مديريت و فرماندهي در اسلام

بجاي پيشگفتار
قبل از بحث پيرامون موضوع كتاب، ذكر چند يادآوري به شرح ذيل، ضروري به نظر مي‌آيد:
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و خلع يد از كارگزاران رژيم ستمشاهي و قرار گرفتن جمعي از عناصر مؤمن در پستهاي حساس مديريت و فرماندهي، يك نوع خلاء احساس مي‌شد. اين خلاء به خاطر آن بود كه ضوابط «مديريت غربي» كه با تمام قدرت بر نظامات گذشته حكومت مي‌كرد فرو ريخته بود و هنوز ضوابط مديريت اسلامي براي جانشيني آن مشخص نبود.
لذا چاره‌اي جز اين نبود كه آستين بالا زده، با استفاده از منابع غني و سرشار اسلام، كتابي در اين زمينه آماده سازم. شايد سرآغازي باشد براي حركت وسيع در مورد اين مسأله مهم اسلامي و اجتماعي.
آنچه در اين كتاب درباره مديريت و فرماندهي اسلامي (بايد توجه داشت كه فرماندهي نيز نوعي مديريت در محدوده فعاليتهاي نظامي است) آمده است، چون از نخستين آثار در نوع خود مي‌باشد، طبعاً نمي‌تواند خالي از نقص باشد. هم‌چنين مهمترين منابعي كه در اين كتاب بعد از قرآن مجيد مورد استفاده قرار گرفته است، سيره پيغمبر اكرم صل الله عليه و آله و پيشوايان بزرگ اسلام و مخصوصاً نهج البلاغه است، كه مملو است از نكات برجسته پيرامون اين بحث و نيز از احاديث مختلف اسلامي كه در كتب حديث پراكنده است و ابعاد اين مسأله را تذكر مي‌دهد، بهره‌گيري شده است.
به عقيده نگارنده، مطالعه اين كتاب نه فقط براي كساني كه پستهاي مديريت و فرماندهي (اعم از كليدي و غير كليدي) در اختيار دارند، ضروري است، بلكه مطالعه آن براي همه كساني كه مي‌خواهند اسلام را بهتر و عميق‌تر بشناسند، مفيد و راهگشا است. به خصوص اين كه هيچ كس بر كنار از نوعي مديريت نيست. حداقل مديريت در مورد خانه خود.!
از اين گذشته در اين مسأله شك نيست كه هر پيروزي در روند انقلاب نصيب ما شده است، به خاطر درك صحيح اسلام و به كار بستن دقيق تعليمات آن بوده و هر مشكلي در اين طريق پيش آمده، به خاطر عدم درك صحيح يا عدم تطبيق برنامه‌ها و عملكردها بر اين تعليمات بوده است.
به همين دليل براي علاقمندان پيروزي انقلاب در تمام زمينه‌ها و خروج از مشكلات، راهي بهتر از اين نيست كه اسلام را بهتر بشناسيم و بهتر پياده كنيم و البته اين كار بي نياز از گذشت زمان نيست و دانستن اصول مديريت اسلامي در اين زمينه مهم است.
درست است كه مسأله مديريت از ديرباز در غرب مطرح بوده است و كتابهاي زيادي در اين زمينه نوشته‌اند و حتي دانشكده‌هايي مخصوص مديريت و فرماندهي تأسيس و مشغول بكار گشته است. ولي با توجه به تفاوت زياد ميان ارزش‌هاي حاكم بر مديريت غربي و ارزش‌هاي حاكم بر مديريت اسلامي، ما هرگز نمي‌توانيم تمام آنچه را آنها نوشته‌اند، اقتباس كنيم و براي خود الگو قرار دهيم.
ولي اين بدان معني نيست كه ما همه اصول مديريت غربي را به طور كامل رد مي‌كنيم. مسلماً قسمتهايي از آن كه با ارزشهاي اسلامي هماهنگ است، مورد قبول ماست، كه نمونه‌هايش را در اين كتاب مي‌بينيد.
نكته آخر اين كه؛ مهم در امر مديريت و فرماندهي «دانستن» اين اصول و ضوابط و قواعد نيست. بلكه مهم «بكار بستن» آنهاست. كه آن هم كار نسبتاً دشواري است و بدون زيربناي اعتقادي و خودسازي و تقوا و تهذيب نفس ميسر نيست.

فصل اول:
ضرورت تشكيلات و اهميت مديريت
هر كس در زندگي خود به نحوي با مسأله «مديريت» درگير است. در سطوح بالا و پايين. نه تنها دولتمردان، وزرا، فرماندهان، رؤساي دانشگاه‌ها، مديران ادارات، گردانندگان چرخهاي صنايع و مؤسسات خصوصي، بلكه هر انساني در محدوده كسب و كار و خانه و خانواده خود، با نوعي از مديريت سر و كار دارد، كه اگر به طور صحيح انجام شود، راهها نزديك، فعاليتها پرثمر، كوششها پربار، مشكلات كم، و موفقيت و پيروزي قطعي است.
در ابتداي بحث، بايد توجه داشت كه مديريت و فرماندهي يك نوع «ايدئولوژي» است. يعني يك نوع از «بايدها» است و مي‌دانيم «بايدها» هميشه از «هستي‌ها» يعني از «جهان بيني» سرچشمه مي‌گيرد. به نحوي كه ما اگر واقعيات موجود را تشخيص ندهيم، وظايف لازم را تشخيص نخواهيم داد. اگر هستي‌ها را ندانيم، بايدها را نخواهيم دانست.
لذا تمام كتاب‌هايي كه در زمينه علوم مختلف نوشته شده است و از نظامات جهان هستي در خلقت منظومه‌ها و كهكشانهاي عظيم گرفته، تا اسرار شگفت انگيز اتم و انواع جانداران و گياهان سخن مي‌گويد، همه و همه شرح و بيان «مديريت دقيق و فرماندهي حساب شده خداوند» در اين عالم بزرگ است.

–  وجود هر انسان يك نظام تشكيلاتي است:
ساختمان وجود آدمي نيز يك نظام تشكيلاتي فوق‌العاده ظريف و پيچيده است كه تمام تشكيلات لازم براي يك مديريت صحيح و نمونه را به عاليترين صورتي در بر گرفته است. اين تشكيلات حيرت انگيز و منظم داراي بخشهاي زير است:
– مركز تصميم گيري
– فرماندهان و مديران كل و جزء
– بازوهاي اجرايي
– انگيزه‌هاي حركت
– برنامه‌ريزي
– سازماندهي
– كنترل و هماهنگي و …
به طوري كه اگر يك لحظه گوشه‌اي از اين مديريت از كار بيفتد، مرگ به سراغ انسان مي‌آيد و يا لااقل بيمار مي‌شود.
به همين دليل براي پي بردن به اصول صحيح تشكيلات و ضوابط مسأله مديريت و فرماندهي، راهي بهتر از اين نيست كه از اين دو جهان «بزرگ» و «كوچك» الهام و الگو بگيريم و به دستورات پرمعني قرآن تحقق بخشيم.
انسان نمي‌تواند به گونه‌اي ناموزون و به صورت وصله‌اي ناهمرنگ در اين جهان هستي زندگي كند و به همان اندازه كه از نظام و تشكيلات و «مديريت صحيح» فاصله مي‌گيرد، با شكست و ناكامي روبرو خواهد شد و محكوم به فناست. از همه اينها كه بگذريم، از ويژگيهاي زندگي انسان، اين است كه تمام كارهاي اصلي و مهم او به صورت جمعي انجام مي‌شود و كار جمعي، بدون تشكيلات و سازماندهي و مديريت، مفهومي جز هرج و مرج و به هدر دادن نيروها و از بين بردن امكانات و استعدادها محصولي نخواهد داشت.
اگر تمام ابزار و وسايل لازم براي انجام يك كار را به منزله «جسم» فرض كنيم، مديريت صحيح به منزله «روح» آن است و با جدا شدن اين روح، چيزي جز لاشه گنديده‌اي باقي نخواهد ماند.
امير مؤمنان علي عليه‌السلام نقش فرمانده و مدير كل را در جامعه، به رشته و نخ گردن‌بند تشبيه نموده است؛ كه دانه‌ها و مهره‌ها را به هم ارتباط داده و از مجموع آنها يك واحد به هم پيوسته به وجود آورده است و اگر آن رشته از هم بگسلد، مهره‌ها پراكنده گرديده و هماهنگي خود را از دست مي‌دهند.
بنابراين نه تنها «مديريت» به نيروها «جهت» مي‌دهد، بلكه انگيزه، سازمان، كنترل و هماهنگي اصولي كه هر گونه بازدهي در سايه آن صورت مي‌گيرد، ارائه مي‌دهد.

–   حكومت اسلامي اهرمي براي وصول به چهار هدف بزرگ:
بدون ترديد، اسلام به مسأله حكومت به عنوان يك «هدف» نمي‌نگرد، بلكه آن را يك «وسيله» براي تحقق بخشيدن به اهداف عالي مذهب مي‌شمرد. كه در يك بررسي كلي، چهار هدف عمده بيش از همه جلب توجه مي‌كند، كه نه تنها حكومت اسلامي، بلكه مديريت‌هايي كه از آن نشأت مي‌گيرد، نيز بايد در مسير اين چهار هدف گام بردارد:
1- آگاهي بخشيدن به انسانها
2- تربيت معنوي و احياي ارزشهاي اخلاقي
3- اقامه قسط و عدل به صورت خودجوش و برخاسته از متن جامعه
4- آزادي انسانها از زنجيرهاي اسارت.
درست است كه هدفهاي جزئي و نزديك در تمام مديريتها و فرماندهي‌ها و رسيدن به حد اعلاي بازدهي بيشتر و بهتر آن تشكيلات، در زمان كوتاه‌تر و با ضايعات كمتر است، به عنوان مثال فرماندهي صحيح يك گردان، انجام كامل مأموريت جنگي خاصي است كه به او واگذار شده است، آن هم با كيفيت عالي و تلفات و ضايعات كمتر، وليكن با اين همه، از ديدگاه يك فرد مسلمان، هيچ گاه اين «فرماندهي» و «مديريت» نمي‌تواند از اهداف كلي الهي و انساني اصل مذهب و سپس تشكيل حكومت جدا باشد. بلكه بايد جهت گيري تمام اهداف جزئي به سوي آن اهداف كلي و والا باشد، نه در جهت مخالف و نه بي‌تفاوت نسبت به آنها. و همين است كه مسأله مديريت و فرماندهي را در اسلام، از مديريت مادي شرق و غرب جدا مي‌سازد و پايه‌ها و بدنه و ابزار آن را به صبغه و شكل ويژه خود در مي‌آورد.
مهم اين است كه در حكومت اسلامي همه معيارها، مخصوصاً «معيار مديريت»، معيار اسلامي باشد و از كتاب و سنت مايه گيرد، تا اين حقيقت آشكار گردد كه كاربرد اين معيارها براي حل مشكلات اجتماعي و سياسي و فرهنگي و اقتصادي و نظامي به مراتب بر معيارهاي شناخته شده شرق و غرب برتري دارد.
اگر خداي ناكرده بر اثر سهل‌انگاري‌ها و عدم رعايت موازين اسلامي، مديريتها به بن بست و ناكامي كشد، بيم اين مي‌رود كه ناآگاهان، يا دشمنان قسم خورده، آن را به حساب ضعف مباني مديريت در اسلام بگذارند و مكتب از اين رهگذر صدمه ببيند و اين مصيبتي است بزرگ و ضايعه‌اي جبران ناپذير.!

فصل 2
پيامبر اسلامصل الله عليه و آله ، مدير و فرمانده بي‌نظير!
حتي آنان كه اسلام را به عنوان يك آيين الهي و آسماني نپذيرفته‌اند، در اين امر شك ندارند كه پيامبر اسلامصل الله عليه و آله فرمانده بزرگي بود كه پيروزي سربازانش را در كمترين مدت و با كمترين ضايعات، تأمين مي‌كرد. و از نظر مديريت نيز آن چنان نيرومند بود كه از يك جامعه نيمه وحشي، تمدني بزرگ به وجود آورد و از قبايل پراكنده عرب توانست تشكيل امتي بدهد. شك نيست كه تأليف امتي واحد از قبايلي كه در طول تاريخ به نزاع و تخاصم و حمله و هجوم بر يكديگر عادت كرده بودند و خون همديگر را مي‌ريختند، در اندك مدتي كاري بس بزرگ و معجزه اجتماعي بي‌نظيري است، كه تأثير آن بر كل تاريخ بشر بر كسي پوشيده نيست. به همين دليل زندگي او را روي هر حساب كه باشد، مي‌توان منبع بزرگ الهام بخشي، براي «مسأله مورد بحث» در تمام ابعادش شمرد. همچنان كه خواهيم ديد پيامبر اسلام صل الله عليه و آله چگونه دقيق‌ترين ريزه‌كاريهاي مربوط به مسأله مديريت و تاكتيكهاي فرماندهي را در زندگي خود، بكار مي‌بست.

–   نگاهي گذرا به زندگي پيامبرصل الله عليه و آله   :
يك نگاه گذرا به زندگي پيام اسلامصل الله عليه و آله ، بعد از بعثت، نشان مي‌دهد كه زندگي پربارش به دو دوران متمايز تقسيم مي‌شود:
1- دوران مكه (دوران آمادگي و سازندگي)
2- دوران مدينه (دوران عمل و پياده كردن برنامه‌ها)
در دوران مكه (13 سال) تمام همت پيامبر صل الله عليه و آله متوجه آموزشهاي عقيدتي و فكري و فرهنگي بود تا دلهاي تازه‌ي مسلمانان را از رسوبات شرك كاملاً شستشو دهد و آنها را براي يك حركت بزرگ به سوي آيين الهي، همراه با تشكيل يك «حكومت انساني نيرومند و پرقدرت» به عنوان مقدمه‌اي براي پيشبرد اهداف بزرگ رسالت آماده سازد.
پيامبر صل الله عليه و آله در مكه گامهاي بسيار برداشت و از جمله گامهاي مؤثر كه با مديريت بسيار حساب شده، براي گسترش آيين جديد تشكيل حكومت اسلامي به عنوان يك اهرم نيرومند براي رسيدن به اهداف اسلامي و انساني برداشت، اين كه در عصر جاهليت، مراسم حج، توأم با خرافاتي بسيار انجام مي‌شد. زيرا حج جزء آيين ابراهيم عليه‌السلام بود و بقاياي اين آيين، آميخته با خرافات زياد در ميان مشركان عرب، وجود داشت. پيامبر صل الله عليه و آله در موسم حج با گروههايي از مردم جزيره العرب كه به مكه مي‌آمدند، به طور پنهاني ملاقات كرد و هسته بندي بيعت و پيمان مردم مدينه نيز در همين ايام حج صورت گرفت.
همچنين هجرت گروهي از مسلمانان نخستين به حبشه كه «هجرت اولي» يا «هجرت صغير» بود، نيز بخشي از اين برنامه محسوب مي‌شد. چرا كه هم باعث شد صداي آيين نوين و پرخروش اسلام در فضاي آفريقا بپيچد و مهاجران حبشه نيروي ذخيره‌اي بودند براي آينده حكومت اسلامي و هم سبب مي‌شد كه از وضع دولت و حكومت آن جا آگاهي بيشتر و تجارب فزونتري كسب كنند.

–   مديريت دقيق در تمام مراحل:
بعد از ورود پيامبر صل الله عليه و آله به مدينه، حوادثي رخ داد كه هر يك چهره جديدي از اين مديريت الهي بود. به عنوان نمونه؛
1- ارايه عدل اسلامي در آغاز ورود: نه تنها در آن روز كه محمد صل الله عليه و آله جوان نوخاسته‌اي بود، با تدبير فوق‌العاده خود اختلافي را كه ميان قبايل قريش، بر سر نصب حجرالاسود بعد از ماجراي سيل رخ داده بود و بوي خون مي‌داد، برطرف ساخت و دستور داد سنگ را در وسط پارچه‌اي گذارده و هر كدام از قبايل گوشه‌اي از آن را گرفته و به محل نصب آورند و شخصاً آن را در جاي خود گذارد و غائله را برچيد، بلكه بعد از هجرت به مدينه در مواردي كه ممكن بود از حادثه‌اي ساده، اختلاف بزرگي به وجود آيد، با استفاده از راه و روش‌هاي بسيار ظريف و مدبرانه، زمينه‌هاي اختلاف را به كلي بر مي‌چيد و با مديريت والاي خود، به غائله پايان مي‌داد.
مثلاً هنگام ورود به مدينه و استقبال پرشكوه مردم شهر و انتظار هر يك از آنها كه پيامبر صل الله عليه و آله به خانه او وارد شود، بيم اين مي‌رفت كه هر گونه ترجيح در ميان افراد و قبايل وضع شكننده آغاز ورود را به هم ريزد، لذا پيامبر صل الله عليه و آله با يك الهام الهي فرمود: «ناقتي مأموره» يعني شتر من، خود دستوري دارد، كه اجرا خواهد كرد. و ناقه به راه خود ادامه داد تا در كنار خانه «ابو ايوب انصاري» بر زمين نشست و پيامبرصل الله عليه و آله بر او وارد شد و مسأله بدون كمترين ناراحتي پايان يافت.!
2- عقد مواخات بين دو گروه «مهاجران مكه» و «انصار مدينه» كه فقط اسلام، حلقه اتصال آنان بود.
3- جامعه نوپاي اسلامي مركز اجتماعي لازم داشت، آن هم با جاذبه‌اي بسيار نيرومند و معنوي. لذا پيامبرصل الله عليه و آله به فرمان خداوند، دست به ساختن مسجد زد و اين محل نه تنها مركز عبادت بود، بلكه مركز تمام فعاليتهاي فكري، فرهنگي، سياسي و اجتماعي مسلمانان و پايگاه اصلي حكومت بود و جالب اين كه برخلاف تمام دارالحكومه‌ها و كاخهاي زمامداران آن زمان، اين پايگاه حكومتي، بي اندازه ساده بود و فقط يك چهار ديواري با ديوارهايي به طول قامت يك انسان بود، با فرشي از شن‌هاي نرم، بدون سقف و بعداً كه سقف و شبستان براي آنها ساختند، ستونهايش از تنه درخت نخل و پوشش آن فقط برگهاي همان درخت بود و اين وضع تا آخر عمر پيامبر صل الله عليه و آله ادامه داشت.! اين موضوع، خود يكي ديگر از طرحهاي عجيب مديريت پيامبر اسلام صل الله عليه و آله بود كه به امر الهي اجرا شد و در تمام جزيره العرب صدا كرد و قلوب مردم را متوجه اسلام ساخت.
4- پيمان عدم تعرض كه پيامبر صل الله عليه و آله براي تحكيم آيين نوپاي اسلام در مدينه، ميان مسلمانان و قبايل موجود در داخل مدينه منعقد نمود.
5- پرهيز از جنگ در جبهه‌هاي مختلف؛ به نحوي كه او سعي داشت در آن واحد خود را در دو يا چند جبهه درگير نكند.
6- ارسال نامه براي سران كشورهاي بزرگ جهان پس از آن كه حكومت اسلامي در مدينه و اطراف آن استقرار يافت و تقريباً فكر پيامبر صل الله عليه و آله از جزيره عربستان آسوده شد. (هر چند هنوز مكه فتح نشده بود، ولي فتح آن قطعي به نظر مي‌رسيد). لذا پيامبر صل الله عليه و آله رسالت جهاني خود را در خارج از مرزهاي عربستان نشان داد و اسلام را به همه مردم جهان عرضه كرد و اين توهم را كه اسلام رنگ قومي و نژادي دارد و يا به منطقه جغرافيايي خاصي تعلق دارد، از ميان برد.
7- بيعت گرفتن اوليه و يا تجديد بيعت با مسلمانان و قبايل مختلف و ايجاد روحيه تازه در لحظات بحراني از ديگر اقدامات مدبرانه و مؤثر پيامبر صل الله عليه و آله بود.
8- بينش دقيق پيامبرصل الله عليه و آله در آيين نبرد كه براي اولين بار در تاريخ ملت عرب، ملل ديگر را در تحت لواي اسلام به عنوان امت واحد گرد آورد و اين پيروزي سبب شد كه در مدت 23 سال تمام جزيره العرب را آزاد كند و عناصر مخالف و بيگانه را در آن سرزمين از ميان بردارد و تأمين عدالت اجتماعي را در تمام جزيره محقق سازد.
متأسفانه هيچ يك از مورخان نتوانسته‌اند افق استراتژي غزوات پيامبر صل الله عليه و آله و كارهاي نظامي او را كاملاً روشن كنند. ولي به هر تدبير اعمال نظامي او از نظر فني به خوبي تبيين است و اين كه او بهترين سپاه ايدئولوژيكي را در تاريخ به وجود آورد، هر چند حكومت اسلامي نهاد تازه‌اي بود و از يافته‌هاي دانش نظامي به تازگي بهره مي‌جست.
خلاصه از اين ريزه‌كاريها و روشهاي دقيق و حساب شده‌اي كه از ظرافت خاصي برخوردار و با شهامت و شجاعت و قاطعيت فوق‌العاده‌اي آميخته بود، در برنامه زندگي پيامبر صل الله عليه و آله فراوان است كه از «مديريت بي‌نظير و فرماندهي عظيم» او حكايت مي‌كند.

فصل 3
مسؤوليتها و وظايف ده‌گانه يك مدير و فرمانده
پيش از آن كه شرايط علمي و اخلاقي يك مدير لايق روشن شود، بايد ابعاد وظايف او را در نظر بگيريم. چرا كه هميشه شرايط بر محور وظايف دور مي‌زند و بدون شناخت ابعاد وظيفه يك مدير و فرمانده هرگز نمي‌توان شرايط لازم براي احراز پستي را براي او تعيين كرد.
به طور كلي مي‌توان گفت كه يك مدير، ده وظيفه عمده و اصلي دارد:
1- تصميم‌گيري
2- برنامه ريزي
3- سازماندهي
4- هماهنگي و كنترل
5- ايجاد انگيزه و كنترل
6- چاره چويي و پيشگيري
7- بررسي و ارزيابي عوامل پيروزي و ناكامي
8- جمع آوري اطلاعات و آمار لازم
9- جذب نيروهاي صالح
10- تشويق و توبيخ

1-  تصميم گيري:
مدير بايد قبل از هر چيز براي انجام وظايفي كه به عهده او محول شده است، تصميم گيري لازم را بعمل آورد و براي انجام اين مقصد بايد موارد زير را مد نظر بگيرد:
الف) آگاهيها و تجربه‌هاي گذشته:
در اين قسمت بايد آنچه را از نظر علمي خوانده، يا در پستهاي ديگري به عنوان تجربه اندوخته است، همه را به دقت مورد بررسي مجدد قرار دهد و هرگز مواردي را كه به ناكامي منجر شده، فراموش نكند. هيچ گاه اصرار به آزمودن آزموده‌ها و پيمودن راهي را كه نتيجه آن قبلاً منفي بوده، نداشته باشد و اين نكته را در نظر بگيرد كه آموزشهاي كلاسيك در زمينه مديريت، هر قدر عميق و گسترده باشد، هرگز جاي مسائل تجربي را نمي‌گيرد، بلكه ارزش آن آموزه‌ها نيز با محك تجربه تعيين مي‌‌شود.
ب) بهره‌گيري هر چه بيشتر از مشاوره:
جالبترين تعبير در اين زمينه در كلام امير مؤمنان عليه‌السلام وارد شده است، آن جا كه مي‌فرمايد:
«لاظهير كالمشاوره» يعني هيچ پشتيباني هم‌چون مشورت نيست. به اين ترتيب، انسان از طريق مشورت مي‌تواند تمام ارزشهاي فكري ديگران و تجربيات آنان را در اختيار خود قرار دهد.
از سوي ديگر، خطرناكترين پرتگاهي كه بر سر راه «مديران» و «فرماندهان» نيز قرار دارد، «استبداد به رأي» و احساس بي‌نيازي از مشورت و نظرات ديگران است.
مواردي نيز پيش مي‌آيد كه شخص مدير يا فرمانده، در آن موضوع تخصصي ندارد و در اين جا هيچ راهي جز استفاده از نظر آگاهان در آن موضوع نيست و طبعاً بايد با استفاده از نظرات خبرگان متعهد و آگاه اقدام كند و غير آن نيز حرام و خيانت به مسلمين است. لذا گاه يك مدير بايد چند گروه مشورتي براي امور مختلف داشته باشد تا بتواند صحيح عمل كند و عدم تشكيل اين شوراها يا عدم توجه به نتايج آنها گاه خيانت محسوب مي‌شود.
گويند هنگامي كه مسلمانان شهر طائف را محاصره كرده بودند، حدود بيست روز پشت ديوار محكم شهر ماندند و قادر به فتح آن نشدند. پيامبر صل الله عليه و آله با اصحاب خود به مشاوره پرداخت. سلمان فارسي طرح استفاده از منجنيق (به منزله تانك‌هاي كوچه قلعه خراب كن) ارائه داد كه مورد پسند پيامبر صل الله عليه و آله واقع شده و به آساني قلعه را گشودند.
ج) آفات تصميم‌گيري:
مدير بايد از اموري كه تصميم گيري را به مخاطره مي‌اندازد، به شدت اجتناب كند. مانند:
1- ترديد و دو دلي
2- احتياط بيش از حد
3- وسواس در برخورد با مسائل مختلف
4- تسويف يا امروز و فردا كردن
5- ترس و وحشت از مسائل و حوادث بزرگ و احساس حقارت در مقابل آنها
6- دستپاچگي در برابر حوادث پيش‌بيني نشده.
و خلاصه آنچه نشانه عدم اعتماد به نفس است.
مهمترين آفت و مانع اتخاذ تصميم مؤثر براي كارها، گاه وحشت از عدم پيروزي و روشن نبودن عاقبت كار است، كه مدير يا فرمانده را از اتخاذ تصميم قاطع باز مي‌دارد. در حالي كه يكي از اصولي كه مديران بايد بدان توجه داشته باشند، اين است كه با توجه به عدم اطلاع از آينده و حوادث احتمالي، هيچ كاري را با يقين صددرصد به موفقيت نمي‌توان شروع كرد. لذا اين انتظار بيهوده‌اي است كه گاه مانع تلاشهاي مؤثر و مفيد خواهد بود.

2-  برنامه‌ريزي:
بعد از آن كه كليات مسائل در شورا براي مدير روشن شد و به مرحله تصميم گيري درآمد، براي تحقق بخشيدن و اجراي آن، نياز به برنامه‌ريزي است. يك مدير خوب كسي است كه از قدرت برنامه‌ريزي بهره‌ي كافي داشته باشد، كه آن نيز با استفاده از تجربيات شخصي و استفاده از تجارب ديگر صاحب‌نظران انجام مي‌گيرد.
به هر حال، بدون برنامه‌ريزي هرگز نبايد و نمي‌توان وارد مرحله عمل شد. منتها گاه نياز به برنامه‌ريزي «كوتاه مدت» است و گاه «دراز مدت» و گاه هر دو مورد.
برنامه‌ريزي نيز بايد واجد شرايط زير باشد:
الف)برنامه بايد دقيق و از نظر كيفي و كمي كاملاً روشن باشد.
ب)  برنامه بايد از هر گونه ابهام و كلي گويي خالي و تماماً جنبه عملي و عيني داشته باشد.
ج) در برنامه‌ريزي بايد نيروهاي انساني لازم براي انجام هر كار، هزينه‌ها، ابزار و وسايل مورد نياز دقيقاً محاسبه و براي هر مرحله و مقطع آنچه لازم است، پيش‌بيني گردد.
د)  در برنامه‌ريزي بايد زمان‌بندي مورد توجه قرار گيرد. به طوري كه نه وقت بيهوده تلف شود و نه حجم برنامه بيش از مقدار وقت باشد.
هـ) مديران و فرماندهان بايستي در برنامه‌ريزيهاي خود هميشه محلي براي حوادث پيش‌بيني نشده و خطرات احتمالي در نظر بگيرند. هم‌چنان كه امام صادقعليه‌السلام براي نشر علوم اسلامي در زمانهايي كه شيعيان و شاگردان مكتب اهل بيت عليهم‌السلام سخت در فشار قرار خواهند گرفت، برنامه‌ريزي فرمود و به يكي از دوستانش تأكيد كرد: امروز كه توانايي داري، اين احاديث را بنويس و در ميان ياران خود پخش كن. چرا كه زماني فرا مي‌رسد مردم دسترسي جز به كتابهايشان ندارند و جباران زمان رابطه ميان امام و پيروان مكتب را قطع مي‌كنند.
از اين ريزه‌كاريهاي مديريتي در زندگي پيشوايان بزرگ اسلام فراوان است و پيامبر صل الله عليه و آله نيز شخصاً براي تمام حركتهاي نظامي و غزوات اسلامي، تمام مسائل را دقيقاً زير نظر مي‌گرفت و برنامه را تنظيم مي‌نمود.

3-  سازماندهي:
هدف سازماندهي تقسيم كار در يك مجموعه است، به گونه‌اي كه مسائل زير در آن تأمين گردد:
الف) هيچ كاري بدون مسؤول نماند و در عين حال از تداخل و تضاد مسؤوليتها جلوگيري شود.
ب) هر كاري به افرادي كه دقيقاً از عهده آن بر مي‌آيند، سپرده شود.
ج) كل افراد به صورت يك مجموعه كاملاً منسجم عمل كنند. به طوري كه كار هر يك مكمل عمل ديگري باشد.
د) سلسله مراتب در تقسيم پستها در نظر گرفته شود.
هـ) تمام افراد از طريق سلسله مراتب با مديريت يا فرماندهي در ارتباط باشند.
هم‌چنين براي سازماندهي بايد به لياقتها، استعدادها، تخصصها و تقوا فوق‌العاده اهميت داد و از تمام عناصر شايسته، استفاده نمود.
به عنوان مثال؛ مي‌بينيم كه پيامبر صل الله عليه و آله براي قرائت آيات سوره برائت براي مشركان مكه در موسم حج، كه در حقيقت اعلام پايان عمر شرك و بت پرستي و از مهمترين فصول تاريخ اسلام بود، طبق فرمان الهي، عليعليه‌السلام را برگزيد. چرا كه از همه براي اين كار شايسته‌تر بود.

4-  ايجاد هماهنگي:
از وظايف مهم ديگر مدير، نقش هماهنگ كننده اوست. او در عين اين كه رابطه خود را با نفرات خويش، چه مستقيم و چه غير مستقيم، بايد حفظ كند، نقش هماهنگ كننده را نيز هرگز نبايد فراموش كند. چرا كه مفردات خوب هرگز ضامن پيروزي نيست، بلكه يك تركيب صحيح و هماهنگ هميشه پيروز است.
به تاريخ اسلام كه برگرديم، يك ناهماهنگي در لشكر اسلام در جنگ احد (ناهماهنگي مردان تيراندازي كه تحت فرماندهي عبدالله بن جبير بودند با بقيه سپاه اسلام) سبب شد كه شكست سختي بر ارتش اسلام وارد گردد و ضايعاتي در حدود 70 شهيد، آن هم شهيداني مانند حمزه سيدالشهدا به بار آورد.

5-  ايجاد انگيزه:
مسأله ايجاد انگيزه از ديگر وظايف سنگين هر مدير در هر سازمان و از جمله فرماندهان در پست فرماندهي، كه شعبه‌اي از مديريت است، مي‌باشد. ايجاد انگيزه، ايجاد يك حركت نيرومند دروني است بر اساس بسيج تمام نيروهاي نهفته در روح و جان انسانها و خوشبختانه در يك تشكيلات اسلامي كه فرهنگ ايمان به الله بر آن حاكميت دارد و افراد مؤمن و ايثارگر و فداكار تار و پود آن را تشكيل مي‌دهند، ايجاد انگيزه نه تنها كار مشكلي نيست، بلكه منابع عظيمي براي بهره‌گيري در اين زمينه در دست است.
در اين ميان انگيزه را مي‌توان به سه نوع تقسيم كرد:
الف) انگيزه‌هاي پنداري
ب) انگيزه‌هاي مادي
ج) انگيزه‌هاي معنوي
لذا براي ايجاد انگيزه در مديريت و فرماندهي در جامعه اسلامي بايد از فرهنگ غني و پر مايه اسلام كمك گرفت و از طرق مختلف آن را بارور و پرثمر نمود. به عنوان نمونه طرق زير پيشنهاد مي‌شود:
1- بهره‌گيري از منابع قرآن
2- بهره‌گيري از متون اصلي سخنان پيشوايان بزرگ اسلام
3- تجزيه و تحليل حكومت پيامبر صل الله عليه و آله و ساير پيشوايان دين
4- استفاده از دعاها و مناجات پرمحتواي ائمه هديعليهم‌السلام
5- آموزشهاي مكتبي و اسلامي در مقاطع مختلف براي تحكيم پايه‌هاي ايمان و اعتقاد به اسلام.
6- نشر مطالب جالب و پرمايه و غير تكراري براي تداوم بخشيدن به جوشش انگيزه‌ها
7- تجليل و بزرگداشت خدمتگزاران گذشته و حال و تجليل از شهدا و خانواده‌هاي آنان و سايرين.

6-  چاره‌جويي در برابر حوادث پيش‌بيني نشده:
يك سازمان همانند بدن انسان است، كه در جريان كار، گاهي با موانع و عوارضي برخورد مي‌كند و بيمار مي‌شود. يا ناگهان با حالات شوك روبرو مي‌گردد. مدير و فرمانده در اين حالات فوق‌العاده بايد همچون يك طبيب ماهر و قاطع با كمك مشاورانش فوراً دست به كار شود.
مدير نبايد فكر كند كه سازمان زير نظرش هميشه سالم است و هيچ گونه كمبود و نارسائي و بيماري ندارد و همه چيز هميشه در جاي خود كار مي‌كند. كه اگر چنين تصوري داشته باشد، به هنگام بروز حوادث ناگهاني و پيش‌بيني نشده، اعم از حوادث عمومي و همگاني و يا فردي و شخصي، به سردرگمي خطرناكي گرفتار مي‌شود.
با اين حال يك سلسله اصول كلي وجود دارد كه به كار بستن آنها، در صورت بروز حوادث و موارد پيش‌بيني نشده، ضرورت دارد و مي‌تواند به حل مشكلات كمك كند، يا لااقل راه را هموار سازد، يا از تشديد مسائل بكاهد. از جمله:
1- قبل از هر چيز مدير در اين شرايط بايد خونسردي و تسلط بر نفس را از دست ندهد و گرفتار وحشت و دستپاچگي نشود.
2- اگر احساس مي‌كند اشتباهي از ناحيه او رخ داده، هرگز نبايد گرفتار تعصب و خودخواهي و لجاجت شود و بر اشتباه خود اصرار ورزد.
3- مدير و فرمانده بايد قاطعيت و شجاعت را در تصميم‌گيري از دست ندهد و گرفتار ترديد نشود.
4- مدير و فرمانده بايد قبل از هر اقدام ديگر به اين فكر باشد كه حادثه را مهار كند و از گسترش آن مانع گردد.
5- ايستادن در مقابل موجِ حادثه، انسان را در هم مي‌شكند، پس كمي بايد همراه موج حركت كرد و سپس بر موج سوار و آن را مهار نمود و اين كاري است بسيار ظريف و دقيق كه مدير بايد با هوشياري كامل بدان عمل نمايد.
6- در اين موارد گاهي دقيقه‌ها و لحظه‌ها سرنوشت‌ساز است و در يك لحظه ممكن است همه چيز دگرگون گردد. مدير و فرمانده بايد بدون فوت وقت و با نهايت چابكي و در عين خونسردي دست به كار علاج واقعه گردد.
7- يك مدير و فرمانده مسلمان و با ايمان بايد در اين گونه مواقع به درون جان خود بازگردد و با خداي خود راز و نياز كند. از لطف و رحمت او كمك گيرد. خود را به او بسپارد و از ساحت مقدسش بخواهد كه او را از لغزشها باز دارد و لحظه‌اي او را به خودش وانگذارد.

7-  بررسي عوامل پيروزي و ناكامي و بهره‌گيري از آنها:
ممكن نيست انسان در زندگي هرگز با ناكامي و شكست روبرو نشود. چرا كه در طبيعت اين زندگي خواه ناخواه ناكامي وجود دارد. مهم اين است كه انسان چگونه مي‌تواند از ناكاميها عاملي براي پيروزيهاي آينده بسازد. ضعفها را بشناسد. كمبودها را حس كند. موضع‌گيريهاي نادرست را اصلاح نمايد و خلاصه وضع تمام نيروهاي خود را مجدداً ارزيابي كند و در كوره داغ ناكامي به محك تجربه بگذارد.
همچنان كه در اسناد تاريخ اسلام ديده‌ايم؛ شكست سپاه اسلام در جنگ احد آن چنان درس بزرگي به مسلمانان داد كه ضامن پيروزي آنها در ميدانهاي آينده شد و نتيجه بسيار مثبتي به بار آورد كه در نوع خود بي‌نظير بود.

8-  جمع‌آوري اطلاعات و آمار:
هر مدير يا فرمانده به طور كلي بايد اطلاعات دقيق، صحيح و صريحي از سازماني كه زير نظر اوست و كساني كه با او همكاري دارند و تمام رويدادها كه در داخل و خارج آن تشكيلات واقع مي‌شود و به نحوي با آن ارتباط دارد، آگاه باشد. آن هم با اعداد و ارقام دقيق و صحيح.
در تاريخ پيامبر صل الله عليه و آله مي‌خوانيم كه از مأموران امين اطلاعات خويش براي كشف حوادث و گاه براي اقدامات آينده و حتي احياناً براي ايجاد اختلاف در صفوف دشمن استفاده مي‌كرد، كه نمونه‌هايي از آن را براي الهام گرفتن از طرز كار آنها در اينجا يادآور مي‌شويم:
1- پيامبر صل الله عليه و آله به هنگام فتح مكه تمام جاده‌هايي را كه از سوي مدينه به مكه منتهي مي‌شد، تحت مراقبت شديد مأموران خود قرار داد. مبادا اخبار آماده شدن مسلمانان براي اين فتح بزرگ به گوش دشمن رسد و خود را آماده كنند.
2- امام رضا عليه‌السلام مي‌فرمايد: هنگامي كه رسول خدا صل الله عليه و آله لشكري را مي‌فرستاد و اميري بر آنها مي‌گمارد، كسي از افراد مورد اعتماد خود را با آنها اعزام مي‌داشت، تا مسائل مربوط به او را گزارش دهد.
3- پيامبر صل الله عليه و آله در جنگ احد براي كسب خبر، «انس» و «مونس» فرزندان «فضاله» را بيرون فرستاد تا او را از اخبار قريش آگاه سازند. كه آن دو نفر نيز اخبار موثقي آوردند.
4- در غزوه «حديبيه» پيامبر گراميصل الله عليه و آله دستگاه اطلاعاتي خود را جلوتر از لشكر فرستاد تا اگر در نيمه راه به دشمن برخورد، فوراً ايشان را مطلع سازند.
5- از آن روز كه پيامبر صل الله عليه و آله پايه‌هاي حكومت اسلامي را در مدينه گذارد، پيوسته مأموراني را اعزام مي‌كرد تا او را از اوضاع خارج مدينه و تحولات نظامي و سياسي آگاه سازند.
6- در سفارشي كه امام علي عليه‌السلام به سپاهي كه براي پيكار با شاميان فرستاد، آمده است: « بر فراز تپه‌هاي مسطح و در بلندي كوهها، براي خود ديده‌بان مستقر داريد، تا دشمن شما را غافلگير نسازد و ناگهان از يك نقطه مخفي يا آشكار به شما حمله نكند و بدانيد پيشاپيش لشكر، ديده‌بانان حركت مي‌كنند و پاسداران صف مقدم جبهه، مأموران اطلاعاتي شما هستند…»
7- در فرمان معروف امير مؤمنان عليعليه‌السلام به مالك اشتر نيز آمده است: « مأموراني براي نظارت بر كارمندان خود بگمار، از كساني كه راستگو و باوفا باشند، تا حقايق را دقيقاً به تو اطلاع دهند. زيرا بازرسي مداوم و پنهاني سبب مي‌شود كه به امانت داري و مدارا كردن ترغيب شوند.»
لازم است در اين ميان مهمترين شرايط و امور مد نظر در دستگاههاي اطلاعاتي و آماري مديران اسلامي را به شرح ذيل بر شماريم:
1- از همه لازمتر اين كه؛ بر محور واقعيتها دور زند. چرا كه هيچ چيز خطرناكتر از اطلاعات دروغين، گمراه كننده و مبالغه‌آميز نيست. هر چند موقتاً مايه دلخوشي باشد.
2- مدير اسلامي هرگز نبايد در زندگي خصوصي افراد خود تجسس كند، كه هم بر خلاف دستور صريح قرآن است و هم مايه سلب اعتماد افرادي مي‌شود كه تحت پوشش مديريت او قرار دارند و سوء ظن آنان را برمي‌انگيزد.
3- اطلاعات مديران بايد همه جا شكل آماري داشته باشد و از اطلاعات كلي و فاقد آمار يا واحد اعداد و ارقام مجهول و نامشخص جداً پرهيز كنند. چرا كه اين امور دام بزرگي بر سر راه مديران است. پيغمبر گرامي اسلام صل الله عليه و آله هميشه سعي داشتند در جنگها از كم و كيف و عده و نفرات و امكانات دشمن دقيقاً آگاهي يابند، تا وضع ارتش خود را براساس آن تنظيم نمايند.
4- اطلاعات بايد مستمر و منظم باشد، چرا كه بسياري از مسائل ماهيت خود را در يك مقطع نشان نمي‌دهد. يا با گذشت زمان دگرگون مي‌شود.
5- هرگز نمي‌توان در گرفتن و دادن اطلاعات تنها بر حافظه تكيه كرد. بلكه هميشه بايد به نوشته‌هاي صريح و صحيح تكيه نمود. چرا كه حافظه‌ي بهترين افراد، گاه به آنها خيانت مي‌كند و مايه شكست و ناكامي مي‌شود.
6- مدير و فرمانده بايد از حالات مأموران خود باخبر باشد و گروهي از افراد مورد اعتماد را براي رسيدگي به وضع حال كارمندان بگمارد كه تمام اخبار مهم آنها را به وي برسانند. همچنان كه امير مؤمنان عليعليه‌السلام در دوران حكومتش بوسيله گروهي از افراد مورد اعتماد كه آنها را به عنوان بازرس براي رسيدگي به اوضاع كارمندان و كاركنان در شهرهاي مختلف گماشته بود، باخبر مي‌شد.

9-  جذب نيروهاي صالح:
مدير براي وصول به اهداف خود در سازمان و تشكيلاتي كه تحت پوشش مديريت او است، بايد همراهان همفكر و هم عقيده، جدي، صالح، امين و درستكار داشته باشد، كه آنها را به تدريج از ميان افراد لايق جذب كند. فرق نمي‌كند گزينش در حوزه اختيارات او باشد، يا نه. به هر حال، او مي‌تواند در جذب نيروهاي صالح به طور مستقيم يا غير مستقيم نقش مؤثري داشته باشد.
بزرگترين خطري كه بر سر راه مديران در اين قسمت است، اين است كه به سراغ افرادي بروند كه تنها نقطه قوتشان اين است كه چشم و گوشه بسته تسليم فرمانند و دائماً با زبان حال و قال به اين بيت مترنم‌اند:
بندگانيم جان و دل بر كف    چشم بر امر و گوش بر فرمان!
درست است كه شرط پيشرفت امر مديريت و فرماندهي، انضباط نفرات و همكاران است، ولي اين بدان معني نيست كه مديران به سراغ «بله قربان گو»ها بروند و نبايد فراموش كرد كه اين نوع گزينش، تنها از روح استبداد سرچشمه مي‌گيرد و مستبدان هميشه ترجيح مي‌دهند كه افرادي را در اختيار داشته باشند كه بي چون و چرا تسليم فرمانند.
به تعبير ديگر مدير و فرمانده لايق كسي است كه اين قدر سعه صدر داشته باشد كه افراد لايق را كه در مسائل مختلف اظهار نظر مي‌كنند و چون و چرا و حتي انتقاد دارند تحمل كنند، بلكه از آنها استقبال نمايند (البته مشروط بر اين كه انضباطي را كه براي مديريت لازم است محترم بشمارند) و به خاطر انتقاد و اظهار نظرشان بر متملقان چاپلوس و چشم و گوش بسته و بي اراده و بله قربان گو مقدم بشمرد. چرا كه اين گونه همكاران نالايق، علاوه بر اين كه آفت خطرناكي براي روند هر اداره و تشكيلاتي هستند و مديران خود را در حالت غفلت و بي‌خبري محض نگاه مي‌دارند، رابطه آنها را از واقعيتهاي عيني قطع مي‌كنند.
از اين جاست كه مولاي متقيان عليعليه‌السلام پيروان خود را شديداً از اين كارها برحذر مي‌دارد و دستوراتي بسيار پرمحتوا بدين شرح براي رفتار مردم با آن حضرت ارائه مي‌فرمايند:
1- او را با عناوين و القاب آن چناني كه در مورد جباران به كار مي‌برند، ياد نكنند.
2- در ملاقات با آن حضرت، خيال نكنند كه او يك پادشاه است و به سبب آن خوف و رعب بر آنها مسلط شود و نتوانند حرفشان را بزنند.
3- با مجامله و ظاهرسازي با او رفتار نكنند.
4- خيال نكنند كه حرف حق بر آن حضرت سنگين است.
5- حرف حق را صريحاً و بدون پرده بگويند.
6- از عرضه عدل و انصاف بر حضرتش خودداري ننمايند.
در پايان اين سخن، لازم است بار ديگر بر خطرات افراد بي‌عرضه، چاپلوس و متملق تأكيد شود كه از نقطه ضعفهاي مديران و از غريزه حب ذات و خودخواهي و خودپسندي آنها سوء استفاده كرده و آنها را با دروغهاي گوناگون به خود مجذوب و از ديگران بيگانه مي‌كنند و پرده‌اي بر چشم و گوش مديران مي‌افكنند و عقل آنها را مي‌دزدند و حس تشخيص آنها را به غارت مي‌برند. آنها بلايي هستند همانند صاعقه و زلزله ويرانگر.!

10-  قدرداني، تشويق و توبيخ:
مي‌دانيم سنگينترين وظيفه مديريت، بر دوش انبياء و پيامبران الهي بوده است و نيز مي‌دانيم بارزترين صفت آنها «بشارت» و «انذار» است. چنانكه در قرآن متجاوز از 120 مرتبه مشتقات «انذار» و متجاوز از 40 بار مشتقات «بشارت» بكار رفته است. قسمت مهمي از آيات قرآن توصيف نعمتهاي معنوي و مادي بهشت است كه تشويقي براي حركت به سوي نيكيها و پاكيهاست و در بخش عظيمي از مجازاتهاي روحاني و جسماني دوزخيان سخن مي‌گويد، كه يك عامل بازدارنده است.
به هر حال، وظيفه هر مدير و فرمانده اين است كه از افراد زير تشويق به عمل آورد:
1- آنها كه وظايف خود را به خوبي انجام مي‌دهند و در نظم، انضباط و وظيفه‌شناسي نمونه‌اند.
2- آنان كه در مقاطع خاصي كه نيازمند به فداكاري است، ايثار و فداكاري از خود نشان داده‌اند.
3- آنها كه براي پيشرفت تشكيلات دست به ابتكار خاصي زده‌اند.
4- آنها كه خطر مهمي را از سازمان و تشكيلات دفع كرده‌اند.
5- آنها كه در غياب مدير و فرمانده هم‌چون حضور او برنامه‌ها را دقيقاً اجرا مي‌كنند.
6- آنان كه توطئه‌هايي را كشف و به موقع خنثي مي‌كنند.
از سوي ديگر، تشويقها نبايد به صورتي انجام گيرد كه مفاسد زير را به بار آورد:
1- تشويق نبايد به كيفيتي باشد كه مايه غرور و غفلت تشويق شونده يا خاموش شدن شعله فعاليتها و نظم و انضباط او گردد.
2- احساس تشويقها بايد بر جنبه‌هاي معنوي باشد تا به افراد شخصيت والا بدهد.
3- تشويق يك فرد نبايد مفهوم مخالفي براي ديگران باشد و مايه تحقير و توهين آنها گردد.
4- تشويق نبايد پرخرج و با هزينه فراوان باشد. بلكه بايد كاملاً گستردگي و شمول داشته باشد.
5- تشويق بايد براساس ضوابط صورت گيرد.
6- طبيعي است كه ميان تشويق و كار انجام شده بايد تناسبي وجود داشته باشد و سلسله مراتب و كميت و كيفيت در اين زمينه ملحوظ گردد.
7- تشويقها معمولاً در حضور جمع صورت مي‌گيرد و يا نتيجه آن به اطلاع عموم مي‌رسد. ولي مواردي وجود دارد كه بايد تشويق شكل خصوصي و محرمانه داشته باشد و مديران بايد با ذكاوت خود اين موارد استثنايي را تشخيص دهند.
همچنين براي اين كه مديران بتوانند از توبيخ و تنيبه به هدفهاي تربيتي مورد نظر خود برسند، رعايت اصول زير مناسب به نظر مي‌رسد:
1- تنبيه هميشه بايد مقطعي باشد.
2- توبيخ و مجازات نبايد حس كينه‌توزي افراد را برانگيزد.
3- رعايت تناسب ميان جرم و جريمه از مسلم‌ترين مسائل اسلامي و تشكيلاتي است.
4- اصل در توبيخ اين است كه خصوصي باشد، به عكس تشويق. مگر در موارد استثناء.!
5- دليل توبيخ و مجازات بايد دقيقاً به طرف تفهيم شود.
6- مدير و فرمانده نبايد در توبيخ و ملامت زياده‌روي كند. زيرا گاه مي‌شود كه تكرار آن اثر معكوس دارد. متخلفان را در اعمال ناپسند خود جري‌تر مي‌كند و آنان را به لجاجت وا مي‌دارد. چنانكه امير مؤمنان عليعليه‌السلام مي‌فرمايد: زياده‌روي در ملامت و سرزنش، آتش عناد و لجاجت را مشتعل مي‌كند.!

فصل 4
صفات و شرايط ويژه مديران و فرماندهان اسلامي
هميشه معيار گزينش افراد و شرايط و صفات لازم در آنها بستگي و تناسب نزديكي با ميزان مسؤوليتهاي آنان دارد. چرا كه هر نوع مسؤوليتي يك نوع شرايط و صفات را ايجاب مي‌كند. مسلماً هر قدر مسؤوليتها سنگينتر و گسترده‌تر باشد، شرايط آن نيز به همان نسبت سنگينتر و گسترده‌تر خواهد بود.
در حقيقت اصل «انتخاب اصلح» يكي از اصولي‌ترين شرايط براي انتخاب مديران است. منتها كلمه‌ي «انتخاب اصلح» تعبير سربسته‌اي است كه از آن سوء استفاده فراوان شده است. لذا به صورت يك «عنوان كلي» قابل پياده كردن نيست، بلكه بايد با يك تحليل دقيق، جزئيات و شكل عملي آن را پيدا نمود.
در اين جا به سراغ اصول شرايط و صفات ويژه مشترك «مديران» و «فرماندهان» مي‌رويم. اصول اين شرايط به شرح ذيل است:

1-  ايمان به هدف:
قبل از هر چيز بايد به اين نكته توجه داشت كه ما در چارچوب يك نظام مكتبي بحث مي‌كنيم و طبعاً «ايمان به هدف» در اين جا مفهوم ايمان به مكتب و مباني مكتبي را دارد. يك مدير و فرمانده مكتبي نه تنها نمي‌تواند در برابر آن مكتب بي‌تفاوت باشد، بلكه بايد ايمان عميقش به تعليمات آن مكتب انگيزه اصلي او را در انجام وظايفش تشكيل دهد.
در اين جا مسأله از شكل سلسله مراتب و احساس مسؤوليت در برابر مقام فوق، بيرون مي‌آيد و شكل خودجوشي را به خود مي‌گيرد. آن جا كه مورخان اعم از تاريخ‌نويسان مسلمان و غير مسلمان از ايستادگي پيامبر صل الله عليه و آله در برابر حوادث مشكل و انبوه مصائبي كه براي او در مسير دعوتش رخ مي‌داد، ستايش كرده و اعتراف دارند كه اين ايثار و فداكاري نشانه ايمان عميق او به مكتبش بوده است.
ايمان پيامبر صل الله عليه و آله به هدف و رسالتش تا آن پايه بود كه گاه از عدم پذيرش اسلام توسط برخي مردم آن چنان متأثر مي‌شد كه مي‌خواست جان عزيزش را از دست بدهد. قرآن مجيد در مقام دلداري او مي‌فرمايد: «گويا مي‌خواهي از فرط غصه و شدت تأثر هلاك شوي، از اين كه آنها به اين قرآن ايمان نمي‌آورند.!»
اينها همه نشان مي‌دهد كه اين مدير و فرمانده بزرگ عالم بشريت تا چه حد به مكتب و هدفش ايمان داشت. ايماني كه در تمام اعمالش پرتو افكن بود و در عمق جانش نفوذ كرده و به تمام اعمالش جهت مي‌داد. همين ايمان عميق بود كه به دعوت او جاذبه مخصوصي مي‌داد.
كوتاه سخن اين كه ايمان به هدف براي يك مدير و فرمانده در هر تشكيلات، نخستين و مهمترين شرط موفقيت اوست و اصولاً عشق به كار و تلاش و كوشش توأم با دلسوزي بدون چنين ايماني صورت نخواهد گرفت.

2 و 3-  علم و قدرت:
اين دو چنان كه مي‌دانيم در قرآن مجيد صريحاً آمده است و به عنوان دو ارزش مهم در مسأله گزينش فرمانده روي آن تكيه مي‌كند. بسيار است تشكيلاتي كه مديران آنها به خاطر حاكميت روابط شخصي و خصوصي، اين دو ضابطه سرنوشت‌ساز را به دست فراموشي سپرده و از هم متلاشي شده‌اند.
مدير ناآگاه يا ناتوان، تشكيلات خود را به ورشكستگي و سقوط مي‌كشاند و چنين فرماندهي در ميدان نبرد نيز سرنوشتي جز شكست ندارد.
امام صادق عليه‌السلام در اين زمينه چنين مي‌فرمايد: «كسي كه بدون بصيرت و آگاهي كاري انجام مي‌دهد، همانند كسي است كه از بيراهه سير مي‌كند، كه هر قدر سريعتر مي‌رود، از مقصد دورتر مي‌شود.»
در همين زمينه پيامبر اكرم صل الله عليه و آله مي‌فرمايد: «هر كس از ميان مسلمانان فرمانداري را برگزيند، در حالي كه مي‌داند ديگري نسبت به او اولويت دارد و به قرآن و سنت آگاهتر است، خيانت به خدا و رسول او و جميع مسلمانان كرده است.»
به راستي اين حديث كه هم ناظر به بعد مكتبي و تعهد و هم بعد تخصصي و آگاهي است، پشت را مي‌لرزاند و به همگان هشدار مي‌دهد كه در همه جا اصل لياقت و آگاهي و اولويتها را دقيقاً مراعات كنند.
اين نيز روشن است كه بخشي از اين دو امتياز (علم و قدرت) ذاتي و بخش مهمي از طريق اكتساب فراهم مي‌گردد. مخصوصاً از طريق تجربه و سابقه كار و بايد مديران و فرماندهان را در اين دو جنبه پرورش داد.

4-  امانت و درستكاري:
در معيارهاي اسلامي اين شرط به ضميمه قدرت براي همه كاركنان و كارمندان قيد شده است و مدير و فرمانده به حكم اين كه از رده‌هاي بالاي كاركنان و كارمندان هستند، نه تنها نمي‌توانند از آن فرمان مستثنا باشند، بلكه بايد هر دو را در حد عالي دارا باشند. لذا «امانت» نيز منحصر به امين بودن در حفظ اموال نيست، بلكه هر پست و مقامي نيز مصداقي از مفهوم وسيع امانت است و اسرار هر تشكيلات نيز امانت آن تشكيلات است كه بايد در حفظ آن كوشيد.
تعبير به امانت درباره‌ي پستهاي مهم سياسي و مديريتها در كلام معروف حضرت عليعليه‌السلام نيز آمده است، كه در نامه‌اي به فرماندار آذربايجان نوشت:
«پست و مقامي كه به دست تو افتاده، شكاري در چنگال تو نيست. بلكه امانتي است كه بر گردنت سنگيني مي‌كند.»
فرماندهان و مديران نيز بايد از چنان قدرت و امانتي برخوردار باشند، كه از يك سو برنامه‌هاي كاري خود را با قاطعيت پيش برند و هم از سوي ديگر اسرار و اموال آن تشكيلات را حفظ و پاسداري كنند.
مدير خائن از دريچه چشم رسول خدا  صل الله عليه و آله چنان است كه در حديث ذيل منعكس شده است:
« اگر فردي را در پستي گمارديم و او يك نخ يا بالاتر از آن را از ما پنهان كند، او خائن است و مالي را كه خيانت كرده است، غلي در گردن او در قيامت خواهد بود.»
امانت از نظر اسلام حتي مفهومي از اين گسترده‌تر دارد و تمام مسؤوليتها و تكاليف را شامل مي‌شود. به اين ترتيب چگونه ممكن است كسي را كه از امانت او مطمئن نيستيم، به مديريت برگزينيم. خواه در يك امر اقتصادي باشد، يا فرهنگي، يا سياسي.؟ هم‌چنين در مورد فرماندهي كه عملاً جان گروهي را در اختيار دارد.؟

5- صداقت و راستي:
با توجه به اين كه مهمترين سرمايه يك مدير و فرمانده در برنامه‌هاي اجرايي همبستگي او با افراد زير نظر او و وجود اعتماد متقابل در ميان آنها است و با عنايت به اين كه ضامن حفظ اين همبستگي و اعتماد متقابل، صداقت در گفتار و عمل است؛ نقش اين موضوع در امر مديريت آشكار مي‌شود.
گاه سخن يا عملي خالي از صداقت، كافي است كه ميان مدير و فرمانده و كساني كه تحت مديريت و فرماندهي قرار دارند، جدايي بيفكند. به همين دليل مدير و فرمانده حتي از كارهايي كه او را متهم به ترك صداقت مي‌كند، هر چند واقعيتي نداشته باشد، بايد بپرهيزد، تا بتواند سرمايه عظيم اعتماد عمومي را حفظ كند. در تعليمات اسلام به قدري روي مسأله صداقت و امانت تكيه و تأكيد شده است كه درباره كمتر موضوعي ديده مي‌شود و اين به خاطر نقش حياتي اين دو در زندگي اجتماعي بشر است.
جايي كه رعايت اين دو اصل (صداقت و امانت) براي عموم مردم ضروري است، در مورد مديران و فرماندهان از اهميت و اولويت ويژه‌اي برخوردار خواهد بود.

6-  حسن سابقه:
اين شرط مهم را كه امروز از سوي همه مجامع و محافل جهاني و مؤسسات مختلف به رسميت شناخته شده است، امير مؤمنان عليعليه‌السلام در چهارده قرن پيش با صراحت تمام در فرمان تاريخي به مالك اشتر بيان فرموده است. آن جا كه مالك را مخاطب ساخته و مي‌گويد:
«بدترين وزراي تو كساني هستند كه براي اشرار قبل از تو وزير بوده‌اند. كسي كه با آن گنهكاران در كارهايشان شركت داشته است، نبايد صاحب اسرار تو باشد. آنها همكاران گنهكاران و برادران ستمكارانند. در حالي كه تو مي‌تواني جانشينان خوبي براي آنها بيابي، از كساني كه از نظر فكر و نفوذ، كمتر از آنان نيستند، اما بار گناهان آنها را به دوش نمي‌كشند. هزينه اين افراد بر تو سبكتر و همكاري‌شان با تو بهتر است.»
براي شناخت سوابق افراد بايد به بازتاب شخصيت آنها در افكار عمومي جامعه مراجعه كرد. البته ممكن است افكار عمومي در قضاوت خود درباره كسي احياناً گرفتار اشتباه شود، ولي غالباً معيار خوبي براي شناخت افراد مي‌تواند باشد.

7-  وراثت صالحه:
بدون شك يكي از ابعاد شخصيت انسان را مسائل ناشي از وراثت تشكيل مي‌دهد. تا آن جا كه بعضي شخصيت آدمي را در سه بعد «وراثت» و «محيط» و «تعليم و تربيت» خلاصه كرده و آن را «مثلث شخصيت» نام نهاده‌اند. البته ما ابعاد و عوامل سازنده شخصيت را اين چنين محدود نمي‌دانيم و مسائل فراوان ديگري وجود دارد كه در تركيب بندي شخصيت انساني مؤثر است. ولي به هر حال تأثير «وراثت» را در شخصيت به عنوان يك عامل مهم نمي‌توان انكار كرد.
در قرآن مجيد و روايات و زيارات، اشاره‌هاي زيادي به اين معني ديده مي‌شود. در سوره نوح مي‌خوانيم: «اين پيامبر بزرگ هنگامي كه تقاضاي عذاب براي مشركان مي‌كند، تقاضاي خود را با اين دليل مقرون مي‌سازد؛ اگر آنها را به حال خود رها سازي بندگانت را گمراه كرده و جز فرزنداني فاجر و فاسد از آنها متولد نمي‌شود.»
اين معني را به وضوح در فرمان مالك اشتر مي‌خوانيم: آن گاه كه درباره شرايط «فرماندهان» سخن مي‌گويد؛ مي‌فرمايد: «سپس به سراغ كساني برو كه از خانواده‌هاي اصيل، نجيب، باشخصيت، مؤمن، صالح و خوش سابقه‌اند.»
به هر حال تا آن جا كه ممكن است بايد مديران و فرماندهان را از خانواده‌هايي برگزيد كه از وراثت صالحه‌اي بهره‌مندند.

8-  سعه صدر:
مديريت مانند فرماندهي كار پيچيده‌اي است و مي‌دانيم هر قدر كاري پيچيده‌تر باشد، مشكلات آن افزونتر و آفاتش بيشتر است. به همين دليل مديران و فرماندهان، بايد داراي اعصابي قوي، حوصله زياد و ظرفيت كافي در رويارويي با مشكلات باشند.
حديث معروف «وسيله رياست سعه صدر و گشادگي فكر است» را غالباً شنيده‌ايم.
نكته قابل توجه اين كه؛ در بسياري از روايات اسلامي «علم» و «حلم» در كنار هم به عنوان دو عامل موفقيت و پيروزي بيان شده و «حلم» چيزي جز «ظرفيت و سعه صدر» نيست.
اهميت اين صفت ويژه را مانند هر صفت ديگر از نقطه مقابل آن مي‌توان شناخت. نقطه مقابل سعه صدر و حلم، همان تنگ نظري، دستپاچگي، سختگيري و كينه‌توزي است، كه اثرات فوق‌العاده منفي آنها در امر مديريت و فرماندهي براي احدي پوشيده نيست.

9-  دلسوزي و عشق به كار:
هيچ كس نمي‌تواند مدير و يا فرمانده خوبي باشد، مگر اين كه به كار خود عشق بورزد. آنها كه برنامه‌هاي خود را به عنوان يك «مسؤوليت اداري» يا «نجات از اعتراض مردم» و «توبيخ مافوق» انجام مي‌دهند، به دايه‌اي مي‌مانند كه در برابر گرفتن مزد، مسؤوليت «تغذيه» يا «تربيت كودكي» را بر عهده گرفته، ولي آنها كه به كار خود عشق مي‌ورزند، همچون مادرند.! و درست يكي از مهمترين تفاوت مديريت غربي و اسلامي همين است.
به تعبيري ديگر؛ بايد پيش از آن كه انگيزه در افراد تحت مديريت ايجاد گردد، در خود مديران و فرماندهان ايجاد انگيزه نمود و مي‌دانيم قويترين و مؤثرترين انگيزه‌ها «عشق» است و عشق و شوقي كه از ايمان مكتبي سرچشمه مي‌گيرد، از همه برتر و عميقتر و سازنده‌تر است.

10- تجربه و آزمودگي:
مسلماً هيچ مدير و فرماندهي در آغاز كارش تجربه خاصي درخصوص آن پست ندارد. ولي كارهاي قبلي او در پستها و مناصب ديگر مي‌تواند زمينه‌ساز براي پست و منصب فعلي او باشد و منظور از تجربه و سابقه كار نيز همين است. في‌المثل ؛ نبايد و نمي‌توان يك سرباز عادي را بدون طي سلسله مراتب به فرماندهي لشكري منصوب كرد و اگر ضرورتهاي حاصل از انقلاب و كمبودها چنين مطلبي را در بعضي سطوح ايجاب كند، اين يك استثنا است، نه يك ضابطه و قانون.
دليل آن هم روشن؛ زيرا مسائل مربوط به «مديريت» و «فرماندهي» بيش از آنچه جنبه علمي و آموزشي دارد، داراي جنبه عملي و تجربي است. يك فرد ممكن است حداكثر استعداد را براي مديريت و فرماندهي داشته باشد و بالاترين دانشكده‌هاي مديريت و فرماندهي را نيز بگذراند. مسلماً چنين كسي نمي‌تواند به عنوان يك مدير يا فرمانده قوي و مطمئن عهده‌دار پستهاي حساس شود. چرا كه قسمتهاي مهم اين برنامه را بايد با آزمايش و تجربه و كار فرا گرفت.

11- شجاعت و قاطعيت:
گرچه ويژگيهاي مهم يك مدير و فرمانده و ارزشهاي لازم براي آنها منحصر به آنچه در اين جا آورده‌ايم نيست، ولي مي‌توان گفت آنچه تا حال بيان شده است، عمده‌ترين اوصافي است كه بدون آن لباس مديريت و فرماندهي بر قامت كسي زيبا و رسا نيست و شجاعت؛ آخرين ويژگي در اين سلسله و از يك نظر اولين خصلت لازم براي احراز اين مقام است. زيرا مديران و فرماندهان وظايفي دارند كه انجام صحيح آنها بدون بهره‌گيري از اين صفت ممكن نيست.
مدير و فرمانده در هر گام به اين صفت نياز دارد و افرادي كه آگاه و پرتجربه و باسابقه و امين و درستكارند، اما فاقد شهامت لازم مي‌باشند، هرگز نمي‌توانند مدير و فرمانده خوبي باشند.
يكي از مهمترين اوصاف انبيا شجاعت آنها بوده است كه نمونه‌اي از آن را در داستان ابراهيم خليلعليه‌السلام، قهرمان بت شكن، در قرآن مجيد مي‌خوانيم و بيش از آن نيز درباره شخص پيامبر صل الله عليه و آله است كه در سخت‌ترين حالات خوف‌انگيز مانند كوهي استوار در برابر همه توطئه‌ها مي‌ايستاد.

12- عدالت و دادگري:
از مهمترين اوصافي كه در هر فرمانده و مدير نهايت لزوم را دارد، «پيراستگي از هر گونه تبعيض و ظلم» است.
مسأله عدالت به قدري مهم است كه امير مؤمنان عليعليه‌السلام آن را به عنوان هدف اصلي حكومتش معرفي مي‌كند. آن جا كه مي‌گويد: «خدايا تو مي‌داني آنچه از ما در گرفتن زمام حكومت به دست واقع شد، به خاطر رغبت در امر حكومت و سلطنت نبوده و نه براي به دست آوردن متاع دنيا، هدف اين بود كه تعاليم دينت را زنده كنيم و بلاد تو را اصلاح نماييم، تا بندگان مظلوم تو احساس امنيت كنند و حدود و قوانين تو را بر پا سازيم»

13- پايگاه مردمي:
مهمترين پشتوانه كار مديران و فرماندهان در پيشبرد اهداف بزرگ خود حمايتهاي مردمي و علاقه قلبي مردم به آنهاست و اين پشتوانه در صورتي محفوظ مي‌ماند كه رابطه خود را با مردم از طرق مختلف، مخصوصاً از طريق تماس مستقيم حفظ كنند.
اصولاً هيچ تكيه‌گاهي براي زمامداران، مديران و فرماندهان مهمتر از تكيه‌گاه مردمي نيست. كه اگر باشد، كارها به سهولت و سرعت پيش مي‌رود. اگر نباشد، تلاشها كم اثر و بيهوده است. طريق بدست آوردن اين پايگاه علاوه بر اين موارد، دلسوزي و صداقت و خيرخواهي براي مردم است.

14- پاي‌بند بودن به اصول و ضوابط:
اين اصل را به عنوان يكي از مهمترين شرايط و ويژگيهاي مدير و فرمانده مي‌توان ذكر كرد و در برابر آن مقدم داشتن روابط بر ضوابط را به عنوان يكي از مهمترين آفات مديريت مي‌توان شمرد.
منابع و تواريخ اسلام مملو است از اسناد زنده‌اي كه نشان مي‌دهد پيشوايان اسلام براي حفظ ضوابط تا چه اندازه رابطه‌ها را زير پا مي‌گذاشتند.
اجراي اين اصل از مشكلترين كارهاي مديران و فرماندهان است و با خشونت و سختگيري و خشكي نيز هرگز عملي نيست و گاه عكس‌العملهاي نامطلوب فراواني دارد. بلكه قبل از هر چيز يك آموزش مستمر فرهنگي براي اين كار لازم است تا همه مردم تدريجاً به آن عادت كنند. هيچ كس اجراي قانون را مخالف مراتب دوستي و رفاقت و روابط خويشاوندي نداند و كسي انتظار نداشته باشد كه به خاطر روابط نزديك با مديران و رهبران بايد ضوابط الهي به خاطر آنها زير پا گذارده شود.

= ويژگيهاي ديگر:
البته ويژگيهاي مدير و فرمانده منحصر به آنچه در بالا گفته شد، نيست. هر چند آنچه گذشت، جنبه اصولي و اساسي دارد، مسائل زياد ديگري نيز وجود دارد كه هر كدام داراي نقش مؤثري در مسأله مديريت يا فرماندهي است، كه از جمله صفات و ويژگيهاي زير را مي‌توان برشمرد:
1- خلوص نيت، چرا كه رمز پيروزي، تلاش است و خلوص.
2- توكل، كه تكيه بر خداوند و اعتماد به نفس است.
3- صبر و استقامت و شكيبائي و پايمردي.
4- عفو و گذشت.
5- همت و بلند نظري.
6- ابتكار.
7- نظم و انضباط.
8- پشتكار.
9- آمادگي براي پذيرش انتقاد.
10- محبت و صميميت.
11- آينده نگري.
12- رازداري.
13- تواضع و فروتني.
14- روح مشاورت و احترام به افكار ديگران.

– آفات مديريت:
از آن جا كه مسأله مديريت و فرماندهي، مسأله‌اي مهم، پيچيده و بسيار ظريفي است، طبعاً آفات آن نيز بسيار زياد است كه در ذيل 30 آفت مهم براي مديريت را بر مي‌شماريم:
1- تبعيض بي‌دليل در ميان افراد و نفراتي كه تحت مديريت و فرماندهي او قرار دارند.
2- سپردن كارها به دست افراد نامناسب.
3- راه دادن به افراد متملق و چاپلوس به محدوده كار خود.
4- حب ثناء و مدح.
5- جاه طلبي (حب جاه).
6- مال اندوزي و حرص.
7- تنگ نظري و بخل
8- حسادت نسبت به همكاران
9- اعتنا به شايعات و ترتيب اثر دادن به آنها.
10- ريخت و پاش و اسراف و تبذير.
11- از دست دادن فرصتها به خاطر ترديد و عدم شهامت در تصميم گيري يا ترس و بزدلي.
12- هدر دادن نيروهاي لايق به خاطر مسائل كوچك يا لجاجت و كينه توزي.
13- چسبيدن به نقاط ضعف و فراموش كردن نقاط قوت و عدم توجه به معدلها.
14- هواپرستي و هوسبازي.
15- انتقامجويي و كينه توزي.
16- استبداد به رأي.
17- عجله و شتاب و عدم تحقيق در كارها.
18- سوء ظن مفرط.
19- خوش‌بيني زياد.
20- غرور و غفلت.
21- عصبانيت و خشونت.
22- انعطاف و نرمش بيش از حد و سازشكاري با منحرفان.
23- عدم اعتماد به همكاران.
24- انحصارطلبي و قبضه كردن كارها.
25- ترجيح دادن افراد ضعيف براي همكاري به خاطر تسليم بودن آنها.
26- لجاجت در اشتباه و تمادي در غلفت.
27- عدم عفت در سخن (بدزباني).
28- عدم رعايت ادب در برخوردها.
29- آلوده‌ي كارهاي اجرايي شدن.
30- ترك صراحت و به طور كلي دورويي و نفاق با دوستان و همكاران.

فصل 5
نمونه‌هايي از مديريت و فرماندهي اسلامي
–  ويژگيهاي ده گانه فرماندهان سپاه و لشكر در فرمان عليعليه‌السلام  :
عليعليه‌السلام براي فرماندهان سپاه و لشكر شرايطي بيان فرموده است كه در فرمان تاريخي خويش به مالك اشتر مي‌فرمايد: فرمانده سپاهت را كسي قرار ده كه واجد اين شرايط باشد:
1- از همه آنها نزد تو نسبت به خداوند و پيامبر و امام دلسوزتر و خيرخواه‌تر است.
2- از همه آنها پاكدامنتر.
3- از همه عاقلتر و هوشيارتر.
4- از كساني باشد كه دير خشم مي‌گيرند.
5- به موقع عذر مي‌پذيرند.
6- از آنها كه نسبت به مستضعفان رؤوف و مهربانند.
7- در مقابل زورمندان و مستكبران قوي و انعطاف ناپذير.
8- از كساني كه حوادث سخت آنها را از جا بدرنمي‌برد.
9- هرگز ضعف و زبوني آنها را به زانو درنمي‌آورد.
10- به سراغ كساني رو كه از خانواده‌هاي اصيل، نجيب، باشخصيت، صالح، خوش سابقه، باشهامت، شجاع و سخاوتمند هستند.

–  ويژگيهاي پنج گانه فرمانده بزرگ اسلام، پيغمبر اكرمصل الله عليه و آله در قرآن مجيد:
قرآن مجيد در مورد شخص پيامبر صل الله عليه و آله پنج صفت را به عنوان دلايل شايستگي او براي پست و مقام مهم فرماندهي بيان فرموده است:
1- او بايد از ميان همان مردم برخيزد كه رهبري آنها را بر عهده دارد، تا دردها و نيازها و مشكلات آنها را به خوبي درك كند.
2- دلسوز بودن، چنانچه در قرآن از ويژگيهاي پيامبر صل الله عليه و آله اين است كه ناراحتيهاي شما بر او سخت گران است و از رنجهاي شما رنج مي‌برد.
3- عشق و علاقه به كار خود، كه در آياتي از قرآن از آن تعبير به «حريص عليكم» شده است و اشاره به عشق شديد و علاقه فوق‌العاده پيامبر صل الله عليه و آله نسبت به هدايت مردم است.
4- و 5- مدير بايد نسبت به نفرات تحت اداره خود هم رؤوف باشد و هم رحيم.

–  يك فرمانده نمونه از ديدگاه علي عليه‌السلام :
از ميان سخنان امير مؤمنان عليعليه‌السلام درباره‌ي مالك اشتر، سردار رشيد اسلام، صفات زير كه از ويژگيهاي يك فرمانده نمونه است، را مي‌توان برشمرد:
1- بيداري و هوشياري كامل در بحرانها و به هنگام احساس خطر.
2- عدم ترس و وحشت از قدرت دشمن هر چه باشد و هر قدر باشد.
3- قاطعيتي همچون شعله‌هاي سوزان آتش در برابر دشمنان.
4- مؤثر بودن و حساب شده بودن ضرباتي كه بر دشمن وارد مي‌كند.
5- پيروي كامل از فرمان امام و رهبر.
6- دلسوزي و خيرخواهي نسبت به جامعه اسلامي.
7- سختگيري در برابر دشمنان.
از مجموعه اين صفات و صفات گذشته، ارزشهاي والايي كه در يك فرمانده نمونه بايد جمع باشد، به دست مي‌آيد و بايد تصديق كرد جمع ميان اين صفات كاري است مشكل و اگر كساني واجد آن باشند، وجودشان بسيار مغتنم است.!

فصل 6
توصيه‌هاي مهم به فرماندهان و مديران
در اين جا، توصيه‌هاي هفت گانه، كه همه از زبان عليعليه‌السلام است، به قدري اهميت دارد كه شايسته است فرماندهان اسلامي همه روز پيش از حضور در مركز كار خود يك بار آنها را بخوانند و به پيامش گوش جان فرا دهند.
فرماندهان به خاطر مسؤوليت سنگيني كه بر عهده دارند، بايد به طور مداوم تحت تعليمات مستمر اسلامي باشند و بيانات حياتبخش پيشوايان اسلام، همچون قطرات حياتبخش باران دائماً بر سرزمين فكر و قلب آنها ببارد، تا هميشه درخت وجودشان پربار و شاخه‌هاي آن پرثمر باشد و اگر مدتي اين نزول رحمت الهي از آن قطع گردد، مسلماً رو به پژمردگي و خشكي خواهد نهاد.
البته در اين زمينه دستورات و توصيه‌هاي فراواني در منابع اسلامي وجود دارد، كه در اين جا فقط فهرست وار بدان اشاره مي‌نماييم و تأكيد مي‌كنيم لازم است همه فرماندهان و مديران مكتبي، ارتباط مستقيم خود را با قرآن و سخنان پيامبر صل الله عليه و آله و نهج البلاغه و احاديث پيشوايان حفظ كنند و بدانند بدون مد نظر گرفتن اين سرمايه‌هاي روحاني انجام رسالتي را كه بر عهده دارند، ممكن نيست.
اين توصيه‌ها به قدري گويا است كه از هر گونه شرح و توضيح بي‌نياز است؛
– توصيه‌هاي امام عليعليه‌السلام به محمد بن ابي بكر (والي و فرمانده لشكر مصر).
– توصيه‌هاي امام عليعليه‌السلام به عبدالله بن عباس.
– توصيه‌هاي امام عليعليه‌السلام به قثم بن عباس (فرماندار مكه).
– توصيه به هنگام رويارويي با دشمن.
– دستورالعملي براي قدرداني از خدمات يك فرمانده.
– و توصيه براي بزرگداشت ياد فرماندهان شهيد.
گرامي‌داشت ياد شهيدان نه فقط عبادتي است بزرگ و دليل بر حق‌شناسي و زنده بودن و عواطف انساني است، بلكه براي تقويت روحيه ديگران اثر فوق‌العاده‌ مهمي دارد.
از سخنان امام عليعليه‌السلام مي‌توان در اين مورد نيز بهترين سرمشق را گرفت:
آن جا كه آن حضرت بعد از شهادت محمد بن ابي بكر در نامه‌اي كه به عبدالله بن عباس نوشت چنين فرمود:
«محمد بن ابي بكر كه رحمت خدا بر او باد، شهيد شده است. من اين مصيبت بزرگ را به خاطر خدا تحمل مي‌كنم و اجر آن را از خدا مي‌طلبم.
او براي من فرزندي خيرخواه،
فرمانداري تلاشگر،
شمشيري برنده
و ستوني محكم و بازدارنده بود…»

« پايان »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *