از مديريت تعريفهاي متعددي ارائه شده، ولي قدر مشترك تعريفها اين است كه «مديريت، استفاده بهينه از منابع انساني و غير انساني به منظور تحقق اهداف از پيش تعيين شده با توجه به قوانين حاكم است.» استاد مطهري مديريت را اينگونه تعريف ميكند: «مديريت انسانها عبارت است از فن بهتر بسيج كردن و بهتر سامان دادن و بهتر سازمان دادن و بهتر كنترل كردن نيروهاي انساني و به كار بردن آنها.»
اكنون چهار موضوع از آثار و بركات استقرار نظام مديريت مشاركتي(مشورتي) يعني: «اخلاق سياسي، حقوق متقابل مردم و حكومت، اعتدال، كار و توليد» ميباشد را شرح ميدهيم.
كار و توليد
هر نظام اقتصادي كه ايجاد زمينه كار، اشتغال و افزايش توليد را از وظايف مهم خود بداند، به طور طبيعي بايد ابتدا شرايط مناسب بينشي، رفتاري، ارزشي و فرهنگي كار، اشتغال و توليد را فراهم سازد و سپس مكانيزمها و متغيرهاي مستقل و تابع اقتصادي را هماهنگ و سازگار با عناصر فرهنگي به كار گيرد. بيشك كاستي بينش درباره كار مثبت و ضعف ارزشي تلاش و پشتكار در سطح جامعه، رفتارهاي متناسب با شكوفايي توليد و اشتغال را به شدت تحت تأثير قرار ميدهد. امام صادق(ع) در اهميت اين موضوع اينگونه ميفرمايد: «كان اميرالمؤمنين ـ صلوات الله عليه ـ يضرب بالمَودّ(بالفتح) و ستخرج الارضين؛ عليابنابيطالب ـ درود خدا بر او باد ـ با بيل زمين را آماده كشت ميكرد. (1) و همچنين فرمودند: «كان اميرالمومنين(ع) كان يخرج و معه احمال النوي؛ امام علي(ع) از خانه خارج ميشد در حالي كه بار هسته خرما حمل ميكرد.»(2) ابن ابياحديد نيز درباره آن حضرت چنين ميگويد: «كان يعمل بيده و يحرث الارض و يستقي الماء و يغرس النخل كل ذلك يباشره بنفسه الشريفه؛ او با دستان خود كار ميكرد؛ هماره زمين را كشت و آبياري ميفرمود و هسته خرما ميكاشت. آن حضرت بعد از آباد كردن مزارع، آنها را براي فقرا وقف ميكرد.»(3)
رويكرد اقتصادي كار، اشتغال، توليد
نامه امام علي(ع) به مالك اشتر را ميتوان تبيينكننده ديدگاههاي آن حضرت درباره مسائل گوناگون حياتي جامعه دانست. در اين منشور، اهداف كلي حضرت و راهكارهاي تحقق آنها بيان شده است.
بيشك توليد و تأمين نيروي انساني مناسب، دو پديده اجتماعياند كه به مناسبات و شرايط اجتماعي هماهنگ نياز دارند. چرخه توليد كالا و خدمت و تأمين نيروي انساني با مهارت و كارآزمودگي، فقط در سايه روابط درست اجتماعي شكل نميگيرد. از اينرو، در ادامه به تبيين ساختار كلي و اصول و شرايط ضروري اشتغال و توليد يعني: «زير ساخت اجتماعي و اقتصادي» از ديدگاه امام علي(ع) ميپردازيم. چرا كه بيترديد با پيدايش اين اصول كلي، مسير اشتغال و توليد در جامعه هموار ميگردد.
اصول زيرساختي و راهبردي
1.عدالت اجتماعي(زمينهساز مشاركت مردم) 2. تعليم و تربيت(تربيت نيروي انساني ماهر)3. شكوفايي بخشهاي مهم اقتصادي(زراعت، صنعت و تجارت) 4. راهبردها
1. عدالت اجتماعي
بيشك عدالت اجتماعي برآيند حاكميت عدالت در نهادهاي مختلف جامعه است. از اينرو، امام علي(ع) عدالت را شرط ضروري استواري روابط مردم و حاكميت و آهنگ پيشرفت جامعه ميداند.
«بزرگترين حقها كه خدايش واجب كرده است، حق والي بر رعيت است و حق رعيت بر والي كه خداي سبحان آن را واجب نمود و حق هر يك را به عهده ديگري واگذار نمود و آن را موجب برقراري پيوند آنان و ارجمندي دين ايشان نمود. پس حال رعيت نيكو نگردد جز آنگاه كه واليان نيكو رفتار باشند. پس چون رعيت حق والي را بگذارد و والي حق رعيت را به جاي آرد، حق ميان آنان بزرگ مقدار شود و راههاي دين پديدار و نشانههاي عدالت برجا و سنّت چنان كه بايد اجرا گردد. پس كار زمانه آراسته گردد و طمع در پايداري دولت پيوسته و چشم آز دشمنان بسته، و اگر رعيت بر والي چيره شود و يا ولي بر رعيت ستم كند، اختلاف كلمه پديدار گردد و نشانههاي جور آشكار و تبهكاري در دين بسيار.»(4)
2. تعليم و تربيت
تعليم و تربيت از وظايف مهم حاكميت به صورت كلي و از وظايف امامت به صورت خصوصي به شمار ميآيد. چنانكه اشاره شد، امام علي(ع) يكي از اهداف حاكميت خود را استصلاح مردم(تعليم تربيت) ميداند و اين امر را از حقوق مردم به شمار ميآورد:«و تعليمُكُم كَيلا تَجهَلوا و تأديبُكم كَيما تَعلموا؛شما را تعليم دهم تا نادان نمانيد و آداب آموزم تا بدانيد.» (5)
«إنه لما كان يفرغ من الجهاد يتفرَّغ لتعليم الناس و القضاء بينهم؛ امام علي(ع) آنگاه كه از جهاد فارغ ميگشت، به تعليم مردم و قضاوت بين آنها ميپرداخت.»(6) بديهي است رويكرد تعليم و تربيت در عصر امام علي(ع) از آموزههاي تربيتي، سياسي، اجتماعي و اخلاقي است. در عصر آن حضرت، مبارزه با جهل، كوتهبيني، ظاهرنگري، سطحينگري و سادهلوحي اجتماعي كه زمينه آسيبپذيري جامعه را فراهم ميآورد، مسألهاي حياتي و سرنوشتساز به شمار ميآمد. واژه «استصلاح» نيز به همين حوزه از آموزش ناظر است. اداره حكيمانه جامعه آن روز تعليم و تربيتي بيش از اين را نميطلبيد. ولي در عصر حاضر، نهاد تعليم و تربيت بايد در جهت «استصلاح» و پيشرفت فرهنگي مردم، رشد فرهنگ عمومي، تقويت وفاق اجتماعي، از ميان بردن آسيبهاي گوناگون اجتماعي و گسترش مهارت و فن نيز گام بردارد. يكي از زيرساختهاي مهم و سرنوشتساز اشتغال و توليد، تربيت نيروي انساني كارآفرين است. هر چه نظام تعليم و تربيت پيشرفتهتر باشد، استعدادهاي مختلف افراد جامعه شكوفاتر و درنهايت كارآفريني و ايجاد شغلهاي كيفي و جديد بيشتر ميشود و تَوَخَّ منهم اهلَ التَجربه و الحياء من اهل البيوتاتِ الصالحه والقدَم فيالاسلام المتقدمه؛ و عاملاني اينچنيني را در ميان كساني جو كه تجربه و حيا دارند، از خاندانهايي پارسا كه در مسلماني قدمي پيشتر دارند.»(7) درواقع كارگزاراني ميتوانند مسئوليت مديريت را به عهده گيرند كه هم تجربه كاري دارند و هم صداقت و درستكاري.
3. شكوفايي بخشهاي مهم اقتصادي
الف. بخش كشاورزي: اين بخش در نظر امام علي(ع) جايگاهي ويژه دارد و صلاح و نفع و خير مردم به صلاح طبقه كشاورز وابسته است. بر اين اساس، هماره به مدارا با دهقانان توصيه ميفرمود:«كان عليٌ عليه السلام يوصي بالاكارين و هم الفلاحون؛ آن حضرت به فرماندهان نظامي نيز چنين دستور ميداد كه مراقب باشند از سوي آنها به كشاورزان ظلم و ستم نشود؛ أنشِدُكم اللهَ في فَلاحي الارضَ ان يُظلَموا قِبلكم؛ از شما فرماندهان نظامي ميخواهم مبادا فلاحت پيشگان به وسيله شما مورد ستم واقع شوند.»(8)
شكوفايي و بهرهدهي بخش كشاورزي در آن زمان با زمين و آب و حيواني كه كشت به كمك آن انجام پذيرد، تامين ميشد. امروزه برآوردن نياز و حاجت كشاورزان تنها به اين سه عامل بستگي ندارد. بلكه براي شكوفايي كشاورزي، بايد به طور منطقي برنامهريزي كرده و نيازهاي زنجيره تهيه و توليد و توزيع آن را برآورده نمود، زنجيرهاي كه از كاشت و داشت و برداشت آغاز و به تثبيت قيمت محصولات و بيمه كردن آنها و بازاريابي و صادرات به بازارهاي رقابتي جهان و ارزيابي بازخوردهاي آن پايان ميپذيرد.
ب. صنعت و تجارت: در ديدگاه امام علي(ع) جامعه از طبقات مختلف نظاميان، كشاورزان، قضات، كاتبان خاص و عام(هيأت وزرا و معاونان)، كارمندان، بازرگانان، صاحبان صنعت و محرومان و ناتوانان تشكيل ميشود. سرنوشت اين طبقات در عينيّت جامعه و حيات اجتماعي به يكديگر وابسته است.
اثر وجودي اين صنعتگران اين است كه كار مردم را كفايت ميكنند، زيرا به ياري فكر و بازوي خود، مصنوعاتي(كالاهاي سرمايهاي و مصرفي) ميسازند كه ديگران توان ساخت آن را ندارند. «امام(ع) به اثر وجودي بازرگانان و صنعتگران تصريح ميكند و با تأكيد بر توجه و توصيه در مورد آنان ميفرمايد: ثمّ التوصِ بالتّجار و ذَوي الصِناعات واليص بهم خيرا؛ المُقيم منهم، و المضطرب بماله و المترفّق ببدنه، فانّهم موادٌ المنافع و أشب ابُ المَرافِقِ، و جلابها من المباعِدِ و المَطارح في بَرّك و بَحرك و سَهلك و جبلكَ، و حيث لا يلتَئم الناس لمواضعها و لا يجتَرثون عليها، فأنهم سِلم لا تُخ افُ بائقتُه و صُلح لا تُخشي غائلته؛ ديگر اينكه نيكي به بازرگانان و صنعتگران را بر خود بپذير و سفارش كردن به نيكويي درباره آنان را به عهده گير، چه كسي كه بر جاي بود و چه آن كه با مال خود از اين سو بدان سو رود با دسترنج خود كسب كند كه آنان مايه منفعتاند و پديدآورندگان وسيلت هاي مورد نياز و آسايش و آورنده آن از جاهاي دوردست و دشوار، در بيابان و دريا و دشت و كوهسار، جايي كه مردم در آنجا گرد نيايند و در رفتن بدانجا دليري ننمايند. اين بازرگانان مردمي آرامند و نميستيزند و آشتياند، و فتنهاي نميانگيزند.»(9)
مأخذ:
– مجموعهاي از چشمانداز امام علي(ع) به سفارش كانون انديشه جوان، ناشر: مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر.
– نهج البلاغه:1 ـ 9.