نویسنده: مهدی یاراحمدی خراسانی
اشاره:
می گویند: در زندگي چنان با سرعت حركت نكنيد كه ديگران مجبور شوند براي جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب كنند. این جمله نشأت گرفته از داستانی بدین شرح است؛ «روزي مردي ثروتمند با اتومبيل گران قیمتخود با سرعت زیاد از خيابان كم ترددی عبور می کرد. ناگهان از بين دو اتومبيل پارك شده در كنار خيابان، پسر بچه ای پاره آجري به سمت او پرتاب كرد. آجر به اتومبيل خورد وصدمه ی زیادی وارد ساخت. مرد پايش را روي ترمز گذاشت و سریع از ماشین پياده شد. به طرف پسرك رفت تا او را به سختي تنبيه كند. پسرك گريان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پياده رو، جايي كه برادر فلجش از روي صندلي چرخدار به زمين افتاده بود، جلب كند. پسرك گفت: “اينجا خيابان خلوتي است و به ندرت كسي از آن عبور مي كند. هر چه منتظر ايستادم و از رانندگان كمك خواستم كسي توجه نكرد. برادر بزرگم از روي صندلي چرخدارش به زمين افتاده و من براي بلند كردنش زور كافي ندارم. “براي اين كه شما را متوقف كنم ناچار شدم از اين پاره آجر استفاده كنم “. مرد متأثر شد و به فكر فرو رفت… برادر پسرك را روي صندلي اش نشاند، سوار ماشينش شد و به راه افتاد ….»
مقدمه
براي سريع بودن، نخست بايد آهسته بود و همه چيز را درست ديد. مفهومي که از مديريت زمان در ذهنها نقش بسته، رسيدن به هدف در كوتاهترين زمان است. در هزاره ی سوم انسانها در همهمه، شتابزدگي و سرعت غوطه ورند؛ به هم توصيه ميكنند كه از اين قافله پرشتاب عقب نمانند؛ و چنان بر همراهي اين قافله تمركز كردهاند كه ديگر فرصتي براي درنگ و تأمل در اين كه به: كجا ميرویم؟ باقي نميماند. مديران، سرعت را سرلوحه کار خود قراردادهاند؛ و جنبشهاي کيفيت هم نتوانستهاند اولويتهاي مديران را در شتاب براي رسيدن به هدف ها، کنترل کنند. غلبه كميت بر كيفيت در اولويت ها از همينجا آغاز ميشود و در جهان تجارتمدار امروزي، سازمان هايي که عمر مديريت مديران آن ها کوتاه است، به اين غلبه دامن ميزنند.
مفهوم مدیریت آهسته
مديريت آهسته ميکوشد ايده ی پیوستگی منافع را بر اقتصاد و جامعه مستقر سازد تا به اثر و نتيجه مطلوب برسد. مدیریت آهسته به دنبال تبیین این مفهوم است که تمام کار مديريت دست يافتن به سود کوتاه مدت نیست بلکه بايد به دنبال هدف هاي پيوسته بود. مطرحکنندگان مديريت آهسته قصد دارند آن را در فعاليتهاي روزمره به صورت مفيد، اساسي و سازنده منعکس کنند. مديريت آهسته (Slow Management) به عنوان راه حلي براي کاستن از تنش هاي شغلي و ابزاري براي خلق ارزش وبالا بردن قدرت ابتکار در حوزه کسب و کار، تاکيد ميورزد و توليد آهسته و سنجش آهسته را به عنوان ابزارهايي کاربردي در خدمت مديريت براي شکل دادن به سازمان هاي آهسته که زمان استقرار طولاني و رشد نمايي سريع دارند، معرفي مي كند.
مدیریت آهسته در گذر زمان
کلماتی همچون: مديريت آهسته، شرکت آهسته، شهر آهسته، غذاي آهسته، کسب و کار آهسته، خبرنگاري آهسته و… يك به يك وارد ادبيات نوين اجتماعی ميشوند. اين مفاهيم شيوه زندگي و کار در دوره كنوني را به چالش ميکشند و تضادهايي را در ذهن پديد ميآورند. کارلو پتريني جنبش غذاي آهسته را پايهگذاري کرد؛ و شايد آن زمان کمتر کسي فکر ميکرد که فلسفه او الهامبخش جنبشهاي گوناگون آهستگي شود. نگرشي که رويکردي دوباره به داستان مسابقه لاکپشت و خرگوش دارد و بار ديگر توانمنديهاي لاکپشتها را به رخ خرگوشهاي بازيگوش ميکشد؛ گرچه تعلق داشتن به جنبش آهستگي به معني هميشه آهسته بودن نيست. حدود 22 سال پيش(1986) در ايتاليا، در اعتراض به تجاوز فست فودها يا غذاهاي سريع به سبك زندگي سنتي نواحي مديترانه، جنبش غذاي آهسته بهوسيله يک رستوراندار به نام کارلو پتريني پايهگذاري شد. جنبش غذاي آهسته در بيانيهاي در سال 1989 وضعيت را اينگونه بيان کرد: «ما برده سرعت شدهايم و خود را در برابر ويروس خطرناکي که زندگي سريع ناميده ميشود باختهايم، اين ويروس عاداتمان را از بين برده، حريم خصوصي خانههايمان را مختل کرده و ما را مجبور ساخته که از غذاهاي سريع استفاده کنيم». اصول جنبش پتريني انتخاب محصولات تازه محلي، آمادهسازي آن براساس شيوههاي سنتي، و صرف غذا به همراه دوستان و خانواده بود؛ و شعار جنبش: مردم خواستار کاهش صرف زمان در آشپزخانههايشان هستند، اما دوست ندارند اين کار به بهاي از دست دادن طعم مناسب غذا و تغذيه درست تمام شود.کيفيت غذاهاي سريع مورد پرسش بسيار است و علاوه بر آن، استفاده از آن ها نوعي اعتياد به سريعتر و بيشتر خواستن را بهوجود ميآورد. پتريني ميگويد: در جهان مدرن، گاهي سرعت آن چنان بالا ميرود که افراد نميتوانند همپاي تغييرات پيش روند. پرسش اين است که چگونه ميتوان براي زندگي بهتر، از وقت، هوشمندانهتر استفاده کرد؟ برپايه اين انتقادها، جنبش غذاي آهسته، پايه جنبش بزرگتري شد که توسط مجله بيزنس ويك طرح شــده و اروپاي آهستــه ناميده شده است. اين جنبــش اساساً حس شتاب و سرگشتگي ناشي از حركت جهاني شدن را – که کميت را جايگزين کيفيت در همه شئون زندگي کرده است – مورد پرسش قرار ميدهد و بر يادگيري دوباره هنر انجام دادن کارها به بهترين وجه ممکن و نه به سريعترين وجه ممکن تأكيد دارد.
مبانی اساسی دیدگاه مدیریت آهسته
با توجه به رشد روزافزون فعاليت ها، رهبران اعتماد به تجربهها، ذکاوت و شهودشان را از دست دادهاند؛ عواملي كه بسيار شخصي است و علمي نيست. وقتي فشار بيامان براي بهبود عملکرد و انجام سريع کارها وجود دارد، اما ايده روشني براي «چگونه انجام دادن؟» در دست نيست، ساختن عددها گزينه مطمئنتري به نظر ميرسد؛ حتي اگر عددهاي مورد نياز گيج کننده باشند و يا مفهوم مهمي را نشان ندهند. مديران، در تلاشي دامنهدار براي مديريت علمي و يافتن اطمينان و پايههاي كمي براي تصميمشان، زمان، انرژي، افراد و پول خود را، صرف سنجشهايي ميکنند که ارزشي در بر ندارند. مبانی اساسی ديدگاه اجتماعي مديريت آهسته را ميتوان به شرح زیر بیان نمود:
1. تلاش در جهت مزيت هاي مناسب در فرايندها و تهیه کالاهايي براي ارتقاي زندگي.
2. شناخت سرچشمههاي مواد و اينکه آيا آنها به محيط آسيب ميرسانند يا خير.
3. توليد کالاهاي بادوام که در مواقع لزوم به راحتي قابل تعميراند.
4. داشتن تعامل اخلاقي و رفتار منصفانه با همکاران، مشتريان، تامينکنندگان و فروشندگان.
5. پرورش، استفاده و يادگيري مهارت هايي که فرايند ساخت را ارتقا ميدهند.
6. فراهم آوردن روش هايي براي لذت بردن و با رغبت انجام دادن ساخت آهسته.
سخن پایانی
نبايد تصور کرد که مدرنيته و آهستگي مخالف يکديگرند؛ آهستگي، يک استراتژي براي هدايت و معني دادن به مدرنيته است و ميخواهد توازني بين سنت و مدرنيته ايجاد كند. ذهن، هنگامي که در آرامش است، بينش خارقالعادهاي به انسان ميدهد. توجه به آهستگي، که همرا تدبير و خردگرايي باشد، ما را زودتر به سرمنزل مقصود ميرساند. در ادبیات کهن و غنی ما بیت معروفی وجود دارد: ” رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود – رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود “. غذاهاي سريع، نيايش هاي سريع، خواندن سريع، پيادهروي هاي سريع، رشد سريع و … شمايي از زندگي در عصر مدرن هستند. بسياري از واژگان و خطوط، صداها و نشانهها و بسياري از نيازها و خواستهها در طول مسير مسابقه به سوي موفقيت و به دست آوردن نتايج، ناديده گرفته ميشود. آهنگ تند زندگي جايي براي تفريح، استراحت، تعمق، روابط معنيدار و بالاتر از همه، جايي براي ارتباط با خالق بی همتا بر جا نميگذارد. در واقع زماني که از راه زندگيِ سريع ذخيره ميشود، پيش از آن هدر رفته می رود، چراکه در بسياري مواقع اصلاح اشتباه هايي که براثر عجله زياد حاصل شده، وقت بيشتري طلب ميکند؛ و در پايان يک روز پرشتاب، افراد چنان خستهاند که نميتوانند از لحظههاي باقيمانده روز لذت ببرند. در دنياي رقابتي امروزي، فشار زيادي براي دستيابي سريع به نتايج و به تبع آن تصميمگيري هاي سريع وجود دارد. مديران درگير يک سير دايمي از تصميم هاي طوفاني هستند که فقط تا بحران بعدي کارساز است و در واقع سازمان ها به سرعت از بحراني به بحران ديگر مي روند. در شرايطي که فلسفه مديريت و تجارت، خلق ارزش است و اين موضوعي نيست که به سرعت اتفاق بيفتد، آيا مديران حق دارند به هر بهايي سريع باشند؟ در جهان آهسته، هدررفتن و زيان كمتري وجود دارد و زمان، قدرت ابتکار بيشتري را براي استفاده از منابع در اختيار قرار ميدهد.