ترجمه و تدوین: مهندس غلامرضا ملک زاده
ناشر: جهان فردا
شمارگان: 2000عدد
نوبت چاپ: دوم، بهار1384(اول 1380)
قطع: وزیری
لیتو گرافی: مهرنگار
چاپ: چاپخانه آستان قدس رضوی
تعدادصفحه: 104
قیمت:1200 تومان
خلاصه شده توسط : احسان بارانی ، علی بهشتی
فصل اول (تعاریف و مفاهیم مقدماتی ) 3000000000000000000000000000000000000000000000000000000
1-1) مدیریت تکنولوژی 30000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
اهداف و استراتژی های شرکت4000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
زنجیره توسعه 400000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
2-1) استفاده از تکنولوژی4000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
3-1) تحقیق و تکنولوژی 4000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
فاز توسعه محصول 500000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
فصل دوم ( دلایل ضرورت مدیریت تکنولوژی ) 5000000000000000000000000000000000000000000000000
1-2) مکاتب مختلف مدیریت 6000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
2-2) تکنولوژی چیست ؟ 6000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
ساختار تکنولوژی 700000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
استراتژی چسیت ؟ 80000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
3) فصل سوم ( تعیین زمان تغییرات تکنولوژی ) 800000000000000000000000000000000000000000000000
محدودیت ها و توان بالقوه تکنولوژی 80000000000000000000000000000000000000000000000000000000
نزدیک بینی در شناخت تکنولوژی 8000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
دام فرهنگی 8000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
4) فصل چهارم نقش استراتژیک تکنولوژی ) 900000000000000000000000000000000000000000000000000
1-4) بلوغ صنعت 10000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
2-4) موقعیت رقابتی 1100000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
تعیین موقعیت رقابتی 1100000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
5) فصل پنجم ( مدیریت استراتژیک تکنولوژی در سطح واحدهای شغلی ) 1200000000000000000000000000000
اصل یک تا پنج 1200000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
6) فصل ششم ( مدیریت استراتژیک تکنولوژی در سطح کلان ) 1600000000000000000000000000000000000
مسئولیت های یک تا شش 16000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
فصل هفتم ( شیب تکنولوژی ) 19000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
دیدگاه های انتقال تکنولوژی 0000000000000000000000000000000000000000000000000000000000 19
تعریف شیب تکنولوژی 1900000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000
1) تعاریف و مفاهیم مقدماتی
1-1) مدیریت تکنولوژی
مدیریت تکنولوژی نظامی است که عناصر و اجزاء مدیریت را با مهندسی تلفیق و ترکیب می کند . یکی از بهترین تعاریف مدیریت تکنولوژی بصورت زیر تعریف شده است :
تحقیق و آموزش در رابطه با اینکه چگونه:
* اجزای تکنولوژیک چرخه های حیات محصولات مدیریت شوند ؟
* سرمایه گذاری روی تکنولوژی فرآیند برای دستیابی به مزیت رقابتی صورت گیرد ؟
* تکنولوژی های محصولی و فرآیندی به هم مرتبط شده و ادغام شوند؟
* اجزای اصلی مدیریت تکنولوژی عبارت اند از :
1) مدیریت تحقیقات
2) طراحی محصول و توسعه آن
3) مدیریت پروژه
4) فرآیند های تولید وساخت یکپارچه
5) کنترل تولید
6) اطمینان از کیفیت
7) طراحی سیتم اطلاعات و استقاده از آن
8) توسعه نرم افزار ها
9) فروش محصولات
10) تکنولوژی صنفی و سازمانی
11) ادغام و ترکیب نظام های حرفه ای و مالی در تصمیم گیری
اهداف و استراتژی های شرکت
اهداف یک شرکت و استراتژی های آن بیانگر و شاخص محصولات، تکنولوژی ها و خدمات آن شرکت است برای آنکه چنین اهدافی موتبر و موثق باشد باید مستقیما به مجموعه ای از طرح های توسعه ای شرکت ارتباط یابند که برای اجرا مورد توجه هستند . لذا ساختار شغلی در مدیریت تکنولوژی از طرحهای توسعه ای جدید و اهداف آن تبعیت می کند. این ساختار و معماری تعریف کننده پارامتر هایی از شغل و فعالیت هستند که نشان دهنده تصمیم گیری خوب با توجه به مسائل کلیدی جهت دستیابی به اهداف و استراتژی های توسعه ای جدید می باشند .
زنجیره توسعه
توسعه و تکامل هر محصول یا خدمت را می توان به صورت زنجیره ای از مراحل پذیرفته شده در مدیریت در حرکت از مطرح شدن ایده تا بازار مجسم کرد . این زنجیره مراحل پذیرش بطور کلی بصورت زیر تعریف می شوند:
1) تحقیق و توسعه یک ایده یا ابداع
2) ارزیابی رقابتی یک ایده
3) تحقیق در مورد نیاز به تکنولوژی هایی که برای توسعه وتحقیق مورد نیاز است
4) انتقال یا خرید تکنولوژی های منتخب برای حمایت از یک فرآیند ، جزئی از محصول یا توسعه و تکامل تکنولوژی برای قابلیت بازاریابی خودش
5) پذیرش طرح اولیه برای توسعه محصول
6) پذیرش طراحی محصول و یا تکنولوژی
7) پذیرش قابلیت محصول نظیر حجم یا سطح کیفیت ویژه مورد نیاز
8) پذیرش محصولی که به بازار عرضه شده است توسط مشتری
2-1) استفاده از تکنولوژی ها
تکنولوژی ها را می توان به عنوان یک جزء، مجموعه محصول یا بخشی از فرآیند به کار برد. مثالی از تکنولوژی درون محصولی را می توان دنده خودکار که جزئی اصلی از اتومبیل است ذکر کرد .
3-1)تحقیق و تکنولوژی
فرآیند تحقیق – تکنولوژی با تحقیق شروع و با انتقال موفقیت آمیز به فاز توسعه محصولی ختم می شود. اهداف استراتژی تکنولوژی اغلب با اهداف کیفی، اهداف کارآیی و وظایف بیان میشود. این مراحل عبارتند از :
* تحقیق و تحقق ایده یا مفهوم .
* تحلیل رقابتهایی که به ایده مورد نظر مربوط هستند .
* خلاقیت و نوآوری به منظور توسعه تکنولوژیهای حاصل از ایده .
* تحقیقات تکنولوژیک شامل پیش بینی تکنولوژی، انتخاب و انتقال تکنولوژی که باید توسعه یابد .
فاز توسعه محصول :
در اغلب شرکت ها مراحل بحرانی توسعه محصول مشابه هستند . این مراحل عبارتند از :
1) ارائه پیش طرح از محصول .
2) طراحی محصول با استفاده از تکنولوژی های مناسب آن .
3) توانائیهای تولید یا فرآیندهای نرم افزاری برای ساخت و حمایت از محصول .
4) بازاریابی و( خدمات) محصول مشتریان بالقوه .
2) دلایل ضرورت مدیریت تکنولوژی
الف) غیر قابل تحمل بودن خطا
برای آنکه تکنولوژی به عنوان نیاز جامعه فعالیت کند، اولین قید در انتخاب آن محافظه کاری است یعنی اینکه داده ای اساسی دال بر اینکه تکنولوژی بصورت مشخص شده عمل می کندوجود داشته باشد.
قید دوم آن است که محدوه وشکل کاربرد در حد امکان باید ثابت باشد یعنی الزامات آن ثابت بوده وتغییر نکنند .
این دو شرط اساسی باعث کاهش چشمگیر تکرار شکستهای مشابه شده و امکان تکرار عملیات صحیح را فراهم می سازد. .
ب) هزینه ها
تکنولوژی باید حداکثر اثربخشی هزینه ها را درحین حفظ موقعیت رقابتی داشته باشد . بطور کلی برای هر مشکلی بیش از یک راه حل تکنولوژیک وجود دارد و مدیر تکنولوژی شایسته ، بهترین راه حل با اثر بخش ترین شکل
صرف هزینه را انتخاب می کند .
پ) بهبود و توسعه نا محدود
نسل بعدی محصولات باید بهتر و کم هزینه تر از نسل فعلی محصولات باشند .
ت) امادگی برای تغییر
آخرین دلیل ضرورت مدیریت تکنولوژی ، ضرورت آمادگی برای تغییرات است یعنی داشتن قابلیت توانایی به کارگیری عدم پیوستگی در عملکرد که با پیشرفت تدریجی مخالفت می کند و استفاده از این توانایی برای رسیدن به قابلیت های عادی .
1-2) مکاتب مختلف مدیریت
مدیریت تحقیق و توسعه
اولین شیوه از مدیریت تکنولوژی است و هدف آن مدیریت منابع تحقیق و توسعه می باشد. تاکید این مکتب از مدیریت تکنولوژی بر روشهای برنامه ریزی برای مدیریت تحقیق و توسعه می باشد .
مدیریت نوآوری
این نوع از مدیریت تکنولوژی با محیط متغیر ولی قابل پیش بینی مواجه است . تاکید این شیوه از مدیریت تکنولوژی بر روشهایی است که توانایی فائق آمدن بر کل فرآیند نوآوری را داشته باشد و اجزای آن عبارت اند از روشهای مختلف پیش بینی مدیریت نوآوری های سازمانی .
برنامه ریزی تکنولوژی
ویژگی این شیوه از مدیریت را می توان محیط متغیر با تغییرات ناپیوسته عنوان کردکه هدف آن نیز مدیریت تکنولوژی در درون سازمان است . تاکید این مکتب از مدیریت، پالایش روشها و مدلها برای محاسبه ریسک و عدم قطعیت های
تکنولوژی می باشد .
مدیریت استراتژیک تکنولوژی
این شیوه از مدیریت تکنولوژی به عنوان موثرترین و ثمر بخش ترین شیوه در جهان به کار برده می شود . ویژگی این مدیریت ، محیط متغیر با تغییرات غیر پیوسته، غیر قابل پیش بینی و با ابعاد جدید است و هدف آن مدیریت ویکپارچه سازی تکنولوژی با سایر جوانب فعالیت ها می باشد . حوزه عملکرد و قلمرو این سطح از مدیریت تکنولوژی ، تمام ابعاد تحول تکنولوژی است و تاکید آن بر گسترش استراتژی به منظور مقابله با حوزه های عملیاتی مختلف می باشد .
2-2) تکنولوژی چیست؟
واژه تکنولوژی، همانند زیبایی است. کسانی که آن را دارند نگران از دست دادن آن هستندو آنهایی که آن را ندارند ، در پی به دست آوردنش هستند . تکنولوژی به عنوان هسته مرکزی، رشد اقتصادی و ایجاد مشاغل ، پایه و بنیان بهبود بهدشت ، افزایش عمر و بهبود کیفیت زندگی شناخته شده است .
اما تکنولوژی سیمای دیگری نیز دارد که تصویری مبهم و تاریک را از آن نشان می دهد. تکنولوژی می تواند منجر به از دست دادن مشاغل ، تخریب محیط زیست ، سلب آزادی و اختیار انسان ها و حتی تخریب تمدن ها شود . به هر تقدیر، تکنولوژی از پدیده های دنیای مدرن امروز است و به عنوان عامل بحرانی حغظ ، بقاء ، رشد و بالندگی سازمان ها و جوامع و وضعیت مناسب اقتصادی مطرح می باشد .
ارائه یک تعریف برای تکنولوژی امری ساده نیست ولی یک تعریف نسبتا پذیرفته شده عبارت است از تکنولوژی معلوماتی است که روش انجام کار ها را به ما می آموزد. اما تعریف جامع دیگری نیز ارائه شده است :
(( تکنولوژی نظامی است که بوسیله آن جامعه، نیاز های خود را ارضاء می کند .))
فعالیت ها در زمینه تکنولوژی در سه بخش اساسی صورت می گیرد :
بخش اول خلق تکنولوژی است که شامل تحقیقات پایه، کاربردی، توسعه ای، مهندسی تولید، کنترل کیفیت، مهندسی کاربردی، توزیع فیزیکی و نهایتا ارائه محصول یا خدمت است .
بخش سوم، کاربرد های تکنولوژی است که شامل طراحی مهندسی، مهندسی تولید، کنترل کیفیت، ساخت و تولید، مهندسی کاربردی، توزیع فیزیکی و نهایتا ارائه محصول می باشد .
بخش دوم را نمی توان به وضوح مشخص کرد زیرا خود شامل زیر بخش های مختلفی است که هر یک از آن ها حوزه ای از فعالیت های تخصصی را شامل می شوند و مستلزم ایجاد زبان و مهارت های خاص است که براحتی توسط دیگران درک نمی شود .
هر تصمیمی در هر قسمت از این طیف و زنجیره بر کل مجموعه اثر می گذارد . اگر به خلق تکنولوژی کم توجهی شود و یا سیاستهای غلط اتخاذ گردد، بر کل مجموعه اثر می گذارد و اگر د رتوزیع فیزیکی محصول یا خود محصول خللی ایجاد شود، بر طراحی اثر می گذارد . طراحی بر تولید اثر دارد و تولید بر طراحی .
ساختار تکنولوژی
تحلیل گران تکنولوژی معمولا از سه نظر ساختار را بررسی می کنند :
* شکل
* پیکر بندی
* پیچیدگی
پیچیدگی یک بعد کلیدی از ساختار است . برای کمک به تشریح پیچیدگی رجوع به سلسله مراتب فنی که میان سطوح مختلف مجموعه تکنولوژی تمایز ایجاد می کند، سودمند است .
* سیستم مافوق
* گروه محصول
* محصول
* جزء
* قسمت
* مواد
در سلسله مراتب فنی هر چه مجموعه تکنولوژی بالاتر باشد ، پیچیده تر است و از زیر سیستم های بیشتری تشکیل می شود . هر چه ارتباط و اتصال میان زیر سیستم ها بزرگتر باشد، پیچیدگی کلی بزرگتر است.
استراتژی چیست ؟
منبع اولیه انتخاب و گزینش در سازمانها، استراتژی است . برای آنکه استراتژی موثر باشد باید چیزی بیش از یک علامت هشدار دهنده مقاصد یا اهداف باشد . استراتژی باید خطوط راهنمایی که باید مدیران به آن دست یابند تا تصمیم بگیرند چگونه به سوی اهداف حرکت کننند را نیز فراهم آورد . علاوه بر این استراتژی باید سازمان را قادر سازد رابطه میان اعضاء تیم مدیریت را برقرا سازد، هم از نظر اعتقادات مشترک در زمینه برنامه های اصلی وعمده و هم در مورد الزامات و تعهدات مشترک برای اجرای موفقیت آمیز برنامه ها .
استراتژی یک سازمان یا یک بخش از سازمان شامل سه جزء اصلی است : (1) اهداف یا مقاصد طولانی مدت سازمان ، (2) قیود گسترده و سیاستهایی که یا توسط رهبر سازمان وضع شده اند و یا توسط وی از یک مقام بالاتر پذیرفته شده است و آزادی عمل و فعالیت های جاری سازمان را محدود می کند و (3) مجموعه طرحها و
مقاصد کوتاه مدت که با امید رسیدن به اهداف اصلی سازمان اتخاذ و طراحی شده اند .
3) تعیین زمان تغییرات تکنولوژیک
محدودیتها و توان بالقوه تکنولوژیکی
بهبود و تکامل تکنولوژیک در هر زمینه، نهایتا بواسطه قوانین بلوغ محدود می گردد . اغلب این صنایع از این موانع طبیعی نهایی دور هستند و بسیاری از آنها شانس فائق آمدن بر مشکلات ناشی از محدودیتهای عملی تکنولوژی ها را دارند .
رسالت تحقیق و توسعه، پیشرفت بطرف مرزهای یک تکنولوژ ی خاص از جنبه های تئوری و عملی است . اینکه تا چه حد پیشرفت امکان پذیر است را می توان با تعیین اختلاف میان علوم محض و حدود فنی به دست آورد . این اختلاف را توان بالقوه فنی می نامند. وقتی علوم محض به حدود فنی نزدیک تر می شوند، تلاش های تحقیقاتی، بهبود و پیشرفت کمتری را بدنبال خواهد داشت زیرا اغلب اندیشه ها و ایده های موثر قبلاً به کار برده شده اند.
نزدیک بینی در شناخت تکنولوژی
خطاهای استراتژیک در هنگامی که یک رهبر تکنولوژی توسط رقبا از صحنه خارج می شود را نمی توان عمل اصلی دانست . درک غلط محدوده های فنی، عدم توانایی اندازه گیری پیشرفت تکنولوژی، تفسیر و تعبیر غلط و ناصحیح علائم بازار و اعتقادات غیر واقعی در درک نیازهای مشتریان همگی پوشش و نقابی هستند که در هنگام بلوغ یک تکنولوژی موجود و در زمانی که توان بالقوه گزینه های قبلی شروع به تاثیر روی موازنه و توازن رقابتی می کنند، این تخریب و نزول را پنهان می سازند .
دام فرهنگی
پیچیده ترین و مهم ترین مانع در مدیریت موثر تکنولوژی، ضعف بنیادی فرهنگی است که باعث بروز خطاهای استرتژیک می شود .
محصول یک شرکت و تکنولوژی آن بخشی از فرهنگ آن شرکت می باشد . تکنولوژی پاسخهای استراتژیک مدیریت به فرصت ها را جهت داده و مساعدتر می کند . وقتی تکنولوژی عوض می شود، غالباً فرهنگ کل شرکت باید تغییر کند که این عمل فرآیندی مشکل و مسئله ساز است .
4) نقش استراتژیک تکنولوژی
نوآوری تکنولوژی می تواند منبع بزرگ فرصت ها و تهدید ها برای هر سازمان باشد . به همین دلیل باید تکنولوژی را مدیریت کرد و در رابطه با فعالیت ها و استراتژی های سازمانی آن را هدایت و گسترش داد .
تکنولوژی را می توان در چند سطح مد نظر قرار داد :
* تکنولوژی در سطح سازمانی : از آنجا که بسیاری از تکنولوژی ها بر مشاغل و فعالیت های مختلف سازمان اثر می گذارند، مدیریت آنها یک مسئولیت سازمانی محسوب می گردد .
* تکنولوژی در سطح واحد های شغلی استراتژیک و یا در حوزه هایی که آن اهداف خاص و استراتژی های مستقل را می توان تعیین کرد.
* تکنولوژی در سطح ترکیبهای خاص محصول – بازار
1-4) بلوغ صنعت
صنایع نیز مانند محصولات دارای چرخه عمر هستند . بلوغ یک صنعت بیانگر درجه توسعه و پایداری آن و در نتیجه قابلیت پیش بینی آن است. چرخه بلوغ یک صنعت عبارتند از :
* نرخ رشد و پتانسیل رشد
* وسعت خط تولید محصول و فعالیتها
* تعدد رقبا و ساختار آن ها
* وفاداری مشتریان
* توزیع سهم بازارها و پایداری آن ها
* سهولت ورود به صنعت
* تمرکز تکنولوژی و پایداری آن
بلوغ هر صنعت حداقل در سه زمینه مطرح است و بر آن اثر می گذارد که عبارتند از :
1) بلوغ صنعت استراتژی های طبیعی را تعیین می کند که یک واحد شغلی می تواند با ریسک و مخاطره کم از آن تبعیت کند .
2) بلوغ صنعت ما را قادر می سازد که کارآیی و عملکرد های خاص و الگو های تولید و کسب ثروت را حدس بزنیم.
3) بلوغ صنعت بر سیستم های مدیریتی اثر می گذارد . هیچکس نمی تواند در صنعتی که در مرحله بلوغ است با همان شیوه مدیریت کند که در صنایع در حال تولد یا رشد، مدیریت می کند .
2-4) موقعیت رقابتی
بعد دوم شرایط استراتژیک یک شغل و صنعت، موقعیت رقابتی آن است . موقعیت رقابتی یکی از اجزای پیچیده در تحلیل فعالیتهاست که با توجه به 3 عامل تعیین می شو د :
1) سهم بازار که خود نتیجه توانائیها و ضعف های گذشته است .
2) اقتصاد رقابتی که بخشی از آن توسط سهم بازار و از طریق صرفه جویی مقیاس تعیین می شود و بخشی دیگر تحت تاثیر عواملی نظیر بهروه وری ومزایای هزینه ای قرار دارد .
3) سایر عواملی که انعکاس دهنده توان و ضعف مالی است .
برای تعیین موقعیت رقابتی از 5 طبقه یا وضعیت استفاده می کنیم که عبارتند از :
1) غالب : رقبای غالب بسیار هستند . غلبه اغلب نتیجه فعالیت شبه انحصاری یا رهبری تکنولوژیک است که قویا حفاظت شده باشد .
2) قوی : تمام صنایع دارای رقبای قوی و غالب نیستند . رقبای قوی معمولا می توانند از استراتژی های انتخابی خود بدون توجه به حرکت رقبا پیروی کنند .
3) مطلوب : وقتی صنعتی به بخشهای مختلف تقسیم شده و رقبای متعددی در آن به فعالیت مشغول باشند، برخی از شرکتها یا سازمانها رهبری بخشی را بر عهده دارند و مایلند در یک موقعیت مطلوب باقی بمانند .
4) قابل تصرف : یک وقعیت قابل تصرف معمولا به واسطه تخصص در یک زمینه خاص یا موقعیت بازار تثبیت شده، می تواند بوجود آمده و سوددهی آن حفظ گردد .
5) ضعیف : رقبای ضعیف می توانند بسیار کوچک باشند بطوریکه در طولانی مدت بطور مستقل نتوانند به حیات خود ادامه داده و سوددهی داشته باشند. در عین حال چنین رقبایی ممکن است بزرگ بوده و بطور بالقوه قوی باشند اما اشتباهات پر هزینه گذشته یا ضعفهای بحرانی به شدت برای آنها زیان آور است .
تعیین موقعیت رقابتی
تکنولوژی تاثیر بسیار زیادی روی محیط رقابتی دارد و اغلب مبنای رقابت را تعیین می کند :
1) تکنولوژی یکی از عوامل مهم تمایز و تفکیک محصولی است .
2) تکنولوژی می تواند یکی از عوامل مهم موفقیت نظیر کارآیی محصول، آینده محصول، کیفیت و کاربرد باشد .
3) تکنولوژی ممکن است اثر مستقیم روی ساختار هزینه های نسبی رقبا داشته و در نتیجه بر اقتصاد رقابتی اثر مهمی می گذراد .
بطور خلاصه ، دیدیم که نوآوری تکنولوژیکی از طریق تاثیر بر بلوغ صنعت می تواندمنبع موقعیت ها و فرصت ها باشدو می تواند منجر به جوان سازی صنعت و یا خلق صنعتی جدید شود ولذا فرصت رشد را ایجاد می کند . از سوی دیگر همان فرآیند ها می تواند باعث منسوخ شدن صنعت و حتی جابجایی همه آنها گردد .
5) مدیریت استراتژیک تکنولوژی در سطح واحد های شغلی
برای ترکیب منابع تکنولوژیک با فرآیند برنامه ریزی استراتژیک بر اساس 5 اصل بنا نهاده شده است :
1) هر محصولی متشکل از تعداد مشخص و معینی از تکنولوژی ها است .
2) این تکنولوژی ها دارای توانائیهای بالقوه متفاوت و وسیعی بر اثرات رقابتی است .
3) تکنولوژی ها نظیر محصولات و صنایع دارای چرخه عمر و مراحل بلوغ هستند .
4) رقبا دارای توان و قوت نسبی متفاوت در تکنولوژی های متفاوت هستند .
5) استراتژی های تکنولوژی باید با توجه به شرایط شغلی و تکنولوژیکی انتخاب شوند نه تنها با توجه به نظرات و خواسته های مدیریت ها .
اصل اول
اصل اول این است که هر محصول از تعدادی تکنولوژی قابل شناساییی ومجزا از هم تشکیل شده است . تکنولوژی ها جدا از هم و تفکیک شده اند نظیر صنایع که از هم جدا و تفکیک شده اند . در حقیقت تکنولوژی ها را می توان به سطوح جزئی متفاوتی تفکیک و تقسیم کرد به همان روشی که صنایع و بازار را می توان تقسیم بندی و جزءجزء کرد.
این نکته بدام معنی است که هر اوحد شغلی باید گسترش یافته و آرایه یا مجموعه ای از تکنولژی ها را مدیریت کند. اولین قدم در گسترش تکنولوژی، شناسایی تکنولوژی های متناسب برای صنعت است ، به عبارت دیگر تکنولوژی هایی که برای واحد شغلی و رقبایش مورد استفاده قرار می گیرد . تکنولوژی ها می توانند تکنولوژی های محصولی یا کاربردی باشند نظیر تکنولوژی فرآیند تولید یا ساخت .
اصل دوم
اصل دوم گسترش تکنولوژی این است که تکنولوژیها بطور گسترده ای از نظر توان بالقوه در برابر اثرات رقابتی متفاوتند . در حالت کلی تکنولوژی در دو محدوده اصلی اثر می گذارد:
1) کارآیی و عملکرد محصول که به مزیت بازار بر اساس تمایز ختم می شود .
2) اقتصاد تولید که به مزیت رقابتی ختم می شود .
در هر زمان خاص، یک یا چند تکنولوژی مختلف در یک واحد شغلی، کارآیی رقابتی را تعیین می کنند . تکنولوژی هایی که بیشترین اثر را بر کارآیی رقابتی در یک زمان خاص دارند تکنولوژی کلیدی نامیده می شوند .
تکنولوژیهای کلیدی، تکنولوژیهایی هستند که بیشترین اثر را بر کارآیی محصولات وابسته یا اقتصاد تولید مورد نیاز برای این مبنای رقابتی دارند .
دو اشتباه رایج در شناسایی تکنولوژی کلیدی را باید مد نظر داشت :
1) اشتباه گرفتن تکنولوژی پایه با تکنولوژی های کلیدی
یک تکنولوژی پایه، تکنولوژی است که در اغلب بخش های صنعت وجود دارد و در اغلب محصولات دیده می شود، حتی گاهی ممکن است در اغلب مشاغل یک صنف یا سازمان مطرح باشد. یک تکنولوژی پایه، صخره ای است که واحد شغلی یا حتی صنف و سازمان مربوط بر آن ایستاده است ولذا بسیار اساسی است. با این همه برای رقابت بحرانی نیست زیرا برای تمام رقبا به نحو گسترده قابل حصول است .
دومین اشتباه و تله ای که در راه مدیران قرار می گیرد این است که نتواند تغییرات در مشخصه های استراتژی تکنولوژی در طی زمان را درک کنند . تکنولوژی کلیدی امروز ممکن است تکنولوژی کلیدی فردا نباشد .
وقتی یک تکنولوژی بالغ می شود اثر آن بر موقعیت رقابتی کم می شود زیرا یک تکنولوژی جدیدتر جای آن را می گیرد . تکنولوژی هایی که در مرحله توسعه اولیه با یک توان بالقوه مجسم برای تغییر مبنای رقابتی هر ماه هستند را تکنولوژی در راه می نامیم .
بطور خلاصه هر مدیر واحد شغلی باید تکنولوژی های مربوط در صنعت خود را شناسایی کند و اهمیت استراتژیک آنها را با تعیین اینکه کدام تکنولوژی یا در راه است و کدامیک از آنها تکنولوژی پایه می باشد معین کند .
اصل سوم
اصل سوم در گسترش تکنولوژی این است که تکنولوژیها نظیر صنایع ، پویا هستند، آنها دارای چرخه عمر بوده و دوران بلوغ را طی می کنند . گسترش تکنولوژی از منحنی اس شکل تبعیت می کندو از اولین تلاشهای تجربی بر می خیزد و به دستیابی کامل به توان عملکرد و کارآیی ختم می شود .
بلوغ تکنولوژی را نیز می توان در چهار مرحله مطرح کرد : مرحله نوزادی یا تولد ، مرحله رشد، مرحله بلوغ و رمحله نزول و فرسودگی .
چندین شاخص را می توان برای بلوغ یک تکنولوژی معین کرد :
1) درجه عدم قطعیت تکنیکی که برای تکنولوژی های دوران تولد بالاترین و برای تکنولوژی های بالغ و فرسوده کمترین هستند .
2) سطح علاقه و فعالیت در اطراف تکنولوژی که در مرحله رشد تمایل دارد به حداکثر مقدار خود برسد .
3) پهنا و عرض کاربرد های بالقوه جدید .
4) ماهیت تکنیکی کار مورد نیاز برای توسعه آینده آن .
5) الگوی بهره وری ، به عبارت دیگر نسبت هزینه به سود .
6) الگوی فعالیت و تمرکز آن .
7) پیش نیاز های تکنیکی برای دستیابی به تکنولوژی .
8) قابلیت دستیابی و دسترسی عموم به آن .
غالبا تفاوت هایی میان بلوغ تکنولوژی پایه ، تکنولوژی کلیدی و تکنولوژی در راه وجود دارد . تکنولوژی های در راه طبق تعریف جدید تر و دارای بلوغ کمتر از تکنولوژی های کلیدی هستند و تکنولوژی های کلیدی اغلب دارای بلوغ کمتری نسبت به تکنولوژی های پایه می باشد . الگوهای بلوغ تکنولوژی یک صنعت غالبا راهنماهای جالب توجهی از توان بالقوه بلوغ و فرآیند جوان سازی صنعت در اختیار ما قرار می دهند .
به سه دلیل بلوغ تکنولوژی ها یک مرحله مهم در توسعه و گسترش استراتژیک تکنولوژیها محسوب می گردد :
1) بلوغ تکنولوژی به تعیین بلوغ صنعت کمک میکند. از این مهمتر اینکه بلوغ تکنولوژی، کمک می کند تا تغییرات بلوغ صنعت را کشف کنیم نظیر فرآیند جوان سازی یا بلوغ همراه با تمام پیامدهای آنها در حوزه های رقابتی .
2) بلوغ تکنوژی کمک می کند تا موقعیت های تمایز و تفکیک محصولی را تشخیص دهیم . تمایز و تفکیک تکنولوژیها در مرحله تولد یا رشد ساده تر از تکنولوژی های بالغ است زیرا تکنولوژها تمایل دارند که به خوبی شناخته شده باشند و به نحو وسیع تری در دسترس هستند .
3) بلوغ تکنولوژی ها اثر مهمی بر نوع استراتژی های تکنولوژیکی دارند که ممکن است یک شغل و فعالیت از آن پیروی کند .
اصل ظهارم
اصل چهارم گسترش تکنولوژی این است که رقبا ممکن است دارای توانائیهای نسبی متفاوت در تکنولوژی های مختلف باشند . مدیران باید به این توانائیها دست یابند تا موقعیت کلی تکنیکی واحد شغلی را در یابند و فعالیتها را به صورت استراتژیک هدایت کننند . مدیران باید به این توانائیها دست یابند تا موقعیت کلی تکنیکی واحد شغلی را در یابند و فعالیت ها را به صورت استرتژیک هدایت کنند . مقعیت کلی تکنولوژیکی یک واحد شغلی با توجه به موقعیت تکنولوژیهای در راه و کلیدی آن و منابع تکنولوژیکی به دست می آید .
منابع تکنولوژیکی کل آن منابعی هستند که نهایتا یک شغل یا حرفه را قادر می سازد تا موقعیت خود را در هر یک از تکنولوژیهای مهم بهبود بخشد .
تجزیه و تحلیل موقعیت نسبی تکنیکی می تواند دیدگاه ها و نظر گاههای ارزشمندی از تهدیدها و فرصتهای استراتژیک در اختیار ما قرار دهد :
1) موقعیت تکنیکی یکی از عوامل است که موقعیت رقابتی کل برای یک حرفه را تعیین می کند . اختلاف میان موقعیت تکنیکی کل و موقعیت رقابتی کل برای پیش بینی تغییرات در موقعیت رقابتی سودمند است .
2) موقعیت نسبی تعیین کننده موقعیت ها برای ایجاد تمایز و تفکیک محصولی است . واحدهای شغلی نیازمند سرمایه گذاری روی توانائیهای تکنیکی خاص خود برای رسیدن به حداکثر تمایز و تفکیک در مقابل رقبای خود هستند .
3) موقعیت های تکنیکی انواع استراتژیهای تکنولوژیک که یک واحد شغلی می تواند دنبال کند را مناسب و قابل اجرا می کنند .
اصل پنجم
محدوده انتخابهای استرتژیک برای یک واحد شغلی اساسا با شرایط استرتژیک شغل تعیین می شوند که این شرایط عبارتند از : صنعت و موقعیت رقابتی آن .شرایط استراتژیک یک شغل را می توان روی ماتریسی با 4 ناحیه جدا از هم نشان داد :
1) ناحیه توسعه طبیعی .
2) ناحیه توسعه انتخابی .
3) ناحیه چرخش شغل .
4) ناحیه رهاسازی یا مستحکم سازی شغل از نظر موقعیت .
استراتژیهایی که شرایط استراتژیک یک شغل را نادیده می گیرند (یعنی موقعیت شغل روی چنین ماتریسی را نادیده می گیرند) ، استرتژیهای با ریسک بالا هستند .
وقتی عوامل موثر بر استراتژی های اصلی و بنیادی یک شغل و حرفه مشخص شد ، می توان استراتژی های خاص برای تقویت و حمایت از حرفه مورد نظر و گزینش استراتژی های کلان را انتخاب کرد. استراتژیهای حرفه ای و شغلی را می توان به گروه های مختلف تقسیم کرد که با تکنولوژی، خط تولید بازار، عملیات و سیستمهای مدیریت مرتبط هستند .
چهار استراتژی خاص وجود دارد که عبارتند از :
1) استراتژی رهبری تکنولوژیک : این استراتژی شامل برقراری و حفظ تقدم و برتری در تمام تکنولوژی های یک صنعت از طریق نوآوری است تا موقعیت بازار محفوظ باقی می ماند .
2) استراتژی پیروی تکنولوژیک : این استراتژی شامل حفظ و نگهداری شایستگی تکنیکی در تمام تکنولوژ های یک صنعت از طریق واکنش است به نحوی که از ریسک های اول بودن یه هزینه های تحقیق پایه خودداری شود .
3) توسعه جایگاه و تحکیم موقعیت خاص تکنولوژیک : شامل تمرکز بر تعدادی محدود از تکنولوژی های بحرانی برای هر ک از ترجیحات و برتریهائی که می تواند به دست آید .
3) عقلایی کردن تکنولوژی: شامل تمرکز یا کم عرض تر کردن برنامه های تکنولوژیک در یک شغل و حرفه است تا شایستگی لازم در تعدادی از تکنولوژی های بحرانی حفظ شود در حالی که طرحهای غیر رقابتی یا مایوس کننده حذف و رها شوند.
6) مدیریت استراژیک تکنولوژی در سطح کلان
شش زمینه اصلی در مسئولیت های کلان مدیریت تکنولوژی وجود دارد:
1) مجموعه و سازمان باید آرایه یا مجموعه تکنولوژی های خود را به منظور دستیابی به سینرژی، مدیریت کند.
2) مجموعه و سازمان باید تکنولوژی های حدید را کسب کنند .
3) باید منابع تکنولوژیک را تخصیص دهد .
4) باید از واکنش و تقابل موثر بین وظایف تکنولوژیک و سایر وظایف مجموعه اطمینان یافت .
5) باید توسعه و گسترش تکنولوژیهای بیرونی را برای فرصتها و تهدیدهای شغلی، نظاره کند .
6)باید مجموعه ریسکهای تکنولوژیک خود را متوازن کند .
اولین مسئولیت
اولین مسئولیت، مدیریت مجموعه تکنولوژی های سازمان برای رسیدن به سینرژی است . منظور ما از این مطلب این است که :
1) باید تکنولوژی های متعدد خود را شناسایی کرده و آنها را اولویت بندی کرد، به عبارت دیگر تکنولوژی هایی که در چند شغل و حرفه مشترک است شناسایی شوند.
2) باید انتخابهای تکنولوژیک حرفه ها و مشاغل خود را به منظور رسیدن به توازن صحیح بین اثر بخشی هزینه ها و اثرات رقابتی، هماهنگ کرد.
3) باید تکنولوژی های سازمانی و صنفی خود را به صورت مرکزی مدیریت کرد .
دومین مسئولیت
دومین مسئولیت تکنولوژیک صنفی گسترش و توسعه و یا مالکیت تکنولوژی هایی است که در مجموعه یا مشاغل آن ها جدید و بدیع هستند. ممکن است یک شرکت بخواهد تکنولوژی های جدید را به دو دلیل اصلی خریداری کند:
1) مشاغل و فعالیت های موجود خود را تقویت کند.
2) وارد فعالیت و حرفه جدیدی شوند.
سومین مسئولیت
سومین مسئولیت تکنولویکی در سطح سازمانی،تخصیص منابع تکنولوژیک است که باید با در نظر گرفتن چند اصل هدایت گردد:
تخصیص منابع تکنولوژیک نظیر تخصیص منابع سازمانی، بخشی از فرآیند برنامه ریزی استراتژیک است.
2) تمام منابع تکنولوژیک و نه تنها پول باید تخصیص یابند.
3) منابع تکنولوژیک باید مستقیما تخصیص یابندچه به مشاغل و چه به کل مجموعه .
4) در تخصیص منابع، مدیریت باید اختلافات را در اهمیت استراتژیک تکنولوژیک برای هر شغل بداند.
5) اولویت در تخصیص منابع باید به تکنولوژی های کلیدی در راه داده شود .
6) برای تکنولوژیهای غیر کلیدی و در راه ، بخصوص اگر صنف و سازمان روشهای محدودی در اختیار داشته باشد، منابع باید در زمینه هایی که نتایج مهم دارند، صرف شود .
7) در تخصیص منابع باید حدود آستانه سرمایه گذاری هر تکنولوژی در نظر گرفته شود یعنی مقدار بودجه و تلاشی که کمتر از آن نتیجه مطلوب به دست نمی آید.
8) در تخصیص منابع باید مدت زمان کسب تکنولوژی را درنظر گرفت یعنی باید ماهیت طولانی مدت داشته باشد.
چهارمین مسئولیت
چهارمین مسئولیت تکنولوژیک سازمانی، اطمینان از این مطلب است که حداکثر تقابل میان وظایف تکنولوژیک و دیگر وظایف سازمانی وجود دارد. استراتژیهای تکنولوژیک باید کل تکنولوژیهای شغلی را حمایت کند و با استراتژیهای تولید و بازاریابی ادغام گردد.
پنجمین مسئولیت
پنجمین مسئولیت تکنولوژیک در سطح سازمانی پیگیری و نظارت مستمر توسعه تکنولوژیها به منظور شناسایی موقعیتها و تهدیدهای شغلی است. به طور طبیعی هر واحد شغلی باید توسعه و تکامل موثر بر تکنولوژیهای خود و تکنولویهای رقبا(در هنگامی که متفاوت هستند) را نظاره و پیگیری کند به همان صورت که تکنولوژیهایی را که ممکن است جایگزین شود باید پیگیری کند.
ششمین مسئولیت
ششمین مسئولیت تکنولوژیکی سازمان در رابطه با ایجاد توازن ریسکها و در مجموعه تکنولوژیهای سازمانی است. ریسکهای تکنولوژی تابع دو عامل هستند :
1) درجه عدم قطعیت استراتژی یا شانس رسیدن به اهداف تکنولوژیک در حدود بودجه و سازمان تعیین شده .
2) میزان مخاطره ای که شغل در معرض آن است .
عوامل متعددی بر عدم قطعیت طرحها اثر می گذارد. به عنوان مثال :
1) درجه بلوغ تکنولوژیها و موقعیت تکنیکی نسبی سازمان در تکنولوژیهای مورد نظر.
2) سایر عدم قطعیت های تکنیکی مرتبط با :
* قابلیت اطمینان فرضیات تکنولوژیک مثلا توجه به ارزشیابی معلومات بنیادی و پایه ای .
* ماهیت و همخوانی داخلی استراتژیهای تکنولوژیک با شغل و حرفه مورد نظر .
*درجه استقلال تکنولوژی یا آزادی از تکنولوژی های محرک بیرونی .
7) شیب تکنولوژی
دیدگاههای انتقال تکنولوژی
بنابر برخی از تعاریف ، انتقال تکنولوژی عبارت است از گسترش تکنولوژی از یک فرهنگ، کشور یا ناحیه به فرهنگ، کشور یا ناحیه دیگر . از منظر صنعتی، انتقال تکنولوژی یک مسئله مدیریت تکنولوژی داخلی یا درون سازمانی است ولی از نظر دولت و سازمان های علمی، انتقال تکنولوژی یک فعالیت برون سازمانی است . در نتیجه به عنوان یک فعالیت برون سازمانی ، انتقال تکنولوژی می تواند سبب کاهش رقابت در صنعت گردد .
تعریف شیب تکنولوژی
همانند انتقال حرارت و گرما بین دو جسم گرم و سرد، شیب تکنولوژی بین انتقال دهنده تکنولوژی و گیرنده آن وجود دارد. این شیب بیان کننده آن است که نرخ تغییر در مزیتهای یک تکنولوژی نسبت به دیگری چیست؟
سه حالت مختلف ممکن است وجود داشته باشد که به صورت زیر است :
وضعیت اول: تقلیل کننده تکنولوژی سعی می کند مفاهیم تکنولوژی و روشهای آن را از معرفی کننده تکنولوژی اقباس کند یا آن را تعدیل نماید. این وضعیت بخصوص در رمراحل اولیه چرخه حیات یک تکنولوژی مشاهده می شود.
وضعیت دوم: این وضعیت زمانی رخ می دهد که انتقال دهنده تکنولوژی یک موافت نامه همکاری با گیرنده داشته باشد. برای مثال فرض کنید که یک شرکت تکنولوژی را به یک شرکت دیگر در طی یک همکاری مشترک 16 ساله انتقال دهد. در طی 5 سال اول، گیرنده تکنولوژی به شدت وابسته به انتقال دهنده تکنولوژی است تا به صورت کامل تکنولوژی را درک کند. در طی ایم مدت این شیب می توناد اساسا کاهش یابد زیرا تجربه و معلومات شرکت گیرنده تکنولوژی زیاد می سود.
وضعیت سوم : یک نوآور در تکنولوژی می تواند فراتر از یک ارائه دهنده تکنولوژی قرار گیرد . در این حالت تکنولوژی در جهت عکس حرکت می کند و مزایای آن برای نوآور مثبت است .