جايگاه مشاوران مدارس و موانع مشاوره

نویسندگان: دكتر حسين كاوياني ، مريم نوري زاده

مقدمه :
فرض اساسي اين تحقيق ناظر بر اين انگاره است كه ((ساختار مشاوره روان شناختي ، به دليل عدم شكل گيري ساختارهاي ذهني لازم ، دچار عملكرد معيوب است)) . به نظر مي رسد كه موانع موجود بر سر راه مشاوران در مدارس ، ناشي از (( نگاه  مخدوش )) كارگزاران و نيز كاربران اين نوع خدمات باشد . تحقيق حاضر با استفاده از روش كيفي ، بررسي اين عوامل را هدف قرار داد . برنامه هاي مشاوره و راهنمايي مدارس ، يكي از پيشرفت هاي آموزش و پرورش قرن پيشين است كه از شاخص هاي مدنيت و اداره علمي جامعه به شمار مي رود . مشاوره يك رابطه ياورانه دو نفري است كه بر نياز فرد به رشد ، سازگاري ، تصميم گيري و حل مشكل تكيه دارد . (گيبسون ، ترجمه فارسي ، 1373) . به نظر بلكهام ( نقل از گيبسون ، ترجمه فارسي ، 1373) مشاوره رابطه اي است منحصر به فرد كه در آن مراجع فرصت يادگرفتن ، احساس كردن ، فكر كردن ، تجربه كردن و تغيير دادن به شيوه اي متناسب با خود ، داده مي شود (گيبسون ، ترجمه فارسي ، 1373) . با اين تعريف از مفهوم مشاوره ، يك مشاور به فرد داراي مشكل كمك مي كند تا ضمن شناخت مسايل و مشكلات خود ، راه حل هاي احتمالي مشكل را ارائه دهد و سرانجام به حل آن بپردازد . مشاوره به دانش و مهارتهاي بسياري نيازمند است .
بررسي ها در كشورهاي غربي چند نقش كلي را براي مشاوران (به ويژه مشاوران مدرسه) مشخص مي كنند كه عبارتند از : اطلاع رساني و راهنمايي ، حمايت ، پيشگيري و ارتقاي بهداشت رواني ، كارهاي اجرايي و دفتري ، توانايي به كارگيري آزمون هاي روان شناختي ، ايجاد يك شبكه محكم ميان كاركنان مدرسه و ساير متخصصان مراكز خارج از مدرسه ، والدينو دانش آموزان ، حفظ اسرار مراجعان ، ارجاع بموقع و مناسب ، نظارت بر فعاليت هاي فوق برنامه ، برقراري ارتباط مناسب و توام با علاقه با والدين ، مشاوره گروهي ، ضبط و ثبت ارجاعات ( Manitoba school counselor s association , (1997) , Ministry of education , (2002)) .
تحقيقات ايراني در زمينه شناسايي موانع و مشكلات مشاوره روان شناختي و نقش واقعي مشاوران معدود است . برخي تحقيقات نشان مي دهد كه مشاوران تعريف روشن و مشتركي از حرفه خود ندارند كه اين موضوع به عملكردهاي متفاوت و گاه متناقض آنها منجر مي شود (احمدي ، 1376) .
جرج و كريستياني (1990) وجود چند خصيصه را در كارآيي مشاوران ضروري مي دانند كه عبارتنداز : توانايي ايجاد رابطه صميمانه و عميق با ديگران ، پذيرش خويشتن ، آگاهي از ارزش ها و عقايد خود ، پذيرش مسئوليت ، داشتن تجربه و مهارت لازم ، داشتن اهداف واقع بينانه .
شرتزر و استون (1974) مشاوران كارآمد و غيركارآمد را در زمينه تجربه ، نوع رابطه و عوامل شخصيتي از يكديگر تفكيك مي كنند . از طرفي ، داشتن حداقل درجه كارشناسي ارشد در رشته مشاوره از ديگر شرايطي است كه در بسياري از كشورها براي احراز شغل مشاوره ضروري مي باشد . هرمن ويژگيهاي شخصيتي مشاور از قبيل ايجاد تفاهم ، همدلي ، توجه به مراجع و ايجاد رابطه باز را مهمترين عامل كيفيت درمان مي داند . (به نقل از پترسون و نيسن هولز ، 1995) . شفيع آبادي (1370) با مطالعه روي 190 دانشجو در مورد اينكه مشاور چه ويژگي هايي بايد داشته باشد ، نشان داد كه غير از تعهد (73 مورد) ، علاقه به مشاوره (61 مورد) ، رازداري (30 مورد) و نظم در كار (18 مورد) ، به نظر اكثر دانشجويان (132 مورد) مشاور بايد از اصول مشاوره آگاهي كامل داشته باشند و بر كار خود مسلط باشد . بديهي است كه مشاور بايد در زمينه مشاوره ، تجربه علمي و عملي داشته باشد . بررسي وضعيت مشاوران در مدارس ، قبل و بعد از انقلاب اسلامي ، نشان مي دهد كه آنان بيش از مشاوره به امور دفتري و اداري پرداخته اند (احمدي ، 1376 – احمدي و باباگلي ، 1374) . براساس يافته هاي اين تحقيق ، 4/24 درصد از مشاوران نظام جديد آموزش متوسطه در نمونه مورد مطالعه ، به كار دفتري پرداخته‌اند . اگر اين فعاليت با فعاليتهاي اجرايي مشاوران جمع شود ، حدود يك سوم فعاليت ها ، فعاليتهاي غيرمشاوره اي بوده است .در اين تحقيق تلاش شده است تا با استفاده از روش كيفي به پرسش هايي پرداخته شود كه پيرامون جايگاه مشاوران و امكان ارتقاي سيستم آموزش و پرورش مطرح است و مولفان باور دارند كه اگر تحقيق حاضر به طرح پرسشهاي جديدتر نائل شود ، دستاوردهاي مهمي است .
روش
گروه متمركز ( focus group)
گروه متمركز ، شامل 12 نفر از مشاوران مرد و زن يكي از نواحي آموزش و پرورش شهر تهران بود . يك روان شناس باليني در طي دو جلسه 90 دقيقه اي (مجموعا سه ساعت) اداره بحث هاي گروهي را به عهده داشت . پس از معرفي و آشناسازي اعضاي گروه ، روان شناس سوالاتي (به عنوان سخنان راهنما يا  Cue) در زمينه هاي زير طرح كرد :
–    جايگاه و نقش مشاوران در مدارس
–    ويژگي هاي مشاوره و تمايز آن با كار مربيان پرورشي
–    تداخل مسائل اخلاقي و تربيتي با مشاوره تحصيلي و مشاوره روان شناسي
–    شرايط اعتماد دانش آموزان به مشاوره
–    تميز مشاوره از پند و اندرز و موعظه
–    آگاهي دانش آموزان از نقش مشاور
–    آگاهي مشاوران از نقش خود
–    چگونگي ارتقاي جايگاه مشاوران
كار آسان سازي مشاركت اعضا در بحث گروه ، با شيوه ذهن انگيزي (brain storming) ، انجام شد . به اين ترتيب ، اطلاعات بيشترين به بحث وارد مي شد . بحث ها به وسيله ضبط صوت ، ضبط گرديد و بعدا مورد بازشنود قرار گرفت .
جمع آوري و جمع بندي يافته ها
بحث هاي ضبط شده روي نوار ، به وسيله يك روانشناس (مستقل از روانشناسي كه در گروه متمركز حضور داشت) ثبت شد . سرانجام سه روانشناس با بازخواني و مقوله بندي نهايي يافته هاي كيفي پرداختند . پاسخ ها و بحث هاي مطرح شده در جلسات گروه متمركز ، در قالب چند مقوله دسته بندي شد :
1.    جايگاه كنوني مشاوران در مدارس
2.    نگرش مسئولان به مشاوران
3.    نگرش دانش آموزان به مشاوران
4.    نگرش مشاوران به خود و رشته خود
5.    آميختن نقش مشاور با نقش هاي ديگر
6.    نگرش اجتماع (مردم و نهادهاي اجتماعي) به مشاور
7.    شيوه هاي ارتقاي جايگاه مشاوران و مشاوران مدارس
نتايج
اين تحقيق در چهارچوب يك طرح كيفي ، با استفاده از ابزار ((گروه متمركز)) ، در پي روشن سازي جايگاه مشاوران مدارس و دستيابي به موانع رشد و ارتقاي اين جايگاه است . مولفان كوشيده اند تا با شيوه هاي مرسوم در كار گروهي و تمركز بر ((تحليل گفتمان discourse analysi)) ، به موشكافي بحث هاي گروهي مشاوران در گروه متمركز بپردازند .
الف ) جايگاه كنوني مشاوان در مدارس
يكي از اهداف پرسش و بحث گروهي ((جايگاه مشاوران در مدارس)) بود . واكنش مشاوران چنين بود :
((چه آن موقع كه در شهرستان كار مي كردم و چه حالا كه در تهران هستم ، اين تجربه را دارم كه مشاور جايگاه مثبتي در مدرسه ندارد …. و تا به حال هم با وجود جسارت و پشتكار ، نتوانسته ام جايگاه مشاور را در مدرسه جا بيندازم …. در اين زمينه حتي با مسئولان هم درگير شده ام . 80 درصد مشاوران گيلان تلاش مي كنند تا از اين حرفه بيرون بيايند.))
((به طور كلي وضعيت و جايگاه مشاوران در تهران بهتر از شهرستان هاست . البته حركت ها نشان مي دهد كه مشاوره دارد پا مي گيرد.))
((نه كادر اداري ما را پذيرا هستند و نه دبيران . در واقع جايگاه ما معلوم نيست.))
((اشكال در جايگاه مشاوران در مدارس ، به نگرش افراد به موضوع مشاوره وكار مشاوره بر مي گردد . تا اين نگرش ها هست ، موقعيت ما هم عوض نمي شود.))
((اداره ، هيچ ابلاغ مشخصي براي مشاوران ندارد ، اين بدان معني است كه ما هنوز جايگاه مشخصي نداريم.))
ب ) نگرش مسئولان به مشاوران
مشاوران در پاسخ به پرسش هايي درباره ((نگرش مسئولان به مشاوره)) چنين گفتند :
((جايگاه مشاور ….. به نگرش مدير برمي گردد . اگر نگرش مدير پذيرا و راحت باشد ، نقش و جايگاه مشاور بهتر جا مي افتد.))
((بعضي مديران به مشاوره تحصيلي ارزش مي دهند و براي آن جايگاه بهتري قائل هستند ….. به اين ترتيب جايي براي مشاوره تربيتي و رواني باقي نمي ماند.))
((نگاه بعضي مسئولان به مشاور ، تحقيرآميز است و برخي ، از ما با لفظ ((مشاول)) ياد مي‌كنند.))
((يكي از مشكلات ، ديدگاه مغرضانه و بسته بعضي از مديران مدرسه به كار مشاوره است . اين مديران ، مشاور را در يك چهارچوب غيراصولي قرار مي دهند و او را از اصول و اهداف اصلي دور مي كنند.))
((فكر مي كنم بينش و ذهنيت منفي و يا خنثاي مسئولان رده بالاي آموزش و پرورش به حرفه مشاوره ، يكي از مشكلات اين حرفه باشد.))
((فعاليتها و تلاش مشاور در مدرسه ، تظاهر خاصي ندارد . ممكن است چندين ساعت در روز براي مشاوره با دانش آموزان بگذاريم …. ولي چون جايي مطرح نمي شود ، مدير و همكاران ديگر خيال مي كنند كه ما بيكار هستيم ، اما معلمي كه بسته اوراق امتحاني زير بغلش است ، ممكن است نمود بيشتري داشته باشد.))
((عدم توجيه مدير مدرسه در مورد كار مشاوره باعث مي شود كه هر زمان مشاور را بيكار ببينند ، كارهايي خارج از وظايف وي مثل اداره كلاس بدون معلم و …. به او بدهد.))
((… در تصميم گيري هاي مهم مدرسه در ارتباط با دانش آموزان ، ازمشاور نظرخواهي نمي شود …)).
((ديدگاه مديران از عواملي است كه حتي بر ديدگاه دانش آموزان تاثير مي گذارد . مديراني كه به هر دليل نگاه مثبتي به مشاور دارند ، مشاور را تاييد و زمينه را آماده مي كنند تا دانش آموزان او را بپذيرند . برعكس ، برخي از مديران كه به مسائل نگاه پليسي دارند ، بيشتر روي موارد انضباطي تاكيد مي كنند و مي خواهند مشاوره ، دستورات آنها را سريع انجام دهد و براي بدست آوردن اطلاعات عمل مي كند . در چنين شرايطي بچه ها از مشاور دور مي شوند.))
ج ) نگرش دانش آموزان  به مشاوران
بحث درباره نگرش ها ، به ((برداشت و انتظارات دانش آموزان از مشاور)) رسيد . برخي نظرات چنين بود :
((دانش آموزان نقش مشاور را درست نمي شناسند و اطلاعات كافي در اين زمينه به آنها داده نشده است . پس مسلم است كه ذهنيت هاي منفي قبلي آنها قويتر باشد.))
((معمولا خود  دانش آموزان به مشاور مراجعه نمي كنند و مراجعه به مشاور بيشتر به آنها توصيه يا تحميل مي شود.))
((انتقال تجربه دانش آموزان سال هاي بالاتر از عملكرد يك مشاور ، تاثير زيادي بر موضعگيري دانش آموزان سال پاييني دارد …… پس اطمينان يا عدم اطمينان به عملكرد ما ، به سال هاي قبل وابسته است.))
((در مدارسي كه در ابتداي هر سال ، در جلسه اوليا و مربيان و يا جلسات با دانش آموزان ، نقش و هدف مشاوره گفته مي شود ، نگرش بچه ها مثبت تر از جاهاي ديگر است و أنها بيشتر براي مشاوره مراجعه مي كنند.))
((نظر دانش آموزان در مورد مشاوره بيشتر تحت تاثير عملكرد قبلي ماست . وقتي ما با رعايت رازداري به بچه ها كمك مي كنيم ، معمولا نگرش آنها كم كم مثبت مي شود ….)).
د ) نگرش مشاوران به خود و رشته خود
مشاوران در پاسخ به پرسشهايي پيرامون نگرش آنها نسبت به خودشان و حرفه آنها پرسيده شد ، چنين مطرح كردند :
((جايگاه مشاوران بر اسا ذهنيتي كه خودشان از اين حرفه دارند ، مشخص مي شود . مشاوري كه كار مشاوره را قبول ندارد يا در بكارگيري آن اعتماد به نفس ندارد ، نمي تواند مشاور خوبي باشد و موقعيت مشاوره را دچار مشكل        مي كند.))
((بيشتر همكاران در رشته مشاوره ، همان رويكرد مربيان تربيتي را به مسائل دارند.))
((بسياري از مشاوران ، تجربه فعاليتهاي پرورشي يا امور تربيتي را نداشته اند ، ولي در مقام مشاور همان كارها را        مي كنند ، حل مسائل چون طبق وظايفي كه آموزش و پرورش ، معين كرده است مسائل اخلاقي و تربيتي هم در دستور كار مشاوره قرار گرفته است.))
((نگرش غلط مشاور به مشاوره ، باعث شده است كه أنها بيشتر موعظه و پند و اندرز بدهند . در صورتي كه يك مشاور خوب از تكنيك هاي مشاوره استفاده مي كند و مي خواهد ما يك راه حل بي نقص و مطمئن جلوي پايش بگذتريم.))
((مشاوران ، خودشان  به وظايفشان أشنا نيستند و همين مسئله ، كار را خراب مي كند و به اصل رشته صدمه مي زند.))
((يك نگرش غلط در كار مشاوره پيدا شده است كه بايد هر چه زودتر اصلاح شود و آن اين است كه متاسفانه ، مشاوران اطلاعات مناسب و كافي ندارند و غيرحرفه اي برخورد مي كنند و بيشتر پند و اندرز مي دهند … در صورتي كه مربيان امور پرورشي گرايش نصيحت گرايانه دارند …. روي اين نگرش غلط بايد كار كرد.))
ذ ) آميختن نقش مشاور با ساير نقش ها
((ابتدا بهتر است شرح وظايف هر يك از اين دو كار (مربي تربيتي و مشاور) روشن شود . به نظر مي رسد ، وظايف يك مربي تربيتي برنامه ريزي فرهنگي ، هنري ، تنظيم فوق برنامه ها ، اردوها ، قبول مسئوليت در هلال احمر ، اداره فروشگاه يك مدرسه ، آموزش و …. باشد . حال بايد پرسيد كه آيا فردي با اين همه مسئوليت چگونه مي تواند كار حرفه اي و تخصصي مشاوره را انجام دهد و به مسائل رواني افراد بپردازد؟))
((يك مربي تربيتي با گذراندن دوره هاي تخصصي ، مي تواند مشاور خوبي هم باشد . ولي در كل ، حجم هر يك از اين كارها أنقدر زياد است كه يك نفر نمي تواند ، به طور هم زمان ، يك مربي تربيتي متعهد و يك مشاور حرفه اي باشد.))
((بسيار مشكل آفرين است . چراكه مشاوران به خصوص در دبيرستان هم بايد كارهاي انتخاب رشته را انجام دهند ، هم پرونده تشكيل دهند و ضمنا به مسائل رواني و تربيتي دانش آموزان همه بپردازند . حجم كار بسيار بالاست (به خصوص در مورد دانش آموزان سال اول دبيرستان) و اين از توان يك مشاور خارج است و نمي تواند به همه آنها بپردازد.))
((بيشتر همكاراني كه در حال حاضر كار مشاوره مي كنند ، همان عملكرد امور تربيتي را دارند و همان گرايش ها و تعصبات را دنبال مي كنند.))
((وضعه مشاوران نسبت به پنج سال گذشته تغييراتي كرده است . قبلا تداخل كار مربي تربيتي با مشاوره بيشتر بود و در مواقعي به امور تربيتي بهاي بيشتري داده مي شد . در حال حاضر ، وظايف مشخصتر شده و وضعيت تعديل يافته است ، ولي حجم كار مشاور بيشتر شده است ، چون موظف است كه هم مشاوره تحصيلي و هم مشاوره فردي را انجام دهد.))
((در تجربه به اين نتيجه رسيده اند كه اين دو بايد از هم تفكيك شوند و در حال حاضر عده اي از ابتدا با ابلاغ مشاور به مدارس فرستاده مي شوند و وظايف مشخصي دارند و يك سري هم با حكم مربي تربيتي و با وظايف معلوم و مشخص وارد مدرسه مي شوند.))
((بچه ها هنوز از نقش مشاوران آگاه نيستند و اطلاع رساني كامل نيست . مثلا گاهي بچه ها براي ثبت نام در اردوها به دفتر مشاوره مراجعه مي كنند و وقتي ما مي گوييم كه ما امور تربيتي نيستيم ، از ما مي پرسند پس شما كي هستيد؟ … و تازه ما بايد خودمان را معرفي كنيم.))
((وظايف مشاوران تعريف نشده است . در بعضي مدارس حتي چسباندن تراكت ، پوستر ، بروشور و پيام به عهده مشاور است . حجم كارها بسيار بالاست و نقش ها قاطي شده است.))
((در بسياري از مدارس چنين نيست و اين كارها به عهده مستخدم است.))
و ) نگرش اجتماع (مردم و نهادهاي اجتماعي)
در فرآيند پرسش و پاسخ و بحث گروهي ، مشاوران درباره اشكالات موجود در نگرش (يا نگرش هاي) اجتماعي ، نظراتي دادند :
((جامعه از مشاور انتظارات بالا و غيرواقع گرايانه دارد . مثلا توقع دارند كه يك مشاور در ظرف يك ساعت ، يك فرد بي انگيزه و بي علاقه به تحصيل را به درس خواندن وادارد.))
((يكي از عوامل ، تبليغات منفي رسانه هاي عمومي است كه مانع كار مشاوره مي شود . در برخي از سريال هاي تلويزيوني ، مشاور به گونه اي معرفي مي شود كه برداشت همه همان ((مشاول)) خواهد بود . در حالي كه يك مشاور متعهد اصلا به آن اعتقاد ندارد.))
((مشكلات كار مشاوران مدارس ، مختص آموزش و پرورش نمي شود ، بلكه اين نگرش غلط و عملكردهاي ضعيف به كل جامعه برمي گردد.))
((در آغاز سال تحصيلي ، اولياي مدرسه براي دانش آموزان و اولياي آنها جلسه مي گذارند و وظايف مشاور و سايرين را توضيح مي دهند و دانش آموزان را ازنقش مشاور آگاه مي كنند ، ولي در طول سال بعضي از دانش آموزان به مربيان تربيتي و ساير معلمان اعتماد پيدا مي كنند و با آنها صميمي مي شوند و به طرح مشكلاتشان مي پردازند و برخي هم به مشاوران مراجعه مي كنند . در بعضي مواقع نيز خود مدير و كاركنان ، دانش آموزان را به مشاور ارجاع مي دهند.))
((شرح وظايف و نقش ها در مدارس مشخص شده و فقط اين مشاور است كه بايد چند سالي در يك مدرسه بماند تا موجوديت و عملكردش را تثبيت نمايد.))
((مشاوران مي بايستي در مقاطع مختلف تحصيلي همسو باشند تا دانش آموزي كه از يك مقطع وارد مقطع ديگري مي شود ، ذهنيت اشتباهي در مورد عملكرد مشاور نداشته باشد و دقيقا نقش وي را بداند.))
ز ) شيوه هاي ارتقاي جايگاه مشاوران در مدارس
گروه متمركز درباره چگونگي ارتقاي جايگاه مشاوران هم نظراتي داده است :
((راز نگهداري مشاور و عدم درز مشكلات دانش آموزان به جاهاي ديگر ، كم كم ، اطمينان دانش آموزان را جلب مي كند . حتي وقتي يك مشاور مي خواهد بنا به هر دليلي اولياي يك دانش آموز را در جريان موضوعي قرار دهد ، بايد با رضايت دانش آموز باشد.))
((تناسب رشته تحصيلي با حرفه مشاوره بسيار مهم است.))
((سطح تحصيلات مي تواند يكي از عوامل مهم باشد ، اگرچه ممكن است هميشه و در مورد همگان صدق نكند ، ولي به نظر مي رسد بالاتر بودن ميزان تحصيلات بر توانمندي هاي فرد تاثير مي گذارد.))
((تجربه هاي عملي و روحيه فعال همكاران ، صرفا ، متاثر از تحصيلات دانشگاهي است.))
((بعضي افراد اطلاعات زيادي دارند ، ولي در حيطه عمل ناتوان هستند . در واقع تلفيق دانش و تجربه مهمتر از دانش تنهاست.))
((آموزش هاي ضمن خدمت بسيار مفيد است و حتي گاه كارآمدتر از دروس دانشگاهي است ، چراكه در آموزش ضمن خدمت موارد عيني مورد بررسي و ارزيابي قرار مي گيرند.))
((جدا كردن مشاوره هاي تحصيلي از مشاوره هاي فردي كار مشاوره را تخصصي تر و اثر بخش تر مي كند.))
((خود مشاوران مي بايست تلاش كنند تا جايگاه خود را پيدا كنند و بهتر است در جلسات و يا در شوراها و … درباره كار مشاوره توضيح دهند.))
((ارتقاي سطح دانش ، منجر به ارتقاي مهارتها مي شود و به دنبال آن فرد مي تواند با قدرت بيشتري عمل كند و در نتيجه نقش و جايگاه خود را بهتر به سايرين بشناساند.))
((به نظر من مشاوره تحصيلي را بايد از كارهاي تربيتي و رواني جدا كرد . حجم كار به نسبت تعداد مشاوران زياد است.))
بحث
اين تحقيق با استفاده از روش كيفي و در قالب جمع آوري اطلاعات ، از طريق بحث در گروههاي متمركز (متشكل از مشاوران آموزش و پرورش) ، كاوش در جايگاه مشاوره روان شناختي و مشاوران ، موانع ارتقاي اين رشته و مسائل پيراموني ديگر را هدف قرار داده است . همان گونه كه بر پيشاني اين مقاله ثبت است ، به نظر مي رسد كه ((ساختار مشاوره روان شناختي به دليل عدم شكل گيري ساختارهاي ذهني لازم ، دچار عملكرد معيوب است.)) كه اگر اين انگاره درست باشد ، پس شناسايي ابعاد مسئله ما را در حل آن ياري خواهد كرد .
هرچند شواهد دهه گذشته حاكي از آن است كه مشاوره روان شناختي ، به تدريج ، حركت بطئي رو به رشدي را در كل جامعه و به ويژه در آموزش و پرورش داشته است ، ليكن يافته هاي اين مطالعه گوياي نقايص و اشكالات متعددي است كه مشاوره روان شناختي را در جايگاه بهينه اي     (optimal) قرار نمي دهد . به نظر مي رسد چند عامل (نگرش مسئولان و دانش آموزان به مشاوره و نگرش خود مشاوران به حرفه خود) موجد پديده اي شده است كه مي توان از آن به عنوان ((سردرگمي نقش)) نام برد. يافته هاي كيفي اين مطالعه وجود چنين پديده اي را بين مشاوران تاييد مي‌كند .
يافته هاي مطالعه حاضر گوياي نگرش مخدوش مسئولان به امر مشاوره روان شناختي در آموزش و پرورش است . هرچند نمي توان اين نوع نگرش را به تمامي مسئولان تعميم داد ، اما اگر چنين نگاهي دست كم در مديران رده پايين (و نه مديران مياني و بالا) وجود داشته باشد ، در واقع مانع مهمي بر سر راه رشد و اثرمندي مشاوره است . توجه به لفظ ((مشاول)) و تبديل آن به تكيه كلام ، هم از اين نوع نگرش برمي خيزد و هم مي تواند در ديگران چنين نگرشي را القا كند .بايد توجه داشت كه اگر گله مندي برخي مشاوران از نگاه پليسي مديران واقعيت داشته باشد ، چگونه مي توان انتظار داشت كه نقش مشاور (كه يك عامل حرفه اي بي طرف براي ياري رساندن به دانش آموزان است) به درستي در بافت مدرسه شكل بگيرد .
نگرش دانش آموزان ، كه كاربران اصلي خدمات مشاوره در مدارس هستند ، از اهميت ويژه اي برخوردار است . يافته ها گوياي آن است كه :
1.    دانش آموزان درباره خدمات مشاوره روان شناختي آگاهي كافي ندارند .
2.    دانش آموزان در مقابل مراجعه به مشاور ، مقاومت مي كنند .
3.    عدم اطمينان كافي به رازداري مشاور .
4.    در مدارسي كه مشاور توانا كار كرده ، نگرش دانش آموزان به مشاوره مثبت است . تغيير نگرش دانش آموزان ، در زدودن موانع رشد مشاوره در مدارس نقش اساسي ايفا مي كند .
به نظر مي رسد مشاوران به دلايل مختلف ، هنوز از نقش مشاور و مشاوره آگاهي كافي ندارند . همين موضوع احتمالا به عدم اعتماد به نفس آنان در كارشان دامن مي زند . يافته هاي اين مطالعه ، نشانگر اعتماد به نفس ضعيف مشاوران شركت كننده در گروه ها بود . شغل هاي قبلي برخي از مشاوران (مثلا مربي امور تربيتي يا پرورشي) از جمله موانع شكل گيري درست حرفه مشاوره در مدارس است . در واقع ، فردي كه براي چند سالدر يك حرفه كار كرده است ، در موقعيت جديد نيز تمايل دارد كه چون گذشته رفتار كند . اين تمايل كه تحت تاثير ((عادت)) ها قرار دارد هنگامي مشكل زا مي شود كه رويكرد حرفه جديد با رويكرد حرفه قديم كاملا متفاوت باشد . چنين تمايلي در رفتار و رويكرد برخي از مشاوران كه قبلا مربي امور تربيتي يا پرورشي بوده اند ، ديده مي شود . از مسايل ديگر در اين زمينه ، غيرحرفه اي عمل كردن مشاوران مدارس است . اگر تكنيك هاي مشاوره روان شناختي جاي خود را به پند و اندرز و موعظه بدهند ، هم از اثرمندي حرفه كاسته مي شود و هم ارزش كار مشاور در ديد مراجع افت مي كند كه به نوبه خود نگرش نامناسبي در محيط ايجاد مي كند .
چنانچه براين موانع ، نگرش مخدوش جامعه به مشاوره روان شناختي و مشاوران را بيفزاييم ، تصوير روشنتري از اين معضل خواهيم داشت . عملكرد برخي از رسانه هاي همگاني در ارائه نقش مشاور در برنامه هاي خود ، به اين نگرش غلط دامن زده است . نتايج اين تحقيق نيز با محدوديت هاي خاص خود روبه روبه‌رو بوده بدون آنكه بخواهيم نتايج را بيش از قابليت خود تعميم بدهيم ، يافته اي حاصل از اين تلاش پژوهشي ، دست كم مي تواند سوالاتي را مطرح و توجه برنامه ريزان را جلب كند . اين پيشنهادها شايد بتواند راه گشا باشد . با چند پيشنهاد اين بحث را به پايان مي‌بريم :
1.    تدوين برنامه اي آموزشي براي تغيير نگرش مسئولان ، دانش آموزان و خود مشاوران به مشاوره روان شناختي ، كه بدون ترديد استمرار و تكيه دراز مدت بر چنين برنامه‌اي مي تواند آثا مثبتي در پي داشته باشد .
2.    ارائه تعاريف دقيق از مشاوره روان شناختي و حيطه آن ، انشاي آن مقررات و آيين نامه ها و نيز ساختارسازي مناسب براي آن در سازمان هاي مربوط مي تواند راه را براي رهايي از ((سردرگمي نقش)) مشاوران هموار سازد .
3.    معرفي درست مشاوران و نقش مشاور به دانش آموزان مي تواند نگرش نامناسب آنها را اصلاح كند و به روي آوردن بيشتر آنها به خدمات مشاوره بيانجامد .
4.    بازنگري رسانه‌هاي همگاني در ارائه نقش درست مشاور و ايجاد توليدات نوشتاري ، شنيداري ، ديداري و برنامه هاي واقعيتر در اين زمينه مي تواند مانع ((ذهنيت نامناسب جامعه)) را از سر راه ارتقاي جايگاه مشاوره روان شناختي بردارد .

منابع
احمدي ،س.ا.(1376).مقدمه اي بر مشاوره و روان درماني . چاپ ششم ، انتشارات دانشگاه اصفهان .
احمدي،س.ا.،و بابا گلي،ز.(1374).بررسي نقش مشاوران در مدارس نظام جديد شهر اصفهان . رساله كارشناسي مشاوره ، دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي دانشگاه اصفهان .
شفيع آبادي ، ع.(1370). مقدمات راهنمايي و مشاوره . چاپ اول ، انتشارات دانشگاه پيام نور .
گيبسون و همكاران (1373).مباني مشاوره و راهنمايي.(ترجمه باقر ثنايي و همكاران) تهران : چاپ نهضت .

George R.L. , & cristiani , T.S. (1990). Counseling theory and practice (3rd  ed.) .
Englewood cliffs , NJ : prentice Hall.
Manitoba school counselor association , (1992) . Guidelines for elhical behavior.
Available :
http://home.merlin.mb.ca/~msca/pages/ethicsframe.html?navigation=ethicsl.htm
ministry of education , (2002). Special education services :
A manual of policies , procedures and guidelines .
Available :
http://www.bced.gov.bc.ca/speciald/ppandg/toc.thm
peterson , J.v. , & Nisenholz , B.(1995) . orientation to counseling , (3rd  ed.). Massachusetts : Allyn & Bacon Co.
shertzer , B. , & ston , S.C.(1974).fundamentals of counseling (2nd ed.). Boston : Houghton Mifflin.
*برگرفته از فصلنامه تازه هاي علوم شناختي

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *