نویسنده: دکتر ابراهیم متقی
بیلدربرگ نشانه نهاد گرایی نامرئی و کنترل نظام جهانی: برای اولین بار اجلاسیه ژنو را می توان اولین گردهمایی گروه هایی دانست که نقش مؤثری در سازمان دهی اقتصاد و سیاست جهانی دارند. کارگزاران بیلدربرگ در مقایسه با شرکت کنندگان در اجلاسیه داووس تعداد بسیار کمتری را شامل می شوند. این امر نشان می دهد که جلوه هایی از سلسله مراتب در ساختار و فرآیند اقتصاد جهانی وجود دارد. در این مقاله از نظر نئولیبرال انتقادی استفاده می شود. این افراد بر این اعتقاداند که گروه های پنهانی زمینه لازم برای از بین بردن رقابت بین گروه های اقتصادی را فراهم آورده اند. سؤال اصلی مقاله را می توان در تبیین چرایی و چگونگی عملکرد بیلدربرگ و داووس ارائه داد. فرضیه مقاله بر این امر تأکید دارد که می توان از طریق چند جانبه گرایی اقتصاد جهانی را کنترل و جلوه هایی از نخبه گرایی را در حکمرانی جهانی تثبیت کرد.
کارگزاران سیاست و اقتصاد بین الملل در وضعیت سازمان یافته، لایه بندی شده و تفکیک شده از یکدیگر قرار دارند. به همین دلیل است که در اجلاسیه داووس حدود 2250 نفر از نظریه پردازان، مدیران اجرایی و سیاستگذاران بین المللی مشارکت دارند. در حالی که در اجلاسیه بیلدربرگ صرفاً 65 نفر حضور داشتند. این امر نشان می دهد که دستور کار اقتصاد و سیاست جهانی را اجلاس داووس تنظیم می کند. به همان گونه ای که دستور کار اجلاسیه داووس را مجموعه های شرکت کننده در فوروم بیلدربرگ طراحی و تبیین می کنند.
اجلاسیه داووس در دهه سوم ژانویه 2011 برگزار شد. این اجلاسیه را می توان نماد قدرت بانکداران آمریکایی و سرمایه داران آن کشور دانست. مجموعه هایی که می توانند اقتصاد جهانی را کنترل کنند. گروه هایی که امنیت منطقه ای را تابعی از ضرورت های اقتصاد جهانی می دانند. بر اساس رویکرد بنیانگذاران و کارگزاران اجرایی اجلاس داووس، هرگونه تحول امنیتی در محیط های منطقه ای و بین المللی تابعی از ضرورت های اقتصاد جهانی، شرکت های چند ملیتی و گروه های پنهانی در اداره چنین اجلاسیه هایی محسوب می شود. گروه بیلدربرگ را می توان نمادی از کارگزاران اقتصاد جهانی دانست که به گونه ای سازمان یافته، متمرکز و پنهانی مبادرت به برنامه ریزی برای فرآیندهای رشد اقتصادی، امنیت منطقه ای و چگونگی کنش بازیگران مختلف در صحنه اقتصاد و امنیت جهانی می کنند.
اگرچه اجلاسیه داووس را می توان نماد سازمان دهی اقتصاد، قدرت، اطلاعات و امنیت جهانی دانست اما در این دوره از مذاکرات انجام شده در اجلاسیه داووس هیچ فردی در حوزه اقتصادی، سیاسی و امنیتی که دارای تبار یا تابعیت ایرانی باشد، شرکت نداشته است. در این اجلاسیه شاهد حضور طیف گسترده ای از افراد و گروه های اسرائیل محور بودیم؛ گروه هایی که از جایگاه محوری در کنترل اقتصاد و سیاست آمریکا برخوردارند. افرادی که قدرت سیاسی- راهبردی آمریکا را به عنوان پشتوانه خود قرار داده اند. طبیعی است که در چنین اجلاسیه هایی منافع ملی و راهبردی ایران مورد توجه قرار نگیرد. در حالی که گروه های ضد ایرانی از منزلت و جایگاه مطلوب تری نسبت به گذشته برخوردار می شوند.
شصت و پنجمین اجلاسیه بیلدربرگ در ژوئن 2011 تشکیل شد. این اجلاسیه را می توان به عنوان مرکز هماهنگی مجموعه هایی دانست که زمینه های لازم برای همکاری و مشارکت گروه های مختلف اقتصادی و امنیتی را فراهم می آورند. این امر را می توان نمادی از همکاری های بین المللی برای کنترل اقتصاد کشورهای پیرامونی و رشد فرآیند اقتصاد جهانی دانست. روندی که انعکاس اراده جمعی گروه هایی است که قدرت راهبردی جهان را در اختیار دارند. مجموعه هایی که فراتر از کارگزاران سیاست امنیتی کشورهای صنعتی ایفای نقش می کنند.
برنامه و دستور کار اجلاسیه ژوئن 2011 بیلدربرگ
اجلاسیه ای که محور اصلی برنامه ریزی پنهانی در کنترل امنیت و اقتصاد جهانی محسوب می شود. طبعاً رویکرد این اجلاسیه را می توان در سازمان دهی پیمان های منطقه ای، امنیت ملی واحدهای سیاسی، شکل بندی های امنیت منطقه ای و همچنین فرآیندهای اقتصاد و امنیت بین الملل نقش محوری دانست. در شرایط موجود، فرآیندهای شکل گرفته در اقتصاد جهانی به گونه ای سازمان دهی شده است که نمی توان موضوع اقتصاد و امنیت واحدهای سیاسی را از رهیافت های سازمان دهی شده در چنین اجلاسیه هایی جدا و تفکیک کرد.
طبعاً بسیاری از فرآیندهایی را که در اجلاسیه بیلدربرگ مورد توجه کارگزاران سیاست و اقتصاد جهانی قرار می گیرد می توان نشانه هایی از کنترل عمودی – افقی قدرت دانست. در فرآیند جهانی شدن که نهادهای بین المللی از جایگاه مؤثرتری برای کنترل سیاست جهانی بهره می گیرند، مشروعیت قدرت به تنهایی انعکاس اراده دولت ها محسوب نمی شود. در شرایط جدید سیاست، اقتصاد و امنیت جهانی زمینه برای ظهور، نقش آفرینی و کارگزاری بازیگرانی فراهم شده که دارای ماهیت غیر سرزمینی و همچنین غیر رسمی است.
در این فرآیند شاهد نقش آفرینی بازیگران فراملی هستیم؛ بازیگرانی که اولاً از نهادهای کنترلی برخوردارند. ثانیاً دارای جایگاه مرکزی در اقتصاد و سیاست جهانی هستند. ثالثاً از قدرت خود برای اجرای قواعد الزام آور توسط نهادهای بین المللی بهره می گیرند. رابعاً فاقد سرزمین مرزبندی شده مشخصی هستند. این امر نشان می دهد که چگونگی توزیع قدرت در سیاست جهانی با تغییرات ساختاری، نهادی و اجرایی روبه رو شده است.
رابطه سازمان یافته و نهادمند بیلدربرگ – داووس
بیلدربرگ زیر بنای سازمان دهی موضوعات اجلاسیه داووس را تشکیل می دهد. اجلاسیه داووس نیز به نوبه خود تلاش می کند تا به عنوان نماد بیرونی بیلدربرگ، نقش محوری در سازمان دهی و برنامه ریزی اقتصاد جهانی را ایفا کند. این امر نشان می دهد که جلوه هایی از به هم پیوستگی پیچیده و چند جانبه در اقتصاد جهانی شکل گرفته است. این فرآیند را می توان محور اصلی امنیت جهانی نیز تلقی کرد.
با توجه به چنین ویژگی هایی اجلاسیه داووس برای امنیت ملی تمامی کشورها نقش حیاتی و تعیین کننده دارد. کارگزاران اجرایی، زمامداران سیاسی، تحلیل گران مسائل اقتصادی – استراتژیک کشورهای مختلف در این اجلاسیه مشارکت دارند. آنان تلاش می کنند تا موقعیت امنیتی کشور خود را بر اساس ضرورت های استراتژیک نظام بین الملل تنظیم کنند، به همین دلیل است که اجلاسیه داووس را می توان نمادی از چند جانبه گرایی اقتصادی، علمی، فرهنگی و استراتژیک در فرآیندهای تحول نظام جهانی دانست. در این اجلاسیه کارگروه های مختلفی وجود دارند که سیاست های تبیین شده توسط گروه بیلدربرگ را به اجرا می گذارند. مجموعه ای که نقش پنهانی در سازمان دهی اقتصاد و امنیت جهانی ایفا می کند. به همین دلیل است که همه مردم عاشق داووس نیستند. برخی از تحلیل گران که نسبت به کارآمدی داووس و توطئه گروه های وابسته به بیلدربرگ احساس نگرانی می کنند، بر این اعتقادند که نمی توان در مقابل تئوری توطئه در فضای اقتصاد جهانی کار مؤثری انجام داد. رویکرد چنین افرادی ناشی از تحلیل ساختاری – کار کردی نظام بین الملل و گروه های واسط بین ساختار جهانی، واحدهای سیاسی و شرکت های چند ملیتی انجام می گیرد.
این تحلیلگران اعتقاد دارند که گروه های پنهانی و مجموعه هایی که به عنوان نیروی سازمان دهنده اقتصاد جهانی محسوب می شوند، قادر خواهند بود تا شرایط لازم برای کنترل اقتصاد تمامی کشورها را سازمان دهی کنند. این امر رابطه بین اقتصاد و امنیت در حوزه منطقه ای را برجسته می سازد. طبعاً گروه ها و مجموعه هایی از نقش محوری در اقتصاد و امنیت جهانی برخوردارند که به عنوان نیروی پنهانی، سازمان دهی اجلاسیه هایی همانند داووس را برگزار می کنند.
حلقه های پنهانی بیلدربرگ
میان کارگزاران گروه بیلدربرگ که در سازمان دهی و تصمیم گیری اجلاسیه داووس نقش آفرین هستند، می توان به «اتین داویگنون» اشاره داشت. او در آپارتمان سر به فلک کشیده خود در بروکسل می نشیند و پیپش را می کشد. او یک آریستوکرات واقعی است. وی نخست وزیر سابق کمیسیون اروپا بوده و هم اکنون عضو هیأت مدیره چندین شرکت مختلف است ولی صرفاً به این دلایل نیست که عده ای از مردم او را قدرتمند می دانند. سایت های متعددی بر این اعتقادند که او ریاست گروه بیلدربرک را برعهده دارد. گروهی سازمان یافته که محور اصلی برنامه ریزی و سازمان دهی فرآیندهای حکومت و سلطه بر جهان را عهده دار هستند.
در واقع بیلدربرگ کنفرانس سالانه ای است که حدود 60 تا 70 نفر از تأثیر گذارترین افراد دنیا در آن شرکت می کنند. در جلسه سال پیش این گروه با افرادی همانند «بیل گیتس»، «آری سامرز» و افراد ذی نفوذ دیگری از جمله «رئیس هیأت مدیره بانک دوچه آلمان»، «رئیس شِل»، «رئیس برنامه غذا جهانی» و «نخست وزیر اسپانیا» روابط صمیمانه ای پیدا کردند. هر سال دو یا سه روزنامه نگار به شرط اینکه از بازگویی و انتشار برنامه های این گروه خودداری کنند، به این کنفرانس دعوت می شوند. از جمله این افراد می توان به سر دبیر مجله اکونومیست اشاره داشت. چنین افرادی گاهی از اوقات به این کنفرانس دعوت شده و در آن به گونه ای مؤثر شرکت می کنند.
از آنجایی که جلسات این گوره ضبط نمی شود و امکان علنی شدن رئوس این جلسات وجود ندارد، احتمال اینکه این گوره تئوری پردازان اقتصاد و سیاست جهانی باشند، افزایش می یابد. بسیار واضح است که شرکت کنندگان این جلسات بسیار راغب به تشکیل جلسات و ادامه فعالیت این گروه هستند. به گفته آقای «داویگنون» افراد در این جلسات رک و راست وبدون هیچ واهمه ای از عواقب سخنانشان می توانند صحبت کنند.
بدین طریق است که شرکت کنندگان می توانند از عقاید سایر افراد تأثیرگذار مطلع شوند زیرا در این جلسات افراد می تواند به صراحت در مورد مسائل بزرگ و مهم دنیای امروز صحبت و مباحثه کنند. آقای داویگنون بر این باور است که بیلدربرگ زمینه سازی لازم برای به وجود آمدن یورو را انجام داده است. این امر نشان می دهد که سازمان دهی «مالیه جهانی»، «تجارت جهانی» و قیمت کالا در «بازار بورس جهانی» عموماً توسط کارگزاران این مجموعه انجام می گیرد. به موازات سازمان دهی فرآیندهای اقتصادی می توان بر ضرورت و چگونگی کنترل فرآیندهای امنیت جهانی نیز اشاره داشت.
حلقه های درهم تنیده بیلدربرگ و داووس فعالیت خود را براساس ضرورت های امنیت جهانی توجیه و تبیین می کنند. آنان براساس چنین کار ویژه و ادراکی به سازماندهی امور جهانی از جمله موضوعات مربوط به جنگ، صلح، امنیت، قدرت، توسعه و بحران می پردازند. بسیاری از اقدامات نظامی که در حوزه های مختلف جغرافیایی شکل می گیرد، بدون توجه به ضرورت های اقتصاد جهانی سازماندهی نخواهد شد. به عبارت دیگر کارگزاران اجرایی آمریکا، کشورهای اروپایی و بسیاری دیگر از حوزه های مختلف جغرافیایی بدون توجه به رهیافت های ارائه شده توسط بیدربرگ و داووس تحقق نخواهد یافت.
در این ارتباط، آقای داویگنون در بازگویه های خود در مورد عملیات نظامی علیه عراق به این نکته اشاره کرد که اختلاف نظرهای زیادی در این مورد وجود داشت. بدین ترتیب که عده ای کاملاً موافق عملیات نظامی در سال 2003بودند و برخی آن را به چالش کشیدند. عده ای دیگر معتقد بودند که عملیات نظامی باید صورت گیرد اما نحوه انجام آن متفاوت از آنی باشد که رخ داد.
این امر را می توان نماد اصلی توسعه یافتگی اقتصاد سرمایه داری در عصر فرامدرن دانست، عصری که زمینه های لازم برای توسعه قدرت شرکت های چند ملیتی فراهم می شود. به همین دلیل است که بسیاری از مراکز اطلاع رسانی و سایت های اقتصادی – امنیتی در کشورهای غربی مبادرت به نقد نقش چنین مجموعه هایی در کنترل اقتصاد جهانی می کنند. آنان بر این اعتقادند که چنین گروه هایی توانسته اند محوریت قدرت جهانی تلقی شوند، بدون آنکه نقش آشکار در فرآیندهای سیاست بین الملل ایفا کنند.
این سایت ها بر این باورند که بیلدربرگ سازمان های اقتصادی، امنیتی و اطلاعاتی زیادی را سازماندهی کرده است، مجموعه هایی که می توانند به عنوان کارگزار محرمانه و غیر مستقیم چنین مجموعه های ایفای نقش کنند. به طور کلی سازمان هایی که نقش اطلاعاتی – امنیتی ایفا می کنند، قادر خواهند بود تا بر فرآیندهای رشد اقتصادی کشورهای مختلف جهان تأثیر گذار باشند. بنابراین طبیعی است که بیلدربرگ و اجلاسیه داووس با سازمان ها و گروه های متنوعی از پیوند و ارتباطات خاصی برخوردار باشد. برخی دیگر بر این اعتقادند که اجلاسیه داووس تلاش می کند تا نقشه جغرافیایی جهان را تغییر دهد. دگرگونی در فضای جغرافیایی، تشکیل کشورهای جدید، سازماندهی کنفدراسیون های سیاسی و شکل گیری روندهای جدید سیاسی – امنیتی می تواند نمادی از اهداف طولانی مدت بیلدربرگ و داووس تلقی شود. مجموعه هایی که تلاش دارند تا موقعیت اقتصادی نظام سرمایه داری را از طریق پیوند گروه های ذی نفوذ، نخبگان اقتصادی و کارگزارانی تأمین کنند که از قابلیت اجرایی و نقش ویژه ای در سیاست جهانی برخوردارند.
نقش نخبگان بین المللی در حکمرانی جهانی
تحلیل گران انتقادی نسبت به حکمرانان جهانی، رویکرد بدبینانه ای دارند. آنان بر این اعتقادند که هر یک از شخصیت های اصلی شرکت های چند ملیتی و مراکز اقتصادی تلاش دارند تا فعالیت های خود را در فضای همکاری چند جانبه ادامه دهند. این امر منجر به مطلوبیت استراتژیک و همزیستی مسالمت آمیز بین مجموعه های اقتصادی، نظریه پردازان، شرکت های چند ملیتی و گروه هایی می شود که دارای منافع مشترک هستند. در این ارتباط کسینجر و برخی دیگر از نخبگان بین المللی همانند «داوید روتکوف» نویسنده کتاب «قدرت جهانی نخبگان و دنیایی که آنها در حال ساخت هستند»، بر این اعتقادند که می توان جهانی را طراحی کرد که همکاری های چند جانبه اقتصادی، زمینه ایجاد موازنه و همکاری بین المللی بازیگران را فراهم سازد. این امر به معنای مشارکت برای منافع چند جانبه در ساختار اقتصاد جهانی و در فرآیند حکمرانی جهانی است.
آنچه چنین جلساتی به نخبگان ارائه می کند دیدار با افراد و رهبرانی است که قابل دسترسی نیتسند. روتکوف در ادامه چنین افزوده است بدین ترتیب این یکی از مکانیسم های غیر رسمی قدرت جهانی است. حکمرانان و نخبگان بین المللی به دلیل بحران اقتصادی عموماً مورد سرزنش قرار می گیرند. این امر نشان می دهد که هرگاه رشد اقتصادی یا بحران فراگیر اقتصادی ایجاد می شود، زمینه های لازم برای مشارکت گروه های مختلف در محیط بین المللی را فراهم می سازد. در راستای چند جانبه گرایی اقتصادی – امنیتی بین المللی، هماهنگی، همدلی و ارتباطات نخبگان بین المللی عامل اصلی رشد و ارتقای قابلیت اقتصادی کشورهای مختلف محسوب می شود. این امر مانع از فروپاشی کل اقتصاد بین المللی شده و زمینه های لازم برای همکاری چند جانبه گروه های مختلف سیاسی در کشورهای در حال توسعه را به وجود می آورد. این امر در ادامه همکاری با کشورهای توسعه صنعتی و نهادهای اقتصادی بین المللی محسوب می شود.
نخبگان بین المللی اصلی ترین کارگزاران حکمرانی جهانی محسوب می شوند. این افراد به نهادهای بین المللی، شرکت های چند ملیتی، مؤسسات پژوهشی و ساخت های سیاسی تعلق دارند. آنان قادرند بر ساز و کارهای اقتصادی تأثیر گذار باشند. چنین گروه هایی را می توان بخشی از واقعیت های اقتصاد جهانی دانست که از ابزارهای لازم برای کنترل محیط اقتصادی و امنیتی برخودارند. به عبارت دیگر مجموعه های یاد شده قادرند تا زمینه لازم برای کنترل محیط فرهنگی و استراتژیک را از طریق مشارکت در نهادهای بین المللی فراهم آورند.
در داووس سال 2011نیز موضوعات اقتصادی به موازات موضوعات امنیتی از اهمیت و مطلوبیت ویژه ای برخوردار بود. مهم ترین مسأله در سخنرانی اعضای داووس را می توان رابطه بحران های اقتصادی در امنیت منطقه ای با ضرورت های اقتصاد جهانی دانست. تمامی موارد یاد شده نشان می دهد که فضای پیچیده ای در دنیای امروز حاکم شده است به طوری که هر لحظه اقیانوسی از اطلاعات پیش رویمان قرار می گیرد. در چنین شرایطی برای اداره سازمانی چند ملیتی حداقل باید از آنچه در حال وقوع است، اطلاعات کلی را به دست آورد. طبعاً چنین فرآیندی به تمامی کارگزاران اقتصادی و برنامه ریزان امنیتی کشورهای مختلف کمک می کند تا زمینه های لازم برای همکاری و مشارکت آنان با چنین اجلاسیه هایی فراهم شود.
کارگزاران این اجلاسیه به بسیاری از نظریه پردازان و مدیران اجرایی کشورهای مختلف تأکید می کنند که مشارکت با بیلدربرگ و داووس به همه گروه های اقتصادی و مجموعه های امنیتی کمک می کند تا بتوانند جزئی از حکمرانان جهانی باشند. به عبارت دیگر آنچه را به عنوان حمکرانی جهانی در حوزه سیاست بین الملل مطرح می شود می توان تابعی از نقش آفرینی گروه هایی دانست که قادرند رویکرد خود را با رهیافت های ارائه شده توسط کارگزاران اقتصاد و امنیت جهانی هماهنگ کنند.
در چنین شرایطی نخبگان جهانی که شامل سرمایه گذاران بین المللی، بوروکرات ها، رئیسان مؤسسات خیریه و اندیشمندان هستند، قادر خواهند بود تا دائما یکدیگر را ملاقات کنند. از طریق چنین مذاکرات و ملاقات هایی است که در ارتباط با موضوعات مختلف سیاست جهانی بحث و تبادل نظر به وجود می آید. برگزاری چنین اجلاسیه هایی صرفاً در شرایطی امکانپذیر است که جلوه هایی از همکاری سازمان یافته، برنامه ریزی شده و محرمانه بین نخبگان اقتصاد جهانی انجام پذیرد. گروه هایی که می توان آنان را بخشی از حکمرانان اقتصاد جهانی دانست. آنها در جلسات گردهمایی نخبگان دور هم جمع می شوند و درباره موضوعات آینده اقتصاد و امنیت جهانی مذاکره می کنند.
گردهمایی رهبران اقتصادی دنیا در داووس، کمیسیون سه جانبه و اجلاس «بوآ او» در چین در این زمره اند. بازرگانان هندی تبار در اجلاس «تای ای» دور هم جمع می شوند. فعالان و افراد تأثیرگذار نیویورک و واشنگتن در شواری روابط خارجی آمریکا دور هم جمع می شوند که طی آن در هفته اول به سخنان رئیس جمهور ترکیه و هفته دوم به سخنرانی مدیر اجرایی شرکت اینتل گوش فرا می دهند. ثروتمندترین مرد دنیا کارلوس ِاسلیم که غول تِلِکام مکزیک است، گردهمایی سالانه ای تشکیل داده برای دور هم جمع شدن میلیاردرهای آمریکای لاتین و در ظاهر موضوع مورد بحث آنان بررسی چگونگی ریشه کنی فقر در منطقه خواهد بود.
کار ویژه بیلدربرگ در قالب نهادگرایی نامرئی
برنامه ریزی استراتژیک بخشی از واقعیت اقتصاد بین الملل در فضای چند جانبه محسوب می شود؛ به عبارت دیگر می توان بر این امر تأکید داشت که هر گونه تحول اقتصادی نیازمند برنامه ریزی گروه های ذی نفوذ و مجموعه هایی است که بتوانند بر فرآیند چند جانبه گرایی تأثیر گذار باشند. این امر را می توان بخشی از واقعیت عملکرد شرکت های چند ملیتی و نخبگان اقتصادی در فرآیند برنامه ریزی جهانی دانست. این فرآیند می تواند جلوه هایی از مشارکت، همکاری و چند جانبه گرایی را فراهم سازد.
به همین دلیل است که آنان ممکن است برنامه های طولانی مدت زیادی را طراحی کرده باشند. برخی اعتقاد دارند که براساس چنین رویکردی، بیلدربرگ در فکر ادغام ایالات متحده آمریکا با مکزیک است. عده ای دیگر بر این اعتقادند که اعضای چنین گروهی انحصار دارو و روش های درمان بیماری های مختلف را در اختیار دارند. از جمله این موارد می توان به درمان سرطان اشاره داشت. تمامی چنین برداشت هایی را می توان انعکاس فعالیت پنهانی و محرمانه گروه های یاد شده دانست؛ گروه هایی که صرفاً بر ضرورت های مربوط به اقتصاد و منافع الیگارشی بین المللی تأکید دارند.
گروه های بدبین بر این اعتقادند که بیلدربرگ، درمان سرطان را در اختیار دارد ولی به دلیل ضرورت های اقتصادی و تحول مرحله ای در اقتصاد شرکت های مختلف، از ورود آن به بازار اقتصادی جلوگیری به عمل آوردند. به عبارت دیگر آنان با این اقدامات خود تکنولوژی و داروهای جدید در بازار جهانی را پنهان کرده اند تا از این طریق اقتصاد، فرآیندهای توسعه اقتصادی و حتی چگونگی کنترل جمعیت کره زمین را در اختیار خود داشته باشند.
کارگزاری امنیت بین الملل و حکمرانی جهانی
نهادهای بین المللی را می توان در زمره کارگزارانی دانست که فعالیت های خود را برای توسعه اقتصاد سیاسی بین المللی به انجام می رسانند. به موازات چنین نهادهایی می توان نقش گروه های ذی نفوذ در برنامه ریزی امنیت بین الملل را نیز مورد توجه قرار داد. این امر بخشی از واقعیت کارکردی گوره هایی محسوب می شود که حکمرانی جهانی را عهده دار هستند. این افراد عموماً دارای سرمایه های اقتصادی بسیار گسترده بوده و از سوی دیگر تلاش می کنند تا زمینه های لازم برای چند جانبه گرایی امنیتی و استراتژیک را فراهم آورند؛ به همین دلیل است که گروه های یاد شده را می توان کارگزاران حکمرانی جهانی از طریق چند جانبه گرایی اقتصادی – استراتژیک دانست.
برنامه ریزی راهبردی در ساختار حکمرانی جهانی
برنامه ریزی اقتصاد جهانی نیازمند قواعد و رویکردهایی است که زمینه های لازم برای مشارکت و همکاری گروه های مختلف را فراهم می سازد. به عبارت دیگر می توان به این جمع بندی رسید که هر گونه چند جانبه گرایی اقتصادی، بدون توجه به فرآیندهای امنیتی و ضرورت های نهادمند بین المللی امکانپذیر نخواهد بود. این امر نشان می دهد که برنامه ریزی استراتژیک در فضای جهانی نیازمند مشخص کردن برنامه، ساز و کارهای اجرایی، فعال سازی بازیگران و همچنین مشارکت نهادهایی دانست که می توانند در امنیت و ثبات بین المللی مشارکت کنند. از سوی دیگر، برنامه ریزی حکمرانی جهانی بدون توجه به قواعد، نهادها و برنامه ریزی اجرایی امکانپذیر نخواهد بود.
نتیجه گیری
بررسی فرآیند جدید حکمرانی جهانی نشان می دهد که جلوه هایی از نهادگرایی نامرئی در اقتصاد و سیاست جهانی ظهور یافته است. چنین نشانه هایی را می توان در کار ویژه و ساختار سازمانی مجموعه هایی همانند بیلدربرگ و داووس مورد ملاحظه قرار داد.
لازم به توضیح است که اگرچه بیلدربرگ و داووس در زمره نهادهای نامرئی کنترل اقتصاد و سیاست جهانی محسوب می شوند اما نهادهای دیگری وجود دارند که هنوز برای افکار عمومی بین المللی ناشناخته هستند؛ نهادهایی که نقش هدایت کننده در تنظیم قواعد کلی سیاست بین الملل را عهده دار هستند.
به این ترتیب سیاست و اقتصاد جهانی در سال های آینده در شرایط پیچیده، مبهم و پر مخاطره تری نسبت به وضع موجود قرار خواهد داشت. اصلی ترین شاخص های نهادگرایی نامرئی در روند کنترل نظام جهانی را می توان به شرح ذیل مورد توجه قرار داد:
1- تمامی موارد یاد شده نشان می دهد که داووس و بیلدربرگ به عنوان دو مرکز اصلی سازماندهی اقتصاد جهانی محسوب می شوند؛ مجموعه هایی که برای تحقق ضرورت های اقتصادی که سازماندهی می کنند، اقدامات نظامی – امنیتی متنوعی را نیز برنامه ریزی خواهند کرد.
هر کجا که جنگ، ناامنی، بحران و رویارویی گروه های مختلف شکل گیری، طبیعی است که جلوه هایی از برنامه ریزی اقتصادی پنهانی و سازمان یافته توسط چنین گروه هایی به انجام رسیده است.
2- اقتصاد جهانی نمی تواند بدون توجه به نشانه های امنیت منطقه ای ادامه حیات دهد. بر این امر کارگزاران اجرایی بیلدربرگ و داووس واقفند. آنان بر این اعتقادند که سازماندهی امنیت بدون فرآیندهای اقتصادی امکانپذیر نخواهد بود. به همین دلیل است که همواره بین اقتصاد و امنیت رابطه ارگانیک وجود دارد. زمانی که نیروهای نظامی آمریکا – انگلیس در مارس 2003 مبادرت به اشغال نظامی عراق کردند، بسیاری از مجموعه های اقتصادی اروپایی با آن مخالفت کرده و اقدام یاد شده را به عنوان «جنگ نفت» نامگذاری کردند. موضوع مورد بحث سال 2010، این گروه مسائل و مشکلات مالی اروپا بود. در اجلاسیه بیلدربرگ این موضوع مطرح شد که چگونه می توان رابطه ای ارگانیک بین یورو و سایر ارزهای معتبر اقتصادی جهان به وجود آورد.
اگرچه اروپایی ها بر بقای یورو تأکید دارند اما اعتبار مالی و اقتصادی چنین ارزهایی را می توان در ارتباط با چگونگی نقش آفرینی بیلدربرگ و داووس مورد توجه قرار داد. در اجلاسیه سال 2010 موضوع آینده ارزهای محوری در اقتصاد جهانی مورد بحث قرار گرفت. کاهش قیمت یورو در مقایسه با سایر ارزهای جهانی را می توان یکی از توافقات داووس 2010 دانست.