پی آمدهای منفی پلورالیسم دینی کدامند؟

پدید آورنده: قاسم اخوان نبوی

پلورالیسم دینی یعنی اینکه حقیقت و رستگاری در دین ویژه ای نبوده ، همه ادیان بهره ای از حقیقت مطلق و غایت قصوی دارند ، در نتیجه پیروی از برنامه های هر یک از آنها می تواند مایه نجات و رستگاری انسان باشد. بر این اساس نزاع حق و باطل از میان ادیان رخت بر بسته، خصومت ها و نزاع ها و مجادلات دینی نیز جای خود را به همدلی و همسویی می دهند.

پلورالیزم دینی در جهان مسیحی ، در دهه های اخیر، توسط جان هیک (متولد1922م) طرح و یا ترویج شده است . نامبرده در این باره چنین گفته است: از نظر پدیدار شناسی ، اصطلاح تعدد ادیان ( کثرت دینی) به طور ساده عبارت است از این واقعیت که تاریخ ادیان نمایانگر تعدد سنن و کثرتی از متفرعات هر یک از آنهاست. از نظر فلسفی ، این اصطلاح ناظر به یک نظریه خاص از روابط بین سنتهاست، با دعاوی مختلف و رقیب آنها . این اصطلاح به معنای این نظریه است که ادیان بزرگ جهان تشکیل دهنده برداشت های متفاوت از یک حقیقت غایی و مرموز الوهی اند.در جای دیگر گفته است: «ادیان مختلف ، جریانهای متفاوت تجربه دینی هستند که هر یک در مقطع متفاوتی در تاریخ بشر آغاز گردیده و خودآگاهی عقلی خود را درون یک فضای فرهنگی بازیافته است ».
در جای دیگر گفته است :
«تجربه دینی مسیحی یک فرافکنی صرف تخیلی نیست، بلکه لبیکی به حق متعال است. از آن جا که ادیان بزرگ دیگر جهان صوری از تجربه حق متعال را گزارش می کنند، و نوع یکسانی از ثمرات اخلاقی و معنوی را در زندگی بشر نشان می دهند ، ناگزیرم باور کنم که آنها نیز لبیک گوی ذات متعال اند، و لذا من به یک حقیقت الهی غایی که ورای شبکه مفاهیم انسانی است و به نحوی متفاوت به تجربه در می آید و بنابراین ، در زندگی ، در چارچوب سنت های دینی بزرگ نسبت به آن واکنش متفاوتی نشان داده می شود، اذعان دارم. ادیان کلیت هایی هستند که اشکالی چند بعدی در زمینه تجربه دینی ، اعتقادات ، متون مقدس ، مناسک ، شیوه های زندگی و غیره دارند، اما همه آنها متناسب با تأثیری که ذات غایی بر حیات انسانی دارد، شکل می گیرند ».
پلورالیسم دینی به معنای «به رسمیت شناختن دین های گوناگون و اعتقاد به این که همه ی آن ها حقیقت دارند»، برخی پی آمدهای منفی دارد که بر می شماریم:
1- اجتماع نقیضین
هواداران پلورالیسم گفته اند: «پلورالیسم (تکثر و تنوع را به رسمیت شناختن و به تباین و ناکاستنی و قیاس ناپذیری فرهنگ ها و دین ها و تجربه های آدمیان، فتوا دادن…) به شکل کنونی آن متعلق به عصر جدید است.{ صراطهای مستقیم، عبدالکریم سروش، ص 2. } علی ایّ حال با تنوعی روبه رو هستیم که به هیچ رو، قابل تحویل به امر واحد نیست و باید این نوع را به حساب آوریم و نادیده نگیریم و برای حصول و حدوث تنوع نظریه داشته باشیم.»{ همان، ص 5. } پلورالیسم مثبت، معنا و ریشه ی دیگری هم دارد و آن این که، بدیل ها و رقیب های موجود واقعاً کثیر هستند؛ یعنی تباین ذاتی دارند.{ همان، ص 01. } اختلاف مؤمن و گبر و جهود، اختلاف حق و باطل نیست، بلکه اختلاف نظرگاه، آن هم نه نظرگاه پیروان ادیان، بلکه نظرگاه پیامبران علیهم السَّلام است.{ همان، ص 6. }
با توجه به این رویکرد، هیچ مرزی برای ادیان و تجربه های دینی و فهم ها و تفسیرهای به رسمیت شناخته شده، قایل نیستند؛ یعنی همه را «عین وحی حق» می پندارند و همه ی ادیان را حق می دانند.{ تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، صص 17 – 37. }
با توجه به این که ادیان با یکدیگر تقابل دارند، می پرسیم: می توان پذیرفت که طرفین نقیض، حق و صحیح باشند؟ برای نمونه، آیا اعتقاد به اقانیم سه گانه (مسیحیان) و ثنویت (زرتشتیان) و خدای یگانه (مسلمانان و یهودیان) همه حق و صحیح است؟ آشکار است که بر موضوع واحد، نمی توان محمول های متناقض را حمل کرد؛ زیرا به اجتماع نقیضین می انجامد. از این رو، وقتی می گوییم مبدأ، یگانه و واحد است، بدان معناست که دوگانه و سه گانه نیست. اگر هم بخواهیم همه ی این ادعاها را بپذیریم، اجتماع نقیضین را پذیرفته ایم که بطلان آن آشکار است.
2- پلورالیسم خویش برانداز
با توجه به ادعای مدعیان پلورالیسم، می توان گفت که پلورالیسم خود ویران ساز است؛ زیرا پذیرش این نظریه، مستلزم حق پنداشتن مرام های رقیب است که آن ها پلورالیزم را نقض می کنند.{ لوازم فلسفی – کلامی پلورالیسم دینی، علی اکبر رشاد، مجله ی کتاب نقد، ش 4، ص 89. }
3- امتناع ایمان
ایمان، عقد قلبی است که بر یقین و نفی و شک استوار است. بنا بر مبانی پلورالیسم، آن چه نزد ماست «فهم و قشر» دین است، نه بطن و متن آن. فهم ها نیز ممکن است خطا و غلط باشند. اگر هم فهم درستی در میان باشد، به دلیل «تبیین ذاتی فهم ها» همه ی آن ها نمی توانند درست باشند. با تغییر در علم و فلسفه – که سیال هستند – پیش فرض های ما نیز دگرگون می شود. هم چنین فهم ما از متن صامت، جای خود را به فهم مغایر می دهد. البته اگر فرض کنیم که علم و فلسفه و در پی آن، فهم ما تا ابد ثابت بماند، فهم صادق، مصدّق ندارد؛ زیرا فهم ما، فهم متن وحیانی و درک نفس الامر گزاره ها و آموزه های دینی نیست. در اصل، فهم ما چیزی جز پژواک انتظارها و پرسش ها و پیش فرض های ما نخواهد بود. این گونه برخورد با مسأله ی دین به شکاکیت می انجامد که با ایمان سازگاری ندارد؛ زیرا ایمان بر پایه ی یقین بنا می شود.
4- حجّیت نداشتن متون دینی و بی اعتبار شدن عمل به گزاره های دینی
بدین ترتیب، ظاهر متون و نصوص دینی از حجیت ساقط می شود؛ زیرا دریافت ما از این نصوص، فرآورده ی تعاطی ذهن و عین یا بازتاب انتظارها، پرسش ها و پیش فرض های ما است. یعنی در هر صورت، دریافت ما از متن است و هرگز حجّت نخواهد بود. بر همین اساس، عمل به گزاره های دینی، بی اعتبار خواهد شد؛ زیرا پلورالیسم، «فتوا دادن به تباین فرو ناکاستنی و قیاس ناپذیری فرهنگ ها، دین ها، زیان ها و تجربه های آدمیان و همه را اهل فلاح و صلاح پنداشتن» است. بر این مبنا، برای نجات و سعادت، نمی توان ملاکی ارایه داد؛ زیرا ارزش ایمان به «متعلق» آن بستگی دارد و صرف باور داشتن به چیزی، ارزش شمرده نمی شود.
5- نقش هدایت گرایانه ی دین
مبانی پلورالیسم با نقش هدایت گری دین و خداوند سازگاری ندارد؛ زیرا اگر فهم آدمیان از متون دینی متنوع و متباین است (این، یکی از مبانی پلورالیسم است) و تفسیرهای تجربه کنندگان تجربه های دینی نیز یکسره متکثر و متضاد است (مبنای دیگری از پلورالیسم)، دین و تجربه ی تفسیر ناشده ای نخواهیم داشت. پس همه ی ادیان و تجربه ها، دستخوش تفسیرهای گوناگون گشته و همگی تحریف شده اند.{ صراطهای مستقیم، ص 4. } در این صورت، دسترسی به جوهر دین و دین حق، اندیشه ای بیهوده است و این به معنای بسته بودن باب هدایت و بی مصداق شدن اسم هادی حق تعالی است. رسیدن به رستگاری نیز پنداری ساده لوحانه خواهد بود.{ همان. } در این جا، این پرسش مطرح می شود که چرا خداوند پیامبران را برای هدایت مردم فرستاده است، در صورتی که خود می دانست ممکن است وحی حق، ذهن آلوده شود و به «نظرها و منظرها» گرفتار گردد؟ یعنی با تأثیر پذیرفتن از شرایط قومی، ذهنی و روحی شخصِ پیامبران، پیش فرض های مفسران، دستخوش «قبض و بسط تئوریک»{ تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، صص 221 – 421. } گردد و در اقیانوس تفسیرهای متباین و متناقض، فرو رود.
6- جواز بدعت و تعطیلی شریعت:
بر اساس مبانی پلورالیسم، «در معرفت دینی هم چون هر معرفت بشری دیگر، قول هیچ کس، حجت تعبدی برای کس دیگر نیست و هیچ فهمی، مقدس و فوق چون و چرا نیست.»{ صراطهای مستقیم، ص 4. } این سخن به معنای جواز «بدعت» و ظهور پیاپی پیامبران دروغین است و بر همین اساس، شریعت ها تعطیل می شوند؛ زیرا آن چه در این جا راهزنی می کند، عنوان کافر و مؤمن است که عنوان هایی صرفاً فقهی و دنیوی هستند. نظیر این عنوان ها در همه ی شریعت ها وجود دارد و ما را از دیدن باطن امور، دور می دارد.{ همان، 21. } این عنوان ها که «تمایزهای ظاهری» است، باید از میان برداشته شود؛ زیرا «عمل کردن به این یا آن آداب، مایه ی سعادت و هدایت نیست».{ لوازم فلسفی – کلامی پلورالیسم دینی، کتاب نقد، ش 4، صص 401 – 501.

برای مطالعه ی بیش تر ر.ک:
1- تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، علی ربانی گلپایگانی، مؤسسه ی فرهنگی دانش و اندیشه ی معاصر، صص36 و 771.
2- دین شناسی، محمّد حسین زاده، مؤسسه ی پژوهشی امام خمینی رحمه الل.ه.
3- تازه های اندیشه، (پلورالیسم دین، حقیقت، کثرت)، هادی صادقی، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، صص 49 و 211.
4- لوازم فلسفی – کلامی پلورالیسم دینی، علی اکبر رشاد، کتاب نقد، ش 4، صص 69 و 501. }
الف) پی آمدهای مثبت پلورالیسم دینی، کدام است؟ آیا این پی آمدها در دین اسلام به دست نمی آید؟ ب) تفاوت جامعه ی اسلامی با جامعه ای که در آن، پلورالیسم دینی پذیرفته شده است، چیست؟
علی امیرخانی

الف) پی آمدهای مثبت پلورالیسم دینی عبارت است از:
1- هم زیستی مسالمت آمیز پیروان ادیان
ادعا شده است که یکی از پی آمدهای مثبت «پلورالیسم دینی»، مدارا و هم زیستی مسالمت آمیز پیروان ادیان و مذهب های گوناگون در یک جامعه است؛ یعنی در مقام عمل، همه با مسالمت و صلح و صفا در کنار هم زندگی کنند، به یکدیگر احترام بگذارند و با هم درگیر نشوند. این گونه «پلورالیسم دینی» پیش از آن که از سوی هواداران این نظریه مطرح شود، به شکل کامل تر و منطقی در دین اسلام و سیره ی پیامبر اکرم و پیشوایان معصوم علیهم السَّلام وجود داشته است. برای نمونه، قرآن کریم می فرماید:
و لا ینهکم اللَّه عن الذین لم یُقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبَروُّهم و تقسطوا الیهم ان اللَّه یحب المقسطین.{ ممتحنه، 8. }
خداوند، شما را از نیکی کردن و عدالت ورزیدن در حقّ کسانی که در امر دین با شما پیکار نکرده و شما را از خانه و دیارتان، بیرون نرانده اند، باز نمی دارد؛ زیرا خداوند، عدالت پیشگان را دوست دارد.
2- گفت وگوی ادیان
بر اساس این روش، دین داران باید با روشی منطقی و خردپذیر، به بررسی اصول دینی همه ی ادیان بپردازند و با ضوابط معرفت شناسی و منطقی به گفته ی آنان گوش فرادهند، تا به دین صحیح دست یابند. قرآن کریم نیز به این مطلب اشاره دارد، چنان که می فرماید:
فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه.{ زمر، 71 و 81. }
پس بندگان را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آن ها پیروی می کنند….
در سیره ی پیامبر اکرم و پیشوایان معصوم علیهم السَّلام می بینیم که آنان همیشه در این زمینه پیش گام بودند و با سعه ی صدر و اخلاق نیک، با انجام مناظره به جدال احسن می پرداختند و به اندیشه ی مخالفان خویش، احترام می نهادند.{ کلام جدید، ص 271. }
3- نجات اکثریت
گفته اند یکی دیگر از پی آمدهای مثبت پلورالیسم دینی، نجات یافتن افراد بیشتری از مردم است. باید گفت: هر چند یک دین حق است، ولی خداوند متعال در قیامت، افراد بسیاری را که تقصیری نداشته اند، می بخشد؛ یعنی خداوند این مستضعفان فکری را هر چند پیرو دین های دیگری باشند، از بخشش خود، بی نصیب نمی گذارد. پس مسأله ی بخشش و نجات افراد بیشتر، بدون تکیه بر پلورالیسم دینی نیز تحقق یافتنی است.{ عدل الهی، مرتضی مطهری، صص 982 و 463. }
با توجه به این گفته ها در می یابیم که بدون پلورالیسم دینی، می توان به پی آمدهای مثبت آن دست یافت.
ب) تفاوت های جامعه اسلامی با جامعه ای که در آن «پلورالیسم دینی» پذیرفته شده است:
1- جامعه هایی که پلورالیسم دینی را پذیرفته اند، در پی مسایل مشترک هستند
این دیدگاه به وسیله ی نسبیّت گرایی، خودنمایی می کند. جامعه های به اصطلاح «پلورالیستی»، از یک سو با اطلاق گرایی و طرد گرایی مخالف اند و از سوی دیگر، به دلیل دگرگونی های تاریخی، معتقدند که همه چیز به ویژه پدیده های فرهنگی و نظریه های دینی و اخلاقی، وسیله ی رستگاری را در اختیار انسان می نهند. پس به اختلاف ها و راه های متفاوت یکدیگر نباید اندیشید، بلکه باید به مسایل مشترک توجه داشت و از اختلاف پرهیز کرد. این رویکرد، در جامعه ی اسلامی، جایگاهی ندارد؛ زیرا اگر این جامعه ها به تحوّل تاریخی همه ی پدیده های و نسبیّت واقعی و خارجی گرایش دارند، پس نباید به رستگاری اعتقادی داشته باشند. این در حالی است که این عناصر هدف همه ی دین داران است. می پرسیم: اگرهمه ی پدیده های جهان، متحول و متغیر باشند، پس چگونه می توان یک یا چند امرمشترک و ثابت در همه ی ادیان یافت؟ افزون بر این، هیچ اندیشمند واقعیت گرایی، تحول عمومی پدیده ها را نمی پذیرد؛ چون در غیر این صورت، نخستین پدیده ای که با این نظریه ذبح می شود، نظریه ی نسبی گرایی صاحبان این رویکرد است که تحول، آن را به اثبات تبدیل می کند.{ کلام جدید، ص 071. } از همه مهم تر، سیره ی پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السَّلام و قرآن کریم، شکاکیّت و نسبیّت را نفی می کنند و رسیدن به حق را امکان پذیر می دانند. قرآن می فرماید:
و اذا قیل انَّ وعداللَّه حق و الساعة لاریب فیها قلتم ما ندری ما الساعة ان نظن الا ظنا و ما نحن بِمستیقنین.{ جاثیه، 23. }
و هنگامی که گفته می شد: «وعده ی خداوند حق است و در قیامت هیچ شکی نیست»، شما می گفتید: «ما نمی دانیم قیامت چیست؟ ما تنها گمانی در این باره داریم و به هیچ وجه یقین نداریم».
2- وحدت جامع و کامل دین
بر اساس این ویژگی، جامعه ی تکثّرگرا، ضرورت دین را در وجود گوهر دین پذیرفتنی می داند و تکثّر ادیان را برای پدیدار گشتن جامع و کامل وحدت متعالی دین، ضروری می شمارد. به گفته ی آنان، هر دین خاص، بخشی از ذات و گوهر دین ازلی و ابدی را تجسم می بخشد.
این سخن نیز اشکال هایی دارد که اینک بر می شمریم.{ تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، صص 531 – 631. } ضمانتی وجود ندارد که ادیان، گوهر واحدی داشته باشند. افزون بر آن، گوهر واحد ادیان نیز قابل کشف نیست. باید دانست اگر وجود صدف برای ادیان ضرورت نداشته باشد، گوهر ادیان نیز نمی تواند تداوم یابد. حتی اگر ما تمایز صدف و گوهر ادیان را بپذیریم، نمی توانیم ضرورت وجود صدف را انکار کنیم؛ زیرا هر انسان دین داری که می خواهد به گوهر دین خود دست یابد تنها از راه صدف، به آن می رسد. پس این ویژگی به خواسته ی «پلورالیسم» تحقق نمی بخشد؛ زیرا هر دینی به ناچار، به انحصار صدف و گوهر خود فتوا می دهد.{ کلام جدید، صص 771 – 871. }
3- حجیّت مطلق و منحصر به فرد، در هیچ دینی وجود ندارد
در جامعه هایی که نظریه ی «پلورالیسم دینی» حاکم است، سه عنصر اصلی در تجربه های دینی بشر وجود دارد که عبارت است از: عنصر رازگونه، عنصر عرفانی و عنصر پیامبرانه. اگر این سه عنصر با یکدیگر هم آهنگ و متّحد شوند، چیزی به نام «دین روح عینی» فراهم می آورند. این پدیده همان مطلوبی است که ادیان در جست و جوی آنند و در هر دین تاریخی، تنها بخشی از آن به ظهور رسیده است. پس حجیّت مطلق و منحصر به فرد، در هیچ دین خاصی وجود ندارد.{ تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، ص 09. }
این ویژگی نیز در جامعه ی اسلامی جایگاهی ندارد؛ زیرا همان گونه که تفسیرهای گوناگون درباره ی تجربه ی دینی از فرهنگ، سنّت، اوضاع اجتماعی و روح افراد متأثر است، حقیقت تجربه ی دینی نیز که برای تجربه گر پدید می آید، از آن ها تأثیر می پذیرد. در نتیجه، تجربه های دینی همانند تفسیر آن ها، متفاوت و گونه گون خواهند بود. اگر هر دینی تنها به بخشی از روح عینی دست می یابد، چگونه وجود آن حقیقت اثبات می شود و می گوییم هر دینی به بخشی از آن رسیده است؛ زیرا ممکن است هر یک از ادیان به واقعیتی مستقل از دین دیگر دست یافته باشد. پس این ادعا که همگی ادیان به بخش های گوناگون یک حقیقت رسیده اند، بدون دلیل است.{ کلام جدید، صص 671 و 971. }
4- پیام های همه ی ادیان معنای واحدی دارد
براساس این ویژگی، ادیان الهی همگی پیام های واحدی دارند؛ یعنی ادیان، سخن یکدیگر را نقض نمی کنند و مردم می توانند با ادیان گوناگون، به یک نتیجه برسند!
این ویژگی نیز معتبر نیست؛ زیرا ادیان، اختلاف ریشه داری دارند و تفاوت آشکاری حتی میان یهودیان و مسیحیان دیده می شود. اختلاف های دینی به دو دسته ی عقیدتی و بنیادین تقسیم می شود. در گروه اول، محمول های گوناگون، به یک موضوع واحد نسبت داده می شود. اختلاف های گروه دوم نیز آن است که موضوع های گوناگون به یک محمول پیوند می خورد. برای نمونه، این دو گزاره را در نظر بگیرید:
الف – «خداوند مبدأ هستی است».
ب – «طبیعت مبدأ هستی است».
اختلافی که بین این دو گزینه وجود دارد، باورمندان آن ها را به موحد و غیر موحد تقسیم می کند.{ مجموعه ی آثار، علامه مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ج 3، ص 061؛ کلام جدید، صص 971 – 081. }
5- محور بودن ایمان گرایی به جای شریعت مداری
دیگر ویژگی یک جامعه ی «تکثرگرا»، این است که شریعت گرایی در آن، جای خود را به ایمان گرایی می دهد. هرگاه سازمان ها و نهادهای دینی در جامعه ای به وجود آمدند، ساختارهای عقیدتی و عملی دگم و بسته ای را در قالب قوانین خشک و انعطاف ناپذیر پدید می آورند که به نفی دیگران می انجامد. در مقابل، ایمان دینی، تجربه ای سیّال است که به نفی دیگران نمی انجامد.
این ویژگی نیز مشکل دارد. اگر بتوان شریعت را به صورت آداب و رسوم و ساختار نظام ضد عقیدتی و اجتماعی ارایه کرد که به صورت سیّال، با تجربه ی ایمانی و دینی، سازگار باشد، این صورت سیال دین با جامعه و فرهنگی متناسب است که از آن تأثیر پذیرفته است. بدین ترتیب، دین با تجربه ی دینی که در آن جامعه، تولد یافته است، سازگاری می یابد. چون جوامع و فرهنگ ها گوناگون هستند، به ناچار ادیان و تجربه های دینی آن ها نیز تفاوت پیدا خواهند کرد. آن گاه به آغاز نزاع بر می گردیم؛ یعنی این پرسش پیش می آید که رستگاری و رسیدن به حقیقت از آنِ کدام دین و تجربه ی دینی است؟
6- همه ی ادیان بدون هیچ تفاوتی بر حقّند
یکی دیگر از ویژگی های جوامع «پلورالیستی»، بر حق دانستن همه ی ادیان آسمانی است. در این دیدگاه، اسلام، مسیحیت، یهودیت و حتی در معنای گسترده تر، همه ی مکتب های غیر آسمانی مانند:بوداییزم، هندوییزم، مارکسیسم و… رستگاری بشر را تضمین می کنند و حقانیت و رسمیت دارند!
این ویژگی، با بحران منطقی و عقلی آشکاری رو به روست؛ زیرا اجتماع نقیضین و ضدّین را پیشنهاد می دهد، در حالی که هر دو محال هستند. انسان با پذیرش «توحید» اسلام، «تثلیث» مسیحیت و «الوهیت» برهما و بودا، به تناقض گویی آشکاری دچار می شود که بر هیچ کس پوشیده نمی ماند.{ کلام جدید، ص 881. } افزون بر آن، در درون دین نیز آیات و روایات اسلامی، به صراحت و صددرصد با آن مخالفند.{ عدل الهی، ص 862. }
نتیجه گیری:
تنها در عرصه ی هم زیستی مسالمت آمیز پیروان مذهب ها و ادیان در کنار یکدیگر، نظریه ی نجات اکثریت و گفت و گوی ادیان، رویکردی از پلورالیسم دینی دیده می شود. با این حال، همه ی پی آمدهای مثبت، به شکل کامل و منطقی تر در آیات قرآن کریم، متون دینی و سیره ی پیامبر اکرم و پیشوایان معصوم علیهم السَّلام آمده است. اهل بیت علیهم السَّلام همواره با انجام مناظره و جدال احسن، با سعه ی صدر و اخلاق نیکو، این کارکردها را تحقق بخشیده اند. دیگر ویژگی های پلورالیسم، اصولاً با مبانی اسلامی هم آهنگ نیست و جامعه ی اسلامی نیز به یاری جستن از آن ها، نیازی ندارد.
آیا پلورالیسم دینی با خاتمیّت سازگاری دارد؟
محسن چورمقی
پاسخ مناسب به این پرسش را با بررسی دو مفهوم خاتمیّت و پلورالیسم دینی آغاز می کنیم.
الف – خاتمیّت:
تاریخ بشری شاهد ظهور پیامبران آسمانی و ادیان فراوانی بوده است. از یک نظر، این تکثّر را باید به دلیل تفاوت داشتن استعداد انسان ها و شرایط محیطی و اجتماعی دانست. سیرحکمت و تحوّل انسان در پذیرفتن بار سنگین امانت الهی، وضع شریعت و فرو فرستادن کتاب های آسمانی، سیر صعودی و تکاملی داشته است. به دیگر سخن، گذشت زمان، آمدن پیامبران و به بار نشستن استعدادهای آدمی، برای تکامل ادیان در دو بعد کمّی و کیفی، بستر مناسبی فراهم آورده است. انسان ها در مدرسه ی ادیان همانند دانش آموزان دوره ی ابتدایی هستند که برای رسیدن به دوره های بالاتر باید گام به گام، پیش روند. همان گونه که مواد درسی دوره های گوناگون مدارس، پایه و مکمّل یکدیگرند، آیین های آسمانی نیز مؤیّد و کامل کننده ی یکدیگر هستند.{ اسلام و نسخ ادیان، محمّد حسن قدردان قراملکی، کیهان اندیشه، ش 38. } هر چند با ظهور ادیان الهی، بر اساس شرایط زمانی و مکانی، تفاوت هایی در شریعت یعنی احکام فرعی، رخ داده، ولی روح دین در همه ی زمان ها تسلیم بودن محض در برابر خداوند، دوری جستن از خود محوری و مبارزه با طاغوت در دو بُعد فردی و اجتماعی، بوده است.
با پذیرش این تکثّر در زندگی بشر و ایمان به پیامبران و ادیانی که آورده اند و با توجه به آیات و روایات، درمی یابیم که پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمّدصلَّی الل.ه علیه وآله وسلَّم خاتم پیامبران است. خاتم به عنوان یکی از ویژگی های پیامبر اسلام صلَّی الل.ه علیه وآله وسلَّم در قرآن و روایت ها مطرح شده است.
خداوند در قرآن کریم می فرماید:
ما کان محمدٌ ابا اُحد من رجالکم ولکن رسول اللَّه و خاتم النّبیین. { احزاب، 04. }
حضرت محمّدصلَّی الل.ه علیه وآله پدر هیچ یک از مردان شما نیست. او دو ویژگی مهمّ دارد؛ رسول اللَّه و خاتم پیامبران است.
روایت بسیار مشهوری از سنی و شیعه روایت شده است که بر اساس آن، پیامبرصلَّی الل.ه علیه وآله به امیرالمؤمنین علی علیه السَّلام فرمود:
انت منی بمنزلة هارون من موسی إلاّ انّه لانبیّ بعدی.
نسبت تو با من، نسبت هارون است به موسی با این تفاوت که پس از من، پیامبری نخواهد بود.
با توجه به آیات و روایات فراوانی که در این زمینه، وارد شده، مسلّم است که پیامبر اسلام صلَّی الل.ه علیه وآله آخرین پیامبر و شریعت وی، آخرین شریعت و ختم کننده ی نبوت است.
ب – پلورالیسم دینی
هوداران پلورالیسم می گویند که همه ی ادیان، چهره های یک حقیقت واحد و برداشت های ویژه ی انسانی از آن امر مطلق اند. به تعبیر جان هیک، آدمیان به روش های گوناگون به این حقیقت، واکنش نشان داده اند. پس ادیان، تفسیر رویارویی با آن حقیقت است. این تفسیرهای گوناگون که سبب گونه گونی ادیان گشته است، در عوامل انسانی و تاریخی ریشه دارد.{ ر.ک به: دین شناسی، محمد حسین زاده، قم، مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الل.ه. } انسان ها، اندیشه ها و سلیقه های گوناگونی دارند که هر اندیشه و سلیقه برای صاحب آن، محترم است. به همین ترتیب، هیچ کس حق ندارد به پیروان دیگر به چشم حقارت بنگرد.
صاحبان این اندیشه در توجیه سخنان خود می گویند: همان گونه که پلورالیسم و تکثّرگرایی در عرصه هایی هم چون: سیاست و اقتصاد، امری مطلوب و مفید است، در عرصه ی دین و فرهنگ نیز باید وجود داشته باشد. باید زمینه ی بروز و ظهور همه ی ادیان را در جامعه کاملاً باز بگذاریم و بدانیم که میان ادیان، هیچ گونه برتری وجود ندارد. پذیرش هر یک از ادیان، کارکرد و ارزشی برابر با پذیرش دیگر ادیان دارد و دسته بندی آن ها به حق و باطل، کامل و ناقص و خوب و بد و مانند آن، کاملاً بی اساس و بی معناست.
نتیجه گیری:
خاتمیّت می گوید دین اسلام، آخرین دین و پیام الهی است که از سوی حضرت محمّدصلَّی الل.ه علیه وآله به مردم ابلاغ شده است و پس از آن، هیچ پیامبر و شریعتی، ظهور نخواهد کرد. این سخن برای نفی تکثّر گرایی کافی نیست، بلکه ناسخ بودن دین اسلام نسبت به ادیان گذشته نیز باید اثبات شود؛ یعنی باید اثبات شود که با آمدن دین جدید، پای بندی به ادیان پیشین، روا نیست. این سخن با مراجعه به آیات و روایات به دست می آید؛ زیرا بسیاری از آیات قرآن، اهل کتاب را برای ایمان آوردن به رسول خدا و قرآن فرامی خوانند، مانند: «و آمنوا بما انزلت مصدقالما معکم تکونوا اول کافر به».{ بقره، 14: «ایمان بیاورید به آن چه نازل کردم، در حالی که آن، کتاب های شما را تصدیق می کند و نخستین کافر به آن نباشید». } هم چنین روایات متعدّدی بر این مطلب دلالت دارد. برای نمونه، پیامبر اکرم صلَّی الل.ه علیه وآله فرموده است: «ان اللَّه عزوجل جعل کتابی المهیمن علی کتبهم الناسخ لها.»{ بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، ج9، ص 292. «همانا خداوند عزّوجل، کتاب مرا مسلّط و حاکم و ناسخ کتاب های ادیان گذشته قرار داده است». } افزون بر آن، با توجّه به تحریف هایی که در کتاب های ادیان پیشین رخ داده است، عقل نیز حکم می کند که باید به دین جدید روی آورد؛ زیرا ادیان گذشته نمی توانند بشریت را به سر منزل مقصود برسانند.
از سوی دیگر، خاتمیّت و کمال دو امر متلازم اند؛ یعنی ممکن نیست دین و آیینی، خود را خاتم ادیان بداند و داعیه ی کمال نداشته باشد یا این که داعیه ی کمال داشته باشد، ولی خود را دین خاتم معرفی نکند.
ادعای نظریه ی تکثّر گرایی این است که همه ی ادیان حق هستند و نباید از برتری میان ادیان، سخن گفت. این نظریه، دسته بندی ادیان به حق و باطل یا کامل و ناقص را نمی پذیرد، در حالی که قرآن کریم با بیانی صریح، ندای خاتمیّت سر می دهد و از کمال و برتری دین اسلام سخن می گوید. پس چگونه پلورالیسم دینی می تواند با خاتمیّت سازگار باشد؟{ برای مطالعه ی بیشتر ر.ک:
1- شریعت درآینه ی معرفت، عبداللَّه جوادی آملی، قم، نشر اسراء.
2- اسلام و نسخ ادیان، محمّد حسن قدردان قراملکی، کیهان اندیشه، ش 38.
3- کاوش ها و چالش ها، محمّد تقی مصباح یزدی، مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره.
4- خاتمیّت، مرتضی مطهری، تهران، انتشارات صدرا. }
میان پلورالیسم دینی و سیاسی چه نسبتی وجود دارد؟
گروه دین پژوهی
پلورالیسم، نظریه ای است که در چارچوب مبنای ویژه ای پدید آمده است. برای اظهار نظر درباره ی هر نظریه، باید چارچوب آن را شناخت. بنا بر این، به طور گذرا، خاستگاه، چارچوب و اصول پلورالیسم را بررسی می کنیم.
1- بررسی اصول اخلاقی و سیاسی پلورالیسم دینی
اصول اخلاقی و سیاسی پلورالیسم دینی را باید در اندیشه ای جست که پس از قرن 81 میلادی در اروپا، رایج شد. می توان گفت پلورالیسم در جریان فکری لیبرالیسم ریشه دارد؛ زیرا رشد لیبرالیسم سیاسی در قرن 81 میلادی با ردّ تعصب مذهبی افزایش یافت. تعصب مذهبی در جنگ های فرقه ای دوران نهضت اصلاح دینی، ظاهر شده بود. در قرن 02، اصول لیبرالیسم به باورها و ادیان غیر مسیحی گسترش پیدا کرد.
پلورالیسم دینی نتیجه ی تلاشی است که پایه و مأخذی را در الهیات مسیحی برای تحمل ادیان غیر مسیحی فراهم می کند و از این نظر، خود، اساس گونه ای مدرنیسم یا لیبرالیسم دینی است. البته چارچوب کلامی آن ها انباشته از کاستی است که با کاستی هایی که در فلسفه ی سیاسی لیبرال یافت می شود، بی ارتباط نیست. پس برای درک و شناسایی آن ها با خطوط کلی و اساسی، رشد تاریخی و اندیشه های اصلی لیبرالیسم دینی و سیاسی آشنا شویم.
2- رابطه ی لیبرالیسم دینی و سیاسی
لیبرالیسم در آغاز برای معرفی یک ایدئولوژی سیاسی به اروپای اواخر قرن 91، به کار می رفت. لیبرالیسم سیاسی بر تساهل و مدارا، حقوق و آزادی های فردی با پشتیبانی از پلورالیسم در شیوه های زندگی، پای می فشارد. بیشتر لیبرال ها می پذیرند که لیبرالیسم را باید تا نهضت اصلاح دینی پی گرفت؛ زیرا ابتدا، آزادی وجدان و شعور باطنی در امور دینی پدید آمد و سپس به دیگر حوزه های باور و اعتقاد، گسترش یافت. بنابراین، تحمّل اعتقادهای گوناگون در دین بر همان پایه های لیبرالیسم سیاسی شکل گرفته است. پلورالیسم دینی، راه حلی است که پایه و مأخذ الهیاتی برای این تساهل و تحمل فراهم می کند، ولی پروتستانتیسم لیبرال را بر اساس ویژگی های دیگری می توان تعریف کرد. آن ویژگی ها عبارت اند از:
1. پذیرش تفسیرهای غیر سنّتی از کتاب مقدس مسیحیت (به ویژه آن گاه که با توجه به دعوای علوم طبیعی و تاریخ، اطلاعاتی در این باره داشته باشد).
2. شک و تردید فراگیر نسبت به نظریه پردازی عقلی در الهیات.
3. پافشاری بر پشتیبانی دین از اصول اخلاقی مدرن و اصلاح اجتماعی یکسان با آن اصول.
4. پافشاری بر این آموزه که اساس و گوهر دین، یک تجربه ی دینی شخصی است، نه عقیده، احکام شرعی، جامعه ی دینی یا مراسم عبادی.
با توجه به آن چه گفته شد پلورالیسم دینی را می توان چنین تعریف کرد: «پلورالیسم دینی، فرآیند پروتستانتیسم لیبرال» است که ویژگی های زیر را دارد:
1. ارایه ی تفسیرهای غیر سنّتی از باورها و کتاب مقدس، برای این که نجات و رستگاری را از راه های دیگری جز دین مسیحیت ممکن بسازد. از این رو، رستگاری به وسیله ی ادیان دیگر نیز ممکن است.
2. تردید در استدلال های عقلی، برای برتری دادن دین مسیحی و باورهای مسیحیت.
3. دست یازیدن به اصول اخلاقی مدرن در زمینه ی تساهل و ردّ تعصب.
4. پافشاری بر اصول مشترک در ایمان شخصی، به ویژه گرایش درونی به حق و امر نهایی، به همراه این باور که اظهار بیرونی و عملی ایمان، در قانون دینی، مراسم عبادی و آموزه ی الهیاتی، اهمیت فرعی دارد.
بنابراین، پروتستانتیسم سرچشمه ی لیبرالیسم سیاسی و لیبرالیسم سیاسی سرچشمه ی پلورالیسم دینی است.{ برای مطالعه ی بیش تر ر.ک: اسلام و کثرت گرایی دینی، محمّد لگن هاوزن، برگردان: نرگس جواندل، قم، مؤسسه ی فرهنگی طه، چ اول، 9731. }
3- ویژگی های مشترک لیبرالیسم سیاسی و پلورالیسم دینی
بر اساس نظریه ی سیاسی لیبرال، میان قلمروی عمومی و شخصی، تمایز عمیقی وجود دارد. افراد، قلمروی عمومی را به وسیله ی قرارداد اجتماعی و برای فراهم آوردن مصالح و منافع مشترک، فرض می کنند. چون جامعه دربردارنده ی افراد گوناگون با باورهای مختلفی از دین است، دین باید از قلمروی عمومی حذف شود. بر این اساس، سکولاریسم نتیجه ی لیبرالیسم سیاسی است و اختلاف باورهای دینی، تفاوت های زیباشناختی و سلیقه ای پنداشته می شود. پس جنبه ی اجتماعی دین از قلمروی شخصی پیروی می کند. چنین نگرشی به دین، در فلسفه ی پلورالیسم دینی تصویر شده است؛ زیرا اختلاف ادیان را اختلاف های فرهنگی در بازگو کردن باورها می داند. بدین ترتیب، اختلاف شیوه های ادیان مانند اموری که به سلیقه های شخصی مربوط هستند و هیچ اساسی ندارند، شخصی شمرده می شود. بر اساس چنین نگرشی، برتری یک دین بر دین دیگر، تنها موضوعی احساسی است که در تربیت فرهنگی افراد ریشه دارد. باید گفت پلورالیسم همانند لیبرالیسم، جنبه های اجتماعی دین را دست کم می گیرد.
ویژگی مشترک پلورالیسم و لیبرالیسم در این است که هر دو درباره ی دین بیش از عمل بر ایمان، پافشاری می کنند. لیبرال ها این حقیقت را که «هیچ کس نباید به داشتن مذهب خاصی مجبور شود»، بیانی صریح و حکمی قطعی درباره ی آزادی دینی می پندارند. پلورالیسم نیز در برداشت خود از اختلاف ادیان، بر ایمان بیش از عمل پای می فشارد و مشکل آن را از راه توافق و آشتی نهایی باورها، حل می کند.
با توجه به آن چه بیان شد، می توان نتیجه گرفت: چون پلورالیسم دینی و سیاسی از پی آمدهای اندیشه ی لیبرالیستی هستند، ریشه ی یگانه ای دارند. پلورالیسم سیاسی ممکن است به پلورالیسم دینی بیانجامد، ولی اگر پلورالیسم سیاسی را نپذیریم، سبب نمی شود پلورالیسم دینی را نپذیریم؛ زیرا متعلق و موضوع این دو با هم تفاوت دارد.{ برای مطالعه ی بیش تر ر.ک:
1- دین شناسی، محمّد حسین زاده، انتشارات مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الل.ه، صص 35 و 85.
2- کلام جدید، عبدالحسین خسروپناه، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه ی علمیه ی قم، 9731، چ اول.
3- پلورالیزم دینی و استبداد روحانیت، محسن غرویان، صص 06 و 26. }
نظریه ی پلورالیسم (کثرت گرایی) و تقریرهای مهم آن را تبیین فرمایید.
رضا صادقی
کثرت ادیان در عالم خارج، حقیقتی است که بر اساس آن، این پرسش به میان می آید که پیروان یک دین خاص درباره ی ادیان دیگر، باید چه دیدگاهی داشته باشند؟ هدف انسان ها از دین داری، رسیدن به کمال و رستگاری است، ولی آیا این هدف با پیروی از هر دینی، محقق می شود یا خیر؟ در پاسخ به این پرسش ها، هر دینی متناسب با باورهای پذیرفته شده در آن دین، دیدگاه ویژه ای خواهد داشت.
کثرت گرایی{ _ luralism } در کنار انحصارگرایی و شمول گرایی، یکی از سه دیدگاهی است که در بستر مسیحیت و بر اساس باورهای ویژه در مسیحیت مطرح شده اند. پس تأکید بر این نکته لازم است که دیدگاه دیگر ادیان از جمله دین مبین اسلام لزوماً یکی از این سه نظریه خواهد بود.
پلورالیسم یا کثرت گرایی دینی بر این باور است که حقیقت متعالی در همه ی ادیان مشترک است. با این حال، میان حقیقت فی نفسه{ _ Noumena. } و حقیقت، آن گونه که انسان ها و فرهنگ ها، آن را درک و تجربه می کنند،{ _ henomena . } تفاوت وجود دارد. هنگامی که مؤمنان از واقعیت غایی، سخن می گویند، تنها می توانند توضیح بدهند که آن واقعیت چگونه برایشان پدیدار شده است (مانند داستان فیل و توصیف آن از زبان کوران که در مثنوی مولانا آمده است)؛ زیرا واقعیت غایی، نامتناهی است. پس همه ی این تفسیرها بر او بار می شود و هیچ منظر نهایی وجود ندارد؛ یعنی ما، انسان هایی کور و در بند مفاهیم و فرهنگ های خویش هستیم.
از راه دیگری نیز می توان به کثرت گرایی رسید. گزاره های دینی، استعاره هایی هستند که اعتبارشان به کارآیی آن ها در دگرگون ساختن و رستگاری انسان ها بستگی دارد. گوهر دین، دگرگون کردن شخصیت انسان است و گزاره های دینی هر چند در ظاهر متفاوت باشند تا وقتی بتوانند انسان را از خود محوری به خدا محوری برسانند، صادق خواهند بود. تجربه های دینی در ادیان گوناگون، اشتراک های بسیاری دارند و اختلاف های موجود به دلیل اختلاف فرهنگ هاست.
جان هیک که از بنیان گذاران این نظریه به شمار می رود و مطالب یاد شده نظریه های او بود،{ دیدگاه جان هیک که با عنوان «نظریه ی پلورالیسم» بیان شد، برگرفته از این منابع است:
الف. عقل و اعتقاد دینی، صص 904 و 414.
ب. مباحث پلورالیسم دینی، صص 95 و 78.
ج. تعدّد ادیان، جان هیک، برگردان: بهاء الدین خرم شاهی، مجله ی کیان، ش 61. } یادآوری می کند که این نظریه تنها یک فرضیه است{ مباحث پلورالیسم دینی، ص 47. } و هنوز دلیل مورد پذیرش عموم را ندارد.{ تعدد ادیان، جان هیک، برگردان: بهاء الدین خرم شاهی، مجله ی کیان، ش 61. } این فرضیه بر پایه ی استقراء بنا شده است. استقرای یاد شده تنها در ادیان بزرگ، صورت گرفته است و این نظریه درباره ی ادیان کوچک تر یا مذهب های پرطرفدار سکولار نظیر کمونیسم باید جداگانه بررسی شود. او می گوید که پلورالیسم لازمه ی منطقی شمول گرایی است؛ زیرا در واقع، مسیحیت با پذیرش شمول گرایی پذیرفت که خارج از مسیحیت نیز رستگاری وجود دارد. البته این که آن ها را نیز مسیحی بنامیم، از نظر جان هیک، یک گزافه گویی بیش نیست.{ مباحث پلورالیسم دینی، صص 96 و 47. }
دیگر تقریرهای پلورالیسم
صرف نظر از دیدگاه جان هیک، روی کردهای دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که فشرده ای از مهم ترین آن ها را بیان می کنیم.
سید حسین نصر از اندیشمندان مسلمانی است که به گونه ای متفاوت به پلورالیسم می رسد. تفاوت اصلی جان هیک و نصر در آن است که هیک، دین را پدیده ای انسانی می داند، ولی نصر، آن را وحی الهی می شمارد.{ معرفت، پلورالیسم دینی، محمد لگن هاوزن، برگردان: احمدرضا جلیلی، مجله ی معرفت، ش 42، ص 97. } دکتر نصر متأثر از مکتب «خرد جاویدان»،{ همان، ص 97. } می گوید تقدیر الهی این گونه اقتضا کرده است که هر دینی متناسب با ظرفیت های انسانی ویژه ای شکل بگیرد.
برای مثال، خداوند خواسته است که عیسی در اسلام، پیامبری الهی و بنده ی خدا باشد، ولی در مسیحیت، به عنوان منجی مطرح گردد. او می گوید: «اگر فقط یک جامعه ی بشری وجود می داشت، نیازی به بیش از یک دین نبود.» جالب است بدانید که در گفت وگوی جان هیک با دکتر نصر، جان هیک بر این نکته پافشاری می کند که پژوهش ها نشان می دهد حضرت عیسی علیه السَّلام، خود را تجلی خدا نمی دانسته است. از این رو، مسیحیان باید عقیده ی «تثلیث» را رها کنند. در مقابل، دکتر نصر به عنوان اندیشمندی مسلمان با تأکید بر این که چگونه می توان باور داشت که خداوند اراده کرده است مسیحیان دو هزار سال در خطا باشند، می گوید: مسیحیان باید بر دیدگاه سنتی خود پافشاری کنند. به هر حال، از نظر ایشان، مناسک و متون مقدس و برخی سخنان الهیات در چارچوب هر دینی، مقدر به تقدیر الهی است.{ معرفت، ادیان و مفهوم ذات غایی، عدنان اصلان، گفت و گو با: جان هیک و سیدحسین نصر، برگردان: احمدرضا جلیلی، ش 32، صص 07 – 77. }
دیگر تقریر مهم پلورالیسم، روی کردهای زبان شناسی است. «ویلیام ای کریستین» در کتاب «معنا و حقیقت در دین»، با بیان تفاوت ایمان و معرفت، می گوید:
پیام های ادیان مثل: «عیسی نجات دهنده است» یا «خدا رحیم است»، پیام هایی متفاوت هستند، ولی مانعة الجمع نیستند. اگر یهودیان، عیسی را منجی نمی دانند؛ بدان دلیل است که از کلمه ی «عیسی»، معنای متفاوتی را اراده کرده اند.{ کلام جدید، عبدالحسین خسروپناه، قم، حوزه ی علمیه ی قم، 9731، ص 671. }
این تقریر را به صورت روشن تری در نظریه ی «بازی های زبانی ویتگنشتاین» می توان یافت. بر اساس این نظریه، هر دینی، مفاهیم ویژه ای دارد. در مسیحیت، هیچ حکمی درباره ی «الله» دیده نمی شود. پس هیچ گاه ادیان، ناظر به یکدیگر نیستند تا همدیگر رإ؛33ر« نفی کنند. هر دینی، گونه ای بازی زبانی ویژه ی خود را دارد.{ پژوهش های قرآنی، پلورالیسم، ش 11 – 21. }
گفتنی است در مغرب زمین، مبانی متعدد دیگری نیز به پلورالیسم می انجامد که بسیاری از آن ها را «ریچارد زگلین» در کتاب «به سوی یک الهیات چند دینی» گردآوری کرده است. فشرده ای از این کتاب در مقاله ای در شماره ی اول فصل نامه ی حوزه و دانشگاه آمده است. هم چنین پلورالیسم از دیدگاه غربیان در کتابی با نام «صراطهای مستقیم» به قلم عبدالکریم سروش (بدون آوردن مأخذ) گردآوری شده است.
شاید بتوان اکثر روی کردهای مذکور را تحت سه نظریه ی عام گردآوری کرد:
1. پلورالیسم به معنی مدارا و هم زیستی مسالمت آمیز برای پیش گیری از جنگ ها و درگیری ها است. یعنی حقیقت را متکثر نمی دانیم، بلکه تنها با پذیرش کثرت به عنوان واقعیتی اجتماعی، افراد را از نظر اخلاقی، به مدارا و صلح فرا می خوانیم. این دیدگاه با این سخن که هر گروهی، خود را حق بداند، هیچ منافاتی ندارد. به طور کلی، پلورالیسم، اخلاقی است نه فلسفی یا کلامی. پس این پرسش را بی پاسخ رها می کند که آیا همه ی دین داران می توانند به رستگاری برسند یا خیر؟
2. این دیدگاه می پذیرد که دین واحدی از سوی خداوند آمده است، ولی ادیان موجود را چهره های گوناگون آن دین می داند. در جوهر ادیان موجود، اختلافی نیست، بلکه تفاوت ها در فهم دین به وجود می آیند. حقیقت عریان در دست هیچ کس نیست و هر کس، چهره ای از این حقیقت را به فهم خودش درک می کند.
3. در این دیدگاه، حتی آن حقیقت واحد نیز پذیرفته نمی شود، یعنی آن چه متکثّر است، خودِ حقیقت است. بدین ترتیب، این نظریه به نوعی نسبیت گرایی در متن واقع، ملتزم خواهد بود.{ پژوهش های قرآنی، پلورالیسم، ش 11 – 21. }
به هر حال، در رویکردهای نوین دین شناسی، باید به خاستگاه و بستر به بار نشستن این گونه نظریه ها توجه کرد. بخشی از این رویکردها، معلول تاریخ دینی غرب و عملکرد ویژه ی نهاد دین در غرب است. بخشی دیگر نیز نیاز غرب امروز به شمار می آیند و بإ؛44زخخ جنبه های گوناگون لیبرالیسم هم آهنگ هستند. چیرگی روح اومانیسم و انسان محوری بر این نظریه هاو سنجش دین با عقلانیت ابزاری در آن ها، از مهم ترین مسایلی است که الحادی بودن این نظریه ها را نمایان می سازد.
آیا تعدّد ادیان دلیل بر حقانیّت کثرت گرایی نیست؟
محمدحسین احمدی
کثرت گرایی یا پلورالیسم، پاسخ این پرسش است که از میان این همه ادیان که همه ادعا می کنند تنها نجات بخش بشر هستند، کدام یک نجات بخش بشر است و رستگاری او را تضمین می کند؟ می دانیم که نمی توان همه ی ادیان را برحق دانست و نمی توان همه را نیز تخطئه کرد؛ زیرا در میان همه ی ادیان، انسان های پاک و صادقی وجود دارند، هر چند از محتوای دینی که ما آن را حق می دانیم، بی خبر باشند. آیا می توان گفت که چنین افرادی، به رستگاری نمی رسند؟
فشرده ی این نظریه که جان هیک آن را کامل تر بیان کرد، چنین است: «…تنها یک راه و شیوه ی نجات و رستگاری وجود ندارد، بلکه راه های متعدد و متکثّری در این زمینه وجود دارند.»{ مباحث پلورالیسم دینی، جان هیک، ص 96. } یعنی همه ی ادیان می توانند بشر را به سعادت برسانند، نه تنها یک دین. بنابراین، اسلام و مسیحیت هیچ یک نمی توانند ادعا کنند که تنها ما سعادت بخش هستیم. «بنابراین، تکثرگرایی، حقانیت و کمال و رستگاری را در همه ی ادیان محقق می شمارد.»{ مجلّه ی معرفت، ش 23، ص 801. } حتی اگر دینی از نظر آموزه های اسلام، شرک آلود و باطل باشد، باز هم کمال و رستگاری را در پی خواهد داشت! کثرت گرایی هم چنان که از نامش پیداست، تعدّد و تفاوت ادیان را درست می داند و کاملاً آن ها را از هم جدا می شمارد، ولی می گوید: «هر چند ادیان تفاوت دارند، ولی آن ها در راه رستگاری بشر، یک کار مشترک انجام می دهند که در این صورت ما به بطلان یا ناحق بودن بسیاری از ادیان، دچار نمی شویم یا فقط راه و دین خود را حق نمی دانیم».
با این حال، واقعیت جز این است. در ادیان آسمانی، دوگونه کثرت و تعدّد را می توان تصور کرد. به عبارتی، «کثرت دینی را می توان به دو گونه ی طولی و عرضی تقریر کرد… کثرت عرضی ادیان و شرایع آسمانی بدین صورت است که همه یا عده ای از پیروان دینی و شریعت پیشین، از پذیرش شریعت آسمانی جدید سرباز زده و بر شریعت پیشین باقی بمانند. مثال این گونه کثرت، ادیان ابراهیمی یهود، مسیحیّت و اسلام است. کثرت طولی عبارت است از ادیان یا شرایع آسمانی که در طول تاریخ بشر ظهور نموده و به دین یا شریعت اسلام ختم گردیده است. چنین کثرتی نه با حقانیت همگانی دین ها منافات دارد و نه از جنبه ی عملی مشکل آفرین است؛ زیرا فرض این است که همه ی ادیان، الهی و توحیدی اند و تغییر و تحریفی در آن ها راه نیافته است. بنابراین، از جنبه ی نظری، همگی برحق اند و پیروان آن ها نیز به نجات و رستگاری نایل آمده اند. از جنبه ی عملی نیز چون در زمان های مختلف و متوالی ظهور کرده اند مشکلی پیش رو نیست. در این جا با پدیده ی نسخ رو به رو هستیم؛ یعنی با آمدن شریعت الهی جدید، برخی از احکام شریعت پیشین، نسخ شده و عمل به آن ها مایه ی سعادت و رشد و کمال نفسانی نخواهد بود».{ قرآن کریم. } پس ادیان، کثرت طولی دارند و این کثرت طولی هیچ گونه مشکل نظری و عملی ایجاد نمی کند. به عبارتی، هر چند در ظاهر کثرت عرضی وجود دارد، ولی از وجود یک چیز نمی توان حقانیت آن را نتیجه گرفت. پس در باطن و حقیقت، کثرت عرضی وجود ندارد و تنها یکی از ادیان، حق است، نه بیشتر. کثرتی که در ظاهر می بینیم در شریعت های ادیان است وگرنه ادیان در روح کلّی خود، وحدت و یگانگی دارند. توحید، نبوت، وحی و معاد، روح کلی و مشترک همه ی ادیان آسمانی است. همه از یک خدا و یک معاد سخن می گویند و هدف کلی آن ها توجه دادن به حق، پیروی از پروردگار و بندگی او و حرکت به سوی رستگاری است. البته در احکام و فروع جزیی، اختلاف دارند که یک امر طبیعی است. «و دستورات جزیی و فروعات (احکام) عملی متناسب بإ؛66س ظگ ابعاد طبیعی و مادّی آدمی و خصوصیات فردی و قومی به مقتضای زمان ها و مکان ها تغییر می یابند. این فروع جزیی (مثل نماز و روزه و…) که دلیل پیدایش مذاهب گوناگون هستند، نه تنها موجب کثرت در اصل دین نمی باشند، بلکه نتیجه ی همان فطرت ثابت و واحد هستند.»{ تحلیل و نقد پلورالیسم، علی ربانی گلپایگانی، نشر فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چ 1، 8731 ش. }
بنابراین، دین در اصل، یکی است و ادیان، تفاوت دارند نه تعدّد. در صورتی می توان گفت ادیان تعدد دارند که هر یک، دیگری را نفی کند. قرآن مجید، پیامبران و شریعت های پیش از خود را نه تنها ردّ نمی کند، بلکه تصدیق می کند. ادیان آسمانی پیشین نیز آمدن دین اسلام را بشارت داده و حتی از با اشاره به نام پیامبر خاتم از او یاد کرده اند:
وَ اِذ قالَ عیسَی ابنُ مَریم یا بَنی اسرائیل انّی رَسُولُ الله الیکُم مُصَدِّقاً لِما بینَ یَدَیَّ مِن التَّوراتِ وَ مُبَشِّراً بِرَسولٍ یأتی مِن بَعدِی اسمُهُ اَحمَدُ فَلَمّا جَاءَهُم بِالبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحرٌ مُبینٌ.{ شریعت در آینه ی معرفت، عبدالله جوادی آملی، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چ 1، 2731 ش. }
ای پیامبر! به یاد آر هنگامی را که عیسی پسر مریم به بنی اسراییل گفت: همانا من فرستاده ی خدا به سوی شما هستم و به حقانیت کتاب تورات (که پیش از من نازل شده) و در برابر من است، ایمان دارم. هم چنین شما را به آمدن رسولی که نامش (در انجیل من) اَحمد است، مژده می دهم… .
بنابراین، ادیان، کثرت عرضی و به دیگر سخن، تنافی ندارند، بلکه کثرت ادیان، طولی است. در غیر این صورت، باید همدیگر را نفی می کردند، نه تصدیق.
در پایان، سخنی از شهید گران قدر استاد مطهری رحمه الل.ه را در این زمینه می آوریم: «دین حق در هر زمانی، یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است که از آن پیروی کند. این اندیشه که اخیراً درمیان برخی از مدعیان روشن فکری رایج شده است که می گویند همه ی ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار در همه وقت یکسانند، اندیشه ی نادرستی است. درست است که پیامبران خدا همگی به سوی یک هدف و یک خدا دعوت کرده اند، ولی این سخن به این معنا نیست که در هر زمانی، چندین دین حق وجود دارد و انسان می تواند هر دینی را که می خواهد بپذیرد، بلکه معنای آن، این است که انسان باید همه ی پیامبران را قبول داشته باشد و بداند که پیامبران سابق، مبشّر پیامبران لاحق، خصوصاً خاتم و افضل آنان بوده اند و پیامبران لاحق، مصدّقِ پیامبران سابق بوده اند. پس لازمه ی ایمان به همه پیامبران، این است که در هر زمانی، تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم که دوره ی اوست و قهراً لازم است در دوره ی ختمیّه به آخرین دستورهایی که از جانب خدا به وسیله ی آخرین پیامبر رسیده است، عمل کنیم. این لازم اسلام، یعنی تسلیم شدن به خدا و پذیرفتن رسالت های فرستادگان اوست. در این زمان اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی بجوید، باید از دستورات دین او (پیامبراسلام صلَّی الل.ه علیه وآله وسلَّم) راهنمایی بجوید. قرآن کریم می فرماید: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ؛{ مجله ی معرفت، مؤسسه ی امام خمینی رحمه الل.ه، ش 23. } هر کس غیراز اسلام دینی را بجوید، هرگز از او پذیرفته نشود و او در جهان آخرت از زیان کاران خواهد بود».{ عدل الهی، مرتضی مطهری رحمه الل.ه، نشر صدرا، چ 4، 8631 ش. }

http://www.hawzah.net/fa/magart.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=4633&MagazineArticleID=34627

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *