از اين رو مديريت محصول در ارتباط با فروش، بازاريابى و توسعه با قواعد فنى، تجارى و دانش محيط كاربرد به ميان آمد.در فهرست تخصص هاى مورد نياز مايكروسافت- بزرگ ترين شركت محصولات نرم افزارى دنيا- تعداد بى شمارى «مدير محصول» خواسته شده است. اين مسئله نياز به دانش در حوزه كاربرد- كسب و كار را به موازات تخصص فنى نشان مى دهد و بر كاركرد «مديريت محصول» و مهارت هايش تكيه دارد. امروزه هر شركت IT كه آرزوى جهانى شدن را در سر مى پروراند و درباره افزايش بهاى زنجيره نرم افزارى صحبت مى كند، ناگزير از پذيرفتن فرهنگ «مديريت محصول» است.حال اين سئوال به ميان مى آيد كه مفهوم واقعى مديريت محصول چيست و چگونه ما را به يك مديريت موفق سود ده پيش مى برد؟
•انبار دانش
تصميماتى كه در مورد محصولات خوب گرفته مى شود اتفاقى به دست نمى آيد. پيش از تصميم گيرى براى توليد محصول خوب، ابتدا بايد مسائل و مشكلات مربوط به آينده مشترى را بهتر از خود او درك كنيم. مديريت محصول داراى اثر دوجانبه در بازار است، مشكلات مشترى را كه شركت مى تواند حل كند مشاهده و شناسايى مى كند و سپس مشكل را با تيم توليد مطرح مى كند. هر اندازه كه يك مدير محصول جزئيات بيشترى از نيازهاى مشتريانش داشته باشد، شانس بهترى براى طراحى و ارائه راه حل هاى مناسب مشتريان خواهد داشت. اين اطلاعات دانش محيط كاربرد (domain knowledge) ناميده مى شود. گاه براى جمع آورى اين اطلاعات سال ها وقت لازم است، اما يك مدير محصول موفق بايد در زمان تصميم گيرى تمام نقاط پيدا و ناپيداى كار را در نظر بگيرد. او همچنين بايد بداند بهترين راه براى برطرف كردن مشكلات چيست. اين اطلاعات دانش فنى (technical knowledge) دارد. در يك بازار با محصولاتى كه از فناورى پيشرفته برخوردارند، مدير محصول (PM) بدون دانش فنى پيش رفته در طراحى محصولات با كيفيت دچار مشكل خواهد شد. اما آنچه درباره اين مسئوليت مطرح مى شود چيزى بيش از اينها است.
تصميماتى كه قرار است براى يك تجارت موفق گرفته شود، نيازمند دانش كسب و كار(business knowledge) است. دانش تجارت شامل فهم و درك استراتژيك، تكنيك هاى بازاريابى، درك مديريت، ادراك زمينه هاى مالى و اقتصادى و كمى تجربه ساده است. يافتن مديرانى كه تنها يك يا دو ويژگى از خصوصيات ياد شده را داشته باشند، كار چندان دشوارى نيست اما ارزش اصلى نزد مديرانى است كه از سه دانش محيط كاربرد، فن و تجارت آگاهى كافى و در ارائه آن ها توانايى داشته باشند.
•آن سوى عنوان ها
هم زمان با رشد يك شركت عناوين شغلى جديد به وجود مى آيد. در يك شركت كوچك، هر كس هر كارى را انجام مى دهد. برنامه ريزى محصولات توسط رئيس و برنامه نويسان انجام مى شود. در صورت توليد يك محصول جديد، شركت فروشندگانى را در اختيار مى گيرد تا براى محصول جديد بازاريابى كنند و محصول را به فروش برسانند. خيلى زود شركت پى مى برد كه نمى تواند تمام خواسته هاى خود را بدون افزودن تعدادى بازارياب حرفه اى برآورده كند.
اما از آنجا كه اين گونه بازاريابان چيزى درباره فناورى و خريداران آن نمى دانند، با ارسال پيام در ستيز هستند.اينجا است كه مديران محصول در هيات پشتيبانان بازاريابى براى نجات شركت وارد عمل مى شوند. يك مدير محصول در ارتباط با بازاريابى نقش هاى زير را به عهده مى گيرد: آشنايى با نيازهاى بازار، اولويت بندى اين نيازها و تجزيه و تحليل دورنماى كلى محصول با اسناد فنى- بازرگانى مربوط. درك فناورى هنوز هم اهميت كليدى دارد اما اكنون نقش «گفتارى» بيش از «شنيدارى» درخور و مناسب است.
مديران محصول همانند چشم و گوش مديران اجرايى در بازار هستند، از اين رو مصالح و منافع تجارى شركت را در كم كردن خطرات توليد محصول جديد يا نسخه جديد محصولات پيشين در نظر مى گيرند. در بازار متلاطم فناورى امروز هر شركتى كه آرزوى ايجاد محصولى با استانداردهاى جهانى در سر دارد، بايد مديريت محصول را به عنوان سنگ بناى خط مشى توليد محصولات پذيرفته باشد و با تكنولوژى هاى روز همراه باشد.