مدیریت استراتژیک و اثرات تفکر استراتژیک در سازمان

نویسنده: بهنام قنبری نوران

چکیده:
این مقاله  ابتدا به بیان معانی لغوی اصطلاح استراتژی می  پردازد و با  تعریفی  جامع از تفکراستراتژیک ویژگیهای استراتژی خوب را بیان می کند و به رویکرد  کاربردی آن طی سه آزمون می پردازد. در ادامه آزمونهای استراتژی خوب را در رویکرد علمی مطرح می کند. تعریف مدیریت استراتژیک و مراحل آن و نیز مزایا و ویژگیهای مدیریت استراتژیک از مباحث مطرح شده  بعدی می باشد . در ادامه تاثیرات مدیریت استراتژیک بر عملکرد در سازمان مورد بحث قرار گرفته است . طی چهار مرحله ، مدیریت استراتژیک تکامل می یابد که در این مقاله تشریح شده است . تحلیل SWOTبه  عنوان  ابزار شناسایی  شرایط  محیطی  و توانایی  درون  سازمانی  و  در  ادامه  تاریخچه ای از برنامه ریزی استراتژیک وتاثیر این برنامه ریزی  در محیط  داخلی و خارجی  سازمان مورد بررس قرار می گیرد . این مقاله با چند دیدگاه  از برنامه ریزی استراتژیک به کارخود پایان می دهد .

معانی لغوی استراتژی :
فرهنگ لغات وبستر(Webster) استراتژی یا راهبرد را علم و هنر به‌کارگیری نیروی بازوی جنگجو برای محافظت و نجات امکانات در یک جنگ تعریف می کند.امروزه، راهبرد  یا  استراتژی عبارت است از برنامه ای جامع ، منسجم و کامل که برای تحقق  اهداف اساسی سازمان تدوین می گردد. بنابراین استراتژی یا  راهبرد نوعی برنامه است که برای نیل به مقاصد و اهداف اصلی  سازمان  تدوین می شود و تعیین کننده  نوع خدمات یا محصولاتی است  که سازمان به جامعه عرضه می کند و الگوی نحوه پاسخ گویی سازمان به محیط را شکل می دهد.

تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک عبارتست از تحلیل فـرصت ها و مشکلات با نگـاهی وسیع   و فهم تـاثیرات  بالقوه ای  که اعمال و اقدام ها میتواند  بر یکدیگر داشته  باشد . متفکران استراتژیک آنچه که می تواند باشد را به تصویر می کشند و نگاهی کل نگر، به چالش ها و موضوعات روزمره دارند.هنگامی که شما به صورت استراتژیک می اندیشید ، شما نگاه تان را از کارهای  روزمره بلند کرده و حوزه توجه تان را از آنچه که  به آن مشغول هستید فراتر برده و آن را افزایش می دهید. در این حالت شما در مورد نحوه  انجام امور و کارها به طرح سوالات راهبردی تر دست می زنید و فرضیات را به چالش می گیرید . شما اطلاعات پیچیده و بعضاً مبهم را گردآوری  کرده و آن را تحلیل می کنید. و این بینش حاصل شده را برای انتخاب درست و صحیح پاره ای از اقدامات، مورد استفاده قرار می دهید.در تفکر استراتژیک مهم است که نگاه شما بلند مدت باشد. یعنی آنچه که می خواهید در آینده برای تان رخ دهد را از اکنون تعیین کرده باشید. این موضوع می طلبد که همواره رو به جلو نگاه کرده و برای
خود اهدافی را معین کنید.

ویژگی های استراتژی خوب
مایکل کازامانو و کنستانینوس مارکیدس می نویسند: « فقدان یک تعریف همه پذیر، زمینه را برای هجوم تعابیر جذاب و عبارات باب روز گشوده است و این امر بر ابهام ما در مورد اینکه استراتژی چیست و یا چه باید باشد می افزاید. » تعجبی  نیست  که  نشریه  اکونومیست در مقاله ای ادعا می‌کند: «هیچکس به راستی نمی داند  که استراتژی چیست؟» .آیا  اگر استراتژی ما را به  اهدافمان برساند خوب است اما در همین مورد نیز چند سوال وجود دارد.
1 – آیا اهداف تعیین شده منطقی هستند ؟ آیا با همین استراتژی فعلی، قابل دستیابی نیستند ؟
2  – از آن جا که اهداف بلند مدت بوده و برای آینده تعریف می شوند. قبل از اجرای استراتژی چگونه می توان راجع به خوب بودن قضاوت کرد و نشان داد که ما به اهداف تعیین شده میرسیم یا خیر ؟
بنابراین  تنها با  تعیین  اهداف نمی توان  قضاوت  کرد که  استراتژی مورد نظر خوب است  یا خیر و ضرورت دارد که ضابطه هایی برای ارزیابی استراتژی به غیر از دستیابی به اهداف تعیین نمود که دو رویکرد برای این هدف پیشنهاد شده است. گروهی بر فعالیت های واقعی سازمان تاکید کرده و رویکرد کاربردی را مطرح  نمودند و گروهی دیگر بر اصول  علمی توسعه  استراتژی و رویکرد علمی برای آزمون خوب بودن استراتژی اصرار دارند.

آزمون های استراتژی خوب : رویکرد کاربردی
1 – آزمون ارزش افزوده

یک  استراتژی خوب ارزش افزوده  سازمان را در بازار افزایش خواهد  داد  که  ممکن است در شکل  افزایش سودآوری و یا افزایش منافع  بلند مدت مانند افزایش سهم بازار، نوآوری و رضایت کارکنان خود را نشان دهد.
2 – آزمون سازگاری
یک استراتژی خوب با شرایطی که کسب و کار را احاطه کرده است سازگار خواهد بود. و این امکان را فراهم می سازد که از منابع به صورت بهینه استفاده نماییم.هم چنین توانایی تطبیق با تغییرات محیطی و شرایط زمانی را دارد.
3 –  آزمون مزیت رقابتی
استراتژی خوب تولید کننده و افزایش دهنده مزیت رقابتی پایدار برای سازمان‌ها خواهد بود. و حتی برای  سازمانهایی که در بازار رقابت نمی کنند مانند سازمانهای دولتی و عمومی، باز مساله رقابت برای کسب منابع مطرح است و لذا کسب و توسعه مزیت رقابتی از جمله آزمونهای خوب بودن استراتژی است.

آزمون های استراتژی خوب : رویکرد علمی
1 – آزمون اصیل بودن

بهترین  استراتژی اغلب از انجام کارهای  کاملاً  متفاوت  حاصل می گرد د . یک آزمون  که اعتبار دانشگاهی دارد، البته این نیازمند آن است که با احتیاط  قابل  ملاحظه ای عمل گردد  و ایده های غیر منطقی که ریشه در تفکر علمی ندارند حاکم نگردد.
2 –  آزمون اهداف
اگر برای تعریف اهداف مشکلی هم وجود داشته باشد باز منطقی است که بررسی نماییم آیا استراتژی انتخاب شده ما را به آن هدف‌ها می رساند یا خیر ؟ تعریف هدف‌ها ممکن است شامل انتظارات و جاه طلبی های رهبران سازمان و ذی نفعان هم باشد.
3 –  سازگاری منطقی
توصیه های پیشنهاد شده باید از یک مسیر منطقی و مطمئن حاصل شده باشند، شواهد و مستندات باید معتبر باشند. ممکن است بعضی از اطلاعات ما صحیح نباشد چرا که از سوی رقبا یا منابع نه چندان معتبر اخذ شده اند.
4 – آزمون منابع و ریسک
آیا تامین منابع مورد نیاز استراتژی در توان سازمان است ؟ آیا  ریسک های همراه با  استراتژی  قابل پذیرش هستند؟ بنابراین ممکن است استراتژی مورد نظر با اهداف کلی سازمان سازگار باشد،اما سطح بالایی از ریسک را به سازمان تحمیل نماید که معقول و قابل پذیرش نباشد و یا  نیازمند منابع خاصی باشد که تامین آن در توان سازمان نیست مانند مهارت های خاص.
5 – آزمون انعطاف پذیری
آیا استراتژی مورد نظر، ما را به یک آینده خاص قفل کرده و اجازه نمی دهد که با توجه به تغییر محیط  و منابع در فعالیت هایمان تغییر ایجاد نماییم و یا این که انعطاف پذیر بوده و وابسته به رفتار رقبا، مصرف کنندگان دولت و سایر عوامل مهم و تاثیر گذار بر سازمان است.ترکیب آزمون های این دو رویکرد راه مطمئن تری برای آزمون استراتژی و خوب بودن آن فراهم می کند.

تعریف مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک مجموعه تصمیم ها و اقدامات مدیریتی است که عملکرد بلند مدت یک شرکت را تعیین می کند.
مدیریت استراتژیک عبارت است از بررسی محیطی ( هم محیط خارجی و هم محیط  داخلی )  تدوین استراتژی، اجرای استراتژی، ارزیابی و کنترل. بنابراین مدیریت استراتژیک بر نظارت و ارزیابی بر فرصت ها و تهدیدهای خارجی در سایه توجه به نقاط قوت و ضعف یک شرکت تأکید دارد.

مراحل مدیریت استراتژیک چیست؟
فرآیند مدیریت استراتژیک در بر گیرنده سه مرحله می شود:
تدوین استراتژی ها
اجرای استراتژی ها
ارزیابی استراتژی ها

مقصود از تدوین استراتژی این است که مأموریت شرکت  تعیین  شود . شناسایی عواملی که در محیط خارجی، سازمان را تهدید می کنند یا فرصت هایی را به وجود می آورند. شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان، تعیین هدف های بلند مدت، در نظر گرفتن استراتژی های گوناگون و انتخاب استراتژی های خاص جهت ادامه فعالیت.اجرای استراتژی ها ایجاب می کند که سازمان هدف های سالانه در نظر بگیرد، سیاست ها را تعیین کند، در کارکنان انگیزه ایجاد کند و منابع را به گونه ای تخصیص دهد که استراتژی های تدوین شده به اجرا در آید.ارزیابی استراتژی ها بدان سبب باید استراتژیهای را مورد ارزیابی قرار داد که موفقیت امروز نمی تواند موفقیت فردا را تضمین نماید. موفقیت همیشه موجب بروز مسائل جدید و گوناگون می شود، سازمانی که به وضع کنونی خود بسنده نماید یا دچار تکبر شود محکوم به فنا خواهد بود.

● مزایای مدیریت استراتژیک چیست؟
مدیریت استراتژیک به  سازمان این امکان را می دهد که به  شیوه ای خلاق  و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث می شود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیت هایش به گونه ای درآید که اعمال  نفوذ  نماید و بدین گونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد.

● ویژگی های مدیریت استراتژیک چیست؟

مدیریت استراتژیک، ویژگی هایی را که مدیریت کلی داراست در بر می گیرد، اما متفاوت از این ویژگی ها، از یک سری خصوصیات که مختص مدیریت استراتژیک است می توان بحث کرد.
۱) قبل از هر چیز مدیریت استراتژیک یک وظیفه مدیریتی عالی (بلند پایه) است: مدیریت استراتژیک چون بطور کامل مربوط به متوجه آینده سازمان بوده و سعی در مشخص کردن راستا و جهت برای آن دارد، بدان جهت وظیفه اصلی مدیران بلند پایه است.
۲) معطوف به آینده بوده و به هدفهای بلند مدت سازمان مربوط است: به این می اندیشد که در افق زمانی مشخص شده سازمان چه خواهد شد و برای گرفتن این نتایج چه کارهایی را باید انجام داد.
۳) مدیریت استراتژیک سازمان ره به صورت یک سیستم باز می نگرد: سازمانها با محیطی که در آن قرار دارند در داخل هم بستگی و تعامل می باشند. در محیط هر تغییری صورت می گیرد سازمان نیز از آن تأثیر خواهد پذیرفت. بدین سبب مدیریت استرتژیک محیط را از نزدیک تعقیب می کند.
۴) مدیریت  استراتژیک مدیران رده  پایین را راهنمایی می کند : به عبارت دیگر مدیریت  استراتژیک اهداف، تصمیم و فعالیتهایی را که مشخص می کند در داخل سازمان تا پایین ترین سطوح برای هر کس نقطه شروع حرکت را تعیین می کند.

● تأثیر مدیریت استراتژیک بر عملکرد کدامند؟

تحقیقات نشان داده است که عملکرد سازمان هایی که به مدیریت استراتژیک می پردازند بیشتر و بالاتر از دیگر سازمان هاست. دست یابی به یک حلقه ارتباط  مناسب  بین محیط  یک سازمان و استراتژی، ساختار و فرآیندهای آن سازمان، آثار مثبتی بر عملکرد آن دارد . برای اثربخش و مؤثر بودن، همیشه لازم نیست که مدیریت در قالب  فرآیندی رسمی به اجرا درآید . شرکت های کوچک، در عمل، ممکن است به شکل غیر رسمی و به طور نامرتب برنامه ریزی کنند. مدیر عامل و گروهی از مدیران ارشد ممکن است به طور اتفاقی دور هم جمع شوند تا به حل مسائل استراتژیک بپردازند و قدم های بعدی را برنامه ریزی کنند.

● نحوه تکامل مدیریت استراتژیک چگونه است؟

مدیریت استراتژیک طی چهار مرحله تکامل می یابد:
مرحله ۱) برنامه ریزی مالی اساسی:
با هدف اهمال کنترل عملیاتی بهتر از طریق تلاش برای تأمین بودجه ها.
مرحه ۲) برنامه ریزی مبتنی بر پیش بینی :
با هدف برنامه ریزی مؤثرتر به منظور کمک به رشد سازمان از طریق تلاش برای پیش بینی آینده فراتر از سال بعد.
مرحله ۳) برنامه ریزی با تأکید بر محیط خارجی سازمان (برنامه ریزی استراتژیک):
با هدف تأمین خواسته ها، نیازها و سلایق بازارها و موفقیت در رقابت از طریق تلاش برای جا انداختن و اعمال تفکر استراتژیک.
مرحله ۴) مدیریت استراتژیک:
با هدف کسب مزیت رقابتی و آینده ای موفق از طریق مدیریت تمام منابع.

تحلیل SWOT چیست؟
تحلیل SWOT ابزاری کارآمد برای شناسایی  شرایط محیطی و توانایی های درونی سازمان است. پایه و اساس  این ابزار کارآمد  در مدیریت  استراتژیک  و همین طور بازاریابی ، شناخت  محیط  پیرامونی سازمان است. حروف  SWOT که  آن را به  شکل های  دیگر مثل  TOWS هم  می نویسند ، ابتدای کلمات Strength  به معنای قوت ، Weakness به معنای ضعف، Opportunity به معنای فرصت و Threat به معنای تهدید است.ماهیت قوت و ضعف به درون سازمان مربوط می شود و فرصت و تهدید معمولاً محیطی است.در اینجا به معرفی آنالیز SWOT می پردازیم .

قوت ها :
قوت های سازمان همان منابع و توانایی هایی است که در اختیار دارد و می تواند از آنها به منظور ایجاد یک مزیت رقابتی استفاده کند. موارد زیر می توانند از قوت های شرکت به حساب آیند :
اختراعات ثبت شده شرکت.
نام تجاری و برند شناخته شده.
شهرت در بین مشتریان.
دسترسی اختصاصی به منابع طبیعی.
دسترسی به شبکه های توزیع مناسب.
نیروی انسانی کارآمد و آموزش دیده.

ضعف ها :
نبودن بعضی از توانایی های کلیدی در سازمان می  تواند به عنوان یک ضعف در سازمان تلقی شود.
موارد زیر می توانند از ضعفهای شرکتها باشند :
عدم پشتیبانی و حفاظت از اختراعات.
نام تجاری و برند ضعیف.
ناشناخته بودن در بین مشتریان.
ساختار پر هزینه در شرکت.
عدم دسترسی به منایع.
عدم دسترسی به شبکه های توزیع.
نیروی انسانی ناکارآمد.

فرصتها :
شناسایی و بررسی دقیق محیط خارجی می تواند فرصتهای جدیدی را برای مدیران شرکت نمایان سازد و همین فرصتها می توانند  آغازگر مسیر جدیدی  برای توسعه و رشد  باشند ، فرصتها  می‌توانند شامل موارد زیر باشند :
نیاز برطرف نشده مشتری.
ظهور تکنولوژی های جدید.
کم شدن محدودیت های قانونی.
حذف موانع تجارت جهانی.

تهدیدها :
تغییر در متغیرهای خارجی و محیطی می تواند تهدید هایی را برای شرکت در پی داشته باشد. مواردی چون :
تغییر در سلیقه ی مشتری که باعث فاصله گرفتن او از محصولات ما می شود.
ظهور محصولات جایگزین پر قدرت.
افزایش محدودیت های تجاری.

برنامه ریزی استراتژیک

برای اولین بار برنامه­ریزی استراتژیک به شکل برنامه­ریزی استراتژیک کسب و کار در دهه 1960 آغاز شد و مفاهیم مأموریت، بررسی یا تجزیه و تحلیل محیطی در این نوع برنامه­ریزی مطرح شد. در دهه 1970، برنامه­ریزی استراتژیک یا راهبردی در سطح سازمان مطرح شد.برنامه ریزی استراتژیک با بررسی محیط خارجی و داخل سازمان، فرصتها و تهدیدهای محیطی و قوتها و ضعفهای داخلی را شناسایی  می کند  و با  درنظر داشتن  ماموریت  سازمان ، اهداف  بلندمدت  برای سازمان  تنظیم می کند و برای دستیابی  به این اهداف ، از بین  گزینه های استراتژیک اقـــدام به انتخاب استراتژی هایی می کند  که  با تکیه  بر قوتها و با بهره گیری از فرصتها ، ضعفها را از بین برده  و از تهدیدها پرهیز کند تا درصورت اجرای صحیح باعث موفقیت سازمان در میدان رقابت شود.تعاریف گوناگونی برای برنامه ریزی استراتژیک توسط صاحب نظران ارائه شده است. دو مورد از آنها ذکر می شود :
لرنر: برنامه ریزی استراتژیک فرایند تغییر سازمانی مستمر و پیچیده است. اگر ویژگیهای زیر ترکیب شوند، فرایند برنامه ریزی استراتژیک موفق و جامعی را تعریف می کنند. برنامه ریزی استراتژیک: نگاه به آینده دارد و تمرکز بر آینده پیش بینی شده است. به این مسئله توجه دارد که جهان بعداز 5  الی 10  سال چه  تفاوتهایی  با اکنون خواهد داشت. درصدد خلق آینده سازمان برمبنای آن چیزی است که احتمال می رود در آینده ایجاد شود.
مک کن: برنامه ریزی استراتژیک  فرایندی  برای بازسازی و انتقال  سازمانی است. به نظر وی در بــــرنامه ریزی بلندمدت اهداف و پیش بینی ها براساس فرض  ثبات سازمانی است ، درحالی  که  در برنامه ریزی استراتژیک، نقش سازمان در محیط آن بررسی می شود.برنامه ریزی استراتژیک باعث می شود تا سازمان فعالیتها و خدماتش را برای برآوردن نیازهای درحال  تغییر محیط تطبیق دهد. این برنامه ریزی نـــه تنها چارچوبی برای بهبود برنامه ها ارائه می کند بلکه چارچوبی برای ساختاردهی مجدد برنامه ها ، مدیریت و همکاریها و نیز برای ارزیابی  پیشرفت  سازمان  در این زمینه ها  ارائه می کند .

نتیجه گیری :
ما با بیان مفاهیم استراتژی و تفکر استراتژیک نگاه خود را به مقولات مختلف  وسیع تر کرده  و نسبت به سوالات راهبردی که در حوزه های مختلف بوجود می آید  بصورت  کلی می نگریم. تفکر استراتژیک دید انسان را از کارهای روزمره بلند کرده و در مورد نحوه انجام کارها به طرح سوالات راهبردی تر سوق میدهد  که  مربوط به  آینده  است . یک استراتژی خوب  ارزش افزوده  سازمان  و موسسه را  افزایش داده  و سازگاری و انطباق  آن را با  محیط  داخلی و پیرامون باعث شده وهمچنین
ایجاد  مزیت  رقابتی را موجب  می شود .  بیان  ویژگیهای  مدیریت  استراتژیک  به ما می آموزد که اثربخش بودن  مدیریت  نیازی  به  رسمی و مرتب بودن فرآیندها ندارد  و با برنامه های استراتژیک ، می توان برقوت ها  تکیه کرد و ضعفها را از بین برد و همچنین از تهدیدها پرهیز کرد تا  به  موفقیت سازمانی  دست  یافت  .

منابع :
برنامه ریزی استراتژیک دیدگاه لرنر و مک کن
استراتژی از دیدگاه مایکل پورتر
استراتژی خوب از دیدگاه مایکل کازامانو و مارکیدس

عنوان مقاله: مدیریت استراتژیک و  اثرات تفکر استراتژیک در سازمان
استاد : دکتر برآهوئی
دانشجو: بهنام قنبری نوران
مقطع: کارشناسی ارشد
رشته: مدیریت بازرگانی گرایش تحول
دانشگاه آزاد اسلامی واحد قشم
Behnam.ghanbari58@yahoo.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *