خـــانـــواده حيثيت ملـی

از آن هنگام كه خدا زن را از آسمان عشق نازل كرد و مرد را در زمين عقل مبعوث، تا آن زمان كه مقدر شد راز حكمت آميز اشتياق بين اين دو از پرده سكوت بيرون افتد تا هر دو بتوانند در جذبة زوجيت خواستار نيمة ديگر خود شوند و به سكون رسند، پاسخ اين جذبه در مدار انساني، يك سنت نبوي ناميده شد. و در مدار ساير پديده ها از كوچك تا بزرگ و از ذرات تا كرات يك سنت الهي نام گرفت سنتي كه در آن همة‌ پديده ها در حلقة زوجيت بهم الحاق يافتند و خداي مهربان در محضر تكوين با كريمة «سبحان الذي خلق الازواج كلها» [1]خطبة زوجيت آنها را خواند و البته مثل همة نيازها و پاسخ هاي ديگري كه وقتي به انسان مي رسد عاليترين وجه خود را مي يابد، نكاح و زوجيت نيز در عرصة انساني اهداف و مقاصد والاي انسان را مي يابد كه اين موضوع در نخستين پيوند آسماني مشهود است چنانكه در روايت است وقتي آدم و حوا اين دو توّاب تبعيدي در زمين قرار گرفتند به ناگاه آدم در خود حس غريبي يافت كه مثل صاعقه از وجودش عبور كرد و در قلبش جرقه زد بي‏فاصله لب به سخن گشود و گفت: پروردگارا در برابر خود كسي را مي‏بينم كه از او انسي در خود احساس مي كنم و خدايش مي فرمايد: آيا بودن در كنار او را مي پسندي؟ و آدم عرض مي كند بله پروردگارا و خدايش مي فرمايد: او حواست او را از من بخواه…
اگر چه در اين فراز، لطيفة ديگري علاوه بر ميل زوجيت نهفته است و آن اينكه نياز، فقر است و اظهار نياز، فقر بالاتر و خدا اظهار نياز كه فقر بالاتر از نياز است را بر حوا نپسنديد و نياز او را در صدف صبر و انتظار، مكنون خواست تا آدم با اظهار نياز و خواستاري، صدف صبر و عصمت حوا را دق الباب كند و به انتظار پاسخ اش بنشيند و اين آغاز تشكيل خانواده در نخستين جامعه انساني است خانواده اي كه با فخر در فرشتگاه عرش، تاج «كرمنا بني آدم» را دريافت نمود تا در آن نسلي در امتداد خط كرامت بپروراند، خانواده اي كه بايد هم در آن جسم انسان تولد يابد و هم روح انساني. بي ترديد تحقق همين موضوع، بزرگترين و مهمترين كاركرد خانواده است. در واقع خانواده تنهاترين مسير مشروع و پذيرفته براي تولد شخص انسان و بهترين محل، براي تولد شخصيت انساني است. محلي است براي تحقق رسالت پر ارجِ وقت گيرِ پيچيدة و ثمردهي به نام تربيت و چون اين واقعه عظيم در روح آدمي بايد اتفاق بيافتد، لذا شناختن ويژگي ها و خصوصيات روح، ما را در روشها و راههاي تربيت بطور حتم ياري مي كند و چون روح ماهيتاً لطيفه اي عرشي و رحماني است، پس جبرائيل جبر نمي تواند تا عرش اراده و اختيار آن عروج كند و به همين دليل روح، ايمان پذير است نه فرمان پذير. لذا بايد ضمن اينكه از جبرها و بايدها در اجرا و استواري قوانين و مقرراتي كه جامعه را به آداب مناسب عادت مي دهد استفاده كنيم، بايد از اِعمال روشهاي نامتناسب و نابهنجار نيز بشدت پرهيز نمائيم. از اين روي زمينه سازي براي ايجاد فضاي فرهنگي كه در آن «بايدها» به طور نامريي و غير محسوس تبديل به جو و رويه مي گردد، يك امر اجتناب ناپذير است كه با همسو كردن والدهاي خانوادگي و اجتماعي بخصوص در موضوع رسانه به دستاوردهاي بزرگي مي توان دست يافت و زمينه استحكام خانواده را در دوام و دادن محصول هاي متعادل و متعالي فراهم آورد.
امروز در برابر هجوم جهاني گري كه با هدف در نورديدن همه مرزهاي فرهنگي ـ تاريخي ملتها طراحي شده، خانواده مهمترين سنگري است كه هم مي تواند تبديل به فرصت شود و در برابر هجوم عالمانه! استعمار فرهنگي بايستد و هم مي تواند تبديل به تهديد شود و افكار و آراء مهاجمان را در محيط خانه در نوع نگرش و روش تربيتي اش بكار بندد و حاصلش تربيت جواناني باشد كه بي‏هويت و بي عزت، مقلد و شيداي بيگانگان شود، خانواده مخزن خوبي براي فرهنگ هر كشوري است كه فرو پاشاندن آن، در واقع غارت همه كشور و همة منابع انساني آن است. البته از اين موضوع جامعه غرب مستثناء نيست كه خواسته و ناخواسته جامعه غربي و خانواده در غرب خود اولين قربانگاه، تئوريها و نظر گاههاي اومانيستي ست. تأمل در جمله آقاي فرانسوا دوسينكلي رئيس مركز مطالعات خانواده در فرانسه به وضوح اين مطلب را نشان مي‏دهد او در مصاحبه اي با روزنامه لوموند فرانسه مي گويد: ما از بيست سال پيش كار خانواده را تمام شده اعلام كرديم ديگر براي تشكيل خانواده ازدواج يك امر حتمي نيست بلكه ازدواج يكي از راههاي تشكيل خانواده است…
ليبراليسم كه دستگاه اجرايي كردن نظرگاههاي اومانيستي، در عرصه فرهنگ و سياست و اقتصاد مي باشد با طرح عملي اين شعار كه انسان همه چيز را مي تواند در عرصه فكر و انديشه انتخاب كند حتي مذهب را و همه چيز را مي تواند در عرصه رفتار و عمل نشان دهد، الا مذهب را، به يك استبداد پيچيده و پنهان نائل شده است كه در برابر خود هيچ اقليتي را برنمي تابد، لذا نفي نفرات مذهبي و نظرات مذهب در ميان امواج تبليغاتي دمكراسي چنان به آساني صورت مي گيرد كه جاي حتي يك پرسش را هم نگذاشته، و حاصل اين نحوه اداره و استيلا در جهان آن مي شود كه هيچگاه انسان مثل امروز مقتدر و مسلط نبوده و هيچگاه نيز انسانيت و عدالت و صلح مثل امروز غربت زده و غارت شده نبوده است.  جوانان غير از آنكه در جاي جاي جوامع در معرض هجوم هنجار شده ليبراليسم اخلاقي و آزادي هايي از نوع حيواناتند، تنها مأمن و پناهگاهشان كه خانواده است نيز خود گرفتار اين بليه ويرانگر انسان عصر تكنولوژي شده است و عملاً سلامت و رشد معنوي جوانان، كار بسيار دشوار و پر مانعي گرديده است، تا جائيكه در آمريكا كه مهد ليبراليسم سياسي فرهنگي اقتصادي است و همة عوامل در خدمت افسار گسيختگي انسان از لجام انسانيت است بيشترين صدمه، بر جامعه جوانانش وارد شده كه اشاره به يك نمونه مؤيد اين مطلب است. در موضوع بررسي علل افت تحصيلي در جامعه شهري آمريكا يك تحقيق انجام شده در سال 1945 ميلادي عواملي چون عدم دقت بچه ها به درس معلم، حرف زدن بچه ها در سر كلاس درس، و از جاي بلند شدن و آدامس جويدن در كلاسها، در افت تحصيلي مؤثر بوده است در حاليكه وقتي با تحقيق انجام شده در سال 1995 در جامعه شهري آمريكا در موضوع افت تحصيلي مقايسه مي شود عواملي چون داشتن اسلحه گرم و سرد در پسران و بارداري و سقط جنين در دختران مهمتر شناخته شده و معلوم مي‏گردد كه اولين قرباني آن نظرگاهها خود جوانان غربي هستند كه به طرز رقت باري آزادي هاي جنسي و ارتباطات آزاد، وضعيت خانواده را مختل و به تبع آن فرزندان را نيز منحط نموده است.
امروز غرب استكباري عليرغم تكنولوژي قدرتمند و اقتصاد ثروتمندش در بعد سياست خارجي بدليل روح سلطه طلبي وخوي تجاوز كارانه اش مورد نفرت مظلومين و عدالت خواهان عالم است و در بعد سياست داخلي اش با معضلات مهم فرهنگي، خانواده هاي ويران ، جوانان سرگردان و بحران هويت نسل جوان مواجه است و چون سرچشمه هاي اين معضلات را كه خود آفريده، به خوبي مي‏شناسد، لذا در برنامه‏ها و سياست كلي به موضوع تقويت معنويت و حمايت از تشكيل خانواده مي‏پردازد اما بحران آنقدر عميق است كه طناب تشويق و حمايت نمي تواند خيل جوانان را از چاه دهها سال بي بند و باري هنجار شده و روابط آزاد پذيرفته، بيرون آورد لذا در خبرها مي خوانيد كه مثلاً در كشوري مثل سوئد براي جلوگيري از پيرساختي جمعيت جامعه، سياست تشويقي اعلام مي‏نمايند كه اگر يك دختر و پسر با ثبت قانوني با هم ازدواج كنند و به مدت 3 سال يكديگر را تحمل كنند، دولت ضمن اينكه از ساير تسهيلات تشكيل خانواده آنها را برخوردار مي كند تا هجده سالگي هزينه و مخارج فرزند آنها را متقبل مي شود. ولي باز هم خبري از استقبال جوانان رها شده در روابط آزاد و بي بند و باري هاي فردي و اجتماعي نيست. البته حذف خانواده به نفع روابط جنسي آزاد واقعيت تلخي است كه الوين تافلر فرستنده موج سوم! آنرا براي جوامع صنعتي غرب و آنها كه مي خواهند راه غرب را ولو در جغرافياي شرق طي كنند ضرورتي تاريخي و بي بازگشت مي‏داند، لذا هر آنچه تحت عنوان سياستهاي تشويقي آنهم ولادت نه ازدواج، همچون كاهش ماليتها، تخفيف استفاده از وسايل نقليه عمومي، پرداخت حق اولاد تا سن 18 سالگي، زايمان رايگان، پرداخت حقوق والديني كه در سالهاي اوليه از فرزندشان نگهداري مي كنند و ساير كمكهاي اجتماعي اعمال كردنند هيچكدام نتوانسته جواناني كه در مراتع هوسراني به تمتع مشغولند را به ازدواج بكشاند و همه اينها تعاليم تيره انديشان روشنفكرنمايي است كه ازدواج را يك فحشا قانوني دانسته اند. و يا همچون آقاي راسل كه تئوري پرداز اخلاق نوين در غرب است و رسماً اعلام مي كند كه: زن و مرد نه تنها قبل از ازدواج بايد از معاشرتهاي لذت بخش آزادانه جنسي بهره مند باشند بلكه ازدواج نيز نبايد مانعي در اين راه به شمار آيد زيرا فلسفه ازدواج و انتخاب همسر قانوني، اطمينان پدر است به پدري خود، نسبت به فرزندي كه از زن معيني بدنيا مي‏آيد؛ اين اطمينان را با بكار بستن داروهاي ضد بارداري كه مخصوصاً پيشرفت طب امروز آنها را به بشر ارزاني داشته است مي توان بدست آورد، بنابراين هر يك از زن و مرد مي توانند علاوه بر همسر قانوني عشاق و معشوقه هاي فراواني داشته باشند، زن مكلف است در رابطه با عشاق خود از داروهاي «ضدبارداري» استفاده كند و مانع پيدايش فرزند گردد ولي هرگاه تصميم گرفت كه صاحب فرزند گردد الزاماً بايد از همسر قانوني خود استفاده كند. [2]
و باز در ادامه مي گويد: «كساني كه مانند من معتقدند كه روابط جنسي فقط هنگامي مسئله اجتماعي محسوب مي شود كه طفلي بوجود آيد، بايد مثل من اين دو نتيجه را بگيرند: اولاً عشق بدون بچه آزاد است و ثانياً ايجاد اطفال بايد تحت مقرراتي شديدتر از آنچه امروز هست قرار بگيرد.» [3]
بهر حال اصول اخلاق جنسي در غرب كه بر اساس اخلاق نوين، برداشتي اومانيستي از اراده تمايلات و اختيارات انسان طراحي شده، مبتني بر سه اصل است كه هر كدام از اين اصول بخشي از فروپاشي اخلاقي و فرومايگي رفتاري انسان در غرب را عهده دار است اصولي كه مي گويد:
1- آزادي را جز آزادي نمي تواند محدود كند؛ 2- سعادت بشر در گرو پرورش همة‌ استعدادهاست و ناراحتي هاي روحي ناشي از آشفتگي غرايز بلاخص غريزه جنسي است؛ 3- آتش ميل و رغبت در اثر منع و محدوديت فزوني مي گيرد و براي انصراف دائم از توجه به امور جنسي راه صحيح اين است كه هر گونه قيد و ممنوعيتي را در اين راه از جلوي پايش برداريم.
كاركرد اجتماعي حاكميت يافتن اخلاق نوين با اصول مطروحه آن مي شود، كه زبان آمار و ارقام، زبان رسوايي بشر امروز مي گردد با نگاهي به آمار و ارقام، حجم اين خسران و رسوايي بهتر احساس مي شود.
در نروژ 90% از دختران كه كمتر از 18 سال ازدواج مي كنند حامله اند. [4]
در سوئد40% از كودكان از مادران بدون شوهر زاده شده اند.  [5]
در آمريكا طبق آمار سال 1991 در برابر هر نوزادي كه متولد مي شود 339 سقط جنين صورت مي‏گيرد. [6]
امروز افزايش سرسام آور خانواده هاي تك والديني به يك نگراني عمومي تبديل شده است. 90% در فرانسه و 93% در دانمارك فرزندان تك والد با مادر زندگي مي كنند. [7]
آيا غرب با اين بن بست انكار ناپذير و با اين سرنوشت گريزناپذير، راهي را براي دفاع از آراء و انديشه و تئوري هايي كه او را به اين وضع رقت بار رسانده است دارد و آيا شرق با اين همه شواهد و قرائن، توجيهي براي جهل و غفلت خود دارد كه ورود آن آراء و افكار را پذيرا و يا زمينه سازي حاكميت و سيطره آنها را در سياستها و برنامه هاي كلان داشته باشد.
كشورهاي غربي در انتقال دادن كاميابي هاي جنسي از كانون خانوادگي به محيط اجتماعي بيداد كرده اند و جريمه اش را هم مي دهند، فرياد متفكرينشان بلند است [8] ازدواج و تشكيل كانون خانوادگي، ايجاد كانون پذيرايي نسل آينده است، سعادت نسلهاي آينده بستگي كامل دارد بوضع اجتماعي خانوادگي. [9]
مي بينيد كه بقول استاد شهيد مرتضي مطهري كار غرب در فلسفه اجتماعي به هذيان و پريشان گويي رسيده است وقت آن است كه غرب مانند همه زمانهاي ديگر با همة تقدمي كه در علوم و صنايع دارد فلسفه زندگي را از شرق بياموزد.  [10]ما بايد با حاكم كردن فرهنگ عفاف و حجاب در روابط و باور اجتماعي و در عمق رفتار و باور فردي، در صحيح ترين پاسخ به نيازهاي جنسي و رواني جوانان كه تشكيل خانواده است به عنوان يك فريضه ملي بنگريم و با اهتمام ملي براي تشكيل آسان و سعادتمند آن بكوشيم. جامعه ما با مباني ديني بسيار روشن و شفاف و اصول مترقي قانون اساسي و مردمان با تعهد به فرامين الهي، خيلي طبيعي است كه حركت كلي حيات فردي و اجتماعي اش به سمت حيات طيبه باشد و بهترين و كوتاهترين راه وصول آن نيز خانواده است ولي مع الاسف كار جدي براي آن صورت نگرفته، اگر وجوهي كه براي از ميدان به در كردن تهاجم فرهنگي و به ميدان آوردن توسعه سياسي و … صرف شد صرف سه امر مهم تشكيل ـ تحكيم ـ‌ و تعالي خانواده مي شد آنوقت ما وضع بسيار بهتري مي داشتيم. اگر به جمعيت شصت ميليوني ايران كه از 5/12 ميليون خانواده شكل يافته است و در آن بيش از هيجده ميليون جوان آماده به ازدواج وجود دارد نظر افكنيم خواهيم ديد تغافل در برابر نياز اين خيل عظيم و تساهل در برابر گزينه سازي هاي غرب زده گان، ما را در آينده با چه معضلي مواجه خواهد ساخت و چقدر باعث تأسف است كه ببينيم در جامعة ما كه جوانش مشكل تشكيل خانواده دارد، براي تنظيم خانواده اش! انواع و اقسام روشها و توضيحات و توجيهات را آنهم تحت عنوان يك واحد درسي اجباري در دانشگاه و عمدتاً با كلاسهاي مختلط دختر و پسر طراحي شده است، اين نوع آموزشها براي جوامعي كه روابط آزاد در آن پذيرفته شده است طراحي گرديده كه در روابط آزاد جلوي باروري هاي آزاد و ناخواسته گرفته شود. آيا براي جامعه ما كه فقط اين موضوع در قالب خانواده ميسر و مشروع و پذيرفته شده است واحد مباحث نظري تنظيم خانواده لازم تر است يا مباحث نظري تشكيل خانواده؟!
بهر حال با بيداري و راه اندازي يك موج عظيم ملي ـ فرهنگي ضمن اينكه بايد مجاري توطئه هاي برنامه ريزي شده كه به نظر نگارنده سرچشمه هاي تهاجم فرهنگي است مسدود شود، در ساحتهاي مختلف بايد براي آن، اصول و سياستها را تعريف، و مراحل اجرايي و عملياتي آن نيز به صورت كمي و قابل لمس طراحي شود، كه ما در اين مجال در دو ساحت فرهنگي و اقتصادي به عناوين جزئي تر خواهيم پرداخت.

سـاحت فــرهنگـي:
–    –  ايجاد ميل و رغبت بيشتر در جوانان به امر ازدواج؛
–    –  ايجاد اميد و نشاط و روح سختكوشي و استقامت؛
–    –  ارائه ملاكهاي صحيح انتخاب همسر؛
–    –  خواستني كردن و ترجيح دادن اصل زندگي بر دكور زندگي؛
–    – ايجاد زمينه فرهنگي جهت ازدواج جوانان و اسكان مدت دار دختر و پسر در خانه والدين تا ايجاد زمينه عملي جهت آغاز زندگي مشترك؛
–    –  گذاشتن حرمت و احترام اجتماعي به متأهلين جوان؛
–    –  پايين آوردن سطح مهريه، جهيزيه و وليمه به منظور آسان سازي ازدواج؛
–    –  ارائه خدمات فرهنگي ارزان و يا رايگان به متأهلين جوان؛
–    –  محكم كردن و مصوب كردن قوانين و مقررات حفظ خانواده و حفظ حقوق زن؛
–    – كمكهاي فكري از طريق سايت هاي رايانه اي، مجلات، ايجاد خطوط تلفني ويژه جهت مشاوره و گفتگو براي ازدواج و . . .؛
–    –  ارائه الگوهاي قابل احساس و در دسترس به عنوان ازدواجهاي آسان و سعادتمند؛
–    –   استفاده از جذابيت هاي بصري و هنري در فيلمها به منظور طرح ازدواج آسان و سعادتمند و ارائه الگوهاي موفق.

سـاحت اقتصــادي:
–    –  اعطاي وام هاي طويل المدت بدون مقررات يأس آور و دست و پاگير براي ازدواج؛
–    –  انبوه سازي خانه هاي استيجاري زير 50 متر براي زوجهاي جوان؛
–    –  اولويت استفاده از وامهاي توليدي و خدماتي براي متأهلين جوان؛
–    –  امكان استفاده از خانه هاي اجاره اي دوره اي براي متأهلين جوان؛
–    –  ايجاد صندوق قرض الحسنه مردمي ازدواج جوانان؛
–    –  ارائه خدمات تسهيلاتي در استفاده از وسائل نقليه عمومي ويژه زوجهاي جوان؛
–    –  اقدام حمايتي همه سازمانها ـ وزارتخانه ها و نهادها براي ازدواج فرزندان جوان پرسنل و شاغلين آن سازمان؛
–    –  اولويت استخدام براي متأهلين جوان؛
–    –  تصويب مرخصي پنج روزه استحقاقي ويژه ازدواج جوانان؛
–    –  ايجاد و حمايت از صندوق هاي تعاوني فاميلي جهت حمايت ازدواجهاي جوانان در فاميل.
بي ترديد يك اقدام ملي و مستمر در ساحتهاي فرهنگي و اقتصادي ما را در كمك به ازدواج جوانانمان موفق خواهد كرد و با حاكميت بخشيدن به روح پاكي و عفاف خواهي، زمينه گسترش روابط سالم اجتماعي و مناسبات درست انساني را فراهم خواهد كرد كه پديدار شدن روح تعفف و خويشتن داري و پايدار شدن فرهنگ عفاف در جامعه ما، غير از آنكه يك نياز انساني است، يك حيثيت ملي با وجة ديني و تاريخي است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *