رويكردى برگرفته از فرهنگ نبوى
بيانيه تحليلى دفتر مطالعات و تحقيقات زنان
به مناسبت روز زن
مردادماه 1385
آسيب شناسى نگاه به زن و خانواده
رويكردى برگرفته از فرهنگ نبوى
فهرست…4
مقدمه…5
الف. آسيبشناسى دفاع از حقوق زنان… 5اول.
مسئلهشناسىها… 5
دوم. شاخص سازىها…6
سوم. تعاريف و مفاهيم بنيادين و كاربردى…8
م. همتا دانستن زن و مرد…9
اً. توجه به ارزش دختران و تشويق به پرورش و حمايت از آنان…10
ن. بيعت با زنان…11
م. توجه به شخصيتهاى ويژه…11
ت. پرورش عملى زنان…15
اول. تبيين نقشهاى جنسيت…16
دوم. توصيه به حسن ايفاى نقش…16
سوم. حمايت از نقشها…19
ب. آسيب شناسى نگاه به خانواده در ايران…22
اول…22
دوم…37
نتيجه گيرى…38
منابع
مقدمه
تولد بانوى يگانه جهان، فاطمه زهرا3 نويد بخش آغاز رستاخيزى است كهجهانيان را به عالمى ديگر رهنمون مىسازد؛ عالمى كه به شعاع يك زن روشنى مىيابد،به محبتش گرم مىشود و به ولايتش سامان و جريان مىيابد. و زن مسلمان در سدهاى كهديگران به پندارى غلط، قرن زنانش ناميدهاند، مصمم است تا آنگونه كه طلوع خمينىكبير1 را به آغازى بر يك تحول مبارك بدل نمود، با بازخوانى شخصيت خويش ازسنت نبوى و سيره فاطمى، بابى به جهان جديد بگشايد و به درستى محوريت زن را درقرن جديد اثبات نمايد/
همزمانى ميلاد فاطمه زهرا3 با سال پيامبر اعظم9، فرصتى است فرخنده كهمىتواند، همزمان، دو نتيجه مبارك به ارمغان آورد: بازخوانى سيره نبوى به منظوربازسازى ذهنيتها و بازبينى عملكردها و ايجاد نقطه آغازينى بر اتحاد امت اسلام، درموضع عينيت، بر محور آموزههاى نبوى. تأمين اين دو غرض بسته به آن است كه پاسخپرسشهاى اساسى خود را از متن سيره نبوى به دست آوريم و بتوانيم بر اساس آن بهتبيينى شفاف از جايگاه و شخصيت زن، مسئوليتهاى فردى، خانوادگى و اجتماعى وىو ترسيمى روشن از جايگاه و ساختار خانواده و سياست اسلام در حمايت از تحكيم وكارآمدى خانواده دست يابيم. بدين ترتيب مىتوانيم هم به اصولى مشترك براى وفاقدست يابيم و هم به مقياسى براى تحليل واقعيتها و نقد نظريهها و عملكردها/
در اين مجال برآنيم تا با مقايسهاى ميان »فرهنگ اسلامى و سنت نبوى« وواقعيتهاى موجود، به آسيبشناسى اجمالى موضوع زن و خانواده پرداخته وپرسشهاى اساسى و بايستههاى كارشناسى را در حد اجمال و وسع مطرح سازيم/
الف. آسيب شناسى دفاع از حقوق زنان
به بركت انقلاب اسلامى، حس خودباورى و استقلال فرهنگى در ميان فرهيختگانشكل گرفت اما هنوز مدت زمانى باقى است تا آثار خود را در شكل ايجاد يك جريانبالنده، با ادبيات نظاممند و نخبگان كارآمد كه الگويى جديد براى تحليل و سياستگذارىارائه نمايند، برجاى گذارد. جريان دفاع از حقوق زنان در كشور ما، در ضمن برخوردارىاز ويژگىهاى مثبت، همچون ديگر كشورهاى اسلامى، به فقدان نگاه فعال نسبت به زنمبتلاست. حاكميت نگاه انفعالى آثار خود را به در محورهاى زير برجاى گذاشته است:اول. مسئلهشناسىها: مسائل و مشكلات زن مسلمان و زن ايرانى چيست؟ در پاسخ بهاين پرسش غالباً نگاه مسئله شناسانه ليبراليستى و فمينيستى، بر ذهن جامعه كارشناسىما به اين شكل تأثير مىگذارد كه مسائل خود را از دريچه نگاه ديگران تحليل كرده واولويتهاى پژوهشى، كارشناسى و برنامهاى خود را نيز بر همان اساس تنظيم كنيم. دراينجا منتقدان هم غالباً بر سر همين مسائل، با وارد كردن تبصره و اشكال، به بحث وجدل مىپردازند و استعداد خود را به طرح مسائل نو و باز تحليل عينيت اجتماعى به كارنمىگيرند/
دوم. شاخص سازىها: شاخصهاى رشد و توسعه زنان چيست؟ امروزهشاخصهاى استاندارد جهانى كه توسط نهادهاى بينالمللى ترويج و توصيه مىشودملاك ارزيابى وضعيت زنان است و نه تنها كمتر مىتوان نشانى از شاخصهاى بومى درتحليل وضعيت زنان مشاهده نمود بلكه نياز به تنظيم چنين شاخصهايى نيز چنداناحساس نمىشود. بر اساس همين شاخصهاست كه كشور ما در احراز رتبه جهانىحمايت از زنان در برخى موارد، در رتبه 151 از ميان 190 كشور جهان جاى دارد1 وطبيعى است كه با پذيرش چنين شاخصهايى، احساس حقارت و خود كمبينى واحساس دنباله روىِ كشورهاى غربى كه حائز بهترين رتبهها هستند، بر انديشه تحليلگران و مدافعان حقوق زنان حاكم شود. اين در حالى است كه كشورهاى داراى بهترينرتبههاى جهانى خود با بحرانهاى وحشتناكى روبه رو مىباشند؛ به عنوان مثال،كشورهاى سوئد و نروژ با دارا بودن رتبههاى اول با فروپاشى كامل خانواده مواجهاند،چنانكه 55 درصد فرزندانى كه در ساليان اخير در اين دو كشور متولد شدهاند نامشروعو 63 درصد اهالى استكهلم داراى پيوندهاى توافقى خارج از چارچوب ازدواج2مىباشند/
سوم. تعاريف و مفاهيم بنيادين و كاربردى: تحليل وضعيت زنان بر اساس پذيرشچه مفاهيم و چه تعاريفى انجام مىشود؟ بىترديد مىتوان مهمترين نمود نفوذ و هجومفرهنگ بيگانه را در حاكميت مفاهيم و آموزههاى بنيادينى دانست كه جهتگيرى كلىعلوم انسانى، ادبيات كارشناسى و گفتمان علمى را ايجاد كردهاند. پذيرش اين حاكميتبه معناى پذيرش چارچوب تحليلى است كه ديگران براى ما تنظيم كردهاند و منازعاتعلمى را به امور جزئى، در ضمن پذيرش همان كليات، تقليل دادهاند.
با پذيرش مفاهيمى چون آزادى، برابرى، نسبيت اخلاقى، فردگرايى و پذيرشتعاريف حاكم بر علوم اجتماعى، شاهد بروز چند طيف فكرى هستيم: گروهى با پذيرشتعاريف و مفاهيم حاكم، با تمام قيود آن، در مقام تحليل به تعارض ميان يافتههاى علمىو آموزههاى دينى مواجه مىشوند و راه حل تعارض را همراهى دين با علم، با محدودكردن دين به حيات فردى و حاكميت نگاه علمى بر اداره جامعه مىدانند. گروهىديگر، با پذيرش اصل دخالت دين در حيات اجتماعى با طرح شعار اجتهاد در اصول، بهقرائتى از دين توسل مىجويند كه هماهنگى بيشترى با يافتههاى علوم انسانى داشتهباشد و گروه سوم كه خود را اصولگرا مىدانند، با تقليل دين به گزارههاى جزئى سعى برآن دارند كه با نام اقتضائات و شرايط زمانى3 گزارههاى دينى را با ادبيات حاكم هماهنگو با اين روش، به گمان خويش، روزآمدى فقه را اثبات نمايند/
آنچه گفته شد به وضوح نمايانگر آن است كه در كشور ما حركت دفاع از حقوقزنان، همچون بسيارى موضوعات ديگر، به گونهاى انفعالى پىگيرى شده است؛ چنانكهگروهى ديگر نيز كه به مسائل زنان از سر ناچارى و فرار از انگ اتهام پرداختهاند، بهانفعال افتادهاند.
امروزه ضرورت دفاع فعال از شخصيت و حقوق زنان بيش از هر زمان ديگر احساسمىشود؛ هم به اين دليل كه مسائل اصلى و تأثيرگذار زنان در پشت هالهاى از نگرشهاىغلط جاهلانه و جامدانه پنهان مانده است و هم به دليل آنكه اصلاحاتى كه با نيت دفاعاز زنان انجام مىشود بيش از آن كه مفيد باشد بر آسيبها افزوده است. مقايسه شرايطكنونى حركت دفاع از حقوق زنان با تحولاتى كه اسلام در موضوع شخصيت و حقوقزنان ايجاد نمود، به خوبى نشان مىدهد كه حركت پيامبر اسلام9 حركتى هدفمند وابتكارى، فعال، از سر اعتقاد و سرسختانه بوده است و در اين راه هم با جاهليت عربىكه نمود آن را در زنده به گور كردن دختران، احساس سرشكستگى از داشتن فرزنددختر،4 عدم برخوردارى زنان از مهريه و ارث و به ارث رسيدن همسر پس از وفاتشوهر و نيز در اشعار تغزّلى شاعران جزيرْ العرب5 مىتوان يافت، مبارزه نمود و هم بافرهنگ وارداتى رومى كه در پرستش بتهاى مؤنث و اعتقاد به تأنيث فرشتگان6 متجلىمىشد/
در چنين شرايطى سياست اسلام و حركت پيامبر اكرم9 در دفاع از زنان هم بر نقدصريح سنتهاى موجود استوار بود و هم بر ترسيم شخصيت و جايگاه زن. ملاحظهمقاومتهايى كه از سوى برخى صحابه در مسير اين حركت انجام مىگرفت به خوبىنشانگر بر اين واقعيت است كه سياست اسلام و حركت پيامبر9 مقتدرانه و از سراعتقاد شكل گرفته و در اين مسير تغيير نگرشها را به عنوان يك اولويت مدّ نظر داشته واين هدف را از چند طريق دنبال نموده است:
1. همتا دانستن زن و مرد: برابرى زن و مرد در انسانيت و در دستيابى به كمالاتانسانى از اصول نگرش اسلام است كه هم قرآن كريم7، هم پيامبر اسلام9 و هم اهلبيت به تبيين آن پرداختهاند. آياتى از قرآن كريم به زن و مرد يكسان وعده بهشت مىدهدو هر دو را در اقامه نماز، اعطاى زكات و اصلاح جامعه اسلامى در قالب امر به معروف ونهى از منكر، مسئول مىشمارد8 و بر ايمان و تسليم، صداقت، صبر، خشوع و عفت زن ومرد ارزشى يكسان مىگذارد.9 چنانكه برخى آيات الهى هم بر ايذاى زنان مومن و افترابه آنان برمىآشوبد10، پيامبر را به استغفار براى زنان و مردان مؤمن فرا مىخواند11 و توبهآنان را قبول مىكند.12 اينها همه نشانگر يكسان نگرى اسلام و بياننگر تحولى است كهاسلام در صدد ايجاد آن است. ترسيم چهره زنان مؤمن در قيامت كه نور اعمالشانپيشاپيش آنان را روشن ساخته13 و معرفى همسر فرعون و مريم3 دختر عمران به عنوانضربالمثلى براى مرد و زن مؤمن14 به اين معنا است كه در فرهنگ اسلامى زن نيزمىتواند چراغى فرا راه مردان مؤمن باشد. به علاوه گفتار پيامبر9 كه زنان را همتاىمردان شمرده است15، در كناره سيره كرامت مندانه آن بزرگوار، حاكى از برابرى زن ومرد در ارزشمندى است/
2. توجه به ارزش دختران و تشويق به پرورش و حمايت از آنان: شيوه پيامبر9آن بود كه هم به ارزش و جايگاه ويژه دختران در زندگى توجه دهد و به تأثير آنان بهعنوان مونس، اهل مدارا و نيكى، با خير و بركت، اهل پاكيزگى و سبب طراوت زندگىاشاره كند16؛ هم با بيان رزّاقيت خداوند، احساس سنگينى در نگهدارى آنان را برطرفنمايد؛ هم عليه سنت دختركشى به عنوان عملى سنگدلانه بشورد؛17 و هم در قالبعباراتى كه بهترين مردم را خيرخواهترين آنان در حق زنان مىداند، اهانت به زنان رانشانى از پستى مىشمارد و بر حمايت از دختران و زنان بهشت را پاداش قرار مىدهد،اكرام زنان و دختران را وجهه همت مردان قرار دهد18/
3. بيعت با زنان: پيامبر اكرم9 در چند نوبت از زنان بيعت گرفته است. در بيعتعقبه كه قبل از هجرت انجام گرفت سه زن حضور داشتند. در فتح مكه نيز قرآن كريمپيامبر اكرم9 را به گرفتن بيعت از زنان، در صورت تمايل آنان، فراخوانده است.19 نكتهجالب آن است كه با وجود آن كه بيعت به معناى تعهد به همكارى و تبعيت از حاكماسلامى، ماهيتى سياسى و اجتماعى دارد، در مورد زنان بيشتر رنگ و بوى اخلاقى وخانوادگى به خود گرفته است و زنان متعهد شدهاند كه براى خدا شريك قرار ندهند،خود را به دزدى و زنا آلوده نكنند، فرزندكشى نكنند، فرزند ديگران را به شوهران خودمنسوب ننمايند و دركارهاى خير با پيامبر9 مخالفت نكنند.
در اينجا دو نكته جلب توجه مىكند: اول آن كه در جامعهاى كه گاه زن را در زمرهكالا دست به دست مىكنند، سخن از بيعت زنان انقلاب فرهنگى به حساب مىآمد ودوم آن كه گويا الگوى مشاركت زنان در اصلاح جامعه، از نگاه اسلام، الگويى جنسيتى وبا محوريت عفاف و حفظ كيان خانواده است/
4. توجه به شخصيتهاى ويژه: سخنان گهربار پيامبر اكرم9 در توصيفشخصيتهاى تاريخى از جمله خديجه كبرى3، آسيه3، مريم كبرى203 و به ويژهفاطمه3، كه رضايت و خشم خداوند را به رضايت و خشم فاطمه پيوند مىدهد21،همراه با آموزههاى قرآنى كه مريم3 را زنى كامل، داراى عصمت و هم سخن بافرشتگان خداوند دانسته است،22 نشان از آن دارد كه زن مىتواند تمام حجابها رادرنوردد و به قله كمالات رسد. انتخاب فاطمه3 براى مباهله23، با وجود حضورمدعيان و در نظر گرفتن وى به عنوان عنصرى محورى در ميان اصحاب كسأ كه آيهتطهير در شأن آنان فرود آمد24 نيز به بهترين شكل نمايانگر جايگاه زن در انديشه اسلامىاست/
5. پرورش عملى زنان: بهترين شاهدى كه بر كارآمدى برنامههاى هر مكتب مىتوانارائه داد، بررسى ابعاد شخصيتى كسانى است كه براساس آموزههاى آن پرورشيافتهاند. توجه به ابعاد شخصيتى بانوانى كه در مكتب تربيتى پيامبر9 به بار نشسته ومورد تأييد ايشان نيز بودهاند، به ويژه آن گاه كه اين شخصيتها به يك تن منحصرنباشند، گوياى نگاه اسلام به شخصيت زن است. حمايت فاطمه3، در دوران كودكى ونوجوانى از پيامبر اكرم9 در مقابل مشركان، حضور در صحنههاى جنگ براىپشتيبانى از رزمندگان در زمان جوانى و ورود يك تنه وى در عرصه مبارزه با مفاسدسياسى و انتخاب مشى مبارزه منفى به منظور نشان دادن مظلوميت اهلبيت8 تا پايانتاريخ و توجه به حفظ معارف و علوم دينى تا آنجا كه آن را معادل حفظ جان دو فرزندعزيزش مىشمارد، نشانگر آن است كه يك زن مىتواند به گونهاى تربيت يابد كه خودرا از حصار زمان و مكان خارج كرده و به دگرگون ساختن تاريخ بينديشد. چنين تربيتى رادر بانوان ممتازى چون خديجه3، كه به عنوان اولين ايمانآورنده به دين خاتم شناختهشد و توانمندى اقتصادى خود را در توسعه دين جديد به خدمت گرفت و در زينبكبرى3 نيز مىيابيم. تحولات فرهنگى و اجتماعى اسلام سبب شد كه در طولسدههاى پس از ظهور اسلام باوجود تسلط سنتهاى غلط، صدها زن راوى حديث،فقيه، عارف، متكلم، اديب، معلم و انسانساز به صحنه آيند/
از نكات پيش گفته مىتوان رويكرد اصول گرايانه به شخصيت زن را در عصر حاضرتبيين نمود. در اين رويكرد هم با اشكال سنتى تحقير زنان به ويژه در برخى مناطقحاشيهاى و روستايى كشور مقابله خواهد شد و هم با اشكال مدرن آن چه در قالبسوژه جنسى، چه در شكل سياسى آن كه هر زن به منزله يك برگ رأى به حسابمىآيد، چه در شكل تبليغاتى آن كه موضوع زن به ابزارى براى چهره شدن نهادها ياافرادى خاص بدل مىشود و چه در شكل اقتصادى آن كه حمايت از زنان بهانهاى براىجذب اعتبارات مالى از نهادهاى بينالمللى به حساب مىآيد. در نقطه مقابل نيز به طورهمزمان با نگرشهايى كه زن را از مرز برابرى انسانى و ارزشى با مرد فراتر برده و بانگرشى ذاتگرايانه جنس برتر مىشمارند و يا به مقام خدا بانويى ارتقا مىدهند، مبارزه مىشود/
پس از دفاع از شخصيت زن به مثابه يك انسان، نوبت به تبيين هويت زن به مثابه يكجنس مىرسد. اگر ديدگاه سنتى غرب تأكيد بر تفاوتهاى طبيعى زن و مرد و نقشهاىمتفاوت آنان را به قيمت كم رنگ كردن بعد انسانى و ارزشمندى مشترك زن و مردمىديد، نظريهپردازان علوم انسانى در قرن بيستم ديدگاههاى متنوعى ارائه نمودهاند.برخى از اين ديدگاهها مبتنى بر پذيرش تفاوتهاى طبيعى همراه با قبول نقص درطبيعت زنانه و برخى مدافع ضرورت تفكيك نقشهاى جنسيتى با نگاهىكاركردگرايانهاند. اما از دهه 1960 نگرشهاى مبتنى بر برابرى نقشها رفته رفته جاىپاى خود را محكم نموده و تفاوت نقشها را، همچون بسيارى تفاوتهاى روانى ورفتارى، از مقوله جنسيتgender) ) دانستند كه هيچ پايگاه طبيعى ندارد و صرفاً معلولعوامل تربيتى و اجتماعى است. از اين رو ضرورت اصلاح نگرشها با از ميان بردنكليشههاى جنسيتى به يك شعار مهم تبديل شد و برنامههاى توسعه نيز در كشورهااصلاح نگرشهاى جنسيتى را در دستور كار قرار داد. انكار نقشهاى جنسيتى به اينمعنا بود كه اولاً ساختار خانواده كه بر اساس مدل عمودى و رابطه طولى پدر، مادر وفرزندان مبتنى بود و پدر را در جايگاه سرپرستى خانواده قرار مىداد، به چالش كشيدهشود و در قدم اول، مدل دوپلهاى كه پدر و مادر را در يك رتبه و فرزندان را در رتبه بعدقرار مىداد و سرپرستى خانواده را علىالسويه توزيع مىنمود جايگزينى براى ساختارسنتى خانواده گردد و در مرحله بعد ساختار افقى دموكراسى در خانواده كه تمام اعضارا در يك خط افقى همرتبه قرار مىداد پيشنهاد گردد. در نتيجه خانواده نه به عنواننهادى منسجم كه نيازمند رهبرى متمركز است تعريف مىشد، نه فرزندان براى رشد وتعالى خود نيازمند نظارت والدين بودند و نه انتظار بود كه پدر نقشى خاص در درونخانواده ايفا كند؛ چنان كه در برخى كشورهاى اروپايى، از جمله فرانسه و انگلستان،تأمين هزينههاى خانواده از انحصار مرد خارج شد و مشتركاً بر عهده زن و مرد قرارگرفت.25 تحولات خانواده در دهههاى اخير، در كشورهاى مختلف، در مجموع به سمتفاصله گرفتن از الگوى عمودى است/
نقش مادرى نيز در دهههاى اخير به عنوان نقش انحصارى زنانه مورد چالش قرارگرفته و به ويژه از سوى فمينيستها از كليشههاى جنسيتى قلمداد شده است كه نظاممرد سالار براى خانه نشين كردن زنان آن را نقشى مقدس وانمود مىكند. بنابراين ديدگاهتقسيم على السويه مسئوليت مادرى ميان زن و مرد ضرورت مىيابد.26
انكار نقشهاى جنسيتى در عرصه خصوصى )خانواده( جايى براى پذيرش تفاوتنقشها و پىگيرى الگوى مشاركت اجتماعى متناسب با ويژگىهاى جنسيتى باقىنگذاشت و شاخصهاى رشد و توسعه اجتماعى زنان نيز كاملاً بر شاخصهاى مردانهمنطبق و از جمله ميزان اشتغال و احراز مناصب مديريتى در هر كشور، بيان كنندهوضعيت زنان آن كشور گرديد.27
با نمودار شدن آثار پذيرش تشابه نقشها و ناديده گرفتن تفاوتهاى طبيعى دو جنسكه آثار خود را در تفاوت كاركردها آشكار مىساخت، جريان انتقادى نسبتاً قدرتمندىدر جهان غرب شكل گرفته است. اين جريان كه بيشتر از سوى روانشناسان، متخصصانخانواده درمانى و منتقدان چپ گرائى هدايت مىشود، به بررسى ناديده گرفته شدنتفاوتهاى طبيعى دو جنس پرداخته و آثار آن را بر رفتارهاى زن و مرد و ارتباط ميان آندو به ويژه در روابط خانوادگى، بررسى مىكند.28 چنانكه مشكلات جسمى و روانىزوجين را، حتى در روابط جنسى، بر اساس الگوى مبتنى بر تفاوتها تحليل مىكند و بهپيامد ناديده گرفتن نقش پدرى و مادرى و به تأثيرات ناشى از ناديده گرفتن نقشهاىخانگى در كنار نقشهاى اجتماعى بر فرزندان، توجه مىكند.29
در كشور ما، در دو دهه اخير، شاهد كمرنگ شدن توجه به نقشهاى جنسيتى وحمايت از آن هستيم. پذيرش شاخصهاى توسعه غربى در مورد زنان، كم ارزش تلقىشدن نقشهاى جنسيتى در فرهنگسازى و در نظام آموزشى، تلاشهايى كه به منظورحذف آثار جنسيتى از كتب درسى انجام گرفت30، تشكيل دورههاى آموزشى مديران باشعار »جنسيت كليشه است«، عدم توجه به حمايت از نقشهاى جنسيتى در قانون كار وطرحهاى اشتغال زايى، برخى مواد برنامه سوم و چهارم توسعه و موارد بسيار ديگر دراين راستا قابل تفسير است/
بازخوانى متون وحيانى و سيره نبوى، ضرورت توجه به تفاوتهاى تكوينى زن ومرد و تفاوت در مسئوليتها و نقشها را، به ويژه در شرايط كنونى كه روز آمد كردننقشهاى جنسيتى آثار شگرفى در حيات فردى، خانوادگى و اجتماعى مسلمانان برجاى مىگذارد، بيش از گذشته روشن مىسازد.
سياست اسلام و سنت پيامبر اكرم9 را در اين رابطه در چند محور مىتوان موردمطالعه قرار داد:
اول. تبيين نقشهاى جنسيتى: مهمترين نقشهاى جنسيتى تصوير شده براى زنانهمسرى و مادرى است و هيچ يك از فعاليتهاى زنان اهميتى همپاى اين دو نقشنخواهد داشت. در تقسيم نقشها گويا چنان مد نظر بوده است كه خانه و خانواده وجههاصلى همت زن باشد. تقاضاى على و فاطمه8 از پيامبر اكرم9 براى تقسيمفعاليتها و احاله كارهاى خانه به فاطمه3 و كارهاى بيرون از منزل به على317،معادل دانستن همسردارى شايسته زنان و صبر بر مشكلات ناشى از آن با جهاد مردان32،بالاترين سعادت مرد مسلمان را برخوردارى از همسر شايسته دانستن33، بهشت را زيرقدم مادران توصيف نمودن34 و بر باردارى، وضع حمل و شيردهى فرزندان ثوابهاىفراوان مقرر نمودن35، نشانگر جايگاه نقشهاى جنسيتى زنان است؛ همانگونه كهخطابهاى بسيارى در ترغيب مردان به ايفاى نقشهاى ويژه از جمله شركت در جهادرسيده است/
دوم. توصيه به حسن ايفاى نقش: حساسيت آموزههاى دينى به چگونگى ايفاىنقش، متناسب با اهميت هر نقش و ميزان تأثيرگذارى آن در فرد، خانواده و اجتماع بودهاست. بنابراين مىتوان به وجه حساسيت دين در ايفاى نقشهاى مردانه در قالبسرپرستى جامعه و خانواده و شركت در جهاد و نقشهاى زنانه همسرى و مادرىپىبرد؛ به ويژه احاديث نبوى توصيههاى بسيارى به مردان مطرح كردهاند كه از آن جملهاست غيرت ورزى در دفاع از خانواده36، حمايت اقتصادى از عائله و توسعه بر آنان37،تربيت صحيح فرزندان و آموزشهاى مهارتى به آنان38 و اهتمام به انفاق از روزى حلال39.چنانكه زنان را نيز به ايفاى هرچه بهتر نقش مادرى و همسرى در قالب دلسوزى وعاطفه ورزى با فرزندان، رعايت عفاف، تواضع و آراستگى در مقابل همسر، انجامكارهاى خانگى، حفظ اموال خانواده و حسن ارتباط جنسى با همسر فرا خواندهاند40/
سوم. حمايت از نقشها: هر نظام مديريتى كه نقشهاى ويژهاى را مهم دانست وانتظار حسن انجام مسئوليتهاى ويژه را داشت، به ناچار بايد سيستم حمايت از نقشهارا در اشكال گوناگون چه فرهنگى و پرورشى و چه حقوقى در نظر بگيرد. سياست اسلامكه به ويژه در سنت نبوى تجلى مىيابد، حمايت از نقشهاى جنسيتى را گاه در قالبمواد حقوقى41 و گاه به شكل توصيههاى اخلاقى و روشهاى تربيتى به منظور حمايتديگران از افراد واجد نقش دنبال مىكند. آيات و رواياتى كه احترام به والدين و تواضع وحسن سلوك با آنان را سفارش مىكنند42، حق پدر و مادر بر فرزند را به تصويرمىكشند43، رضايت خداوند را به رضايت والدين پيوند مىدهند44، عقوق والدين راگناهى بزرگ مىشمرند45 و معاشرت به معروف را در روابط خانوادگى وظيفه شوهرمىدانند46، از آن جملهاند. به علاوه گاه با زدن رنگ خدايى به حمايتهاى اقتصادى ومعنوى از خانواده47 و يا بيان عقوبت بر ظلم و اهمال در حق عائله48، افراد را به حُسنايفاى نقش فرا مىخوانند و گاه از افراد مىخواهند تصميمات طرف مقابل را در دايرهانجام مسئوليت بپذيرند.49
ملاحظه سنت پيامبر اكرم9 و ديگر آموزههاى دينى توجه ما را به دو نكته جلبمىكند: اول آنكه گرچه مهمترين عرصه نمود تفكيك نقشها حوزه روابط خانوادگىاست اما نبايد به معناى ناديده گرفته شدن تفكيك نقشها در حوزه اجتماع تلقى شود. ازاين رو برخى آموزهها به تبيين تفاوت نقشها در حيات اجتماعى پرداختهاند كه عدموجوب شركت در جهاد و در نمازهاى جمعه بر زنان از آن جمله است50، چنانكه عدمايفاى نقش رهبرى و قضاوت نيز از آموزههاى فقاهتى است. دوم آنكه همواره حمايتاز نقشها متناسب با اهميت نقش و ماهيت و كيفيت انتظارات ما از نقش تعيين مىشود.از اين رو حمايت از مادرى، به دليل آنكه فعاليتى عاطفه محور است، بيشتر در قالبحمايتهاى عاطفى به تصوير كشيده مىشود و حمايت از سرپرستى خانواده، به دليلآنكه نيازمند هماهنگى اعضاى خانواده با تصميمات سرپرست است، در قالب توصيهبه تبعيت، حفظ اقتدار و لزوم هماهنگى با وى بيان مىگردد/
بر اساس آنچه از فرهنگ اسلامى و سيره نبوى به دست مىآيد مىتوان با رويكردىانتقادى، عملكرد بيست ساله دستگاه برنامه ريزى كشور را، به منظور تصحيح عملكردآينده، مورد سؤال قرار داد. مطرح كردن پرسشهاى انتقادى نه به منظور متهم كردنافراد و نهادها به غفلت، كمكارى يا انحراف بلكه به منظور عطف توجه به موضوعاتىاست كه مىتواند در آينده منشأ تحولاتى در برنامهريزىها باشد/
1- براى تبيين نقشهاى جنسيتى و مسئوليتهاى ويژه هر يك از دو جنس و ترغيبآنان به ايفاى نقش، چگونه فرهنگ سازى شده است؟
2- به منظور حسن ايفاى نقشهاى جنسيتى چه برنامههايى )از جمله آموزشهاىمهارتى( در نظر گرفته شده است؟
3- سياست حمايت از نقشهاى جنسيتى در جمهورى اسلامى چيست و برنامههاىتوسعه، سياستها و برنامههاى كلان و قوانين مصوب از جمله قانون كار چگونه درخدمت تقويت و كارآمدى نقشهاى جنسيتى قرار مىگيرند؟
4- چگونه مطالبات زنان به سمت تقويت نقشهاى جنسيتى و كارآمدى ويژه آنان درخانواده و اجتماع هدايت مىشود؟
5- چه برنامهاى براى تداوم و روز آمد كردن نقشهاى جنسيتى داريم؟ به عنوانمثال، مادرى در عصر جهانى سازى و عصر ارتباطات چگونه متناسب با شرايط جديدباز تعريف، حمايت و هدايت مىشود تا بتواند نقش فعال خود را در پرورش نسلفرهيخته، كارآمد، مقاوم و اصول گرا ايفا نمايد؟
6- با توجه به مجال گستردهاى كه عصر جديد براى حضور و مشاركت اجتماعى زنانفراهم نموده است، الگوى مشاركت اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و سياسى زنانمتناسب با ويژگىهاى زنانه و هماهنگ با نقشهاى آنان چيست و چگونه مىتواناحساس رضايتمندى زنان و كارآمدى آنان را در ايفاى نقشهاى جديد نشان داد؟
ب. آسيب شناسى نگاه به خانواده در ايران
خانواده ايرانى در دهههاى اخير، همچون بسيارى جوامع ديگر، در معرض تحولاتىمهم بوده است. افزايش سن ازدواج، افزايش تمايل به تجرد و تكزيستى، تغييرنگرشها كه به ترديد در ضرورت تشكيل خانواده به عنوان مسير تكاملى در زندگىمنجر شده است، افزايش تخاصمات خانوادگى و طلاق، كم شدن روحيه سازشپذيرىو ضعف كارآمدى خانواده در تنظيم رفتار جنسى، حمايت و مراقبت، كنترل و نظارت،ايجاد آرامش روانى و ارضاى نيازهاى عاطفى، جامعهپذيرى و پروش معنوى ازمعضلات مهم خانواده ايرانى است. آنچه بر نگرانىها مىافزايد آن است كه تاكنونموضوع خانواده به دغدغه اصلى هيچ يك از نهادهاى پژوهشى، كارشناسى،سياستگذارى و برنامهريزى كشور تبديل نشده و آنچه تاكنون شاهد بودهايم اقداماتجزئى در حمايت از گروههاى خاص از جمله خانواده شهدا بوده است، نه حمايت ازتشكيل، استحكام و كارآمدى خانواده به عنوان يك كلّ منسجم/
امروزه پرسشهاى بسيارى در مورد خانواده مطرح مىشود: چرا خانواده جايگاه واهميت خود را رفته رفته از دست مىدهد؟ چرا كاركردهاى خانواده به تدريج كمرنگترمىشود و چرا خانواده به راحتى در معرض تزلزل قرار مىگيرد؟ دهها پرسش از ايندست مطرح و پژوهشهايى نيز صورت گرفته است. اما از اين نكته غفلت شده كهمخاطب اين پرسشها كيست و به چه غرض مطرح شده است؟ رويكرد پژوهشهاتاكنون اين بوده است كه با انجام مطالعات ميدانى مشخص كنند كه مثلاً سن ازدواج درحال افزايش و سن طلاق در حال كاهش است، بين ميزان آسيبپذيرى خانواده وحاشيهنشينى رابطهاى مستقيم وجود دارد، تمايل به ازدواج كاهش يافته است و يا بامطالعات كتابخانهاى، اهميت تشكيل خانواده، ضرورت تلاش براى استحكام آن، لزومتفاهم ميان زوجين و مواردى از اين دست مورد بررسى قرار گيرد؛ اما كمتر پژوهشى پاىرا از حدّ تحليلهاى جزئى فراتر گذاشته است/
در دهه گذشته بخشى از استعدادهاى پژوهشى كشور به بررسى و تحليل ديدگاههاىفمينيستى و تأثير آن بر تحولات زنان و خانواده معطوف شده است. در اينجا منتقدانفمينيسم به تغيير نگرش نسل جديد متأثر از جريان فرهنگى و تبليغى فمينيستى، و بهسياستها و برنامههايى اشاره كردهاند كه خودآگاه يا ناخودآگاه برگرفته از اين ادبياتتنظيم شدهاند. اين پژوهشها به دليل آن كه پاى را از تحليل خُرد فراتر نهاده و به تحليلنظريهها پرداختهاند، گامى به جلو به حساب مىآيند. در اين سطح تحليل، همپژوهشهاى جريانشناسانه، به منظور نشان دادن آثار تفكر فمينيستى در نگرشهاىروشنفكرى داخلى و تغيير نگرش نسل جوان، و يا در برنامههاى توسعه يافت مىشود وهم پژوهشهاى نظرى كه به منظور نقد بنمايهها و رهيافتهاى فمينيستى تدوينشدهاند/
در ساليان اخير به ويژه در ميان منتقدان غربى، به پژوهشهايى بر مىخوريم كهآسيبهاى خانواده را به ساختارهاى علوم اجتماعى نسبت مىدهند و نقد را به لايهاىعميقتر مىكشانند. در ديدگاه آنان ميان تنزل جايگاه خانواده و ميان كم فروغ شدن نگاهنظريهپردازان علوم اجتماعى به خانواده به ويژه از دهه 1960، رابطهاى معنادار وجوددارد و تزلزل ساختارهاى خانواده در دهههاى گذشته را بايد با به چالش كشيده شدنساختار خانواده سنتى در نظريههاى جامعه شناسانه، به ويژه گرايشهاى چپ، مرتبطدانست. در اين نگاه، علم روانشناسى به دليل آن كه انسان متعادل را انسانى مىداند كه اززندگى لذت ببرد نه انسانى كه متعهدانه زندگى كند، نه تنها نمىتواند در خدمت مصالحواقعى خانواده باشد بلكه خود عامل بحران است؛ چنان كه علوم تربيتى و مشاوره نيز بهدلايلى مشابه بيشتر مشكل سازند تا مشكلگشا.51 بنابراين ديدگاه، مشكل اصلى فراروىمصلحان اجتماعى آن است كه حل معضلات مربوط به زن و خانواده را از دستگاهكارشناسى و فكرىاى انتظار دارند كه به دليل ابتناى به نظريههاى علوم اجتماعىموجود، ماهيتاً خانوادهمحور نيستند/
اين تحقيقات از آنجا كه دامنه نقد را گسترش و تعميق مىدهند حائز اهميتاند؛ بهويژه آن كه مىتوان براساس نگرش دينى نيز علوم اجتماعى را هم در ناحيهپيشانگارهها و فرضيهها، هم در ناحيه مفاهيم بنيادين و تعاريف، هم در ناحيه اهداف وهم در ناحيه روشها قابل نقد دانست. در عين حال به نظر مىرسد نبايد مشكل اساسىرا فمينيسم و يا حتى نظريههاى علوم اجتماعى دانست، چرا كه فمينيسم و نظريههاىعلوم اجتماعى خود نمودهايى از مدرنيتهاند. مدرنيته علاوه بر آن كه بر مفاهيمى مبتنىاست كه جهتگيرى كلى انسان جديد را دگرگون نموده و در حوزههاى علمى واجتماعى تحول ايجاد كرده، به دو دليل بايد به عنوان منشأ اصلى مشكلات تلقى شود:
اول، به دليل آن كه شاخص مهم مدرنيته تغيير است. در اين نگاه همه چيز در جهان،به غير از نفس تغيير، در حال تغيير است و در اين مسير تمام نهادها نيز ضرورتاً متحولمىشوند. بنابراين اصرار بر ثبات خانواده به معناى در معرض نابودى قراردادن آن زيرچرخ تحولات اجتماعى است و خانواده نيز به ناچار پا به پاى تحولات اجتماعى متحولخواهد شد. سخن از افول خانواده در اين نگاه، پذيرش اشكال جديد همزيستى به جاىاشكال سنتى خانواده است و مفهوم خانواده نيز خود در معرض تغيير خواهد بود و نبايدپنداشت كه اين تحولات در اين مدل فكرى منفى ارزيابى مىشوند.52 بنابراين سادهلوحىاست اگر گمان كنيم با پذيرش فرهنگ مدرن مىتوان بر حفظ ساختارهاى خانواده،تفكيك نقشها، حفظ روابط خانوادگى و حتى محافظت بر اصل خانواده اصرار نمود/
دوم، به دليل آن كه سرمايهدارى روح حاكم بر جريان مدرنيته است و در مدرنيتهانباشت سرمايه اصل حاكم تلقى مىشود، فرهنگ سرمايهدارى در تار و پود تمدن جديدجريان مىيابد و آثار خود را هم در ساختارهاى علوم اجتماعى، هم در جريانهاىاجتماعى از جمله فمينيسم، و هم در سياستها و برنامهها بر جاى مىگذارد؛ به عنوانمثال، در فرهنگ سرمايهدارى اقتدار تفسيرى اقتصادى مىيابد و جايگاهها و ارزشها باپول توزين مىگردد. تأثير اين نگرش بر زن و خانواده بسيار شگرف است. از آنجا كهقدرت به تسلط بر منابع مالى تعريف مىشود، اقتدار زنان در دسترسى به اشتغال واحراز مناصب مديريتى تفسير مىگردد و نظريه فرودستى تاريخى زنان به دليل دورى ازمديريت و عدم تسلط بر منابع مالى شكل مىگيرد.53
بر اين اساس زنان به تعريف جديدى از مشاركت اجتماعى با محوريت قدرتاقتصادى فراخوانده مىشوند. در نتيجه ميل به ايفاى نقش مادرى و همسرى كم و روابطخانوادگى و ساختارهاى خانواده دستخوش تغيير مىگردد. از سوى ديگر، حاكميتتفكر سرمايهدارى ايجاب مىكند كه تمام موانع بر سر راه توسعه سرمايه از ميان برود وآنچه در مسير بسط سرمايهدارى است تقويت شود. از اين روست كه تجارت سكس،هموسكسواليسم و هرزهنگارى با وجود مخالفتهاى گسترده علمى به دليل آن كه درمسير جذب سرمايهاند قدرتمندتر از گذشته توسعه مىيابند اما حجاب زنان مسلمان كهفراگيرى آن مشكلاتى در سر راه سرمايهدارى ايجاد مىكند، با ممانعت مواجه مىگردد.و بر همين اساس خانواده سنتى به دليل آن كه حامل ارزشهايى چون قناعت و عفتاست كه مىتواند مانع تلقى شود آماج سختترين حملات قرار گرفته و الگويى جديد ازخانواده كه حامل ارزشهاى فردگرايانه باشد، ترويج مىشود/
از اينجا مىتوان دريافت باوجود آن كه در ساليان گذشته، برخى مسئولان ميانى وكارشناسان در دفاع از نقشهاى جنسيتى و ضرورت تفكيك نقشها سخن گفتهاند، بهدليل آن كه مفاهيم مدرن كم و بيش بر نظام برنامهريزى حكومت مىكند نمىتوان بهتغييرات اساسى در نظام آموزشى و قوانين عمومى در مسير حمايت از نقشهاىجنسيتى چندان اميد بست. از اين رو تحولات خانواده حركت اشتدادى خود را به رغماظهارنظرهاى علمى مختلف دنبال مىكند. اين نكته نشان مىدهد بيش از آن كه فمينيسميا نظريههاى علوم اجتماعى به تشابه نقشها و مسائلى ديگر از اين قبيل بپردازد،مدرنيسم و روح حاكم بر آن است كه به آن دامن مىزند/
با مراجعه به متون دينى به ويژه شيوه گفتار و رفتار پيامبر اكرم9 مىتوان به تبييننگاه اسلامى به خانواده رسيد و بر آن اساس وضعيت موجود خانواده را در كشورارزيابى نمود و يا پاى را فراتر گذاشته به نظريهاى در باب خانواده رسيد. در ديدگاهاسلام اقدام به تشكيل خانواده ساختن دوست داشتنىترين سازمان اجتماعى است54؛شايد به اين دليل كه خانواده براى تحقق آرمانهاى مورد نظر اسلام داراى ويژگىهايىبديلناپذير است و نبايد با نگاهى كاركردگرايانه گمان نمود كه مىتوان در بستر زمانكاركردهاى خانواده را به ديگر نهادها واگذاشت و از اهميت خانواده كاست/
در نگاه اسلام ازدواج مسير ديندارى را تسهيل مىكند55 و عزوبت شخصيت انسانىرا فرو مىكاهد.56 دورى از ازدواج به دليل ترس از فقر نتيجه حيلهاى شيطانى براىتوسعه فحشا در جامعه است57 و تأخير در ازدواج به خاطر ترس از تنگدستى سؤظن بهخداوندى است كه خود وعده حمايت به ازدواجكنندگان داده است.58 اهميت خانواده بهحدى است كه بهترين قدمها گامهايى است كه در جهت تقويت پيوندهاى خانوادگىبرداشته شود و بدترين گامها قدمهايى است كه در مسير جدايى به كار افتد.59
ساختار خانواده در اين نگاه مبتنى بر سلسله مراتب طولى است و مرد عهدهدارسرپرستى خانواده است.60 نه اين ساختار در بستر زمان بديلپذير است و نه سرپرستخانواده مىتواند مسئوليت خود را واگذارد يا نسبت به آن تسامح ورزد.61 مهمترين ابزارمديريت خانواده سخاوت62، غيرت و گذشت است و اقتدار پيشنياز اعمال سرپرستىاست. در عين حال از آنجا كه احساس اقتدار مىتواند زمينههاى تعدّى به اعضاىخانواده را فراهم آورد، مكانيزمهاى حقوقى و فرهنگى براى كنترل اقتدار پيشبينى شدهاست. اما از آنجا كه خانواده عرصه خصوصى است كه در اغلب اوقات اقامه دعاوىحقوقى، به دليل رابطه عاطفى زن و شوهر به مصلحت تشخيص داده نمىشود و يا بهدليل عدم امكان اقامه شهود و يا ترس از عواقب بعدى ناكارآمد به نظر مىرسد، تاكيد برآن بوده است كه بيش از هر چيز از روشهاى تربيتى و فرهنگى كنترل كننده بهره گرفتهشود؛ چنانكه براى مقابله با خشونتهاى خانگى، طرفين به حسن خلق و مدارا63، صبرو كنترل خشم دعوت شدهاند.64 يا به اين موضوع توجه شده است كه نبايد با ايجاد فشارروانى، عدم تمكين نسبت به موقعيت و جايگاه طرف مقابل و سهلانگارى در انجاممسئوليتها، زمينههاى خشونت عليه خويش را فراهم نمود.65 كم كردن زمينههاىبدبينى66، تعديل انتظارات از يكديگر67، تقبيح خشونت و توصيه كنترل آن68 نيز از ديگرروشهاى تربيتى اسلامى است. از مجموع نكاتى كه در رابطه با خشونت و طلاق درمنابع روايى آمده است مىتوان نتيجه گرفت كه اسلام مكانيزم فشار روانى اجتماعىعليه شخص خطاكار را يكى از شيوههاى كارآمد كنترل دانسته است، به گونهاى كهشخص در صورت اقدام به روشهاى جاهلانه خود را در مقابل افكار عمومى تحقيرشده مىبيند و برخى موقعيتهاى خود را از دست مىدهد/
از آنجا كه اقدام به ازدواج از نگاه اسلام آميزهاى از تعهد و اختيار آزاد است كه پساز تشكيل خانواده بُعد متعهدانه آن تقويت مىشود، عمل طلاق كه بدون وجود انگيزهاىموجه، فرار از تعهد و عملى هوسآميز تلقى و سبب بروز مشكلاتى براى همسر وفرزندان مىگردد، عملى مبغوض در نظر گرفته مىشود.69 اين نگاه با آنچه امروز دركشورهاى غربى به طلاق رضايتمندانه از آن ياد مىشود تفاوت اساسى دارد.سياستهاى دينى به سمت تقويت روشهاى پيشگيرى از طلاق است، مانند پيشنهادانتخاب داوران خانوادگى70 يا ايجاد شرايطى سنگين براى كسانى كه به اندك بهانهاىاقدام به طلاق مىكنند71 يا زمينههايى فراهم مىسازند كه طرف مقابل متمايل به طلاقشود.72 چنان كه تسامح و مدارا، كم كردن توقعات، صبر و گذشت، هديه دادن بهيكديگر73، سخنان نيكو و نگاههاى عاطفهآميز74 از زمينههاى افزايش استحكام خانوادهشمرده شده است/
كارآمدى خانواده نقطه عطف توجه آموزههاى دينى است. بدينمنظور تمهيداتىپيشبينى مىشود كه از ابتداى تشكيل خانواده و انتخاب همسر آغاز و تا آخر استمرارمىيابد. ابتدا توصيه مىشود در انتخاب همسر به دو ويژگى مهم ديندارى )ترس از خداو ارتباط با خدا( و حُسن خلق توجه شود.75 اين دو امتياز در زندگى خانوادگى كه براساستعهد و صميميت بنا مىشود و در طول مسير خود ناهموارىهاى زيادى را مىپيمايد،بسيار ارزشمند است. از آنجا كه كارآمدى خانواده وابسته به كارآمدى اعضاست لازماست آموزشهاى لازم بدين منظور در نظر گرفته شود. علاوه بر آموزشهايى كهمىتواند به توانمندسازى اعضا براى ايفاى دقيق نقشهاى مورد انتظار بينجامد، آموزشحقوق نيز به استحكام و كارآمدى خانواده كمك مىكند. روش آموزش در ادبيات دينى،برخلاف گفتمان مدرن، بر آموزش حقوق متقابل كه به آموزش مسئوليتها و تكاليفهم از آن ياد مىشود و بر تلطيف حقوق به كمك اخلاق، استوار است. به اين معنا كه بهمرد حقوق زن آموزش داده مىشود و به زن حقوق مرد. يا آنگاه كه به مرد حقوق زوج وبه زن حقوق زوجه آموزش داده مىشود با توصيههاى اخلاقى از ميل به سؤ استفاده ازحقوق كاسته مىشود/
طبق متون دينى انتظار آن است كه خانواده مشكلات داخلى را تا حد امكان براساستوانمندىهاى خود حل كند.76 بنابراين نبايد سياستها به سمت وابستگى خانواده بهاعانههاى بيرونى جهتگيرى شود. البته آنگاه كه خانواده در حل مشكلات خود ناتوانبنمايد، مسئوليت حمايت و كمك بر عهده ديگران77 از جمله نهادها قرار خواهد گرفت ولازم است همواره حس تعاون و هميارى در جامعه اسلامى جريان يابد/
تقويت پيوندهاى خانوادگى بسيار مهم و قطع پيوندها گناهى بزرگ شناخته شدهاست.78 تقويت حمايتها و مراقبتها و در نتيجه كم شدن خوف از مشكلات ناشى ازطلاق، مرگ همسر و از كارافتادگى، افزايش بعد نظارتى و هدايتى، افزايش روحيه تعاوناجتماعى و نشاط از آثار تقويت پيوندهاى خانوادگى است. در اين ميان به پدر و مادر وتقويت جايگاه آنان تأكيد ويژهاى شده تا آنجا كه رضايت خداوند به رضايت آنان پيوندخورده است.79
آموزههاى دينى توجه به نيازها و تمايلات اهل خانه را از مسئوليتهاى سرپرستمىداند80 و علاوه بر تشويق به فرزندآورى81، پرورش صحيح جسمى و روحى آنان را نيزمورد توجه قرار مىدهد. انتخاب اسامى نيكو82، ترحم به كودكان83، آزادسازى نسبى آنانتا هفت سالگى، تحت آموزش در آوردن آنان تا چهارده سالگى و همكار قرار دادن آناندر فعاليتها و تصميمات تا 21 سالگى، از مراحل تربيتى است84 كه توصيه مىشود.تربيت جنسى فرزندان با محوريت عفاف و تقوا85، كم كردن زمينههاى تحريك جنسىآنان از جمله با جداسازى بستر آنان از ده سالگى86 و عدم ارتباط جنسى والدين در كنارفرزندان87 نيز از اهميت بهسزايى برخوردار است. مهارتآموزى و سوادآموزى88 وآشناسازى فرزندان با قرآن مجيد89 و احاديث اهلبيت908 آنان را در زمينههاىشخصى و اجتماعى توانمند مىسازد، چنان كه تقويت پايههاى محبت به اهلبيت، همبه افزايش انگيزههاى آنان مىانجامد، هم صبر بر مشكلات را آسان مىكند، هم درشرايطى كه انحرافات فكرى و شبهات سبب لغزش افراد بسيار مىگردد، آنان را ثابتقدم مىدارد و هم روحيه ايثار را در آنان تقويت مىكند/
توصيه هاى بسيارى كه در اصلاح روابط جنسى زن و شوهر در قالب نفى رياضتجنسى91، رعايت آداب آميزش به ويژه توجه به ويژگىهاى طبيعى هر يك از دو جنسدر برقرارى ارتباط وارد شده است92، در كنار توجه به رفتار عفيفانه در ارتباط با نامحرم،پرهيز از خودآرايى و خودنمايى زنان نزد بيگانگان93 و لزوم غيرتورزى مردان در حفظحريم خانوادگى94، از نكاتى است كه اهتمام دين را به كارآمدى خانواده نشان مىدهد/
با ملاحظه متون وحيانى مىتوان مقياسى براى آسيبشناسى خانواده ايرانى بهدست آورد و تحولات خانواده را در دهههاى اخير تحليل نمود. به نظر مىرسد درساليان اخير از تمايل به تشكيل خانواده تا حدودى كاسته شده و ازدواج تا دستيابى بهموقعيت اجتماعى و مالى مناسب به تأخير مىافتد. نظام تحصيلى موجود و فرهنگمدركگرايى نيز خود از موانع ازدواج به حساب مىآيند. با بالا رفتن سن ازدواج گاه اينپرسش مطرح مىشود كه اگر ممكن است ازدواج را تا سنينى بالا به تأخير انداخت چهنيازى است كه در اين مقطع تعهدات ازدواج را پذيرفت؟ بنابراين مىتوان حدس زد كهچون كشورهاى اروپايى، در سالهاى نه چندان دور، شاهد رواج تك زيستى در ايرانباشيم/
در نقطه مقابل احساس مىشود كه از قبح طلاق به مرور كاسته مىشود. برخىتحليلگران با تحليل غلط از رواج طلاق و مرتبط دانستن آن با آگاهى زنان از حقوق خود،بر اين معضل مهر تأييد نيز مىزنند. در ساليان اخير طلاق به درخواست زنان رو بهافزايش است و آمار طلاق رجعى كه در آن امكان رجوع به زندگى بيش از انواع ديگرطلاق است، كاهش يافته است. به نظر مىرسد يكى از علل افزايش طلاق خلع، ترسزوج از پرداخت مهريه به نرخ روز و تنصيف دارايىها در صورت اقدام به طلاق است واز اين رو زمينههايى فراهم مىشود كه زوجه به درخواست طلاق اقدام كند/
از معضلات ديگر خانواده ايرانى آن است كه سرپرست خانواده يا به مسئوليتهاىخود آشنا نيست و انتظار دارد همسر ايفاى نقشهايى چون نانآورى را عهدهدارشود، و يا آنكه در ايفاى نقشهاى خود از حمايت كافى برخوردار نمىشود. يعنى ازيكسو اقتدار لازم را براى ايفاى نقش سرپرستى احساس نمىكند؛ به دليل آنكه فرهنگمسلط تمكين را نشانى از ذلت زن دانسته و با ترويج روحيه استقلالطلبى و آزادى فردىفرزندان را در مقابل والدين قرار مىدهد، و از سوى ديگر، سياست اشتغالزايى وقوانين مربوط، انگيزه كارفرمايان را براى جذب شخص سرپرست خانوار، كم كردهاست/
افزايش تخاصمات خانگى و خشونتها نيز پيامد چند چيز است: اول آن كه درشيوههاى سنتى، همسر غالباً از طايفه يا محله انتخاب مىشد كه اختلافات فرهنگى واجتماعى آنان بسيار كم بود اما در شيوههاى جديد تناسبات فرهنگى و اجتماعى كمترملاك گزينش قرار مىگيرد. دوم آن كه نه خانواده به فرزندان خود مهارتهاى ارتباطى رابراى تشكيل خانواده مىآموزد و نه نهادهاى رسمى آموزشى. تأكيد بر حقوق وكمتوجهى به اخلاق نيز به صفبندى و تخاصم در درون خانه منجر مىشود/
كاهش پيوندهاى خانوادگى در دهههاى اخير خانواده را بيش از گذشته تنها و در حلمشكلات خود ناتوانتر كرده است. غلبه فرهنگ فردگرايى بيش از هر چيز در حساستقلال طلبى و فرار از تعهدات موثر بوده است. همين فرهنگ، زمينههاى كم شدنحس تعاون اجتماعى و پيوندهاى گروهى را فراهم كرده است. از سوى ديگر به نظرمىرسد سياستهاى حمايتى دولت از اقشار آسيبپذير، بيشتر بر محور حمايت از فردجريان يافته، تا خانواده. اين سياستها در مجموع نه تنها به كارآمدى خانواده منجرنشده است بلكه هم خانواده را در حل مشكلات خود ناتوانتر كرده و هم نسلى راپرورده است كه براى حل مشكلات مختلف زندگى از جمله اشتغال و ازدواج چشم بهمساعدت دولت دوخته و توان ذاتى خود را به كار نمىگيرند/
تضعيف جايگاه والدين كه در تحقق آن نهادهاى فرهنگى و تبليغى بيش از ديگرانمقصرند، علاوه بر كاهش نظارت كيفى آنان بر روند پرورش نسل جديد، به كم شدناهتمام آنان نسبت به فرزندان و به كاهش پيوند خانوادگى مىانجامد. اينها و دهها مسئلهديگر نشانگر افقهاى تيرهاى فراروى آينده خانوادهها است. در اين ميان آنچه بيشترخانواده را تهديد مىكند تهاجم رسانهاى غربى نيست، بلكه نظريههاى فلسفى علوماجتماعى است كه تحولات خانواده را در دهههاى اخير قهرى و معلول جبر تكنولوژى ياسازمان اجتماعى قلمداد مىكند. اين بدان معناست كه روند تحولات خانواده يك سويهو برگشتناپذير است و هيچ كس و نهادى نمىتواند و نبايد در برابر آن ايستادگى كند.بنابراين تنها مىتوان بر تحولات خانواده افسوس خورد و با آن هماهنگ شد، پذيرشهرگونه فكر و برنامهريزى براى افزايش اقتدار و كارآمدى خانواده در عصر حاضرمحكوم است و بايد به ديگران فرصت داد تا با خيالى آسوده تئورى نظم نوين جهانى رابه مرحله تحقق برسانند.
پذيرش اين ديدگاه در كليت خود با سياست اسلام كه اصول اخلاقى وجهتگيرىهاى اصلى خود را ثابت مىداند و معادله دگرگون ساختن شرايط و نظمموجود را براى تحقق اهداف مورد نظر دارد چگونه قابل جمع است؟95
به جرئت مىتوان گفت كه مهمترين مشكل ما در رويكرد به خانواده، بحراننظريهپردازى است. از يك سو نظريهپردازى در علوم اجتماعى نه براساس مبانى فلسفىصحيح شكل گرفته است كه بتوان بر آن اعتماد كرد و نه براى حل معضلات جامعهاسلامى طراحى شده است و از سوى ديگر، تاكنون نهادهاى علمى دينى در تبديلمفاهيم بنيادين به كاربردى و نظريهپردازى اقدامى اساسى نداشتهاند. حل معضلاتاساسى ما تنها در گروه ايجاد حوزه مطالعات آكادميك مباحث جنسيتى و خانوادهبراساس فكر دينى، تدوين نظريه دينى زن و خانواده، ايجاد حوزه كارشناسى بومى،حول پرسشهاى اساسى به منظور حل معضلات عينى جامعه اسلامى و حركت درمسير بالندگى است. در اين رابطه پرسشهاى فراوانى پيش روى ماست كه مبنايى،روشى و يا بنايى است. برخى از اين پرسشها عبارتاند از:
– آيا متون وحيانى صرفاً ناظر به بيان تكاليفاند يا آن كه مىتوان از آنها در تدويننظريهها، ايجاد ساختارها و حل معضلات كلى نظام، از جمله در موضوع زن و خانواده،نيز بهره گرفت؟ چنين فرآيندى چگونه تحقق مىيابد؟
– خاستگاه آموزههاى اخلاقى اصلاح افراد از طريق توصيههاى فردى است يا آن كهمىتوان اخلاق را در متن سياستها و برنامههاى كلان و ساختارسازىها جريان داد؟ بهعبارت ديگر، ساختارها، سياستها و برنامههاى كلان چگونه حيات اخلاقى فرد درخانواده را تهديد مىكند و چگونه مىتوان ساختارها و سياستها را مجرايى براىجريان يافتن اخلاق حسنه قرار داد؟
– چه علومى در مطالعات آكادميك خانواده سهيماند، سهم هر يك چيست، انتظارچه پاسخهايى را از هر يك از اين علوم داريم و چه اصول حاكمى آنها را با هم هماهنگ مىسازد؟
– مسئوليتهاى جديد، ظرفيتهاى نو، مشكلات جديد و ابزارهاى نوينى كه عصرجديد پيش روى زن و خانواده نهاده است چيست؟
– چگونه مىتوان از ظرفيتهاى عصر جديد براى افزايش اقتدار و كارآمدى خانوادهبهره گرفت؟ به عنوان مثال، آيا مىتوان تشكيلNGO هاى طايفهاى را به منظور ايجادشبكه هميارى و نظارت طايفهاى پيشنهاد نمود؟
– چگونه مىتوان پيامدهاى منفى جهانىسازى را بر زنان و خانواده كم كرد، شرايط وظرفيتهاى جديد را در خدمت كارآيى خانواده و كارآمدى زن به كار گرفت و زن وخانواده را به عنصرى فعال در تحولات جهانى تبديل نمود؟ تاكنون سمينارهايى كه بهموضوع جهانىسازى و زنان و خانواده پرداختهاند بيشتر به توصيههايى براى خانوادههادر چگونگى تعامل با شرايط جديد بسنده كردهاند و كمتر به تحليل از بعد كلان و ازجايگاه برنامهريزى پرداختهاند/
– سياستهاى دولتى چگونه ماهيتى ضدخانواده يا خانواده محور مىيابد؟ به عنوانمثال، سياست دولت رفاهى سوئد در تأسيس مهدكودكهاى مجانى به كاهش انگيزهمادرى منجر شده است و سياست مالياتى اين دولت همگان را، چه مرد و چه زن، بهاشتغال فرا مىخواند و حمايتهاى مالى دولتى از افراد حتى بچهها به افزايش انگيزهطلاق منجر شده است/
– نگرشهايى كه مشروعيت قوانين را به عدم مخالفت با آموزههاى فقهى تقليلمىدهد و آموزههاى اخلاقى و معرفتى دين را در فقه اجتماعى اسلام دخالت نمىدهد،چگونه مىتواند به تصويب قوانينى ضد خانواده منجر شود؟
– كارآمدى هرچه بيشتر خانواده چه منافعى براى دولتها به ارمغان خواهد آورد وچگونه در خدمت انسجام و هميارى ملى، ايجاد روحيه احسان و نوعدوستى، تحمل ومدارا و حفظ ارزشهاى جمعى قرار مىگيرد؟
– شاخصهايى كه نشانگر وضعيت خانواده براساس فرهنگ دينى باشد چيست وچگونه تدوين مىشود؟
– جريانات فرهنگى در كشور چگونه بايد مديريت شوند تا در خدمت منافع خانوادهقرار گيرند؟
– سياستهاى رسانهاى نظام براى آن كه در خدمت تقويت خانواده قرار گيرد بايدحاكميت چه امورى را بپذيرد؟
– چگونه مىتوان، همان گونه كه براى افراد آرمانسازى مىكنيم، براى خانواده نيزآرمانسازى نمود؟
– چگونه مىتوان نظام آموزشى را چه در محتواى دروس، چه در ارائه مباحث كمكآموزشى، چه در سيستم مشاوره و امداد، چه در ارتباط ميان خانه و مدرسه، چه دررشتهبندىهاى تحصيلى، چه در انعطافپذيرى نظام آموزشى و…. در خدمت حمايت ازخانواده قرار داد؟
– چگونه مىتوان براى خانواده مطالباتى ايجاد نمود يا مطالبات آن را هدايت كرد؟
– سياستهاى تشويقى نظام اسلامى براى تشكيل خانواده و پذيرش تعهدات ناشىاز آنو ترويج فرهنگ ساده زيستى چيست؟
– چگونه مىتوان پيامدهاى طلاق را به گونهاى كاهش داد كه به افزايش تمايل بهطلاق منجر نشود؟
– مكانيزم حمايت از زن در خانواده، با حفظ اقتدار و كارآمدى خانواده، چيست؟
– الگوى مشاركت اجتماعى زنان با محوريت خانواده چه مختصاتى دارد؟
– زيرساختهاى مشاركت اجتماعى زنان چگونه باشد تا كمترين آسيب به حياتخانوادگى متوجه شود؟
– نظريه دينى اقتدار و كنترل اقتدار در خانواده چيست و بدين منظور چه سياستىتبيين شده است؟
– نظريه و راهبرد اسلام در كنترل خشونتهاى خانگى و تضمين امنيت اجتماعىزنان چيست؟
– باتوجه به آن كه پيوندهاى خانوادگى معلول احساس نيازهايى است كه زوجين را بههم پيوند مىدهد، و با توجه به آن كه پيشرفتهاى تكنولوژى و تحولات اجتماعى واقتصادى به كاهش نيازهاى زوجين نسبت به يكديگر منجر شده است، چگونه مىتوانزمينههايى را براى تقويت پيوندهاى خانوادگى در عصر جديد باز جست؟
– چگونه سياستهاى فرهنگى و اقتصادى به افزايش نياز به درآمد بيشتر براى تأمينخانواده، افزايش ساعات اشتغال و كاهش حضور فعال والدين در خانواده منجر شدهاست و چگونه مىتوان اين روند را به نفع مصلحت خانواده اصلاح نمود؟
– سيستم حمايت از زنان آسيبپذير تابع چه اصولى است تا در خدمت تقويت نظامخانواده و حل اساسى مشكلات زنان قرار گيرد. به عنوان مثال، سازمان بهزيستى ضمنطرحى، با اعطاى وام اشتغال زنان روسپى را پس از دستگيرى و بازپرورى اوليه سامانمىداد. چنين طرحى در عين آن كه به حل مشكلات اين قشر كمك مىكند، از آنجا كهراهكارى براى حمايت از زنان فقيرى كه از پرده عفاف خارج نشدهاند ارائه نمىكند،ممكن است به تمايل به بزهكارى براى برخوردارى از سيستم حمايتى منجر شودبنابراين راهكارهاى حمايتى بايد با نگاهى جامع طراحى شود/
– مشكلات نهاد مشاوره براى حضور فعال در حل معضلات خانوادگى چيست؟ اينمشكل تا چه حد ناشى از ضعف علمى مشاوران، تا چه حد ناشى از عدم توانايىمراجعان براى تأمين هزينههاى مشاوره، تا چه حد ناشى از ضعف فرهنگمشاورهپذيرى و تا چه حد ناشى از ضعف بنيانهاى تئوريك علم مشاوره است؟
نتيجه گيرى
حل مشكلات زن و خانواده مسلمان، تنها در پرتو تلاش علمى انديشمندان و با مبناقراردادن كتاب آسمانى و سيره نبوى امكانپذير است. اما در مراجعه به متون مقدس،اين بار، به جاى توقف بر نصوص و يا اكتفا به فتاواى فقهاى عظام، لازم است در عينپذيرش آن، به فضاى نظريهپردازى علمى قابل استناد به وحى پاى نهيم و پايههاىمحكمى براى سياستگذارى و برنامهريزى كلان مبتنى بر انگارههاى اسلامى بنا كنيم.اين حركت ارزشمند گرچه از پرسشگرى و نقد انگارههاى موجود آغاز مىشود امامىتواند نگاه جامعه علمى را به سمت نگرشى نوين معطوف نمايد؛ نگرشى كه ضمنتوجه به كارآمدى و حجيت، با رويكردى خانوادهگرا، هم به حل معضلات اجتماعىمىانديشد و هم داعيه دفاع از زنان را در سر دارد. تنها با چنين رويكردى است كهمىتوان به اصلاح جامعه و حل مشكلات زنان اميدوار بود/
والسلام
منابع
– الطوسى، محمدبن الحسن، تهذيبالاحكام، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1364/
– ايران دخت )ماهنامه سياسى، اجتماعى و فرهنگى(، مجمع اسلامى بانوان، ش32، تيرماه 1385/
– استنلى كرنر، »پايان ازدواج در اسكانديناوى«، ترجمه مريم رفيعى، حورأ)ماهنامه علمىفرهنگى و اجتماعى زنان(، ش 19/
– »ازدواج در اسكانديناوى در حال مرگ است«، كيهان، 85/4/19، ص 15/
– ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم طاهرى، تهران، شركت انتشاراتعلمى و فرهنگى، چاپ چهارم، 1373/
– الحرالعاملى، محمدبن الحسن، وسائلالشيعه الى تحصيل مسائلالشريعه، قم، موسسْآلالبيت)ع( لاحيأالتراث، 1374/
– پايدار، ابوالقاسم، نهجالفصاحه )مجموع كلمات قصار حضرت رسول اكرم)ص«، تهران،سازمان انتشارات جاويدان، 1376/
– سبحانى، جعفر، فروغ ابديت، قم، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، 1376/
– اسدى، ليلا »بررسى نفقه زوجه و اقارب در حقوق انگلستان«، نداى صادق، ش 24/
– محسنى، سعيد، نفقه زوجه در حقوق ايران با مطالعه تطبيقى در حقوق فرانسه، پاياننامهكارشناسى ارشد، دانشگاه امام صادق)ع(/
– كلينى، محمدبن يعقوب، الكافى، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1375/
– مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، المكتبْ الاسلاميه، 1374/
– تونىگرنت، زن بودن، ترجمه فروزان گنجىزاده، تهران، نشر ورجاوند، 1381/
– آلن و بارباراپيز، آنچه زنان و مردان نمىدانند، ترجمه زهرا افتخارى، تهران، نسلنوانديش، 1383/
– جان گرى، زن، مرد، ارتباط، ترجمه مهدى قرچه داغى، تهران، انتشارات اوحدى،1376/
– ديويد سال، مرد توانا، ترجمه سعدى مرادى، تهران، نشر ورجاوند، 1384/
– – سند چهارمين كنفرانس جهانى زن )كار پايه عمل( و اعلاميه پكن، ترجمه: على آرين وعلى ميرسعيد قاضى، تهران، دفتر امور زنان در نهاد رياست جمهورى، 1375/
– نورى، حسين، مستدركالوسائل و مستنبط المسائل، بيروت، موسسْ آلالبيت)ع(لاحيأ التراث، 1408/
– مانوئل كاستلز، عصر اطلاعات، ترجمه حسن چاووشيان، تهران، طرح نو، 1382/
– منجم، رؤيا، زن – مادر، تهران، نشر قومس، 1382/
– امينى، فاطمْ الزهرا، انتشارات اميركبير، تهران، 1369/
تغيير نگرشها و اصلاح رويهها و قوانين مربوط به زن و خانواده، دردهههاى اخير، مسير مطمئن و رو به رشدى نپيموده است و اين انحطاطپيش از آن كه نتيجه تأثيرپذيرى از گفتمان فمينيستى و برخى نظريههاىعلوم اجتماعى باشد، معلول سيطره ادبيات مدرن و سرمايهدارى برساختارهاى علوم انسانى و جريانهاى اجتماعى است. اصلاح اساسى دراين زمينه نيازمند تدوين نظريه اسلامى زن و خانواده و جريان يافتنادبيات دينى در ساختارهاى علوم انسانى و برنامهريزى كلان اجتماعىاست. دستيبابى به نظريههاى اجتماعى اسلام مسئوليتى سنگين بر دوشانديشمندان مسلمان است كه از پرسشگرى و نقد ديدگاههاى موجودآغاز مىشود و بر متون وحيانى و سنت نبوى استوار مىگردد/
.1 ر.ك: ايران دخت، ش 32 )تير 85)، ص 4/
.2 ر.ك: استنلى كرتز، »پايان ازدواج در اسكانديناوى«، ترجمه مريم رفيعى، حورأ، و »ازدواج در اسكانديناوى در حالمرگ است« كيهان، 85/4/19، ص 15/
.3 اين سخن البته به معناى انكار تأثيرگذارى زمان و مكان در تغيير مصاديق نيست. تبدّل عناوين با تحققشرايط آن از مباحث پذيرفته شده در علم فقه است/
.4 ر.ك: نحل / 59/
.5 ر.ك: ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 1، ص 201 و جعفر سبحانى، فروغ ابديت، ج 1، ص 50/
.6 ر.ك: نحل / 57 ؛ نجم/ 21 و 27 و ويل دورانت، همان، ج 1، ص 206/
.7 ر.ك: نحل / 97؛ نسأ / 124؛ غافر / 40 و آل عمران / 195/
.8 توبه/ 71 و 72/
.9 احزاب / 34/
.10 نور / 23 و احزاب / 58/
.11 محمد / 19/
.12 احزاب / 73
.13 حديد / 12/
.14 تحريم / 11 و 12/
.15 كنزالعمال، ح 4531/
.16 ر.ك: وسائلالشيعه، ح 27306 و 27314 و نهجالفصاحه، ح 2481/
.17 ر.ك: تكوير / 8 و جعفر سبحانى، فروغ ابديت، ج 1، ص 48/
.18 نهجالفصاحه، ح 1520 1477 و 1728/
.19 ممتحنه / 10/
.20 بحارالانوار، ج 4، ص 162، ح 4.
.21 ر.ك: علامه امينى، فاطمْ الزهرا، ص 94/
.22 آلعمران / 47 – 42/
.23 آلعمران / 61/
.24 ر.ك: احزاب / 33/
.25 ر.ك: ليلا اسدى، بررسى نفقه زوجه و أقارب در حقوق انگلستان، فصلنامه نداى صادق، ش 24، ص 16-9 وسعيد محسنى، نفقه زوجه در حقوق ايران با مطالعه تطبيقى در حقوق فرانسه، پاياننامه كارشناسى ارشد، دانشگاهامام صادق7/
.26 ر.ك: كنوانسيون محو كليه اشكال تبعيض عليه زنان، ماده 16/
.27 ر.ك: سند چهارمين كنفرانس جهانى زن، كار پايه عملى و اعلاميه پكن/
.28 ر.ك: تونى گرنت، زن بودن و آلن و باربارا پيز، آنچه زنان و مردان نمىدانند/
.29 ر.ك: جان گرى، زن، مرد، ارتباط و ديويد سال، مرد توانا/
.30 ر.ك: خبرنامه زنان، ش 44،تير 83، ص 11/
.31 وسائلالشيعه، ح 25341/
.32 الكافى، ج 5، ص 507، بحارالانوار، ج 77، ح 191 و نهجالفصاحه، ح 2892/
.33 وسائلالشيعه، ح 24979 و 24954/
.34 مستدركالوسائل، ح 17933/
.35 وسائلالشيعه، ح 27557/
.36 نهجالفصاحه، ح 1519/
.37 وسائلالشيعه، ح 21720/
.38 وسائلالشيعه، ح 27628 و 27377 و نهجالفصاحه، ح 1393/
.39 نهجالفصاحه، ح 3137 2617 و 3047/
.40 وسائلالشيعه، ح 24942 و نهجالفصاحه، ح 1535 2237 2615 و 2094/
.41 نسأ / 34/
.42 بقره / 180 83 و 215، نسأ / 36؛ انعام / 151؛ اسرأ / 23؛ لقمان / 14؛ مستدركالوسائل، ح 18018 ووسائلالشيعه، ح 27665/
.43 وسائلالشيعه، ح 27672 27607 27705 و 27673/
.44 مستدركالوسائل، ح 17908/
.45 مستدرك الوسائل، ح 8119 و نهجالفصاحه، ح 2625/
.46 نسأ / 19.
.47 نهجالفصاحه، ح 1296/
.48 همان، ح 2417؛ الكافى، ج 5، ص 67 و وسائلالشيعه، ح 27814 و 27601/
.49 وسائلالشيعه، ح 25300؛ نهجالفصاحه، ح 881/
.50 وسائلالشيعه، ح 25457/
51. William D.Gaerdner, the war against the family.
.52 ر.ك: ماوئل كاستلز، عصر اطلاعات، ج 2، ص 180/
.53 نويسنده كتاب زن – مادر در نقد ديدگاه فرودستى تاريخى زنان معتقد است: »دليل آن كه زن در طول تاريخدر مقابل مديريت اقتصادى مرد در خانه موضع نگرفته، ناتوانى و عدم درك وى نيست بلكه ناشى از اين نگاهاست كه زن سنتى احساس نكرده است كه مديريت مرد بر منابع اقتصادى به منزله استثمار اقتصادى زن واقتدار مرد است بلكه مرد را وكيل خرج خانواده مىدانسته كه در مسير مصلحت خانواده اقدام مىكند« )ر.ك:رؤيا منجم، زن – مادر، ص 27 تا 31)/
.54 وسائلالشيعه، ح 24901/
.55 همان، ح 24902 و 24914/
.56 همان، ح 24915 و 25318/
.57 بقره / 268/
.58 وسائلالشيعه، ح 24984 24983 و 24986/
.59 همان، ح 24996 و نهجالفصاحه، ح 782/
.60 نسأ / 34/
.61 بحارالانوار، ج 77، ص 355 و وسائلالشيعه، ح 27814/
.62 تهذيبالاحكام، ح 1597/
.63 مستدركالوسائل، ح 9959 و 3057/
.64 نهجالفصاحه، ح 2778 و وسائلالشيعه، ح 25315 و 25354/
.65 وسائلالشيعه، ح 28597؛ نهجالفصاحه، ح 226 و بحارالانوار، ج 76، ص 334، ح 1/
.66 وسائلالشيعه، ح 28598 و نهجالفصاحه، ح 1389 75 و 1390/
.67 وسائلالشيعه، ح 25463 و 24957/
.68 نهجالفصاحه، ح 28 و 2628 و وسائلالشيعه، ح 25323/
.69 وسائلالشيعه، ح 27874/
.70 نسأ / 35/
.71 وسائلالشيعه، ح 27879 و 28598/
.72 وسائلالشيعه، ح 28598/
.73 مستدركالوسائل، ح 15110/
.74 نهجالفصاحه، ح 621 و 2165 و وسائلالشيعه، ح 24930/
.75 وسائلالشيعه، ح 25074 25073 و 25078/
.76 وسائلالشيعه، ح 27774 و نهجالفصاحه، ح 2630/
.77 بحارالانوار، ج 74، ص 389، ح 2/
.78 بقره / 27؛ رعد / 27؛ نهجالفصاحه، ح 1690 و مستدركالوسائل، ح 10365/
.79 مستدركالوسائل، ح 17908 و 8119/
.80 وسائلالشيعه، ح 27814 و 27808/
.81 وسائلالشيعه، ح 25019 و نهجالفصاحه، ح 1096/
.82 وسائلالشيعه، ح 27375 و 37379/
.83 وسائلالشيعه، ح 27544 و 27623 و نهجالفصاحه، ح 1108/
.84 همان، ح 27627/
.85 وسائلالشيعه، ح 25154 25418 25410 25408 25405 و 2553/
.86 همان، ح 27581/
.87 همان، ح 25233/
.88 نهجالفصاحه، ح 1393/
.89 وسائلالشيعه، ح 27623/
.90 الكافى، ج 6، ص 47/
.91 وسائلالشيعه، ح 25164 25161 25159 25158 25157 و 25354/
.92 وسائلالشيعه، ح 25181 و 25187/
.93 نهجالفصاحه، ح 478 و وسائلالشيعه، ح 25418 و 25310،
.94 نهجالفصاحه، ح 2045 و 1519 و وسائلالشيعه، ح 25288/
-95 انتقاد از كليت جبر سازمانى و تكنولوژيك البته نبايد به معناى ناديده گرفتن تأثيرات قهرى گذار از شرايطسابق به شرايط جديد تلقى شود. بنابراين مىتوان تأثيرات شهرنشيتى، مدرنيسم و تكنولوژىهاى جديد راپذيرفت اما پرسش اصلى در دو ناحيه است: اول آن كه اين تأثيرات جزئىاند يا در تمام عرصههاى حيات و بهطور حداكثرى دوم آن كه اين تأثيرات از نوع مقتضى )زمينهساز( است يا علّت تامه/