مؤلفه ­های بنیادین پدیدارشناسی و پوزیتویسم

نویسنده:یعقوب قلندری

در تحلیل «چگونگی فهم فرهنگ سیاسی»

ما نمی‌توانیم یک مفهوم را در انتزاع تصور کنیم و بعد ویژگی‌هایی را به آن نسبت دهیم، سپس بیان کنیم که این مفهوم این گونه ترکیب می‌شود. این تحلیل به انتقاد از انگاره­های پوزیتویستی و سوبژکتویسم متکی به سنت تفکر دکارتی پرداخته شده است و بر این باور است که تفکر دکارتی بر اساس گزاره «می‌اندیشم، پس هستم»، اسیر چند مؤلفه بنیادین است که در ادامه خواهد آمد.
چارچوب نظری
باور این قلم آن است که ما نمی‌توانیم یک مفهوم را در انتزاع تصور کنیم و بعد ویژگی‌هایی را به آن نسبت دهیم، سپس بیان کنیم که این مفهوم این گونه ترکیب می‌شود. در دیدگاه مبتنی بر سنت دکارتی، مفهوم به صورت بسته[1] تعریف می‌شود. زمانی که از مفهوم فرهنگ صحبت می‌کنیم، حول محور مفهوم انسان می‌چرخد. به نوعی انسان ستون فقرات فرهنگ محسوب می‌شود و تعریفی که ما از انسان می‌دهیم، بر فهم ما از فرهنگ یک جامعه تاثیر می‌گذارد. اساس تعریفی که سنت دکارتی از «من» (انسان) ارائه می‌دهد، بر مبنای جوهر بنیادین تفکر دکارت یعنی «می‌اندیشم، پس هستم» می‌باشد. مهمترین ویژگی‌های چنین اندیشه‌ای در محفظه بودن[2] من به عنوان سوبژه، عدم توانایی اثبات دنیای انضمامی، عدم توانایی اثبات ذهن دیگر[3] و معیار بودن ذهن نسبی‌گرا است.[4]
سوبژکتویسم بر اساس سنت تفکر دکارتی، تعریفی بسته و غیرتاریخی از مفهوم ارایه می‌دهد. بیان هر مفهومی در درون یک محفظه با ذکر ویژگی‌های که در بالا ذکر گردید، دارای پیامدهای ذیل می‌باشد:
1- تفکر انتزاعی: تعریف غیرتاریخمند (بدون توجه به زمان و مکان) از مفهوم. در این انگاره سوژه بر اساس ذهن خود، مولفه‌هایی را به عین نسبت می‌دهد و این مولفه‌ها را ابدی و ازلی می‌داند.
2- خودمحوری: بدلیل تعریف بسته‌ایی که از انسان[5] ارائه می‌شود- ضمن ازلی و ابدی دانستن این تعریف فارغ از گفتمان[6] حاکم بر یک بافتار[7]-، این انگاره برای خود این حق را قائل می‌شود که ساخته ذهن خود را برای دیگران تجویز کند و آن را خود­ِ «عین[8]» بداند.
3- خطر فروپاشی مفهوم: زمانی که ویژگی خاصی برای احراز هویت مفهوم نیاز باشد، به دلیل آنکه این مفهوم به صورت یک محفظه بدون منفذ تعریف می‌شود، نبود یکی از مؤلفه‌ها اضمحلال مفهوم را در پی دارد. اساس این نوع تفکر بر تعریف اشاره به مصداق[9] که مبتنی بر مقوله[10] می­باشد، استوار است. در این نوع از تفکر، با تصور اینکه هر مفهومی برخوردار از ذات و جوهر است؛ با فقدان این ذات، مفهوم نیز از هستی می­افتد.
4- الینه شدن انسان: هنگامی که ما با چنین تعاریفی روبرو هستیم، مفهوم به عنوان یک امر متعالی در نقطه کانونی خاصی قرار می­گیرد. انسان‌ها بدون توجه به تفاوت­ها، تنوع­ها و حتی بدون اینکه به این امر بیندیشند که «من کیستم؟» و «انسان چیست؟»، در درون این مفهوم ذوب می‌شوند. فهم واقعیت به فهم محسوسات و ملموسات محدود می­شود و این امر سبب نادیده­گرفتن توانایی­های دیگر انسان می­شود که تک‌ساحتی شدن انسان سرانجام آن است. این امر ناگزیر انسان را به سمت ازخودبیگانگی می­کشاند.
5- تقدم روش‌شناسی بر معرفت‌شناسی و نادیده گرفتن هستی‌شناسی: پوزیتویسم علم تکنیک است که می‌خواهد به سوال «کدام راه؟» جواب بدهد. این سوال کلید گذار به عقلانیت ابزاری است. هر چند که چنین امری قابل تقبیح نیست، بلکه سزاوار ستایش است. اما آنچه که مورد تأمل می­باشد این است که پوزیتویسم، علم[11] و تکنیک را تنهاترین راه کشف حقیقت می­داند. دیگر آنکه، پوزیتویسم حد و مرزها را می‌شکند و از طرف دیگر، برای مفاهیم محدودیت ایجاد می‌کند و از بی‌معنا و بامعنا بودن سوالات و مفاهیم سخن می‌راند.
پوزیتویسم[12] مکتب خودبنیادی است که اسیر بی‌بنیادی علوم اروپایی شده است. این گزاره برخاسته از نگاه ماتریالیستی پوزیتویسم است که رهاورد آن چیزی جز نیهلیسم نیست.
5-1- تغییر معنای حقیقت: به دنبال محوریت سوبژکتویسم، حقیقت دیگر معنای مطابقت با واقع را نمی‌دهد و وظیفه ذهن دیگر کشف کردن نیست. در نگاه ذهن‌گرایانه، دیگر با عالم واقع کاری نداریم؛ بلکه داده‌های حسیِ درون ذهنمان موضوعیت پیدا می­کنند و تناسب[13] و سازگاری منطقی بین گزاره‌ها، جانشین حقیقت می­شود. ذهن در نقش معنا­بخش عرض اندام می­کند.
5-2- تسلط روحیه انتزاع و تملک­گرایی: با حاکمیت نگرش فناورانه و مقید شدن عالم به محسوسات، همه چیز مبتنی بر محاسبه­گری سنجیده ­می­شود و افراد سعی می­کنند براساس اصل «داشتن»، دنیا و دیگران را به تملک خود در بیاورند که البته عدم موفقیت آنها در این زمینه، نومیدی را در پی دارد.
با توجه به ویژگی‌هایی که در بالا بدان اشاره شد، می‌توان در مورد پوزیتویسم این گونه فهم کرد که کنش بر اساس چنین مکتبی، کنشی دستوری و از بالا به پایین می‌باشد. یعنی مفاهیمی مانند دموکراسی، فرهنگ سیاسی مدنی، آزادی، حقوق بشر و حقوق شهروندی به عنوان یک هدف مدنظر می‌باشد که از بالا (دنیای انتزاعیات) باید بر انسان‌ها تجویز شوند و آنها را به سمت هدف راهنمایی کنند. چنین رویکردی بالقوه دیکتاتوری را در پی دارد؛ یعنی عده‌ای قدرت را در دست گرفته و سعی دارند- حال از سر دلسوزی یا فریبکاری- به انسان‌های دیگر آنگونه که خودشان مفاهیم خوب و بد، توسعه یافته و توسعه نیافته، دموکرات و غیردموکرات و مدنی و غیرمدنی- واژه‌هایی ترکیبی که خود آنها ساخته­اند- را می‌فهمند، بفهمانند.
باور این قلم بر این اندیشه استوار است که مفاهیم تاریخمند هستند (زمانمند و مکانمند). آنها از سیالیت برخوردار می‌باشند و باید هر مفهومی را در درون گفتمان و بستر جامعه­ای که از آن برخاسته است، تعریف کرد. سیالیت یک مفهوم در درون یک رود یا بستری که در آن شکل می‌گیرد، معنا می‌یابد که البته این خود بی‌بنیادیِ نسبی‌گراییِ مفاهیم را رفع می‌کند. به گونه دیگر باید گفت که مفهوم فعل است و نه اسم.[14]
به عبارتی، مفهوم انعطاف‌پذیر می‌باشد اما حد و حدود دارد. انسان در این نوع تعریف، از مفهوم بسته به مفهومی باز[15] تبدیل می‌شود که این انسان برخوردار از شاخصه «امکان[16]» و «در حال شدن[17]» است. انسانی که برخوردار از مسیر و بستر است، اما مسیر و بستری که متنوع می­باشد. پرده‌برداری از وجود و «پیش به سوی پدیدار» حرکت کردن، عینیت را برای انسان نمایان می‌کند. در این نوع نگاه، عینیت وجود دارد و ویژگی­های تاریخ­مندی و زبان­مندی، مشخصه جدایی­ناپذیر آن هستند. انسان در این نوع نگاه، گشوده به سمت وجود است و به نام دازاین[18] شناخته می‌شود.[19] مهمترین ویژگی‌های چنین دیدگاهی عبارتند از:
1- تعریف از خود (من): این دیدگاه همانند سنت تفکر دکارتی انسان، توانایی تعریف از خود را دارد اما با تمایزاتی. این تمایزات شامل موارد زیر می‌شود:
الف- در سنت دکارتی، تعریف از «خود» مبتنی بر آگاهی است؛ یعنی آگاهی به عنوان یک امر بدیهی مدنظر می‌باشد. در حالی که در نگاه پدیدارشناسی، تعریف از «خود» مبتنی بر «وجود» است؛ یعنی «وجود» به عنوان یک امر بدیهی مدنظر می‌باشد. (برداشت هایدگر)
ب- تفاوت دیگری که در این دو دیدگاه وجود دارد، تعریف بسته از خود انسان در تفکر دکارتی در مقابل گشودگی انسان در تفکر پدیدارشناسی است.
ج- در نگاه دکارتی، سوبژه بر ابژه تقدم دارد. این در حالی است که در نوع نگاه پدیدارشناسانه به اشیا و انسان، بحث از سوبژه و ابژه ضروریتی ندارد[20]؛ بلکه این ذهن است که معیار می‌باشد.
د- همچنین باید متذکر شد، برخلاف نگاه معرفت‌شناختی در سنت دکارتی، نوع نگاه در تفکر پدیدارشناسی مبتنی بر هستی‌شناسی[21] است.
2- به رسمیت شناختن دیگری: در این نوع تفکر، موجود هستی خاص خود را دارد و دنیا حیات ذهنی و منحصر به فرد برای هر کسی است.[22] این برداشت سبب می‌شود که ما برای اندیشیدن و حیات دیگران حق قایل بشویم.
3- انعطاف‌پذیری
4- تعامل: انسانی می‌تواند از خود تعریفی ارائه بدهد که با هر نقدی فرو نپاشد. دیگران را به رسمیت بشناسد و در تعیین خطوط قرمز خود، انعطاف داشته باشد و فراخود[23] خویش را بسیط تعریف کند. برای با هم بودن باید با دیگران تعامل داشته باشد. تعامل و گفتگو شاه‌کلید بهزیستی در جوامع می­باشد. تعامل نیز دارای شاخصه‌هایی می‌باشد:
4-1- متفاوت بودن: انسان­هایی که با هم مرتبطند و نسبت به امکان و زیست‌جهان[24] یکدیگر آگاهی پیدا می‌کنند، به متفاوت بودن یکدیگر پی خواهند برد.
4-2- درک متقابل: اگر چه انسان‌ها در تعامل با یکدیگر، به متفاوت بودن یکدیگر پی می‌برند؛ اما از آنجا که زیست‌جهان آن‌ها متداخل و با یکدیگر اصطکاک دارد، قابلیت درک دگرخود را پیدا می­کنند و این درک و فهم متقابل، بهزیسی انسان‌ها را ممکن خواهد کرد.
4-3- افزایش آگاهی
4-4- بازتعریف خود
——————————————————————————–
* کارشناسی ارشد علوم سیاسی از دانشگاه شهید بهشتی
[1] close concept
[2] encapsulate
[3] other mind
[4] عبدالکریمی، بیژن (1385)، ما و جهان نیچه‌ای، نشر علم
[5] close ego
[6] discourse
[7] contextual
[8] object
[9] the picture theory of meaning
[10] category
[11] science
[12] positivism
[13] coherency
[14] فی، برایان (1383)، پارادایم‌شناسی در علوم انسانی، مرتضی مردیها، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی
[15] open concept
[16] possibility
[17] being
[18] Da-sein
[19] کوزنزی هوی، دیود (1378)، حلقه انتقادی، مراد فرهادپور، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
[20] عبدالکریمی، بیژن (1385)، همان
[21] ontology
[22] واعظی، احمد (1386)، درآمدی بر هرمنوتیک، چاپ پنجم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
[23] super ego
[24] life world
سایر منابع:
– شفیع‌آبادی، عبدالله و غلامرضا ناصری (1388)، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، چاپ چهاردهم، مرکز نشر دانشگاهی
– معینی، جهانگیر (1385)، روش‌شناسی نظریه‌های جدید در سیاست، چاپ اول، انتشارات دانشگاه تهران
– مک‌دانل، دایان، مقدمه‌ای بر نظریه‌های گفتمان، حسینعلی نوذری، انتشارات فرهنگ گفتمان
منبع: سیاست ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *