نویسنده: محمد محمدى اشتهاردى
قرآن در مورد هشتمين ويژگى از دوازده ويژگى بندگان ممتاز خدا چنين مى فرمايد: ((و لا يزنون و من يلق ذلك يلق اثاما)).(1)آنها زنا نمى كنند, و هر كس چنين كند, مجازات بسيار سختى خواهد ديد.
اين آيه بيانگر يكى از ارزش هاى بسيار مهم بندگان صالح و برجسته خدا است. اين ارزش مهم عبارت از حفظ حريم عفت و پاكدامنى, و پرهيز شديد از هرگونه آلودگى جنسى و تجاوز از مرز عفت و پاكزيستى است, زيرا يكى از مصاديق بسيار زشت بى عفتى, آلودگى به زنا و عمل منافى عفت است.
بايد توجه داشت كه يكى از اصول و اركان جامعه سالم كه همه پيامبران, امامان و خردمندان براى آن اهميت فوق العاده قائلند, اصل عفت و غيرت ناموسى است كه موجب تقويت روابط مشروع و معقول بين انسان ها و زن و مرد مى شود و اهرمى نيرومند براى جلوگيرى از بسيارى از مفاسد و انحرافات و نكبت هاى اجتماعى و خانوادگى مى گردد.
زنا كه زشت ترين آلودگى جنسى است, پيامدهاى بسيار شوم و ويرانگرى دارد و منشإ از هم پاشيدگى خانواده ها, فتنه, خودكشى, اعتياد, بى رحمى و بسيارى از جنايات بزرگ مى گردد; بر همين اساس قرآن حتى از نزديك شدن به اين كار زشت نيز نهى كرده و با صراحت مى فرمايد: ((ولا تقربوا الزنا انه كان فاحشه و سإ سبيلا))(2) نزديك زنا نشويد كه كار زشت و بد راهى است. اين آيه نمى گويد زنا نكنيد, بلكه مى گويد حتى به اين عمل شرم آور و زشت نزديك نشويد. اين تعبير بيانگر آن است كه آلودگى به زنا, غالبا از مقدماتى نشإت مى گيرد كه انسان را به طور تدريجى به سوى آن سوق مى دهد, لذا بايد از آن مقدمات نيز به شدت دورى كرد يا از مقدماتى مانند چشم چرانى, برهنگى و يا بدحجابى, تماشاى فيلم هاى وسوسه انگيز, مطالعه كتاب هاى بدآموز, شنيدن موسيقى و ترانه هاى اغواگر كه هر كدام ممكن است موجب انحراف و آلودگى جنسى شده و انسان را به بى بند و بارى بكشاند.
گناه زنا از نظر اسلام به قدرى بزرگ است كه اسلام براى انجام دهنده آن حد شديدى مقرر نموده است, اگر زنا با زنان محرم يا زناى محصنه باشد (يعنى مرد زن دار يا زن شوهردار زنا كنند) حكم آن اعدام يا سنگسار است, و اگر غير محصنه باشد, در بار اول بايد به حكم قاضى صد تازيانه به زناكار زد, در بار دوم نيز بايد اين حد بر او جارى گردد, اما در بار سوم يا چهارم, حكم او اعدام خواهد بود.
گاهى زناكار بايد هم تازيانه بخورد و هم سنگسار شود! مانند پيرمردى يا پيرزنى كه زناى محصنه كنند.(3)
اين شدت مجازات دنيوى حاكى از بزرگى گناه زنا و پيامدهاى زشت و خانمان سوز آن است, و اسلام كه آيين پاكى, و خواهان جامعه سالم و خانواده سعادتمند است مى خواهد با اين برنامه شديد از هرگونه آلودگى و انحراف جنسى جلوگيرى نمايد, و عفت جامعه را از گزند آلودگان و دزدان عفت حفظ نمايد.
قرآن به شدت عمل در برابر آلودگان به زنا, در آيات متعددى تصريح مى كند; از جمله مى فرمايد: ((الزانيه والزانى فاجلدوا كل واحد منهما مإه جلده و لا تإخذكم بهما رإفه فى دين الله ان كنتم مومنون بالله واليوم الاخر وليشهد عذابهما طائفه من المومنين.))(4) هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد, و نبايد رإفت (و محبت كاذب) نسبت به آن دو, شما را از اجراى حكم الهى باز دارد, اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد; و بايد گروهى از مومنان مجازات آنها را مشاهده كنند.
در اين آيه به سه موضوع اشاره شده كه هر كدام نشانگر موضع گيرى شديد اسلام در برابر گناه بزرگ زنا است: نخست اينكه بايد صد تازيانه به افراد زناكار از زن و مرد زده شود. دوم اينكه در اجراى اين حكم, هيچ گونه دلسوزى و مهربانى نسبت به آنها صورت نگيرد و قانون خدا به طور قاطع در مورد آنها اجرا گردد. سوم اينكه جارى شدن اين حكم الهى در ملا عام باشد و جمعى در صحنه حاضر باشند و تازيانه خوردن آنها را بنگرند, تا هم زناكاران كيفر الهى را بيشتر لمس كنند, و هم تماشاگران عبرت بگيرند و از نزديك شدن به چنين گناه بزرگى برحذر گردند.
راه هاى پيش گيرى و دورى از آلودگى جنسى
اكنون كه در آيه مورد بحث, مسإله عفت و پرهيز از آلودگى و انحراف جنسى ـ بخصوص عمل زشت زنا ـ به عنوان يكى از ويژگى هاى بندگان خاص و ممتاز خداوند شمرده شده و در آيات متعدد ديگر ـ كه به ذكر دو آيه اكتفا شد ـ به شدت از آن نهى شده, بايد چه كنيم تا جامعه ما از اين آلودگى در امان بماند؟
پاسخ اين است كه براى پرهيز و جلوگيرى از اين گناه بزرگ, به طور كلى دو راه وجود دارد: 1ـ راه نظرى 2ـ راه عملى .
در مورد راه اول, بايد به بزرگى آن گناه توجه داشت و در مورد زشتى انحراف جنسى و آثار شوم آن انديشيد.
در اين راستا عقل و فكر با كمك تجربه به ما مى گويند كه انحراف جنسى و زنا بويژه اگر رايج گردد ـ چنانكه در فرهنگ منحط غرب ديده مى شود و آمارهاى تكان دهنده شاهد آن است ـ موجب مفاسد و چالش هاى بسيار و تباهى هاى ويران گر خواهد شد, زيرا عمل منافى عفت از يك سو باعث اشاعه انواع بيمارىها از جمله بيمارى بى درمان ((ايدز)) شده, و از سوى ديگر جوانان را از تشكيل خانواده و استقلال در زندگى دور نموده و به سوى هرج و مرج و سستى اراده مى كشاند. آنان كه به تشكيل خانواده پرداخته اند بايد بدانند كه اين كار زشت موجب هرج و مرج در كانون گرم خانوادگى مى گردد و سرانجام به طلاق و از هم پاشيدگى خانواده منجر خواهد شد.
از سوى سوم, شيرازه رابطه بين فرزندان و پدران از هم مى گسلد و باعث بروز فرزندان نامشروع مى شود. در نتيجه, روابط اجتماعى كه بر پايه روابط خانوادگى بنيان شده متزلزل شده و در سراشيبى سقوط قرار مى گيرد.
از اين گذشته, آلودگان به انحراف جنسى از عنصر محبت كه نقش تعيين كننده اى در مبارزه با جنايت ها و بزه كارىها دارد محروم مى گردند, و همين آثار شوم باعث تبديل جامعه انسانى به يك جامعه حيوانى, آميخته با خشونت در همه ابعاد مى شود.
يكى ديگر از آثار شوم رواج زنا اين است كه موجب ترك ازدواج شده و به دنبال آن آثار مثبت و نيك ازدواج مانند: آرامش روحى, اشباع غريزه جنسى از راه طبيعى و سالم, اشتراك در تشكيل خانواده, انس روحى, همكارى در شوون حيات, تربيت فرزندان ممتاز, و آثار نيك ديگر اجتماعى مى گردد و به جاى آنها, پديده هاى شوم بى بند و بارى و پيامدهاى ويران گر آن را به ارمغان مىآورد.
انديشيدن در اين راستا, موجب كنترل شده و تا حد زيادى مانع انحرافات جنسى, بويژه عمل منافى عفت خواهد شد; چرا كه هيچ خردمندى دست به كارى نمى زند كه موجب اين بازتاب هاى ويران گر و مشكلات جسمى و روحى گردد.
در مورد راه دوم كه راه عملى است, با اين راه به ما مى گويد بايد عوامل و انگيزه هاى بى عفتى و انحراف جنسى را شناخت و راه كارهاى ترك آن را دانست و با برنامه ريزى عملى از آن دورى نمود.
در اين راستا, بايد در وهله اول, كانون نيت را سالم و پاك نگهداشت تا تصميم گيرى نيز پاك و سالم گردد. در حديثى از امام صادق(ع) نقل شده است كه حضرت عيسى(ع) در ضمن گفتارى به حواريون فرمود: ((موسى(ع) به اصحاب خود مى فرمود زنا نكنيد, ولى من به شما مى گويم حتى فكر زنا نكنيد. (سپس چنين مثال زد) اگر شخصى در اطاق نقاشى شده و زيبا آتشى روشن كند, دود آن, آن اطاق را دود آلود و سياه خواهد كرد, گرچه آتش آن اطاق را نسوزاند و ويران نكند. فكر زنا نيز همانند آن دودى است كه زيبايى چهره معنوى انسان را تيره و تار مى سازد, اگر چه آن چهره را از بين نبرد.(5)
حضرت مريم(س) مادر حضرت عيسى (ع) ـ به قدرى در هاله اى از انوار عفاف و غيرت و پاكى قرار داشت كه وقتى فرزندش عيسى(ع) از او متولد شد, از يك سو هم بسيار شاد بود, و از سوى ديگر به اين خاطر كه مبادا مردم نادان به او نسبت نارواى بى عفتى بدهند نگران بود, لذا مى گفت: ((يا ليتنى مت قبل هذا و كنت نسيا منسيا))(6) اى كاش قبل از اين مرده بودم و به كلى فراموش مى شدم.
دنياى غرب كه غالبا مدعى پيروى از دين مسيح(ع) است, و روز به روز دامنه بى بند و بارى و ولنگارى را گسترش مى دهد, در حقيقت دورترين افراد از مكتب حضرت مسيح(ع) و مادرش هستند. آنها گستاخى را به جايى رسانده اند كه عكسى به عنوان عكس حضرت مريم(س) پخش مى كنند كه نمايانگر يك زن بدحجاب, با سينه برجسته و نيمه عريان است, زهى گستاخى و اهانت شرمآور كه موجب آزار روح پاك حضرت مريم(س) مى شود! او اكنون نيز با ديدن اين وضع نابسامان مى فرمايد: ((اى كاش به دنيا نيامده بودم و يا به طور كلى فراموش مى شدم و مرا به اين گونه تمثال و عكس ها نشان نمى دادند, و با چنين اتهام ناجوانمردانه اى حريم عفاف مرا به باد استهزإ نمى گرفتند.
به هر حال پس از مرحله پاك كردن فكر, بايد عواملى را كه انسان را در پرتگاه سقوط در دره هولناك انحراف جنسى قرار مى دهد شناخت و آن را ترك كرد. مانند:
1ـ بى حجابى يا بدحجابى در انظار مردم, چرا كه اين موضوع آتش شهوت جنسى را شعله ور مى سازد و موجب آلودگى هاى جنسى مى شود.
2ـ كنترل چشم و پرهيز از نگاه هاى وسوسه انگيز .
3ـ پرهيز از تماشاى فيلم هاى اغواكننده و منظره هاى شهوت آلود, و دورى از اختلاط زن و مرد.
4ـ پرهيز از مطالعه مطبوعات بدآموز.
5ـ پرهيز از نگاه به تصويرها و عكس هاى شهوت انگيز.
6ـ پرهيز از غذاهاى حرام و پرخورى.
7ـ دورى از همنشين بد.
8ـ تسريع در امر ازدواج كه نقش مهمى در اشباع غريزه جنسى و نجات از انحرافات جنسى دارد.
و…
روزى پيامبر اكرم(ص) خطاب به جوانان فرمود: ((يا معشر الشباب ان استطاع منكم البإه فليتزوج فانه إغض للبصر و إحصن للفرج, و من لم يستطع فعليه بالصوم))(7) اى گروه جوانان, كسى از شما كه توانايى ازدواج دارد, ازدواج كند, زيرا ازدواج سبب مى شود كه انسان چشم از نواميس مردم فرو بندد و دامن خود را از آلودگى به بى عفتى حفظ كند و كسى كه توانايى بر ازدواج ندارد روزه بگيرد.
تحصيل خصلت هايى مانند: حيا, عفت, غيرت, تعصب ناموسى نيز, عاملى نيرومند براى بازدارى انسان از انحرافات جنسى و آلودگى به زنا است. در اين راستا اميرمومنان على(ع) فرمود: ((مازنى غيور قط))(8) انسان غيرتمند هرگز زنا نمى كند. نيز فرمود: ((عفه الرجل على قدر غيرته))(9) عفت و پاك زيستى انسان به اندازه غيرت او است; يعنى هر اندازه كه غيرت او بيشتر باشد, حريم عفت را بيشتر حفظ مى كند.
موضع گيرى شديد پيامبر (ص) در برابر عوامل بى عفتى
پيامبر اكرم(ص) در مورد عفت جامعه و حفظ ناموس, بسيار حساس و جدى بود و مكرر مى فرمود: ((كان ابراهيم ابى غيورا و انا اغير منه, و ارغم الله انف من لايغار))(10)
پدرم ابراهيم خليل(ع) بسيار غيرتمند بود و من از او غيرتمندتر هستم. خداوند بينى بى غيرت را به خاك بمالد! در اين راستا نظر شما را به دو ماجراى زير جلب مى كنم:
1ـ حكم بن ابى العاص ـ پدر مروان و عموى عثمان ـ در عين آنكه از مهاجران مسلمان بود, حريم عفت را نگه نمى داشت و چشم ناپاكى داشت. روزى از كنار در خانه پيامبر(ص) در مدينه به درون خانه آن حضرت نگاه كرد, پيامبر(ص) از اين عمل زشت او آگاه شد و به قدرى ناراحت گرديد كه كمانى به دست گرفت تا او را هدف تير قرار دهد. اما او گريخت و مخفى شد.(11) طبق روايت ديگر, آن حضرت عصاى سركجى كه نوك تيزى داشت برداشت و او را تعقيب كرد, او مثل روباه فرار كرد و از دست پيامبر(ص) گريخت. پيامبر(ص) فرمود: ((اگر او را مى گرفتم چشمش را بيرون مىآوردم!)); سپس دستور داد حكم و فرزندش مروان را به طائف تبعيد نمايند. آنها در عصر پيامبر(ص) و بعد از او و در عصر خلافت عمر و ابوبكر, در تبعيد به سر مى بردند, اما در عصر خلافت عثمان با وساطت عثمان به مدينه بازگشتند. يكى از اعتراضات شديد مسلمين به عثمان اين بود كه چرا تبعيدشدگان پيامبر(ص) را آزاد كرده و به مدينه آورده است؟ !(12)
2ـ امام صادق(ع) فرمود: به پيامبر اكرم(ص) خبر رسيد كه دو نفر به نام ((هيت)) و ((ماتع)) در مدينه سبكسرى و هرزگى مى كنند و با ذكر اوصاف و زيبايى هاى زنان و خنداندن مردم, موجب آسيب رسانى به حريم عفت جامعه مى شوند, پيامبر(ص) آنها را احضار كرد و پس از سرزنش, آنها را از مدينه به ((العرايا)) (چند فرسخى مدينه) تبعيد نمود. آنها فقط حق داشتند كه در روز جمعه براى خريدارى غذا و لوازم زندگى به مدينه بيايند و سپس به تبعيدگاه باز گردند.(13)
به اين ترتيب پيامبر(ص) آنها را تنبيه كرد, و با اين موضع گيرى شديد, موجب عبرت ديگران شد تا با حفظ سنگر عفاف, جامعه و مردم را از انحراف جنسى حفظ كند.
پى نوشت ها:
1. فرقان (25), آيه 68.
2. اسرإ (17), آيه 32.
3. امام خمينى, تحريرالوسيله, ج2, ص463و 464.
4. نور (24), آيه2.
5. محدث قمى, سفينه البحار, ج1, 560.
6. مريم (19), آيه23.
7. شيخ كلينى, اصول كافى, ج2, ص79.
8. نهج البلاغه, حكمت 305.
9. غرر الحكم به نقل از ميزان الحكمه, ج7, ص357.
10. علامه مجلسى, بحار, ج103, ص248.
11. محدث قمى, سفينه البحار, ج1, ص293.
12. علامه امينى, الغدير, ج8, ص;243 ابن اثير اسدالغابه, ج2, ص33.
13. بحارالانوار, ج22, ص88 (با تلخيص)