نویسنده: مصطفی يوسفی راد
مقدمه: هدف و ارتباط مديريت در يك نهاد تحقيقاتي و اجرايي چيست ؟ اصولاً ساختار سازماني موجود و وظايف محوله در كنار امكانات به چه ميزان قابليتهاي مديريت مبني بر دانش را بروز ميدهد و چقدر در سازمان كاري مذكور مدير نقش آفرين و مؤثر است ؟ آيا با وجود مديران فعلي و ساختار و امكان موجود در بخش تحقيقات و اجراي كشور ميتوان انتظار آغاز جنبش نرم افزاري و نهضت توليد علم را داشت ؟ چقدر سيستم فوق (مجموعه رهبري و سازمان كاري مديريت توليد علم) در انقلاب علمي كشور كه شايد بتوان از آن به عنوان انقلاب چهارم ياد كرد ، مؤثر و موفق خواهد بود ؟ انقلابي كه بي شك دور از انتظار نيست و با روند فعلي توسعه كشور و مراودات جهاني از ابعاد مختلف اقتصادي ، سياسي ، اجتماعي ، علمي ، نظامي و … شايد بروز آن را اجتناب ناپذير كرده باشد . بي شك پاسخ به سئوالات فوق مستلزم بحث بسيار عميق و دقيقي ميباشد . چرا كه مديريت در توليد علم و رشد دانش كشور بدون توجه به ساختار و سازمان كاري فعلي پژوهش و تحقيقات در كشور و مديريت بخش اجرايي امري بيهوده است چرا كه هر دو لازم و ملزوم يكديگرند . بهرحال منظور از مديريت توليد علم مجموعه اي از مديريت ايجاد دانش و مديريت استفاده از دانش است .
مديريت فعلي توليد علم
در حال حاضر پژوهش و تحقيقات در كشور ايران از لحاظ ساختاري بدين گونه تعريف شده كه بخشي از تحقيقات در دانشگاهها و مراكز علمي – تحقيقاتي و حوزه علميه و بخشي در درون وزارتخانه ، سازمانها و مراكز صنعتي و اجرايي جاي گرفته است ، اگر چه محققين هر دو بخش معمولاً در هر دو بخش فوق بايد حضور داشته باشند اما در شرايط فعلي عمدتاً متخصصين بخش صنعت و اجرا با دانشگاه ارتباط دارند در حالي كه بخش عمده اي محققين بخش دانشگاه ارتباط چنداني با بخش صنعت و اجرا ندارند . بودجه و امكانات تحقيقات نيز در كشور بين دو بخش فوق تقسيم شده اما بخش اعظم بودجه تحقيقاتي در خارج از دانشگاهها وجود دارد بطوريكه تنها 3 درصد از كل بودجه تحقيقاتي كشور در دست وزارت علوم ، تحقيقات و فن آوري است .
بدين ترتيب حداقل از بعد اعتبارات پژوهش مشخص ميشود كه پشتوانه محكميدر دست دانشگاهها وجود ندارد . البته بررسي نحوه انتخاب مديران بخش تحقيقات و الگوهاي انتصاب آنها نيز خود جاي بحث بسيار عميق دارد .
اما نكته مهم در خصوص مطالب فوق چنين به نظر ميرسد كه متولي امر پژوهش در كشور به عنوان رهبري اصلي بخش تحقيقات تحت شرايط فوق نميتواند تنها وزارت علوم ، تحقيقات و فن آوري باشد و ساختار كنوني نيز مديريت توليد علم را از دست اين وزارت خانه خارج كرده و باعث ايجاد مديريتي پراكنده و بدون نظام در اين بخش شده است .
چالش هاي مديريت توليد علم
مديريت توليد علم ، مديريت بر چه بخش و سازماني است ؟ افرادي كه در اين مجموعه متوقع حسن مديريت هستند ، چه كساني ميباشند؟ برنامه ريزي ، سياستها و الويتها ، چگونگي اجراي وظايف ، كنترل و ارزيابي فعاليتها در سازمان كاري مديريت توليد علم چگونه تدوين ميشود؟
بي شك موارد فوق جزء چالشهاي اساسي در مديريت توليد علم كشور است . چرا كه از ديدگاه سازماني در شرايط فعلي سازمان كاري تحقيقات در كشور در هر دو بخش دانشگاه ، حوزه و بخش صنعت يا اجرايي گرفتار معضلات خاصي است . از همه مهمتر اينكه در بخش دانشگاه با وجود مشكلات موجود در بخش آموزش صرفاً بدون نياز سنجي از شرايط فعلي كشور صورت ميگيرد . وقتي با بخشهاي هم ارز خود مانند حوزه هنوز ارتباط علمي مناسبي وجود ندارد و در بخش صنعت و اجرا سازمان پژوهش در درون و يا كنار زنجيره اي از زير بخشهاي اجرايي – صنعتي قرار دارد كه حركت تحقيقات را كند ميكند .
در هر دو بخش ملاك واقعاً علمي و معتبري بر انتخاب مديران پژوهشي وجود ندارد . قوانين و مقررات حاكم معمولاً دست و پاي مدير تحقيقاتي را ميبندد و وي را دچار روز مرگي هاي خاص خود ميسازد . در هيچكدام از بخشهاي تحقيقاتي فرهنگ دانش رقابتي وجود ندارد و از رهبري مدرن تحقيقات در شرايط فعلي خبري نيست . تغييرات سازمانها بسيار ناهمگون است يا در مواردي آنقدر كند و سطحي است كه اثر بخشي خود را از دست ميدهد يا چنان سريع و ناگهاني كه فرصت پذيرش و هضم آن وجود ندارد . مديريت در هر دو بخش شديداً متأثر از تغييرات سياسي مجموعه هاي بالاي آنها ميباشد .
مديريت توليد علم در شرايط كنوني به عنوان يك استراتژي تجاري و يكي از اركانهاي اساسي امنيت ملي محسوب ميشود كه با داشتن هنر انسجام بخشيدن به تلاشهاي افراد متمايز ، باهوش و خلاق و مبتني بر دانايي فرصت تبديل ايده ها را به توليد و كاربرد مهيا ميسازد در حالي كه هيچگونه ملاك مناسبي و معيار ارزيابي مفيد بودن دانش و علم توليد شده براي مدير بخش تحقيق وجود ندارد و اگر هم هست يك ملاك بخشي است و يا سليقه اي .
از بعد فرهنگ سازي در سطوح مختلف جامعه به دليل نبود يك متولي اساسي در بخش تحقيقات ، موضوع توليد علم تقريباً بصورت خاص در كشور پيگيري ميشود و تنها دست اندر كاران بخش پژوهش گاه و بيگاه در مناسبتهاي خاص و آن هم براي مدتي كوتاه و گذرا به اهميت تحقيقات ميپردازند .
عمدتاً مديران اجرايي نيز فارغ از تحولات علمي جهان وقتي شرايط اجتماعي ، اقتصادي و سياسي و بدون اقبال به بخش تحقيقات ، تصميمات خود را در برنامه هاي حاكم بر كشور اعمال ميكنند و به قول معروف دائم خود را تكرار ميكنند ، بهرحال طبق نمودار ارائه شده چالشهاي مديريت توليد علم را ميتوان به پنج بخش تقسيم كرد و شايد عمدتاً مشكل در اين باشد كه متولي توليد علم در كشور نامشخص است .
چالشهاي مديريت توليد علم
نقش آفريني مهارتهاي مديريتي مدير سازمان كاري روند كاري ابعاد آموزش ابعاد فرهنگي
سنت گرايي فقدان متولي اصلي ديوان سالاري بنيانهاي آموزشي نامناسب عدم بستر سازي و فضا سازي
ملاك عزل و نصب كمبود امكانات و تسهيلات سياستها و برنامه هاي نامناسب عدم توجه به جوانان تكرار و سرقتهاي علمي
ويژگيهاي مديريت فقدان بانك اطلاعاتي تقلب در قوانين و مقررات پايان نامه ها عدم امنيت علمي
قدرت رهبري فقدان ارتباطات نقص در ملاكهاي سنجش بي هدفي ترجمه اثر بخشي توليد علم
زمان فقدان تكنولوژي ضعف نظارت و ارزيابي تقليد گرايي فرار مغزها
ساختار اجرايي نامناسب طرحهاي تحقيقاتي مشكل زبانهاي بيگانه تبليغات و ترويج
بي ثباتي كاربرد توليدات علم خودسانسوري
كمبود نيروي انساني ماهر هسته ها و گروههاي علمي انفعال نخبگان
چه بايد كرد ؟
در فرآيند توليد علم ، ايده در يك بستر مناسب علمي و يك روش تحقيق مناسب ، با وجود فرضيه ها به نظريه يا يك محصول علمي تبديل ميشود و پس از معرفي در جايي مناسب خود استفاده ميشود . بنابراين نقش مديريت در تمام مسير اين فرآيند كاملاً مؤثر است . مديريت توليد علم فرايند ايجاد ، تأييد ، اعتبار بخشي ، توزيع و كاربرد دانش است . در اين حالت هيچ وقت يك محصول علمي بدون كاربرد و ارجاع باقي نميماند و تحت اين شرايط اگر بدون كاربرد و ارجاع بماند منسوخ خواهد شد . رهبري مدرن توليد علم با ايجاد ساختار مناسب ، وظيفه بندي خود را تعريف ميكند و با فراهم آوردن تمام امكانات از آغاز و معرفي يك ايده تا كاربرد آن نقش خود را ايفا ميكند .
سيستم ساختار سازي مديريتي سنتي با قدمتي بيش از سي سال بر كل نهادهاي كشور سايه افكنده و حوزه توليد تحقيقات و علم نيز از اين قاعده مستثني نيست اين در حالي است كه بند نه برنامه چهارم توسعه ايران بر سازماندهي و بسيج امكانات و ظرفيتهاي كشور در جهت افزايش سهم كشور در توليد علم جهان با تقويت نهضت نرم افزاري و ترويج پژوهش تأكيد شده است . بديهي است براي نيل به چنين هدف مهمي ميبايست با پرهيز از دام تمركزگرايي ، متولي پژوهش و تحقيقات كشور به صورت يك سازمان كاري منسجم و شامل مجموعه اي از نهادهاي تحقيقاتي دولتي و خصوصي كشور در كنار هم گرد آمده و بازوهاي اجرايي خود را در مناطق و استانها بگستراند .
از سوي ديگر سازمان تحقيقاتي به دليل ماهيت پژوهشي با افراد خاصي از پژوهشگران سر و كار دارد با وجود ويژگيهاي خاص از نظام مورد گرايي ، عدم توجه و دخالت در امور علمي بطور كل بيزارند . بدين ترتيب وجود مكانيزمهاي مناسب براي هدايت فعاليتهاي علمي پژوهشگران ، وجود تضمين هاي لازم و حمايت از ايده ها ميبايست در سازمان كاري تحقيقات در نظر گرفته شود .
بهرحال ساختار سازي ميبايست در ارتباط با محيط و شرايط كل كشور صورت گيرد ، ساختاري كه نسبت به محيط مناسبت داشته باشد .
همانطور كه بيان شد در فرآيند توليد علم نقش مدير ، كشف ايده ها ، امكان بروز آنها ، تأييد و اعتبار بخش ، اجرا ، توزيع و كاربرد دانش است . انعطاف پذيري در اين فرآيند شرط اساسي موفقيت است . امكان تغيير وظايف يا بسط و توسعه آنها با توجه به شرايط موجود به فرض محال اگر در هيچ سازمان كاري ديده نشود اما در امر پژوهش يك اصل غير قابل انكار است . بهرحال تبيين وظايف يك نهاد تحقيقاتي ميبايست در چارچوب اهداف سازماني آن تعريف شود و از همه مهمتر در مديريت توليد علم اين برنامه ريزي بايد مبتني بر برنامه ها و چشم اندازهاي ملي كشور صورت گيرد . ساختار توليد علم ضمن اينكه ساختاري يادگيرنده و ارگانيك ميباشد بلكه داراي كنش خلاق نيز ميباشد و دائماً خود را با هدف نهايي ميسنجد.
در بخش مديريت توليد علم بين نهاد توليد كننده علم و بخش مصرف كننده ميبايست همراهي و هارمونيك هاي كاملاً منطقي وجود داشته باشد . شناخت ويژگيهاي هر بخش از سوي بخش ديگر و كمك به مجموعه رابطين در الويت وظايف است . بخش توليد كننده مدام ميبايست نياز سنجي بخش مصرف را به عهده داشته باشد و بخش مصرف نيز تسهيلات لازم را در اختيار قرار دهد .
ـ رهبري نوين
انفجار سه پديده فن آوري اطلاعات ، اينترنت و جهاني شدن سايه خود را بر مديريت توليد علم گسترانيده است و در لواي اين فرصتها ميتوان مديريتي شگرف و هوشمند را بر عرصه توليد علم بنا نهاد .
مديريت نوين توليد علم نسبت به نوسانات اجتماعي ، سياسي و اقتصادي حساسيت نشان ميدهد و هر گونه تحولي را چه از نوع مناسبت و چه بحران ، تبديل به فرصت ميكند .
در رهبري مدرن توليد علم ، شاخصهاي ارزيابي بهره وري توسعه و تحقيق بايد مدنظر قرار گيرد تا توليد علم هم مورد سنجش بهره وري قرار گيرد . به عبارت بهتر بايد شاخصهاي ارزيابي موفقيت هاي علمي در عرصه هاي مختلف مشخص گردد .
تعيين الويتهاي محلي از طريق نياز سنجي هاي دقيق همگام با برنامه هاي كلان كشور ، ضمن ايجاد تنوع در موضوعات تحقيقاتي به بومي شدن محصولات علمي و همچنين كاربرد آسانتر آن بصورت محلي كمك ميكند . بديهي است توليد محصولات علمي منطبق بر نيازهاي بومي ، نياز به روشهاي خاص خود دارد كه منبعث از شرايط محيطي منطقه است در آن صورت تحقيقات قابليت رقابت در حوزه نظر و كارآموزي در حوزه عمل را خواهد داشت .
فرآيند تبديل ايده آل به محصول در مديريت توليد علم ديدگاه اقتصادي اينگونه مديريت است زيرا همانگونه كه بايد براي توليد ، برنامه ريزي كرد بايد براي توزيع هم برنامه ريزي كرد . امروزه مديريت توليد علم از ديدگاه اقتصادي شكاف جذب فناوري را به حداقل رسانده است .
نهايت آنكه شاخصهاي عملكرد مديريت توليد علم ابزار كارآمدي است كه از طريق آن ميتوان ميزان دستيابي به اهداف برنامه در مديريت توليد علم را تعيين كرد .
ـ جايگاه تكنولوژي
تكنولوژي سرعت توليد علم را افزايش ميدهد و آن را در چرخه اقتصاد سريعتر وارد ميكند ، هر چقدر توليدات علمي بيشتر باشد در اقتصاد جامعه اثربخش تر خواهد بود . اقتصاد قوي باعث توليد انبوه و اشباع بازار ميشود ، بازار وقتي اشباع شود آنگاه رقابت معني پيدا ميكند . در رقابت اقتصادي ، علم ارزش و جايگاه خود را بيشتر مستحكم ميكند . در جهان اطلاعاتي امروز نقش فن آوري در جهت نوآوري موضوعي اجتناب ناپذير است .
هر چند كه ملتها مسير خود را بر پايه منابع و فرهنگ خود ترسيم ميكنند ، اما هم اكنون نخبگان علمي ملل متوجه شده اند كه ميبايست تكنولوژي معيني را كسب كرد ، خود را با آن وفق دهند و آنرا اجرا نموده و از تقليد به نوآوري روي آورند . چرا كه خريد تكنولوژيهاي حساس و پيشرفته هر روز مشكلتر ميشود ، در اين ميان تشخيص تكنولوژي استراتژيك و عمومي كه قابل سرمايه گذاري محلي است و تعيين دور نماي كلي و نتايج تحقيقات كه قابل ثبت سريع اختراعات ، نمونه سازي ورود بسيار باشند قابل توجه و بسيار حائز اهميت است .
مراحل توسعه شامل فروپاشي جامعه كهنه ، انقلاب توسعه ، مدرنيزاسيون سرمايه توليدي ، بين المللي شدن ، اقتصادي و رقابتي شدن و در نهايت توليد انبوه ميباشد ، اگر چه عده زيادي معتقدند هنوز كشور ما در مرحله دوم قرار دارد اما ميبايست مرحله سوم يعني انقلاب تكنولوژي را آغاز كند و با تشويق به فراگير شدن فرهنگ شبكه سازي ، به اشتراك گذاشتن اطلاعات را براي توليد علم و فناوري فراهم سازد ، زيرا همانقدر كه استراتژي تشويق نوآوري اهميت دارد ، ترغيب به انتشار علوم كسب شده و تقويت روح رقابت نيز مهم است .
در عصر تكنولوژي و فناوري ، عملكرد دانشگاهها و حوزه و همچنين بخش صنعت و اجرا بايد تغيير كند . كار مراكز علمي ديگر تنها تدريس نيست . ساختار اينگونه نهادها بايد به نحوي سازماندهي شود كه بتواند پاسخگوي يك نقش فعال در زمينه هاي پيچيده تر در حوضه اقتصاد ، حل بحرانها ، انجام مجموعه اي از خدمات مشاوره اي و تحقيقات پايه و تخصصي ، آموزشهاي تخصصي حضوري و مجازي و در نهايت ايجاد دانشگاههاي كارآفرين باشد و از سوي ديگر بخش صنعت و اجرا بايد به سوي نهادهاي در حال آموزش گام بردارد . در اين ميان پاركهاي علم و فن آوري ، يك توسعه علمي كاربردي را در يك محيط فيزيكي با كيفيت بالا ايجاد ميكند.
ـ فرهنگ توليد علم
وقتي كه هجمه فرهنگي از خارج وارد كشور ميشود و فضاي فرهنگي كشور را تحت تأثير قرار ميدهد . يا از بعد نظامي وارد يك كشور ميشوند و آنرا تسخير ميكنند و از امكانات آن استفاده ميكنند ، تنها دليل آن دخالت بيگانگان نيست بلكه نشان دهنده ضعف آن كشور در آن بعد ميباشد . هجوم ترجمه و تقليدهاي علمي و حتي در ساده ترين شكل آن رواج اصطلاحات تخصصي بيگانه بيانگر ضعف علمي كشورهاي ميزبان است امروزه اطلاعات مثل باد و ابر به همه جا پر ميكشد و هيچكس نميتواند از ورود آن به فضاهاي فرهنگي محيط خود جلوگيري كند. باران در همه جا ميبارد اگر آنرا در پشت سدها مهار كنيم ميتوان از آن استفاده كرد وگرنه سيلهاي ويرانگر مختلف از ابعاد اجتماعي ، سياسي و علمي ، همه داشته هاي ما را از بين خواهد برد .
علم به معناي شاخص خود و با مرجعيت دانش غربي ، وارد جامعه شرقي ايران شده است ، براي اين ورود بايد زير ساختهاي خود را نيز منتقل ميكرد كه در اين شرايط ، پيكره و كل نظام ايران و ايراني دچار تنش خواهد شد .
واقعيت اين است كه هويت فرهنگي علم در جامعه امروز مهم است . ميبايست براي علم از ديدگاه علم ايراني شاخصهاي مناسب تعريف كرد . البته ميتوان علوم غربي را ترجمه و استفاده كرد اما بهرحال يكي از شاخصهاي توليد علم ، بومي بودن آن است . نسبت علم با حلقه هاي ديگر معرفتي همانند فرهنگ و بومي شدن مسئله مهم جامعه فرهنگي ماست .
در فرهنگ توليد علم اگر چه تقليدتر ترجمه يا تكرار در بسياري از مضامين مورد نكوهش قرار گرفته و نقل علوم و ترجمه را توليد علم به حساب نميآورد اما در صورت هدفمندي ميتواند با ارزش باشد . در مديريت فرهنگي توليد علم براي تقليد ، ترجمه و تكرار بايد الويت تعيين شود تا با هدفمندي بتوان در ارجاعات خود به ديگر محصولات علمياستفاده كرد .
نقش مديريت فرهنگي توليد علم در صيانت از توليد علمي و به بيان ديگر و موضوع مالكيت بسيار حائز اهميت است . وضع قوانين مشخص و مجازاتهاي لازم در امر سرقتهاي علمي هم از رواج مظلوم كشي نخبگان جلوگيري ميكند هم از تقليدها و تكرارهاي بي ارزش ميكاهد .
ارتقاء فرهنگ توليد علم منوط به حفظ ارزشهاي علمي ، نخبه محوري با ايجاد جاذبه هاي لازم در محيط تحقيق و مديريت دانايي است . در اين خصوص ميبايست مصونيتهاي علمي جايگاه خود را در آزاد انديشي علمي پيدا كند تا نخبگان با سرخوردگي به دامان غرب پناه نبرند و با حفظ اصول ، اخلاق و منطق علمي ، در عرصه توفان مغزي هيچ حصر و بندي وجود نداشته است .
نتيجه گيري
جنبش نرم افزاري ميتواند زمينه ساز توليد فلسفه اي مدير براي توسعه كشور ايران باشد . تفوق در علم ، به عنوان يك استراتژي اساسي ايفاي نقش رهبري در جهان امروز است . به عبارت بهتر امنيت ملي كشورها و ملل بر پايه برتري تكنولوژي است كه زاييده توليد علم و نوآوري ميباشد . در اين شرايط است كه با ارزيابي و فهم دنياي امروزي ، بهبود وضع زندگي شهروندان ايراني را با حفظ فرهنگ اصيل ايراني – اسلامي در پيش رو خواهيم داشت .
مديريت توليد علم به عنوان مرجع بالاتر مديريت تحقيقات و مديريت دانش ، علم را به عنوان يك منبع بي پايان و سرمايه گذاري بسيار با ارزش در جهت منافع ملي بكار ميبرد .
مديريت توليد علم با دانستن اين نكته كه علم ذاتاً بدون مرز بوده و تمايل به جهاني شدن دارد ، بايد رهبري بر همه مرزهاي دانش را سر لوحه كار خود قرار دهد . اولين عرصه بسيار مهم جامعه در تمام سطوح عمودي آن است و ميبايست وزن ، امتياز و ارزش مقوله دانش محوري از سطح فرد آغاز ، در خانواده باور و در جامعه نهادينه و متبلور شود .
طبيعي است كه در اين فرآيند با ايجاد ساختار مناسب در قالب چشم انداز بيست ساله كشور و با استفاده از تكنولوژيهاي نو و استعانت از فرهنگ ملي و اسلامي كشور ميباست در مسير نهضت علمي قدم نهاد .
تحت لواي مديريت توليد علم ، كيفيت و سطح علمي تصميم گيريهاي كشور ارتقاء مييابد ، اقتصاد تك محصولي ، متنوع ميشود ، جامعه دانايي بر پايه مدنيت اسلامي– ايراني بنا نهاده ميشود و انديشه جهاني شدن ايران با حفظ فرهنگ و ارزشهاي ملي مسير مييابد .
منبع: كنگره بين المللي نهضت توليد علم
احمدي فصيح “مديريت دانش از ديدگاه استراتيژي تجاري” فصلنامه اطلاع رساني ، دوره 18 ، شماره 3 و 4 ، 1381 .
اميني “ساختار توليد و توسعه علوم ديني” مجله دين پژوهان ، دوره 3 ، شماره 2 ، 1382 .
ايرانشاهي ، م “مديريت دانش در سازمانها : بررسي تأثير متقابل فناوري ، فنون و انسان” ترجمة نوشته گانب . دي . بات ، فصلنامه اطلاع رساني ، دوره 18 ، شماره 1 و 2 ، 1381 .
عبدالكريمي ، م “مديريت دانش ، فن آوري و خلاقيت و نقش آنها در بهبود كارايي و اثر بخشي آنها” ، مركز اطلاعات صنعتي و معدني ايران ، 1382 .
عليدوستي “اداره سازمانهاي پژوهش” مركز اطلاعات و مدارك علمي ايران ، 1378 .