب اطلاعات
2-كنترل تعامل
3-ايجاد علاقه و كنجكاوي
4-تشخيص مشكلات طرف مقابل
5-ابراز علاقه به طرف مقابل
6-تعيين نگرش ها و احساسات و عقايد طرف مقابل
7-به حداكثر رساندن فعاليت طرف مقابل
8- سنجش ميزان دانش پاسخ دهندگان
9- تشويق تفكر انتقادي و ارزيابي
10- ابلاق اين نتكه به اعضاي گروه كه از آنان انتظار ميرود در بحث بيشتر شركت كنند و ارزشمند بودن اين شركت
11- تشويق اعضاي گروه به به ابراز نظر درمورد پاسخ هاي سايرين
12-جلب توجه گروه از طريق پرسشهاي غير متفرقه
13-رساندن پيام
14-پرسيدن به منظور سفسطه
15-سرزنش كردن

8- اصلاح اطلاعات گوينده:
يكي از مهمترين عوامل كه نمي توانيم اطلاعات قانع كننده خود را منتقل كنبم رعايت نكردن ترتيب مراحل است متقائد كردني كه قرار است به سهولت انجام شود داراي ترتيبي به اين شرح است:
1- مطمئن شويم حرف گوينده را فهميده ايم.
2-گوينده نيز متوجه بشود كه حرف او را فهميده ايم.
3-نظريه خود را اعلام كنيم.
4-در اين موقع مكث نموده و دلايل يا اطلاعتي قانع كننده را بيان كنيم
اكثريت مردم مورئ ئوم را رعايت نميكنند اين افراد تصور ميكنند فهميدن مطلب براي آغاز سخن كافي بوده و لازم نيست شنونده متوجه بشود كه حرف يا سؤال او را فهميده اند. آنان كه ترتيب مذكور را رعايت نكرده اند شكايت دارند كه نمي توانند ديگران را قانع كنند و دنبال دلايل قوي تر هستند در حالي كه آنان به جاي جستجوي دلايل بهتر بايد به شنونده بفهمانند كه او را درك كرده ند. در بسياري مواقع اگر افراد مطمئن شوند نظريه آنان درم شده است پيشنهاد مخالفت را بدون مقاومت ميپذيرند.

9-دقيق صحبت نكردن:
برايهمفكري بايد مطالب دقيق بيان شده و معناي ظاهري عبارت با منظور گوينده مطابقت داشته باشد. به عنوان مثال فرض كنيد كه شخصي به نحو غير قابل تحملي همسرش را آزار ميدهد شما به اين نتيجه رسيده ايد كه براي آنان طلاق از تحمل اين وضع بهتر است اگر آنچه را فكر ميكنيد را دقيق بيان كنيد و بگوييد طلاق از اين وضع بهتر است و يا عبارت ظاهرا مشابهي را بكار ببريد كه تصور ميكنيد همان معني را ميدهد نتايج بسيار متفاوتي به دست مي آيد در مورد دو جمله:
1-طلاق از اين وضع بهتر است.
2-بايد طلاق گرفت.
تاثير و معناي دو عبارت فوق بسيار متفاوت است. و اگر عبارت طلاق از اين وضع بهتر است را بكار ببريد از لحاظ رواني احتمال بيشتري وجود دارد كه بجز طلاق ويا وضع موجود راه حل سومي هم كه به فكر شما نرسيده به ذهن يكي از افراد جلسه خطور كند. به عنوان مثال امكان دارد كه يك نفر پيشنهاد كند بهتر است زن و شوهر با هم به يك سفر زيارتي فرستاده شوند يا مدتي از هم دور باشند يا راه حل هاي ديگري بجز طلاق مطرح شود.
اما اگر عبارت بايد طلاق گرفت را بكار ببريد و طلاق را به عنوان راه حل پيشنهاد كنيداز لحاظ رواني احتمال اين كه چنين راه حل هايي به ذهن افراد جلسه خطور كند كمتر ميشود زيرا ذهن افراد به سمت كاهش عواقب ناشي از طلاق معطوف ميگردد و عبارت بايد طلاق گرفت عقيده شما نبوده است فقط نخواسته ايد عقيده خود را دقيق بيان كنيد اگر منظور عبارت اول است نبايد اشتباها عبارت دوم را بكار ببريمو تصور كنيم كه شنوندگان متوجه منظور ما خواهند شد. پس در يك همفكري خوب بايد دقيق و واضح صحبت كنيم.

10-عدم توجه به بافت:
بافت شامل كليه عوامل محيطي است كه بر پيام تاثير م گذارد. بافت ممكن استبر محتواي پيام بر انتقال پيام و يا بر درك پيام تاثير گذار باشد. اما آنچه در همفكري بايد مورد توجه قرار گيرد آن قسمت از بافت و شرايت ديگري است كه بر محتواي پيلم تاثير ميگذارد. براي همفكري لازم است كه به عوامل و شرايط محيطي توجه شود اين عوامل در درجه اول مربوط به سخناني است كه تا آن لحظه بيان شده استهمچنين در بر گيرنده شرايطي از قبيل مكان/زمان/موضوع گفتگو و افراد حاضر مي بشد. بين تمايل به مؤثر بودن و همفكري تضاد وجود دارد وبا عملكرد خوب مي توان به هر دو هدف رسيد اما اين تضاد همچنان باقي است.در اين كتاب گفته نشده تمايل به مؤثر بودن كاربردي است بلكه گفته مي شود كه تلاش براي مؤثر بودن با همفكري مغاير است كسي كه منظور مؤثر شدن دارد احتمال زيادي دارد كه به حالت همفكري آسيب برساند حال بايد خود حساب نمايد كه آيا ارزش دارد به قصد مؤثر بودن باعث صدمه به حالت همفكري شود.
نكته: آنان كه دلسوز و در نتيجه متعهد هستند به دليل همبن عدم بي تفاوتي سعي دارند تا مؤثر حرف بزنند تلاش براي مؤثر بودن با همفكري مغاير ميباشد بنبراين گاهي همفكري با افرادي كه دوستمان دارند دشوارتر است. در اين شرايط مايليم به آنان بگوييم به اين فكر كن چه چيز براي من خوب است و به من بگو ولي فكر نكن چگونه بگويي تا مؤثر باشد.

11- آغاز سخن:
برخي مواقع ضمن شنيدن نياز داريم كه گوينده موقتا ساكت شود. اين نياز ممكن است دلايل متفاوتي داشته باشد.
1-ممكن است نياز به زمان براي فكر كردن داشته باشد.
2-ممكن است براي انجام كاري كه نمي تواند به بعد محول كرد نياز به فرصت داشته باشيم.
3-ممكن است لازم بدانيم تا در بين گفته هاي گوينده مطلبي را بيان كنيم.
به طور خلاصه در اين بخش كسي كه تقاضاي سكوت و آغاز سخن دارد بايد:
الف) بتواند بگويد: آخرين مطلب كه قبل از او گفته شده چه بود؟
ب) مطلبي كه براي گفتن آن تقاضاي سكوت كرده ضروري باشد تا پس از آن بتواند مطلب را شروع كند.

12- انتخاب الگوي گفتگو:
بين مسير و ياهدف فقط يك كلام ميتوان به دلخواه تعيين كرد. هنگامي كه يكيرا انتخاب كرديم تا حدود زيادي دومي تعيين مي شود. اگر خوب بينديشيم اين موضوع فقط در مورد جاده و مسافرت صدق نميكند. بلكه انتخاب  مسير زندگي و بسياري از موضوعات ديگر نيزبه همين صورت است در گفتگو نيز بين الگو و نتيجه يكي را به دلخواه مي توان انتخواب كرد بنابراين الگوي مناسب بستگي به هدف شما دارد.
موارد زيز را در مورد مقايسه همفكري با خودرايي مي توان بيان نمود.
الف) مهارت تصميم گيري دو نفر كه بتوانند همفكري كنند از توانايي هركدامشان به تنهايي بيشتر است.
ب) معمولا همفكري از خودرايي بهتر است و نتايج بهتري نيز دارد اما هميشه اينطور نيست.
ج) اگر در شرايط مقيد به همفكري نباشيمباز هم بهتر است كه عوامل ايجاد و يااز بين رفتن آن را بشناسيم.
الگوهاي پيشنهادي اين كتاب گفتگو را به سوي همفكري هدايت ميكند اما براي انتخاب الگوي مناسبعلاوه بر ايجاد همفكريتوجه به گستره وسيعتري از عواملتاثير گذار ضروري است.

13- پاسخ انحرافي:
در مقابل  پرسش: حاضريد كه اين ملك را به چه قيمتي بخريد؟ همانطوري كه بيان شد از دو ديدگاه تصميم داشتن و ديدگاه تمايل داشتن پاسخ هاي كاملا متفاوت حاصل مي شود. هردو  پاسخ با اين كه متفاوت هستيد ولي هر كدام از ديدگاه خودشان كاملا درست محسوب ميشود.
اگر بدانيم منظور پرسشگر چه ديدگاهي است براي به دست آوردن هر هدفيي خاص از ديدگاه ديگر به سؤال پاسخ صحيح بدهيم بدون اينكه دروغ گفته باشيم مخاطب را به اشتباه انداختيم. مگر اينكه مخاطب همه ديدگاه ها و جوانب را در نظر بگيرد تا دچار اشتباه شود. به عنوان مثال اگر بفهميم پژوهشگر خواهان دانستن تصميم  ما است ولي عمدا از لحاظ علاقمندي و تمايل دروني پاسخ دهيم و يا بالعكس پرسشگر  خواهان دانستن ارزش ذاتي است كه ملك برايمان دارد ولي از لحاز تصميم داشتن پاسخ بدهيم اين گونه پاسخ دادن پاسخ انحرافي است.
ابراز هدفمندي عقيده به نحوي است كه از ديدگاه شنونده وغير واقعي واز ديدگاه گوينده راست است.
پاسخ انحرافي روشي است كه فرد بتواند نظريه خود را بقبولاند اگر آن نظريه درست باشد و ياپاسخ انحرافي منجر به موفقيت شود كار خوبي بوده است اگر هدف نامناسب بوده و يا گونه صحبت كردن منجر به شكست و ايجاد كشش شود موضوع فرق مي كند نمي توان بطور كلي پاسخ انحرافي را براي تمام موارد به عنوان كاري ناپسند معرفي كرد. ولي مي توان گفت كه پاسخ انحرافي هميشه با همفكري مغاير است.
ضرورت درك اين مفهوم:
الف) آشنايي اعضاي يك جسم با پاسخ انحرافي باعث تقويت تفكر منطقي و كوك به هم انديشي آنان مي گردد.
ب)بجاي عبارت بي ادبانه دروغ نگو مي توان با جمله  مؤدبانه از پاسخ انحرافي استفاده نكن احساس نارضايتي خود را بيان و تقاضا گردد كه از ديدگاه پرسشگر به سؤال پاسخ داده شود.

14- خارج شدن از گفتگو:
در جلسه همفكري هنگامي كه ميخواهيد  از جلسه خارج شويد بهتر است صراحتا بيان كنيد  مايل به ادامه گفتگو نبوده و يا چه مدت ديگر براي مشاركت در گفتگو وقت داريد. در اين قسمتها  چند گفتار درست و چند گفتار غلط خارج شدن از بحث را بيان كرده ايم. برخي گفتارهاي غلط به شرح زير است:
الف) از جلسه مي روم اما ادامه اين بحث بي فايده است.
ب) از جلسه مي روم اما شما به گفتگو ادامه بدهيد.
ج)از جلسه مي روم اما شما در هزينه ها صرفه جويي كنيد.
د) از جلسه مي روم اما شما به اين كار اهميت بدهيد.
در واقع كار درست آن است كه هنگامي كه در جلسه مشاركت داريم حرف خود را بزنيم و بعد از رساندن پيام ها و شنيدن پاسخ با گفتن اين چنين عباراتي جلسه را ترك كنيم:
الف) از جلسه مي روم چون وقت ندارم.
ب) از جلسه مي روم چون به كار ديگري بايد برسم.
ج) از جلسه مي روم واز شما متشكرم.
د) از جلسه مي روم و خداحافظ تا ديدار بعد.

نام كتاب: قواعد همفكري
مؤلف: سيد هادي هاشميان
ناشر: مؤلف
ويراستار:سيد عليرضا موسوي
نوبت چاپ: اول
شمارگان: 4000
قيمت: 20000

سرشناسه: هاشميان. هادي. 1343
عنوان و نام پديدآور: قواعد همفكري/ هادي هاشميان.
مشخصات نشر: مشهد: هادي هاشميان. 1387
شابك: 7-2734-04-964-987
وضعيت فهرست نويسي: سيتا
موضوع: گروه هاي كار.
موضوع: گفتگو- تجزيه و تحليل.
موضوع: تصميم گيري گروهي.
موضوع: حل گروهي مسائل.
HD66/رده بندي كنگره: 1387                  9ق17ه
رده بندي ديوبي: 4022/658
شماره كتاب شناسي ملي: 31/1563

تهيه كنندگان:سعيد حريفي و عليرضا راعي

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *