چکيده: در گذشته، جوامع تمایل داشتند که نظام هایی بسته با مرزهای نسبتا مشخص ، افراد تابت و پیوندهای اندک با سایر جوامع باشند. اکنون ما وارد عصر “نظام های باز” شده ایم. جا به جایی و انتقال، جوامع متنوع جدیدی را خلق می کند. تاثیر این جابه جایی ها بسیار کمتر از تاثیر فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی است. سایبراسپیس سبب ایجاد نوع جدیدی از سرزمین های اجنماعی شده است که ما آن را “جامعه مجازی” می نامیم. تلویزیون و رادیو سبب ایجاد جوامعی شده است که در آن انسان ها در باره چیزهای مشابه گفتگو میکنند و می اندیشند. جا به جایی و رشد شبکه های ارتباطی سلطه جغرافیا را به عنوان عامل ایجاد جوامع کمرنگ کرده است. اکنون برخی جوامع بسیار سیال هستند و برخی نیز فاقد مکان مشخص می باشند. شبکه ها و گروه های اجتماعی متنوعی وجود دارد که مردم آنها را با واژه “جامعه” توصیف می کنند.بسیاری از مردم نیز اکنون به عضویت جوامع متنوعی با اعضای بسیار در می آیند. اگر چه ادیان بزرگ دنیا دارای هویت های تاریخی و وابستگیهایی به برخی مناطق جغرافیایی هستند ولی این پیوندهای جغرافیایی به روشنی و وضوح گذشته وجود ندارد و ادیان بزرگ نیز به نظام های باز گرایش پیدا کرده اند. برخی از مردم هنوز نظام های اجتماعی نسبتا بسته را ترجیح می دهند در حالی که برخی دیگر محیط های بازتر را می پسندند. انتخاب در این زمان که افراد در برابر قدرت جهانی شدن قرار گرفته اند بسیار دشوار است. اجتماع هنوز هم یکی از نیازهای اساسی بشر است اما به طور قطع نیاز به تعریفی دوباره خواهد بود.
نظامهاي اجتماعي تغيير كرده است و به همين دليل مفهوم كلماتي كه ما براي توصيف آنها به كار مي بريم نيز عوض شده است. در مورد كلمه جامعه نيز همين اتفاق افتاده است. طبيعت جوامع و اوضاع و احوال جامعه ها نيز عميقا تغيير كرده است اما كلمه اي كه اغلب به كار مي بريم داراي ابهام است، به طوري كه جامعه در قرن بيست و يكم مي تواند همان چيزي باشد كه در قرن دوازدهم گفته مي شد. بدون درك اين تغيير بنيادي شانس ما براي درك محيط هاي اجتماعي در حال و آينده اندك خواهد بود. جوامع در گذشته حتي در گذشته هاي نه چندان دور داراي نظامهايي بسته بودند. بنابر اين داراي مرزهاي نسبتا روشن و نفوذ ناپذير و نيز داراي اعضاء ثابت و پيوندهاي اندك با جوامع ديگر بودند. كلمه نسبتا در اينجا اهميت زيادي دارد زيرا هيچ سيستم زنده اي به طور مطلق بسته يا باز نيست. حتي بسته ترين آنها نيز مجبور به مبادله مواد و اطلاعات با ساير نظامها هستند. بازترين نظامها نيز مجبور به رعايت برخي از مرزها و يكپارچگي ها بودند. ولي در زمان ما با افزايش جا به جايي نمادها، مردم، سرمايه ها و اشكال مختلف زندگي، تغييرات در ارزشها و چشم داشتها بيرحمانه ما را به سمت باز بودن و گستردگي مي كشاند. سياستمدار فرهيخته فرانسوي جان مري گنو [3] اين احساس را چنين بيان مي كند: “ما وارد عصر نظامهاي باز شده ايم، اگر چه در سطح ايالتها يا مؤسسه ها، معيارها ي موفقيت در مقايسه با عصر سازماني و نظامهاي بسته آن متفاوت است. ارزش يك نظام با تعادل برقرار شده بين قسمتهاي مختلف آن يا شفاف بودن مرزهايش سنجيده نمي شود، بلكه با ميزان گستردگي و باز بودن نظام و نقاط پيوند آن با هر آنچه خارج از سازمان است سنجيده مي شود.” اين ديدگاه نه تنها ايالتها و مؤسسات جديدي را ايجاد مي كند، بلكه تاثير مستقيم بر انواع جوامع نيز دارد. چوامع مسكوني به ويژه جوامع بسته روستايي و شهرهايي كه در گذشته بر اطراف آنها حصار كشيده شده بود، با مردمي كه خارج از محل زندگي آنها سكونت داشتند تنها از طريق هيئتهاي اعزامي امكان تماس داشتند. امروزه در ميان انبوه مهاجرتهاي جهاني که در طول تاريخ بشريت بی سابقه است، مردم در همه جوانب در حركتند و از يك كشور به كشور ديگر محل زندگي خود را تغيير مي دهند. از روستا ها و مزارع به سوي شهرها و گاه از شهرها به روستا ها و مزارع و حومه شهرها و … مهاجرت مي كنند. حتي ممكن است مردم چندين بار و يا به صورت فصلي تغيير مكان دهند. مردم به عنوان گردشگر و يا با اهداف كاري و تجاري نقل مكان مي كنند. برخي از مهاجرتها داوطلبانه و برخي غير داوطلبانه است. هر روزه شاهد فرار جمعيت عظيمي از مردم به دليل جنگ، قحطي و بلاياي طبيعي هستيم. برخي از اين نقل مكانها نيز تركيبي از چندين انگيزه مهم با يكديگر است. دلايل اندكي براي قبول اين مسئله كه اين موج خروشان جا به جايي انساني كه گاه از آن به “انفجار جمعيت ثانويه”[4] توصيف مي شود متوقف شود، ولي در مقابل دلايل فراواني بر اين اعتقاد كه اين جا به جايي به دليل فشارهاي جهاني با شتاب بيشتري ادامه خواهد داشت وجود دارد.
اين نقل و انتقالها باعث ايجاد جوامع جديد و حتي نوع جديدي از جوامع مي شود. اين جوامع جديد را به راحتي مي توان مشاهده كرد. به عنوان مثال در حومه شهر استكهلم مي توان تنوع باور نكردني از جمعيت مهاجرين را از كشورهاي هند، سومالي، ايران، تركيه، بالكان و امريكاي جنوبي مشاهده كرد. ايجاد جمعيتهاي شناخته شده در مهاجرتهاي تاريخي در مناطقي مانند ايالات متحده كاملا شناخته شده است، ولي جوامع جديد در كشورهايي ايجاد مي شود كه داراي نظامهاي حقوقي و فرهنگي سنتي هستند. اين تحركات جهاني ساير الگوهاي اجتماعي را نيز عوض مي كند. براي مثال روستاهايي در اطراف مكزيكو سيتي كه از نظر اقتصادي داراي نظامهاي نسبتا بسته اي هستند، اكنون زندگي خود را با پولهايي كه كارگران مهاجر آنها از كاليفرنيا مي فرستند، مي گذرانند. جوامع دور افتاده اي وجود دارد كه اكنون از كامپيوتر براي حفظ ارتباط خود با هموطنانشان استفاده مي كنند. اگر چه اين افزايش نقل مكانها داراي نيروي شگفت انگيزي براي ايجاد جوامع با اشكال جديد در هر كجا مي باشد اما آثارش بسيار كمتر از تاثيري است كه توسعه فناوريهاي ارتباطي و اطلاعاتي بر تغيير جوامع دارند. محيط الكترونيكي باعث ايجاد نوع جديدي از محيط اجتماعي شده است.با ايجاد “جوامع مجازي” [5] كه در آنها مردم با هم در مورد انواع علاقه منديها و نيازهاي انساني از قبيل تجارت، نيازهاي جنسي، شايعات بي اساس، اكتشافات روحي، سياست، روانشناسي و مباحثات روشنفكرانه در موضوعات مختلف با يكديگر ارتباط بر قرار مي كنند. اين نوع از رابطه را مي توان با عبارت “واسطه رهايي”[6] و”انباشت”[7] توصيف كرد. كه اولي به معني حذف واسطه ها است، به عنوان مثال در دوران رفرم در سلسله مراتب مذهبي واسطه ها به عنوان رابط بين انسان و خدا حذف شدند. فناوريهاي جديد نيز به مردم امكان ارتباط مستقيم با ديگران را فراهم مي كند. واژه دوم به معني اين است كه مردم مي توانند افراد هم عقيده خود را از خارج نيز جستجو كنند و گروه ها و شبكه هاي مختلف ايجاد كنند، و اين كار را با علاقه و لذت انجام دهند. اين بعد جديدي از تعاملات انساني است و متخصصين بر آنند كه پتانسيل اين گونه ارتباط را براي رشد و يا كاهش كيفيت زندگي مورد بررسي قرار دهند. اما صرف نظر از ارزش آن اين شيوه ارتباطي براي اين كه ماندگار باشد ايجاد شده است نه فقط به عنوان جذابيتي اضافه در جامعه بشري. همانگونه كه هاوارد رين گلد [8] يكي از پيشگامان پژوهش در امر “جامعه مجازي” [9] مي گويد : “آينده شبكه به آينده جامعه، دموكراسي، آموزش، علم و زندگي فكري پيوند خورده است. برخي از انسانها و نظامهاي بشري آن را زودتر پذيرفته اند و ديگراني كه هنوز آن را نپذيرفته اند نيز در مورد پيشرفت و آينده تكنولوژي كامپيوتر آگاهي دارند”. جوامع تغيير يافته بر اثر تاثير فناوريهاي ارتباطي و اطلاغاتي اعتبار خود را از ميزان مشاركت در اين جامعه مجازي كسب ميكنند. تلویزيون و راديو اخبار و سرگرميهايي را مي آورند، و الگوهاي زندگي و مدهاي زودگذر را منتشر مي كنند. گاهي اوقات حتي بيليونها نفر از مرد م جهان تحت تاثير برخي اخبار غم انگيز قرار مي گيرند به عنوان مثال مرگ شاهزاده ديانا كه بسياري از مردم را تحت تاثير قرار داد. همچنين مي توانند باعث ايجاد نوع ديگري از “جامعه مجازي” شود، جامعه اي از انسانهايي كه در يك دوره كوتاه مدت در باره يك چيز فكر مي كنند و سخن مي گويند. برخي از اخبار رسانه اي نظير بازيهاي المپيك كه نقش مهمي در تمدن جهاني دارند و تصويري از جهان به عنوان جامعه ترسيم مي كنند. به طوري كه برخي از صاحب نظران آن را “تعطيلات بزرگ” در ارتباطات گسترده مي نامند. “ارتباطات گسترده” برخي از كاركردهاي روانشناسي اجتماعي را كه سابق بر اين از امتيازات انحصاري نظامهاي بسته بود تحت تاثير قرار مي دهد. آنها اطلاعاتي در مورد جهان، صحت و درستي عقايد، مناسب بودن يا نبودن فراهم ميكنند. همچنين در شكل گيري تفكرات شخص نسبت به خود و انتخاب نقشهاي اجتماعي نقش اساسي بازي مي كند. آن چه اين امر را قدرتمند و مسئله ساز مي سازد اين است كه اين ها پيامهاي زيادي ارسال مي كنند كه گاهي اين پيامها با يكديگر در تضادند. سؤال اساسي كه مطرح مي شود اين است كه آيا ذهن انسان توانايي تحمل اين پيچيدگي و تغيير را دارد. هر فرد بايد حجم عظيمي از بروندادهاي نمادين را پردازش كند و اين همان مسئله اي است كه كنت گرژن[10] آن را “اشباع” [11] مي نامد، نوعي محيط فرهنگي كه با آن چيزي كه فرد در گذشته تجربه كرده است و مي بايستي قادر باشد در فعاليتهاي روزانه ( و يا حتي در فعاليتهايش در طول زندگي) مجموعه اي مجرد از پيامها را از محيط اطرافش در مورد طبيعت و جهان دريافت كند و قواعد رفتاريش بر اساس آن بنياد گذاشته شود، متفاوت است. نيازي نيست كه شما براي مشاهده تجربيات يك محيط چند فرهنگي حتي براي يافتن “ شوك فرهنگي”[12] كه زماني يكي از مشغوليتهاي انسان شناسان و پژوهشگران بود مسافرت كنيد. همه اينها تداوم دارد و به راستي گسترش نيز مي يابد. تلویزيون بسياري از مردم جهان را در اختيار دارد و امپراتوريهاي رسانه اي جهاني بزرگي در حال شكل گيري است. روز به روز تعداد بيشتري تلفن در قسمتهاي مختلف جهان در دسترس مردم قرار مي گيرد. ماهواره ها، كابلهاي فيبر نوري و ديگر فناوريهاي جهاني پيوسته به هم كه قبل از اين هرگز وجود نداشته ايجاد شده است. تحركات انساني و رشد شبكه هاي ارتباطي هر دو بر كاستن از برتريهاي جغرافيايي به عنوان يكي از عوامل ايجاد جوامع تاثير گذار هستند. اگر چه هنوز مرزهاي جغرافيايي عامل مهم به شمار ميرود ولي بسياري از جوامع بسيار سيال هستند و برخي نيز مكاني ندارند.
مردم چند جامعه اي[13]
گاهي اوقات در سخنرانيها و كارگاههاي آموزشي كه در باره موضوعاتي از اين قبيل با گروههايي از مردم بحث كرده ام ( كلمه جامعه به طور حتم بخشي از يك واژگان عمومي است)، از شركت كنندگان سؤال مي كنم كه به چه گروه اجتماعي تعلق دارند و مشخص مي كنم كه فقط بايد يك پاسخ ارائه دهند. معمولا بعد از مدتي اغتشاش و بر هم خوردن نظم جلسه حضار به اين سؤال پاسخ مي دهند. برخي پاسخ خود را با توصيفي از شهر يا افرادی كه با آنها زندگي مي كنند ارائه مي دهند و برخي پاسخ خود را با مشخص كردن يك گروه خاص مثل همكاران تجاري يا سازماني و …. ارائه مي دهند. برخي از آنها تاكيد خود را بر يك هويت با موجوديتي بزرگتر و نا مشخص تر اعلام مي كنند، نظير جامعه سياهان، جامعه عقب افتاده و…. .آن چه مشخص و واضح است اين است كه : 1- گروهها و شبكه هاي اجتماعي فراواني وجود دارد كه مردم آنها را با كلمه جامعه ( Community) توصيف مي كنند. 2- اغلب مردم به ويژه اغلب مردم در غرب و كشورهاي صنعتي مردمي چند جامعه اي هستند. آنها در انواع جوامع عضويت دارند. مباحث شخصي آنها نبايد با از دست دادن جامعه به عنوان ستوني كه بسياري از مفسرين معاصر روي آن تاكيد كرده اند همراه باشد بلكه باید با تاکید بر جامعه همراه باشد. آنها اغلب مي بايستي برتريها و تفوق را در وابستگيهاي اجتماعي گوناگون خود انتخاب كنند و تصميم بگيرند كه انرژي و صداقت خود را كجا مصرف كنند، و با درخواستهاي گروهي كه سطح بالايي از روابط را طلب مي كند سرو كار داشته باشند. به ويژه با تضادها و ارزشهاي اخلاقي كه توسط گروههاي مختلف ارائه مي شود در ستيز باشند. البته هويت چند جامعه اي در ميان افراد موفق تر با تحصيلات بالاتر و با تحرك بيشتر شايع تر است، ولي يكي از مشخصه هاي زندگي عصر جديد نيز مي باشد و مسلما به اين گروههاي خاص محدود نمي شود. شما مي توانيد اين امر را در گروههايي از كارگران مهاجر در كاليفرنيا كه مردم داراي هويت مشخصي در رابطه با محيطي كه در آن زندگي مي كنند و یا مردمي كه با آنها زندگي مي كنند نیز مشاهده كنيد. براي مثال بخش اعظمي از جمعيت يونيون سيتي كاليفرنيا [14] را مردمي تشكيل مي دهند كه از روستاي تلاكيتاپا [15] از غرب مكزيكو سيتي آمده اند اين پيوندها مي تواند به مراتب قوي تر و تاثير گذارتر از ؛خواهر شهرها؛[16] كه به واسطه كانالهاي تجاري ايجاد شده اند باشد. تضادهاي درون جامعه اي كه مردم چند جامعه اي بايد آن را حل كنند در اغلب موارد قابل كنترل است. ميزان كنترل پذيري تا حدود زيادي به ميزان باز يا بسته بودن نظام بستگي دارد. اگر شما عضوي از يك جامعه نسبتا بسته مانند كليساي مسيحيان بنيادگرا در شهري كوچك در امريكا باشيد در صورت عضويت در جامعه اي كه با اصول كليسا در تضاد است عضو شويد دوران سختي را خواهيد گذراند. فرهنگها و آئين هاي روحاني که از بسته ترين جوامع موجود در دنياي كنوني است اغلب اعضاي خود را از پيوستن به گروههاي اجتماعي ديگر منع مي كند. اگر چه تحركات بنيادگرايانه و جزمیتها در نهضتهاي دینی به فراواني وجود دارند ولي يك گرايش جهاني در مذاهب بزرگ دنيا به سمت ايجاد نظامهاي باز وجود دارد. جامعه جهاني و مخالفت عمومي با دنيا گرايي رهبران مذاهب را متحد كرده است. ليبرالها سعي در اصلاح دكترين قبلي خود دارند و مردم به دلايل گوناگون به سمت عقايد ديگري غير از عقايدي كه با ان به دنيا آمده اند گرايش نشان مي دهند. همه اين فرآيندها سبب گذار از مرزهاي تعصب و جموديت مي شود و به طرز ظريفي هويتهاي ملي را عوض مي كند. اگر چه مذاهب بزرگ دنيا هنوز هم داراي هويتهاي تاريخي با مناطق خاص هستند ( مسيحيت با اروپا اسلام با جهان عرب بودائيسم با آسيا و….) اين پيوندهاي جغرافيايي دیگر به روشني و قدرتي كه سابق وجود داشته نيستند. نيروهاي جهاني مشابهي ساير الگوهاي تعاملات اجتماعي را تحت تاثير قرار مي دهد. نقل مكان انسانها و رشد شبكه هاي اطلاعاتي و ارتباطي مذاهب جهان را از ريشه هاي عميقشان جدا كرده است. مردم ممكن است وارد آموزش مذهبي شوند بدون اينكه به آن بپيوندند مانند بسياري از غربيان كه آئين هندو بودا و صوفي گري را مي آموزند، حتي ممكن است به صورت رسمي هم به آن بپيوندند مانند بسياري از مردم كه از مذاهب گوناگون به اسلام يا مسيحيت مي گروند. همه اينها بخشي از تغييرات گسترده جهاني هستند كه در حال گسترش در طبيعت ارتباطات اجتماعي انسان است. اين حقيقت دارد كه بسياري از مردم نظامهاي اجتماعي نسبتا بسته اي را با رضايت كامل پيدا مي كنند و تجربه فقدان اين محيطها را به عنوان يك كمبود تلقي مي كنند. همچنين اين مسئله نيز صحت دارد كه بسياري از مردم كه در جوامع كوچك ساكن مي شوند حتي بيشتر از جوامع آزاد و جوامع شهري بزرگ با محيطهاي تنش زا و غير انساني، رشد مي كنند. انتخاب قدرت ديناميكي و پويايي جديدي است كه با جهاني سازي وارد زندگي مردم شده است. شبيه سرمايه هاي جهاني ديگر اين امر نيز به صورت غير عادلانه و نابرابر توزيع شده است، به ويژه فقرا يعني آنهايي كه تحت ظلمهاي سياسي هستند و داراي سطح تحصيلات پايينتري هستند، قدرت انتخاب گزينه هاي كمتري را دارند. امروزه ميليونها و حتي بيليونها انسان در جهان در باره اين كه كجا زندگي كنند و براي زندگي خود چه كار كنند و از چه دستورالعملهاي اخلاقي پيروي كنند تصميم مي گيرند . بر اساس اعتقاد بسياري از جامعه شناسان ممكن بود در گذشته نزديك دريافت اطلاعات اساسي در رابطه با محل تولد، طبقه اجتماعي و اعتقادات و مشغله هاي والدين شخص براي پيشگويي برخي اعتقادات كه كجا اين شخص بايد زندگي مي كرد و ان چه را كه براي زندگي انجام دهد و چه اعتقاداتي داشته باشد دشوار خواهد بود. همان گونه كه برخي اوقات گفته مي شود مردم خارج از حوزه هستند. انتخاب نه فقط براي مردمي كه نقل مكان مي كنند و يا شغل خود را تغيير مي دهند داراي اهميت است. بلكه داراي قدرتي در زندگي آنهايي كه در جوامع سنتي تر از قبيل جوامع شهري كوچك يا سازمانهاي مذهبي محافظه كار زندگي مي كنند و بر اساس انتخاب خودشان به عضويت آن جوامع در آمده اند و بايد متناوبا ماندن در ميان آن جوامع را انتخاب كنند نیز داراي قدرت و اهميت است. همچنين داراي قدرت و اهميت در زندگي بسياري از افرادي است كه اگر چه در واقع از فرصتهاي واقعي براي تغيير وضعيتي كه در آن زندگي مي كنند محروم هستند ولي اين افراد به وسيله تبليغ پيامها از جانب جهاني بزرگتر كه در آن بسياري از مردم آزادي بيشتري براي انتخاب دارند تحت فشار هستند. انتخاب به معني خوب مطلق نيست اگر چه اغلب از جانب غربيان به عنوان نظام ارزشي فردگرايانه تر مورد توجه قرار مي گيرد. مسائل قانوني وجود دارد كه اكنون توسط برخي از روانشناسان نيز مطرح شده است از جمله این که مردم تا چه ميزان نياز دارند، مي خواهند يا مي توانند تحمل كنند. اگر چه اين امر يكي از قويترين نيروها در زندگي افراد بشري است، و يكي از فشارهاي جهاني شدن نیز تلقي مي شود. اهميت انتخاب فردي با پيشرفتهايي در حقوق بشر نيز مورد توجه قرار گرفته است، كه بر اساس آن به حقوق فردي بيش از حقوق گروهي اهميت داده مي شود. مفهوم حقوق گروهي ميزان قابل توجهي از قدرت را در اختيار رهبران جوامع مي گذارد. در حالي كه حقوق فردي كه از طرف سازمانهاي بين المللي حمايت مي شود به پشتيباني از آزادي عقيده و حتي نافرماني از سنتهاي محلي كه به نظر خشن و ظالمانه مي آيد، نظير ختنه دختران، مي پردازد. بنابر اين جهاني سازي امري ساده آن گونه كه در ابتدا يك پديده اقتصادي فرض مي شد نيست. در واقع يك تغيير يا انتقال سياسي، فرهنگي، اجتماعي و روانشناختي و يك تغيير در مفهوم زندگي انسانها و همه جوامع است. و هيچ يك به طور كامل آن را درك نكرده است. به راحتي در باره آثار آن با گفتن اين كه مردم نياز به جامعه دارند و يا نياز به نوع خاصي از جامعه دارند و يا به هيچ يك نيازي ندارند، اظهار نظرهاي ساده مي شود. حقيقت اين است كه مردم مختلف بسته به آن كه چه مردمي هستند و چه اتفاقاتي در زندگي آنها افتاده است نياز به انواع مختلفي از جامعه ها دارند. ما راه درازي از درك اين نيازها در سطح تكامل يافته يا توانايي در طراحي سازمانهاي اجتماعي كه بتواند به آنها برسدداريم. اين به مفهوم اين است كه ما مجبور خواهيم بود راه خود را در دنياي جديد ياد بگيريم راهي كه هر جامعه اي يكي از نيازهاي انساني مهم را ادامه خواهد داد بلكه بايد اين امر باز شناسي شود شايد در زمانهاي طولاني بعد نه فقط توسط نظريه پردازان و رهبران سياسي بلكه توسط افرادي كه هر روز در باره چگونه زندگي كردن خود تصميم مي گيرند.
يادداشتها
[1]- اين مقاله ترجمه مقاله ذيل مي باشد:
[4] Second population explosion
[5] – Virtual communities
[6] – Disintermediation
[7] – Aggregation
[8] – Havard Rheingold
[9] – Cyberspace
[10] – Kenneth Gergen
[11] – Saturation
[12] – Culture shock
[13] – Multi-community people
[14] – Union City of California
[15] – Tlaquitapa
[16] – Sister cities
2- Hong W.A. Swedish dilemma: the immigrant ghetto. The New York Times 1998 ; Oct. 6:A3.
3- Rheingold H. The virtual community: homesteading on the electronic frontier. Reading (MA)
4- Dayan D, Katz E. Media events: the live broadcasting of history. Cambridge (MA): Harvard University Press, 1992:1.
5- Gergen K. The saturated self: dilemmas of identity in contemporary life. New York: Basic Books, 1991.
6- Collier R. Family ties across the divide. San Francisco Chronicle 1998; Oct. 15:1.
منبع : مجله الکترونيکي پژوهشگاه اطلاعات و مدارک ايران