ساختار تشکیلات جهادی بر مبنای الگوی سیستمی کمالگرا به عنوان سازمان مطلوب تدوین الگو اسلامی ایرانی پیشرفت: چکیده: با توجه به جایگاه انکارناپذیر مدیریت در الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، نیاز به ارایه مدلهایی که بیانگر شقوق مختلف مدیریت اسلامی باشند، اهمیت فراوانی مییابد. مدیریت جهادی به عنوان مهمترین گونهی مدیریت اسلامی مورد توجه ویژه محققان و مدیران جمهوری اسلامی ایران بوده است. اثبات کارایی چنین شیوهای در جهاد سازندگی و جنگ تحمیلی عاملی دیگر بر اشتیاق دوستداران انقلاب اسلامی برای تدوین چارچوب و زوایای مختلف آن بوده است. اگرچه در دو دههی اخیر پژوهشهای متعددی با این هدف انجام شده است اما نبود دیدی که در عین جامعنگری از کلیگویی خارج شده و به ارایهی راهکاری عملی بپردازد، احساس میشود. در این پژوهش با دیدی سیستمی به این مسئله نگریسته شد و با شروع از مبانی اسلامی و اصول حاصله از تجارب جهادی به سمت ارایه مدلی عملی و جامع حرکت شد. با وجود اینکه مدل سیستمهای زینده در ادبیات سیستمی مدیریت وجود داشت به دلیل تفاوت اساسی انسانشناسی غربی و اسلامی نیاز به ارایه مدلی سازگار با اصول اسلامی احساس شد. در انسانشناسی اسلامی و معرفی کمال و تعالی به عنوان هدف عالی فعالیتهای انسان جهادی معرفی میشود. بر این اساس مدل سیستم کمالگرا با الهام از ساختار سیستم عصبی انسان جهادی تبیین گردید. از آنجا که این مدل سازگاری بالایی با کارکردهای مورد انتظار تشکیلات جهادی و اصول اجتماعی اسلام دارد، به عنوان الگوی ساختاری چنین تشکیلات معرفی شد.
واژههای کلیدی: تشکیلات جهادی، مدیریت اسلامی، سیستم عصبی انسان، تعالی، اختیار، رویکرد سیستمی، زیستوارگی، مدل سیستم کمالگرا.
1. مقدمه
«زمانی تشکیلات سازمان مجاهدین خلق، به عنوان یک آرزو بود که ایکاش حزب جمهوری اسلامی از نظر تشکیلاتی مثل سازمان مجاهدین خلق میبود. زیرا آن تشکیلات به تعبیر خودشان هم تشکیلات آهنین بود. … البته این نوع تشکیلات به وجود آوردنش هنر میخواهد ولی این آرمان شماها نیست. مهم این است که در داخل یک تشکیلات، آن آزادیهای انسانساز حفظ شود. … ما از اول گفته بودیم که امتیاز بزرگ اسلام این است که میخواهد با حفظ آزادیهای انسان، انسانها را بسازد. تشکیلاتی اسلامی است که میکوشد تا انسانها را همسو کند نه اینکه انسان را قالبی بسازد. (بهشتی، 1358)»
نظامهای اجتماعی غیرالهی حاکم بر جهان انسان را به شکل ماشینی متحرک در میآورد که اعمال انسانی وی نیز نه با اختیار خود بلکه به واسطه جبر بیرونی صورت میگیرد. وجود ساختارها و قوانین سختگیرانه و اجرای مصممانه آنها سبب میگردد، انسان غربی ماشینی بیروح و اختیار باشد که همچون سیالی بیاختیار در یک مجموعه از لولههای آزمایشگاهی حرکت و زندگی خود را به پیروی از الگویی که قوانین خودساختهی بشری و سلطهی رسانهای برای وی میسازد، روزبهروز، ماهبهماه و سالبهسال سپری میکند. از تاثیرگذارترین این نظامات اجتماعی، سیستم مدیریتی غرب است که هماکنون در تمام جهان و حتی کشورمان ایران نیز ریشه دوانده است. اگرچه به دلیل تفاوتهای عمیق فرهنگی ایران با خواستگاه این تفکر، عملا کارآمدی ظاهری نظام اداری غرب در سیستم اداری ما دیده نمیشود، اما آیا این کارآمدی غیرانسانی اساسا با آرمانهای انقلاب اسلامی که منبعث از آموزههای اسلام ناب محمدی (ص) است، سازگار است؟ آیا نیل به کارآمدی که در آن افراد تنها به واسطهی اجبار قانونی و ساختاری ویا شرطیشدن وظایفشان را انجام میدهند، از دیدگاه اسلامی مطلوب است؟ آیا این الگو فضا را برای رشد و کمال الیالله انسانها آماده میکند؟
با توجه به نیاز انقلاب اسلامی به الگویهای بومی، در این پژوهش بر اساس مبانی فعالیت جمعی و به ویژه تشکیلاتی اسلامی، کارکردهای اصلی تشکیلات جهادی شناسایی و سپس با استفاده از مدلهای سیستمی سعی در ارایه ساختارهایی برای تحقق آن کارکردها خواهد شد.
2. مبانی تشکیلات اسلامی
2.1. اختیار و فرقان در فلسفه رشد و کمال
در معارف اسلام، اختیار به همراه فرقان (توان تشخیص درست از نادرست) نقطه افتراق انسان با ملائک و حیوانات دانسته میشود. حیوانات که تنها از غریزه برخوردارند و به میل طبیعی خود عمل میکنند، اختیاری در ترک آنها ندارند و هدایت تکوینی آنان تنها راهبر در طول حیاتشان است. از طرف دیگر ملائک نیز مختارانه رفتار متعالی خود را بروز نمیدهند. بنابراین نه بر حیوانات حرجی است که چرا تنها به دنبال غریزهاند و نه مزیتی برای فرشتگان است که رفتار عابدانه و متعالی دارند. انسان با اختیار میتواند تنها به خواستهای غریزی خود تن دهد و از حیوانات پستتر گردد. در مقابل انسانی که با اختیار مسیر تعبد الهی را در پیش گیرد، از ملائک متعالیتر میگردد. بنابراین اختیار مقدم بر کمال و رشد انسان است. انسانی که به جبر محیطی اختیار از وی سلب شده است نه در انتخاب درست شایستهی ستایش است و نه در انتخاب نادرست سزاوار نکوهش.
در نظام تربیتی اسلام بر اختیار افراد بسیار تاکید شده است. این مفهوم از آیهی شریفهی «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی (بقره، 256)» برداشت میشود و مصادیق عملی آن در رفتار پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) در برخورد با مردم بروز دارد. البته اسلام در ادامهی همین آیه به توان تشخیص درست از نادرست اشاره و در کنار اختیاردهی به افراد بر تربیت آنان تاکید میکند. به عبارت دیگر اختیار و توان تشخیص لازم و ملزوم یکدیگرند.
«در قوانین مدونهی جهان، تنها هدف قانونگذاران [و دستاندرکاران قوه مقننه]، اجرای قانون و پیاده شدن آن است؛ چه این اجرا با اجبار و الزام صورت بگیرد ویا با علاقه و خواست قلبی و درونی. بعکس، در قوانین آسمانی و الهی و در نظامات انبیایی، هدف از اجرا و پیاده شدن قانون، بکارگیری قلبی و ایمانی است، نه بر اساس اجبار و الزام. … بدیهی است که اینگونه عمل و تحقق این هدف آسمانی، بدون رشد اندیشهها و بیداری قلبها و بازگشت انسانها به اصالت انسانیشان محقق نخواهد شد (فاضللنکرانی، 1366).»
…
4. ساختار تشکیلات جهادی
«هرکار دسته جمعیای که انجام میدهید باید همراه باشد با انضباط تشکیلاتی. بچه مسلمانها به انضباط مقدار کمی بها میدهند. باید یک مقدار به انضباط بیشتر بها بدهیم. اما نظم فرعونی نه؛ زیرا نظم گاهی فرعونی و طاغوتی است. نظم ما باید الهی، سازنده و نورانی باشد (بهشتی، 1358)».
اگرچه ساختار و قالب هر تشکیلات جهادی به نسبت اهداف آن تعیین میگردد اما با توجه به کارکردها و ویژگیهای کلان و مشترکی که ذکر گردید، چارچوبی عمومی میتوان برای آن متصور شد که در ادامه میآید.
برخلاف سازمانهای رایج امروزی که مجموعهای از افراد برای نیل به یک هدف گردهم میآیند، تشکیلات جهادی مجموعهای از افرادی است که دارای ارزشهای مشترکی میباشند که اصطلاحا به اینگونه مجموعهها نهاد گفته میشود. بنابراین ساختار این تشکیلات، نهادی و بسیار کمتر و منعطفتر از ساختارهای سازمانی رایج است. تشکیلات جهادی سازمانهایی عریض و طویل نیستند و ساختاری شاخهای دارند؛ شاخههای پویای عملیاتی. شاخهای کار کردن علاوه بر نظم و زمین نماندن کارها، باعث پرداختن جزییتری به مسایل و ایجاد خلاقیت در کار میشود.
همانطور که اشاره شد، از ویژگی نیروهای جهادی به ویژه مدیران عدم سکون، تحرک، اشباعناپذیری و جستجوکنندهی دائمی پیشرفت و تحول است. فرد جهادی به هیچ سطحی از کیفیت و موفقیت راضی نمیشود و همواره به فکر تحول و تعالی بیشتر است. این ویژگی سبب میگردد که تشکیلات جهادی تشکیلاتی چابک باشد. اگرچه لوازم این چابکی در ویژگیهای تشکیلات جهادی مانند ساختارهای کم و منعطف، تمرکز بر افراد مختار و دارای توان تشخیص و رابطهی ایمانی افراد با یکدیگر وجود دارد، بر اساس آنچه در منابع کتاب و سنت آمده است، بروز رابطهی ایمانی افراد در جوامع ایمانی دارای نشانههایی است. پیامبر اکرم (ص) در این مورد میفرمایند: «مثل المؤمنین فی تواددهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سایر الجسد بالسهر و الحمی؛ یعنی مثل اهل ایمان مثل یک پیکر است. آنها به منزله اجزاء یک پیکرند که اگر عضوی به درد آید سایر عضوها با تب و بیداری با او همدردی میکنند».
تشکیلات جهادی به عنوان یکی از منسجمترین نمودهای جوامع اسلامی باید بیش از سایرین، پیکری زنده را بروز دهد. بنابراین نیازمند ساختاری است که این ویژگی را ممکن سازد. در مباحث مدیریت، مدلهایی برای سازمان و تشکیلات برگرفته از موجودات زنده وجود دارد. این مدلها به دنبال ایجاد سازمانها و سیستمهای مصنوعی همانند سیستمهای طبیعی و زنده میباشند. دستهای از این مدلها سعی میکنند با بهرهگیری از سازوکارها و ساختار سیستمهای زنده، سیستمهای مصنوعی ایجاد نمایند که همان کارکردهای سیستم زنده متناظر را داشته باشد. محققانی همچون «فلتز» (Feltz, Crommelinck, & Goujon, 2006) معتقدند که دو ویژگی «خودسامانی » و «پیدایش »، وجوه تمایز سیستمهای زنده و غیرزنده میباشند. بنابراین پژوهشگرانی که در زمینهی همانندسازی سیستمهای مصنوعی با سیستمهای طبیعی کار کردهاند عموما مدلهایی ارایه نمودهاند که این دو ویژگی را جستجو میکنند.
یکی از عمومیترین این مدلها، سیستمهای سایبرنتیک مدیریت و در راس آنها «مدل سیستم زینده » است. این مدل که از ساختار عصبی و تصمیمگیری انسان الهام گرفته شده است، کارکردهایی متعددی از الزامات تشکیلات جهادی را همچون چندنقشی بودن افراد، اولویتبندی تخصصی را در کنار خودسامانی و پیدایش پوشش میدهد.
4.1. مدل سیستم زینده (VSM)
«استفرد بیر » در کتاب «مغز بنگاه» به معرفی مدل «سیستمهای زینده» میپردازد و مدل مد نظر خود را مبتنی بر قواعد بازگشتی بنا میکند. در VSM مفهوم یکریختی یا فراکتال در قالب یک ساختار شبهسلسلهمراتبی مطرح میگردد. وی در کتابهای «مغز بنگاه» (Beer, 1972) و «قلب تشکیلات» (Beer, 1979) علم سایبرنتیک را علم سازمان کارا بیان مینماید. و مدل VSM را بر پایهی مفهوم زیندگی بنا و زیندگی را توانایی بقا به عنوان موجودیت مستقل بیان میکند. در ادبیات سیستمها، بقا به معنای حفظ ماهیت است.
البته لازم به ذکر است که حفظ الگوی سازمانی به معنای عدم تحول ساختاری نیست؛ هر تغییر ساختاری لزوما به تغییر الگو و ماهیت سازمان منتج نمیشود. ولی لازمهی هر تغییر ماهیت، تغییر ساختاری است. بر این اساس سیستمهای خودسازنده به وجود میآیند، که ماهیت خود را تعیین و حفاظت مینمایند. این سیستمها در طول زمان خود را بازسازی میکنند. نکتهی مهم تعیین ماهیت سیستم توسط خود سیستم است نه از بیرون آن. سیستمهای خودسازنده یا خودسامان در دیدگاه سایبرنتیک، زنده تلقی میشوند.
عکسالعملهای بدن انسان به دو صورت خودآگاه و ناخودآگاه میباشند. در اعمال خودآگاه فرد در انجام و چگونگی آنها تصمیمگیرنده است. در مقابل اعمالی که انسان در انجام آنها تصمیمگیرنده نیست را اعمال ناخودآگاه انسان میگویند.
«بیر» فعالیتهای انسان را به دو بخش اصلی و مدیریتی تقسیم نمود، که منطبق بر نظریهی سایبرنتیک میباشد و ساختار زیر را تبیین میکند:
1. فعالیتهای عملیاتی بدن انسان (مانند حرکت، گردش خون، تنفس و گوارش)
2. سیستم عصبی خودمختار: مدیریت رویدادهایی که ارسال اطلاعات آنها به مغز صورت نمیگیرد، بلکه پالسهای عصبی به نخاع فرستاده و پاسخ دریافت میگردد. بدن مستقل از مغز و به صورت خودکار آنها را انجام میدهد. مانند تنظیم دمای بدن در هنگام فعالیت بدنی از طریق تعریق.
3. مخچه: کنترل مرکزی امور ناخودآگاهی که دستور آنها از مغز ارسال میگردد. اگرچه این اعمال به صورت خودکار انجام میشوند، اما فرد توان کنترل آنها را نیز دارد. این امور برای پایداری و حفظ حیات در اوضاع حاضر میباشند. مانند تنفس.
4. مغز میانی: اعمال خودآگاهی که مغز دستور آنها را صادر میکند. این تصمیمات بر مبنای دادههای حواس اتخاذ میگردند. هدف همه این تصمیمات حفظ بقا برای آینده است. مانند حبس نفس در شنا. اما در بعضی مواقع بین تصمیمات مخچه و مغز میانی تعارض بوجود میآید.
5. تفکر: اختلافات کارکردی مخچه و مغز میانی را بر اساس اصول منطقی مرتفع میکند. اصولی که در این مجموعه برای هر فرد وجود دارند، در حقیقت خط مشیهای فکری و شخصیتی هر فرد در زندگی میباشند. برای نمونه فردی که خطرپذیرتر است، حاضر است مدت زمان بیشتری در شنا نفسش را حبس نماید.
4.2. مدل سیستم کمالگرا، الگوی تشکیلات جهادی
اگرچه مدل VSM تطابق بالایی از منظر زیندگی و الگوی فراکتالی (که برای ترویج ارزشها در سازمانهای ارزشگرا مدنظر است) دارد اما تفاوت اساسی سبب میگردد تا برای بکارگیری اصلاحاتی در آن صورت پذیرد. بر این اساس مدل سیستم کمالگرا به عنوان ساختاری پیشنهادی برای تشکیلات جهادی معرفی میشود.
4.2.1. ناهمخوانی سیستم زینده با انسانشناسی اسلامی
تفکر غربی حفظ حیات را عالیترین هدف انسان معرفی میکند. چنین دیدگاهی به وضوح در نظریههای مدیریتی مانند هرم نیازهای مازلو بروز مییابد. مازلو نیازهای بشر را در 5 سطح دستهبندی میکند (Maslow, 1943) که بیانگر مسیر انگیزشی انسان و به بیان دیگر نمایانگر اولویت انسان در پرداختن به هرکدام است.
آنچه از این هرم قابل برداشت است، فرض حفظ بقا به عنوان عالیترین هدف انسان است زیرا طبق این نظریه انسان نیازهای سطح پایین خود را فدای نیازهای سطح بالاتر نمیکند. به عبارت دیگر در این تفکر انسان جسمش را فدای کمالش نمیکند.
با توجه به هرمی که برای نیازهای انسان تصور میشود در فلسفه وجودی VSM حفظ خود و بقا به عنوان عالیترین هدف بشر در نظر گرفته شده است. این فرض در حالی است که در نگاه اسلامی به انسان تعبد، تعالی و کمال بالاترین اهداف خلقت انسان بیان میگردد. انسان جهادی پیرو مکتبی است که در آن شهادت جایگاه بسیار رفیع دارد و شهید جسم خود را فدا میکند تا به اوج کمال و تعبد نایل آید. چنین الگوی رفتاری متفاوت از هرم نیازهایی است که حفظ حیات را مهمترین هدف انسان تلقی میکند.
4.2.2. اجزای مدل سیستم کمالگرا
بر مبنای دیدگاه کارکردی به سیستم عصبی انسان که در مدل VSM ارایه گردید و با توجه به تفاوت انسانشناسی اسلامی با انسانشناسی غربی میتوان اجزای زیر را برای یک سیستم کمالگرا معرفی نمود:
سیستم 1: واحدها یا فرآیندهای عملیاتی میباشد. هر فرآیند اصلی دارای کارکردی مدیریتی است. در سطح بازگشت صفر علاوه بر کارکردهای مدیریتی هر فرآیند اصلی، کل سیستم دارای یک کارکرد مدیریتی کلان شامل سیستمهای 3 تا 5 است. در واقع هر فرآیند اصلی هدفی دارد که در راستای تحقق هدف کلی سیستم میباشد.
سیستم 2: این سیستم عملیات سیستم 1 را هماهنگ و نوسان عملیاتی آن را برطرف میکند. این سیستم در حقیقت کارکردهای مدیریتی مستقل واحدهای عملیاتی را شاملشده و آنها را هماهنگ میکند. این کارکرد در واقع متناظر با سیستم عصبی خودمختار بدن انسان است و نقش کنترل ناخودآگاه مستقل دارد.
سیستم 3: این سیستم مسئولیت نظارت بر سیستم 1 برای جلوگیری از تخطی از مرز سیستم را بر عهده دارد. این سیستم نقش فرماندهی مرکزی اعمال جاری و روزمره را برعهده دارد. در واقع سیستم 3، سیستمی تاکتیکی است که تعادل درونی را حفظ مینماید تا کمالگرایی سیستم را در کوتاه مدت تضمین نماید.
سیستم *3: در ساختار سیستم کمالگرا از کارکردهای مدیریتی سیستم 1 تا سیستم 3 و4 و 5 یک کانال فرماندهی (جریان نظارت و مدیریت) متصور است. در این کانال حرکت پایین به بالا از حال و درون (سیستم 3) به سمت آینده و محیط (سیستم 4 و 5) است. در مقابلِ حرکت از بالا به پایین هم حرکت از سطوح بالاتر مسئولیت و دیدگاههای کلان و بلندمدت به سمت سطوح پایین مسئولیت و دیدگاههای خرد و کوتاهمدتاه است. سیستم *3 در خارج از کانال فرماندهی قرار دارد و در حقیقت با فراهم کردن امکان بازرسیهای پراکنده (در خلاف جهت جریان نظارت و فرماندهی) را فراهم میکند.
سیستم 4: امور مرتبط با آینده و محیط سیستم را مدیریت میکند. این سیستم، عملکردی هوشمند است، که محیط سیستم را تحت نظر قرار میدهد. این سیستم اوضاع آیندهی محیطی را پیشبینی میکند و به سیستم کمک میکند تا برای آینده برنامههای لازم را اتخاذ و کمالگرایی سیستم را در بلندمدت تضمین نماید. بنابراین جنس تصمیمات این سیستم راهبردی و بلندمدت میباشد.
سیستم 5: سیاستگذاری و هدفگذاریهای کلان را انجام میدهد. این سیستم بین تمایل سیستم 4 به تغییر در پاسخ به نواسانات مداوم محیط و تمایل سیستم 3 به قانونمند و باثبات کردن برای حفظ توان انجام عملیات اصلی توسط سیستم 1، تعادل برقرار میکند. این سیستم در حقیقت نقش کمالگرایی را به تعادل میرساند. باید توجه داشت، کنترل این سیستم نظارتی و کنترل سیستم 4 تطبیقی است.
4.3. نتیجهگیری
اگرچه کلیت ساختار مدل سیستم کمالگرا مانند سایر مدلهای سیستمی سلسلهمراتبی است، اما ساختار آن شامل درهمنشینی های تودرتو یا شبکههای بههمتنیده است. به عبارت دیگر هر سطح از جزییات یک سیستم کمالگرا در قالب شبکههایی مرتبط تعریف میشود و اگر به جزییات هر شبکه توجه شود وجود سیستمی کمالگرا در داخل آن درک میشود. به این سطوح سیستمهای کمالگرا «سطوح بازگشت » میگویند، که به معنای در ارتباط بودن سیستمهای مدیریتی (سیستمهای 2 تا 5) یک سیستم کمالگرا در سطوح مختلف است. برای درک بهتر این مفهوم میتوان نقطه زینی در شکل 5 را تصور کرد که از یک بعد نقطه ماکزیمم محلی و از بعد دیگر مینیمم محلی است. مفهوم این نقطه در ساختار شبکهای یک سیستم کمالگرا به این معناست که هر یک از اجزا میتوانند، بیش از یک نقش را ایفا کنند. برای نمونه یک نفر همزمان مدیر برنامهریزی و مشاور مدیر عامل یک سازمان باشد. این امکان مدل سیستم کمالگرا سبب میشود که قابلیت چندنقشی تشکیلات جهادی فعال گردد. این قابلیت نقش بسزایی در تحقق سایر شاخصههای برتر تشکیلات جهادی مانند حس مسئولیت پیرامونی، نظارت همگانی دارد.
با وجود تمام این سطوح درهمتنیده، ارزشگرایی یک سیستم کمالگرا به معنای ارزشمداری سیستم 1 است. به عبارت دیگر هر فرآیند عملیاتی خود یک سیستم ارزشگراست. از طرف دیگر ساختار شبکهای چندبعدی و وجود سیستم *3 امکان نظارت همگانی را فراهم میسازد؛ زیرا نظارت همگانی به عنوان یکی از ویژگیهای اساسی تشکیلات جهادی نیازمند شبکهای از روابط بین واحدهای عملیاتی خارج از سلسلهمراتب کنترل مرکزی و ساختاری چندبعدی شبکهای است.
در مدل سیستم کمالگرا الگو و ساختار فرآیندها و سازمانها، بیشتر از اینکه سلسلهمراتبی باشد، مجموعهای از درهمنشینیهای تودرتو به صورت شبکههای درهمتنیده است. نکتهی مهم تکرار همین الگو در تمام سطوح سازمان است. اگرچه ساختار مذکور چندبعدی است اما برای سادهتر شدن میتوان آن را به گونهای مسطح طرحریزی کرد. بنابراین ساختار فرآیندها را نه به صورت سلسلهمراتبی بلکه به شکل شبکهای چندبعدی از موجودیتهای بههممرتبط است. دلیل این امر طرح الگوهای قابل تکرار سازمانی و شبکههای همکاری و خودسامانی به جای تقلیلگرایی در دیدگاه سلسلهمراتبی است.
مدل سیستم کمالگرا قابلیت بالایی در تحقق کارکردهای مورد نظر تشکیلات جهادی و تطابقی بالایی با مبانی اسلامی آن دارد، لیکن میتواند به عنوان الگویی مناسب برای ساختار چنین تشکیلاتی استفاده گردد.
از آنجا که اساس مدل سیستم کمالگرا بر ساختاری شبکهای و فراکتالی استوار است، ارایه مدلهای ریاضی برای آن بسیار مفید خواهد بود. از آنجا مفهوم شبکههای چندبعدی به طور گستردهای در شبکههای الکترونیکی و کامپیوتری بسط یافته و محاسبات ریاضیاتی برای آن طرح شده است، بهرهگیری از چنین مدلهایی و روابط ریاضی آنان کمک شایانی به تکمیل مدل PSM خواهد نمود. به عنوان راهنمایی مختصر رایجترین شبکههای چندبعدی حلقه ، چنبره (تر) ، شبکهی سه بعدی و ابرمکعب بیان شدهاند. ساختار چندبعدی و مسطح این شبکهها در شکل 6 آورده شده است.
فهرست مراجع
آیتی، عبدالمحمد، (1376)، نهجالبلاغه، انتشارات بنیاد نهجالبلاغه، نامه 53.
بهشتی، محمدحسین، (1358)، سخنرانی برای اعضای انجمنهای اسلامی بهزیستی.
شاهآبادی، محمدعلی، (1380)، تصحیح و تحقیق بنیاد علوم و معارف اسلامی دانشپژوهان، شذراتالمعارف، تهران: ستاد بزرگداشت عرفان و شهادت.
فاضللنکرانی، محمد، (1366)، آیین کشورداری از دیدگاه امام علی (ع)، تقریر و تنظیم کریمی، حسین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، صص71 و 72.
Beer, S. (1972). Brain of the Firm: A Development in Management Cybernetics. New York: Herder and Herder.
Beer, S. (1979). The Heart of Enterprise. London: John Wiley & Sons.
Beer, S. (1985). Diagnosing the System for Organizations. London: John Wiley & Sons Inc.
Feltz, B., Crommelinck, M., & Goujon, P. (Eds.). (2006). Self-Organization and Emergence in Life Sciences (Vol. 331). Dordrecht, Netherlands: Springer.
Maslow, Abraham H. (1943). A Theory of Human Motivation. Psychological Review, 50(4), 370.