منبع: مؤسسه اقتصادي رضوی
در بحث تعادل اقتصادي مي گوييم ، تعادل اقتصادي هنگامي تعادلي پايدار و مطلوب است -با تفكيكي كه بين هر دو اين مفاهيم قائليم -كه اطلاع اقتصادي براي طرفين معامله به ميزان يكسان وجود داشته باشد. وقتي وارد بحث توسعه اقتصادي مي شويم مي گوييم اطلاع از امكا نات و عوامل لازمه برنامه ريزي براي استفاده بهينه از منابع است .در بحث پرجنجال اقتصاد سياسي در اينكه عامل تعديل یا توسعه دولت باشد يا مكانيزم بازار بحث بخش اطلاع آنجا هم اثر تعيين كننده خودش را دارد. سرانجام نهايت آنكه هر دو طرف ( طرفداران نقش دولت و طرفداران عملکرد مکانیزم بازار ) دعاوی ، داعیه ها و نقادی هایشان از طرف مقابل در چیست ؟ طرفداران نقش دولت به ناكافي و ناكارآمد بودن مكانيزم بازار در مورادي كه شرايط بازار رقابت كامل وجود ندارد اشاره مي كنند. آنها مي گويند: بازار كفايت نمي كند ( مقصود از بازار مكانيزم بازار و مکانیزم عرضه و تقاضاست ) ما داراي ساختار هاي مختلف بازار هستيم و اگر ساختار بازار غير از رقابت كامل بود، طبعاً آن عملكرد را نخواهد داشت در اينجا سوال مي شود كه عملكرد چه ؟ در پاسخ بايد گفت كه اصلي ترين فايده مكانيزم بازار كه عبارت است از تخصيص بهينه منابع و اما طرفداران عملكرد مكانيزم بازار چه مي گويند ؟ اينها مي گويند كه نقص و شكست صرفاً متعلق به مكانيزم بازار نيست شايد دخالت دولت در امور خيلي كامل نباشد و اشاره مي كنند به مواردي كه وقتي شما در مكانيزم مديريت دولتي سيستم ارتباط مستقيم هزينه و نفع را نداريد اجحافها و اسرافهاي فراواني صورت مي گيرد و تخصيص منابع به صورت بهينه انجام نمي شود لذا بعد از شكست بازار شكست دولت را هم اين وظيفه تخصيص بهینه منابع داريم و در هر دو طرف ( چه مكانيزم بازار و چه مديريت دولتي و دخالت دولت ) عامل اصلي شكست چيست ؟ يكي از عمده ترين عوامل ،بحث اطلاع است و در آن مواردي كه اثبات مي شود دخالت دولت ناكافي است، آن مكانيزم بازار به اين دليل شكست نخورده است كه اطلاعات كافي یا برابر در اختيار عاملان اقتصادي وجود نداشته است همچنين چنانچه موارد شكست دخالت در دولت در تعديل اقتصادي يا توسعه اقتصادي را ريشه يابي كنيم در بسياري از موارد به اين نتيجه ميرسيم كه مديريت دولتي اطلاع لازم را از وضعيت اقتصادي يا شرايط اقتصادي به صورت بهنگام ندارد يعني مكانيزم دخالت دولت ، خواستها و سيگنالهاي اقتصادي را به موقع و به هنگام به تصميم گيرندگان اقتصادي نمي رسانند طرفداران بازار می گویند: گرچه در بازار اشکال وجود دارد، اما حداقل در آنجا به لحاظ دخيل بودن منابع ، اطلاع سريعتر به تصميم مي رسد اما در سيستم دولتي ضرورت تعجيل در آن ديده نمي شود. كارمند دولتي در گوشه اي نشسته و شرايط را مي بيند اما تا بتواند با وجود بوروكراسي اداري گزارش دهد به مرحله تصميم گيري برسد ، آنجا آيا ضروري ببينند يا نبينند انگيزه اي داشته باشند يا نداشته باشند كه تصميم بگيرند و … زمان زيادي صرف مي شود و عملا رابطه بين شرايط دايم و متغير اقتصادي و فرايند تصميم گيري بسيار طولاني است لذا در درجه انعطاف پذيري بسيار پايين است .
مشكل مشكل اطلاع است بنابراين اگر ما طرفدار هر يك از دو مكتب باشيم چه شعار حاكميت و دخالت و اعمال نظر دولت در مسايل اقتصادي و چه شعار طرفداري از مكانيزم بازار را بدهيم یا بعضی از ما گاهي اوقات این شعار بدهیم ، گاهی آن شعار ديگر را يكي از اساسي ترين راه حل هاي مطلب ، حل مسأله نحوه رساندن سريع و بهنگام اطلاع به تصميم گيرندگان اقتصادي است حال چنانچه اين مسأله حل شد، چه دولتي باشد چه مكانيزم بازار خيلي فرق نمي كند . در بسياري از تجربه هاي دنيا ديده شده است كه مسئله مالكيت آنقدر مهم نيست كه مسئله مديريت مهم است .
چنانچه شما در مسئله مديريت تان توانستيد
1- مديريت انگيزشي ايجاد كنيد
2- اطلاعات را بهنگام برسانيد و انعطاف پذيري در تصميم ايجاد كنيد خيلي فرق نمي كند براي مثال مالك اين كارخانه بزرگ يا پالايشگاه بزرگ دولت باشد يا بخش خصوصي اگر كارمندی كه آنجا كار ميكند انگيزه انتفاعي داشته باشد مديريت آن مديريت توجه به كارايي باشد در نهايت نحوه مالكيت چندان تفاوتي نمي كند .
اگر مسئله اطلاع این قدر مهم است و در آن بحث اوليه و ابتدايي كه مدرسان علم اقتصاد در كلاسهاي اقتصاد تدريس مي كنند بازار رقابت كامل را تشريح مي كنند شرايط بازار رقابت كامل را توضيح مي دهند نتايج خوب و رويايي حاصل از عملكرد بازار را هم ميگويند نقطه تعادل را هم که منحني هاي عرضه و تقاضا نشان مي دهند، بيان مي كنند و همه مشكلات عالم را حل مي كنند و همه هم به رضايت مي رسند و واقعا يك احساس رضاتي را در كلاس ايجاد مي كند چه براي مدرس و چه براي دانشجو كه مسايل و معضلات اقتصادي عالم با اين چهار منحني در هم متداخل حل مي شود اما چرا در عمل و در واقعيت و عينيت اين طور نيست، چون آن شرايط لازم وجود ندارد مگر يكي از شرايط لازمش اين نیست كه در شرایط بازار رقابت كامل، اطلاعات بين عاملان اقتصادي بايد بطور يكسان و برابر توزيع شده باشد؟ آيا واقعا اين طور است؟ در چند درصد از داد و ستدها اطلاعات خريدار با اطلاعات فروشنده برابر است؟ در چند درصد از معاملات، اطلاعات خریداران متعدد با هم برابر است یا اطلاعات فروشنده با هم يكسان است، آنچه كه در واقعيت اقتصاد بيشترين فراواني را دارد، محدوديت اطلاعات است و به لحاظ اين محدوديت اطلاعات یا ما در بعضي از موارد اصلاً تعادل اقتصادي نداريم يا در تعادل های که داریم تعادل پایدار نداریم ، یا اگر هم پايدار باشد براي يك دوره زماني، همراه با پديده عدم كارايي است، يعني استفاده بهينه از منابع در آن نداريم .
معمولا در بحث اطلاع 5 سوال را مطرح مي كنند يكي اينكه اگر اطلاع محدود شد اثرش در كيفيت محصول چيست ؟ دوم اينكه اگر اطلاع محدود بود اثرش در قيمت چيست ؟ آيا اطلاع محدود قيمت را بالا مي برد يا پايين مي آورد ؟
ما بايد براي اين مطلب بصورت علمي ، تحليلي و تجربي و كمي جواب داشته باشيم .
سوال سوم اين است كه اگر برخي از مصرف كنندكان اطلاعات كامل داشتد، برخي اطلاعات محدود داشتند، آيا بازار با توجه به اطلاعات كامل آن عده كه اطلاعات كامل دارند عمل مي كند ؟
قيمت كجا تعيين مي شود؟ آيا بازار تابع سطح نازل اطلاعات است يا تابع سطح عالي اطلاعات ؟ سوال دقيقي است آيا اگر اطلاع مصرف كننده اين قدر مهم است ( اشاره خواهد شد كه هم در قيمت مهم و مؤثر است و هم در كيفيت) آيا بنگاههاي فروشنده در كاستن اطلاعات انگيزه اي دارند ؟ آيا در دراز مدت نفع بنگاهها در اين است كه اطلاعات كمتر در اختيار مشتريان قرار دهند يا اطلاعات بيشتر ؟ و سرانجام اينكه آيا این در همه شرايط مصداق دارد يا در هيچ يك از شرايط مصداق ندارد كه اگر ما اطلاع بيشتر داريم ، قيمت براي مصرف كننده پايين مي آيد ؟ فرض كنيم شما مي خواهيد برنج بخريد ، اگر ندانيد قیمت برنج در شمال پايين آمده يا بالا رفته ، شما در شرايطي هستيد كه به هر قیمتی که فروشنده به شما بدهد می خرید .
طبعاً نكته مهم بدست آوردن قيمت اصلي است . اما كسب اطلاع هزينه دارد هزينه فرصت دارد شما براي اينكه قيمت را بدست بياوريد نا چاريد از چند مغازه قيمت بگيريد . بعضي از آنها ممكن است بداخلاقي كنند و كه شما قيمت كنيد و نخريد ممكن است خجالت هم بكشيد تازه قيمت چند مغازه يك خيابان بدستتان مي آيد قيمت بازار را كه نمي دانند چقدر است. كسب اين اطلاعات هزينه دارد . آيا صرفه ناشي از خريد كالا به قيمت پايين تر بيشتر است يا هزينه كسب اطلاع؟ بستگي دارد به اينكه موضوع خريد شما چيست ؟ اگر شما یک جارو مي خواهيد بخريد اگر جارو فروش به شما 20درصد ، 30 درصد يا 50 درصد هم گرانتر بدهد ، اگر قرار باشد شما براي جارو هم برويد قيمت بگيريد وقتي كه صرف مي كنيد هزينه فرصتش بيشتر است و نمي ارزد .
چگونه بايد هزينه كسب اطلاعات را اندازه گيري كرد؟ اينها مسايلي است كه در اين بحث مطرح است .
پنج علت براي محدوديت اطلاع [اینکه چرا اطلاع در بازار محدود است ] بيان كرده اند . يكي همين است كه عرض شد كه وقت هم هزينه دارد . دوم اعتبار اطلاع است . هر اطلاعي معلوم نيست كه درست باشد شما به بسياري از اطلاعات اطمينان نمي كنيد شما وقتي مي خواهيد يك ماشين دست دوم بخريد سعي مي كنيد از دوستي آشنايي ، فاميلي كه او را مي شناسيد ماشين بخريد ، اعتبار اطلاع برايتان خيلي مهم است .
مسئله سوم اين است كه گاهي با انفجار اطلاعات مواجهيم شما قيمت يك يا دو يا سه كالا را ممكن است به ذهنتان بسپاريد اما اگر 500 ، 700 و يا 1000 كالا شد ، ديگر قيمت ها يادتان نمي ماند . اين هم امكان پذيرد نيست كه شما فهرست قيمت ها را هميشه همراه داشته باشيد و هنگام خريد آنها را با هم مقايسه كنيد حتي اگر منبع اطلاع وجود داشته باشد تعدد انواع كالا ها استفاده از آن اطلاع را مشکل می کند.
مطلب چهارم این است که در رستوران ها و فروشگاهای برخی از کشور ها قوانین و مقرراتی گذاشته اند که فروشنده ها مجبور هستند یک سری اطلاعات روی کالا ها در ج كنند. این امر بخصوص در مورد مواد خوراکی و دارویی مصداق دارد . اما آیا مصرف کنندگان در آن حد از آگاهی هستند که از این اطلاعات استفاده کنند ؟ كارخانه هاي توليد گاز را موظف كرده اند كه كارايي محصولاتشان را يا به اصطلاح لومر آنها را روي آنها بنويسند اما چند درصد از مصرف كنندگان مي دانند كه معني لومر چيست؟ يا در مورد مواد غذايي ، دارويي چند درصد از مردم مي توانند با اصطلاح مواد تشكيل دهنده و نفع و ضررش را تشخيص بدهند؟ موضوع قدرت پردازش اطلاع نكته مهمي است .
و علت پنجم اين است كه مصرف كننده بايد بتواند آن اطلاع را به يك اطلاع اقتصادي تبديل كند يعني اطلاع از كيفيت، يك پردازشي را در ذهن مي برد براي اينكه مقايسه بشود و تبديل بشود به تصميم اقتصادي كه آن كالا را از آن فروشگاه بخرد يا نخرد . اينها عوامل پنجگانه اي است كه ولو در مواردي كه اطلاع در دسترس باشد باز مسئوليت اطلاع را ( يعني بازار را ) با شرايط غيركامل در بخش اطلاع مواجه مي كند .
بسيار خوب تا اينجا دو ديدگاه را بررسي كرديم يكي اينكه سوالات اصلي چيست ؟ دوم عوامل محدوديت اطلاع كدام است ؟ در نگاه سوم مي خواهيم ببينيم اثر آن در تعادل چگونه است ؟ اگر شرايط محدوديت و نابرابري اطلاع بين خريدار و فروشنده وجود داشته باشد از نظر تحليل اقتصادي چه مشكلي پيش مي آيد ؟ اول روي كيفيت بحث مي كنيم و بعد روي قيمت .
در صورتي كه نابرابري اطلاع وجود اشته باشد، چه پيش مي آيد ؟ اثرش را روي كيفيت بيان مي كنم اگر كسي كه مي خواهد فرضاً خميردندان بخرد ، خوبي يا بدي خميردندان را تشخيص ندهد عملا چه خواهد شد؟ در عمل كالاي بد، كالاهاي خوب را از بازار خارج خواهد كرد ممكن است كسي بگويد خمير دندان خميردندان است كافي است يك چيزي بخرم كه كف كند . نهايتاً آن را كه يك مقداري قيمتش پايين است مي خرد در اين صورت هيچ انگيزه اي براي توليد كننده كالاهاي خوب باقي نمي ماند كه كالاي خوب توليد كند .
بنابر اين در اين بحث در آن سوالي كه طرح شد نشان مي دهد كه به نفع توليد كننده است كه مصرف كننده سطح بالاتري از اطلاع داشته باشد . كدام توليد كننده توليد كننده اي است كه كيفيت گراست شما مي خواهيد در بازار در ميدان پر رقابت صادرات باشيد، چاره نداريد جز اينكه كيفيت را بالا ببريد پس بايد جهت گيري کل توليدتان در اقتصاد كيفيت گرا باشد براي كيفيت گرايي بايد در بازار آگاهي ايجاد كنيد و این به نفع توليد كننده و به نفع توليد بيشتر است . یعنی شما باید تفاوتی را که بین بازده شخصی و بازده اجتماعی است با افزايش اطلاع سطح عمومي ، برداريد چون معمولا مصرف كننده با اميد رياضي احتمالات خودش عمل مي كند . چيزي را كه از آن اميد رياضي و آن ميانگين بالاتر باشد نمي خرد به اين سبب ، آن كسي كه كالاي باكيفيت و طبعاً گرانتر نسبت به آن ميانگين توليد كرده است ضرر مي كند مگر اينكه شما سطح توقع را كه ناشي از سطح اطلاع است را بالا ببريد .
اگر شما نتوانستيد نا برابر اطلاعات راحل كنيد آنچه خواهيد ديد، تبعيض در قيمت است در يك بازار واحد ، يك كالاي واحد به دو مصرف كننده ، به دو قيمت فروخته مي شود به دليل اينكه اطلاعاتشان متفاوت است ، به دليل اينكه شما قيمت دستتان هست ولي ديگري قيمت دستش نيست . شما مي خريد و او نمي خرد اگر تعداد شماها زياد باشد متوسط قيمت در بازار بالا مي رود گاهي درصد قابل توجهي از ریشه تورم هاي افسارگسيخته را در ناآگاهي مي یابیم. كافي است كه سطح آگاهي را بالا ببريد ، ميانگين قيمت را در بازار مي توانيد پايين بياريد .
هنوز هم وقتي كه ناگهان تب بررسي مسايل توزيع شدت مي گيرد، گاهي بعضي از ما ذهنمان متمايل مي شود به سمت راه حل هايي كه باز هم واحدهاي صنفي مان را بيشتر بكينم شما آگاهي مصرف كننده را نسبت به قيمت و كيفيت افزايش دهيد، خود آن عاملي مي شود كه واحدهاي صنفي كم بشود. بعد از انقلاب باز بر اساس همين نيت خوب كه همه بايد به سمت توليد بروند ، مرتب هر كسي كه يك خودكاري و يك كاغذي ، شبكه توزيع مي كشيد مي خواستيم مشكل توزيع را حل كنيم ، مي خواستيم درآمد توزيع كم شود در اين راه الزام و اجبار هم مي کرديم حاصل چه شد ؟ جز افزايش واحدهاي توزيعي كه به نحو و نام و عنوان ديگري عمل مي كردند ؟ عملكردش چيست ؟ كار اقتصادي اش چيست ؟ بهر حال كاركرد اقتصادي اش امر توزيع است اگر شما واحد صنفي را زياد كرديد يعني به هزينه اين امر در جامعه افزوده ايد در صورتي كه اگر هدف كه هدف درستي است ( كه بايد تعداد آنها را كم كرد ) مورد نظر باشد يكي از بهترين راهها ، بالا بردن آگاهي است ، چه در قيمت و چه در كيفيت .
بحث قيمت در اقتصاد، چه در سياست هاي تعديل و چه در سياست هاي توسعه مهم است اتفاقا در بينش اسلامي هم ما اشاره ها و نشانه هايي از اهميت اين نكته مي بينيم شما. در فقه حرمت تلقي ركبان را مي بينيد اگر كارواني مي خواهد به تبريز بيايد ، حرام است يك كسي يا كساني از تبريز بروند وسط راه اين كاروان را ببيند و معامله كند بودن اينكه آن كاروان از قيمت بازار تبريز اطلاع داشته باشد مفهوم اين مطلب چيست ؟ كجاي آن با اصل تجارت و قواعد عمومي تجارت تعارض دارد كه حرام شده است ما شايد نتوانيم فلسفه احكام را بطور كامل درك كنيم ، اما آثارش را مي توانيم بررسي و ارزيابي نماييم . يكي از نكاتي كه به نظر مي رسد همين بحث اطلاع است ، چيزي جز اين نيست .
آن فروشنده خودش مي بايد آن اطلاعات را داشته باشد در شرايطي كه غیر انحصاري است. شما مي دانيد كه در احكام و آداب تجارت فروشنده منع شده است از اينكه عيب كالاي خودش را بپوشاند. يعني چي ؟ يعني عنصر اطلاع . در بحث خيارات فسخ ، يكي از خيارات غبن است . غبن يعني چه ؟ يعني اينكه شما در هنگام معامله اطلاع نداشتيد ، بعد اطلاع پيدا مي كنيد كه مغبون شده ايد .
مغبون از چه لحاظ ؟ نه لزماً اشكال در كالا ، بلكه از قيمت فروشنده هاي ديگر ، ميگويد من مغبون شده ام ، گران خريده ام . حالا من وارد جزئیات فقهي نمی خواهم بشوم، اشارات اين چنيني نشان مي دهد كه بحث اطلاع چه در احكام و چه در آداب مورد توجه قرار گرفته است . اگر ما بخوهيم در حركت توسعه اقتصادي ، توسعه صادرات ، عدالت اجتماعي و مبارزه با تورم افسار گسيخته موفق بشويم بايد به عنصر اطلاع رساني در سياست ها توجه لازم و متناسب بكنيم .
بايد در اين زمينه چند كار انجام شود .
بايد فرهنگ تصميم گيري اقتصادي بر اساس اطلاع ترويج بشود مصرف كننده باید یاد بگیرد که هرچیزی را که گفتند قیمتش این است ، نپذیرد ، مگر اینکه اطلاع داشته باشد . مصرف کننده شخصي يا مصرف كننده تصميم بگيرد دولتي كه مي خواهد براي دولت معامله كند يا يك فروشنده، توليد كننده ، صادر كننده و وارد كننده در خريد يا فروش تصميم اقتصادي نگيرد ، مگر با اطلاع ، چند درصد از صادرات و واردات ما بر اساس كسب اطلاعات كامل از بازارهاي بين المللي است ؟
چند درصد از درآمدهاي تجاري ما ناشي از انحصار اطلاعات است نه ناشي از كارآمدي ؟ من يك اطلاعاتي دارم و به هيچكس نمي دهم ، حتي به برادرم چون توان تجاري من فقط اين است كه اين اطلاع را دارم . يك شماره فاكس دارم و يك طرف تجاري را ميشناسم اگر این اطلاع را ديگران داشتند، به احتمال زياد كس ديگري مي توانست با كارايي بيبشتر با قيمت پايين تر اين امكان را از آن خود كند و شايد براي كشور هم سود بيشتري داشت. اقدام ديگر ، تأمين اطلاعات است ما هم از باب رشد و توسعه ، هم به لحاظ عدالت اقتصادي و جلوگيري از ثروتهاي بادآورده ، غير ناشي از كارآمدي و كارايي ، موظف به گسترش اطلاعات تجاري در كشور هستيم تأمين اطلاعات لزوماً از هر كسي بر نمي آيد . یکی از اصلی ترین وظایف بخش عمومی ( دولت) انجام کارهایی است که از عهده بخش خصوصی خارج است قطعاً اگر ما به دنبال کارهایی که از عهده بخش خصوصی بر نمی آید، برويم ، اينقدر كار داريم كه نمي رسيم كارهايي را كه بخش خصوصي مي تواند بكند ما هم انجام بدهيم .
اشتغال دولت به كارهايي كه ضرورت ندارد ، دولت را از انجام آنچه كه وظيفه اوست باز مي دارد .
يكي از اصلي ترين وظايف ، تأمين اطلاع است ، تامین اطلاع یک مقوله عمومی است در سطح وسیع. تأمين چه اطلاعاتي؟ اطلاعاتي كه هم وسيع و جامع و هم سريع باشد يعني دسترسي من به آن اطلاع زياد طول نكشد كه بنده بخواهم به حسن بنويسم ، حسن به حسين بنويسد . حسين به تقي بنويسد تقي به نقي و نقي هم بگويد كه فلان آقا موافقت كردند ، نكردند ، محرمانه است ، غير محرمانه است و …. اطلاعات بايد وسيع ، سريع و جامع و بهنگام باشد .
اگر بخواهيم چنين اطلاعاتي را تأمين بكنيم دو كار لازم است: يكي تأمين شبكه اطلاعاتي و ديگر تجهيز بانكهاي اطلاعاتي. شبكه اطلاعاتي بستر را تأمين مي كند ، آن وقت دستگاههاي مختلف، چه در داخل و چه در خارج ، بانكهاي اطلاعاتي را متناسب با موضوع فعاليت شان بايد درست بكنند كه از طريق اين شبكه و اين جاده بروند از آن انبار، اطلاعات را بردارند . وزرات بازرگاني ، كشاورزي ، جهاد و … در تجهيز اين بانكهاي اطلاعاتي ، اطلاع يابي و اطلاع رساني امري است غير از بانكهاي اطلاعاتي .
گاهي ديده ايم يكي از اين دو با هم خلط مي شود گاهي شما بايد بعنوان دولت يك قدم هم بيشتر برداريد ، يعني اطلاعات را به عامل اقتصادي برسانيد . آن عامل اقتصادي ابتدا بايد شيريني اين مطلب را حس كند كه تجارت كردن با اطلاع چقدر فرق مي كند با تجارت بي اطلاع ، بعد مشتريتان مي شود . يك مدتي بايد اطلاعات را بطور رايگان بدهيد و بعد هم تصحيحي مستمر اطلاعات كنيد كه باز در اين قسمت هم شما بازخوردهاي میداني داشته باشيد، يعني بايد چنان رابطه اي با مصرف كنندگان اطلاعات داشته باشيد كه مرتباً اطلاعاتتان وسيع بشود و همچنين ارتباط لحظه اي با بانكهاي اطلاعاتي داشته باشيد .
منبع: برگرفته از مقاله ” نقش اطلاع رسانی در توسعه اقتصادی”
به قلم :”دکتر محمد نهاوندیان “