نویسنده: نادر زالی
چکیده: تفکر در مورد آینده و حوادث آن دارای سابقه ای طولانی است. در همه زمانها مردم می خواستند بدانند که چه چیزهایی در سر راه زندگی آنها قرار خواهد گرفت. شاهد این واقعیت وجود معابد یونان باستان و رونق داشتن حرفه طالع بینی است. البته دلائل این علاقه به شناسایی آینده و نیز نحوه تفکر راجع به آینده در گذر زمان شاهد تغییراتی بوده است. این تحقیق، بر اساس نتایج حاصله، مدیریت های کلیدی و حساس استان آذربایجان شرقی را انتخاب و نقش و وظایف کلان آنها را در جهت تحقق اهداف نظریه پایه، مورد اشاره و تأکید قرار داده است.
کلمات کلیدی: آینده نگاری، آینده پژوهی، پیش بینی آینده، استراتژی آینده
مقدمه:
این مقاله به بحث در خصوص توسعه آتی مناطق بر اساس سند چشم انداز ملی و نظریه پایه توسعه استان می پردازد. چارچوب نظری این تحقیق، پارادایم هنجاری در برنامه ریزی با رویکرد وفادارانه به اسناد بالادستی است. ابتدا 14 عامل محوری و مؤثر بر فرایند توسعه استان که پوشش دهنده ابعاد مختلف نظریه پایه توسعه استان بودند، استخراج و برای عوامل فوق بر اساس ایده سناریونویسی، 59 وضعیت ممکن محتمل در آینده استان تعریف گردید و با تشکیل ماتریس 59*59 با استفاده از قابلیت های نرم افزار سناریو ویزارد، 5 سناریوی با احتمال وقوع بسیار بالا ، 19 سناریوی با احتمال وقوع متوسط به بالا و 291 سناریوی با احتمال وقوع پایین و ضعیف، استخراج شد که در این مقاله، 5 سناریوی بسیار قوی و 19 سناریو با احتمال وقوع متوسط به بالا مورد تحلیل قرار گرفته است.
تعریف آینده نگاری
آیندهنگاری، عبارت است از تلاشی نظاممند برای شناخت آیندههای بلندمدت در حوزه های دانش، فناوری، اقتصاد، محیطزیست و جامعه است كه با هدف تعیین آن دسته از بخشهایی كه سرمایهگذاری در آنها احتمال سوددهی اقتصادی و اجتماعی بیشتری دارد، انجام میگردد.
آیندهنگاری، یعنی آمادگی برای آینده و تخصیص منابع به بهترین وجه در راستای ارزشها
جایگاه آینده نگاری در سازمان
اگر کل فرآیندهای یک سازمان با سه معیار اهمیت، مشارکت و زمان غربال شود، سه سطح عملیات، راهبرد و آینده قابل تفکیک است، فعالیتهایی چون فرآیندهای تولید و فروش که نیازمند تصمیمات روزمره هستند، در سطح نخست قرار گرفته و در این واحدها برنامهریزیها با نگاه بلندمدت، معمولاً در افق سالانه انجام میگردد.
در لایه میانی، سطح راهبرد قرار دارد که هرچند تبیین آن از محیط دور و محیط صنعت ورودی میگیرد، اما محدودیتهای درون سازمان، برنامهریزیهای حوزه راهبرد را به افق 3 تا 5 سال محدود میکند. در عمیق ترین سطح، آینده نگاری، جایی که منابع از سیالیت کافی برخوردار است و سرنوشت سازمان یا کسب و کار تعیین میشود. این که سازمان در یک کسب و کار تا کجا ادامه دهد یا حتی تا چه عمقی و چگونه سرمایهگذاری نماید، مستلزم شناخت آینده است. تبیین و تفکیک جایگاه آینده نگاری، راهبرد و عملیات از آن نظر مهم است، که در برخی سازمانها، تداخل کاری مدیران سطح راهبرد و مدیران سطح عملیات، از عوامل بروز سردرگمی و تنش است.
شکل 1- جایگاه آینده نگاری در سازمان
مبانی نظری
انسان همواره بر اساس کشش درونی، شیفته کشف آینده و رمزگشایی از آن بوده است «آیا آینده تداوم حال و گذشته خواهد بود» و «آینده چگونه قابل پیش بینی است؟» این پرسش ها که تاکنون چالش عمده فکری برای برنامه ریزان و مدیران بوده و در این مدت، برنامه ریزان متناسب با شرایط زمانی و مکانی، رویکردهای مختلفی در جهت برخورد با مسائل آینده به کار برده اند که عمدتاً بر پایه تحلیل روندهای گذشته و ادامه روند وضع موجود بوده است. امروزه، علم آینده پژوهی، ادبیات پراکنده و غیرمنسجم درخصوص برنامه ریزی برای آینده را به علم مدون با اصول و مبانی متقن تبدیل کرده که وظیفه آن، علاوه بر تحلیل روندهای گذشته، کشف، ابداع و ارزیابی آینده های ممکن، محتمل و مطلوب می باشد. تفکر برنامه ریزی در طول تاریخ کشورمان، افت وخیزهای متعددی را تجربه کرده است. از برنامه ریزی تخصیص بودجه برای دوره های کوتاه مدت گرفته تا تدوین برنامه های یک ساله، پنج ساله و آمایش سرزمین برای افق 20 ساله. در این میان، تفکر برنامه ریزی نیز از دیدگاه سنتی به برنامه ریزی استراتژیک و در نهایت، به تفکر استراتژیک ارتقا پید ا کرده است.
در برنامه ریزی های سنتی، عمدتاً تکیه بر تحلیل داده های گذشته بوده و در برنامه ریزی های آینده نیز عمدتاً به ادامه روندها و گرایشات بسنده می شد، اما امروز، تفکر برنامه ریزی مهم تر از گذشته و حال، بر مطالعات آینده پژوهی تکیه می کند. از نظر اندیشمندان این حوزه، آینده می تواند کاملاً متفاوت از گذشته و حال بوده و لزوماً ادامه روندهای گذشته نباشد.
در شیوه های سنتی برنامه ریزی، برنامه ریز ابتدا با طرح این سؤال که «در آینده دراز مدت چه روی خواهد داد» پیش بینی می کند. آنگاه پیش بینی ها را مبنای تصمیم گیری و اتخاذ سیاست قرار می دهد و در نهایت، اقدام می کند. به عبارت دیگر، از شرایط حال آغاز کرده و به درون آینده می رود، در حالی که در نگاه نو به برنامه ریزی، برنامه ریز ابتدا به افق آینده می رود و با حضور در آن و دیده بانی حال و گذشته، مسیرهای مشخص برای معماری توسعه را تعیین و تدقیق می کند.
امروزه، شناخت خصلت های حاکم بر فضا از طریق کنکاش در نظام و روابط مسلط بر آن و همچنین، ساختار حاکم بر نظام فضایی، محققین را ناگزیر به استفاده از مدل ها و روش های کمی برای تعیین قانونمندی و تطبیق آن بر فضا نموده است. برنامه ریزی بر پایه سناریو، از جمله این مدل هاست که کاربردهای زیادی در سیاست گذاری راهبردی و آینده نگاری های بلند مدت دارد. در این مقاله، با استفاده از این مدل و با رویکرد آینده نگاری، سناریوهای ممکن و محتمل توسعه در استان آذربایجان شرقی مورد کنکاش قرار گرفته است.
استان آذربایجان شرقی، به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی در منطقه شمال غرب ایران و ویژگی مرکزیت نسبی برای منطقه قفقاز و سایر کشورهای همسایه ایران، از اهمیت زیادی در برنامه ریزی های توسعه برخوردار است و به نظر می رسد دیده بانی توسعه با رویکرد حضور موفق در عرصه های فراملی، از اولویت های اصلی برنامه ریزی برای توسعه استان باشد .
این تحقیق در نظر دارد با استفاده از روش های آینده نگاری، سناریوهای ممکن و مطلوب توسعه استان را در سال های آتی مشخص سازد. به نظر می رسد با توجه به قابلیت های اقتصادی، اجتماعی و ژئوپلیتیکی استان آذربایجان شرقی، می توان با شناخت فضاهای مؤثر آینده، بازتعریفی از نقش این استان در فرایند توسعه ملی و راهبری آن برای توسعه مطلوب ارائه داد.
بنابراین، هدف کلی این تحقیق عبارت است از تدوین سناریوهای توسعه استان آذربایجان شرقی بر اساس سند چشم انداز توسعه کشور و نظریه پایه توسعه استان. در قالب هدف کلی فوق، اهداف فرعی و جزئی زیر نیز دنبال می شوند.
– تبیین آینده های محتمل، ممکن و مطلوب استان آذربایجان شرقی
– تدوین سناریوهای ممکن و انتخاب سناریوی مطلوب برای توسعه آذربایجان شرقی
آنالیز نتایج تحقیق
نتایج این تحقیق حاکی است 19 سناریوی باور کردنی با ترکیب های متفاوتی از وضعیت ها، احتمال وقوع در استان را دارند که خوشبختانه، احتمال وقوع رویدادهای مثبت بیشتر از دیگر سناریوهاست. با اینکه، تعداد کمتری از این سناریوها مطلوب هستند و بخش عمده ای از سناریوهای 19 گانه، حالت های نامطلوب را نشان می دهند، ولی احتمال تحقق شرایط بحرانی در استان به مراتب پایین تر از احتمال تحقق شرایط مطلوب است. نکته بسیار مهم در نتایج، فاصله نسبی میزان مطلوبیت در بهترین سناریو با اهداف نهایی نظریه پایه توسعه استان است. با این فرض که از میان سناریوهای 19 گانه، بهترین سناریو که سناریوی شماره 2 است، اتفاق بیفتد، هنوز هم استان موفق به پوشش کامل مأموریت ها در نظریه پایه توسعه استان نیست و در برخی بخش ها، به خصوص نقش فراملی استان و منطقه آزاد ارس، بهره وری و منابع آب، فاصله محسوسی با راهبردهای نظریه پایه توسعه وجود دارد. در خوشبینانه ترین حالت، 5 عامل از 19 عامل مؤثر بر روند توسعه استان از وضعیت اید ه آل برخوردار خواهند بود و 9 عامل دیگر، هنوز در وضعیت روندهای مطلوب بوده و به نقطه ایده آل نخواهند رسید. از طرف دیگر، با این فرض که بدترین حالت ممکن، یعنی سناریوی 9 در استان اتفاق بیفتد، 11 وضعیت بحران کامل و 3 وضعیت در آستانه بحرانی تعریف شده است که حاکی از شدت نامطلوبی سناریوهای بحرانی است.
نکته مهم دیگر، ترکیب وضعیت ها در هر سناریوست. آنچه می توان با اطمینان بیان کرد، این است که وضعیت های عوامل کلیدی، به طور منطقی وابستگی شدیدی به هم نشان می دهند به طوری که در تمام سناریوها، وجود وضعیت تأثیرگذار، بر وضعیت سایر عوامل نزدیک به آن نیز تأثیر گذاشته و در هیچ کدام از سناریوها، عدم سنخیت ترکیب وضعیت ها مشاهده نمی شود. برای مثال، در سناریوهایی که وضعیت بهره وری پایین است، سایر شاخص های اقتصادی نظیر تولید ناخالص داخلی، تولیدات صنعتی و معدنی و تکنولوژی های برتر نیز پایین می باشد که بیانگر دقیق بودن سیستم در آنالیز وضعیت هاست.
تحلیل شرایط حاضر استان نشان می دهد فاصله کنونی استان با اهداف و آرمان های نظریه پایه توسعه بسیار زیاد است و راه دراز و پر فراز و نشیبی برای تحقق آن فراروی استان است. اگر صحنه برنامه ریزی را در قالب طیفی از شرایط بحرانی تا مطلوبیت کامل فرض کنیم و شرایط بحرانی را دوری کامل از اهداف نظریه پایه و مطلوبیت را نزدیکی کامل با اهداف نظریه پایه بدانیم، باید گفت استان در حال حاضر از شرایط خوبی برخوردار نیست و فاصله چندانی از نقطه مبدأ به سمت اهداف توسعه نگرفته است. در برخی وضعیت ها نیز شرایط بحرانی یا نامطلوب حاکم است. اگرچه، روندها حاکی از توسعه تدریجی و رو به جلوی استان است، ولی این روندها به اندازه ای بطئی و کند است که در مقایسه با اهداف نظریه پایه و فاصله زمانی 16 سال تا تحقق آنها، بسیار ناچیز بوده و به نظر می رسد تغییر و تحول گسترده ای برای معماری آینده طلب می کند.
نقش آینده نگاران در سازمان
آینده نگاران بایستی بتوانند به سوالات کلیدی زیر در هر کسب و کاری پاسخ دهند:[1]
تاثیر روندهای آینده بر کسب و کار سازمان چیست، سازمان با چه فرصتها و چالشهایی روبرو خواهند شد؟
روندهای آینده روشهای مدیریت به چه گونه است؟ زیرساختهای اجتماعی، انسانی، سازمانی و فناوری اطلاعات لازم چیست؟
چگونه آینده نگری را به عملیات روزانه کسب و کار وارد نمایند؟ چگونه اینرسی سازمان و انگیزه افراد به سمت آینده مرجح رهنمون شود؟
تا چه اندازه مدیریت آینده بر سود آوری کسب و کار موثر است؟ تا چه حد میتوان با تغییر قوانین و مقررات، آینده رقابت در یک کسب و کار را تعیین نمود؟
شکل 2- انواع آینده
دسته بندی انواع آینده بستگی به عمق دید آینده نگاران و مشارکتکنندگان در ترسیم آینده دارد، به عنوان نمونه شگفتی ساز “کمپین خرید خودرو صفر ممنوع” که شاید تا دیروز در زمره آینده غیرقابل تصور جای می گرفت، امروز به آینده محتمل تبدیل شده است.
نتیجه گیری
در مجموع، باید گفت نتیجه اصلی این تحقیق حاکی است در استان آذربایجان شرقی، 14 عامل کلیدی بازیگران اصلی و مؤثر بر فرایند توسعه هستند که وضعیت فعلی این عوامل چندان مناسب نیست و سناریوهای احتمالی پیش روی استان نیز اگرچه امیدهای فراوانی به وقوع شرایط مطلوب در استان را نشان می دهند، ولی از طرف دیگر، وقوع شرایط بحرانی را دور از انتظار نمی دانند. این تحقیق، بر اساس نتایج حاصله، مدیریت های کلیدی و حساس استان را انتخاب و نقش و وظایف کلان آنها را در جهت تحقق اهداف نظریه پایه، مورد اشاره و تأکید قرار داده است. همچنین، تشکیل کمیته راهبری توسعه استان متشکل از مدیران برجسته، نخبگان و دانشگاهیان از جمله پیشنهادات در زمینه مدیریت توسعه استان است که به صورت مداوم جریان توسعه در استان را ارزیابی و ضمن آسیب شناسی فرایند آن، رهنمودهای لازم را به مدیران و تصمیم گیران ارائه نمایند. وظایف این کمیته مکمل فعالیت های شورای برنامه ریزی و توسعه استان خواهد بود.
پی نوشت:
منبع: فصلنامه مطالعات راهبردی، سال چهاردهم، زمستان 1390