تهیه کننده: مهسا حزب الهی
قیام و انقلاب مهدی (ع) از دیدگاه فلسفه ی تاریخ
نویسنده: متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
چاپ بیستم: مهر 1378 مطابق جمادی الثانی 1420
تعداد: 000\7 نسخه
لیتوگرافی: چاپ و صحافی: مؤسسه ی چاپ فجر(1001395).تلفن: 3119796
ناشر: انتشارات صدرا (با کسب اجازه از شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید)
تعداد صفحه: 110
شابک: 8-27-5600-964 ISBN:964-5600-27-8
مهدویت یا اندیشه ی پیروزی
اندیشه ای که کم و بیش همه ی مذاهب اسلامی به آن مومن و معتقدند اندیشه ی پیروزی نهایی نیروی حق و صلح و عدالت بر نیروی باطل و ستیز و ظلم,گسترش جهانی ایمان اسلامی,استقرار کامل و همه جانبه ارزش های انسانی,تشکیل جامعه ایده آل,و بالاخره اجرای این ایده عمومی و انسانی به وسیله شخصیتی مقدس وعالیقدر که در روایات متواتر اسلامی از او به ”مهدی” تعبیر شده است.
و همچنین قرآن مجید با قاطعیت تمام ,پیروزی نهایی ایمان اسلامی1,غلبه قطعی صالحان ومتقیان2,کوتاه شدن دست ستمکاران و جباران برای همیشه3,و آینده درخشان وسعادتمندانه ی بشریت4 را نوید داده است.
« هُوَ الَّذی اَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدی وَدین الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدِّین کُلِّه وَلَو کَرِهَ المُشرِکونَ »(توبه\33وصف\9).
« وَ لقد كتبنا في الزبور من بعدالذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحونَ»(انبیا\105).
« وَنُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذین استُضعِفوا فیِ الارضِ وَ نَچعَلهُم ائمةً وَ نَچعَلهُم
الوارِثینَ.وَنُمَکِّن لَهُم و فِی الاَرضِ وَ نُرِیَ فِرعَونَ وَ هامانَ وَ جُنودَهُما مِنهُم ما کانوا یَحذَرونَ»( قصص\5و6).
« قال موسي لقومه استعينوا بالله واصبروا ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده والعاقبة للمتقين»(اعراف\128).
انتظار فرج
امید وآرزوی تحقق این نوید کلی جهانی انسانی ,در زبان روایات ” انتظار فرج” خوانده و افضل عبادات شمرده شده است.
اصل” انتظار فرج” از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی دیگر به نام” حرمت یاس از روح الله” استنتاج شده است.
دو گونه انتظار
انتظار فرج دو گونه است :
• انتظاری که سازنده ,نگهدارنده,تعهد آور,نیروآفرین وتحرک بخش است و نوعی عبادت و حق پرستی شمرده می شود.
• انتظاری که گناه,ویرانگر و اسارت بخش است.
این دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم حضرت مهدی موعود است؛ و این دو نوع برداشت به نوبه خود از دو نوع بینش درباره تحولات و انقلابات تاریخی ناشی می شود.
قرآن و تاریخ
مسئله «انتظار فرج» که ضمن اینکه بحثی فلسفی و اجتماعی است، بحثی دینی و اسلامی است و
همانچنان که گفتیم ریشه ی قرآنی دارد. پس قبل از اینکه درباره ی چگونگی انتظار به بررسی بپردازیم بایید نظر قرآن را درباره ی تاریخ روشن کنیم.
به طور خلاصه، قرآن تاریخ را به عنوان یک درس و یک منبع معرفت و شناسایی، یک موضوع تفکر و مایه ی تذکر وآیینه ی عبرت یاد می کند.
در عین آنکه که تاریخ با یک سلسله نوامیس قطعی و لایتخلّف اداره می شود، نقش انسان و آزادی و اختیار او به هیچ وجه محو نمی گردد. قرآن آیات زیادی در این زمینه دارد؛ برای نمونه در آیه ی 11 سوره ی مبارکه رعد می فرماید:
«اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّی یّغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم».
خداوند وضع حاکم و مستولی بر قومی را تغییرنمی دهد مگر آنکه آنچه در خلق و خوی و رفتار خود دارند تغییر دهند.
توجیه و تفسیر تکامل تاریخ
قرآن مجید، هم بر شخصیت و واقعیت جامعه تاکید دارد و هم بر سیر صعودی وکمالی آن.
از سوی دیگر می دانیم مکتبهای دیگر هم بوده اند و هستند که ضرورت و جبر تاریخ را بدین سو می دانند، پس لازم است بدانیم که چه از نظر قرآن مجید و چه از نظر برخی مکتبهای دیگر،تکامل تاریخ را چگونه باید توجیه و تفسییر کرد؟ و مخصوصاً انسان ها چه مسئولیتی دارند و چه نقشی باید ایفا نمایند؟ بالاخص«انتظار بزرگ» به چه شکل و چه صورت باشد؟
دو نوع بینش
• ابزاری یا دیالکتیکی:
بر اساس این نوع طرز تفکر است که انسان در آغاز پیدایش یک ماده خام است و کار و ابزار کار است که به این ماده خام، شکل مناسب با نوع کار و شکل ابزار تولید می دهد.
بر این عقیده اند که مبارزه و انقلاب باعث به کمال رسیدن و جهش می شود، از این رو با افرادی که گام های اصلاحی بر می دارند به دید افراد خیانتکار می نگرد چون آنها باعث تسکین اجتماع می شوند وآنها را از رسیدن به تکامل باز می دارد.
• انساني يا فطري:
در نظر این بینش، هر چند انسان در آغاز پیدایش، شخصیت انسانی بالفعل ندارد ولی بذر یک سلسله بینش ها و گرایشها درنهاد او نهفته است. انسان مانند یک نهال است که استعداد ویژه ای برای برگ و بار ویژه ای در او نهفته است.
حرکت انسان به سوی کمالات انسانی اش از نوع حرکت دینامیکی است نه از نوع حرکات مکانیکی. تنها از نظر این نوع بینش است که «خود» در انسان مفهوم پیدا می کند.
دو نوع تلقي از انسان
این دو نوع بینش نتیجه دو نوع تلقی یا برداشت از انسان و هویت واقعی او و استعدادهای نهفته اوست.
• بنا بر بینش ابزاری انسان در ذات خود فاقد شخصیت انسانی است، هیچ امر ماوراء حیوانی در سرشت او نهاده نشده است و آنچه در انسان اصالت دارد و به صورت غریزه در او موجود است جنبه حیوانی اوست.
• بنا بر بینش فطری انسان موجودي است داراي سرشت الهي ،مجهز به فطرتی حقجو و حق طلب، حاکم بر خویشتن و آزاد از جبر طبیعت و جبر محیط و جبر سرشت و جبر سرنوشت.
جامعه ایده آل
آرمان قیام وانقلاب مهدی (ع) یک فلسفه بزرگ اجتماعی اسلامی است.
این نوید، ارکان و عناصر مختلفی دارد که برخی فلسفی و جهانی است و جزئی از جهان بینی اسلامی است، برخی فرهنگی و تربیتی، سیاسی، اقتصادی،برخی اجتماعی است.
مشخصات جامعه بزرگ
خوشبینی به آینده بشریت: درباره ی آینده بشریت نظرهای مختلف است؛ بعضی معتقدند که شر و فساد و بدبختی لازمه ی لاینفک حیات بشری است و بنابراین زندگی بی ارزش است و عاقلانه ترین کارها خاتمه دادن به حیات بشری است.
بعضی دیگر اساساً حیات بشر را ابتر می دانند؛ معتقدند که بشر در اثر پیشرفت حیرت آور تکنیک و ذخیره کردن انبارهای وحشتناک وسایل تخریبی، رسیده به مرحله ای که به اصطلاح با گوری که با دست خود کنده یک گام بیشتر فاصله ندارد.
نظریه سوم این است که شر و فساد، لازمه لاینفک طبیعت بشر نیست.
نظریه چهارم این است که ریشه ی فسادها و تباهیها نقص روحی و معنوی انسان است.
پیروزی نهایی صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادی و صداقت بر زور و استکبار و استعبداد و ظلم و اختناق و دجل
حکومت جهانی واحد.
عمران تمام زمین در حدی که نقطه خرابی باقی نماند.
بلوغ بشریت به خردمندی کامل و پیروی از فکر و ایدئولوژی و آزادی از اسارت شرایط طبیعی و اجتماعی و غرائز حیوانی.
حداکثر بهره گیری از مواهب زمین.
برقراری مساوات کامل میان انسانها در امر ثروت.
منتفی شدن کامل مفاسد اخلاقی از قبیل ربا، شرب خمر، خیانت، دزدی و …
منتفی شدن جنگ و برقراری صلح و صفا و محبت و تعاون.
سازگاری انسان و طبیعت.
انتظار ويرانگر
برداشت قشری از مردم از مهدویتو قیام و انقلاب مهدی موعود این است که صرفاً ماهیت انفجاری دارد؛ فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم ها وتبعیض ها و اختناق ها و حق کشی ها و تباهیها ناشی می شود؛ نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است. آنگاه که صلاح و حق به نقطه صفربرسد، این انفحار رخ می دهد و دست غیب برای نجات حقیقت – نه اهل حقیقت، زیرا حقیقت طرفداری ندارد – از آستین بیرون می آید. پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه ی فساد است، و اینجاست که می گویند: «اَلغاياتُ تُبَرِّرُالمَبادي»
(هدفها وسيله هاي نامشروع را مشروع ميكنند)
و این شعر مصداق وافعی خود را پیدا می کند
دردل دوست به هر شيوه رهي بايد كرد
طاعت ازدست نيايد گنهي بايد كرد
شبه دیالکتیکی:
این نوع از برداشت از آن جهت که با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهیها را به عنوان مقدمه یک انفجار مقدس، موجه و مطلوب می شمارد باید «شبه دیالکتیکی» خوانده شود، با این تفاوت که در تفکر دیالکتیکی با اصلاحات از آن جهت مخالفت می شود و تشدید نابسامانیها از آن جهت اجازه داده می شود که شکاف وسیعتر شود و مبارزه پیگیرتر و داغتر گردد، ولی این تفکر عامیانه فاقد این مزیت است؛ فقط به فساد و تباهی فتوا می دهد که خودبه خود منجر به نتیجه ی مطلوب بشود.
انتظار سازنده
ظهور مهدي موعود حلقه اي است ازحلقه هاي مبارزه ي اهل حق واهل باطل كه به پيروزي نهايي اهل حق منتهي مي شود .
ظهور مهدی موعود منّتی است بر مستضعفان و خوارشمردگان، و وسیله ای است برای پیشوا و مقتدا شدن آنان، و مقدمه ای است برای وراثت آنها خلافت الهی را در روی زمین:
« وَنُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذین استُضعِفوا فیِ الارضِ وَ نَچعَلهُم ائمةً وَ نَچعَلهُم
الوارِثینَ»(قصص\5).
ظهور مهدی موعود،تحقق بخش وعده ای است که حدارند متعال از قدیم ترین زمانها در کتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است که زمین از آن آنان است و پایان تنها به متقیان تعلق دارد:
« وَ لقد كتبنا في الزبور من بعدالذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحونَ»(انبیا\105).
در روایات اسلامی سخن از گروه زبده است که به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق می شوند.بدیهی است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمی شوند. معلوم می شود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد،زمینه هایی عالی وجود دارد که چنین گروه زبده را پرورش می دهد. این خود می رساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلکه فرضاً اگر اهل حق از نظر کمیت قابل توجه نباشند از نظر کیفیت ارزنده ترین اهل ایمان اند و در ردیف یاران سیدالشهداء.
از مجموع آیات و روایات استنباط می شود که قیام مهدی موعود(عج) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان برپا بوده است.
مهدی موعود تحقق بخش ایده آل همه ی انبیا و اولیاء و مردان مبارز راه حق است.
شهید
وَلاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ امواتاً بَل احیاءُ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ«آل عمران\169».
قداست شهید
در عرف عام یعنی عرف عموم جهان و در عرف خاص مسلمانان ،برخی کلمات و واژه ها مانند دانشجو،استاد،مؤمن،مجاهد،نبی واز این قبیل کلمات از نوعی عظمت و احترام و احیاناً قداست برخوردارند.اما کلمه ای که در همه عرف ها توأم با قداست و عظمت است واژه ی شهید است .
از نظر اسلام هر کس به مقام و درجه شهادت نائل آید که اسلام با معیار های خاص خودش او را شهید بشناسد،یعنی واقعاً در راه هدف های عالی اسلامی به انگیزه ی برقراری ارزش های واقعی بشدی کشته بشود
به حق پیوستگی شهید
قر آن مجید در مورد به حق پیوستگی شهید می فرماید:
وَلاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ امواتاً بَل احیاءُ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ.
گمان مبر آنان را که در راه حق شهید شده اند مرده اند؛خیر، آنها زندگانی هستند نزد پروردگارشان و متنعم به انعامات او.
در اسلام وقتی می خواهند مقام کسی یا کاری را بالا ببرند می گویند مقام فلان شخص برابر است با مقام شهید ویا فلان کار اجرش برابر است با اجر شهید .مثلاً در مورد طالب علم اگر واقعاً انگیزه اش تقرب به خدا باشد و درخخلال دانشجوویی یا طلبگی بمیرد شهید از دنیا رفته است.این تعبیر، قداست و علو مقام طالب علم را می رساند.
حق شهید
تمام کسانی که به بشریت به نحوی خدمت کرده اند، حقی به بشریت دارند، ولی هیچ کس حقی به اندازه ی حق شهدا بر بشریت ندارد زیرا همه این گروه ها نیازمند محیطی مساعد و آزادند تا خدمت خود را انجام دهند ولی شهید است که با فداکاری و از خودگذشتگی خود مانند شمع می سوزد تا محفل بشریت را روشن کند و محیط مساعدی را برای دیگران محیا سازد.
قرآن کریم پیامبر اکرم را «سراج منیر» (چراغ نور افشان) می خواند.در این تعبیر مفهوم ظلمت زدایی که توأم با سوختن و روشن کردن است گنجانیده شده است .می فرماید:
«یا اَیُّهَا النَّبِیُّ اِنّا اَرسَلناکَ شاهِداً وَ مُبَشِراً وَ نَذیراً وَ داعیاً اِلَی اللهِ بِاِذنِه وَ سِراجاً مُنیراً»(احزاب\46و45).
ای پیامبر تو را فرستادیم گواه و نوید دهنده و بیم رساننده و دعوت کننده به حق با اذن حق و چراغی نورافشان.
بدن شهید
اسلام دینی حکیمانه است؛ دستوری خالی از مصلحت و راز و رمز ندارد. یکی از دستورهای اسلامی این است که هر فرد مسلمان که می میرد، بر دیگران واجب است که بدن او را به ترتیب مخصوص غسل دهند و شستشو نمایند، در جامه هایی پاک به ترتیب مخصوص کفن کنند و سپس نماز بخوانند و دفن نمایند ولی این دستور یک استثنا دارد؛ آن استثنا شهید است.از این دستورها فقط نماز و دفن در مورد شهید اجرا می شود.این استثنا نشانه این است که روح و شخصیت شهید آنچنان پاک و وارسته شده که در بدنش و در خونش و حتی در جامه اش اثر گذاشته است.
بدن شهید یک «جسد متروّح»است،یعنی جسدی که احکام روح بر آن جاری شده است،همچنانکه جامه ی شهادتش «لباس متجسّد»است؛ یعنی روح بر بدن جاری شده و حکم جاری شده بر بدن، بر لباس و جامه جاری شده است.
خون شهيدان را ز آب اولي تر است
اين خطا از صد صواب اولي تر است
منشأ قداست
بدیهی است که شهادت از آن جهت که کشته شدن است تقدس ندارد. بسیاری از کشته شدنهاست که به جای اینکه افتخار باشد ننگ است.
می دانیم مرگ و ميرهاي اشخاص انواع و اقسام دارد:
مرگ طبيعي: شخصی عمر طبیعی خود را به پایان می رساند و به طور طبیعی می میرد.
مرگ اخترامي: در اثر بیماریهایی مانند حصبه ،وبا و غیره،یا در اثر حوادث یا سوانحی از قبیل زلزله و سیل.
مرگ هايي كه پاي يك جنايت در كار است: مرگ هایی که در آن قتلی اتفاق افتاده باشد.
مرگ هايي كه خود آن مرگها جنايت است: مرگ هایی از قبیل خودکشی
مرگ هايي كه شهادت است: مرگی است کهانسان باتوجه به خطرات احتمالی یا یقینی فقط به خاطرهدفی مقدس و انسانی و به تعبیر قرآن «فی سبیل الله» از آن استقبال کند.
در میان انواع مرگها تنها این نوع مرگ است که از حیات و زندگی،برتر و مقدس تر و عظیم و فخیم تر است.
جهاد یا مسئولیت
در اسلام آنچه منجر به شهادت یعنی مرگ آگاهانه در راه هدف مقدس می گردد، به صورت یک اصل درآمده است و نام آن «جهاد» است.
اسلام دینی نیست که ایده ی مقدس اجتماعی نداشته باشد ویا کوشش در راه دفاع یا بسط آن ایده را لازم نشمارد.
در اینجا به چند جمله از یک خطبه ی نهج البلاغه اکتفا می کنیم:
«اِنَّ الجِهادَ بابٌ مِن اَبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللهُ لِخاصَّةٍ اولِيائِهِ»
همانا جهاد دري از درهاي بهشت است
«وَهُوَلِباسُ التَّقوی»
جهاد جامه ی تقواست.
«وَدرعُ اللهِ الحَصینَةُ وَ جُنَتُهُ الوَثیقَةُ»
جهاد زره نفوذناپذیر خدا و سپر مطمئن خداست.
آثار منفی ترک جهاد
ذلت و خواري
شدايد و گرفتاري ها
حقارت روحي
از دست دادن بينش وبصيرت
گرفته شدن حق از آنها
محروميت از انصاف ديگران : دیگران برای او شخصیتی قائل نمی شوند و از هر گونه انصافی درباره اش مضایقه می کنند.
حديثي ازرسول اكرم
«مَن لَم يَغزُ وَ لَم يُحَدِثُ نَفسَهُ بِغَزوٍ ماتَ عَلي شُعبَةِ مِنَ النِفاقِ».
آنكس كه جهاد نكرده و لااقل انديشه جهاد را در دل خود نپروريده باشد با نوعي از نفاق خواهد مرد.
حدیث دیگری است که از پیامبر پرسیده شد:چرا شهید در قبر مورد آزمایش (سوال و جواب قبر و برزخ) واقع نمی شود؟
پیامبر فرمودند:
شهید در زیر برق شمشیری که بالای سرش بود آزمایش خویش را انجام داد و پیشاپیش پاسخ همه پرسشها را داد.
نشاط شهید
یکی از خصوصیاتی که در تاریخ صدر اسلام در بین مسلمانان مشهود است،روحیه ای است که «نشاط شهید » نام دارد.
در رأس همه ی این افراد امام علی (ع) را می بینیم که می فرمایند:
«لَاَلفَ ضَربَةٍ بِاسَّیفِ اَحَبُّ اِلَیَّ مِن مَیتَةٍ عَلی فِراشٍ».
اگر هزار ضربت به فرق من فرود بیاید که به این وضع کشته بشوم،بهتر است که در بستر با یک بیماری بمیرم.
همچنین امام حسین (ع) در غالب اشعاری فرمودند:
اگرچه دنیا زیبا و دوست داشتنی است و آدم را به طرف خودش می کشد،اما خانه ی آخرت خیلی از دنیا زیباتر و عالیتر است.
اگر مال دنیا را آخر باید گذاشت و رفت، پس چرا آن را در راه خدا انفاق نکند؟
و اگر این بدنهای ما ساخته شده است که آخر کار بمیرد، پس چرا در راه خدا با شمشیر قطعه قطعه نشود؟
منطق شهيد
شهید منطق ویژه ای دارد و نمی شود آن را با منطق افراد معمولی سنجید، منطق او بالاتر است،منطقی است آمیخته با منطق عشق از یک طرف، و منطق اصلاح و مصلح از طرف دیگر،یعنی اگر شور يك عارف عاشق پروردگار را با منطق يك نفر مصلح با هم تركيب كنيد از آنها منطق شهيد در مي آيد.
خون شهید
هیچ وقت خون شهید هدر نمی رود، به زمین نمی ریزید. بلکه هر قطره اش تبدیل به دریایی از خون می گردد و در پیکر اجتماع وارد می شود.
لهذا پیغمبر فرمودند:
ما مِن قَطرَةٍ اَحَبُّ اِلَی اللهِ مِن قَطرةِ دَمٍ فی سَبیلِ اللهِ.
هیچ قطره ای در مقیاس حقیقت و در نزد خدا از قطره ی خونی که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست.
حماسه ی شهید
در ملت هایی که روح حماسه ، مخصوصاً حماسه الهی می میرد بزرگترین خاصیت شهید این است که حماسه مرده را از نو زنده کند.لهذا اسلام همیشه نیازمند به شهید است، چون همیشه نیازمند به حماسه آفرینی است.
جاودانگي شهيد
شهيد از راه خونش خودش را در اجتماع جاويد ميكند يعني خون جاويد در اجتماع به وجود مي آورد.
لهذا پيغمبر فرمودند:
«فَوقَ كُلِّ ذي بِرٍّ بِرٌّ حَتّي يُقتَلُ في سَبيلِ اللهِ وَ اِذا قُتِلَ في سَبيلِ اللهِ فَلَيسَ فَوقَهُ بِرٌّ»
بالا دست هر نيكوكاري نيكوكار ديگري است تا آنگاه كه در راه خدا شهيد شد ديگر بالا دست ندارد.
شفاعت شهيد
در حديث است كه خداوند شفاعت سه طبقه را در قيامت
قبول ميكند:
يكي طبقه انبيا بعد از آنها طبقه علما و طبقه ي ديگر طبقه شهدا هستند.
گريه بر شهيد
جناب حمزة بن عبدالمطّلب عموی بزرگوار رسول اکرم بود که در احد شهید شد. وقتی پیامبر از احد به مدینه برگشتند، دیدند که همه شهدا گریه کننده دارند جز حمزه(چون حمزه از مکه به مدینه مهاجرت کرده بود،تنها بود و کسی را نداشت) و حضرت فرمودند: همه شهدا گریه کننده دارند جز حمزه ،در این هنگام صحابه رفتند به خانه هایشان و سخن پیامبر را برای آنها هم گفتند، و در این هنگام زنانی که برای شهادت خانواده شان می گریستند به احترام پیامبر و حمزه به خانه ی حمزه رفتند و برای حمزه گریستند.
این جریان نشان داد که اسلام با اینکه با گریه بر میّت (میّت عادی) چندان روی خوشی نشان نداده است، مایل است که مردم بر شهید بگریند، زیرا شهید حماسه آفریده است وگريه بر شهيد شركت در حماسه او و هماهنگي با روح او و موافقت با نشاط او و حركت در موج اوست.
فلسفه گريه بر شهيد
در عصر ما بسیاری از مردم نسبت به گریه بر امام حسین معترض اند.آنها مدعی هستند که این کار معلول یک تفکر و برداشت غلط از امر شهادت است و آثار اجتماعی بدی دارد ونشان دهنده این است که شهادت را شکست و امر نبایستی میدانند ولی یک ملت (مسیحیان) برای شهادت شهیدش(مسیح ،البته به عقیده خودشان) جشن می گیرد، زیرا آن را موفقیت و مایه ی سرافرازی و افتخار می شمارد.
ولی مسئله این طور نیست و قضیه بر عکس است؛ شادي كردن در شهادت شهيد از بينش فرد گرايي مسيحيت ناشي مي شود وگريه بر شهيد از بينش جامعه گرايي اسلام.
می دانیم که در اسلام گریه بر شهید توصیه شده است.
برای تحلیل اصل مطلب ابتدا باید مسئله مرگ و شهادت را از جنبه فردی بررسی کنیم.
سه نظریه درباره ی ارتباط روح با بدن و یا زندگی با مرگ وجود دارد.
ارزش مرگ ارزش مثبت است: رابطه روح با بدن مانند رابطه ی زندانی با زندان است و در این نظریه خودکشی مجاز است.
مرگ فنای کامل است: در این نظریه زندگی هرچه باشد و به هر شکل باشد بر مرگ ترجیح دارد
مرگ انتقال از این جهان به جهان دیگر است: مرگ نیستی و نابودی نیست و رابطه روح با بدن و دنیا با آخرت از نوع رابطه کشاورز با مزرعه است؛ درست است که کشاورز خانه و خانواده را رها کرده و در مزرعه مشغول کشاورزی است، اما مزرعه و کار در مزرعه است که وسیله ی معیشت خوش او را درهمه ی سال در آغوش خانواده فراهم می کند.
و مردمی که جهان بینی شان درباره روابط انسان چنین رابطه ای باشد به دو دسته تقسیم می شوند:
• کسانی که عمر خود را به تباهی گذرانده اند، اینها از مرگ می ترسند زیرا از خود و کرده های خود می ترسند.
• و عده ای دیگر که مانند یک کشاورز موفق سخت کوشیده اند و منتظر برداشت محصول اند تا به آغوش خانواده برگردند.
اولیا به منزله ی همان کشاورزان موفق اند که انتقال به جهان دیگر که نامش مرگ است، برای آنها یک آرزو است ولی در عین حال هرگز به استقبال مرگ نمیروند، زیرا می دانند تنها فرصت کار و عمل و تکامل،عمر است؛ و هرچه بیشتر بمانند بهتر کمالات انسانی را طی می کنند.
طبق این بینش محبوب بودن مرگ با طلب طول عمر در تناقض نیست.
اولیا در دو صورت است که از خواستن طول عمر صرف نظر می کنند:
• یکی آنگاه که احساس کنند وضعی دارند که هرچه بمانند توفیق بیشتری نمی یابند و به جای تکامل، تناقض می یابند.
• و دیگری شهادت است. آنها مرگ به صورت شهادت را بلا شرط از خدا طلب می کنند، زیرا شهادت هردو خصلت را دارد: هم عمل و تکامل است و از طرف دیگر انتقال به جهان دیگر است.
پس شهادت از نظر اسلام بزرگترین موفقیت و آرزوست و برای شهید؛ جشن و شادمانی دارد.
مسئله شهادت از دید اجتماعی
اما از نظر اسلام آن طرف سکه را هم باید خواند. عکس العملی که جامعه درمورد شهید نشان می دهد صرفاً به خود شهید تعلق ندارد. عکس العمل جامعه مربوط است به اینکه مردم جامعه نسبت به شهید و جبهه شهید چه موضع گیری داشته باشند وهمچنین نسبت به موضع مخالف شهید رابطه شهید با جامعه اش دورابطه است:
• رابطه ای که اگر زنده بود مردم از وجودش بهره مند می شدند.
• رابطه اش با کسانی که به مبارزه علیه آنها برخاست و به دست آنها شهید شده است.
بدیهی است که از نظر پیروان شهید که از فیض بهره مندی از حیات او بی بهره اند،شهادت شهید تأثر آور است. آنکه بر شهادت شهید اظهار تاثر می کند در حقیقت به نوعی بر خود می گرید و ناله می کند.
اما از نظر زمینه ای شهادت شهید یک امر مطلوب است به علت وجود یک جریان نامطلوب.از این جهت مانند یک عمل جراحی موفقیت آمیز است که مطلوب است اما در زمینه ی زخم معده .بدیهی است که اگر چنین زمینه هایی در کار نباشد، جراحی ضرورتی ندارد، بلکه کار غلطی است.
درسی که از جنبه ی اجتماعی، مردم باید از شهادت شهید بگیرند اینست که نگذارند آنچنان زمینه هایی پیدا شود، همانطور که می بینیم نام یزید و امثال آن به صورتی درآمده که هرکس در مکتب عزاداری واقعی امام حسین تربیت شده باشد از کوچکترین تشبه به آنها در عمل ابا دارد و درس دیگر اینکه عمل قهرمانانه ی شهید را یک عمل آگاهانه که به او تحمیل نشده است بازگو شود، و احساسات مردم رنگ و شکل احساس آن شهید را بگیرد. اینجاست که می گوییم:گريه بر شهيد شركت در حماسه او و هماهنگي با روح او و موافقت با نشاط او و حركت در موج اوست.
تربت شهيد
حضرت فاطمه (س) وقتی پدر بزرگوارشان دستور تسبیحات معروف را به ایشان دادند، بر سر قبر عمویشان حمزه رفتند و از تربت شهید برای خود تسبیح درست کردند.
این نشان دهنده این است که خاک شهید محترم است.همچنین پیشوایان ما گفته اند: حال که باید بر خاک سجده کرد بهتر است که آن خاک تربت شهید باشد؛ و اگر می توانید از خاک کربلا تهیه کنید زیرا که سجده كردن برتربت امام حسين حجاب هاي هفتگانه را پاره ميكند وخاكش اجروثواب نماز را صد برابر ميكند.
روز شهيد
در دنیای امروز معمول است که روزی از روزهای سال را به نام یک گروه یا فرقه یا جنسی اختصاص می دهند
در اسلام يك روز است كه روز شهيد است وآن روز عاشوراست.