بررسي طرح واره هاي ذهني دانشجويان دانشگاه و طلاب مدارس ديني از يكديگر ونقش آن در شكل دهي حساسیت بین فرهنگی ؛ زیر نظر دکتر هادی عاملی
چكيده:
در این مقاله هدف بررسی حساسیت روابط بین فرهنگی و طرحواره های ذهنی دانشجویان دانشگاه تهران و طلبه های یکی از مدارس دینی تهران از یکدیگر است. جامعه ایرانی به علت برخورداری از فضای چندفرهنگی و قومی پتانسیل لازم جهت واگرایی و در نتیجه تضعیف پایه های سرمایه های اجتماعی رادارا است. با بررسی نظرات دوگروه مورد مطالعه به این نتیجه می رسیم که جامعه ایران در صورت تصحیح طرحواره های ذهنی گروه های تاثیرگذارش قابلیت تبدیل شدن به یک جامعه همگرا را داراست و هرچه این طرحواره های ذهنی مثبت تر گردند همگرایی بیشتر می شود.
واژه های کلیدی:
تعامل، دانشجو، طرحواره ذهنی، طلبه، گروه.
مقدمه :
جامعه ایران از دیر باز به عنوان یک جامعه چند قومیتی و چند فرهنگی شناخته شده است و با نگاهی به تاریخ کشورمان با پدیده ی مذکور بیش از پیش آگاه می شویم . و در واقع ایران از تجربه ی زندگی اقوام و گروه هایی با تفاوت ها و تمایزات گسترده برخوردار است . ” بر اساس شواهد تاریخی در طول پنج هزار سال گذشته ایران هیچ گاه مسکن قوم یا گروه واحدی نبوده ، بلکه همیشه اقوام گوناگونی در کنار هم در این سرزمین زندگی می کرده اند (محسنیان،22،1382) . علاوه بر این در سیر تاریخی کشورمان گروه های مختلفی شکل گرفته اند که با یکدیگر دارای تعاملات و کنش های متفاوت و متنوعی بوده اند . گروه های مذکور شامل گروه های دینی ، نحله های فکری ، دانشگاهیان ، فارغ التحصیلان از فرنگ برگشته و …. می باشند . در تعریف گروه میتوان گفت : ” عده ای از افراد را گویند که دارای هنجارها ، ارزش ها و انتظارات مشترک هستند و به طور منظم و آگاهانه با هم تعامل دارند . هر جامعه از بسیاری از گروه ها تشکیل شده است که روزانه با هم تعامل اجتماعی دارند . ما برای ایجاد دوستی ، تحقق هدف خاص و ایفای نقش های اجتماعی که نیاز داریم در صدد تشکیل گروه های اجتماعی بر می آییم(شفر، لام1998، 155-157).
ارتباط متقابل طرح واره ها،حساسيت بين فرهنگي و شناخت گروهي:
گروه ها در ایران در روابط متقابلشان با یکدیگر در طول تاریخ چهره های متفاوتی را از خود بروز داده اندو بسته به زمان دوری و نزدیکی به یکدیگر را تجربه کرده اند و در نتیجه با توجه به این دوری و نز دیکی از یکدیگر طرح واره های ذهنی و درک متنوع و گوناگونی را ارائه داده اند.”گروه می تواند در روابطش با گروه های دیگر معنی ویژه ای برای اعضای اش داشته باشد . افرادبعضی مواقع احساس ضدیت یا تهدید به وسیله ی گروه های دیگر مي کنند به ویژه اگر گروه از لحاظ نژاد ی یا فرهنگی متفاوت پنداشته شوند . جامعه شناسان این احساس «ما» و «آنها» را با به کار گیری دو اصطلاح درون گروه و برون گروه که اولین بار توسط ویلیام گراهام سام به کار گرفته شد می شناسند “. (شفر، لام،1998، 260)
این احساس «ما» و «دیگری» خود محصول عضویت در یک گروهی خاص بودن نیست بلکه مربوط به طرح واره های ذهنی ای می شود که در مورد گروهی دیگر شکل می گیرد . گیدنز (1378:261)عنوان می دارد که کارکرد طرح واره های ذهنی ایجادمفاهیمی چون «من» و «دیگری » به طوری که افراد یک قوم به علت برخورداری از زبان پیشینه ی تاریخی ، مذهب ، شیوه ی آراستن و پوشیدن از نظر فرهنگی «خود » را متمایز از «دیگران» می دانند . در عین حال مواقعی هم اتفاق می افتد که مرز بین احساس «خودی » و « دیگری» بودن کم رنگ تر می شود . اسکات و شوارتز (2000، 280) معتقد اند که با شکل گیری همانند گردی فرهنگی گروه های متنوع حاضر در جامعه مشابه یکدیگر می شوندبه طوریکه تفاوت هایی که مبنای تعصب و تبعیض را شکل می دهند به حداقل رسیده و یا در نهایت حذف می شوند. اما همان طور که عنوان شد در شکل گیری مفهوم « ما » و«دیگری» طرح واره های ذهنی نقش اصلی را ایفا می کنند. اگر بخواهیم تعریفی از طرح واره ها ارائه کنیم باید بدانیم که بر اساس دیدگاه کانت طرح واره ها مجموعه تجربیات هر فرد که در ذهن او انباشت شده و شکل دهنده مفاهیم ذهنی می گردد است(نیشیدا،1999)
انسان ها در مواجهه با شرایط و پدیده های جدید سعي دارند تا با استفاده از تجارب پیشینشان آنها را درک کرده و با آن احساس آشنایی داشته باشند. شکل گیری این طرح واره ها در حافظه بلند مدت صورت می گیرد و تجربه نشان می دهد که این طرح واره ها از هنگام تولد در اذهان افراد شکل می گیرد در واقع این تجارب انباشته شده در ذهن در ضمن سامان داده می شوند و یاری دهنده ما در شرایط در جهان واقعی می باشند.
طرحواره ها در تعاملات اجتماعی چهره به چهره ساختار معرفتی و شناختی پیدا می کنند. وقتی ما با افرادی که از فرهنگ های دیگر هستند و مکررا با آنها در تعامل هستیم روبرو می شویم طرحواره ها را در ذهنمان ذخیره سازی می کنیم. هرچه این طرحواره ها سامان یافته تر شوند انتزاعی تر و منسجم تر می شوند و هر چه تجربه ها مستقیم تر باشد ا طلاعات مربوط به طرح واره ها بسط پیدا می کند و هر آنچه آنها منسجم تر شوند بيشترمورد استفاده قرار می گیرند و به عنوان واحدهای کارآمد اطلاعاتی در میان اعضای فرهنگ ها محسوب می شوند. (نیشیدا، 1999)
پس می توان این چنین عنوان داشت که در واقع طرح واره های ذهنی تسهیل کننده درک شرایط و پدیده های جدید برای افراد هستند. و به افراد معیارهایی می دهند تا براحتی و سریع تر محیط و شرایط جدید موجود در آنها را بشناسند.
فاولر (1991:17) طرحواره های ذهنی را تصویر جمعی مشترکی از گروهی خاص از مردم می دانند. یعنی نوعی برداشت و درک بیش از حد ساده شده درباره افرادی که عضو آن گروه خاص هستند. طرح واره ها ماهیتا از نوعی قابلیت تعمیم پذیری برخوردارند که موجب تسهیل کار می شود اما ممكن است فرد را به سوی نتیجه گیری نادرست سوق دهند. وجود طرحواره ها نشان می دهد که افراد برای تنظیم و تفکیک تجارب خود از طبقه بندی های ذهنی بهره می برند. طرحواره ها مي توانند نقشي تعيين كننده را در ارتباطات بين فرهنگي بازي كنند و در تلطيف و يا تشديد حساسيت بين فرهنگي موثر واقع شوند .
در واقع طرح واره ها و حساسيت بين فرهنگي به شكلي تعاملي عمل مي نمايند و در شكل گيري يكديگر بسيار تاثير گذارند. اگر بخواهيم تعريفي از حساسيت بين فرهنگي (ICS) ارائه دهيم بايد اين چنين گفت:”حساسيت به اهميت تفاوت هاي فرهنگي و ديدگاه هاي افراد فرهنگ هاي ديگر”(مايكل پايگ و همكاران،2003). به نظر ميرسد حساسيت بين فرهنگي و واكنش هاي رفتاري حاصل از آن تابعي از ميزان قدرت و شدت طرح واره ها است چراكه “حساسيت بين فرهنگي تشريح كننده و تبيين كننده ي واكنش هاي فردي به تفاوي ها و چشم اندازهاي فرهنگي افرادي از ديگر فرهنگها ست(همان،2003) .”پس ميتوان گفت كه حساسيت بين فرهنگي امري پويا است تا اين كه ايستا باشد ودر گذر زمان تغيير پذير است.”بنت و همر “يك مدل دو مرحله اي را ارائه كرده اند (DMIS) كه هر كدام از اين مراحل نيز به نوبه ي خود به سه سطح تقسيم ميشود .مرحله ي نخست كه بر پايه قوميت است به ترتيب شامل سه مرحله ي انكار، دفاع و تقليل دادن تفاوتها ست، و مرحله ي دوم كه در آن نقش قوميت كمرنگ تر است به ترتيب شامل مراحل پذيرش،تطبيق و ادغام شدن با تفاوت هاست.(همان،2003) براساس اين مدل كه از يك طيف شش مرحله اي (در يك سر طيف انكار ودر سر ديگر طيف ادغام تفاوت هاست ) برخوردار است هر چه ارتباطات برون گروهي يا ارتباط با “ديگري ” بيشتر صورت پذيرد احتمال تلطيف حساسيت بين فرهنگي بيشتر مي گردد و فرد از سر طيف (انكار) دور ميشود و به سوي ديگر طيف(ادغام) متمايل ميشود .حال با ذكر اين مقدمه به بررسي و اهميت روابط بين فرهنگي دو گروه تاثير گذار جامعه ايراني (روحانيون و دانشجويان )مي پردازيم.
با تاسیس مدرسه دارالفنون توسط امیرکبیر و همچنین بازگشت دانش آموختگان ایرانی از اروپا رویکردی جدید شکل گرفت که تقریباً برخلاف دیدگاه های سنتی حاکم بر جامعه ایرانی بود.آنها علت عقب ماندگی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه ایران را عدم تبعیت از مدرنیته غربی می دانستنددر حالیکه روحانیت که نمایندگی و رهبری بخش سنتی جامعه را به عهده داشت دیدگاهی محافظه کارانه تر در این مورد اتخاذ کرد. این اختلاف رویکرد از زمان مشروطه تاکنون حضور داشته و به نوعی باعث تشکیل دو گروه اجتماعی قدرتمند گردید.که هر کدام نمایندگی و رهبری بخش بزرگی از جامعه ایران را به عهده گرفتند. در سیر تاریخی یک قرن گذشته تعامل این دو گروه اجتماعی از فراز و فرود زیادی برخوردار بوده است .هرگاه این دو گروه از طرح واره ها و دیدگاه های نزدیک تری نسبت به یکدیگر برخوردار بودندجامعه ایران از آن بهره برده است و هرگاه این دو گروه دارای طرح واره هاي منفی از یکدیگر بودند جامعه ایرانی دچار شکاف عظیمی گشته است که در مواردی این شکاف ها منتهی به تحولات شگرف اجتماعی وسیاسی گشته است مثل حادثه 28 مرداد1331(بهنود،1371). بنابراین هرگونه شکاف در بین این دو گروه تاثیر گذار اجتماعی تاثیر خود را به سرعت در جامعه نشان خواهد داد چراکه هر کدام از آنها رهبری بخش بزرگی از جامعه کنونی ما را به عهده دارند.
روش تحقیق و جامعه آماری:
در این مقاله هدف بررسی طرحواره های ذهنی دو گروه تاثیر گذار و ریشه دار جامعه ایرانی یعنی طلبه های حوزه علمیه و دانشجویان دانشگاه از یکدیگر است. در این راه جهت جمع آوری اطلاعات و داده ها از روش مصاحبه عمقی استفاده شده است. جامعه آماری نیز شامل دو گروه پنج نفره از دانشجویان و طلبه های حوزه علمیه می باشد. دانشجویان جامعه آماری نیز پنچ تن از دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بودند .
بازنمایی های صورت گرفته:
طرح واره های عمده طلبه ها از دانشجویان را می توان در موارد ذیل خلاصه نمود.
1)بی توجهی به فرایض دینی
2)بی توجهی به محرمات
3)عدم توجه به زندگی ساده و بی پیرایه
4)لاقیدی
5)توجه بیش از حد به تحلیل علمی همه پدیده ها
6)توجه به دین همچون یک پدیده اجتماعی و مقدس ندانستن آن
طرح واره عمده دانشجویان از طلبه ها عبارتند :
1) سنتی بودن
2) بی توجهی به مدرنیته و آثار آن و عدم درک جامعه معاصر
3) نداشتن دیدگاه انتقادی نسبت به مسائل
4) توجه بیش از حد به ظواهر
در طرح سوالات بررسي حساسيت بين فرهنگي آنها از يكديگر در سه سطح ارزشي،نگرشي و رفتاري مد نظر بوده است و سوالات نيز در چهار مورد خلاصه شده است.
1)ازدواج
2)کمک کردن
3)دادن شغل های حساس مملکتی به آنها
4)میزان توجه به دین و علم
سوال نخست:ازدواج
از دانشجویان و طلاب در مورد ازدواج دانشجو و طلبه پرسش به عمل آمد. در میان دانشجویان تقریبا اکثر آنها مخالف ازدواج با طلاب بوده اند و حتی برخی از آنها تصور آن را نیز نمی توانستند بکنند. اما اکثر طلاب با توجه به شزایط خاص حاضر به ازدواج با دانشجو بودند.
طلبه ای بنام روح ا… روزمهر 21 ساله در پاسخ به این پرسش گفت:” برای من دانشجو بودن همسرم مهم نیست حتی فکر می کنم دانشجو در بعضی موارد ذهن بازتری دارد حقیقتش من نامزد دارم و او دانشجوی مترجمی زبان انگلیسی است”
طلبه دیگری بنام م. معنوی 27 ساله می گوید”هیچ ایرادی ندارد که دانشجو با طلبه ازدواج کند زیرا طلبه توقع کمی دارد”
زهرا محسنی دانشجوی 24 ساله می گوید :”به نظر من نمی توان رابطه ای بین دانشجو و طلبه پیدا کرد .آنها طرز فکرشان با هم فرق می کند مثلا طلبه چگونه می تواند در مورد پوشش یک دانشجو از خود صبر و تحمل نشان دهد”.
سئوال دوم : کمک کردن
از مصاحبه شوندگان پرسیده شد که آیا در صورت نیاز هر یک از آنها حاضرند به گروه مقابل کمک کنند . درپاسخ هم دانشجویان و هم طلاب تقریبا موضع مشابهی اتخاذ کردند و چیزی را که بر آن تاکید می ورزیدند انسان بودن و ارزش های انسا نی بود.
طلبه ای به نام م. حسن پور، بیست ساله در جواب می گوید: حتما کمک خواهم کرد. زیرا آموزه های اسلام به ما می گوید حتی اگر فردی یهودی یا کافر یا مسیحی نیز باشد در صورت نیاز او باید به او کمک کرد.
طلبه دیگری با نام ع. اسفندیاری 22 ساله متاهل می گوید: بله حاضرم! من اصلا این روحیه را دارم که هر نوع کمکی از دستم برآید برای هم نوع دریغ نکنم. حتی اگر در مسایل مادی.
ح. حمیدی، 22 ساله مرد و مجرد می گوید: کمک کردن برای هم نوع وظیفه هر انسانی است و من نیز در صورت لزوم به هر کسی که لازم باشد کمک می کنم و اصلا برای من مهم نیست طرف چه کار است.
ب. رضایی، دانشجو، 25 ساله: اگر مساله مرگ و زندگی باشد کمک می کنم در غیراینصورت نه! کمک نمی کنم.
سوال سوم:دادن پست های مهم مملکتی به آنها
از دانشجویان و طلبه ها پرسیده شد که تا چه میزان حاضرند پستهای مهم مملکتی را به یکدیگر بسپارند؟ تنوع پاسخ ها در این مورد بیشتر از سوالات دیگر بود به طوریکه اغلب قریب به اتفاق دانشجویان معتقد بودند که انچه بیش از همه در اداره ی کشور مهم است برخورداری علمی و تخصص است و مهم نیست که فرد مورد نظر از چه صنفی یا گروهی می باشد. اما در بین طلبه ها برخی معتقد بودند که روحانیت باید در کاراجرایی نقش نداشته باشند فقط در بعد رهبری کلان و تصمیم گیری ایفای نقش کند. اما برخی نیز معتقد بودند که چهره های دانشگاهی به علت برخورداری از تخصص علمی باید در سطوح ارشد مدیریتی در کشور فعالیت کنند.همچنین برخی نیز دارا بودن شرایط اعلام شده از سوی رهبری برای مدیران را شرط اصلی قرار گرفتن در پستهای مهم مملکتی دانسته اند.
دانشجویی الف. اسماعیلی، 23 ساله، مجرد: عنوان داشته است که نقش های مدیریتی در سطوح میانی و ارشد باید با تخصص همراه باشد. و از آنجایی که معمولا حوزه تخصص های لازم در زمینه مدیریتی را ارایه نمی کند، پس دانشجویان متخصص برای این امر مناسب ترند.
اما طلبه با نام م. معنوی، می گوید: این کار باید بیشتر به دانشجوها داده شود تا طلبه ها. چون کار طلبه تبلیغ دین است ولی دانشجو بیشتر مناسب این کار است چون تخصص دارد.
ر. خلفی، 21 ساله، طلبه: البته باید دانشجویان متخصص را در زمینه های اجرایی و عملیاتی به کار گرفت اما نقش رهبری همیشه باید در اختیار روحانیت باشد.
سوال چهارم: میزان توجه به دین و علم
از طلبه ها و دانشجویان پرسیده شد تا چه میزان گروه مقابل خود را نسبت به دو مقوله دین و علم پاییند و علاقه مند می بینند.
بیشتر طلبه ها در مورد دانشجویان بر این باور بودند که آنها دین را همچون دیگر مسایل اجتماعی مورد بررسی و مطالعه قرار می دهند و برای آن ساحت قدسی قایل نیستند و از همین رو آنها را پایبند به اجرای مناسک و شعائر دینی نمی دانند. اما یکی از آنها نسبت به دانشجو نگاه معتدلتری داشت و با عنوان این مطلب که دانشجویان زیادی را می شناسد که نسبت به دین و مناسک آن از او هم پایبند تر هستند نظری مخالف ارایه داد. اما دانشجویان تقریبا همگی معتقد بودند که طلبه ها نسبت به مسایل علمی و پدیده های مدرن موضعی دفاعی یا حداقل منفعل دارند و از دیدگاه آنها طلبه ها در سنت و عدم درک زمان معاصر گیرافتاده اند.
م. معنوی می گوید: دانشجویان همگی دین را قبول ندارند بلکه برخی از آنها آن را قبول دارند. از نظر دانشجو، دین چاره همه دردها نیست در صورتی که من فکر می کنم می توان ریشه همه مشکلات را شناخت.
ر. خلفی، طلبه: گرایش به دین متفاوت است. آنهایی که در دانشگاه دروس فنی می خوانند معمولا برای دین چندان ارزش قایل نیستند اما آنانی که بیشتر با علوم انسانی سروکار دارند بیشتر دغدغه دین دارند. البته به نظر من مقدار زیادی از توجه و یا بی توجهی به دین در دانشگاه بر می گردد به محیط دانشگاه. اگر محیط اسلامی باشد اقبال به دین بیشتر است و مسایل دیگر اجتماعی مثل اعتیاد و مسایل جنسی نیز باعث می شود که دانشجو در محیط اختلاط قرار بگیرد و فکر او از دین برگردد. به نظر من دانشگاه های کنونی ما محل حضور دین نیست و در آن بیشتر از همه دین گریزی دیده می شود و فرایض دینی محلی از اعراب ندارد.
ب. رضایی، دانشجو می گوید: روحانیت در تمام تاریخ معاصر ایران مخالف نوگرایی و تجدد بوده است. من به عنوان دانشجو هیچ وجه مشترکی بین خودم به عنوان یک دانشجو و روحانیت به عنوان عالم دینی نمی بینم. من گاهی احساس دشمنی دیرینه آنها با علم را در سخنان آنها احساس می کنم.
نتیجه گیری:
چنانکه از شواهد متن برمی آید دو گروه مورد مطالعه بخاطر نداشتن تعامل مناسب با یکدیگر از یك نوع شکاف آگاهی نسبت به هم رنج می برند. همانطور که در ابتدای بحث به جایگاه این دو گروه به عنوان رهبران افكار بخش بزرگی از جامعه اشاره کردیم، هرگونه عدم شناخت صحیح روحانیون و دانشگاهیان از یکدیگر تبعات اجتماعی شگرفی را به دنبال خواهد داشت. از آنجایی که دین فربه ترین نهاد ممیزه سنت است و روحانیت نیز نماینده این نهاد می باشد(سروش 137،1375) و بخش عظیمی از جامعه ما نیز به روحانیت به عنوان مرجع افکار رجوع می کند، لازم است تا:
اولاً: جامعه دانشجویان با نزدیکی بیشتر و تعامل درست تر با این قشر از جایگاه و نقش رهبری افکار آن در جا معه سنتی ما بیشتر آگاه گردد.
ثانياً: روحانیت نیز با کمی انعطاف پذیری بیشتر و درک جامعه معاصر از شکل گیری طرحواره های ذهنی منفی نسبت به دانشجویان پرهیز نماید و نابهنجاری های موردی را تعمیم ندهد.
ثالثاً:ضرورت شكل گيري و تقويت كنش تفاهمي مورد نظر هابرماس كه كمرنگ كننده تفاوتهاي شناختي است احساس ميشود . همينكه طلبه ها براي خود شانيت رهبري عالي جامعه را قائل باشند ومديريت هاي مياني و پايين دستي را براي متخصصين غير حوزوي مناسب بدانند اين خود برهم زننده ي فضاي مطلوب شكل گيري كنش مورد نظر است.
ونهايتاً اينكه آنچه که درپس همه مطالعات اینچنینی به عنوان راهکار پیشنهادی به ذهن خطور ميكند همان ایجاد بستر تعاملات هرچه بیشتر بین گروههاي اجتماعی است. چراکه شرایط خاص كشورمان(عدم تجانس قومي و مذهبي) ایجاب می کند که از هر نوع تعاملی که رواج دهنده واگرایی اجتماعی گردد دوری کرد و بدین گونه در تقویت سرمایه اجتماعی كوشيد.با بررسي پاسخ هاي داده شده براساس مدل بنت و همر ميتوان مشاهده كرد كه بيشتر پاسخ دهند گان در همان سه مرحله ي اول مدل ارائه شده قرار دارند وبه ويژه دانشجويان بيشتر درهمان سطح اول (انكار)قرار دارند .بي گمان برقراري ارتباطات فرهنگي بيشتر بين اين دو گروه در پويايي هر چه بيشتر حساسيت بين فرهنگي شان و بالطبع طرح واره هاي ذهني آنها از يكديگر نقش خوا هد داشت چرا كه زندگي مسالمت آميز و دوستانه ي اقوام وگروه هاي مختلف ايراني در تاريخ اين سرزمين نشان داده است كه جامعه ي ايراني از پتانسيل لازم براي ارتباطات فرهنگي گروه هاي به شدت متفاوت با يكديگر برخوردار است .
منابع فارسي:
1.بهنود مسعود از سيد ضيا تا بختيار 1372. تهران انتشارات علمي و فرهنگي جاپ سوم
2. سروش عبد الكريم 1370. سنت و سكولاريسم . تهران . نشر صماط چاپ اول
3. گيدنز .انتوني . 1378. جامعه شناسي . ترحمه منوچه صبوري . تهران . نشر ني چاپ پنجم
4. محسنيان راد. .1382 “ضرورت توجه به ارتباطات ميان فرهنگي در جامعه ايران” فصلنامه رسانه . شماره يك(بهار)
b English refrences:
:
1.Fauler . 1999. org . behaviour network
2. Hamemer , Mitchell R ,Bennett, Milton. And Wise man Richard .2003. “Measuring intercultural sensitivity: The intercultural development inventory , international journal of intercultural ralations , volume 27, issue4, July 2003, page421-443.
3Nishida, Hiroko.”1999. ” A cognitive approach to inter cultural communication based on schema theory , international issue 5, volume 23 journal of intercultural relations.
4.Shefer , Richard , j . Robert , P. Lamm.1998, Sociology, New York. DMC from Hill company
5.Scott &shwartze . m.1999.sociology. Bellmonte. World worth & international Thompson publishing company .