خوشبختی را برايم تعريف كن!

نویسنده: فرحناز میرقمی‌زاده

دكتر ويلهلم بوش، روان‌شناس معروف آمريكايي، تعاريفي از خوشبختي ارائه مي‌دهد: «همه انسان‌ها همواره به دنبال خوشبختي هستند، در واقع خوشبختي را افراد ديگر منتشر مي‌كنند. خوشبختي يك سلامتي مخفي است.» اما او در ادامه مي‌افزايد: «خوشبختي همان چيزي است كه گاهي بتواني آن را به درستي احساس كني.» تحقيقات جديد روا‌ن‌شناسي مثبت‌گرايي طي سال‌هاي اخير، سه‌گونه از زندگي انسان را در روند خوشبختي به تصوير مي‌كشد.

مقدمه كوتاهي بر خوشبختي
گربه هفت جان دارد، انسان سه جان. «ما انسان‌ها سه جان داريم.» اين گفته روان‌شناس معروف آمريكايي، مارتين سليگمن، است. او در ادامه اين سه جان را معرفي مي‌كند:
1. زندگي مطابق ميل
2. زندگي مفيد
3. زندگي معني‌دار.

1. زندگي مطابق ميل
بدين معنا كه ما فقط احتياجات غريزي خود را به طور كامل ارضا كنيم تا لذت هيجانات مثبت درون خود را به درستي احساس كنيم.

2. زندگي مفيد
بدين معنا كه ما با قدرت و مهارت‌ درك پيرامون خود، در پيشبرد منافع خود از چهار زمينه مهم در زندگي (شغل، زندگي زناشويي و ديگر انواع زندگي مشترك، تعليم و تربيت فرزندان، برقراري ارتباط با دوستان و خويشان) بتوانيم به درستي استفاده كنيم.

3. زندگي معني‌دار
بدين معنا كه ما براساس ارزش‌هاي معنوي و باورهاي شخصي خود زندگي كنيم يعني، بر طبق همان ارزش‌هاي رفتاري كه با ارزش‌هاي فرهنگي ما كاملا تطابق دارد.
مارتين سليگمن، استاد مشهور دانشگاه روان‌شناسي پنسيلوانياي فيلادلفيا عقيده دارد كه هركدام از اين سه روش زندگي، «زمان و مكان» خاص خودش را دارد و ما در افكار، احساسات، اراده و اعمال روزمره‌ خود به دفعات بين زندگي مطابق ميل، زندگي مفيد و معني‌دار شناور هستيم و گاهي نيز تغيير مي‌كنيم. هركدام از اين «سه زندگي» به يك گونه از خوشبختي هدايت مي‌شوند.
دكتر سليگمن، اين مطالب را در كتاب تازه منتشر شده‌ خود در آمريكا به نام «خوشبختي ملموس» مستقيما بيان كرده است.
زندگي مطابق ميل براي كسب خوشبختي
كسي كه لحظه‌ به لحظه زندگي را مطابق ميلش مي‌خواهد، عادت مي‌كند كه همواره از سختي‌هاي زندگي فرار كند تا بتواند حس شهوت درون خود را همواره حفظ كند. اشكالي كه اين نوع لذت دارد اين است كه در زندگي دائمي از بين مي‌رود و هر قدر بر مقدارش افزوده شود، از كيفيتش ‌كاسته مي‌شود.»
فرد سيگاري در اولين پك به سيگار احساس لذت عميقي مي‌كند، اما در پك سوم ديگر آن احساس لذت اوليه را ندارد، بلكه ولع بيشتري براي به دست آوردن احساس لذت اوليه در خود دارد. چنانچه اين دستاويز فريبنده و ناپايدار ، به مدت طولاني ناپديد شود، فرد، كنترل روحي خود را از دست مي‌دهد.
بنابراين كسي كه به دنبال اين نوع لذت گذرا مي‌رود، اغلب به اين دام مي‌افتد. چرا كه به سرعت، خواسته‌ها و آرزوهاي جديد پشت سرهم، در ذهنش توليد مي‌شود و اغلب در يك مقياس بسيار وسيع هم او را ارضا نخواهد كرد.

خوشبختي از طريق زندگي مفيد فعالانه:
دكتر سليگمن، در ادامه مي‌افزايد كه «احساسات خوب»، زندگي خوب را نمي‌سازد بلكه «فعاليت‌هاي فرد» آن را مي‌سازد، همان فعاليت‌هايي كه ما انجام آن را دوست داريم مانند: نوشتن يا خواندن يك داستان خيالي، كوه‌پيمايي، مكالمه يا سخنراني خوب، خريد و فروش، انواع بازي فوتبال و … . در اين فعاليت‌ها كه براي نمونه آورديم، ما شكفته و سرحال مي‌شويم و درك ما از زندگي بالا مي‌رود. اغلب فعاليت‌هاي بدني به گونه‌اي ما را در اختيار مي‌گيرند كه در اين ميان، اميال بر ما غلبه نمي‌كند. احساسات مثبت و منفي ما در اين‌گونه از زندگي دائمي بين اميدواري و نااميدي در نوسان است.
هرچند كه روان‌شناسان، احساسات فرد را عمدتا بين اشتها و سيري‌پذيري معرفي مي‌كنند و مي‌گويند انسان براساس ميل خود زندگي كرده، به دنبال ارضاي نيازهاي ضروري و اوليه مي‌رود و از درد و رنج دوري مي‌كند، پس چرا انسان آن حس «سيري‌پذيري مطلق» را ندارد. كوهنورداني كه از صخره‌هاي بزرگ بالا مي‌روند، اسكي‌بازاني كه با پشت‌هاي قوز كرده از صخره‌ها پايين مي‌آيند، بعد از موفق شدن، احساس رضايت آنها دوام چنداني ندارد. يا بازيكن فوتبالي كه 90 دقيقه، پرالتهاب در زمين مي‌دود و تلاش مي‌كند چرا بعد از يك شكست مايوسانه، آن احساس رضايت از وجودش رخت بر مي‌بندد؟ يا چرا يك پسرك 10 ساله، با قطعات پيچيده تفنگ دولول ور مي‌رود و آن را سوار مي‌كند و در اين ميان، گذر زمان را فراموش كرده و برنامه مورد علاقه خود را از دست مي‌دهد؟ در حالي كه پسرك هم‌بازيش همان مدت را با چشم‌هاي از حدقه درآمده به تماشاي برنامه‌هاي مختلف تلويزيوني پرداخته و از فرط خستگي خوابش برده است.
دليلش اين است كه يك زندگي مفيد، همواره با مبارزه و رويارويي با مشكلات همراه است و اين روحيه به شخص اعتبار مي‌بخشد. اين اعتبار همچون يك ابزار «ضربه‌گير» در مقابل تمامي مشكلات روحي و جسمي است و به عنوان يك پاداش برتر براي يك احساس خوب از خوشبختي است.

خوشبختي از طريق زندگي معني‌دار
يك مشخصه بارز ديگر اين نوع زندگي، قدرت‌ها، جذابيت‌ها و مهارت‌هاي شخصي است كه نه تنها در خدمت اهداف و مقصود نهايي شخص در مي‌آيند بلكه پا را از جامعه «من»‌ايتي فراتر  ‌گذارده و به جامعه «ما»ايتي وارد مي‌شوند، يعني ديگران هم از آن بهره مي‌برند.
اين است كه برخي افراد در مقابل زور و خطر ايستادگي مي‌كنند و به طرفداري از افراد ضعيف از خود مقاومت نشان مي‌دهند، اين در حالي است كه برخي ديگر، حتي در اتوبوس حاضر به دادن جاي خود را به يك فرد معلول نيستند.
تشخيص اين موارد، درك معنوي مي‌خواهد. درك معنوي و حواس قوي، پديده‌ها را به وجود مي‌آورند. شايد بتوان گفت كه اوضاع را «قابل تحمل» مي‌كنند. اين مطالب را دكتر سي.جي.جونگ، عنوان مي‌كند.
از فريدريش نيچه، يك جمله زيبا به يادگار مانده است: «هركس يك «چرا» براي زندگي داشته باشد ديگر تمامي «چگونگي»ها، در زندگيش حل خواهد شد.»
احساسات خوب را مي‌توان به راحتي در خود ايجاد و بسياري از لحظات زندگي را به اين ترتيب خوشايند كرد و با تلاش مستمر به اهداف نهايي خود رسيد، البته، چنان چه با «نيت خير» همراه باشد.
هر دو اينها بسيار مهم است، اما بايد در نظر داشت برداشت سود از بازار سهام «من»، به مراتب تعدادش كمتر از برداشت سود از بازار سهام «ما» است چرا كه مقدار سود بازار سهام «من»، در مدت طولاني، به مقدار بازار سهام «ما» افزايش نمي‌يابد.
و بالاخره هر انساني روزي به يك سهم از بازار سهام «ما» براي گرفتن وام در مواقع ضروري نياز خواهد داشت.
پس اگر يك «چرا» جلوي زندگي بگذاريم، حداقل براي خود ما يك جواب قانع‌كننده از تمامي خودخواهي‌هايمان وجود خواهد داشت.
و حالا اين سؤال¬ها باقي خواهد ماند كه :
1. آيا انسان حق دارد كه خود را دوست بدارد؟
2. چرا افراد قوي روزهاي ضعيفي دارند؟
3. چرا در زندگي روزهاي خوشبختي كمتر از آن است كه ما فكرش را مي‌كنيم ؟
4. چرا مخفي‌گرايي، نقطه ورود به يك زندگي مفيد است؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *